شیعه نیوز:
پرسش
برخى معتقدند که آیات مربوط به غدیر خُم، توسط اهلتسنن جا به جا شده، تا هدف آیه مورد نظر، مبنى بر خلافت على( علیه السلام ) آشکار نشود؟! نظرتان را درباره تحریف آیه غدیر بیان کنید.
پاسخ اجمالی
بسیارى از مفسران بزرگ قرآن کریم، چه از اهل تسنن و چه از مکتب شیعى، معتقدند، فراز «الیوم یأس الذین ... الأسلام دیناً»، جمله معترضهاى است در میان آیه سوم سوره مائده. و اکثراً بر این مطلب اتفاق نظر دارند که تعارض فوق از همان ابتدا و به اذن نبى اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود؛ چرا که اساساً حضرت حق -جلّ جلاله- امر ترتیب آیات را به پیامبرش واگذار نمود، اما این موضوع - واگذارى ترتیب آیات به امت - با یکپارچگى قرآن به عنوان اعجاز الهى که همان فعل و کلام واحده حق تعالى است، منافات دارد؛ زیرا یکى از ارکان اعجاز قرآن، اسلوب و نحوه نگارش آن است. و میدانیم که با گسستن یک جزء مانند اسلوب و ترتیب از مجموعهاى سازمان یافته اساس آن مجموعه، متلاشى شده و کلیت آن از بین میرود.
اما اینکه جابهجایى آیات توسط اهل تسنن و مخالفان خلافت على( علیه السلام ) صورت گرفته باشد، مردود است؛ زیرا حساسیت رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) در مراقبت از قرآن کریم، کتابت قرآن توسط صحابه برجسته پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )؛ مانند على( علیه السلام )، ابن عباس و... مانع از بروز اختلاف و یا جعل و تحریف در آیات و ترتیب آنها میشد.
اما جعل و تحریف آیات در عصر حکومت خلفاى سهگانه نیز منتفى است؛ زیرا قرآنهاى موجود در آن عصر که همگى به دستور عثمان جمع آورى شده بودند و پس از استنساخ به شهرها فرستاده میشدند؛ مورد تأیید حضرت علی( علیه السلام ) بود و ردى از آنحضرت نسبت به اخلال در ترکیب و متن آیات از جانب خلفا نرسیده است. در عصر دیگر امامان معصوم( علیه السلام ) نیز به دلیل اخبارى؛ مثل ثواب قرائت، حفظ قرآن و... دست نخورده بودن آیات به نحو کامل از مسلّمات است. و اما پس از دوران ائمه( علیه السلام ) نیز این احتمال باطل است؛ چرا که هیچیک از صاحبان فکر و مفسران بزرگ در حجیت قرآن شک نکرده و قایل به جابهجایى در آن نشدهاند.
این در حالى است که قرآنهایى به خط نسخ و کوفى از عصر ائمه( علیه السلام ) باقى مانده که دیرینه شناسان قدمت آنها را تأیید کرده و قطعى میدانند، حتی برخى از این مصاحف منسوب به پیشوایان معصوم( علیه السلام ) هستند.
نتیجه اینکه؛ با فرض پذیرش تعارض این فقره از آیه سوم سوره مائده، هرگز دست مخالفان دخلى در این امر نداشت و حتى از عهده رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیز خارج بود و امرى است مختص به حضرت حق.
شاید بتوان گفت؛ تعارض خاصى میان این فقره و دیگر فرازهاى سوره مائده، وجود ندارد؛ چرا که براى هر اهل تفکر بسى روشن است که مبناى تأکیدى این سوره بر پایدارى بر پیمانها و وفادارى به عهدها است؛ لذا خالى از وجه نیست که خدای متعال بزرگترین عهد خود با مردم را که همان ولایت على( علیه السلام ) است، در جاى جاى دیگر عهود مانند احکام جعلى و تشریعى، قرار دهد. تا گذشت زمان موجب غفلت از آن و فراموش شدنش نگردد؛ از اینرو میبینیم آیه اکمال دین و اتمام نعمت در میان «آیات الأحکام» قرار گرفته است.
پاسخ تفصیلی
در برخورد با فقره «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا»؛[1] دو فرض اساسى را پیش روى خود داریم:
الف) بخش مورد نظر که درباره ولایت على( علیه السلام ) است، جملهاى معترضه میباشد که با صدر و ذیل خود از لحاظ مفهومى، متباین است.
ب) هر چند که قسمت مذکور از لحاظ ظاهرى با پیش از خود و فرازهاى بعد مخالف است، اما با کمى دقت میتوان ارتباط میان آن و آیات بعد را درک کرد.
توضیح فرض اوّل
براى رسیدن به پاسخ صحیح، ناگزیریم تا تعارض مطرح شده را از حیث علل آن مورد بررسى قرار دهیم.
اینکه فقره فوق جملهاى معترضه باشد که با اراده الهى، از همان ابتدای نزول آیات سوره مائده، در میان آنها و همراه با آنها بود.
قسمت مورد نظر به خواست پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اذن صریح وى و به وسیله کاتبان وحى، از جایى دیگر به سوره مائده منتقل شده باشد.
