به گزارش «شیعه نیوز»، دویچه وله در گزارشی به وضعیت سوریه پرداخته و نوشته است: مناقشه داخلی سوریه وارد پنجمین سال خود شد. گرچه آغاز ناآرامیها در این کشور به فوریه ۲۰۱۱ و برخورد خشن پلیس با تعدادی از دانشآموزان شعارنویس در شهر جنوبی درعا برمیگشت، ولی مبدا مخالفتها با رژیم اسد را روز ۱۵ مارس میگیرند. در این روز، متاثر از جنبشهای موسوم به "بهار عربی" در برخی دیگر از کشورهای منطقه تظاهراتی گسترده هم در دمشق و بعضی دیگر از شهرهای سوریه برای اصلاحات و گشایشهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برپا گردید.
بشار اسد، حاکم سوریه چند هفته قبل از شروع مخالفتها گفته بود که سوریه با سایر کشورهای عربی فرق میکند، مردم از حکومتشان راضی هستند و توجه دارند که ما در خط مقدم جبهه علیه اشغالگری صهیونیستها (اسراییل) قرار داریم و باید وحدت و آرامش خود را حفظ کنیم.
با چنین درک و دریافتی طبیعی بود که مخالفتهای مردم بلافاصله غیرمشروع و تحریکشده از خارج تلقی شود و در مواجهه با آن سرکوب اولین گزینه باشد. این رویکرد اولیه دولت در تلقیق با تلاقی منافع قدرتهای بزرگ و منطقهای سبب شد که در میان مخالفان نیز سریعا گرایشهای خشونتگرا دست بالا را پیدا کند و اپوزیسیون مسالمتجو به سرعت به حاشیه رانده شود.
سوریه تنها متحد باقیمانده برای روسیه در خاورمیانه است که امتیاز بهرهبرداری از پایگاه دریایی طرطوس را هم در اختیار دارد. از این رو حفظ این متحد امری نسبتا حیاتی برای کرملین به شمار میآید. جمهوری اسلامی ایران نیز در تمامی سالهای پس از انقلاب در سیمای سوریه و رژیم آن متحدی را دیده که بخشی از "عمق استراتژیک" آن در منطقه را میسازد و پلی حیاتی برای ارتباط با حزبالله لبنان و تحکیم ثبات دولت متحد تهران در بغداد است.
برای کشورهای عرب منطقه و در رأس آنها عربستان که پس از قدرتگیری ایران در عراق پس از صدام و برنامه هستهای بیش از پیش خود را در موضع ضعف یافتهاند برانداختن رژیم متحد تهران در دمشق امکانی اساسی برای ضربه زدن به توان منطقهای ایران و تضعیف آن تلقی شده است. آنها در این مناقشه حتی به نیروهایی یاری رساندند که حالا به نماد افراطگرایی در منطقه بدل شدهاند و مولفههای جدیدی را وارد بحران سوریه کردهاند.
به همه این دلایل، مناقشه درونی سوریه به سرعت به جنگ نیابتی طرفهای منطقهای و بینالمللی بدل شد که همچنان نیز ادامه دارد.
بیلان این جنگ تاکنون ۲۱۰ هزار کشته، ۸۴۰ هزار مجروح، ۴ میلیون آواره در خارج از مرزهای سوریه و ۸ میلیون در درون خود کشور بوده است. ۷۶ هزار نفر از کشتهها تنها مربوط به سال چهارم بودهاند. ویرانیهای گسترده، تخریب مبانی حیات نسلهای آینده و تقسیم کشور بین دستجات و گروههای متخاصم عمدتا افراطی نیز مزید بر علت است.
عکسهای ماهوارهای حکایت از آن دارند که روشنایی سوریه در شب نسبت به سال ۲۰۱۱ ، حدود ۸۳ درصد کمتر شده است. به عبارتی، آوارگی و مسکونی نبودن بسیاری از نقاط قبلا مسکونی، تخریب زیرساختها و شبکههای برق و نیز ترس از حملات شبانه سوریه را شبها در خاموشی نسبتا مطلق فرو میبرند.
تا ابتدای سال ۲۰۱۴ سیاستهای مسکو و تهران در حمایت بیچون و چرا از رژیم اسد از یک سو و خواست حداکثری کشورهای غربی و عربی و ترکیه مبنی بر رفتن هر چه سریعتر رژیم اسد از سوی دیگر عملا شورای امنیت را بلوکه و ناکارا کرده بود، اتفاقی که در دهههای گذشته در سازمان ملل کمسابقه بوده است. از همین رو تلاش نمایندگان متفاوت سازمان ملل در راستای یافتن یک راهحل سیاسی برای بحران این کشور نیز ناکام مانده است. بینتیجه ماندن دو کنفرانس بینالمللی برای حل بحران سوریه در ابتدای سال ۲۰۱۴ و استعفای پی در پی نمایندگان ویژه سازمان ملل نیز بر همین مبنا قابل توضیح است.
