شیعه نیوز:
پرسش
بنا به نظر مفسّرین و علماء شیعه، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» که بخشی از آیه 3 سوره مائده هست، جدا از صدر و ذیل همان آیه نازل شده، و در مورد خلافت حضرت علی ( علیه السلام ) و ماجرای غدیر نازل شده. امّا این سخن به 4 دلیل صحیح نیست: دلیل اوّل: در جواب این سؤال که «چرا صدر و ذیل آیه در مورد گوشتها و مأکولات حرام است؟» اینطور جواب میدهند که حکم مأکولات حرام در 3 آیه دیگر قرآن قبلاً نازل شده بوده، دو بار در مکّه و یک بار در مدینه (نحل 115، بقره 173، انعام 145). و در نتیجه دیگر اکمال دین معنا نخواهد داشت؛ چون آن مطلب قبلاً ابلاغ شده بود. امّا سؤال اینجا است که همین سخن در مورد خلافت و وصایت حضرت علی هم صادق است؛ یعنی از همان روز «انذر عشیرتک الاقربین» و حدیث یوم الدّار مطلب بیان شده بود، و در جای جای قرآن هم چندین بار آمده، مثل آیه ولایت، آیه اولی الامر و غیره. پس آن استدلال که اکمال دین را به ولایت میداند باطل خواهد بود. دلیل دوم: اگر بگوییم با ابلاغ و اثبات ولایت بود که دین کامل شد مشکل دیگری هم به همراه دارد، و آن این است که اگر مسألهی ولایت امری بسیار مهم و کلیدی بود چرا سایر احکام و امور که اهمّیّت کمتری داشتند بر آن مقدّم شدند و این مسئله حیاتی مؤخّر از همه واقع شد؟ به عبارت دیگر، دین زمانی کامل میشود که تمام احکام و عناصر آن بیان شود، و آخرین حکم و جزئی که بیان میشود لزوم ارزش و اهمّیّت ویژهای ندارد، بلکه آنچه مایه اکمال دین است این است که تمام اجزای آن بیان شده باشد، و در این میان هر جزئی به اندازه هر جزء دیگر در اکمال دین تأثیر دارد، و نبودش باعث نقصان دین است. اینطور نیست که بگوییم اگر آخرین جزء باشد و هیچیک از جزای دیگر نباشند دین همچنان کامل است. در نتیجه تأکید روی اینکه فلان امر باعث اکمال دین شد موردی نخواهد داشت و نشانه اهمّیّت و ارزش آن امر نخواهد بود. بلکه همانطور که گذشت مهم کلّ مجموعه است، و معمولاً احکام و اجزای کلیدی و محوری و پایهای در اوّل رسالت تشریع و ابلاغ میشوند، مثل «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا»، و آنچه در ادوار بعدی بیاید از نظر اهمّیّت در وهلههای بعدی قرار میگیرد. دلیل سوم: در آیه 5 همان سوره مائده آمده «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطیِّبَت وَ طعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب حِلُّ لَّکمْ...»، که طبق سیاق آیات اشاره به همان «الیوم» در آیه سوم است. در این آیه صریحاً میفرماید که امروز روزی است که حکم حلّیّت طیّبات و از جمله طعام اهل کتاب بر شما نازل شده. اگر بگوییم آن «الیوم» اوّل در موردی کاملاً جدا نازل شده و ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد این آیه نیز معنای خود را از دست میدهد و به طور کلّی آیات قرآن از هم گسیخته و بدون انسجام میشوند. دلیل 4: اینطور نیست که آنچه در آیه 3 سوره مائده در مورد مأکولات حلال و حرام آمده همهاش قبلاً نازل شده باشد، بلکه به طور خاص نام میبرد از «الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ السبُعُ إِلا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلى النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ» که در آن 3 آیه قبل به این تفصیل ذکر نشده بود؛ یعنی گر چه اینها تحت «میتة» یا «ما اُهِلَّ لغیر الله به» قرار میگیرند، امّا در همین آیه علاوه بر آن اجمال این تفصیل هم آمده، و دور از شأن قرآن است که شامل سخن حشو و تکرار بیمورد باشد. بلکه همین تفصیل متضمّن یک تازگی و ابلاغ جدید است، ولو در امور جزئی. و علاوه بر این در دو آیه بعدی (آیات 4 و 5 سوره مائده) امور دیگری هم در رابطه با مأکولات بیان میشود که قبلاً به هیچ وجه بیان نشده بود (حکم شکارِ سگهای شکاری و نیز طعام اهل کتاب)، و کلّ این احکام به عنوان مأکولات حلال و حرام بیان شدهاند. در نتیجه آن سخن که حکم مأکولات حلال و حرام قبلاً بیان شده بود و اینجا تازگی ندارد باطل است؛ زیرا در این آیات هم چند مورد جدید بیان شده، و هیچ استحالهای ندارد که همینها آخرین احکام نازله و باعث اکمال دین باشند. با توجّه به این 4 استدلال آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» نمیتواند در مورد ولایت حضرت علی باشد. اگر اختلالی در هر کدام از این 4 برهان مییابید لطفاً تذکّر فرمائید. با تشکر فراوان
