شیعه نیوز:
پاسخ اجمالی
جبر؛ یعنی این که انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. متکلمان اشعری درباره افعال انسان، این گونه معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. آنها تمام اعمال و کردار انسان را به خدا نسبت می دهند. بنابر این طبق نظر آنها انسان مثل جمادات است و مانند سنگی است که از بالا به طرف پایین پرت می شود و این مسیر را بدون اختیار خود و جبراً طی می کند.
این عقیده از آن جا ناشی شد که بعضی از شبهات در مسئله را نتوانستند حل کنند، بنابر این سر از جبر درآوردند.
ما معتقدیم که این عقیده باطل است. چرا که اعتقاد این چنینی؛
«اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراده کامل وی انجام می شود.
ما معتقدیم که این عقیده نیز باطل است چون با توحید افعالی خداوند سازگار نیست.
عقیده شیعه درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر می شود، هم فعل انسان است چون از روی اختیار او صورت گرفته، و هم فعل خداوند است چون اصل وجود و تمام قابلیتهای وجودی انسان را خداوند به او داده است، و به عبارت دیگر فاعلیت خداوند سببی، و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه در اصطلاح، نظریه «امر بین الامرین» است.
پاسخ تفصیلی
واژه «جبر» هنگامی که در اصول عقاید مطرح می شود بدین معناست که انسان در کارهایی که انجام می دهد، فاقد اراده و اختیار است، نه می تواند خوب را انتخاب کند و نه بد را، بلکه هر چه را انجام می دهد، به اراده و اختیار خداست.
بنابر این «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراده کامل وی انجام می شود.
این گونه مباحث در میان مسلمین از نیمه اول قرن دوم و حداکثر از نیمه دوم آن قرن مطرح شده است. بدون شک علت اصلی پیدایش این افکار و عقاید در میان مسلمانان و علت ورود آنان در این گونه مباحث، آیات قرآن و کلمات پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است. مسأله سرنوشت و هم چنین آزادی و اختیار انسان از مسایلی است که مورد علاقه هر انسانی است و چون این مسأله در قرآن مطرح شد آیاتی در کمال صراحت، سرنوشت را تأیید می کند و آیاتی دیگر به همین صراحت، بشر را مختار و آزاد معرفی می کند. این سبب شد تا مسلمانان به فکر و اندیشه در این مسایل بیفتند.
فرقه اشاعره از متکلمان مسلمان قائل به مسأله جبر هستند.
برخی از دلایل آنها از این قرار است:
از طرفی علم الاهی نه تغییر پذیر است و نه خلاف پذیر، یعنی نه ممکن است عوض شود و صورت دیگر پیدا کند، زیرا تغییر با تمامیت و کمال ذات واجب منافات دارد و نه ممکن است آنچه او از ازل می داند، با آنچه واقع می شود، مخالف و مغایر باشد؛ زیرا لازم می آید علم او علم نباشد، جهل باشد. این نیز با تمامیت و کمال وجود مطلق منافی است. جواب این دلیل آن است که:
علم الاهی بر هر حادثه ای آن چنان که واقع می شود، تعلق گرفته است، و افعال اختیاری انسان هم به وصف اختیاری بودن، برای خدای متعال معلوم است. پس اگر به وصف جبریت تحقق یابد بر خلاف علم الاهی واقع می شود. مثلاً خدای متعال می داند که فلان شخص در فلان شرایطی تصمیم بر انجام کاری خواهد گرفت و آن را انجام خواهد داد، نه این که علم الاهی فقط به وقوع فعل، صرف نظر از ارتباط آن با اراده و اختیار فاعل تعلق گرفته باشد. پس علم ازلی الاهی نه تنها، منافاتی با اختیار و اراده آزاد انسان ندارد، بلکه آن را تأیید و اثبات نیز می کند چون علم الاهی به وقوع اختیاری افعال تعلق گرفته اگر از روی اختیار صورت نگیرد علم خدا بر خلاف واقع در می آید و این محال است.
جواب دلیل دوم: این شبهه از آن جا ناشی شده که آنها تصور کرده اند، اختیار داشتن انسان مستلزم استقلال اوست، ولی این تصور به هیچ وجه صحیح نیست؛ زیرا وجود انسان و آنچه دارد که از جمله آنها اختیار اوست، حدوثاً و بقاءً از ناحیه خداو منوط به اراده اوست.
به بیانی دیگر، انسان در عین داشتن اراده و اختیار و آزادی، در قبضه قدرت او (خدا) قرار دارد که هر زمان اراده کند، همه اینها را از انسان می گیرد. شرک هنگامی پیش می آید که ما دو مبدأ مستقل در عالم قایل شویم.
