به گزارش«شیعه نیوز»، عباسعلی حسین خانزاده با اشاره به اهمیت تربیت دینی در کودکان، اظهار
کرد: بیشتر یادگیری های انسان در دوره کودکی اتفاق می افتد. از نظر اسلام و
قرآن تربیت دینی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که از آغاز زندگی
فرزند باید به آن توجه کرد.
این روانشناس با بیان اینکه شیوه های آموزش در دوران کودکی با دوره های بعد از آن
متفاوت است، افزود: اگر در دوره کودکی که روان بنه های ذهنی کودک در حال
شکل گیری و پیشرفت است، مفاهیم اولیه دینی از طریق آموزش های غیرمستقیم و
یادگیری مشاهده ای و الگوهای رفتاری مناسب به کودک آموزش داده شود، کودک در
مسیر تحول خود، گرایش بیشتر و عمیق تری به سمت ارزش های دینی پیدا می کند.
وقتی فرد به دوره نوجوانی و یا بالاتر می رسد با توجه به شکل گیری و بنیان
گذاشته شدن روان بنه های ذهنی و شکل گیری شخصیت، امکان تغییرات اساسی در
فرد کمتر است.
خانزاده با بیان اینکه همسو با وضعیت تحول شناختی کودک، سنین ابتدایی
بهترین زمان برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم دینی و قرآنی است، تصریح کرد: با
توجه به اینکه کودکان به تفکر انتزاعی نرسیده اند بنابراین به طور کلی باید
از روش های عینی و غیرانتزاعی برای آموزش و نهادینه ساختن مفاهیم دینی و
قرآنی استفاده کرد. باید توجه داشت در دوره کودکی نمی توان با استدلالهای
انتزاعی عمیق به سوالهای کودکان درباره دین پاسخ داد بلکه باید به طور
عملی و آموزشهای غیرمستقیم، کودک را در مسیر مناسب زندگی قرار داد.
عضو هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان با تاکید براینکه نباید مفاهیم
سخت و کاملا انتزاعی دینی را به کودکان آموزش داد زیرا فراتر از قدرت درک و
فهم آنهاست و ممکن است ترسهای مبهمی نسبت به آینده و دیدگاه دین درباره
زندگی آینده پیدا کنند، ادامه داد: دین دارای ابعاد گسترده و عمیقی است که
در معنای محدود، مجموعهای از شیوههای درست روابط انسانی و اخلاقی و در
مجموع سبک زندگی سالم را به انسانها آموزش میدهد. اگر از این دیدگاه به
دین بنگریم بهترین زمان آموزش مفاهیم دینی در سنین کودکی است.
وی، استفاده از یادگیری مشاهده ای را یکی از شیوه های تربیت دینی کودکان
عنوان کرد و گفت: والدین، معلمان و اطرافیان کودک باید الگوهای عملی خوبی
برای کودک باشند، بنابراین بیتردید در تربیت عملی، مؤثرترین عامل در تربیت
اخلاقی و دینی فرزندان رفتارهای درست والدین است.
خانزاده، استفاده از شیوه داستان گویی را از دیگر شیوه های تربیت دینی
کودکان دانست و افزود: یکی از بهترین روشهای آموزش کودکان خواندن
داستان های زیبا و کاربردی و متناسب با سطح درک و فهم کودکان است. نکته
اساسی این است که باید بعد از خواندن داستان، پرسش و پاسخهایی با کودک
مطرح شود و درباره مفاهیم نهفته داستان با کودک بحث شود. یادمان باشد که
قران کتاب آسمانی مسلمانان با شیوه داستان های آموزنده عمیق ترین مفاهیم
انسانی و اخلاقی را به طور مستقیم و غیرمستقیم آموزش میدهد.
عضو هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان، بازدید از اماکن مقدس و
سفرهای تفریحی- زیارتی را در این زمینه موثر دانست و تاکید کرد: کودک دارای
درون پاک و بی آلایش است. شاید کمتر والدینی را سراغ داشته باشیم که هر
روز اعمال مذهبی را انجام دهند ولی فرزند خردسالشان همراه با آنها به انجام
چنین فرایضی علاقمند نباشد. برخی از این کودکان در سنین نوجوانی و
بزرگسالی ممکن است همسو با والدین خود عمل نکنند زیرا شیوه های آموزش در هر
سنی متفاوت است، بنابراین همواره والدین در سنین مختلف باید تجویز متفاوتی
داشته باشند.
