۰

سیره سیاسی امام رضا(ع) در برخورد با دشمن

قطعاً اقدام مأمون به انتصاب امام رضا(علیه السلام) در مقام ولایتعهدی، برآمده از دوستی و محبت نسبت به اهل بیت نبود، زیرا دوستی و ارادت مأمون فقط وقتی قابل تأیید و تصدیق بود که او از قدرت کناره‏گیری می‏ کرد و آن‏را به امام می‏ سپرد.
کد خبر: ۹۷۳۸۲
۱۰:۵۹ - ۰۲ شهريور ۱۳۹۴
به گزارش «شیعه نیوز»، این ایام با خیر و برکت مصادف است با دهه مبارکه کرامت. دهه‏ای که از اول ذی‏القعده، با ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) دخت مکرمه امام موسی‏بن جعفر (علیهما السلام) آغاز و با میلاد نورانی امام هشتم حضرت علیّ‏بن موسی الرضا (علیهما السلام) به پایان می‏رسد. مسلمانان و به‏ویژه شیعیان و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در سراسر جهان با برپائی جشن و سرور به شادمانی می‏پردازند و با توجه و توسل به مقامات و معنویات آن بزرگواران، ارادت و عشق خود را به الگوهای‏ فضیلت و کرامت و خاندان و ذوی القربای پیامبر خاتم(ص) نشان می‏دهند. ضمن ضرورت این ابراز شادی و نشاط،، پرداختن به ابعاد معرفتی این الگوهای الهی ضرورت دارد که در این مختصر به یکی از این ابعاد در زندگانی امام رضا(علیه السلام) که به بهره‏برداری آن‏حضرت از شرایط ولایتعهدی تحمیلی مربوط می‏شود، می‏پردازیم.

پرداختن به این موضوع در شرایط فعلی که بهره‏برداری از دوره پس از توافق مطرح است، می‏تواند روشنگر این حقیقت باشد که علی‏رغم ناپسندی اصل توافق، می‏توان و باید برای بهره‏برداری از آن موقعیت برنامه داشت و به بیان دیگر، پیروزی مهم، نتایجی است که می‏تواند در صورت بهره‏برداری جهادی و آگاهانه از شرایط پیش رو به‏دست آید. ان‏شاءالله.‏

    برای درک صحیح میزان اهمیت شگردهای امام رضا(علیه السلام) که به تمام معنا مجموعه‏ای از تهدیدهای شکننده را به فرصتهایی طلایی تبدیل نمود، لازم است ابتدا به اهداف مامون اشاره نموده و سپس به شگردهای امام دقت کرده و در آخر به دستاوردهای این جهاد فکری و سیاسی بپردازیم:

الف)    انگیزه‏های مامون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام(علیه السلام)‏
قطعاً اقدام مأمون به انتصاب امام رضا(علیه السلام) در این مقام، برآمده از دوستی و محبت نسبت به اهل بیت نبود، زیرا دوستی و ارادت مأمون فقط وقتی قابل تأیید و تصدیق بود که او از قدرت کناره‏گیری می‏کرد و آن‏را به امام می‏سپرد.

جنگ پنج‏ساله مأمون با برادرش برای کسب حکومت نیز شاهدی بر شدت دلبستگی او به قدرت است که فرضیه دوستی او با اهل بیت را رد می‏کند.

