به گزارش «شیعه نیوز»، بهرام عکاشه چهرهای ناآشنا
نیست؛ نه برای نسل قدیم که او را با سلسلهمقالههایش درباره موضوعات مربوط
به زلزله، در روزنامههای کیهان و اطلاعات قبل از انقلاب شناختند و نه
برای نسل امروز که او را با نام «پدر زلزلهشناسی ایران» میشناسند.
عکاشه
از دیروز تا امروز، دغدغه زلزله تهران را دارد. زلزلهای که به گفته او دیر
یا زود رخ میدهد و باید به صورت مستمر درباره آن با مردم صحبت کرد. او
دومین باری است که با «شهروند» به گفتوگو مینشیند و از دغدغههایش درباره
«زلزله بزرگ تهران» سخن میگوید. یک بار در بحبوحه جریان اسیدپاشی اصفهان،
مصاحبهای از او در روزنامه شهروند منتشر شد با این عنوان که «باید عجله
کنیم دارد دیر میشود»! مصاحبهای که در اوج جریان اسیدپاشی، نظرها را به
سوی زلزله تهران معطوف کرد و فضای رسانهای کشور را تحتتأثیر قرار داد.
این ادعا نه به این دلیل که این جریان، ثمره گفتوگوی او با روزنامه شهروند
بوده، مطرح شده است بلکه به شهادت بازتاب رسانهای سخنان او و به شهادت
شخص مصاحبهشونده است که از گوشه و کنار و حتی خارج از کشور با او تماس
گرفته شده و عدهای درباره نظرات او به بحث نشسته بودند. در آن گفتوگو سعی
بر این بود تا «زلزله بزرگ تهران» که به دلایلی ظاهرا به شوخی گرفته شده
را به بحث بنشینیم و درباره تعاملات اجتماعی حین حادثه، گفتوگو کنیم.
اینکه چه باید کرد و چگونه باید رفتار کنیم تا مضرات کمتری متوجه جامعه
باشد.
حالا با گذشت زمان گفتههای این دانشمند ژئوفیزیک بیشتر به واقعیت
نزدیک شده است. زلزله جوادآباد ورامین در ٢٣ مرداد و پس از آن زلزله
فیروزکوه در ٣ شهریور امسال، محاسبات ریاضی عکاشه را عینیت بخشیده و ما را
بر آن داشت تا دیگر بار با او صحبت کنیم و از «زلزله بزرگ تهران» بپرسیم.
زلزلهای که از نظر او قطعی است و فقط در زمان وقوعش اما و اگر و تردید
وجود دارد! عکاشه طی سالهایی که در این زمینه فعالیت کرده، مدام دغدغه
چنین رخدادی را داشته است و همواره معتقد بوده که باید درباره این موضوع
حرف زد و حرف؛ تا نظرها، بیش از گذشته به چنین پدیدهای جلب شود، شاید از
جلب نظرها به سوی چنین حادثهای جامعه ایرانی بتواند راهکارهای مناسبی برای
زمان حادثه، برگزیند تا هزینهها و خسارات انسانی آن کمتر شود. با او این
اعتقاد را در میان گذاشتیم که عدهای میگویند نباید درباره زلزله صحبت
کرد، زیرا باعث ترس مردم میشود. عکاشه با این برداشت مخالف است و معتقد
که: باید واقعیات را گفت و برای آن برنامهریزی کرد. زلزله تهران قطعی است و
صحبت در باره آن مسئولانه بوده و تشویش اذهان عمومی نیست.
گفتوگوی
«شهروند» با پدر زلزلهشناسی ایران پس از حدود یک سال، دوباره انجام شده
است. مشروح پرسشهای ما و پاسخهای «بهرام عکاشه» را بخوانید.
استاد!
زلزلهای همین چند روز پیش بیخ گوش پایتخت رخ داد. این زلزله با
پیشبینیهای شما تقریبا همخوان است. نظرتان درباره این زلزله چیست؟
توجه
بفرمایید در بحث من با شما، صحبت از پیشبینی نبود. من پیشتر، در مصاحبه
قبلی به شما گفتم «با محاسبات ریاضیای که انجام دادهام، یک فاصله زمانی
١۵٠ تا ٢٠٠ ساله برای تکرار زلزلههای بزرگ در نقاط مختلف به دست آوردهام.
