پرسش
آیا این حدیث صحت دارد و در منابع روایی آمده است: «روزی امام علی و امام حسن( علیه السلام ) از جایی عبور میکردند که دیدند جمعیت زیادی جمع شدهاند. جلوتر که رفتند دیدند که زن یا شاید هم مردی را میخواهند سنگسار کنند. امام( علیه السلام ) فرمود: یا شاید هم قسم داد که هر کس خودش یکبار هم زنا کرده، به آن زن یا مرد سنگ نزند و فرمود: چشمانم را میبندم و هر کس خواست برود. امام علی( علیه السلام ) میگوید بعد از مدتی دیدم فقط خودم بودم و فرزندم حسن و دو سه نفر دیگر؛ یعنی اکثریت خودشان زناکار بودهاند. ولو شده یکبار»؟
پاسخ اجمالی
در منابع روایی نقلی وجود دارد که امام علی( علیه السلام )، زنی را جهت اقرار به زنای محصنه سنگسار کرده و دیگران را که گناهی بر گردن داشتند، از شرکت در اجرای این حد، باز داشته است. این نقل چنین است:
زن بارداری خدمت امام علی( علیه السلام ) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من زنا کردهام مرا از گناه پاک ساز خداوند شما را پاک دارد؛ زیرا عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرتی است که تمامی ندارد!
امام فرمود: «از چه چیز تو را پاک کنم؟»
گفت: از زنا.
فرمود: «آیا شوهر دارى یا نه؟»
گفت: شوهر دارم!
فرمود: «آیا شوهرت هنگام زنا همینجا بود و یا در مسافرت بسر میبرد؟»
گفت: همینجا بود!
فرمود: «حالا برو و بعد از زایمانت دوباره برگرد».
هنگامی که زن دور شد و دیگر کلام آنحضرت را نمیشنید، امام( علیه السلام ) فرمود: «خدایا! این یک اقرار، به منزله یک شاهد».
بعد از مدتی زن برگشت و گفت: زایمان کردم! مرا پاک کن!
امام( علیه السلام ) خود را به بیخبری زد و فرمود: «تو را از چه پاک سازم؟»
گفت: زنا کردهام و زایمان هم کردم!
آنحضرت پرسشهای مرحله قبل را مجدداً تکرار کرد و فرمود: «حالا برو و همانگونه که خدا فرموده، دو سال فرزندت را شیر بده».
بعد از دور شدن زن، آنحضرت گفت: «خدایا! این دو اقرار به منزله دو شاهد».
زن بعد از پایان شیردهی باز نزد آنحضرت آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من زنا کردهام و مرا پاک ساز.
امام برای سومین بار، تمام پرسشهای گذشته را تکرار کرد و سپس فرمود: «حالا برو و از فرزندت سرپرستی کن تا به اندازهای بزرگ شود که بتواند بخورد و بیاشامد، و از بام و بلندى نلغزد و در چاه و امثال آن نیفتد».
آن زن با گریه برگشت و بعد از دور شدنش امام فرمود: «خدایا این سه اقرار، به منزله سه شاهد».
عمرو بن حریث آن زن را گریان دیده و سبب گریه را پرسید؟ زن گفت: نزد امیر المؤمنین رفتم که مرا پاک کند، به من فرمود که تا بزرگشدن کودکم صبر کنم و میترسم که مرگم فرا رسد و ناپاک از دنیا بروم.
عمرو بن حریث گفت: باز گرد من سرپرستی این کودک را بر عهده خواهم گرفت.
زن نزد امام بازگشت و سخن عمرو ( مبنی بر سرپرستی کودک)را برای امام نقل کرد. امام باز خود را به بیخبری زده و پرسید: «چرا عمرو سرپرستی فرزندت را برعهده بگیرد؟»
زن گفت: من زنا کردهام مرا پاک کن.