اجمالاً می‏توان‏ انگیزه مأمون را در پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(علیه السلام) این‏گونه برشمرد:
1. خاموش کردن قیام‏ها
«اولین و مهم‏ترین اهداف، تبدیل صحنه مبارزات حادّ انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‏خطر بود.»
«مأمون می‏خواست یک‏باره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام را از میدان مبارزه انقلابی به میدان سیاست بکشاند و بدین‏وسیله کارایی نهضت تشیع را که بر اثر همان استتار و اختفا روزبه‏روز افزایش یافته بود، به صفر برساند.»
2. فریب شیعیان
مامون می‏خواست با طرح ولایت‏عهدی، شیعیان را گمراه کند و این نکته را مطرح کند که اهل بیت(علیهم السلام) با پذیرش ولایت‏عهدی، برخلاف اعتقاداتشان عمل می‏کنند و لذا از امام(علیه السلام) رویگردان شوند.
3. تحکیم قدرت عباسیان
نیروهای خلافت عباسی احساس کردند با طرح ولایت‏عهدی امام رضا(علیه السلام) قدرت عباسیان مستحکم می‏شود. از سوئی در بین مردم مطرح می‏شود، خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به‏دنبال مادی‏گرایی و امور دنیوی هستند.
4. مشروعیت بخشیدن به حکومت
انگیزه دیگر، «تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‏های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‏ها بود.»
5. کنترل امام
«این‏که مأمون با این‏کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‏های خود قرار می‏داد و به‏جز خود آن‏حضرت، همه سران و گردنکشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود درمی‏آورد.»
6. جداکردن امام از مردم
«این‏که امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‏ها و شِکوه‏ها بود، در محاصره مأموران حکومت قرار می‏داد و رفته‏رفته رنگ مردمی بودن را از او می‏زدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‏های مردم فاصله می‏افکند.»
7. کسب وجهه برای خود
«هدف بعدی این بود که با این‏کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‏کرد، طبیعی بود که در دنیای آن روز، همه او را بر این‏که فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دینداران به دنیاطلبان از آبروی‏ دینداران می‏کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‏افزاید.»
8. تبدیل کردن امام به توجیه‏گر اعمال حکومت
در پندار مأمون، امام با این‏کار به یک توجیه‏گر دستگاه خلافت بدل می‏گشت.
9. دلجویی از ملت
ایرانی‏ها نسبت به اهل بیت تعصب داشتند. پس مهم‏ترین هدف مأمون، استیلاء بر سرزمین فارس بود. به‏همین‏دلیل ناچار بود آن‏ها را راضی نگه دارد. پس به نیت دلجویی از آنان، ولایت‏عهدی را به امام(ع) داد.
10. دلجویی از علویان
علویان هم که از دیرباز وارد کشورهای اسلامی شده بودند، در سرزمینهای دیگر پراکنده شده و توانسته بودند قلب ملتهای دیگر را به‏دست آورند. پس مأمون با ولایت‏عهدی امام توانست آن‏ها را به سمت خود جلب کند و از جانب قیام احتمالی آن‏ها در امان بماند زیرا پخش‏شدن و زیاد‏شدن آنان حکومت را تهدید می‏کرد.
11. کفاره جرمهای پدرش‏ هارون
هارون ظلم و فشار نسبت به علویان به‏ویژه ائمه اهل بیت(علیهم السلام) را از حد گذراند. هرچه بیشتر می‏گذشت، کینه نسبت به او در دل دوستداران اهل بیت بیشتر می‏شد. پس مأمون با پیشنهاد خویش موقتا توانست‏ انگیزه انتقام را از بین ببرد و خشم و کینه را خاموش کند.
12. تحقیر امامت امام
مأمون از فرآیند ولایت‏عهدی استفاده کرد تا جایگاه و منزلت امام را در کشورهای اسلامی پایین آورد و به امامت ایشان لطمه زند زیرا امام همچون پدرانش به زهد و پارسایی‏ نسبت به دنیا و دوری از کسب جاه و مقام مشهور بود. مأمون خواست با ولایتعهدی به مردم اعلام کند که کناره‏گیری امام فقط به‏خاطر این است که دنیا از امام روی‏گردانده است. این مطلب به‏صراحت در بیانات امام رضا(ع) در گفتگو با مأمون بیان شده است.

ب)    دلیل پذیرش ولایتعهدی‏
امام(علیه السلام) در مقابل مأمون دو موضع می‏توانست داشته باشد: یا پذیرفتن و یا کشته شدن. زیرا مأمون ابتدا کوشید که امام امر خلافت را به‏عهده بگیرد، اما امام با استدلال قوی‏ آن‏را نپذیرفت. وقتی مأمون ناامید شد، به پیشنهاد ولایت‏عهدی به ایشان متوسل شد. اما امام از نیرنگ و مراد مأمون آگاه بود، لذا موضع او عدم پذیرش ولایت‏عهدی بود. این‏بار مأمون امام را به قتل تهدید کرد. امام(علیه السلام) در پرسش دلیل پذیرش ولایت‏عهدی می‏فرمایند: «خداوند تنفر مرا نسبت به آن می‏دانست. پس وقتی بین پذیرش آن و مرگ مختار شدم، قبول ولایتعهدی را بر مرگ‏ ترحیج دادم و آن‏را برگزیدم». مأمون هم در گفتگویی طولانی با امام می‏گوید: «به خدا سوگند که باید ولایت‏عهدی را بپذیری، وگرنه تورا مجبور می‏کنم؛ و اگر آن‏را نپذیری، گردنت را می‏زنم.»

در پاسخ این‏که چرا امام شهادت را به قبول ولایت‏عهدی‏ ترجیح نداده است؟ می‏توان گفت:
اولا امر الهی که امام در اوج عبودیت بدان پای‏بند بود و ثانیا پذیرش ولایتعهدی برای ایشان آثار سودمندی داشته که نتایج آن به حق و اهل آن، خیر می‏رساند و راه عذر و بهانه را قطع می‏کند.