پاسخ اجمالی
در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید بدانیم که شیعیان، بر اساس روایات موجود از اهل بیت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، اتفاق نظر دارند که آیه "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ"، مرتبط با واقعه اعلان رسمی ولایت امیر المؤمنین ( علیه السلام ) است،[1] و روایاتی که ناظر به چنین عقیده ای است، در برخی منابع اهل سنت به نقل از راویان مشهوری؛ چون ابو سعید خدری و ابو هریره نیز مشاهده می شود.[2]
البته، در غالب منابع اهل سنت، تلاش شده تا سلسله سند راویان چنین تفسیری، ضعیف شمرده شوند، -و باید گفت که چاره ای جز این نداشتند-؛ چون قبول این روایات، به معنای پذیرش عقاید شیعه بود که در زمان اختناق آن روزها، گاهی برابر شرک و کفر به شمار می آمد!
در مقابل، تفاسیر دیگری برای این آیه از اهل سنت نقل شده که از انسجام کافی برخوردار نبوده و به عبارتی، یک تفسیر قطعی مورد پذیرش در تمام آنان وجود ندارد:
در صحیح بخاری، به نقل از خلیفه دوم روایت شده است: سوگند به خدا من می دانم که این آیه چرا و چه زمانی نازل شده است و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در آن زمان کجا بوده است، سپس ایشان بدون آن که به دلیل نزول این آیه اشاره ای داشته باشند!، تنها اعلام می کنند که زمان نزول آن، روز عرفه بوده و من نیز در آن جا حضور داشتم.[5]
در ارتباط با این تفسیر اهل سنت که به نظر می رسد به دلیل وجود منبع روایی آن در صحیح بخاری، از اعتبار بیشتری برخوردار باشد، دو فرضیه موجود است:
1-3. این تفسیر تنها به زمان نزول آیه اشاره داشته و در مورد شأن نزول آن ساکت باشد، - چنانچه در روایت اشاره شده از خلیفه دوم نیز چنین جنبه ای مد نظر بوده است-. این تفسیر، در تضاد با عقاید شیعیان نیست؛ چون ممکن است این آیه در ابتدای زمانی نازل شده باشد که پیامبر در صدد تدارک اعلام ولایت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) بوده و می دانیم که بین روز عرفه و روز غدیر، کمتر از ده روز فاصله زمانی وجود دارد و این مقدار فاصله نیز جهت آماده سازی برای اعلان چنین امر مهمی، طبیعی به نظر می رسد.
روایاتی در منابع شیعی وجود دارند که (مانند روایات اهل سنت)، نزول این آیه را در روز عرفه، اما شأن نزول آن را مسئله ولایت می دانند.[6]
2-3. اما جهت گیری دیگری در این تفسیر وجود دارد که علاوه بر آن که می خواهد زمان نزول آن را روز عرفه اعلام کند، در صدد تغییر شأن نزول آن نیز بوده و به عبارتی، اکمال دین را تنها به حلال و حرام منحصر می کند:
از سدی نقل شده است که این آیه در روز عرفه نازل شده و بعد از آن دیگر حرام و حلالی نازل نشده و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بعد از برگشت به مدینه، رحلت فرمود.[7]
و یا: تا زمانی که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مکه بود، هیچ واجبی جز نماز وجود نداشت و بعد از ورود به مدینه، فرایض به تدریج نازل شد تا زمان حجة الوداع که با آن دین کامل شد و این آیه نازل گشت.[8]
به عقیده ما، به چند دلیل نمی توان چنین تفسیرهایی را پذیرفت؛ زیرا:
یک. پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) قبل از حجة الوداع نیز مناسک حج را به جا آورده بود و انجام حج تازگی نداشت.
