شیعه نیوز:
پرسش
شما میگویید علت پنهان شدن امام دوازدهم تان در غار ترس از ستمگران است، پس وقتی این خطر با به قدرت رسیدن حکومتهای شیعه مانند عبیدیها و بویهیه و صفویها و اینکه دولت فعلی ایران رفع شد چر او ظهور نکرد؟!
و چرا الآن او بیرون نمیآید در صورتی که حکومت شیعی ایران میتواند او را حمایت کند؟! و میلیونها شیعه شب و روز خود را فدای او مینمایند و منتظر او هستند!!
پاسخ اجمالی
غیبت امام زمان ( علیه السلام ) به این معنا نیست که که حضرت یک زندگی خلاف معمول و متفاوت با سایر مردم دارند و مثلاً در غار زندگی می کنند، بلکه مطابق روایات حضرت در میان مردم به طور ناشناس زندگی می کنند. تنها تفاوتی که حضرت با سایر مردم دارند در طول عمر شریف ایشان است که با اراده و قدرت خداوند متعال صورت گرفته است. غیبت حضرت دارای حکمت هایی است که برخی از آنها برای ما بیان شده و برخی نامشخص و نامعلوم است. همچنین ظهور حضرت نیازمند به اسباب و شرایط خاصی است که آن شرایط هنوز فراهم نشده است. از جمله اینکه حضرت علاوه بر پیروان عادی نیازمند به 313 نفر یاور ویژه است. و در نهایت با توجه روایات و اینکه حکومت فعلی ایران از مشروعیت فقهی و روایی برخوردار است می توان حکومت فعلی فقط را زمینه ساز حکومت جهانی امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) دانست.
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ چند مطلب را باید متذکر شویم:
1.آنچه که عقیده شیعه در رابطه با امام زمان ( علیه السلام ) است و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و ائمه اطهار ( علیه السلام ) بدان تصریح فرموده اند[1] غیبت ایشان است نه پنهان شدن در غار و سرداب. بله گروهی جهت استهزاء شیعیان می گویند که شیعه قائل است که مهدی ( علیه السلام ) موعود بعد از تولدش در سردابی (سرداب منزل امام حسن عسکری ( علیه السلام ) در سامراء) مخفی و غیبت خود را از آنجا شروع و تاکنون نیز در آن سرداب به سر می برد. لکن با مراجعه به روایات وارده بی پایه و اساس بودن این ادعا به خوبی مشخص می گردد.[2]
مفهوم غائب بودن امام ( علیه السلام ) هرگز این نیست که وجود امام در عصر غیبت یک وجود نامرئی و رؤیایی است، بلکه او از نظر زندگی یک زندگی طبیعی عینی دارد منتها با عمری طولانی در میان مردم و درون جامعه رفت و آمد دارد و اگر استثنائی در زندگی او هست همین است که او از یک عمر طولانی برخوردار است.[3]
در احادیث ما چنین آمده که امام زمان ( علیه السلام ) به طور ناشناس در بین مردم زندگی و رفت و آمد می کند، در مجامع عمومی و در مراسم حج شرکت می نماید و در حل برخی از مشکلات هم به مردم کمک می کند.[4]
2.علل غیبت امام زمان( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ): غیبت حضرت دارای حکمت هایی است که برخی از آنها برای ما بیان شده و برخی نامشخص و نامعلوم است. برخی از امور را می توان از حکمت های غیبت بر شمرد، 1. امتحان و آزمایش بندگان خدا[5]، 2. محفوظ ماندن از بیعت با ستمکاران[6]، 3. حفظ اولاد مؤمن افراد کافر. روایتی از امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده است که فرمودند: خدا در صلب کافران و منافقان نطفه ی افراد با ایمانی را به ودیعه نهاده است به همین جهت بود که علی ( علیه السلام ) از کشتن پدران کافر خودداری نمود تا اولاد مؤمن از آنان به وجود آید و بعد از آن به هر یک از آنان دست می یافت به قتلش مبادرت می کرد. همچنین قائم ( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) ما اهل بیت ظاهر نمی شود تا اینکه امانت های الهی از صلب کافران خارج شوند بعد از آن ظاهر می شود و کفار را به قتل می رساند.[7]
ولی همه علل غیبت آن حضرت برای ما شناخته شده نیست؛ چنانکه بعضى از روایات بیانگر این نکتهاند که امامان معصوم از علت اصلى غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ لذا سر بسته و به طور اجمال حکمتهایى از آن را بیان کردهاند؛ دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق( علیه السلام ) است که امام به وى فرمود:
