به گزارش«شیعه نیوز»، رسانه های غربی داستان های بسیاری در مورد عوامل تاثیرگذار بر
کاهش بهای نفت خام در بازارهای جهانی نقل کردند و این در حالی است که سقوط
بهای نفت در این محدوده زمانی خاص، بیش از همه روسیه، ونزوئلا و ایران را
تحت فشار قرار می دهد. همه این داستان سرایی ها با هدف انحراف افکار عمومی
از علل اصلی این اتفاق صورت گرفتند، اما پاسخ آشکار برای سقوط بهای نفت
اعمال نفوذ در بازار انرژی با اهداف سیاسی بوده است.
در نهایت، روزنامه نیویورک تایمز اخیرا در مقاله ای تحت عنوان
«نفت سعودی اهرمی برای کاهش حمایت روسیه از دولت بشار اسد در سوریه» نوشت:
«عربستان سعودی سعی داشت با استفاده از سلطه بر بازار جهانی نفت خام،
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را تحت فشار بگذارد تا وی مجبور شود از
حمایت از بشار اسد رئیس جمهور سوریه دست بکشد.»
از آنجایی که عربستان سعودی در بر هم زدن ثبات سوریه به
تنهایی نقش نداشت و این اقدامات را تنها برای منافع خود انجام نداد، در
کاهش بهای نفت نیز تنها مقصر ماجرا نبود. اگرچه عربستان سعودی نقش موثری در
اعمال نفوذ در بهای انرژی در بازارهای جهانی ایفا کرد، اما بیشتر می توان
این کشور را در جهت دهی افکار عمومی در این زمینه مقصر دانست. واقعیت این
است که سقوط بهای نفت خام در بازارهای جهانی به خواسته آمریکا صورت گرفت و
علت این اقدام تنها تضعیف دولت بشار اسد در سوریه نبود؛ آمریکا اهدافی
همچون تحت فشار قرار دادن ایران و مقابله با روسیه را نیز دنبال می کرد.
طبق نوشته روزنامه نیویورک تایمز، عربستان سعودی بهای نفت را
در بازارهای بین المللی پایین آورد تا به «برقراری صلح در سوریه» کمک کند.
اما نیویورک تایمز هیچ اشاره ای به نقش عربستان سعودی در حمایت از ورود
شورشی های کاملا مسلح به داخل سوریه و تبدیل این کشور به میدان جنگ نکرد.
طبق برآوردها، عربستان سعودی تنها برای «برقراری صلح در
سوریه»، 39 میلیارد دلار ضرر کرده است. در مورد کشوری که به منظور ایجاد
رعب و وحشت عمومی مخالفان سیاسی را در ملاء عام اعدام می نماید، تفکر اینکه
داوطلبانه میلیاردها دلار درآمد نفتی را تنها برای ایجاد صلح در سوریه
نادیده گرفته باشد، چندان منطقی به نظر نمی رسد و این مسئله بیش از همه
درستی مطلب نیویورک تایمز را زیر سوال می برد.
نیویورک تایمز در مطلب خود همچنین به پیوستن کریمه به روسیه
اشاره، اما از ایجاد ارتباط میان کاهش بهای نفت با درگیری های اوکراین
خودداری کرد. با این حال، همین نکته کوچک می تواند کلید درک جغرافیای
سیاسی، ارتباط میان کاهش بهای نفت با تحولات در سوریه و اوکراین و درک نقش
عربستان سعودی در اعمال فشار بر روسیه در زمینه ای باشد که اهمیت چندانی
برای ریاض ندارد (سوریه) و در زمینه ای که به طور کلی برای ریاض فاقد اهمیت
است (اوکراین). همه این مسائل نشان می دهند سیاست خارجی عربستان سعودی بر
مبنای منافع ملی این کشور در نظر گرفته نشده و بیشتر تحت تاثیر خواسته های
واشنگتن و لندن است (جدی ترین تعهد ریاض به لندن و واشنگتن این است که
خاندان آل سعود در صورت خودداری از عمل به خواسته های آن ها با خطر منحل
شدن مواجه خواهد شد).
