هر جمله از آن نور است که بر باطن شخص میتابد و آن را روشن میکند و کدورات و زنگارهای آن را زایل میسازد و حیات و سعادت را تفسیر میکند و نعمتهای خدا را بر میشمارد و قصور و تقصیر آن را در ادای شکر این نعمتها شرح میدهد که هر انسانی در هر اوج از معرفت که باشد از خواندن آنها لذت میبرد و خود را در عوالم روحانی مشاهده کرده و هر دم حضور خود را در درگاه خداوند تعالی بیشتر میبیند.واقعاً جامعهای که چنین ذخائر عرفانی و تربیتی را در اختیار دارد باید از همه اوضاع و احوال و برنامههایش نور و معنویت و بیاعتنایی به مال و منال و اعتبارات دنیا ظاهر باشد.
سعادت دنیا و آخرت، مرهون عافیت
یکی از مهمترین حوائجی که حضرت سید الشهداء علیهالسلام در دعای عرفه از خداوند میخواهد، عافیت در بدن و دین است؛ «اللّهم .... عَافِنی فی بَدنی و دینی» که هر کسی این دو نعمت خداوند را داشته باشد، سعادت دنیا و آخرت را دارا شده است.
عافیت در بدن، عبارت از تندرستی و سلامتی از بیماریها و نقصهای عضوی و کمال استوای خلقت و آفرینش است که از نعمتهای بزرگ خداست که با توجه به انواع و اقسام امراض، سلامتی از هر یک از آنها نعمتی جداگانه به شمار میرود و غالب مردم از شکر این نعمتها غافلند چون از خود نعمت غافلند؛ یا اصلاً آن را نمیشناسند؛ زیرا اطلاع بر این نعمتها نیاز به اطلاع وافی و کامل در علوم متعدده دارد که همه مربوط به جسم انسان از گوشت، پوست، استخوان، رگ، پیه، خون، مفاصل، سلولها، اعضا و جوارح ظاهره و باطنه است که به فرض اینکه کسی از این همه علوم مطلع باشد چون این علوم کامل نشده است باز هم از شناخت نعمتهای خدا در این ارتباط و شکر آنها قاصر است.
عافیت دین و انواع آن
عافیت در دین که اهمیّت آن بیشتر است و اگر آن نباشد عافیت در بدن وسیله احتجاج بر عبد و استحقاق توبیخ و معاقبه زیادتر است بر سه قسم است:
* عافیت فکری و اعتقادی
عافیت فکری و اعتقادی این است که شخص در شناخت خدا و صفات و اسماءالحسنای او در شناخت ملائکه و مسائل نبوّت پیغمبران و وحی و امامت خصوصاً شناخت حضرت خاتمالأنبیاء صلی الله علیه وآله و اوصیا و خلفای آن حضرت و در شناخت معاد و خلاصه کلّ امور اعتقادی، ایمانش سالم از انحرافات و پاک از بدع و شبههها باشد و از خطی که انبیاء خصوصاً حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله ترسیم فرمودهاند بیرون نباشد و همه را با معیارهای صحیح عقلی و نقلی تحصیل کرده باشد و به آنچه بر حضرت محمّد بن عبدالله صلی اللهعلیه وآله نازل شده است؛ اعم از اصول یا فروع ایمان داشته باشد که حتی به جزییترین امری از امور اعتقادی و کوچکترین فرع از فروع و احکام شرعی و عملی، ایمان مطمئن داشته باشد و میل نفس خود را در همه امور، تابع شرع قرار دهد، بدیهی است گاه یک انحراف و انکار یک موضوع مسلّمِ دینِ اسلام، شخص را زیر سئوال برده و موجب کفر او میشود.
* عافیت اخلاقی
عافیت اخلاقی عبارت از اتّصاف انسان به اخلاق اسلامی است که در قرآن مجید و احادیث مرویّه از پیغمبر و ائمه صلواتالله علیهم بیان شده است. مثل صبر، زهد، تواضع، صداقت سخاوت، شجاعت، عدالت، ترحّم، حلم، عفّت، مروّت، حرّیت، فتوّت، عفو و گذشت، ایثار، صله رحم، رعایت حقّ همسایه حق پدر و مادر، مواسات، احسان، انصاف، کظم غیظ، صدق وعده، تفویض، توکّل، رضا و تسلیم و سایر صفات حمیده و مکارم اخلاق که در قرآن مجید و احادیث شریفه و ادعیه بر آنها ترغیب و توصیه شده است.
و بر حسب حدیث معروف: «اِنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق» پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله برای اتمام و آموزش کامل اخلاق مبعوث شده است.
در موضوع اخلاق، تعالیم اسلام کاملترین و سازندهترین تعالیم است. بسیاری از حکما هم که علم اخلاق را حکمت عملی مینامند در حکمت عملی وارد نمیشوند؛ زیرا معتقدند با تعالیم اسلام در این موضوع دیگر جایی برای کلام و مقال دیگران نیست.
کتابهای اخلاق و اشعار شعرا و حکایاتی که از مسلمانان تربیت شده در مکتب اسلام نقل شده، مسلمانان را در اخلاق به قدری غنی و صاحب افتخار نشان میدهد که بالاتر از آن تصور نمیشود.
شخص پیغمبر اکرم صلیالله علیه وآله که خدا به او خطاب فرموده است: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم» دارای عالیترین اخلاق انسانی بود و یکی از علل عمده نفوذ دعوت آن حضرت در اعراب جاهلیت که تغییر عادات آنها امری ناممکن به نظر میآمد همان اخلاق کریمه آن حضرت بود.
همچنین اهل بیت آن حضرت امیرالمؤمنین و سایر ائمه طاهرین علیهالسلام همه نمونه اعلی و مثل اکمل اخلاق انسانیت بودند که دوست و دشمن به آن اعتراف داشتند و این اخلاق سرّ و رمز محبوبیت فوقالعاده آنها در قلوب مردم بود.
* عافیت عملی
و اما عافیت عملی به این است که انسان در اعمال و کارهای خود خواه فردی، اجتماعی، سیاسی و مالی و همچنین در عبادات و تکالیف و فرایض، رعایت کامل احکام شرع مقدّس را کرده و نسبت به این دستورات که عمده آنها در کتاب های فقه مدوّن است، تعهّد کامل داشته باشد و از معصیت و مخالفت پرهیز کند و تقوا پیشه سازد و حتی در گناهان صغیره نیز اگر چه وعده گذشت از آنها در صورت اجتناب از گناهان کبیره داده شده بپرهیزد و چنان عمل کند که شاعر در این شعر میگوید:
خلّ الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقی* کُن مثل ماش فی طریق الشوک تحذر ماتری*لاتحقرن صغیرة ان الجبال من الحصی
از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن که این کار، تقوی است. مانند روندهای باش که در یک راه پر از خار، با احتیاط گام بر میدارد و هیچ کوچکی را حقیر مشمار که کوهها از سنگریزهها تشکیل شده است.