ج)    اقدامات امام برای خنثی‏سازی نقشه مامون و بهره‏برداری از آن‏
امام در عین پذیرفتن ولایتعهدی، برای پیشبرد برنامه‏های مد نظرشان و ناکام گذاشتن مأمون در دستیابی به اهدافش، تدابیری را نیز اتخاذ کردند که به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:
1. «هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند، آن‏حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایتی خود پر کرد، به‏طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‏کند.»
2. «هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن‏حضرت مطرح شد، حضرت به‏شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن‏حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن‏را نپذیرفتند. این مطلب همه‏جا پیچید که علی‏ بن موسی الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مأمون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود، نپذیرفته است. خود امام در هر فرصتی، اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن می‏رساند، همواره می‏گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کردم.»
3. «با این همه، علی‏بن موسی الرضا فقط بدین‏شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‏یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد. امام در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهراً از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار می‏بود، چهره‏ای به خود می‏گرفت که گویی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است؛ نه امری، نه نهیی، نه تصدی مسؤولیتی، نه قبول شغلی، نه دفاعی از حکومت و طبعاً نه هیچ‏گونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه.»

د)    دستاوردهای امام از فرصت به‏وجود‏آمده‏
حضرت رضا(علیه السلام) از شرایطی که دست داده بود و طبعاً برایشان آزادی نسبی به همراه داشت، چند زمینه را عرصه فعالیت‏های خویش قرار دادند و توانستند با نشان دادن این نرمش، اهداف کلان مد نظر خود را دنبال و آن‏ها را محقق کنند:
1. اقامه دین و احیای سنت
امام در این دوره اقدام به انتشار معارف حقیقی الهی نمود و توانست ثابت کند که امر خلافت پس از پیامبر فقط باید در دست اهل بیت باشد. نیز سنتهای محمدی را مثل اقامه نماز روز عید احیاء کرد که شرح آن در کتب تاریخی و احادیث آمده است. موقعیت به‏دست آمده فرصتی بود تا امام رضا و خاندان و یارانش به تبیین مَعالم دین، احیای سنت پیامبر و نشر و ترویج منش و روش اهل بیت علیهم السلام در عرصه‏های سیاسی و اجتماعی بپردازند.
2. بسیج توانمندی‏ها
پس از ناکام ماندن قیام علویان و شکست نظامی آنان، شرایط پیش‏آمده سبب شد تا آنان دیگر مورد پیگرد حاکمیت قرار نگیرند. انقلابیون در این فرصت، به بسیج نیرو و توانمندی‏ها پرداختند تا پس از دوره‏ای آرام گرفتن، خود را برای قیام در زمانی مناسب آماده کنند. در حالی که امام در دربار بودند و می‏توانستند با وزیران، سرداران و نزدیکان مأمون دیدار و فعالیت خود را دنبال کنند، هر یک از برادران حضرت در شهرهای خود رهبران جنبش شده بودند و یاران ایشان نیز هرجا که بودند، به فعالیت انقلابی خود می‏پرداختند.
3. برملا کردن داعیه امامت شیعی
«اما بهره‏برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از این‏ها مهم‏تر است. امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی می‏زند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‏نظیر بوده است و آن برملاکردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‏هاست.تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن، سخنانی را که در طول یک‏صد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خِصّیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود، به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولیِ آن زمان -که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آن‏ها قرار نمی‏گرفت- آن‏را به گوش همه رساند.»
4. اعتراف مأمون به حقانیت امام
حکومت امویان و پس از آنان خاندان عباسی، با ابزار ترغیب و تشویق و ترساندن، سعی در پنهان کردن فضایل اهل بیت و کاستن از جایگاه و منزلت آنان داشتند، اما پس از آن‏که امام رضا(علیه السلام) منصب ولایتعهدی را پذیرفتند، اوضاع دگرگون شد. اکنون مأمون فضایل اهل بیت را برمی‏شمرد و از مظلومیت اهل بیت علیهم السلام و از ستم‏های حاکمان پیشین بر آن خاندان سخن می‏گفت.
5. مناظره‏های آزادانه امام با پیروان سایر ادیان
مأمون برای تضعیف جایگاه علمی امام رضا(علیه السلام)، از دانشمندان سایر ادیان دعوت می‏کرد تا به مناظره با امام بپردازند. او به فضل بن سهل دستور داده بود تا به این منظور، اصحاب آرا و اندیشه‏های گوناگون را گرد آورد. حضرت رضا(علیه السلام) از این فرصت هم استفاده می‏کردند و بر اساس کتاب‏های معتبر خودِ آن صاحبان آرا و اندیشه‏ها، به محاجّه و بحث با آنان می‏پرداختند و دلایلشان را مردود و باطل می‏کردند، نهایتاً همگی تسلیم گفتار و منطق امام می‏شدند و به درستیِ اندیشه و افکار آن‏حضرت اعتراف می کردند.
6. آزاد شدن علویها از فشارهای سخت
بسیاری از آن‏ها با هلاکت و یا با آوارگی به نابودی کشیده شدند اما قبول ولایت‏عهدی توسط امام باعث شد که آزار متوقف شود. پس به شیعیان و دوست‏داران اهل بیت فرصتی داده شد.

انتهای پیام/ 852
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: