به گزارش «شیعه نیوز»، سيد نادر نوربخش؛ كارشناس ارشد مطالعات اروپا در خصوص راستهای افراطی اروپا علیه مسلمانان در روزنامه اطلاعات نوشت: خشونت عليه مسلمانان فرانسه درپي حمله تروريستي به نشريه شارلي ابدو و با وجود محكوميت اين عمل از سوي مسلمانان اين كشور، افزايش يافته است. از جمله يك مسجد در شهر«لومان» هدف پرتاب سه نارنجك قرار گرفت و ساختمان آن آسيب ديد.
در شهر «وييوفرانش سور سئون» نيز يك بمب در مجاورت مسجد اين شهر منفجر شد. در جزيره «كرس» در جنوب فرانسه مقابل ساختمان يك مركز اسلامي، كله بريده شده يك خوك پيدا شد كه روي آن نوشته شده بود دفعه بعدي نوبت شما خواهد بود.
در شهر پورت «لانوول» نيز تيراندازيهاي متعددي به مسجد شد. اين خشونتها به فرانسه ختم نشد و در سوئد نيز سه مسجد به آتش كشيده شدند.
با اينكه اين حملات در قياس با ابعاد حادثه شارلي ابدو، جزئي محسوب ميشود اما نشان از شكلگيري يك فضاي دشمني و تنفر عليه مسلمانان فرانسه دارد. لازم به ذكر است كه حدود 10 درصد از جمعيت فرانسه را مسلمانان تشكيل ميدهند و به نظر ميرسد حادثه تروريستي شارلي ابدو بيش از همه مسلمانان فرانسه را قرباني خواهد كرد.
از سوي ديگر رسانههاي غرب معمولا اينگونه القا ميكنند كه همه تروريستها مسلمان هستند اما نگاهي به آمارها نشان دهنده خلاف اين مسئله است. بنابر گزارشي كه يوروپل ارائه كرده است، بيشتر حملات تروريستي در اروپا از سوي گروههاي جداييطلب صورت ميگيرد.
براي مثال در سال 2013 تعداد 152 مورد حمله تروريستي در خاك اروپا صورت گرفت كه از ميان آنها تنها دو مورد انگيزه مذهبي داشت و بقيه موارد با انگيزه مليگرايانه و جداييطلبانه صورت گرفت كه معمولا اخبار آنها كمتر منعكس ميشوند.
طبق دادههاي ديگري در ايالاتمتحده بين سالهاي 1980 تا 2005 ميزان 94 درصد از كل حملات خشونتبار توسط افراد غيرمسلمان صورت گرفته بود كه از اين ميزان 42 درصد مربوط به گروههاي مرتبط با امريكاي لاتين و 24 درصد مربوط به گروههاي چپ افراطي بوده است.
جالب اينجاست كه براساس آمار در سال 2013 احتمال كشتهشدن يك شهروند امريكايي توسط شليك تصادفي سلاح به دست يك كودك بيشتر از احتمال كشتهشدن در يك عمليات تروريستي بوده است.
در اروپا نيز طي دو سال گذشته گروههاي زيرزميني تروريستي مانند جبهه رهاييبخش جزيره كرس فرانسه يا گروه چپ شبهنظاميان انقلابي خلق در يونان يا فدراسيون آنارشيستهاي ايتاليا موارد متعددي از قتل و بمبگذاري انجام دادهاند كه بازتابي در رسانهها نداشته است.
حوادث اخير، فضا را براي انجام اقدامات خشونتبار جريان راست افراطي در غرب عليه مسلمانان مهياتر كرده است.
بعداز حوادث 11 سپتامبر و وقايع تروريستي لندن و مادريد، دستگاههاي اطلاعاتي اروپا تمام تمركز خود را روي افراطيگري گروه هايي ماننده القاعده متمركز و ناخواسته فضا را براي گسترش نوع ديگري از افراطيگري از جناح راست افراطي مهيا كردند. فعاليتهايي كه نمونه بارز آنها حادثه تروريستي 2011 نروژ بود كه توسط شخصي به نام «برويك» طراحي و اجرا و منجر به كشته شدن 77 تن و زخمي شدن 319 نفر ديگر شد.
تنها به فاصله كمي از آن سرويسهاي امنيتي آلمان خبر از كشف يك شبكه زيرزميني نئونازي در اين كشور دادند كه طي 10 سال فعاليت، دهها تن از مهاجران ترك و يوناني را به قتل رسانده و در طول مدت فعاليتش كاملا از چشم مقامات آلمان پنهان مانده بود.
نكته نگرانكننده اين است كه قربانيان فعاليتهاي خشونتبار راست افراطي را معمولااقليتها و مسلمانان تشكيل ميدهند و از آنجاييكه عملياتها در مناطق حاشيه و مهاجرنشين صورت ميگيرد انعكاس چنداني نزد افكار عمومي نداشته و از سوي ديگر و با فرض پيگيري نه در قالب تروريسم بلكه تحت عنوان جرم ناشي از نفرت، طبقهبندي شده است كه مجازات كمتري به دنبال دارد.
