به گزارش جام جم به نقل از المنار، این تصمیم از لحاظ زمانی در حالی اتخاذ می شود که انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا در نوامبر آینده برگزار می شود و رئیس کاخ سفید شدیدا نیازمند ابتکاری برای پاک کردن تصویر منفی و عملکرد ضعیف دولت خود از اذهان عمومی است؛ زیرا براساس نظرسنجی برگزار شده توسط دانشگاه کویین ایپیاک که ماه جولای گذشته منتشر شد، اوباما همراه جورج بوش پسر از کمترین محبوبیت در میان 12 رئیس جمهور آمریکایی که در مرحله پس از جنگ جهانی دوم روی کار آمده اند، برخوردار است و شاخص های حمایت از سیاست های خارجی و برنامه های وی در زمینه مبارزه با تروریسم، اقتصاد و درمان در پایین ترین سطوح قرار دارند. 33 درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی اوباما را بدترین رئیس جمهور دوران معاصر آمریکا قلمداد کرده اند و جورج بوش پسر نیز در مرحله پس از وی قرار دارد. در این شرایط حزب دموکرات آمریکا برای تبلیغات انتخاباتی خود نیازمند ابتکاری از سوی شخص اوباماست که به تقویت موقعیت آن و افزایش شانس نامزدهای این حزب در انتخابات آینده منجر شود. بنابراین رئیس جمهور آمریکا پس از مقدماتی که با بریده شدن سر دو خبرنگار آمریکایی توسط داعش و ادعای تهدید کنسولگری این کشور در اربیل عراق و نیز تهدید سفارت آمریکا در بغداد فراهم شد، به بهانه حفظ امنیت ملی آمریکا درصدد ارائه چهره ای مقتدر از کشورش برآمد.
البته اشاره به این نکته نیز لازم است که اقدام اوباما در حمله به داعش با بیشترین حجم حمایت های داخلی مواجه شد؛ به طوری که بر اساس نظرسنجی مشترک خبرگزاری رویترز و پژوهشکده ابسوس 64 درصد از آمریکایی ها از تصمیم اوباما برای حمله به گروه داعش حمایت کرده اند و فقط 21 درصد با آن مخالفند. این آمار تا حدودی تکرار همان حجم حمایت های صورت گرفته از اقدامات جورج بوش در مرحله پس از وقوع حملات 11 سپتامبر سال 2001 است و در شرایطی که سازمان القاعده با ادعای دست داشتن در حملات مذکور بهانه لازم برای حمله دولت بوش به افغانستان و پس از آن عراق را فراهم کرد، معلوم نیست چرا داعش چنین خدمت مفت و مجانی آشکاری به اوباما کرد و با بریدن نمایشی سر دو خبرنگار آمریکایی باعث تحریک احساس خشم و نفرت اکثریت آمریکایی هایی شد که اصولا علاقه چندانی به جنگ و لشکرکشی های کاخ سفید در خاورمیانه ندارند.
تعارضات
اوباما چند هفته قبل اعتراف کرده بود هیچ راهبرد خاصی برای عراق و سوریه ندارد، اما چطور به یکباره چنین استراتژی جنجالی را در قبال این دو کشور در پیش گرفت؟ یادآوری این مساله نیز خالی از لطف نیست که مرد شماره یک کاخ سفید در ماه ژوئن خواستار کمک 500 میلیون دلاری کنگره برای آموزش و ارائه تسلیحات به مخالفان سوری شد که در نهایت به تصویب رسید. این درحالی است که پیشتر باراک اوباما این احتمال را بعید دانسته بود که مخالفان سوریه بتوانند موفقیتی در زمینه براندازی نظام بشار اسد کسب کنند.
با توجه به این که باراک اوباما در سپتامبر سال 2013 به یکباره از تصمیم خود برای حمله به سوریه عقب نشینی کرد، حال این پرسش مطرح می شود که وی تا چه اندازه در تصمیم خود برای جنگ با تروریسم «داعش» به منظور تحقق اهداف بزرگ اعلام شده جدی است؟ به نظر می رسد که راهبرد آمریکا از انسجام لازم برخوردار نیست و نمی تواند ضامن تحقق نتایج مورد نظر باشد؛ زیرا اساس این عملیات بر تشدید حملات هوایی علیه عراق، حمایت از نیروهای عراقی و کرد از لحاظ آموزش نیروها و ارائه تسلیحات لازم، هدف قرار دادن پایگاه های داعش در داخل سوریه و آموزش و تجهیز مخالفان به اصطلاح «میانه رو» سوریه به تسلیحات مورد نیاز به منظور تسلط آنها بر مناطق تحت اشغال داعش پس از شکست این گروه بنا نهاده شده است. اما مساله مهم تر چشم انداز آینده اوضاع سیاسی است: آیا جنگ علیه داعش به دستیابی به راه حل سیاسی در سوریه و عراق و تنگتر شدن عرصه برای گروه داعش منجر خواهد شد یا برعکس اوضاع را قوز بالاقوز خواهد کرد؟ قطار اوباما در گذشته بارها در این ایستگاه متوقف شده و به نظر می رسد وی هنوز تصمیم قاطعانه ای در این زمینه اتخاذ نکرده است.