اینکه مخالفان خلافت و وصایت علی( علیه السلام )، به منظور اختفاى امر ولایت ایشان، اقدام به دستاندازى کرده و جا به جاییهایى را در متن آیات صورت داده باشند.
چون از میان احتمالات سهگانه فوق، احتمال سوم با فرض سؤال تلاقى دارد بحث را از پاسخ بدان آغاز میکنیم:
حال این دخالت در امر وحى - بر فرض پذیرش آن - که از جانب اهل تسنن و به طور کلى معاندین خلافت صورت گرفته، یا میباید در عصر رسول خدا و دوران ائمه( علیه السلام ) انجام شده باشد، و یا بعد از سال 329ق، پس از درگذشت آخرین نایب خاص امام مهدی( عجه الله تعالی فرجهم الشریف ) - على بن محمد سمرى - محقق شده باشد. حساسیت خاص رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) و علاقه شدید کاتبان وحى بر کتابت قرآن کریم و افزون بر همه کوشش فراوان حفاظ بر حفظ سینه به سینه قرآن، به طور قطع مانع از آن میشد که کسى در آن دوران در صدد جابهجایى و یا تحریف قرآن برآمده و موجب از هم پاشیدن نظام کتابت و حفظ مصحف شریف شود.
و اگر بگوییم که پراکندگى آیات شریف قرآن، در دوران غصب خلافت و اخفاى حق توسط آل امیه و بنى عباس صورت گرفته، به امر خلاف واقعى تن در دادهایم؛ زیرا:
اوّلاً: کتاب کریم در عصر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) به رشته تحریر درآمد،[2] و در همان دهههاى نخست به مناطق مختلف ارسال شد[3] که موجبات دانش عموم مسلمانان به آیات قرآنى را فراهم آورد. و این در حالى است که صحابه رسول اکرم بدون شک به متن و چینش آیات آشنا بودند. با در کنار هم قرار دادن موارد فوق، دیگر جایى براى اعمال نظر گروهى خاص در ترتیب و ترکیب آیههاى مصحف شریف، باقى نماند.
ثانیاً: حضرت علی( علیه السلام ) که در دوران حکومت عدل خویش(سالهاى 35 تا 40 ق) هم توانایى سیاسى و هم امکانات لازم را براى جبران تحریف صورت گرفته داشت؛ هرگز در اینباره چیزى نفرمود و مردم را از عمل بدان نهى نفرمود، بلکه فراتر از آن، در روایتى آمده است که ایشان قرآنهاى جمعآورى شده، توسط عثمان را مورد تأیید قرار داد و میفرماید: «اگر من هم سرپرست امور بودم کارى را که عثمان کرده بود، میکردم».[4] افزون بر این روایت، حضرت علی( علیه السلام ) در پاسخ به سؤال طلحه که آیا قرآنهاى جمع شده همان قرآن وحیانى است یا خیر؟ میفرماید: هرگاه به آن عمل کنید از آتش جهنم نجات یافته و به بهشت وارد خواهید شد؛ زیرا در همان حجت ما، حقوق ما و لزوم اطاعت از ما بیان شده است.[5]
پس از خلافت حضرت على( علیه السلام ) و دوران ائمه معصومین( علیه السلام ) نیز هیچ رد و یا نهیى درباره تمسک به قرآن کریم وارد نشده، بلکه در قالب اخبارى؛ مانند ثواب قرائت، حفظ قرآن، رد احادیث بر آیات و... تأییدات فراوانى بر دست نخورده بودن آیات چه از لحاظ ترتیب و چه از حیث محتوا، به چشم میخورند.
اما اینکه بگوییم تحریف آیه ولایت، توسط معاندین و در برهه زمانى پس از غیبت صغرا، انجام شده؛ این نیز پذیرفتنى نیست؛ زیرا اوّلاً: نسخههاى خطى فراوانى منسوب به دوران پس از غیبت کبرا در دست است که حتى برخى از آنها -ظاهراً – به دست ائمه( علیه السلام ) به نگارش درآمد. ثانیاً: هیچیک از علماى علوم قرآنى، حتى آنانى که تحریف در قرآن به نقص[6] را پذیرفتهاند؛ تغییر متنى و ترتیبى در آیات قرآن را در این زمان نپذیرفته و در حجیت کامل قرآنهاى موجود، اتفاق نظر دارند.
توضیح فرض دوم:
در فرض دوم؛ یعنى جابهجایى آیات توسط پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) انجام شده باشد. هر چند که این فرض خارج از مورد سؤال است اما پاسخ بدان خالى از وجه نیست.
برخى از مفسران شیعه، احتمال اینکه ترتیب آیات به پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) سپرده شده باشد را قوى دانسته و میگویند: واگذاری ترتیب آیات به امت هر چند قائلین زیادى دارد، اما ادلّه فراوانى برخلاف آن اقامه شده است. اوّل اینکه قرآن یک معجزه الهى است و معجزه، مجموعهاى است واحده به مثابه یک کل، که با زوال یک جزء، کلیت آن از بین رفته و آن مجموعه سازمان یافته از هم پاشیده میشود.