یعنی وقتی زلزلهای در یک نقطه رخ دهد باید پس از طی زمانی حدود ١۵٠ تا
٢٠٠ سال، منتظر تکرار زلزله در آن نقطه باشیم. تهران اکنون در این وضع قرار
دارد و باید منتظر وقوع زلزلهای در این شهر باشیم که البته زمان، حدود و
اندازه آن خیلی مشخص نیست.
نمونه عینی هم برای این ادعا، منظورم فاصله زمانی وقوع زلزلهها، وجود دارد؟
بله
گفتم که این زمان براساس یکسری محاسبات ریاضی به دست آمده و با سند ذکر
میشود. اکنون نمونهای بسیار عینی درباره زلزله فیروزکوه برایتان بیان
میکنم. ساعت ١٢ روز ٢٧ مارس ١٨٣٠ میلادی ( مصادف با سال١٢٠٩ خورشیدی)
زلزلهای در فیروزکوه رخ داد؛ زلزلهای مرگبار و بسیار مخرب. از آن زمان تا
امروز، حدود ١٨۵سال گذشته است. اگر مختصات زلزلهای که سوم شهریور امسال
رخ داد را با مختصات آن زلزله مطابقت دهیم، به موضوع قابل توجهی برخورد
میکنیم و میبینیم مختصات دو زلزله که به فاصله ١٨۵سال از هم رخ داده
است، بر هم منطبقاند! من اعداد را از روی گزارش رسمی میخوانم. مختصات
کانون زلزلهای که روز سوم شهریور رخ داد، به طول جغرافیایی ۵٢,۶ و عرض
جغرافیایی ٣۵.۶ است. مختصات کانون زلزله ٢٧ مارس ١٨٣٠ هم ۵٢.۵ طول
جغرافیایی و ٣۵.٧ عرض جغرافیایی است. زلزلهای که آن موقع اتفاق افتاد، به
بزرگای ٧.١ ریشتر و شدت ٩درجه مرکالی (و شاید هم بیشتر) بوده است. در گزارش
آن زلزله نوشته شده: همه ساختمانهای همگانی ویرانشده و تلفات انسانی
بسیار زیاد است. به شعاع ٣٧ کیلومتر تخریب کامل رخ داده و تا شعاع ۵٧٠
کیلومتر زمینلرزه احساس شد. اینها را از روی سند رسمی خواندم. زلزلهای که
در روز سوم شهریور اتفاق افتاد. ، بزرگیاش ۴.۶ ریشتر بود. وقتی مختصات را
میبینید، به این موضوع توجه میکنید که مختصات دقیقا یکی است. زمانی هم
که به طول و بازه زمانی توجه کنید باز هم همان اعدادی است که من محاسبه
کردهام، زلزله پس از ١٨۵سال رخ داده است یعنی عددی بین ١۵٠ تا ٢٠٠سال که
پیش از این گفتم و در محاسبات ریاضی آن را به دست آوردهام.
خب! با این
حساب موضوع بسیار جدی است. آیا میتوان وقوع این زلزله را یک هشدار به
حساب آورد؟ هشداری برای زلزله تهران که قرار است رخ دهد؟
علم نمیتواند
به این سوال پاسخ مثبتی دهد. نمیتوان براساس اینکه چند زلزله در فاصله
مورد نظر رخ داده نتیجه بگیریم که زلزله بعدی در فلان زمان، به صورت حتمی
رخ میدهد اما این میتواند نشانه باشد تا ما توجهمان به موضوع بیشتر جلب
شود و با ایجاد آمادگی در خودمان، بتوانیم عکسالعمل به موقع نشان دهیم.
بههرحال وقتی اطلاعات و دادهها را کنار هم قرار میدهیم، این فکر به
ذهنمان خطور میکند که نکند رخداد منطبق بر این دادهها بهزودی رخ دهد.
