پرسش
اگر حضرت یعقوب( علیه السلام ) به حضرت یوسف( علیه السلام ) آنگونه محبت نمیکرد، برادرانش به گناه نمیافتادند و اگر پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به امام علی( علیه السلام ) محبت بسیار نمیکرد - هر چند میدانم که هیچ عملی از پیامبر سر نمیزند مگر آنکه وحی الهی باشد- آنگاه مخالفانش به این بزرگوار حسادت نمیکردند. آیا میتوان گناه ایشان را به پای این ابراز محبتها انداخت؟
پاسخ اجمالی
1. برای مؤمنان برترین ملاک دوستی، ایمان، فضیلت، تقوا و ... است؛ زیرا دوست داشتن انسانهای با فضیلت و دارای کمال و محبت به آنان، تنها دوست داشتن یک شخص نیست، بلکه یک نوع ارج نهادن، بزرگداشت و ترویج فضیلت است که خود مشوقی برای کارهای خوب و شایسته است.
2. تفاوت در محبت اگر ناشی از هوای نفس و بدون هیچ دلیلی باشد مذموم بوده و تصور آن در پیامبران صحیح نیست. اما اگر این تفاوت ناشی از عملکرد مثبت خود افرادی باشد که به آنان محبت میشود، عملی کاملاً منطقی و درست بوده و توجیهگر حسادت و اعمال ناشایست دیگران نمیشود. مطمئناً در وجود یوسف و رفتار و کردار او برجستگیهایی وجود داشت که محبّت پدرش به او را جلب میکرد و حضرت یعقوب برای قدردانی از چنین رفتار نیکی، محبت بیشتری را متوجه او میساخت.
3. دلایل دیگری نیز برای چنین حسادتهایی وجود داشت مانند آنکه بسیاری از سردمداران کفر و شرک به دست علی( علیه السلام ) کشته شدند که برخی از بستگانشان که از اصحاب پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) بودند، چندان از این موضوع دلخوش نبودند و نیز به دلیل فضائلی که در وجود آنحضرت وجود داشت، برخی، اقدام به ترور شخصیت حضرتشان نموده و حتی در برخی از مواقع بدگویی او را نزد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) میکردند؛ پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) در واکنش به این رفتارها ضمن بیان فضائل آنحضرت، محبت خود را نسبت به او ابراز مینمودند و دیگران را نیز به این امر ترغیب میکردند.
از ابو سعید خدرى نقل شده است؛ رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: «على را دوست بدارید؛ زیرا گوشت او از گوشت من و خونش از خون من است. خدا لعنت کند گروههایى از امّتم را که پیمان مرا در حقّ او ضایع ساخته و وصیّتم را درباره وى از یاد بردند. آنان نزد خدا هیچ بهرهاى ندارند».[1]
4. علاوه بر اینها زمانی که پیامبر اسلام پس از حجة الوداع مأمور به ابلاغ ولایت و امامت علی( علیه السلام ) میشود؛ نخست به دلایلی از جمله به دلیلی که در پرسش مطرح شد، پیامبر در آن زمان خواست این موضوع را مطرح نکند که خداوند فرمود: «ای رسول تبلیغ کن آنچه را از پروردگارت به تو نازل شده و اگر نکنى، تبلیغ رسالت نکردى، خدا تو را از مردم نگهمیدارد، براستى خدا کفار را هدایت نکند»،[2] پیغمبر مردم را دعوت کرد و گرد آمدند و دستور داد زیر سایه درختان خار را جارو کردند و خارهاى آنرا گرفتند، سپس فرمود: اى مردم، کیست ولىّ و پیشواى شما و اولى به شما از خودتان؟ همه گفتند: خدا و رسولش، فرمود: هر که را من مولا و آقا هستم، على مولا و آقا است، بار خدایا دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار- تا سه بار-. و از اینجا نفاق و دوئیّت در دل آن مردم شعلهور شده و گفتند: هرگز این دستور از طرف خدا به محمد( صلی الله علیه و آله و سلم ) نرسیده و مقصودى ندارد جز اینکه رتبه پسر عمّ خود را بالا ببرد.[3]
ملاحظه میشود گروهی که با علی( علیه السلام ) مخالفت میکنند کاری ندارند که وی از جانب خداوند تأیید شده باشد و یا نشده باشد، وانگهی مسئله ولایت علی( علیه السلام ) به دستور خداوند است و کسی حق ندارد از آن سرپیچی نماید.
[1]. طبرى آملى، عماد الدین أبی جعفر، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ج 2، ص 90، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق.
[2]. مائده، 69.
[3]. کلینی، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 295، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
آیات مرتبط
سوره يوسف (8) : إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
T