امام باز هم تمام پرسشهای گذشته را تکرار کرد و سپس سر به سوى آسمان برداشت و فرمود: «خدایا! چهار بار اقرار کرد! و تو خود به پیامبرت وحى کردهاى؛ اى محمّد! هر کس حدّى از حدود مرا تعطیل کند پس بیشک با من ستیز کرده و از فرمان من سرپیچی کرده و در برابر قدرت من ایستاده، پروردگارا! من حدودت را تعطیل نخواهم کرد و نمیخواهم با تو مخالفت کنم ... بلکه مطیع فرمان تو هستم و تابع سنّت رسولت ...»، سپس برخاست و به منبر رفت و فرمود: «اى قنبر! مردم را خبر کن تا حاضر شوند»، جمعیّت آمدند و مسجد پُر شد، امام فرمود: «اى مردم! پیشواى شما فردا با این زن به اطراف کوفه میرود تا به یارى خدا، حدّ الهى را بر او جارى سازد»، سپس از منبر فرود آمد، و وقتی صبح شد با زن خارج گشت و مردم در حالی که با دستار خویش رویهاى خود را پوشیده بودند، و پارههایى سنگ را در دست و در آستین و در دامن عبا برگرفته به سوى آنجا رهسپار شدند، ... سپس امام( علیه السلام ) با صداى بلند فرمود: «اى مردم! خداوند قراردادى با پیامبرش گذاشت و پیامبرش نیز با من که هر کسی که مانند این شخص، به دلیل گناهانی که انجام داده باید مجازات شود، در اجرای این حد شرکت نداشته باشد»، پس همگى مردم در آن روز بازگشتند جز امیر المؤمنین علی( علیه السلام )، امام حسن( علیه السلام ) و امام حسین( علیه السلام ) و تنها آنان بودند که به تنهایی حدّ را جارى کردند.[1]
سند روایت
با وجود ذکر این روایت در منابع متعدد(از جمله کتاب کافی)؛ اما تنها یک سلسله سند برای آن ذکر شده است:
«علی بن إبراهیم» عن «أَبیه (إبراهیم بن هاشم القمی)» عن «ابن محبوب» عن «علی بن أَبیحمزه» عن «أَبی بصیر» عن «عمران بن میثم» أَو «صالح بن میثم» عن «أَبیه».[2]
اگرچه روایات «ابواسحاق إبراهیم بن هاشم قمی» از طرف بسیاری اندیشمندان مورد پذیرش است[3]، ولی توثیق خاصی درباره او وجود ندارد.[4] همچنین «علی بن أبیحمزة بطائنی» واقفی بوده[5] و برخی او را ضعیف دانستهاند.[6] از اینرو؛ برخی این روایت را بنابر مبنای مشهور، ضعیف دانستهاند.[7] اما برخی این روایت را از جمله روایات موثّق میدانند.[8]
محتوای روایت
این روایت به جهت فقهی، اشکالاتی دارد که در این مختصر مجال ذکر آنها نیست.[9] اما متنی در این روایت وجود دارد که نیاز به دقت بیشتری دارد:
«لَا یُقِیمُ الْحَدَّ مَنْ لِلَّهِ عَلَیْهِ حَدٌّ فَمَنْ کَانَ عَلَیْهِ حَدٌّ مِثْلُ مَا عَلَیْهَا فَلَا یُقِیمُ عَلَیْهَا الْحَد»؛ شخصی که عذاب الهی بر گردن او است، حد را اجرا نکند، پس هر شخص به مانند این شخص گناهکار است - هرچند این گناه کوچکتر باشد - در اجرای حد بر علیه این زن شرکت نکند.
در این زمینه باید گفت که با فرض پذیرش روایت، «حدّ» موجود در سخن امام علی( علیه السلام ) لزوماً به معنای حد زنا نیست[10] تا با استناد به آن تمام مردم کوفه را زناکار بدانیم و آن هم زنای محصنه! که این موضوع مطمئناً با واقعیت همخوان نیست. بلکه مراد امام از تعبیر «مثل ما علیها» میتواند به این معنا باشد که هرکس در اصل گناهکار بودن مانند این فرد بوده و به هرحال مستحق مجازاتی از جانب خداست در اجرای حد شرکت نداشته باشد.
چنین دستوری را باید توصیهای اخلاقی در موردی خاص دانست تا بیانگر این نکته به مردم باشد که نکند تنها دیگران را گناهکار پنداشته و خود را از هر گناهی مبرا بدانند، و معنایش آن نیست که در تمام اجرای حدود چنین شرطی را لازم بدانیم.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 186، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 32، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 10، ص 9، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. الکافی، ج 7، ص 186.
[3]. علامه حلی، الخلاصة، ص 4 - 5، قم، دار الذخائر، 1411ق.
[4]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 16، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[5]. شیخ طوسی، الفهرست، محقق، مصحح، آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 283، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بیتا.
[6]. الخلاصة، ص 96؛ غضائری، احمد بن حسین، کتاب الضعفاء، ج 1، ص 83، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1364ق؛ ر.ک: «بررسی وثاقت حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی»، سؤال 26531.
[7]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 23، ص 282، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[8]. مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 10، ص 34، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[9]. ر. ک: خوانساری، سید احمد بن یوسف، جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 7، ص 17، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، 1405ق؛ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 23، ص 283.
[10]. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، محقق، مصحح، رجائی، مهدی، ج 16، ص 24، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق.
T