چکیده
اعتقاد شیعه بر آن است که تمام مقامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) غیر از مقام نبوت و رسالت برای دوازده امام معصوم (علیهم السلام) نیز ثابت است، و این اعتقاد از ضروریات مکتب شیعه به شمار می آید،(۱) مهمترین مقامات و اهداف مشترک پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) عبارتند از: تبیین مفاهیم قرآن ، داوری در منازعات ، ارشاد و هدایت انسانها ، اتمام حجت بر بندگان و برقراری امنیت و عدل که در این مقاله به آن پرداخته شده است.
قبل از بیان تفصیلی اهداف امامت میتوان به ضرورت و نیاز به وجود امام (علیه السلام) پی برد. زیرا اهداف و آرمان یاد شده از ضرورتهای حیات دنیوی و اخروی انسان میباشد که رسیدن به آنها بدون وجود امام، غیر ممکن است لزوم وجود رهبر در یک جامعه تا به حدی است که اگر دسترسی به امام عادل امکان نداشته باشد حتی وجود امام غیر عادل از نبودن آن بهتر است. زیرا فقدان امام به هرج و مرج اجتماعی و سلب امنیت همگانی منجر میشود که پی آمدهای تلخ آن به مراتب از پی آمدهای ناگوار امام و پیشوای غیر عادل بدتر است، از اینرو امام علی ـ علیهالسلام ـ میفرماید: «لا بّد للناس من امیر برّاً او فاجراً»(۲) مردم به پیشوا نیازمندند خواه عادل باشد یا فاسق.
ضرورت وجود امامت و قاعده لطف
مفاد قاعده لطف ـ که یکی از قواعد کلامی مورد قبول متکلمان عدلیه است ـ ، این است که هر فعلی که در سعادت مکلفان مؤثر است مقتضای عدل و حکمت خداوند است، نبوت از مصادیق بارز این قاعده است و از دیدگاه متکلمان امامیه، امامت نیز حکم نبوت را دارد و از مصادیق قاعده لطف است، سید مرتضی در توضیح این مطلب مینگارد: هر عاقلی که از شیوه زندگی اجتماعی و عادات مردم آگاه است، میداند که هر گاه در میان مردم، رهبری با تدبیر و قدرتمند وجود داشته باشد، ظلم و تباهی از بین رفته، و یا دست کم مردم به رعایت عدل و انصاف نزدیکتر خواهند بود، و هر گاه چنین رهبری وجود نداشته باشد، امر برعکس خواهد شد، پس واجب است که خدا مکلفان را از آن محروم نسازد.(۳)
اینک به توضیح فلسفه و اهداف امامت پرداخته می شود:
تبیین مفاهیم قرآنی : یکی از وظایف پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبیین معانی و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم»(۴)؛ ما ذکر و قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن چه را برای مردم نازل می شود برای آنها تبیین کنی.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز در حدیث ثقلین عترت (علیهم السلام) خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است: «انی تارکٌ فیکم الثقلین. کتاب الله و عترتی.»؛ من دو شی، گرانبها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من. یعنی فهم حقایق قرآن باید با راهنمایی عترت (علیهم السلام) باشد، هم چنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم»(۵). در روایات آمده است که ائمه معصومین (علیهم السلام) راسخان در علم میباشند.(۶)
داوری در منازعات: یکی از اهداف نبوت داوری در اختلافات و منازعات بوده است، خداوند می فرماید: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیه»(۷)؛ خدا پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهنده برانگیخت و کتاب را به حق با آنان نازل کرد تا در اختلافات مردم داوری کنند.
نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داوری به کتاب نسبت داده شده است. زیرا معیار داوری همان احکام الهی است که کتاب دربرگیرنده آنهاست.
بدیهی است اختلافات و نزاع ها به زمان پیامبر اختصاص ندارد لیکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد و در نتیجه وجود امام بسان پیامبر، امری ضروری است.
ارشاد و هدایت انسانها: ارشاد و هدایت انسانها در زمینه عقاید، احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی یکی دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهی است، خداوند میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین»(۸)؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد. زیرا از خود آنان رسولی را در میان آنها برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان فرا خواند آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد، اگرچه آنان پیش از این در گمراهی آشکار بودند، این هدف نیز از ویژگیهای نبوت نیست و به انسانهایی که در عصر پیامبر زندگی می کردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر تعلیم و ارشاد و هدایت بشر کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.
اتمام حجت بر بندگان: یکی از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در اینباره میفرماید: «رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»(۹) پیامبرانی بشارت دهنده و بیم دهنده را برانگیخت تا پس از فرستادن رسولان، مردم بر خدا حجت نداشته باشند.
این امر نیز اختصاص به زمان خاصی ندارد، از اینرو امام علی (علیه السلام) فرموده است: «لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته …یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه الی دینه»(۱۰)؛ زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا حجتها و دلائل الهی باطل نگردد… خدا به وسیله آنها حجتها و دلائل خود را حفظ میکند… آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او می باشند.
برقراری امنیت و عدل: از اهداف دیگر نبوت برقراری عدل و امنیت اجتماعی است، قرآن می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»(۱۱)؛ رسولان خود را با دلایل فرستادیم و کتاب و میزان را با آنان نازل کردیم تا مردم به قسط پایدار گردند.
این هدف نیز از ویژگیهای نبوت نبوده و به انسانهای گذشته اختصاص ندارد، بلکه از نیازهای همیشگی بشر میباشد، در نتیجه تحقق بخشیدن به آن یک آرمان الهی است که پس از نبوت از طریق امامت تحقق می پذیرد.
امام علی (علیه السلام) درباره اهداف حکومت دینی کلامی دارد که بیانگر فلسفه امامت از جنبه سیاسی و حکومتی آن است، آنجا که میفرماید: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منّا منافسه فی سلطان و لا التماس شی من فُضُولِ الحطام ولکن لنردا المعالم فی دینک و نُظْهِرُ الاصلاح فی بلادک فَیأمَنَ المظلومون من عبادک و تقام المعطّله من حدودک»(۱۲)؛ خدایا! تو میدانی که آن چه را انجام دادیم انگیزه ی مسابقه در کسب سلطنت و به دست آوردن متاع پست دنیوی نبود، بلکه به خاطر این بود که نشانههای از بین رفته دینت را باز گردانیم و اصلاح و آبادی را در شهرها و روستاها آشکار سازیم، تا بندگان مظلومت امنیت یابند و قوانین و حدود تعطیل شده، برپا گردد.
پی نوشتها
ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ دوم، سال ۱۳۷۹، ج۵، ص ۲۰۳.
نهج البلاغه، خطبه۴۰.
سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۱۰.
نحل: ۴۴.
آل عمران: ۷.
اصول کافی، کتاب حجت باب الراسخین فی العلم، ج۱.
بقره: ۲۱۳.
آل عمران: ۱۶۴.
نساء: ۱۶۵.
صبحی صالح، نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
حدید: ۲۵.
نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.