وی با تاکید بر اثرگذاری معرفی الگوهای دینی و اخلاقی به کودکان اظهار کرد:
برای آموزش هر مفهومی باید الگوهای مناسبی در اختیار کودک قرار داد، نکته
اساسی این است که کودکان قادر به درک مفاهیم انتزاعی دینی نیستند بنابراین
باید نمونههای عملی از رفتارهای درست انسانی را در اختیارشان قرار داد.
بحث و پرسش و پاسخ درباره الگوهای رفتاری مناسب متناسب با سطح تحول ذهنی
کودک میتواند بسیار مفید باشد.
خانزاده با اشاره به تفکر درباره طبیعت و مخلوقات خداوند، گفت: به کودکان
باید همسو با ویژگیهای شناختی و عاطفی و اجتماعیشان، اطلاعاتی درباره
محیط زندگی و مخلوقات خداوند داده شود. اطلاعات داده شده نباید فراتر از
توانایی درک و فهم کودک باشد. همچنین باید دقت داشت نباید احساس ترس مبهم و
بیهودگی در کودک ایجاد کرد.
عضو هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان، همسویی انتظارات با سطح تحول
کودک را یکی از اصول مهم در تربیت دینی کودکان خواند و بیان کرد: والدین و
به طور کلی نظام آموزشی باید کودکان را در دقایق تحولشان بشناسند و متناسب
با آن تجویز مناسب را ارائه کنند. اصل در نظر گرفتن مرحله تحولی کودک
مهمترین نکته در آموزش است.
وی با بیان اینکه والدین باید از سخت گیریهای بیجا پرهیز کنند، افزود:
باید یادآور شد سخت گیریهای شدید در تربیت کودک اثری معکوس دارد. مفاهیم
دینی مجموعهای از تجویز رفتاری و اخلاقی است که در مجموع به سبک زندگی
سالم انسانها کمک میکنند. این مفاهیم میتوانند همانند سایر اکتسابات
آموزشگاهی متناسب با سطح درک و فهم کودک آموزش داده شوند.
خانزاده با اشاره به اینکه فرزندان باید از محیطهای آلوده دور شوند، گفت:
بسیاری از یادگیریهای کودکان از طریق مشاهده صورت میگیرد، هرچند که در
وضعیت ایده آل انتظار همه والدین و نظام آموزشی این است که کودکان و
نوجوانان در وضعیت ارتکاب جرم، خویشتن دار باشند ولی نمیتوان از کودک
انتظار داشت که به طور مداوم در محیط های آلوده و در شرایط جرم و گناه و با
مشاهده رفتارهای زشت و ناپسند قرار گیرد ولی به سمت دین گرایش پیدا کند.
عضو هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان با اشاره به ضرورت آموزش
تدریجی مفاهیم دینی، گفت: در تربیت کودک نباید عجله کرد. به طور کلی وقتی
مهارتهای اجتماعی، تعاملات صحیح بین فردی، مهارتهای درست زندگی، ارزشهای
اخلاقی با شیوههای درست متناسب با اصول روانشناسی کودک در دورههای پیش
دبستانی و ابتدایی آموزش داده شوند، کودک همسو با گرایشات پاک فطری خود،
تحول مییابد. والدین باید دقت کنند که عمیق ترین مفاهیم دینی که فراتر از
سطح درک همگی است نباید به کودک آموزش داده شود. یادگیری برخی مفاهیم
مستلزم این است که کودک به تفکر انتزاعی رسیده باشد. باید مفاهیم را به
تدریج و به طور غیرمستقیم آموزش داد.
وی با تاکید بر لزوم شناخت همه جانبه کودک، یادآور شد: والدین باید در
آموزش مفاهیم اخلاقی و انسانی در درجه اول فرزندشان را به طور دقیق
بشناسند. در این رابطه باید از روانشناس کودک کمک بگیرند. برای رسیدن به
شرایط مطلوب در تربیت دینی کودکان در درجه اول باید انتظارات خود را از
دوره کودکی مشخص کنیم. در مرحله بعد باید بین انتظارات رفتاری از کودک از
سوی والدین و سایر نهادهای آموزشی همسویی برقرار کنیم.