براى صاحب امر غیبتى است که چارهاى از آن نیست. هر مبطلى در آن شک مىکند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) براى چیست؟ فرمود: براى امرى که اجازه ی کشف آن را براى شما نداریم. گفتم: حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: حکمت غیبت او همان حکمت غیبت حجتهاى خداوند قبل از او است. حکمت آن کشف نمیشود مگر بعد از ظهور او. همان طور که حکمت سوراخ کردن کشتى و کشتن پسر و برپایى دیوار توسط حضرت خضر( علیه السلام ) براى حضرت موسى( علیه السلام ) کشف نشد مگر هنگام جدایى آنها.[8]
هشام بن سالم از حضرت صادق ( علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند صاحب الامر قیام نمی کند برای اینکه وقتی حکومتش را تشکیل داد کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می رسیدیم با عدالت رفتار می کردیم.[10]
براى این که دنیا چنان حکومتى را پذیرا باشد، چند نوع آمادگى لازم است:
الف). آمادگى فکرى و فرهنگى: یعنى سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایى» مسأله قابل توجهى در زندگى بشر نیست و تقاوت رنگها و زبانها و سرزمینها نمیتواند بشر را از هم جدا سازد.
ب). آمادگى اجتماعى: مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخى این زندگى مادى و یک بعدى را احساس کنند و حتى از این که ادامه این راه یک بعدى ممکن است در آینده مشکلات کنونى را حل کند، مأیوس گردند.
ج). آمادگىهاى تکنولوژى و ارتباطى: بر خلاف آن چه بعضى میپندارند که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعى و رسیدن به جهانى آکنده از صلح و عدالت، تنها با نابودى تکنولوژى جدید امکانپذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانى نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن، وصول به چنین هدفى محال باشد؛ چون معجزه، استثنایى است منطقى در نظام جارى طبیعت، براى اثبات حقانیت یک آیین آسمانى؛ نه براى اداره همیشگى نظام جامعه.[11]
د). آمادگىهاى فردى: حکومت جهانى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانى است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را به دوش بکشد.
پس براى پیاده کردن آن برنامه عظیم در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهى و آمادگى روحى و فکرى است. منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى نمیتواند نقش تماشاچى را داشته باشد.[12]
همچنین حضرت نیاز به 313 نفر اصحاب خاص دارد که دارای شرایط ویژه ای هستند. در روایتی امام جواد ( علیه السلام ) به عبدالعظیم حسنی فرمود: «... هنگامی که برای او این تعداد 313 نفر از اهل اخلاص جمع شد، خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد».[13]
حال با توجه به مطالب گفته شده روشن می شود که چرا با وجود حکومت های شیعی مانند بویه ای ها و صفوی ها حضرت ظهور نفرمودند؟
علاوه اینکه باید بگوییم طبق دیدگاه شیعه، حکومت تنها از آن خداوند متعال و کسانی که از طرف ایشان منصوب شده اند، می باشد که در دوران غیبت امام عصر( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) تنها فقیه واجد الشرایط می تواند سرپستی امت را بر عهده گیرد نه حکام و سلاطین جور هرچند که شیعه باشند. چراکه چنین حکومتی حکومت طاغوت است.[14] و به همین خاطر است که علما و فقهای شیعه هیچگاه به طور کامل این حکومت ها را تأیید نکرده اند. بله به خاطر پاره ای مصالح مانند پیشرفت و قدرت شیعه[15] و حفظ جان ایشان این حکومت ها را بر حکومت های غیر شیعی ترجیح می داده اند، مثلاً شیخ صدوق (ره) در عین اینکه با بوئیان مرتبط بود و در جلسات علمی آنان شرکت می کرد، جز در شرایط اضطرار همکاری با دولت جور را جایز نمی شمرد.[16]
علامه مجلسی در دوره صفویان سه شرط را برای جواز معاشرت با حکام بر می شمارد: اول به قصد تقیه، دوم با هدف دفع ضرر از مظلوم یا رساندن نفعی به مؤمن که در این صورت واجب هم می شود و سوم به منظور هدایت سلاطین جایر.[17] عدم همراهی علمای اسلام با حکام جور به گونه ای بود که عده ای از ایشان حتی با اعتکاف در مسجدی را که شاه عباس ساخته بود مخالف بودند.[18] با این توضیحات روشن می شود که این حکومت ها گرچه شیعی بودند، لکن شایستگی حمایت از حضرت را نداشته اند، مضافاً اینکه از قدرت لازم نیز برخوردار نبوده اند.
