پرسش
لطفاً حدیث زیر را بررسی سندی نمایید و متن آنرا توضیح دهید: قال رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم ): «اللهُ وَاحِدٌ واحَدِیُّ الْمَعْنَى وَ الْإِنْسَانُ وَاحِدٌ ثَنَوِیُّ الْمَعْنَى جِسْمٌ وَ عَرَضٌ وَ بَدَنٌ وَ رُوحٌ».
پاسخ اجمالی
این جمله بخشی از روایتی طولانی است که رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در پاسخ به یک یهودی در تفسیر آیات «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد»[1] میفرماید: «خداوند، یکى است و تجزیهناپذیر، و انسان، یکى است و تجزیهپذیر: کالبَد و عَرَض، و بدن و روح».[2]
سند این روایت در کتاب «کفایة الاثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر» خزاز رازى (قرن چهارم) چنین است: «أخبرنی أبو المفضّل محمد بن عبد الله بن المطلب الشیبانی قال حدّثنا أحمد بن مُطرِق بن سَواد بن الحسین القاضی البُستی بمکّة قال حدّثنی أبو حاتم المُهَلّبی المُغیرة بن محمد بن مُهَلّب قال حدّثنا عبد الغَفّار بن کثیر الکوفی عن إبراهیم بن حمید عن أبی هاشم عن مجاهد عن ابن عباس...».[3]
با آنکه بیشتر راویان این حدیث از شیعیان نبوده و بر اساس معیارهای رجال شیعی نمیتوان به نقلهای آنان اعتماد کامل نمود، اما محتوای این روایت – که در تفسیر توحید و یگانگی خداوند میباشد - قابل پذیرش و قابل انطباق با معیارهای کلی اعتقادی میباشد و به همین دلیل، نیاز چندانی به بررسی سند وجود ندارد. توضیح روایت در نکاتی بیان میشود:
1. صفت «واحد (یکتا)»، اسم فاعل و برگرفته از مادّه «وحد» هستند که بر یگانگى خداوند، دلالت دارد.[4] امام باقر( علیه السلام ) میفرماید: «احد، یکتاى یگانه است». شیخ صدوق در توضیح این روایت میگوید:[5] «احد و واحد، به یک معنایند، به معناى یگانهاى است که همانند ندارد. توحید، اقرار به یگانگى است که همان یکتایى است. و واحد، [ذاتِ] جدایى است که از چیزى سرچشمه نمیگیرد و با چیزى، یکى نمیشود، از همین جا گفتهاند که ساخت عدد، از یک است و یک، از اعداد نیست؛ زیرا عدد بر یک واقع نمیشود؛ بلکه بر دو واقع میشود. پس معناى سخن خدا که «اللهُ أَحَدٌ؛ خدا یکتاست»، معبودى است که آفریدگان از ادراک او و احاطه بر چگونگى او سرگشتهاند و در خدایى، یکتا و از توصیفات آفریدگانش بالاتر است».[6] پس «احد و واحد»، به یک معنایند و آن عبارت است از: یگانه بیهمتا.
2. این روایت اشاره به مباحث انسانشناسى دارد، ابعاد وجودی انسان را در دو بُعد مادى و غیرمادى بیان میکند. وجود انسان به جسم خاکى و مادى منحصر نمیشود، بلکه داراى بُعدى غیرمادى نیز هست که آنرا روح یا نفس میگویند. روح انسان برخلاف جسم او داراى اوصاف مادى - مانند رنگ، وزن، بُعد (طول، عرض و عمق) و مانند اینها- نیست و از سویى تقسیمپذیر نیز نمیباشد. به دیگر سخن؛ حقیقت و ماهیت انسان، مادى صرف و محض نمیباشد، بلکه حقیقتى است مزدوج از جسم و روح، و امرى است مرکب از جهات خلقى و جهات امرى «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ».[7]
[1]. «[هرگز] نزاد، و زاده نشد، و براى او هیچگاه شبیه و مانندى نبوده است»؛ اخلاص، 3 – 4.
[2]. خزاز رازى، على بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر، ص 11 و 12 - 13، قم، بیدار، 1401ق؛ حلى، رضى الدین على بن یوسف بن المطهر، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، ص 81 - 82، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، چاپ اول، 1408ق.
[3]. کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص 11.
[4]. قمى، قاضى سعید، شرح توحید الصدوق، ج 2، ص 53، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1415ق.
[5]. برخی در شرح این حدیث گفتهاند ممکن است ادامه روایت کلام امام باقر( علیه السلام ) باشد نه کلام شیخ صدوق. شرح توحید الصدوق، ج 2، ص 53.
[6]. ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص 90، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[7]. اعراف، 54.
T