مسعود بحرینی
اخیرا یک آدرس اینترنتی برایم فرستاده شد گفته شد صاحب این سایت پول میگیرد و برای افراد دعا میکند. وارد سایت شدم دیدم متاسفانه متعلق به شخصی است که لباس روحانیت به تن دارد و ایشان برای دعا کردن مبالغی را تعیین کرده است و برای ملت نادانی که وجه را پرداخت میکنند دعای ویژه میکند ! البته آپشن دعای رایگان هم دارد که ظاهرا تا سقف خانه اش بیشتر بالا نمیرود !
جالب تر وجود آپشنی برای بیماری کرونا یا بیماران مبتلا به #کرونا هم دارد که فکر کنم ۱۰ هزار تومان قیمتش گران تر حساب شده بود، با شماره ای که در سایت بود تماس گرفتم ، پاسخی داده نشد، به شماره موبایل وی یا ادمین سایت پیامک دادم و نوشتم بنده مسعود بحرینی هستم از شیعه نیوز میخواهم پیش از انتشار این مطلب که احتمالا بار حقوقی و قضایی برای شما به دنبال خواهد داشت از باب اخلاق یک گفتگویی داشته باشم ولیکن باز هم پاسخی داده نشد .
[ در ادامه مطلب روی سخنم با این فرد نیست و ضمنا چنین مطلب سخیفی را هیچگاه در سایت منتشر نمیکنم، چون تُف سر بالاست ]
حرف من این است که پیدایش علی محمد باب ها محصول سادگی زیادِ مایل به خریّت برخی عوام الناس است که از سر سادگی اگر دیواری تَرَک بخورد و شبیه تمثال مقدسی شود به آنهم متوسل و حاجت میخواهند !در حالیکه همه چیز دست خداوند است و ما شیعیان بخاطر جایگاهی که اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) نزد خداوند دارند به آن بزرگواران متوسل میشویم تا خداوند به عزت و آبروی آنان، حاجاتمان را بدهد .
اما چه کنیم که برخی از ساده دلان کم اطلاع در گرفتاریهایشان به هر ریسمان پوسیده ای چنگ میزنند و البته گاهی هم ریسمان ها ظاهری زیبا دارند.
مثالی میزنم، امثال منِ بحرینی که نه عالم دین هستیم و نه لباس دین بر تن داریم، مگر چند فردِ نادان تر از خود را میتوانیم فریب دهیم؟
اما اگر شخصی لباس روحانیت به تن کرده و با ادعای علم و تقوی، ریش بلند ، لباس قشنگ و عصای زیبا را هم چاشنی کارش کند، قطعا قادر خواهد بود مردم ساده دل و نادانِ زیادی را گمراه کند .
وظیفه ی فرد فرد ما خصوصا #علما و بزرگان واقعی آگاه سازی مردم از خطرات و فتنه های آخرالزمان است که مردم متوجه شوند که بدون تحقیق و مطالعه دنبال هر شخصی راه نیفتند .
بیاد دارم اوایل دهه ۷۰ می گفتند شخصی که خود را سید حجازی معرفی کرده بود در فلان منطقه از شهر قم کراماتی دارد، من آن ایام حدودا ۱۷ ساله بودم و به جهت کنجکاوی با یکی دو نفر از آقایان به دیدن وی رفتیم .
چهره و لهجه اش به اهالی جنوب ایران یا عربستان میخورد، خانه ای تقریبا ساده در حومه شهر داشت، او کف دستش را به طرف صورت پسران نا بالغ میگرفت و میگفت : نور سبز کف دستم را میبینی ؟ - عموما پاسخ ها مثبت بود و مثلا میگفت : برو نجف حرم امیرالمومنین [ علیه السلام] سلام بده و پسر بچه ها هم در کف دست او چنین چیزهایی را می دیدند و ....
وی همچنین ادعای شفا دادن بیماران را هم داشت درجلسه اول در دلم وی را کلاه بردار پنداشتم و گاهی هم از حرفهایی که میزد جلوی لبخندهایم را نمیتوانستم بگیرم و او متوجه حس من شده بود، اصرار کردم بگذارد من هم کف دستش را ببینم ، و او هر بار طفره میرفت خلاصه با اصرار من قبول کرد و کف دستش را به طرف صورتم گرفت و گفت : نور سبز را میبینی، خیلی دلم میخواست برم نجف و عتبات چون اون روزها راه ها باز نشده بود ولی هرچه تمرکز کردم جز خطوط کف دستش چیزی ندیدم ، از او اصرار که نور هست و از من انکار که بخدا نیست ! بعد گفت: ۲ ماه بعد بیا من باید یک دعایی بخوانم تا تو هم ببینی !
شک من بیشتر شد، او احتمالا بچه های نابالغ را هیپنوتیزم میکرد و از این طریق عمل میکرد، ما دیگر نرفتیم و بعدها شنیدم فراری شده و ....
خلاصه اگر چشممان را باز نکنیم یک عده فرصت طلب حتی در لباس و نام دین، دنیا و آخرتمان را به تاراج خواهند برد و تا عوام نادان هستند این شعر پر مفهوم را هر روز باید زمزمه کنیم :
تا خرند این قوم، رندان خرسواری می کنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند
ملك الشعراى بهار
منبع : کانال تلگرامی مسعود بحرینی
در این متن، بیش از این که استدلال دیده شود، سعی شده با فحش و توهین و قصه، طرف را محکوم کند.
پیشنهاد من این است که چند تا آخوند باسواد بنشینند و حاج فردوسی رو اساسی نقد کنند. تنها راه خاموش کردن اندیشه، اندیشه است.
این که از راه دور بهش سنگ بزنید، فقط الکی مشهورش میکنید.
حق نگهدارتون