به گزارش«شیعه نیوز»، دادگاه مصر حکم اعدام 121 نفر از اعضای جماعت اخوان المسلمین را به اتهام «جاسوسی» و «فرار از زندان وادی النطرون» به مفتی مصر ارجاع داده است. بارزترین این افراد «محمد مرسی»، «یوسف قرضاوی» ، «سعد الکتاتنی»، «عصام العریان»، «خیرات شاطر» و پسرش ، «محمد البلتاجی»، «محمود عزت»، «صلاح عبدالمقصود» و «احمد رجب سلیمان» هستند.
در مورد صدور چنین حکمی در ابتدا باید گفت، حکم اعدام صادره در حق 121 عضو اخوانالمسلمین، موضوعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد، در وهله اول باید به پایههای حقوقی آن اشاره کرد که بسیار متزلزل است، بحث فرار از زندان در دوره «حسنی مبارک» یک اتفاق طبیعی در تمام انقلابهاست، مگر مرسی و دیگر رهبران اخوانی به جرم سرقت یا قتل در زندان رژیم حسنی مبارک به سر میبردند؟ آنها به علت مخالفت سیاسی در زندان بودند و انقلاب نیز در راستای همین امر یعنی مخالفت سیاسی با حسنی مبارک شکل گرفته بود. از سوی دیگر حکم فرار از زندان در مصر 6 ماه است و اگر این جرم با توسل به زور انجام گرفته باشد به 2 سال حبس نیز افزایش مییابد؛ اما برای رهبران اخوانالمسلیمن اعدام در نظر گرفته شده است. موضوع جاسوسی نیز تاکنون با رد قاطع از سوی متهمان رو به رو شده است و هیچ یک به جرم خود اعتراف نکردهاند.
اما در بعد اصلی این حادثه، باید گفت، حکم اعدام 121 نفر از افراد بلندپایه اخوانالمسلمین مسألهای نیست که صرفا از سوی دولت مصر صورت گرفته باشد؛ مطمئنا عربستان در این میان نقش اساسی را ایفا کرده است، چه از لحاظ اینکه پشتوانه دولت السیسی برای صدور چنین حکم سنگینی است و چه از لحاظ کینه و دشمنی دیرینهای که بین آل سعود و جریان اخوانالمسلمین وجود دارد.
عربستان سعودی، مهمترین نقش را در حمایت از دولت عبدالفتاح السیسی و کودتا علیه محمد مرسی ایفا کرد و پس از کودتا با کمکهای اقتصادی و سیاسی، توانست در ثبات نسبی دولت السیسی بیشترین نقش را داشته باشد. برای عربستان شکلگیری دموکراسی آن هم در مصر یک اتفاقی بود که نمیشد تحمل کرد، مصر اگر در مسیر دموکراسی قرار بگیرد بنا بر تجربه تاریخی، کشورهای دیگر عربی نیز در این مسیر قدم بر میدارند و این پتانسیلی است که مصر دارد و شاید دیگر کشورها نداشته باشند.
در اصل، آنچه که باعث دشمنی آل سعود با جریان اخوانالمسلمین شده است در اختلاف ایدئولوژی شدید بین اخوان و وهابیت است. عربستان سعودی با اخوانالمسلمین یمن و سوریه از در همپیمانی وارد شده است و آن اخوانی که در سوریه و مصر حضور دارد 180 درجه با آرمان اولیه این جنبش در تضاد است، هرچند باید گفت اخوان مصر نیز دیگر آن اخوان دوره «حسن البناء» یا «سید قطب» نیست.
موضوع مهم دیگر در این رابطه، رفتار سیاسی اشتباه و به دور از آیندهنگری و تاریخی نگری اخوان المسلمین بود. اخوانیها تجربه حکومت داری نمیدانستند، تمام حکومتداری یک حرف را میزند و آن هم اینکه همپیمان و دشمنت را خوب بشناس؛ اما در آن دوره یک ساله، رهبران این گروه تصمیم گرفتند رفتار ماکیاولی در پیش بگیرند، برای نگه داشت قدرت، دست به هر کار و دوستی با هر کشوری زدند.
باید گفت دو موجودیت سیاسی بیش از هر طرفی از دولت محمد مرسی سود بردند و همین دو نیز بیش از هر طرف دیگری باعث و بانی سقوط دولت وی شدند. آن دو موجودیت سیاسی نیز عربستان و رژیم صهیونیستی بودند.
در مورد عربستان؛ محمد مرسی به خوبی باید پیشینه تاریخی تعاملات آل سعود با مصر و همچنین سابقه دشمنی اخوانالمسلمین با آل سعود را میدانست.
هرچند صدور چنین احکامی موضوع تازه ای نیست و پیش از این نیز احکامی از این دست صادر و حتی مورد تایید مفتی اعظم مصر قرار گرفته لیکن اجرای آن می تواند مصر ملتهب را در آتشی فراگیر بغلتاند چه اینکه جنبش اخوان المسلمین دارای زمینه های اجتماعی بسیار محکم و گسترده ای در سرزمین مصر است و خطای چند رهبر این جنبش نمی تواند هواداران این تشکل بزرگ سیاسی را از اهداف ان دور کند. این همان موضوعی است که تاکنون دولت های پی در پی مصر را از برخورد حذف گونه با رهبران و بدنه اخوان المسلمین پرهیز داده است.
با این وجود آن چه در حال رخ دادن است، را می توان در چارچوب تلاش های سعودی ها برای نابودی بزرگترین خصم ایدئولوژی وهابیت در جامعه اهل تسنن ارزیابی کرد. تلاشی که عدم تسلط رهبران اخوان به سابقه تاریخی روابط خود با ال سعود باعث اجرایی شدن آن شده است. این درسی است که باید مد نظر برخی گروههای فلسطینی باشد که این روزها بی توجه به پیشنهی تاریخی منطقه در برخی محورها دنبالهرو سعودیها شدهاند.
انتهای پیام/ 768