شک و تردیدها
در این میان، شک و تردیدهایی وجود دارد که بدنیست به آنها پرداخته شود:
سطح عملیات: در حالی که جان کری وزیر خارجه آمریکا عملیات این کشور در عراق و سوریه را «عملیات گسترده علیه تروریسم» توصیف می کند، کاخ سفید از توصیف «جنگ تمام عیار» برای آن استفاده می کند و واقعا معلوم نیست موضع کدام یک از آنها را باید قبول کنیم؟
اهداف حمله: مسئولان آمریکایی اظهارنظر واحدی درباره اهداف واقعی این حمله بیان نکرده و در حالی که برخی طرف ها هدف این حمله را عقب راندن جزئی داعش عنوان کرده اند، برخی دیگر از نابودی کامل این گروه دم می زنند و به نوعی داستان حمله به القاعده و طالبان در افغانستان تکرار می شود. روزنامه واشنگتن تایمز نیز آورده است که پنتاگون فقط درصدد نابودی خود داعش نیست، بلکه می خواهد تفکر داعش را از بین ببرد. بدیهی است چنین کاری نیازمند زمانی طولانی و همکاری گسترده تمامی کشورهای منطقه و مراجع دینی و قطع منابع مالی داعش است، اما شک و تردیدهای زیادی در تداوم این روند وجود دارد.
مدت زمان حمله: مسئولان آمریکایی تقریبا روی این مساله متفق القول هستند که حمله به داعش مدت زمانی بیش از دوره باقیمانده عمر دولت اوباما؛ یعنی دو سال طول خواهد کشید و این به آن معناست که اوباما به هنگام حصول نتایج این حمله در راس قدرت حضور نخواهد داشت و شاید دولت جدید رویکرد متفاوتی داشته باشد.
طرف های شرکت کننده: کاخ سفید سعی دارد این حمله را با همراهی هم پیمانان عرب، ترک و اروپایی خود انجام دهد و در مقابل برخی طرف های ذی ربط و تاثیرگذار مانند سوریه و ایران را کنار گذاشته است. شکی نیست که برخی کشورهای منطقه به نوعی در تسهیل روند انتقال اموال و کمک های مالی به جریان های تندرو و فراهم کردن زمینه عبور عناصر آنها از طریق خاک خود نقش دارند. در این شرایط، پرسش های زیادی درباره حجم همکاری این طرف ها در درازمدت یا حتی در بازه زمانی متوسط مطرح می شود. از سوی دیگر، مستثنا کردن دمشق و تهران دیر یا زود پیامدهای میدانی برای آمریکا به بار خواهد آورد؛ زیرا احتمال می رود مقابله با داعش در سوریه که از پشتیبانی و حمایت های مالی و انسانی گسترده برخوردار است، به درگیری با ارتش سوریه و همپیمانان آن منجر شود، اما کاخ سفید تاکنون موضع خود درباره این مساله را اعلام نکرده و این در حالی است که چنین تحولی در سایه ادامه تنش ها میان آمریکا و ایران و از سوی دیگر میان آمریکا و روسیه (بر سر مساله اوکراین) می تواند باعث پیچیده تر شدن اوضاع منطقه شود.
