به گزارش «شیعه نیوز»، آیا قرآن مسئله نقد و نقادی را مطرح کرده است؟
یکی از نشانههای جامعه زنده و فعال و حضور مردم در صحنه، نقد افکار و اندیشهها، و انتقاد کردن از عملکرد افراد است. و اسلام به عنوان دین زنده و کامل این حق را به همه افراد جامعه داده که وضع جامعه خود را نقد و بررسی کرده، نقاط ضعف و قوت آن را گوشزد نمایند. علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «محبوبتترین برادرانم کسی است که عیوب (و اشکالاتم) را به من هدیه کند.[۱]
۱. معنای نقد و انتقاد: در لغت به معنای دقت کردن در دراهم برای جدا کردن خوب از بد (تقلبی از غیرتقلبی) است ولی انتقاد در کلام، این است که عیوب و محاسن آن نشان داده شود.[۲] در اصطلاح هم همان بازشناسی و بررسی سخنان و یا علوم است، لذا علم منطق را وضع کردهاند، که درست اندیشیدن را بیاموزد مخصوصاً بخش مغالطه و احتجاجات و مباحثات علمی که میان طلاب و دانشجویان مرسوم بوده و هست. در واقع یک نوع انتقاد و بازشناسی حق از باطل، و صحیح از ناصحیح است.
۲. فوائد و آثار نقد: در عصر کنونی فوائد و آثار انتقاد بر کسی پوشیده نیست، و هم چون خون برای جامعه ی انسانی لازم است. علاوه بر اینکه صحیح را از فاسد و حق را از باطل جدا میکند، باعث بالندگی و رشد میشود، لذا شرکتهای مدرن و پیشرفته دنیا در پایان سال از متخصصان فن میخواهند تا معایب و نواقص را بیان دارند که در آینده آنها را برطرف و رشد و کمال بیشتری پیدا کنند و همین طور در مؤسسات علمی و…
سخنان قرآن را در زمینه نقد و انتقاد در چند بخش بیان میداریم:
قرآن شریف نقد اندیشهها، و انتقاد کردن از کردار و رفتارها را با زبانهای مختلفی تأیید نموده است. در یکجا میفرماید: «بندگان مرا بشارت ده، همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان نموده، و آنها خردمندانند»[۳] انتخاب نیکوترین، یعنی نقد سخن و انتخاب احسن و در آیات عدیدهای دستور به تفکر داده[۴] و همچنین تأکید نموده که در هستی، در تاریخ گذشتگان، در گفتار و کردار پیشینیان و… اندیشه کنید، و دقت نظر بخرج دهید، و منتقدانه به آن ها بنگرید و دستور داد که خبرها و سخنانی که از طریق افراد غیرمطمئن و خلاف گو به شما میرسد، پیگیری کنید، بدون بررسی، نپذیرید.[۵] اینها همه نشان میدهد که به سخن به دید نقادی نگاه شود.
۲. شرائط نقد و انتقاد در قرآن:
الف. نقد و انتقاد باید آگاهانه باشد نه جاهلانه. مبتنی بر شایعات و توهمات نیز نباید. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «(خداوند) گناه و ستم به ناحق را، و اینکه چیزی را شریک او قرار دهید، و به خداوند مطلبی نسبت دهید که نمیدانید «انّ تقولوا لاتَعْلَمُونَ» حرام کرده است.[۶]
و از کسانی که جاهلانه نقد و انتقاد میکند، شدیداً انتقاد نموده است. آنجا که میفرماید «و با دهان خود سخنی میگفتید که به آن علم و یقین نداشتید، و آن را کوچک میپنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است.»[۷]
ب. نقد باید عاقلانه باشد. «بزودی سبک مغزان از مردم میگویند چه چیز آنها را از قبلهای که بر آن بودند بازگردانید؟! بگو «مشرق و مغرب از آن خدا است.»[۸]
ج. نقد باید مستدل و منطقی باشد. «و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن»[۹] حتی نقد و انتقاد از مخالفین، وغیرمسلمانان هم باید منطقی و مستدل باشد، چنان که میفرماید «با اهل کتاب جز به روشی که از هم نیکوتر است مجادله نکنید.»[۱۰]
د. انگیزه و هدف نقد و انتقاد، ارشاد، و رسیدن به حرف نیکو «احسن» و بهترین سخن باید الهی باشد، نه خلاف اخلاق، حسادت و سوء ظن، خیانت، خباثت و تهمت…[۱۱]
هـ . نقد و انتقاد غیر از انتقام است. در نقد صفا و صمیمیت حاکم است نه کینهتوزی و همچنین انتقادها و نقدها به تجسس کشیده نشود و در زندگی خصوصی افراد، و در سخنان پنهانی آنها راه پیدا نکند.[۱۲] و همچنین در انتقاد و نقد از توهین به دیگران باید پرهیز شود و احترام افراد، یا مکتب را باید نگهداریم، از نقد و انتقاد نرنجیم، نقد دیگران را با آغوش باز بپذیریم…
