به گزارش «شیعه نیوز»، ابراهیم عواد ابراهیم البدری
در سال 1971 در شهر سامرا به دنیا آمد. فرزند مردی پارسا که در مسجد، جلسات
شرح قرآن کریم برگزاری و قرائت آن را تدریس می کرد. خانواده بغدادی،
خانواده ای باسواد و مذهبی بودند. ابراهیم در این جلسات شرکت می کرد. به
شدت خجالتی بود و به سختی موقع حرف زدن صدایش قابل شنیدن بود.
خجالتی، گوشه گیر و ترشرویی در کودکی همسایه
ها که دوران نوجوانی او را به یاد می آورند نقل می کنند که ابراهیم خجالتی
و گوشه گیر بود. فوتبال ورزش مورد علاقه او بود. نگاهی به تصاویری که از
وی در آن سال ها برجای مانده اخم و تروشرویی شدید را می توان در چشمان سیاه
زیر ابروهای ضمختش مشاهده کرد.
در اوایل، نام مستعار ابراهیم،
مومن بود. وقتی به مدرسه نمی رفت، بیشتر اوقات فراغتش را در مسجد محل به
مطالعات مذهبی می گذراند و وقتی در پایان روز به خانه بر می گشت، براساس
اظهارات برادرش، شمسی، او سریع شروع می کرد به نصیحت کردن هر کسی که از سخت
گیری های قوانین اسلامی شکایت داشت.
در حال حاضر ابراهیم البدری،
در جهان با نام ابوبکر البغدادی شناخته می شود. او حاکم دولت اسلامی یا
داعش است و آنقدر قدرت دارد که در سرزمین خود نه تنها دیگران را نصیحت بلکه
می تواند مجازات یا حتی اعدام کند. پیروانش، او را امیرالمومنین خطاب می
کنند. با وجود آنکه دامنه خلافتش کوچک است اما برخی متعصبانه به او
وفادارند و بسیاری دیگر به خاطر ترس از عواقب خونبار عدم تبعیت، نسخه خشن و
خونینی از اسلام ارائه می دهند.
از زمانیکه بغدادی به ناگهان از
گمنامی در سال 2014 همچون هیولای خارج شد که دستور گردن زدن و زنده سوزاندن
دیگران را می داد و تصاویرش در اینترنت پخش می شد، مقالات خبری و کتاب ها،
بنیادگرایی و افراط گرایی او را بیشتر به تهاجم آمریکا به عراق نسبت می
دادند. هرچند جنگ آمریکا در عراق همچون کبریت در انبار باروت بود، افراط
گرایی بغدادی بسیار زودتر از آن شروع شده بود و در زمان توتالیتاریسم
سکولار صدام حسین به خاطر نظارت های سختگیرانه، زمینه بروز چندانی نداشت.
جوانی بغدادی
بغدادی
خود را منتسب به پیامبر کرده است. خانواده بغدادی از قشر متوسط بودند و
بنا بر اظهارات همچنین مفتخر به نسب خود نیز بودند. خانواده او مدعی است که
اصل و نسب آنها از طریق امامان شیعه (امام هادی علیه السلام و امام حسن
عسگری علیه السلام در سامرا) به پیامبر اسلام بر می گردد. نام پدر بغدادی،
عواد بود که حضور فعالی در حیات دینی جامعه داشت. در کلاس های درس پدر بود
که بغدادی، روش تدریس را آموخت و آموزش اصول دینی را به کودکان هم محله خود
آغاز کرد.
با وجود پیش زمینه مذهبی خانواده بغدادی، تعدادی از
اعضای خانواده به حزب بعث پیوستند. بعثی گرایی از اواخر دهه 1960 بر سیاست
های عراق و سیستم دولتی سلطه پیدا کرد و کسانی که خواهان شغل دولتی بودند
باید بر خلاف اعتقادات شخصی خود به حزب بعث می پیوستند.
پیوندهای بعثی خانواده بغدادی دوتن
از دایی های بغدادی در سرویس های امنیتی صدام مشغول بودند و یکی از
برادرانش، افسر ارتش عراق شد. یکی دیگر از برادرانش در طول جنگ عراق و
ایران در دهه 1980 کشته شد، جنگی که حمایت تاکتیکی آمریکا از عراق را در پی
داشت.
برخی از اعضای خانواده بغدادی برای بهره گیری از مزایایی
حکومت بعثی به حزب بعث پیوستند اما شواهد بسیاری وجود دارد که تعدادی از
آنها حتی پدر خانواده، سلفی بودند. محمدبن عبدالوهاب، بنیانگذار سلفی
گرایی، در موصل عراق در قرن 18 میلادی، تحصیلات خود را سپری کرد و مبلغان
سلفی، باورهای خود را تا سال ها در سرتاسر عراق تبلیغ می کردند.