آنچه که در رابطه با ایرانیان و حکومت فعلی ایران باید گفته شود این است که مطابق روایات معصومین ( علیه السلام )، ایرانیان سهم قابل توجهی در یاری و ظهور حضرت دارند و روایاتی مربوط به اهل قم، طالقان و به طور کلی قوم فارس در این خصوص به ما رسیده است؛ مثلاً، در بحارالانوار از امام صادق ( علیه السلام ) منقول است که حضرت آیه شریفه «بعثنا علکیم عباداً لنا اولی بأس شدید» را قرائت کردند...راوی می گوید: عرض کردیم فدایت شویم اینها چه کسانی هستند؟ پس حضرت 3 مرتبه فرمودند: به خدا سوگند آنان اهل قم هستند.[19]
از طرفی کلیه منابع روایی شیعه و سنی پیرامون حضرت مهدی ( علیه السلام ) اتفاق نظر دارند که آن بزرگوار بعد از نهضتی مقدماتی (قابل انطباق بر انقلاب اسلامی)، ظهور می کند، و یاران درفش های سیاه ایرانی اند که زمینه ساز حکومت آن حضرت و آماده کننده ی مقدمات فرمانروایی وی می باشند. در این روایات اتفاق است که دو شخصیت وعده داده شده، سید خراسانی و یا هاشمی خراسانی و یاور او شعیب بن صالح هر دو ایرانی هستند.[20]
با توجه به این روایات و اینکه حکومت فعلی ایران از مشروعیت فقهی و روایی برخوردار است می توان حکومت فعلی را فقط زمینه ساز حکومت جهانی حضرت دانست، چراکه ترس از ستمگران (که البته ترسی است ممدوح و برای حفظ دین، نه ترس از جان شخصی) تنها یکی از علت های غیبت است و غیبت حضرت همان گونه که بیان کردیم علل دیگری نیز دارد.
[1] رجوع شود به بحارالانوار، ج 52 و منتخب الاثر از آیت الله صافی.
[2] رجوع شود به موعودشناسی از علی اصغر رضوانی.
[3] آیت الله مکارم شیرازی، حکومت جهانی مهدی، ص 219.
[4] آیت الله امینی، دادگستر جهان، ص 215.
[5] بحار، ج 52، ص 113.
[6] بحار، ج 51، ص 152.
[7] اثبات الهداة، ج 7، ص 105.
[8] بحار، ج 52، ص 91.
[9] آیت الله امینی، دادگستر جهان، ص 241.
[10] بحار، ج 52، ص 244.
[11] آیت الله مکارم شیرازى، حکومت جهانى مهدى علیهالسلام، ص 80 تا 83.
[12] قسمت های ی که به زمینه سبز در آمده از سؤال 1064اخذ شده است
[13] کمال الدین، ج 2، ص 377 و 378.
[14] رجوع شود به حقوق و سیاست در قرآن، از آیت الله مصباح یزدی.
[15] رجوع شود به علما و مشروعیت دولت صفوی از سید محمد علی حسین زاده.
[16] همان، ص 87.
[17] همان.
[18] رجوع شود به دین و سیاست در دوره صفوی از رسول جعفریان، ص 71.
[19] رجوع شود به عصر ظهور از علی کورانی و بحار، ج 6، ص 216.
[20] علی کورانی، عصور ظهور، ص 228.