حادثه اخير كه با توهين به ساحت مقدس پيامبر(ص) آغاز شد باعث دامنزدن به افراطگرايي شده و شرايطي را فراهم كرده تا تندروها فارغ از جناح و ايدئولوژي خود در هر دو سو گوي سبقت را از رقبا بربايند.
به نظر ميرسد فضاي پيش آمده مانند يك چرخه عمل خواهد كرد بطوريكه مسلمانان را در انزوا و تبعيض بيش از پيش قرار خواهد داد و اين احساس ترس و تحقير همان چيزي است كه گروههاي تروريستي مانند داعش به دنبال آن هستند و از اين طريق ميتوانند جوانان مسلمان راديكال را به خود جذب كنند. هماكنون بيش از هرزمان ديگري اين خطر وجود دارد كه افرادي كه از اروپا به سوريه و عراق رفته و به داعش ملحق شدهاند به كشور خود بازگشته و به فعاليتهاي تروريستي دست بزنند.
اما در سطح ملي، اين وضع منجر به اتخاذ قوانين سختگيرانهتر مهاجرتي در اروپا عليه مسلمانان و بالابردن تدابير امنيتي خواهد شد و آزاديهاي فردي شهروندان به اين بهانه كمتر خواهد شد.
البته اتخاذ چنين تدابير تنها عليه مسلمانان نخواهد بود و در كل اقليتها و از جمله كوليهاي اروپا و مهاجران ديگر را هم در برخواهد گرفت.
در چنين فضايي افراطگرايان در هر دو جناح بهتر ميتوانند صداي خود را به گوش هوادارانشان برسانند.
برخي تحليلگران نيز معتقدند چنين حادثهاي چهره مظلومانهاي از فرانسه نزد افكار عمومي نشان خواهد داد و در بعد داخلي نيز فرانسوا اولاند رئيسجمهوري فرانسه كه از كاهش بيسابقه ميزان محبوبيت رنج ميبرد به نوعي از آن سود خواهد برد.
وقايع اخير شارلي ابدو در فرانسه فرصت بينظيري را براي احزاب و جنبشهاي راست افراطي در اروپا ايجاد كرده و باعث افزايش محبوبيت آنها شده است. احزاب راست افراطي تمركز خود را روي هشدار عليه خطر ورود مهاجران به اروپا قرار دادهاند.
برخي از تحليلگران هشدار دادهاند كه حملات پاريس باعث فشار بيشتر اين احزاب در تصويب قوانين ضدمهاجرتي و سختگيري عليه مسلمانان خواهد شد.
احزاب پوپوليست راست افراطي با واكنش به اين حملات تروريستي آن را نتيجه سياستهاي چند فرهنگگرايي دانستهاند.
«نايجل فاراژ» رهبر حزب استقلال بريتانيا گروههاي اسلامي را ستون پنجم در داخل خاك اين كشور ميداند و «گريت ويلدرز» رهبر حزب آزادي هلند ميگويد اكنون وقت مبارزه با اسلامي شدن اين كشور است. «مارين لوپن» رهبر جبهه ملي فرانسه هم معتقد است كه اكنون وقت كتمان و رياكاري به پايان رسيده است و «الكساندر گالاند» از حزب آلترناتيو براي آلمان نيز ميگويد اين حوادث ثابت ميكند آنهايي كه خطر اسلام را ناديده ميگرفتند سخت در اشتباه بودند.
اين سخنان اكنون بيش از هرزمان ديگري در ميان افكار عمومي اروپا طنينانداز شده است. لازم به يادآوري است جمعيت مسلمانان اروپا از 30 ميليون نفر در سال 1990 به 44 ميليون تن در سال 2010 افزايش يافته و اين درحالي است كه نسبت شمار مسلمانان در برخي از شهرهاي اروپا مانند پاريس(10 درصد) استكهلم(20 درصد) و بيرمنگام (22 درصد) كل جمعيت را تشكيل ميدهند.
پيش از اين وقايع، نظرسنجي روزنامه فيگارو در ماه گذشته حاكي از آن بود كه محبوبيت مارين لوپن رهبر راستهاي افراطي جبهه ملي فرانسه از اولاند رئيس جمهوري اين كشور هم بالاتر است.
به طوريكه بسياري براين عقيدهاندكه وي ميتواند در انتخابات رياست جمهوري سال 2017 پيشتاز باشد.
مارلين لوپن كه قول تبديل شدن به حزب اصلي فرانسه را به هواداران خود داده است در سال 2014 به پيروزيهاي مهمي دست پيدا كرد، از جمله در ماه مارس توانست در انتخابات محلي به موفقيت دست يافته و شهرداريهاي تعدادي از شهرهاي فرانسه را از آن حزب خود كند.