سلفی
ها اطاعت از حاکمان مسلمان را حتی آنهایی را که بد هستند را تبلیغ می کرد
اما صدام حسین آنها را به عنوان تهدیدی برای خود در نظر می گرفت. بنابراین
زمانیکه سلفی ها درحال سازماندهی خود در عراق بودند، صدام آنه را به خاطر
تشکیل سازمان های غیرقانونی به زندان انداخت اما فشار بر آنها در دهه 1980
به خاطر جنگ با ایران و نیاز صدام به حمایت سنی ها، کاهش یافت. صدام در سال
1990 پس از پایان جنگ، سلفی ها را مجبور کرد تا تعهدی بدهند مبنی بر اینکه
مردم عراق را از مرام و مسلک خود برنگردانند.
در همان زمان،
صدام در تلاش بود تا افراد مذهبی را جذب خود کند و دانشگاه مطالعات اسلامی
صدام را تاسیس کرد. دانشگاهی که سعی داشت به وسیله آن، از مذهب برای گسترش
قدرت و اقتدار خود بهره ببرد. به عنوان بخشی از پروژه جذب حمایت محافظه
کاران مذهبی که از سال 1993 شروع شد، کاباره ها را بست، مصرف الکل در
ملاعام را ممنوع کرد و قوانینی را نیز برای مجازات مجرمین بر اساس احکام
اسلامی مرسوم کرد. تغییر روش صدام حسین در نگاه به مذهب و بهره گیری از آن
در حکومت، باعث شکل گیری، رشته ای جدیدی در دانشگاه شد. رشته های جدید،
مشاغل جدیدی نیز در حوزه دینی ایجاد کرد که این امر ممکن است بر ابوبکر
البغدادی نیز تاثیر گذاربوده و وی که توانایی تحصیل در رشته حقوق در
دانشگاه بغداد را به خاطر نمرات ضعیف در دوران متوسطه را نداشت، بغدادی
رشته قرآن را به جای آن برگزید.
زمانیکه بغدادی در سال 1996 از
دانشگاه بغداد فارغ التحصیل شد، وارد دانشگاه جدیدالتاسیس صدام حسین شد
جاییکه او رشته آموزش قرائت قرآن را برای مقطع بالاتر برگزید. ارتباطاتی که
خانواده او در میان بعثی ها داشتند، بدون شک به او کمک کرده تا برنامه
تحصیلات تکمیلی خود را دنبال کند. پایان نامه کارشناسی ارشد او تفسیری بر
یک متن مبهم قرون وسطایی از قرائت قرآن بود. وظیفه او تطبیق نسخه های مختلف
با نسخه خطی بود. پس از پایان دوران کارشناسی ارشد در 1999، او بلافاصله
وارد دوره دکترا در همان رشته شد.
در طی این مدت که بغدادی
تحصیلات تکمیلی خود را پشت سر می گذاشت، عموی او، اسماعیل البدری، او را
متقاعد کر تا به اخوان المسلمین بپیوند. در این گروه که افردای با طیف های
فکری لیبرال تا سلفی حضور داشتند، بغدادی جذب دسته سلفی مسلک ها شد. سلفی
هایی تندرویی که حاکمانی را که در اجرای قوانین اسلامی تعلل می کردند یا
توانایی آن را نداشتند خائن می دانستند و نسخه سلفی گرایی جهادی را تجویز
می کردند. برادر بزرگتر بغدادی یعنی الجمعه، عضوی از این جنبش بود. می توان
از محمد حردان به عنوان مرشد بغدادی یاد کرد، کسی که مدت زمانی را به
عنوان عضو اخوان در جنگ با شوروی در افغانستان سپری کرده بود. او به آثار
اخوانی های علاقمند شد که جهادگرایی را تبلیغ می کردند. تا سال 2000،
بغدادی برای یک جنگ، در حال آماده شدن بود.
فوتبال ورزش مورد علاقه رهبر گروه تروریستی داعش هر
آنچه را که درباره بغدادی بین سال های 2000 تا 2004، مربوط به زندگی شخصی
وی است که تا حد زیادی ناقص نیز هست. به نظر می رسد او دو همسر و 6 فرزند
داشته و نام همسر اولش، اسما، دختر دایی اش است. او با همسر دوم خود یعنی
اسراء، به احتمال زیاد پس از هجوم آمریکا به عراق در سال 2003 ازداوج کرده
است. همچون دیگر اخوانی های تندرو، او همسران خود را از حضور در اجتماع منع
می کرده و خود بغدادی نیز زیاد اجتماعی نبود و بیشتر زمان خود را به همراه
خانواده در آپارتمان کوچکی در نزدیکی مسجد حاجی زیدان سپری می کرد. مسجدی
که در منطقه فقیرنشین السلام درحومه بغداد قرار داشت. او در آن محله به
تدریس علوم قرانی و قرائت آن به کودکان در مسجد اشتغال داشت. این مسجد
همچنین به محیطی برای بروز عشق او به فوتبال تبدیل شد. مسجد، باشگاهی داشت
که بغدادی، ستاره آن بود. لقب او، مسی باشگاه بود. هم تیمی ها او نقل می
کنند که بغدادی زمانیکه موفق به کل زنی نمی شد، کنترل خود را ازدست می داد و
بداخلاق می شد.