دو. انجام حج و یا احکام شرعی اشاره شده در آیه، در حدی نبودند که تکمیل دین جز با آنها صورت نپذیرد.
سه. نمی توان تصور کرد برخی احکامی که حتی اگر خودشان تازگی داشتند، موارد مشابه فراوان دیگری قبل از آن موجود بود، از خصوصیتی برخوردار شوند که کافران با مشاهده آنها به ناگاه از انجام هر فعالیتی بر علیه دین ناامید شوند.
چهار. از همه مهم تر، به تصریح دانشمندان اهل سنت، موارد موجود در آیه سوم سوره مائده، آخرین احکامی نبود که بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شده باشد، بلکه بعد از آن احکام دیگری نیز نازل شد. بر این اساس، نظریه ای که نزول تمام احکام و فرایض را موجب اکمال دین می داند، زیر سؤال خواهد رفت.
اکنون، از شما درخواست داریم که بعد از مطالعه دقیق آیات پایانی سوره بقره (275-282)، به مطالب ذیل توجه فرمایید:
ابن عباس در ارتباط با بخشی از این آیات (278-281) روایت می کند که اینها، آخرین آیاتی از قرآن بود که بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شد.[9]
البته نباید تصور شود که مراد این روایت، تنها آیه انتهایی "وَ اتَّقُوا یَوْما ..." می باشد که در آن حکمی نازل نشده است؛ زیرا در روایت دیگری از خود ایشان مشاهده می کنیم که اظهار داشته اند: آخرین آیه نازل شده بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، آیه ربا (یعنی مجموعه این آیات و نه تنها آیه نهایی) بوده است.[10]
اکنون دو پرسش را مطرح کرده و می خواهیم که به آنها پاسخ دهید، سپس به پاسخ پرسش های شما خواهیم پرداخت:
همان طور که مشاهده فرمودید، واقعیت آن است که مفسران اهل سنت، نتوانسته اند تفسیر قابل دفاعی را از این آیه ارائه دهند و به همین دلیل است که در نهایت، یکی از مفسران آنان، نتیجه گیری شخصی خود را از میان نظرات متفاوت و متشتت، چنین بیان می دارد که اکمال دین به دلیل کامل شدن فرائض و احکام، موضوعی مورد اختلاف و تردید است که آیا در آن روز خاص کامل شده یا خیر؟[12]
مشاهده می فرمایید که این مفسر بزرگ اهل سنت، بدون آن که صریحا نظر شیعه را در ارتباط با نزول این بخش از آیه در مورد ولایت تأیید کند، اما به دلیل وجود نشانه هایی غیر قابل انکار، ارتباط اکمال دین با اغذیه حلال و حرامی که قبل و بعد از آن، بیان شده را انکار می کند. موضوعی که شما در صدد اثبات آن هستید!
اما تنها ایرادی که به تفسیر شیعیان شده، آن است که این بخش از آیه، ارتباط چندانی با بخش های دیگر ندارد.
همان گونه که ملاحظه فرمودید، چنین اشکالی در تفاسیر اهل سنت در مورد غیر این آیه، از جمله آیات پایانی سوره بقره نیز وجود دارد، اما باید دانست که قرآن کریم، ترکیب و ترتیبی غیر از سخن معمول انسان ها دارد و همین موضوع نیز نوعی اعجاز و باعث تازه ماندن آن بعد از گذشت قرن ها شده است. علاوه بر آن، یکی از اندیشمندان شیعی معاصر، دلیل گنجاندن این بخش را در میان آیات به ظاهر نامرتبط، به خوبی تبیین می کند:
"ممکن است قرار دادن آیه مربوط به غدیر در لابلاى احکام مربوط به غذاهاى حلال و حرام براى محافظت از تحریف و حذف و تغییر بوده باشد؛ زیرا بسیار مىشود که براى محفوظ ماندن یک شىء نفیس آن را با مطالب سادهاى مىآمیزند تا کمتر جلب توجه کند (دقت کنید).