منظور از تقدیر الاهی این است که خداوند برای هر پدیده ای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی تحقق می یابد و منظور از قضای الاهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. بنابر این انسان هیچ تأثیر و نقشی در آن پدیده و فعل ندارد که از جمله آن، فعل خود آدمی است.
جواب: استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد، زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند.
به بیانی دیگر، استناد فعل به فاعل انسانی در یک سطح است و استناد وجود آن به خدای متعال در سطح بالاتری است که در آن سطح، وجود خود انسان و وجود ماده ای که کارش را روی آن انجام می دهد وجود ابزارهایی که کار را به وسیله آنها انجام می دهد، همگی مستند به اوست. پس تأثیر اراده انسان به عنوان "جزء اخیر از علت تامه" در کار خودش منافاتی با استناد وجود همه اجزای علت تامه به خدای متعال ندارد. این خداوند است که وجود جهان، انسان و همه شؤون وجودی او را در ید قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود می بخشد و نو به نو آنها را می آفریند و هیچ موجودی در هیچ حالی و در هیچ زمانی بی نیاز از او نیست.
بنابر این، کارهای اختیاری انسان هم بی نیاز از خدای متعال و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ویژگی ها و حدود و مشخصات آنها نیز وابسته به تقدیر و قضای الاهی است و چنان نیست کها باید مستند به اراده انسان باشند یا مستند به اراده خدا؛ زیرا این دو اراده در عرض یکدیگر و مانعة الجمع نیستند و تأثیر آنها در تحقق کارها، علی البدل، انجام نمی گیرد، بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الاهی است و اراده خدای متعال برای تحقق آن ضرورت دارد. [1] آیه [2] " وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین "، (و شما اراده نمی کنید، مگر این که خداوند _ پروردگار جهانیان_اراده کند و بخواهد) به همین معناست.
این اجمالی بود از دلایل جبریون همراه با رد شبهات آنان درباره افعال انسان. در این جا ضروری است بعضی از آثار سوء این تفکر را متذکر شویم:
تفکر جبر علاوه بر این که فاقد استدلال مقبول و معتبر است، با بسیاری از مبانی دینی ناسازگار است :
در حالی که خداوند در قرآن می فرماید:
خداوند گواهی می دهد که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونه ای بر این مطلب) گواهی می دهند، در حالیکه (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد... . [3]
در رستاخیز، رفتار خداوند نسبت به بندگانش بر اساس دادگری استوار است و در حق هیچ کس کمترین بی عدالتی روا نخواهد داشت. [4]
بنابر این، آیا این عادلانه است که انسانی را اجباراً به کاری وا دارند و سپس او را به جرم تبهکاری به مجازات و کیفر برسانند.
قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت انبیاء را تعلیم و تربیت انسانها بیان می کند [5] . بدیهی است که اگر انسانها در افعال خود مجبور باشند بعثت انبیاء لغو و بیهوده خواهد بود، چرا که بشارت و انذار آنان تأثیری در افعال و اعمال آدمی نخواهد داشت [6] .
ضمن این که اگر آزادی اراده انسان را منکر شویم، و هیچ نقش مثبتی برای اراده انسان قایل نباشیم، تفاوتی میان انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند.
علاوه بر اینها به گفته استاد مطهری، این عقیده آثار اجتماعی خطرناکی هم دارد. این عقیده سبب می شود، دست زورگویان و ستم گران در تجاوز و تعدی بازتر و دست انتقام جویی مظلومان بسته تر شود. تاریخ نشان می دهد که این مسئله در زمان بنی امیه دستاویز محکمی بود برای سیاست مداران اموی، آنها از این عقیده طرفداری کرده و طرفداران اختیار و آزادی بشر را به عنوان مخالفت با عقیده دینی می کشتند، یا به زندان می انداختند. [7]
بنابر این مذهب حق در این مسئله، دیدگاه شیعه است که هر کاری که از انسان صادر می شود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ چون این افعال بر اساس اختیار انسان صورت می گیرد پس فعل انسان است، و چون خداوند خالق و منشأ اصل وجود انسان و تمام قابلیتهای وجودی اوست پس فعل خداوند نیز می باشد، و به عبارت دیگر فاعلیت انسان در طول فاعلیت خداوند است و فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است.
این نظریه را در اصطلاح "امر بین الامرین" می گویند.
این دیدگاه از بسیاری از آیات قرآن و تعالیم ائمه معصومین ( علیه السلام ) استفاده می شود و شیعه امامیه طرفدار این نظریه است. [8]
[1] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید (سه جلدی)، ص 155.
[2] تکویر، 29.
[3] آل عمران، 18.
[4] انبیاء، 47.
[5] جمعه،2.
[6] چون طبق این دیدگاه (جبر) انسان از خود اراده و اختیاری ندارد.
[7] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 375-376.
[8] اقتباس از سؤال 528 (سایت: ۵۷۶)، رد ادله جبریون.
T