به گزارش «شیعه نیوز»، تاریخ تمدن، یکی از مهمترین منابع مطالعاتی تاریخ تمدن بشری است که همه پژوهشگران آن را پذیرفته اند. گرچه ممکن است ضعف ها و نارسایی هایی هم داشته باشد. ویل دورانت درباره شکوه و عظمت تمدن اسلامی بسیار سخن گفته است. در این قسمت سعی شده است تا جلوه های تمدنی مسجد را به علاقه مندان ارایه کنیم. این مطالب به صورت پراکنده ضمن تحلیل در جلد چهارم بخش اول عصر ایمان و جلد ششم اصلاح دینی آمده است.
نخستین بنای مسجد
وقتی محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) به شهر مدینه در آمد، دسته ها یکی پس از دیگری تقاضا کردند که نزد ایشان مقیم شوند و بعضی از آنها مهار شترش را می گرفتند تا از ادامه سیر آن جلوگیری کنند و به اقتضای رسوم عربی، در تقاضای خود مصر بودند. اما جواب وی نشان یک سیاست کامل بود که می فرمود: «بگذارید برود که مامور است». بدین طریق ایشان را از رقابت بازداشت، زیرا فقط خدا بود که شتر را راه می برد و به جایی که می بایست توقف کند، رهبری می کرد، محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در جایی که شتر توقف کرد، مسجدی ساخت.
هنگامی که محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مکه را رها کرد، بسیاری از روابط خویشاوندی را بریده بود و چون در مدینه اقامت گزید، در صدد بر آمد در دولت جدید برادری دینی را جانشیت روابط خونی کند و از رقابت مهاجران که از مکه آمده بودند و انصار که مسلمانان مدینه بودند جلوگیری کند، زیرا آثار این رقابت نمایان شده بود؛ بدین جهت هریک از مهاجران را با یکی از انصار برادرخوانده کرد و گفت تا هنگام نماز در مسجد با یکدیگر باشند.
در نخستین مراسمی که در مدینه برپا شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به منبر رفت و به صدای بلند گفت: «الله اکبر» و حاضران همین کلمه را با صدای بلند تکرار کردند. آنگاه در همان حال که پشت وی به جمعیت بود خدا را سجده کرد و از منبر فرود آمد و چون به پایین رسید، سه بار دیگر خدا را سجده کرد و این سجده ها نشان فروتنی و اطاعت از خدا بود.
بدین جهت، دین نو را اسلام نامیدند، یعنی تسلیم، به معنی اطاعت صرف و سلم که به معنی صلح است و پیروان آن را مسلم خواندند. آنگاه به حاضران توجه کرد و دستور داد که تا ابد این مراسم را حفظ کنند، هنوز هم مسلمانان در شرق و غرب جهان، در مسجد و صحرا یا دیار بیگانه که مسجد نیست، هنگام نماز این رسوم را رعایت می کنند.
از پی نماز خطبه ای هست که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) ضمن آن وحی تازه اعلام و طرح کار و سیاست هفته تعیین می شد...هنگامی که یکی از ساتراپ های ایرانی به منظور ابراز وقاداری نزد عمر رفت، خلیفه را با گروهی بینوایان مسلم در آستانه مسجد خفته یافت. البته ما از صحت این گونه داستان ها اطمینان نداریم ... .
در سال 20هجری قمری تمام شام به تصرف مسلمین در آمد و پیش از آنکه سال 21 هجری قمری به پایان برسد، ایران و مصر را فتح کرده بودند، اسقف سوفرونیوس، به طریق بیت المقدس با تسلیم شهر به شرطی موافقت کرد که خلیفه شخصا برای امضای شرایط تسلیم بیاید.
عمر این شرط را پذیرفت و با سادگی مجلل تر از شکوه، از مدینه بیامد. یک لنگه جو، یک کیسه خرما، یک ظرف آب و کاسه ای چوبین همراه داشت. خالد و ابوعبیده و دیگر سرداران سپاه به استقبل او آمدند. عمر چون لباس های مجلل و اسبان پراقدار ایشان را بدید، خشمگین شد و یک مشت ریگ به طرف آنها پرتاب کرد و به ملامت شان گرفت که با این وضع به استقبال او آمدند.
با سوفرونیوس به ملایمت برخورد کرد و بر مغلوبان جزیه کمی مقرر داشت و متعرض کلیسا نشد. به گفته مورخان، همراه سوفرونیوس در بیت المقدس گردش کرد و در اثنای ده روزی که آنجا بود، محل مسجدی را که بعدها به نام او معروف شد انتخاب کرد و همین که شنید مردم مدینه بیم دارند او بیت المقدس را پایتخت دولت اسلام کند به پایتخت کوچک خود بازگشت... .
یک برده ایرانی عمر را به هنگام نماز ضربت زد. پس از عمر، عثمان به خلافت انتخاب شد. عثمان بن عفان پیری سالخورده بود، مسجد مدینه را از نو ساخت و تزیین کرد و سپاه اسلام را، که در هرات و کابل و بلخ و تفلیس و دشت های آسیای صغیر تا سواحل دریای سیاه در ح ال پیشرفت بود تقویت کرد.
انتهای پیام/ 852