حداقل
این است که چنین پدیدهای میتواند یک پیشنشانگر برای زلزله بزرگ تهران
باشد. دادهها را که میبینید بهطور خودکار این به ذهن انسان میآید حتی
اگر علم نتواند جواب قطعی به این سوال بدهد. موضوع مهم این است که این
منطقه زلزلهخیز است و برای وقوع زلزله بعدی در تهران هم، مطابق علم
زلزلهشناسی پاسخ قطعی وجود ندارد و نمیتوان درباره این موضوع قسم قرآن
خورد اما میتوان آن را یک پیشنشانگر دانست. تجربهها هم این موضوع را
ثابت کرده است. در زلزلههایی که در چین اتفاق افتاده از این به اصطلاح
فوجها یا خوشهها زیاد داشتیم و داریم. فوج زلزله، به این معنی است که
زلزلهای رخ میدهد و بعد زلزله دیگری با شدتی کمی کمتر رخ میدهد. در
زلزلههای چین چنین نمونههایی دیده میشود. بزرگای زلزلهای که اواخر
مرداد امسال در جوادآباد ورامین رخ داد، ۴,١ ریشتر بود و پس از آن حدود۵٠
تا پسلرزه و شاید هم بیشتر اتفاق افتاد اما دستگاهی که اینها را ثبت کند،
نداریم. ما درحال حاضر دستگاهی که زلزلههای کوچک را ثبت کند، نداریم و ثبت
آن زمانی امکان دارد که زلزله دقیقا زیر همان پایگاه و دستگاههای موجود
رخ دهد. فراموش نکنید که ما بیش از ١٠٠ پایگاه در کشور نداریم درحالیکه
اگر قرار باشد زلزلهها را به خوبی رصد کنیم باید۵٠٠ پایگاه در سراسر کشور
داشته باشیم.
حال که وضع اینگونه است، نباید تدابیر ویژهای در کشور اتخاذ کنیم؟
موافقم.
من هم به ستاد بحران پیشنهاد دادهام که با توجه به جمعیت و زلزلهخیزی
کشور، وضع ما همیشه باید در حالت زرد یا قرمز باشد تا میزانی از آمادگی را
داشته باشیم. پاسخ آنها این است که ما نباید خودمان را با ژاپن مقایسه
کنیم. من سوالم این است چرا نباید خودمان را با ژاپن مقایسه کنیم؟ مگر مردم
ایران کمتر از ژاپنیها به امنیت نیاز دارند؟
دلیل آنها چیست؟
دلیل
آنها این است که ما به آن حد از پیشرفت که آنها رسیدهاند، نرسیدهایم و
تکنولوژیای را که آنها دارند، نداریم. بههرحال من میخواهم (و بسیاری از
مردم وطنم) تهران هم مثل توکیو امن باشد. همه دوست دارند کشور ما هم مثل
ژاپن امن باشد. این خواسته ما است و باید در این راستا خیلی تلاش کنیم.
باید سرمایهگذاری کنیم. دولت باید در این زمینه سرمایهگذاری کند چون
اینجا موضوع جان و مال مردم است. قرار نیست که سرمایهگذاری انجام شده
برای زیبایی شهر به کار رود. قرار نیست که با پول آن، فواره در شهرها نصب
کنیم. باید کاری کنیم که مردم امن باشند، زندگیشان امن باشد و جان و
مالشان حفظ شود. ما در مواردی سرمایهگذاری میکنیم که در اولویتهای بعدی
است. نمیدانم باید اسم بیاورم یا نه؟
اسم ببرید استاد! بههرحال تصور ما این است که همه ما باید از این موضوعات اطلاع داشته باشیم و مردم هم در جریان امور قرار بگیرند …
نمیدانم.
تصورم این است که اسم نیاورم بهتر است اما همینقدر باید بدانیم که
سرمایهگذاریها در مسائل مختلف انجام میشود که در برابر حفظ جان و مال
مردم به درد جامعه نمیخورد و در اولویتهای بعدی است.
گفته میشود کشور ما در منطقه زلزلهخیز قرار دارد. با عدد و رقم چطور میشود این موضوع را بیان کرد؟
من
طی سالهای مختلف،۶۵٠ شهر را مطالعه کردهام و دیدم از این میان، ٨٣درصد
شهرها، در معرض خطر زلزله هستند. ١۶درصد در معرض خطر کم و یکدرصد هم در
معرض خطر خیلی کم است اما جالبتر از آن گفتههای وزیر راه و شهرسازی کشور
است که واقعیتهای بیشتری را نشان میدهد. مطلبی را از روی یکی از
روزنامهها به تاریخ پنجشنبه ٢٩ مرداد برایتان روخوانی میکنم (که در
رسانههای مختلف بازتاب داشت) که آقای عباس آخوندی در آن مطالبی را
فرمودهاند. این مطالب را آقای آخوندی وزیر راه و شهرسازی در سومین نشست
«ستاد ملی بازآفرینی پایدار محدودهها و محلههای هدف احیا، بهسازی و
نوسازی شهری» اعلام کرده که «مجموعهزار و ١٠٠ شهر ایران، کمتر از ۵٠ درصد
شهرنشین را در خود جای داده است» یا «زندگی نزدیک به ۱۸میلیون نفر از
۵۵میلیون نفر جمعیت شهری در حاشیههای شهرهاست که نزدیک به یکسوم
شهرنشینان کشور را تشکیل میدهند.» یا «بسیاری از این شهروندان خود را
شهروند درجه دوم احساس میکنند که از سوی دیگر شهرنشینان، به حاشیه رانده
شدهاند؛ خواه ساکنان مناطق واقعا حاشیهای باشند و خواه ساکن مناطق مرکزی
شهرها که از نظر فیزیکی حاشیهنشین نیستند اما از نظر روانی احساس
حاشیهنشینان را دارند».
این حرفها را آقای آخوندی وزیر راه و شهرسازی
فرمودهاند و من نفرمودهام یا شما نفرمودهاید. برای همین من اینها را
مستند عرض کردم. در ادامه این مطلب هم آمده است: «در حال حاضر شهرکهای
متعددی در شهر تهران، استان تهران بهخصوص مناطق نزدیک به حسنآباد،
احمدآباد، قیامدشت و… ساخته شده است. همچنین شهرهای کرج، تبریز، مشهد،
اردبیل، سنندج، همدان و زاهدان عمدهترین مناطقی هستند که بیشترین
حاشیهنشینی را دارند».
اینها آمارهای وحشتناکی است که در کنار
زلزلهخیزی کشور وجود دارد. اگر در این شهرها که آقای وزیر نام برده،
زلزلهای به بزرگای بیش از ۶ ریشتر بیاید، فاجعه به بار خواهد آورد؛
فاجعهای که نمیتوانیم جلوی آن را به همین سادگی بگیریم.
در مصاحبه قبل
که با هم صحبت کردیم موارد زیادی بحث شد ازجمله اینکه زلزله تهران حتمی
است. باز هم در ابتدا که با هم صحبت کردیم همین صحبت تکرار شد…
بله مسلم است. در وقوع زلزله شکی نیست اما مهمتر از آن به نظر من آمادگی در برابر زلزله است که وجود ندارد.
درست
است. دقیقا همین وجود نداشتن آمادگی مسألهساز خواهد شد. خب ستاد مدیریت
بحران کشور که اقدام درخوری انجام نمیدهد و از نظر من بیننده، منتظر است
تا واقعهای رخ دهد بعد ببیند چه باید یا میتوان کرد. دولت هم به قول شما
بر اولویتهای دیگری سرمایهگذاری کرده است که شما خیلی تمایل به باز کردن
موضوع نداشتید. خب! حالا تکلیف مردم چیست؟ باید منتظر بمانند تا زلزلهای
رخ دهد و…
مردم باید آموزش ببینند. البته نه الان؛ آنها باید از کودکی و
در نظام آموزش رسمی کشور (به این دلیل که کشور در منطقه زلزلهخیز قرار
دارد)، آموزشهایی ببینند که در مواقع نیاز بتوانند از خودشان تا حدودی
محافظت کنند. ژاپن را مثال میزنم. آنها در مقاطع مختلف تحصیلیشان از
کودکستان آموزشهایی را قرار دادهاند بنابراین ما هم باید در کودکستان،
دبستان، دبیرستان و دانشگاه، محتوای آموزشی را تدارک ببینیم و در اختیار
فرزندانمان قرار دهیم تا برای فاجعهای که به نظر من رخ خواهد داد و
فاجعهای انسانی جهانی را رقم خواهد زد، آمادگی داشته باشیم.
حالا که چنین نشده…
بله
نشده اما قبل از هر چیز ابتدا درباره ابعاد موضوع باید بگویم. اگر در هر
کدام از مراکز استانها، مثل تهران در درجه اول یا مشهد، اصفهان، تبریز و …
زلزلهای ٧ ریشتری (یا بیشتر از آن و در همین حدود) در محدوده شهر یا زیر
شهر رخ دهد، خسارات بسیاری به بار خواهد آورد. یادمان باشد زلزله تهران در
درون شهر رخ خواهد داد نه در محدوده آن. اگر زلزله در شمال تهران رخ دهد،
از شرق تا غرب تهران به طول حدود ۵٠ کیلومتر، تخریب میشود چون طول تهران
(فاصله شرق و غرب تهران) حدود ۵٠ کیلومتر است و فاصله جنوب تا شمال آن،
حدود٣٠ تا ٣۵ کیلومتر. اگر زلزله در جنوب تهران رخ دهد و در گسلهای ری، آن
هم فاجعهای خواهد داشت. باید مردم آموزش ببینند. مدتی شهرداری اقداماتی
انجام داد اما آن هم مقطعی بود. برای آموزش مردم ما به زمانهای طولانی و
مستمر نیاز داریم. متاسفانه ایرادی داریم که همیشه این را میگوییم «اگر
خدا بخواهد میشود اگر نخواهد نمیشود». این درست. همه آن را قبول داریم و
کسی با آن مشکلی ندارد اما از سویی خداوند به ما شعور داده که در مقابل
حوادث خود را ایمن کنیم. اگر قرار بود در جایی مثل ژاپن هم همین ایده را
داشته باشند آنجا الان جزو نقاط امن در برابر زلزله نبود. شعور بهترین
نعمتی است که خداوند به ما داده تا از آن استفاده کنیم و در مسیر حفظ
خودمان اقداماتی انجام دهیم.
باید از گذشتههای دور اقدام میکردیم …
بله
درست است. من هم همین را میگویم. ژاپنیها خیلی وقت پیش، این روند را
آغاز کردهاند. در ایالات متحده هم همینطور. چینیها هم دارند مقابله با
زلزله را یاد میگیرند و برنامههایی تدارک دیدهاند که با زلزله چه کنند.
من برای بازدید به چین رفتم. به کالیفرنیا، لسآنجلس و سانفرانسیسکو هم
رفتهام و از مراکز تحقیقاتی آنها بازدید کردهام و میدانم چه اقداماتی
انجام میدهند. من در «منروپارک» مشاهده کردم که آنها چه میکنند. البته
اینها همهاش بیشتر در مسیر تحقیقات درباره زلزله است و پیشگیری و آموزش
مهارتها یا قوانینی برای ساخت و سازها، زیرا زلزله موضوعی است که نمیتوان
آن را پیشبینی کرد.
همین پیشبینی هم که میگویید موضوع مهمی است چون
بعد از زلزله فیروزکوه، عدهای برای زلزله تهران زمانی تعیین و وقوع آن را
پیشبینی کردند. مردم هم در معرض این اخبار قرار میگیرند. میدانم که
درباره وقوع زلزله، پیشبینیهایی شده اما سوالم این است که تا به حال هیچ
پیشبینیای درست در نیامده است؟
خیلی اتفاقی. یک بار در سال ١٩٧۵
میلادی پیشبینی شد که به عقیده من شانس خیلی در این پیشبینی دخیل بود.
این پیشبینی مربوط به شهری در شمال شرق چین بود (متاسفانه نام شهر را از
یاد بردهام باید به نوشتههایم نگاه کنم تا بتوانم به یاد بیاورم) تقریبا
چند ساعت قبل از وقوع زلزله، توسط دفتر حزب کمونیست در آن منطقه به مردم
دستور داده شد که خانهها را تخلیه کنند. با این حال این زلزله، در شهری
سهمیلیون نفری، ٢هزار کشته داشت. تقریبا ١٠ ماه بعد در سال ١٩٧۶ در جنوب
غرب این شهر، در شهر «تانشان»، زلزلهای رخ داد که ٢٨٠هزار نفر کشته
شدند و این خود معلوم میکند که آن پیشبینی قبلی بسیار اتفاقی و شانسی
بوده است، زیرا اگر چنین نبود در زلزله بعدی هم باید درست پیشبینی
میکردند.
برای پیشبینی روشهایی هم وجود دارد؟
برای پیشبینی زلزله
حدودا ٢٠ روش وجود دارد. پیشبینیهای کوتاهمدت و میانمدت و پیشبینی
درازمدت. ولی هیچکدام علمی و مستند نیست. همان پیشبینیای هم که گفته شد،
بسیار شانسی بود. یک اتفاق بود. درست مثل اینکه اتفاقی یک کیسه پول پیدا
کنید.
خاطرم هست در ایران، در سالهای گذشته اواخر دهه ١٣٨٠ و اوایل دهه
١٣٩٠، یک نفر پیدا شد که ادعا کرد روشی برای پیشبینی زلزله دارد و
دستگاهی هم ساخته است. اسناد و مدارکی هم به برخی نهادها ارایه داد و ادعا
کرد چند زلزله را پیشبینی کرده است. نظرتان درباره این موضوع چیست؟
نخیر.
مطمئن باشید اینطور نیست. این هم که میگویید، اگر کسی ادعا دارد چنین
کاری را میتواند انجام دهد باید محصول اقدامات خود را به صورت مقاله در
اختیار نهادهای مربوط قرار دهد و مطمئن باشد اگر کسی قادر به چنین کاری
شود، جایزه نوبل را خواهد برد و میلیونها دلار به او تعلق خواهد گرفت.
اینها نباید با شما یا با من صحبت کنند و در روزنامه شما یا دیگر رسانهها
ادعایشان مطرح شود. باید محصول کار به شکل مقاله، مستند شود و همراه مدارک
برای نشریات علمی بفرستد و مطمئن باشد جایزه نوبل کمترین چیزی است که
نصیبش میشود. آنها که این ادعا را دارند نباید به روزنامهها و
وزارتخانههای داخلی کار خود را نشان دهند. اقدامی که گفتم را انجام دهند
تا جایزه نوبل بگیرند. یک نفر چند سال پیش در ایران ادعا کرده بود و
دستگاهی هم آورده بود. من جزو قضاتی بودم که کار او را به داوری نشستم. به
او میگفتم، با این دستگاهی که ساختی هم خودت را مسخره کردی هم ما را. چه
تصوری با خودت کردی؟ تصور میکنی اینها که اینجا نشستهاند شعور علمی
ندارند؟ اینها همهاش داستان است و مردم نباید این داستانها را باور کنند.
استاد!
در ضمن صحبتهایتان اشاره به بازدید از سانفرانسیسکو کردید. احتمالا در
ذهنتان هست که در سال ١٩٠۶ در سانفرانسیسکو زلزله مهیبی آمد که شهر را
ویران کرد. (مثل بم ما که کاملا ویران شد) سوالم این است آیا آنها از آن
حادثه، درس گرفتند یا خیر؟
بله درس خیلی خوبی گرفتند. در ١٩٠۶ میلادی
زلزلهای در این شهر رخ داد که شهر کاملا سوخت چون ساختمانها همه چوبی
بودند. در سال ١٩١١ روی همان گسلی که زلزله آن سال رخ داد زلزله دیگری رخ
داد که فرضیه «ریباند تئوری» را اثبات میکرد. یعنی انرژی موجود در زمین،
دوباره از همین نقطه، تخلیه خواهد شد. همین موضوعات باعث شد آنها
سرمایهگذاری فراوانی بر تحقیقات در زمینه زلزله انجام دهند و در جنوب
سانفرانسیسکو «منلو پارک» را بهعنوان موسسه تحقیقاتی و زلزلهشناسی
آمریکا تأسیس کردند. در لسآنجلس هم مرکزی به راه انداختند و به این نتیجه
رسیدند که باید در این زمینه هر چه بیشتر تحقیق کنند. زلزله و وقوع آن و
مسائل مربوط به آن، فالگیری نیست که بخواهیم براساس چنین فرضیاتی درباره آن
تصمیم بگیریم. در این زمینه باید تحقیق علمی انجام دهیم. اگر قرار به
فالگیری باشد، میتوانیم برویم پیچشمرون. آنجا من از این فالگیرها به
وفور دیدهام که آینده هر کدام از ما را میگویند و درباره جزییاتش خبر
میدهند.
مطابق نظر شما، زلزله تهران اتفاق خواهد افتاد هر چند زمانش
مشخص نیست. تا الان ما آموزش ندیدهایم. الان من که خدمت شما هستم،
نمیدانم اگر همین لحظه که با شما حرف میزنم یا بعد از این، زلزله بیاید،
چه باید انجام دهم؟مردم چه گناهی کردند که ….
آموزش! گفتم که آموزش باید
جدی باشد. ما متاسفانه چندین بار شروع به اقداماتی کردهایم اما در میانه
رها میشوند. مثلا سدسازی در کشور مد شد. چند صدتا سد ساخته شد اما کار از
روی اصول و تحقیقات علمی نبود. الان بحران آب ایجاد شده که بخشی از آن
مربوط به همین سدهاست. در این زمینهها، برنامهها باید علمی باشد. نه
اینکه من بگویم فلان جا سد ساخته شود آنها هم بسازند. من تخصصم سدسازی
نیست و نمیتوانم درباره این موضوع سخن بگویم. درباره ارتباط بحران آب با
سدسازی هم کارشناسان امر این بحث را مطرح کردهاند. میخواهم بگویم باید
کار علمی انجام دهیم. باید تحقیق کنیم و آموزشهای عمومی تدارک ببینیم نه
اینکه براساس یک سری فرضیات حرکت کنیم.
به هر حال شما بهعنوان یک
دانشمند زلزلهشناسی میگویید مطابق محاسبات ریاضی، زلزلهای در تهران رخ
خواهد داد اما نمیتوان زمانی برای این زلزله مشخص کرد. از آن طرف دولتها
به وظایف آموزش همگانی و … خود عمل نکردهاند و به قول شما کاری را شروع
میکنند و سپس رها میکنند. در این میان مردم باید چه کنند، فردا یا زمانی
بعدتر اگر زلزله آمد تکلیف چیست؟ آیا مردم میتوانند از همین زمان اقدامی
انجام دهند یا خیر باید منتظر شویم تا زلزله بیاید و همه با هم معدوم شویم؟
ستاد
بحران کشور از سال ١٣٨٠ عملا وارد گود شد. ۵۶سال هم هست که ژئوفیزیک در
این کشور در حال کار است. من تجربهای دارم از زلزله بهبهان. در آن زمان من
از طرف دانشگاه تهران و موسسه ژئوفیزیک مامور شدم به بهبهان بروم چون
گزارش رسیده بود محل توزیع چادر و خدمات امدادی، غارت شده است. آنجا من
چند سخنرانی برای مردم انجام دادم. در رادیو آنجا هم سخنرانی و در چند
برنامه شرکت کردم و با مردم درباره زلزله صحبت شد. تجربه خوبی بود، اوضاع
با همین سخنرانیها آرام شد و همکاران دیگر که مسئولیت داشتند، توانستند بر
اوضاع مسلط شوند. باید از این کارها زیاد انجام شود. باید با مردم صحبت
کنیم. از روشنگری هم نباید وحشت داشته باشیم. مردم اگر آگاه شوند خودشان هم
به تکاپو خواهند افتاد و در امور مشارکت میکنند. ممکن است اجتماعاتی
تشکیل شود و همه به هم در این امور کمک کنند.
از وحشت صحبت کردید. عدهای معتقدند نباید از زلزله برای مردم صحبت کرد، زیرا به وحشت میافتند آیا این حرف درست است؟
خیر.
موافق این موضوع نیستم. البته من هم موافقم که مردم را نباید ترساند اما
اینکه لزوما اگر درباره زلزله صحبت کنیم آیا به وحشت مردم میانجامد یا
خیر، موضوع اصلی من است. من میگویم اگر صحبت از زلزله با دادن آگاهی به
مردم همراه باشد، وحشت ایجاد نمیکند. ما باید به مردم بگوییم که زلزله
پدیدهای طبیعی است. کشنده است اما خداوند متعال به انسان شعور داده که از
خود محافظت کنند. قرار نیست اگر زلزله بیاید من زیر دیوار بایستم تا دیوار
روی سر من خراب شود. حتی حیوانات که از درجه شعور مثل ما انسانها برخوردار
نیستند، از خودشان در مقابل این حوادث محافظت میکنند، ما که اشرف مخلوقات
هستیم. آگاهی دادن به مردم باعث میشود جامعه به تحرک واداشته شود. مردم در
کنار هم قرار میگیرند و همبستگی بین آنها ایجاد میشود و یاد میگیرند که
چطور در زمان حادثه به هم کمک کنند.
به عنوان دانشمند این حوزه، طرحی دادهاید که برای مقابله با زلزله اجرا شود؟
قبل
از انقلاب در روزنامه کیهان و اطلاعات با مقاله نوشتن زیاد، سعی کردم این
کار را انجام دهم تا آموزشهایی به مردم داده شود. بعد از انقلاب هم این
کار را تا حدی انجام دادم و بعد از آن به صورت تئوری به مسئولان شهرداریها
در مقطعی درس دادیم. به نظرم باید شهرداریها و مسئولان آنها در سراسر
کشور آموزش ببینند. در هر استان آدمهایی هستند که بتوانند این آموزشها را
ارایه و مسئولان را آشنا کنند. بهویژه افرادی که در بخش ساختمان، مسئولیت
دارند. البته متاسفانه برخی چیزها را میشود خرید و این ایراد است.
بله
یادم هست مجری برنامه اقتصادی پایش که از شبکه یک پخش میشود در برنامه
زنده تلویزیونی به نقل از یکی از مسئولان شهرداری گفت: پولش را بده وسط
میدان فردوسی مجوز ساخت میدهیم…
خب! این جای تاسف دارد. نباید اینطور
باشد که بتوان هر چیزی را با پول خرید. بهویژه آنجا که با جان و مال مردم
سروکار داریم. اینها را خیلی نمیتوان مطرح و دربارهاش صحبت کرد البته
دیگر همه مسئولان میدانند که این موضوعات تا چه حد وجود دارد.