در سال چهارم جنگ در سوریه نیروی مخالف مورد حمایت غرب بیش از پیش در سوریه ضعیف شد و افراطیون اسلامگرا دست بالا را پیدا کردند. به این ترتیب کشور به ۴ منطقه کلی تقسیم شد که بخشی از آن در دست رژیم اسد بود، بخشی را "جبهه نصرت" در اختیار داشت، بخشی در دست کردهای سوریه بود و بخشی هم حیطه توانایی مطلق داعش.
تغییر برخی معادلات
با این همه، در یک سال گذشته برخی معادلات قدرت در سوریه کم و بیش عوض شد. رژیم اسد با گسترش تسلط خود بر حمص و بخشهای بیشتری از حومه دمشق موقعیت خود را تحکیم کرد و خود را به لحاظ سیاسی در چنان موقعیتی دید که انتخابات ریاست جمهوری برگزار کند، انتخابات بحثانگیزی که بخشهای عمدهای از کشور در آن حضور نداشتند و از حضور اپوزیسیون جدی هم در آن خبری نبود. این گونه بود که اسد برای یک دوره دیگر حضور خود را در کاخ ریاست جمهوری رقم زد، آن هم در حالی که یک نکته مناقشهانگیز در بسیاری از بحثها و مذاکرات بینالمللی برای حل بحران سوریه نقش اسد در دولت گذار و پس از آن است.
اما آنچه در یک سال گذشته بر معادلات درون و پیرامون سوریه بیش از پیش تاثیر گذاشت بسط حیطه نفوذ و قدرت داعش از شمال شرقی سوریه به غرب عراق و به تصرف در آوردن شهرهایی مانند موصل و رمادی و تکریت بود. به این ترتیب، عمده شدن خطر داعش در سوریه و عراق صفبندیها و معادلات جدیدی را در منطقه رقم زد که ثانوی شدن برکناری رژیم اسد از پیامدهای آن بود. در میان کشورهای غربی علاوه بر اولویت یافتن مهار داعش، این نگرانی نیز بیش از پیش تشدید شد که خلاَ ناشی از برانداختن رژیم اسد نیز میتواند بیش از همه به سود داعش و نیروهای مشابه تمام شود. از این همین رو تاکید سابق بر رفتن رژیم اسد در اظهارات و سیاست کشورهای غربی به گونهای محسوس کمرنگ شده است.
با این همه، چه ترکیه و چه عربستان بیش از پیش برانداختن رژیم اسد را در دستور کار دارند و تدابیر و یارگیریهای جدیدی را به این منظور، به جریان انداختهاند. به خصوص عربستان بیم دارد که تداوم بقای رژیم اسد در کنار توافق هستهای و نزدیکی احتمالی آمریکا به ایران و نیز نگران از قدرتگیری بیشتر ایران در عراق به دلیل حضور نظامی گسترده آن برای مقابله با داعش، عملا ایران دست بالاتری درمنطقه پیدا کند و معادلات منطقه به ضرر عربستان و کشورهای رقیب ایران بر هم بخورد.
در چنین شرایطی تلاشهای جدیدی با محوریت روسیه و مصر و با حمایت مستقیم و غیرمستقیم سازمان ملل و کشورهای غربی برای برگزاری مذاکره میان رژیم اسد و مخالفان به جریان افتاده که خوشبینی چندانی به موفقیت آن وجود ندارد. عدم مشارکت همه مخالفان، مشکل تسلط گروههای افراطی (داعش و جبهه النصره و ...) بر بخشهایی از سوریه که اصولا نمیتوانند و نباید در این مذاکرات شرکت کنند و نیز، تاکید و تلاش عربستان و ترکیه که رفتن رژیم اسد را شرط به جریان افتادن هر گونه راهحلی برای این کشور میدانند، از دلایل ناکامی احتمالی یا کمنتیجه ماندن مذاکرات یادشده تلقی میشوند.
گرچه شماری از کارشناسان حالا بعد از ۴ سال مناقشه در سوریه آن را جزو "بحرانهای لاینحل" به شمار میآورند و پایان زودرسی بر مرگ و رنج و ویرانی در این کشور متصور نیستند، ولی شاید حل این بحران هم در متنی گستردهتر و همراه با حل بحران عراق و بهخصوص کاهش تنش و رقابتهای مخرب میان کشورهای رقیب در منطقه قابل تحقق باشد.
انتهای پیام/ 3336