۳. در موارد عدیدهای، خود قرآن شریف به نقد برخی اندیشهها، و انتقاد از بعضی رفتارها پرداخته. بعنوان نمونه به مواردی از آن اشاره میشود: ۱. اندیشه دنیازدگان را مورد نقد و انتقاد قرار داده آنجا که میفرماید: «آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با این که متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.»[۱۳]
۲. سخنان ماده پرستها (و مارکسیستها و..) را به نقد میکشد «(میگویند) غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست. پیوسته گروهی از ما میمیریم، و نسل دیگری جای ما را میگیرد، و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد… بزودی از کار (و سخنان خود ) پشیمان خواهد شد.»[۱۴]
۳. ا ندیشه و سخنان دوگانه پرستها و مشرکان را با منطق و استدلال مورد نقد قرار داده است. که در اینجا به برخی از آن اشاره میشود: ۱. دوگانه پرستها دلیل و برهان ندارند «أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» آیا خدای دیگری با خدا است؟! بگو دلیلتان را بیاورید اگر راست میگویید»[۱۵] ۲. اگر دو خدا بود، هستی از هم میپاشید «اگر در آسمان و زمین جز «الله»، خدایان دیگری بود فاسد میشدند، و نظام هستی به هم میخورد…»[۱۶]
و همچنین کسانی را که میگویند و عمل نمیکنند (از دیگران انتقاد میکنند ولی انتقاد پذیر نیستند.) به شدت انتقاد نموده است.[۱۷]
و یهودیان را بخاطر تحریف در کتبشان، مورد علامت و انتقاد قرار داده است.[۱۸] و همینطور اندیشه یهودیان را که عزیر را پسر خدا میداند، و مسیحیان که مسیح را فرزند خدا و یا خدا میدانند، نقد و رد نموده است.[۱۹]
تذکر مهم:
اینکه قرآن شریف، اصل نقد و انتقاد را تأیید میکند، و شرائطی برای آن بیان میکند، و خود به نقد دیگران پرداخته، به این معنی نیست که هر سخنی قابل نقد است، و هر کلامی نقدپذیر است، ضروریات و مسلمات بشری را نمیتوان مورد نقد قرار داد، مگر روشن شود که واقعاً از ضروریات نبوده است… و همچنین کلام خدا را نمیتوان نقد کرد، چراکه نقد برای رسیدن به سخن نیکو و اندیشه برتر است «فیتّبعون احسنه»[۲۰] ولی خداوند خود «احسن الخالقین»[۲۱] است و کلام او برترین کلام «احسن الحدیث»[۲۲] و قصهها و داستانهای او بهترین قصه «احسن القصص»[۲۳] است.
به بیان دیگر نقد برای جدا کردن حق از باطل، سره از ناسره و هدایت از ضلالت، و واقع از غیرواقع است، اما خدا و کلام او حق محض[۲۴] است لذا نقد در آن راه ندارد. از این جا معلوم شد که کلام معصومین ـ علیهم السّلام ـ که عین حق است، و مطابق واقع نقدبردار نیست، چون حق و واقع، که نقد نمیپذیرد «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» و هرگز (پیامبر) از روی هوس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست بلی برداشت غیرمعصوم را از قرآن و روایات، شیوه استدلال، استنباطات و نتیجهگیریها… میتوان مورد نقد قرار داد، اما آنجای که مراد خداوند روشن باشد (نص صریح) و همچنین مدلول روایات تبیین (و صریح) باشد نقد در آن راه ندارد، اگر هم کسی اقدام به نقد کند، نوعی کار جاهلانه است. نتیجه این شد که قرآن اصل نقد و انتقاد را تأیید و تشویق نموده است، و شیوه و کیفیت نقد را بیان نموده و خود به نقد اندیشههای دیگر پرداخته، منتهی هر کلامی نقدپذیر نیست، کلام حق، و مطابق واقع و کلام خداوند و معصومین نقدپذیر نمیباشند. آن چه در پایان قابل ذکر است، این است که: در عرصه ی نقد و بررسی بیشتر باید به اندیشه توجه نمود نه به اندیشه گر. یعنی در نقد و بررسی باید به «ما قال» توجه داشت نه «من قال»، هر چند گاهی در دو مورد نیز مورد نظر هست.
پی نوشت ها:
[۱] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج۷۸، ص۲۴۹، روایت ۱۰۸.
[۲] . المنجده، بیروت، دارالمشرق، چاپ بسیت و یکم، ص۸۳۰.
[۳] . زمر/ ۱۸.
[۴] . بقره/ ۲۱۹.
[۵] . حجرات/ ۶.
[۶] . اعراف/ ۲۸.
[۷] . نور/ ۱۶؛ نحل/ ۱۱۶.
[۸] . بقره/ ۱۴۲.
[۹] . نحل/ ۱۲۵.
[۱۰] . عنکبوت/ ۴۶.
[۱۱] . رعد/ ۴۳.
[۱۲] . حجرات/ ۴۹.
[۱۳] . توبه/ ۳۸، آلعمران/ ۱۴و۱۸۵، ابراهیم/ ۳.
[۱۴] . مؤمنون/ ۳۷ ـ ۴۰.
[۱۵] . نمل/ ۶۴.
[۱۶] . انبیاء/ ۲۲.
[۱۷] . صف/ ۳.
[۱۸] . نساء/ ۴۶، مائده/ ۱۳، مائده/ ۴۱.
[۱۹] . مائده/ ۱۷، توبه/ ۳۰.
[۲۰] . زمر/ ۱۸.
[۲۱] . مؤمنون/ ۱۴.
[۲۲] . زمر/ ۲۳، فصلت/ ۳۳.
[۲۳] . یوسف/ ۱۲.
[۲۴] . احزاب/ ۴.
انتهای پیام/ 852