استاد!
میتوان از شبکههای اجتماعی هم برای آموزشها استفاده کرد؟ چون ظاهرا همه
موضوع زلزله تهران را به شوخی گرفتهاند و خود مردم باید کاری کنند…
در
این شبکهها گاهی چیزهایی منتشر میشود که موجب وهن است. نمیدانم چه کار
میتوان کرد. البته معتقدم این شبکهها ظرفیت این کار را دارند و میتوان
جملات آموزشی کوتاه را مثل پیامک در این شبکهها به اشتراک گذاشت. اگر
درباره این موضوعات بیشتر صحبت شود، احتمالا خود مردم اقداماتی انجام
خواهند داد و برای کمک به هم اطلاعاتشان را شریک میشوند البته باید این
اطلاعات را مستند و علمی کرد. نکته دیگر اینکه به نظرم اگر برای مسئولان
کلیدی هر استان آموزشهایی تدارک دیده شود و از مردم علاقهمند هم دعوت شود
و آنها هم به وسیله این ابزار و تکنولوژیها اطلاعاتشان را در اختیار دیگر
مردم قرار دهند، میتواند راه مناسبی برای عمومی شدن آموزش باشد. من زمانی
پیشنهاد دادم که حاضرم هر هفته بیایم نماز جمعه و قبل از شروع برنامهها، ۵
یا ١٠ دقیقه درباره زلزله صحبت کنم.
کسی پیشنهاد شما را پذیرفت؟
نه
خبری نشد. من که خودم نمیتوانم راه بیفتم و سر خود پشت تریبون نماز جمعه
قرار بگیرم. بههرحال پیشنهاد را من داده بودم و اگر اهمیتی داشت، آنها
باید دنبال میکردند. در تمام شهرهای کشور باید از این امکان استفاده شود.
به نظر میرسد شما هم معتقدید که از همه امکانات باید در مسیر آگاهسازی مردم درباره زلزله تهران استفاده کرد. درست است؟
بله.
از همه امکانات هر چه که باشد. نماز جمعه، رسانه، شهرداریها، نهادها،
سازمانها، وزارتخانهها و تمام امکانات باید بسیج شوند و یک حرکت انقلابی
در ایران انجام شود تا بتوانیم خسارات حاصل از زلزله احتمالی را کاهش دهیم.
و اگر انجام ندهیم، احتمال بروز فاجعه هست؟
بله.
این اتفاق خواهد افتاد چون شهرها ساخته شدهاند و درباره ساخت و سازهای
غیرایمن (که تعدادشان بسیار زیاد است) دیگر نمیتوانیم کاری کنیم. جلوی
رخدادها را نمیتوان گرفت. آمار نشان میدهد هر ١٠سال یک زلزله بالای ٧
ریشتر در کشور ما قابل انتظار است و هر سال یک زلزله بالای ۶ ریشتر!
ساختمانهای ما برای زلزلههای ۴ و ۵ ریشتر هم آسیبپذیرند چه رسد به
زلزلههای بزرگ و بزرگتر. اگر زلزلهها در شهر رخ دهد با قدرت کم هم، آسیب
فراوان ایجاد میکند.
و سخن آخر…
مردم باید بدانند اگر دانش حفظ خود
را فرا بگیرند، در امنیت خواهند بود. باید ابتدا دانش کسب کرد و بعد به خدا
توکل کرد. این نکته کلیدی است. مثلا ژاپنیها این کار را نمیکنند و حفظ
خود را به آسمان حواله نمیدهند. ما هم باید توکل به خدا داشته باشیم البته
بعد از اینکه به علم مجهز شدیم. این را خود خداوند متعال هم برای ما
اراده کرده است. بزرگان هم گفتهاند از تو حرکت از خدا برکت یا نظایر این
زیاد است. بنابراین نباید سرنوشت خودمان را به آسمان حواله دهیم و همه
تقصیرات را به گردن خداوند متعال بیندازیم. باید علم بیاموزیم. تحقیق کنیم و
به مردم آموزش دهیم. این اقدامات و وظیفه انسانی خود را که انجام دادیم آن
وقت باید به خدا توکل کنیم و راضی باشیم به هر چه او خواست.
انتهای پیام/654
منبع: شهروند