حوادثى که در آخرین ساعات عمر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) واقع شد، و مخالفت صریحى که از طرف بعضى افراد براى نوشتن وصیتنامه از طرف پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به عمل آمد تا آن جا که حتى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را (العیاذ باللَّه) متهم به هذیان و بیمارى! و گفتن سخنان ناموزون کردند، و شرح آن در کتب معروف اسلامى اعم از کتب اهل تسنن و شیعه نقل شده، شاهد گویایى است بر این که بعضى از افراد حساسیت خاصى در مسئله خلافت و جانشینى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) داشتند و براى انکار آن حد و مرزى قائل نبودند!.
آیا چنین شرائطى ایجاب نمىکرد که براى حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آیندگان چنین پیشبینىهایى بشود و با مطالب سادهاى آمیخته گردد که کمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را کند؟!"[13]
اکنون، مختصرا پاسخ استدلال های چهارگانه شما را خدمتتان عرضه می داریم:
به عبارتی، چون زمان به فعلیت رسیدن ولایت امیر المؤمنین ( علیه السلام ) که کمال دین در آن نهفته است، بعد از فقدان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بوده، تأخیر اعلام آن، نشانگر نقص دین تا آن زمان نیست، بلکه مراد ما از تکمیل دین با ولایت، آن است که اگر چنین اعلانی انجام نمی شد، دین در آینده خود دچار نقص و کاستی می گشت.
منصفانه و با مراجعه به وجدانتان پاسخ دهید، آیا ناامیدی کفار از نابودی دین، دقیقا در همان روزی بوده که غذاهایی حرام و حلال اعلام شده اند؟!
آیا این احکام، تا این اندازه برای افراد بی ایمان اهمیت داشت که دقیقا در همان روز دچار یأس و سرخوردگی شوند؟!
مفسر بزرگ اهل سنت، فخر رازی، متوجه این نکته شده و برای خروج از بن بست، چنین اظهار داشته است:
مراد آیه، این نیست که مشخصا همین روز، موجب ناامیدی کفار شده، تا گفته شود که مگر امکان دارد که آنان تا یکی دو روز قبل امیدوار بودند(و دفعتا و با حلال و حرام شدن برخی غذاها نا امید شوند)![14]
از طرفی، بر اساس برخی تفاسیر اهل سنت نیز همین اشکال شما وارد است. ضحاک، به عنوان یکی از قدیمی ترین مفسران سنی مذهب، معتقد است که بخشی از همین آیه که بیان می دارد"الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ"، هنگام فتح مکه نازل شده است[15]، با آن که به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، "الیوم" در بخش دیگر آیه، یعنی "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم"، به معنای روز فتح مکه نیست.
می دانیم که بر اساس تفسیر شیعیان، می توان، واژه "الیوم" را در هر دو مورد موجود در آیه، به همان معنای واقعی خود، یعنی "امروز" که روز غدیر است، ترجمه کرد.
[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 199-198، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 هـ ش.
[2] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 259، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 هـ ق.
[3] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 52، دار المعرفة، بیروت، 1412 هـ ق.
[4] همان، ص 54.
[5] صحیح بخاری، ج 5، ص 186، دار الفکر، بیروت.
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 291، ، " ثم نزلت الولایة و إنما أتاه ذلک فی یوم الجمعة بعرفة".
[7] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 23، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419 هـ ق.
[8] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 6، ص 61، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 هـ ش.
[9] صحیح بخاری، ج 3، ص 12.
[10] همان، ج 5، ص 165.
[11] در این بخش از پاسخ، تضادهای موجود در کتب اهل سنت در ارتباط با این آیه بیان شده، وگرنه شیعیان نیز معتقدند که بعد از اعلام ولایت، فریضه دیگری نازل نشده است. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 289، ح 4.
[12] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 52.
[13] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 271-270، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1364 هـ ش.
[14] فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 286، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1420 هـ ق " أنه لیس المراد هو ذلک الیوم بعینه حتى یقال إنهم ما یئسوا قبله بیوم أو یومین "
[15] قرطبی، ، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 6، ص 60.
T