در کتب مفصل علوم قرآنى، به اثبات رسیده است که یکى از جوانب اعجاز[7] قرآن کریم اسلوب نوشتارى آن است. پس واگذارى آن به امت یا حتى پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) موجب میشود که دیگر کلام و فعل واحده حق تعالى نباشد، حال آنکه نتیجه باطل است؛ فلذا مقدم که واگذارى ترتیب آیات به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) است، نیز دور از ذهن به نظر میرسد و شاید باطل باشد. ادله دیگرى نیز در اثبات این مدعا آمده است که خواننده را به کتب[8] مطوّل در اینباره ارجاع میدهیم.
تنها موردى که از احتمال «الف» باقى میماند، فرض اوّل است. و آن اینکه تعارض موجود در آیه غدیر و آیات قبل و بعد از آن، بنا به اراده الهى و در بدو نزول صورت گرفته و هیچ انسانى حتى پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم ) در آن دخل و تصرفى نداشت.
حال فلسفه این کار چه بود، امرى است که حقیقت آن بر ما پوشیده است. البته در این راستا دلایلى استحسانى ارائه شده است که به یک نمونه از آنها اشاره میکنیم:
حضرت بارى تعالى، به همان دلیل که از القاب صریحه امام على( علیه السلام ) در قرآن چیزى را به میان نیاورد، به همان دلیل یعنى جلوگیرى از تفرقه امت و دورى گرفتن از قرآن کریم، این فقره از آیه را در میان آیات الاحکام قرار داد تا موجب تحریک معاندین نشده و ایشان را از مقابله با قرآن کریم باز دارد. همانگونه که آدمى، اشیاء ذى قیمت و گرانبهاى خود را در میان چیزهایى پنهان میدارد که جلب توجه نکند.
آنچه گفته شد، در صورتى بود که تعارض میان آیه ولایت و دیگر فرازهاى آیات ابتدایى سوره مائده را پذیرفته باشیم.
اما احتمالى نیز وجود دارد، مبنى بر اتحاد مفهومى میان قسمت مورد نظر و آیات دیگر این سوره مبارکه. بدین صورت که از تدبر در آیات سوره مائده به روشنى به دست میآید که تأکید بسزایى بر عمل به عهد و پایبندى به پیمانها در این سوره شده است. چه از عهدهاى خداوند با مردم گرفته و چه پیمانهاى میان مردم.
یکى از عهود الهى بر مردم که پایبندى بدان اکمال دین و اتمام نعمت را در پى دارد؛ پذیرفتن ولایت علی( علیه السلام ) به عنوان جانشین پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و خلیفه خدا بر زمین است. این پیمان جنبه دیگرى نیز دارد؛ چرا که ولایت تمام شئون زندگى انسان را در جوانب فردى و اجتماعى دربرمیگیرد؛ لذا میتواند به عنوان بارزترین مصداق پیمانها و مهمترین بیعت الهى بر مردم مورد تأکید قرار گرفته و در جاى جاى دیگر پیمانها بدان اشاره شود تا گذشت زمان موجب فراموشى و غفلت در آن نگردد. پس شاید بتوان گفت: «از اینرو است که این فراز، در میان آیات احکام قرار گرفته است».[9]
[1]. مائده، 3: «حرمت علیکم المیتة والدّم.. الیوم یأس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتى و رضیتُ لکم الإسلام دیناً...»؛ بر شما مردار و خون حرام شد... امروز ]روزى است که[ آنان که کفر میورزیدند از دین شما مأیوس شدند. پس هراسى از آنها نداشته باشید و از من بترسید. امروز دینتان را براى شما کامل و نعمتم را برایتان تمام کردم و بر اینکه اسلام دینتان باشد؛ راضى شدم.
[2]. یکى از خطوط نوشتارى عرب قبل از اسلام، خط نبطى بود که در طایفه انباط در شمال حجاز شهرت داشته که پس از گذشت زمان، خط نسخ از آن برگرفته و خطر مرسوم قرآن کریم شد. جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 153؛ زنجانى، شیخ ابوعبدالله، تاریخ القرآن، ص 48.
[3]. عثمان، پس از استنساخ از قرآن موجود در عصر خود، قرآنهایى را به شهرهاى کوفه، بصره، مدینه، مکه، شام، بحرین، مصر، یمن و الجزایر فرستاد.
تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 158.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 112، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[5]. هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص 312.
[6]. سیوطى، عبدالرحمن، الأتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 72.
[7]. میر محمدى، سید ابوالفضل، تاریخ و علوم قرآن، ص 197.
[8]. ر. ک: مناهل العرفان، ج 2، ص 309.
[9]. برای آگاهی بیشتر، درباره واقعه غدیر خم، آیات آن، تبریک صحابه و... ر. ک: مسند احمد ابن حنبل، ج 1، ص 84 - 370؛ ج 6، ص 401؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 55 – 60؛ حاکم نیشابورى، المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 118 و 613؛ علامه امینى، الغدیر، ج 1.
T