خانزاده ادامه داد: نهادهای دست اندرکار در نهادینه ساختن مفاهیم دینی و
اخلاقی مانند آموزش و پرورش و صدا و سیما باید همگی بر اساس اصول علمی
شناخته شده و مبرهن روانشناسی کودک گام بردارند. نمیتوان برای آموزش و
آگاهی بخشی کودکان در دورههای زمانی خاص و بنا به مناسبتهای دینی مختلف،
با پخش غمانگیزترین صحنههای جنگ و نبرد و با پخش موسیقیهای بسیار غمگین،
وضعیت روانشناختی کودک را مختل کرد. واقعیت این است که کودک از درک این
داستانها و مصیبتها، ناتوان و روحیه لطیف او آسیب پذیر است. باید از طریق
نمایشهای آموزنده و داستانهای شیرین و جذاب، مهمترین مهارتهای اجتماعی و
زندگی و سبک زندگی سالم را آموزش داد و دین را مجموعهای از تجویزات
اخلاقی و انسانی درباره شیوه زندگی و خدا را دوست بسیار نزدیک و صمیمی برای
کودکان تعبیر کرد. استفاده از رویکرد تنبیهی و ترساندن کودک به هنگام
ارتکاب رفتارهای نادرست تاثیری کاملا برعکس دارد و ممکن است کودک را از
مسیر صحیح تحول دور کند.
عضو هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه گیلان در خصوص نقش خانواده در تربیت
دینی کودکان و چالشهای پیش روی آنان گفت: کودکان ما قبل از اینکه به سن
بلوغ برسند در انجام فرایض دینی از ما پیشی میگیرند، ولی وقتی که به سن
تکلیف میرسند در انجام این امور دچار سستی میشوند، ادای تکالیف دینی را
به تأخیر میاندازند، در مواردی هم از انجام آن خودداری میکنند و در برخی
موارد متوسل به دروغ می شوند. برخی بر این عقیدهاند که اگر والدین الگوهای
مناسب اخلاقی و دینی برای فرزندان خود باشند، کودکانشان نیز همان مسیر
انسانی را طی میکنند.
وی با بیان اینکه نقش خانواده در سنین اولیه بسیار مهم است، گفت: در این
سنین والدین بیشتر از طریق اصل یادگیری مشاهدهای و آموزش غیرمستقیم عمل
میکنند، اما داستان در سنین نوجوانی متفاوت است. نوجوان به تفکر انتزاعی
میرسد و از سوی دیگر از نظر تحول اخلاقی نیز به مرحله خودپیروی رسیده است و
حس تضادورزی در آنها افزایش مییابد بنابراین در این سنین در مقابل
درخواست والدین برای انجام تکالیف دینی و یا هر تجویز دیگری، به طور مداوم
کلمه "چرا" را مطرح میکنند، در نتیجه در این سنین باید ذهن نوجوان را قانع
کرد. والدین در سنین نوجوانی باید این تصور که بیشتر از فرزند خود دانش و
تجربه دارند دست بکشند و در درجه اول باید یک رابطه مناسب انسانی با فرزند
خود برقرار کنند. تا زمانی که والدین سعی کنند تجربه و اطلاعات خود را به
نوجوان آموزش دهند کاملا نتیجه معکوس میگیرند و روز به روز فرزندشان از
آنها فاصله میگیرد.
خانزاده خاطرنشان کرد: معلمان مدرسه باید رابطه مناسبی با دانش آموز برقرار
کنند، الگوهای عملی و رفتاری مطلوبی برای کودکان باشند، از آموزش مستقیم
مفاهیم دینی فراتر از درک کودک پرهیز کنند، توانایی خود مهارگری را در کودک
در قالب مفاهیم مختلف درسی آموزش دهند، از سخت گیریهای غیرعلمی خودداری
کنند، دانش آموزان را با یکدیگر مقایسه نکنند بلکه هر کودک را با خودش
مقایسه کنند یعنی اصل تفاوتهای فردی را در نظر بگیرند، بر تحول روانشناختی
کودک تسلط داشته باشند و همسو با اصول روانشناسی کودک، سعی کنند به آموزش
مفاهیم بپردازند.
انتهای پیام/ ن . ش