زمانی رهبر داعش در این مکان فوتبال بازی می کرد
خلق
و خوی بغدادی زمانیکه به نظر او رفتار غیر اسلامی در محله صورت می گرفت،
شعله ور می شد. یکی از همسایگان او در مصاحبه ای با دیلی تلگراف گفته بود
که یک روز او که شاهد مراسم عروسی بود به شدت از رقص مختلط عصبانی شد و
آنها را مجبور کرد تا این کار را متوقف کنند.
در اواخر سال 2003
پس از آنکه آمریکایی ها ارتش صدام حسین را متلاشی کردند، بغدادی، در تاسیس
گروه جیش اهل سنت والجماعه، سهیم بود. گروهی که با سربازان آمریکایی و
متحدان محلی آنها در شمال و مرکز عراق می جنگیدند.
به مدت کوتاهی،
بغدادی در فوریه 2004 در شهر فلوجه دستگیرشد. او در آن زمان به دیداری یکی
از دوستانش رفته بود که در لیست سیاه آمریکایی ها قرار داشت. بغدادی به
اردوگاه بوکا در جنوب عراق منتقل شد. پرونده های زندان نشان می دهد که او
به عنوان یکی از بازداشت شدگان غیرنظامی، در آنجا حضور داشت و برچسب جهادی
نخورده بود.
برای ده ماه، در بازداشت به سر برد. بغدادی در آن
زمان ستیزه جویی خود را پنهان ساخت و وقت خود را صرف آموزش های مذهبی می
کرد. یکی از هم بندی های او در مصاحبه با گاردین عنوان کرده بود که او
دارای کاریزما بود، این حس وجود داشت که او شخصی مهم است، او نماز جماعت
برگزاری می کرد، در روزهای جمعه به سخنرانی در نماز جمعه می پرداخت و کلاس
های آموزشی مذهبی برای زندانیان برگزار می کرد.
او در زندان هم به
ورزش مورد علاقه خود را کنار نگذاشت و مهارت خاصی در این رشته داشت. لقب
او در زندان بوکا، مارادونا بود. بغدادی همچنین هم با سنی ها جور بود و هم
با آمریکایی ها رابطه داشت و به دنبال فرصت بود تا با مقامات اردوگاه
مذاکره کند و میان گروه های رقیب در زندان واسطه شود.
هم بندی او
در مصاحبه با گاردین در این زمینه گفته بود: هر زمانی که مشکلی در اردوگاه
به وجود می آمد، او در مرکز آن قرار داشت. بغدادی می خواست تا رهبر زندان
باشد و زمانیکه به گذشته نگاه می کنم می فهمم که او برای دست پیدا کردن به
هدف خود از سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن بهره می برد و این سیاست جواب هم
می داد.
اردوگاه بوکا
بیشتر 24 هزار زندانی اردوگاه بوکا سنی عرب
بودند که در ارتش صدام خدمت کرده بودند. شرایط به گونه ای بود که اگر پیش
از آن عقاید افراطی نداشتند پس از آزادی به جهادی های افراطی تبدیل می شدند
که حتی حاضر بودند دست به اقدامات انتحاری نیز بزنند.
بسیاری از
نیروهای سابق بعثی در زندان بوکا، روابط دوستانه ای با بغدادی داشتند. آنها
پس از تشکیل داعش، به رده های بالای این گروه تروریستی رسیدند. یک زندانی
سابق در بوکا در مصاحبه خود با گاردین می گوید: اگر زندان آمریکایی در عراق
وجود نداشت، حالا هم داعش وجود خارجی نداشت. بوکا همانند یک کارخانه بود.
آن این همه تروریست را پرورش داد و ایدئولوژی ما را شکل داد. زندانیان،
بوکا را دانشگاهی می دانستند که بغدادی به مدت ده ماه یکی از اعضای هیات
علمی آن بود.
بغدادی در 8 دسامبر 2004 از بوکا آزاد شد و پس از آن
ارتباطات خود را با زندانیان و دست پروردگان خود قوی تر کرد. تنها دوماه
پیش از آزادی بغدادی از بوکا، القاعده شبکه ترور خود را در عراق راه اندازی
کرد و ابو مصعب الزرقاوی، رهبری آن را برعهده داشت. بغدادی در زندان به
تعدادی از جهادی های عضو گروه زرقاوی دیدار داشت و بی میل نبود جذب چنین
گروهی شود.