تقسیم نقش و ماهیت خطرات: مخالفان به اصطلاح میانه رو سوریه که آمریکا قصد دارد از آنها حمایت کند و قرار است جایگزین داعش در صورت شکست نظامی آن شوند، کدام طرف ها هستند؟ آیا جبهه النصره و گروه های زیرمجموعه «جبهه اسلامی» نقشی در راهبرد کاخ سفید برای جنگ علیه تروریسم و افراطی گری دارند؟ این در حالی است که همگان می دانند طرف های مذکور اعتقادی به دموکراسی و انتخابات ندارند، بلکه سعی در افزایش سلطه و نفوذ خود داشته و وابسته به طرف های منطقه ای یا مجری برنامه های خارجی هستند. چطور می توان طرح سیاسی مورد نظر اوباما در سوریه را بدون هماهنگی یا توافق با دولت این کشور اجرا کرد؟ چطور می توان بدون همکاری و تعامل با بشار اسد که اوباما همکاری با وی را غیرممکن می داند، چنین طرحی را پیاده کرد؟ آیا گزینه نظامی امیدهای همپیمانان آمریکا برای براندازی نظام بشار اسد در سوریه را احیا کرده و باعث از سرگیری بحران می شود؟ چطور می توان جلوی تکرار رقابت خسارت بار عربستان سعوی و در سوی دیگر قطر و ترکیه بر سر «کیک سوری» را گرفت؟
اما معادلات عراق فرق می کند؛ به طوری که سیاست آمریکا در این کشور مبتنی بر به حاشیه راندن دولت عراق و در مقابل تقویت کردها به عنوان «گروه منسجم و یکپارچه» است و در همین زمینه، اکثر کمک های نظامی آمریکا و اروپا به جای بغداد، به مقصد کردستان عراق ارسال می شود و این مساله باعث تضعیف نقش دولت عراق و قدرت آن در قبال کردستان در آینده می شود، بی شک، این اقدام غیرعمدی نیست. علاوه بر این، کارشناسان آمریکایی که به عراق اعزام شده اند یا می شوند اقدام به برقراری روابط مستقیم با قبایل سنی غرب عراق بدون هماهنگی با دولت عراق به عنوان نماینده تمامی طرف های عراقی می کنند. این وضع احتمال تکرار «قیام های محلی» را تقویت می کند؛ بویژه که ژنرال جان آلن به عنوان هماهنگ کننده تلاش های ائتلاف بین المللی برای جنگ علیه گروه داعش انتخاب شده و او کسی است که نقش زیادی در شکل گیری تحرکات مردمی در عراق علیه سازمان القاعده داشت. حال پرسشی که مطرح می شود این است که در سایه مداخله جویی طرف های غربی که باعث تقویت اهداف و مقاصد برخی طرف ها در برابر دولت مرکزی شده و چنین به نظر می رسد که دولت تضعیف شده است و باید به طرف های مقابل امتیاز دهد، چطور امکان احیای وحدت در عراق در مرحله پس از نابودی داعش ممکن است؟ مگر این که طرح دولت فدرالی پیشنهادی جوزف بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا را بهترین راه نجات عراق از وضع موجود بدانیم.
ابهام
جان کری در اظهار نظری کوتاه درباره ابهامات استراتژی شتابزده آمریکا در قبال داعش می گوید: «هنوز برای اظهارنظر درباره این مساله که هر کشوری به نوبه خود چه مسئولیتی بر عهده خواهد داشت، خیلی زود است.» همین مساله باعث شد یک دیپلمات برجسته فرانسوی در گفت وگو با رویترز تاکید کند که «این ائتلاف باید از کارآمدی لازم برخوردار بوده و هدف مشخصی داشته باشد... اما آمریکایی ها هنوز اهداف خود را برای ما تشریح نکرده اند.»
در کنار تاثیر گذاری عوامل داخلی بر استراتژی آمریکا در قبال داعش، باید از کاهش اعتماد هم پیمانان عرب و اسرائیلی کاخ سفید به این کشور یاد کرد که نقش زیادی در اتخاذ راهبرد نظامی اخیر در عراق و سوریه داشته است؛ به طوری که ملک عبدالله پادشاه عربستان بتازگی از مقامات آمریکایی و اروپایی خواسته بود که قبل از رسیدن افراط گراها به کشورهایشان، برای مقابله با آن اقدام کنند. این درخواست ملک عبدالله توجه اوباما را به خود جلب کرد و وی بلافاصله با شاه عربستان تماس گرفت تا او را در جریان استراتژی خود برای مقابله با داعش قرار دهد.
بی شک، تهدیدات داعش علیه منابع نفتی شبه جزیره عرب و عراق و سوریه نوعی مانور رسانه ای و یادآور تجربه صدام حسین دیکتاتور سابق عراق در کویت در سال 1990 بود. حال بار دیگر این پرسش در اذهان تداعی می شود که داعش با توهم برخورداری از قدرت خیالی چه خدمت غیرمستقیمی به دولت آمریکا برای بازگشت به عراق و منطقه می کند؟