به گزارش «شیعه نیوز»، «محمد کریشان» نویسنده وتحلیلگر تونسی با اشاره به اظهارات تبعیض آمیز شبکه های الجزیره انگلیسی و سی بی اس آمریکا درباره جنگ اوکراین در القدس العربی نوشت: «هر دو عذرخواهی کردند اما سخنانی که از زبان آنها خارج شد، تصادفی نبود و با آنچه که در وجدان جمعی بسیاری از محافل غربی به آن می اندیشند، غریب هم نیست».
کریشان در تحلیلی تحت عنوان «پاردوکس های دردناک در جنگ علیه اوکراین»چنین آورده است:
هر دو عذرخواهی کردند اما سخنانی که از زبان آنها خارج شد، تصادفی نبود و با آنچه که در وجدان جمعی بسیاری از محافل غربی به آن می اندیشند، غریب هم نیست.
«اوکراینی ها، اروپایی های بلوند با چشمان آبی هستند..اینجا عراق و افغانستان نیست، بلکه کی یف شهر نسبتاً متمدن است». این سخنان را خبرنگار آمریکایی شبکه «سی بی اس» در پایتخت اوکراین بر زبان آورد. مجری شبکه «الجزیره انگلیسی» هم در توصیف پناهجویان اوکراینی که در حال فرار از جنگ هستند، گفت:« آنها مثل پناهجویان خاورمیانه نیستند بلکه مثل ما و همچون همسایه های ما از طبقه متوسط هستند».
خبرنگار اول روی آنتن عذرخواهی کرد و مدیریت شبکه دوم نیز با صدور بیانیه ای به خاطر آنچه مجری خود گفته بود،عذرخواهی کرد. این عذرخواهی ها پس از تقبیح مشابهی از مقایسه هایی صورت می گیرد که منعکس کننده نژادپرستی پنهانی با این اعتقاد است که جنگ، ویرانی، درد و رنج و مرگ می تواند سزاوار این مردم و این منطقه باشد اما نمی تواند سزاوار مردمی دیگر باشد.
نظیر چنین اظهارنظرها و پارادوکس هایی جدید نبوده است بلکه قبل از آن روی جلد مجلاتی نظیر «اکونومیست» انگلیس هم دیده شده بود؛ جایی که این مجله در هنگام حمله نیروهای آمریکایی به عراق، تصویری رنگی و تمام صفحه از جرج بوش قرار داد و او را در مسیر تحقق صلح توصیف کرد اما در طول تهاجم روسیه به اوکراین، تصمیم گرفت که روی جلد آن، این بار تصویر سایه سیاه پوتین باشد به شکل یک شبح، با یک تانک خمیده در مغزش و تیتری با این مضمون که «او کجا متوقف خواهد شد؟»
شاید تکرار درخواست های یاری مردم مظلوم فلسطین در تظاهرات انبوه، اظهارات خشمگینانه و مقالات ناامیدکننده در طول سالها و دهه های متمادی و بمباران غزه، کشتار و ترور و مصادره اراضی و تخریب سرزمین های آنها در نقطه ای که تمام قطعنامه های بین المللی آن را سرزمین های اشغالی توصیف می کنند، بی معنی نباشد. همچنین شایدآنچه برای عراق و مردمش رخ می دهد هم بی معنی نباشد. همه به یاد می آورند هنگامی را که از «مادلین آبرایت» وزیر امور خارجه اسبق آمریکا درباره نظرش درمورد محاصره ای که باعث مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی سوال شد، در یک برنامه تلویزیونی گفت:«قتل پانصد هزار کودک عراقی ارزشش را داشت». سخنی که بعد از مدتی با عذرخواهی و گفتن اینکه «این احمقانه ترین حرفی بوده است که زدم» تصحیحش کرد.
شاید بی معنی هم نباشد که بلاهایی که بر سر مردم افغانستان آمد و مواضع بین المللی در قبال آنها پس از دو دهه کامل را به یاد بیاوریم. یا یمن و جنگ هفت ساله ای که غیرنظامیان در آن از بمباران و حملات و انفجارهای بی حد و حصر رنج می برند و نمونه های بسیار دیگری که در این باره وجود دارد.
شاید نتوانیم به قطع یقین بگوییم که چون اینها بلوند و چشم آبی نبودند، مورد توجه و اهتمام قرار نگرفتند زیرا مثلا مردم بوسنی و هرزگویین در حالی که بلوند و چشم آبی هم بودند تنها زمانی مورد تفقد قرار گرفتند که متحمل تلفات سنگین شده بودند. بنابراین آیا به این دلیل بود که آنها مسلمان هستند؟ این سوال امروز خطاب به همه است.
غم انگیزتر از همه موارد و پارادوکس های فوق این است که جنگ روسیه علیه اوکراین، راه را بر واژگان مشخصی از قاموس سیاسی که مذموم بودند، باز کرد و به ناگاه ترویج آنها امروز عادی می شود. از آن جمله کلمه «مقاومت» است که البته برای اوکراینی ها در برابر روس ها مشروع است اما برای دیگران چنین نیست حتی اگر در معرض حمله ناعادلانه هم قرار گرفته باشند. علاوه بر این ممکن است مقاومت آنها به تروریسم هم تبدیل شود و در بهترین حالت شاید در اظهارات و مواضع غربی بدون هیچ گونه احساس شرمندگی و تناقض، در ردیف متجاوزگر قرار گیرند.
پارادوکس دیگر، کمک تسلیحاتی به اوکراینی هاست که امروز به موضوعی علنی تبدیل شده است در حالی که برای دیگران به طور کامل ممنوع است وجز مخفیانه و قاچاقی نمی تواند باشد و اگر موضوع متعلق به فلسطینی ها باشد، از اصل و بن مذموم و محکوم است. همچنین این موضوع در مورد اعزام داوطلبان برای جنگ در کنار اوکراین که رئیس جمهوری این کشور علنا به آن دعوت کرد و وزیر خارجه انگلیس هم از آن حمایت کرد، هم صدق می کند در حالی که همین اقدام در موارد دیگر، اعزام تروریست های خارجی به کانون درگیری خوانده می شود.
در ادامه این پاردوکس ها همچنین «قاطی کردن ورزش با سیاست» را اگر در مورد فلسطینی ها و مخالفت با عادی سازی روابط با اسرائیل باشد، فراموش نمی کنیم اما در مورد روسیه این امر فوری و سریع است.
آیا به همین اندازه اکتفا کنم یا ادامه دهم؟
انتهای پیام