در مبنای جامعه شناسی اصولاً خانواده به عنوان مسئول جامعه تلقی میشود و وجود خانوادههای سالم که در آن روابط اجتماعی و درونی از استحکام بایسته برخوردار باشد باعث شکلگیری جامعه سالم میشود و برعکس آسیب در خانواده، منجر به بروز معضلات اجتماعی میشود.
در همین خصوص دکتر محمدرضا ابراهیمی، روانشناس و استاد دانشگاه کاشمر در گفتوگو با خبرنگار ایسنا خاطرنشان کرد: خانواده مقدمه حیات اجتماعی است و از یک سو مرکز تندرستی، بهداشت جسمی و عقلی و مرکز پرورش و رشد روان و از سوی دیگر محلی برای آماده کردن فرد جهت زندگی اجتماعی و اولین و مهمترین کانون پرورش صحیحِ احیا و شکوفایی استعدادهاست.
وی ادامه داد: هرگونه تحول و تغییر اجتماعی باید از خانواده آغاز شود، هرچند این روزها با توجه به اینکه جامعه در حال گذر است شاهد تغییر نظام ارزشها بین والدین و فرزندان هستیم.
ابراهیمی با بیان اینکه ناسازگاری، اختلافات والدین، مشکلات در رابطه با فرزندپروری، ناتوانی والدین در شناخت رفتارهای فرزندان و سازگاری با آنها از جمله آسیبهای خانوادههای امروز است، افزود: اعتیاد یکی از والدین، اعتیاد فرزندان، مشکلات و معضلات جنسی نوجوانان و جوانان، دغدغه بسیاری از خانوادههاست، علاوه بر این باید مسئله عدم برداشت صحیح از میزان تفاوت و تشابهات بین والدین و فرزندان و شکاف نسلها را به این موارد افزود.
وی خاطرنشان کرد: در شرایط فعلی مهمترین مسئله خانوادهها، ناتوانی در کنترل فرزندان است که به شکلهای گوناگون افراطی خود را نشان میدهد. هم کنترل افراطی و هم رهاسازی بیش از حد و عدم کنترلی که در خانوادهها دیده میشود هر دو آسیب زننده است.
ابراهیمی تصریح کرد: امروزه مسائل معیشتی، اقتصادی و معضلات مالی به نحو مستقیم و غیرمستقیم بر کارکرد خانواده تأثیر سوء دارد لذا ناتوانی والدین در رفع نیازهای اقتصادی کودکان، باعث ایجاد آسیب در روابط عاطفی بین والدین و فرزندان میشود. در واقع چنانچه وضعیت مالی خانواده همراه با مشکلات بیشتری باشد، میزان درگیریهای عاطفی بیشتر میشود و ارکان خانواده با آسیبهای بیشتری دست و پنجه نرم میکند.
وی ادامه داد: تحولات اجتماعی و تفاوت بین دو نسل در جامعه کنونی آسیب دیگری است که خانوادهها با آن مواجهند. کودکان با پدیدههای جدید و فناوری نوین ماهواره و رسانهها روبرو هستند از این رو همواره شاهدیم بین دو نسل شکاف عمیقی ایجاد شده است. از نظر والدین، با توجه به نگاه سنتی و اولیه و مطابق با ارزشهای خودشان آنان حقشان میدانند که نسل جدید راه آنها را بروند و مطابق میل آنها رفتار کنند و از دید فرزندان، آنها مجبورند در دنیای پر رقابت کنونی راه قدیمیها را کنار بگذارند و برای عقب نیفتادن از قافله هم سن و سالان خود، از سنتها فاصله بگیرند و اینجاست که به بنیان خانواده آسیب میرسد.
ابراهیمی بیان کرد: والدین و فرزندان دو جریان رشد متفاوت را تجربه میکنند و این امر منجر به ایجاد فاصله بین اعضای خانواده میشود و خودش در سادهترین فرم بیان باعث ایجاد شکاف بین دو نسل میشود.
وی خاطرنشان کرد: نگاه سنتی والدین تضعیف میشود و نسل جدید بر آنها غلبه میکنند که این امر را در تغییر نظام آموزش و پرورش از معلم محوری به سمت شیوههای دانشآموز محوری شاهدیم. در سطوح اجتماعی هم همین روند ادامه مییابد و والدین به مرور از نگاه سنتی به سمت نگاهی مبتنی بر تکنولوژیهای نوین تغییر میکنند.
وی گفت: این امر خود به خود آسیب به نظر نمیرسد که بخواهیم به دنبال راه حل برای آن باشیم، زیرا آسیب وقتی است که تنش به منازعه جدی بین والدین و فرزندان منجر شود و فشار وارده به افسردگی فرزندان و اضطراب والدین بینجامد.
ابراهیمی خاطرنشان کرد: تفاوت نظام ارزشی بین فرزندان و والدین یک فرایند اجتماعی است. در صورتی که خانوادهها بتوانند از عوامل مختلف اجتماعی مانند مدرسه، خانواده، گروه همسالان و وسایل ارتباط جمعی کمک بگیرند و راهکارهای مناسبی برای مواجهه با این پدیده اجتماعی اتخاذ کنند، در روابطشان با فرزندان موفق خواهند بود وگرنه جدال بین والدین و فرزندان کشنده و مخرّب میشود و اجازه میدهد افزایش اعتیاد و نزاعهای درون خانواده و افزایش ناسازگاری، ترک تحصیل، ازدواجهای زودرس و دیررس و به نحوی جدال بین دو نسل ریشه بگیرد.
وی معتقد است: این نسل به دلیل جدید بودن آسیبها نیاز بیشتری به مشاوره و کارشناسان مسائل تربیتی دارد زیرا کاستی در تجربه و نداشتن مهارت منجر به ایجاد مشکل در سطوح گوناگون روانی و اجتماعی و به تبع آن بروز آسیبهای روانی میشود.
این روانشناس ادامه داد: در حقیقت بخشی از آسیبهای روانی خانواده مربوط به ماهیت ذاتی نسل جدید است که پر توقع، عجول، طغیانگر و سرکش هستند که به دامنه جدال و تنش بین این نسل با نسل قدیم میانجامد.
وی یادآور شد: در گذشته هم شکاف نسلها وجود داشته اما سرعت زیر پاگذاشتن قواعد و سنتها و آداب کم بوده و آن قدر شدت منازعات خفیف بوده که به طور طبیعی حل میشده است اما در حال حاضر، «زمان» معضلی جدی است و گذشت زمان وجود ندارد. در واقع تحول و نوسازی خانواده به طرز فجیعی سرعت دارد لذا در نتیجه کاستی زمان، هجوم آسیبها منجر به آسیبهای رفتاری در نسل جدید میشود.