پس از آزادی، او با آشنایی در القاعده مرتبط شد
که او نیز بغدادی را با سخنگوی القاعده در عراق مرتبط کرد. سخنگوی القاعده
او را متقاعد کرد تا به سوریه برود و وظایف خود را برای القاعده در آن کشور
انجام دهد، به او اطمینان دادند که می تواند پایان نامه خود را همزمان با
همکاری با آنها به پایان برساند. کسانی که به صورت آکادمیک علوم دینی را
فرا گرفته اند در گروه های تروریستی کم هستند، از این رو القاعده به این
نتیجه رسید تا یک محقق دینی را به سوریه بفرستد جایکه آمریکایی ها قادر
نبودند او را دستگیر کنند.
به محض اینکه بغدادی در سوریه حضور
پیدا کرد، تبلیغات آنلاین القاعده را سرو سامان بخشید و ارتباطات قومی و
ارتباط با گروه های دیگر جهادی در عراق به کار او آمد و قادر بود تا با
استفاده از این فرصت، جنگجویان خارجی را از مرز سوریه عبور داده و به عراق
بفرستد.
به طور خلاصه با افزایش تنش در سوریه، القاعده، شاخه
النصره را در سوریه راه اندازی کرد و افرادی نیز از شاخه عراق به آن
پیوستند، از جمله آن افراد، ابراهیم عواد ابراهیم البدری القرشی السامرائی
معروف به ابوبکرابغدادی بود. وی سپس از النصره جدا شد و دولت اسلامی عراق و
شام را تاسیس کرد. وقتی که شکلگیری داعش در آوریل ۲۰۱۳ اعلام شد، بغدادی
اظهار داشت که جبهه النصره، ضمیمه دولت اسلامی عراق در سوریه شده است و با
داعش ادغام شده است. رهبر جبهه النصره، ابومحمد الجولانی، این ادغام را
تکذیب کرد و خودش را وفادار به ایمن الظواهری، رهبر القاعده اعلام کرد که
اظهار داشته بود داعش میبایست برانداخته شود و البغدادی میبایست
فعالیتهای گروهش را به مرزهای عراق محدود کند. با این وجود، البغدادی حکم
الظواهری را مردود شمرد و کنترل حدود ۸۰ درصد از از مبارزان خارجی جبهه
النصره را به دست گرفت. در ژانویه ۲۰۱۴، داعش جبهه النصره را از شهر
سوریهای رقه بیرون راند و در همان ماه، در جنگی بین این دو در استان
دیرالزور سوریه، صدها تن از آنها کشته شدند.
اما حکایت همکاری داعش
و بعثی ها، از زمان افزایش فعالیت های بغدادی فزونی گرفت. خلیفه خود
خوانده جهان اسلام برای پی ریزی زیرساخت های گروه تندرو خود به افرادی
کارآزموده و حرفه ای نیاز داشت و بهترین کسانی که وی می توانست از آنها کمک
بگیرد، بعثی های ناراضی بودند که دست خود را به سوی او دراز کرده بودند.
نفوذ
افسران بعثی به راس قدرت حکومت داعش، خود به عاملی برای پیروزی های نظامی
جدید در میدان نبرد شد. بغدادی خود را در محاصره افسرانی باسابقه ای دید که
حوزه سرزمینی دولت او را در سوریه گسترش دادند و تهاجمات موفقیت آمیزی به
عراق نیز داشتند که در یکی از این عملیات ها توانستند با 800 نیرو موصل،
دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود دربیاورند.
برخی از نیروهای
بسیار نزدیک بغدادی که بیشترین کمک را به وی می کردند، شامل ابومسلم
الترکمانی، معاون بغدادی در عراق و ابوایمن العراقی، یکی از برجسته ترین
فرماندهان نظامی داعش، هر دوی آنها افسران بعثی عراقی بودند که براساس
گزارش ها به هلاکت رسیدند. افسران سابق بعثی شکاف های موجود در راس قدرت
داعش را به خوبی پر کرده اند. داعش برای جلوگیری از نفوذ جاسوس به هسته های
مرکزی، مبارزان خارجی را در سوریه وعراق گرد خود جمع کرده و مبارزان سوری و
عراقی به طور استادانه ای از طریق شبکه هایی به هسته ها متصل می شوند.
در
حال حاضر داعش نیمی از خاک سوریه و یک سوم خاک عراق را در کنترل دارد و به
لیبی و صحرای سینا مصر نیز نفوذ کرده است. نیروهای تروریستی داعش در
افغانستان نیز حضور دارند و عملیات های تروریستی آنها از افغانستان تا شمال
آفریقا گسترش یافته است.
انتهای پیام/654