به جای تمرکز بر عربستان سعودی و مقصر دانستن این کشور در
سقوط بهای نفت و از سوی دیگر مطرح کردن عدم توازن میان عرضه و تقاضا در
بازار به عنوان یکی از عوامل کاهش بهای نفت در شرایطی که میزان عرضه و
تقاضا تفاوت چشمگیری با قبل نکرده است، لازم است توجه ها به مسائل گسترده
تری معطوف شود. آمریکا از نفوذ گسترده خود بر بخش های مالی، انرژی، رسانه و
بسیاری از بخش های دیگر اقتصادی و سیاسی برای آغاز جنگی تمام عیار علیه
مخالفان سلطه طلبی های جهانی خود، استفاده می کند.
از دیگر نشریه هایی که به اختراع توضیح برای کاهش بهای نفت
خام پرداخت، واشنگتن پست بود. این روزنامه در مطلبی تحت عنوان «کاهش بهای
نفت روسیه، ایران و ونزوئلا را تحت فشار قرار می دهد» به وجوه مثبت کاهش
بهای نفت پرداخت. طبق نوشته واشنگتن پست، «یک تحلیلگر اقتصادی در این زمینه
اعلام کرد کاهش بهای نفت خام 600 دلار از هزینه های هر خانوار در آمریکا
کاسته است. ادامه کاهش بهای نفت خام همچنین روسیه، ایران و ونزوئلا را به
شدت تحت فشار خواهد گذاشت. سیاست های خارجی ضد آمریکایی این سه کشور در سال
های اخیر به طور عمده از طریق درآمدهای نفتی تامین بودجه شده است.»
خاندان آل سعود بدون امنیت داخلی و خارجی و حمایت نظامی و
سیاسی که آمریکا فراهم می آورد نمی توانند مدت زیادی در عربستان سعودی دوام
آورند. به رغم خشونت ها و نقض حقوق بشر در عربستان سعودی کشورهای غربی خود
را در غم درگذشت ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان شریک دانستند و این در
حالی بود که همین کشورها در مقابله با کمترین اقدامات علیه حقوق بشر، دولت
مربوطه را به شدت مورد بازخواست قرار می دهند. ادای احترام به شخص فوت کرده
بدون در نظر گرفتن خوبی ها و بدی های وی اقدامی ناخوشایند نیست، اما
رویکرد آمریکا نشان می دهد که سیاست های خارجی این کشور تحت تاثیر تعهدات و
محدودیت های اخلاقی و قانونی تعیین نمی شود، بلکه بیشتر مخالفت یا مقابله
کشورها با سلطه طلبی آمریکا در این زمینه تاثیرگذار است.
حتی روزنامه واشنگتن پست نیز به این مسئله اقرار کرد که
بزرگترین نقطه مشترک میان ونزوئلا، ایران و روسیه، «ضد آمریکایی» بودن
سیاست های این کشورهاست. در حقیقت می توان وجه اشتراک میان این کشورها را
مخالفت آنها با سلطه طلبی آمریکا در منطقه دانست. بهترین پاسخ را در بررسی
هر رویدادی می توان با سوالی ساده یافت: «اتفاق مربوطه به نفع چه کسی خواهد
بود؟!» بدین ترتیب، دفعه بعدی که تغییری جدی در بازارهای اقتصادی و یا
اقدامی تروریستی که «به طور ناگهانی روی می دهد» و تنها آمریکا و شرکای این
کشور از اتفاقات روی داده بهره می برند، می توان بدون مطالعه خبرها و
تحلیل های مربوطه در مورد عاملان مقصر در رویداد قضاوت کرد.
مترجم: تسلیمی- دیپلماسی ایرانی
انتهای پیام/ ن . ش