در انتخابات پارلمان اروپايي نيز كه در ماه مه برگزار شد اين حزب توانست جايگاه نخست را با نزديك به 25 درصد آرا در فرانسه به خود اختصاص دهد، امري كه باعث خرسندي و اميدواري احزاب راستافراطي و مليگراي ديگر كشورهاي اروپايي شد.
در صحنه سياسي سوئد نيز در دسامبر گذشته دولت از سوي حزب راست افراطي دموكرات تحت فشار قرار گرفت تا اقدامات سختگيرانه شديدتري را عليه مهاجران به كار گيرد، موضوعي كه سرانجام به مصالحه موقت انجاميد ولي مشخص است كه دموكراتهاي سوئد به اين راحتي صحنه سياسي اين كشور را ترك نخواهند كرد. اين حزب در انتخابات سهم خود را از شش درصد در سال 2010 به 13 درصد در سال 2014 افزايش داده است.
در آلمان هم گروهي به نام «پگيدا» به برپايي تظاهرات در شهرهاي مختلف اين كشور عليه آنچه اسلاميسازي اروپا ناميده، دستزده است. اين جنبش كه هدف خود را مقابله با اسلامي شدن آلمان ناميده، يك گروه دست راستي محسوب ميشود كه در عينحال از نئونازيها فاصله گرفته و خود را نژادپرست نميداند. هواداران پگيدا توانستند در شهر درسدن راهپيمايي گستردهاي را ترتيب دهند.
شهر درسدن در اواخر جنگ جهاني دوم هدف حمله هوايي انگليس و امريكا قرار گرفت كه در جريان آن حدود 90 درصد شهر كاملاً تخريب شد و شمار زيادي غيرنظامي كشته يا زخمي شدند و به نظر بسياري اين بمباران جزو جنايات جنگي متفقين در جريان جنگ بود و از آن هنگام تاكنون بسياري از هواداران راست افراطي آلمان آن را مورد توجه ويژه و نمادين قرار ميدهند.
بنا به گزارش پليس آلمان، تنها در روز 12 ژانويه 25 هزار تن در حمايت از پگيدا به خيابانهاي اين شهر آمدند. از طرف ديگر به نظر ميرسد جريان راست افراطي آلمان متوجه شده است كه با تكيه بر نژادپرستي و گرايشات نئونازي ـ خصوصا با توجه به تاريخ اين كشور و حساسيتهاي موجود درباره فاشيسم ـ راه به جايي نخواهد برد و لذا جنبش پگيدا راه خود را علنا از گروههاي نژادپرست، حداقل در ظاهر جدا كرده و مسير جلب نظر طبقه متوسط و جوانان را مشابه احزاب پوپوليست دست راستي در ديگر كشورهاي اروپايي انتخاب كرده است.
واقعه پاريس اين فرصت را براي رهبران راست افراطي مهيا كرده تا به مردم بگويند ما پيشتر نسبت به عواقب اسلامي شدن اروپا هشدار داده بوديم. اما آيا اين موضوع براي افكار عمومي فرانسه و ديگر كشورهاي غربي همانقدر روشن است كه دخالتها و سياستهاي اشتباه اين كشورها در سوريه و عراق فضا را براي رشد افراطگرايي مساعد كرد؟ در اين هياهوي رسانهاي حتي تقريبا فراموش شد كه يكي از افراد پليسي كه به دست تروريستها در پاريس كشته شد، مسلمان بود.
در حال حاضر احزاب راست افراطي در اتريش، سوئد، مجارستان و هلند ميزان قابل ملاحظهاي از كرسيهاي پارلماني را در اختيار دارند، اين در حالي است كه عدهاي معتقدند حزب استقلال انگليس (يوكيپ) عليرغم سياستهاي ضد مهاجرتي و بيگانه ستيزانه خود بيشتر پوپوليست محسوب ميشود تا راست افراطي. همچنين حزب نئونازي فجر طلايي يونان نيز در برخي تقسيمبنديها با احتياط در زمره راست افراطي اروپا قرار ميگيرد.
از بعد بينالمللي نيز موفقيتهاي احزاب راست افراطي همزمان با تقابل غرب با روسيه بر سر مسئله اوكراين باعث نزديكي بيش از پيش و حمايت علني روسيه از اين احزاب شده است، چرا كه از سياستهاي ضد امريكايي و ضد اتحاديه اروپا كه توسط اين احزاب دنبال ميشود مطلوب مسكو است، امري كه باعث شده روسيه علنا به حمايت از اين احزاب بپردازد.
براي مثال جبهه ملي فرانسه توانست در ماه گذشته 11 ميليون دلار از يك بانك روسي وام بگيرد در حالي كه بانكهاي فرانسوي از دادن اين وام خودداري كرده بودند. براي لوپن و حزبش نيز ايستادگي پوتين مقابل ايلات متحده امري خوشايند است.
پوتين حتي از شماري از رهبران احزاب راست افراطي اروپا دعوت به عمل آورده بود تا بر امر همهپرسي جدايي طلبان مورد حمايت خود در كريمه نظارت كنند.
انتهای پیام/ ص . خ