۰

تخریب حرم ائمه بقیع (علیهم السلام) به‌خاطر فتوای یک "دیوانه"

امروز هشتم شوال، سالروز تخریب حرم مطهر ائمه بقیع است؛ جنایتی که قریب به 90 سال پیش، در هشتم شوال 1344 هجری، با فتوای عجیب منسوب به "علمای مدینه" و با استناد به افکار منحرف پیشوای وهابیان، "ابن تیمیه حرانی" صورت گرفت.
کد خبر: ۷۶۳۸۷
۰۹:۳۲ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۳
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، ابن تیمیه که وهابیان او را "شیخ الاسلام"! می نامند، کسی است که اغلب علمای بزرگ اهل سنت به "گمراهی" وی اذعان کرده و او را دارای "افکار شیطانی" دانسته اند. در اینجا نظرات شماری از بزرگترین علما و مشاهیر اهل سنت در باره ابن تیمیه را از نظر می گذرانیم.

ابن بطوطه، جهانگرد مشهور مراکشی معاصر او، وی را "دیوانه" نامیده و در سفرنامه مشهور خود "رحلة ابن بطوطه" آورده است: من در دمشق، فقیه مشهور حنبلی ها، تقی الدین بن تیمیه را دیدم، او در فنون گوناگون سخن می‌گوید، ولی عقلش ناقص است و پاره سنگ بر می دارد!

 ابن بطوطه می‌افزاید: در روز جمعه‌ای ابن تیمیه در مسجدی مشغول وعظ و ارشاد بود، كه من در آنجا حضور داشتم. از جمله سخنان او این بود كه «خداوند (از عرش) به آسمان نخست، فرود می‌آید، مانند فرود آمدن من از منبر». این سخن را گفت و یك پله از منبر پایین آمد. ‌در این هنگام فقیهی مالكی به نام ابن الزهراء به مقابله برخاست و سخن او را رد كرد، اما مردم به طرفداری از ابن تیمیه برخاستند و فقیه معترض را با مشت و كفش زدند. این نمونه‌ای از عقاید كفرآمیز ابن تیمیه است.

 شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه و آراء و عقاید او است. محمدبن عبدالوهاب مؤسس‏ «وهابیت‏» (متولد 1116 هجری)، بخش عمدۀ پندارهای خود را از افکار انحرافی و فراموش شده ابن تیمیه گرفت و با احیای آنها، فرقه وهابیت را پایه‌ریزی نمود. ابن عبدالوهاب کسی است که برادر و پدرش نخستین مخالفان سرسخت انحرافات وی بودند و نخستین "ردّیه" بر افکار او را برادرش "سلیمان بن عبدالوهاب" نوشته است.

 ابن تیمیه در سال 661 در حرّان شام به دنیا آمد و از آغاز قرن هشتم به تدریج افكار شاذ و نادر وی ظهور و بروز یافت، خصوصا هنگامی كه ساكنین "حماة" از وی خواستند آیه «الرحمنُ علی العرش استوی» را تفسیر كند، وی در تفسیر این آیه دچار لغزش شد و برای خداوند جایگاهی در فراز آسمان‌ها كه بر عرش تكیه كرده است؛ تعیین كرد! حال آن كه عموم مسلمانان خدا را پیراسته از جسم و جسمانیت دانسته و برتر از آن می‌شمارند كه در مكان خاصی محدود شود. زیرا آیاتی چون «لیس كمثله شیء» و «لم یكن له كفوا احد» با مفهوم روشن خود، آنان را از تشبیه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است.

 در سال های پس از آن، ابن تیمیه پیوسته افكار عمومی را - با نظرات خود كه بر خلاف آرای مشهور و رایج مسلمانان بود - متشنج می‌كرد، تا این كه در سال 705 در دادگاه محكوم و به مصر تبعید شد. وی در سال 707 از زندان آزاد شد ولی تا سال 712 به شام برگشت و در آنجا به نشر افكار و نظریات خود پرداخت، تا این كه مجددا در سال 721 محكوم به زندان شد. وی در 20 ذیقعده سال 728 ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.

 در تاریخ ثبت شده است که ابن تیمیه عمری را با آشوب و در زندان گذراند و اینها همه به خاطر عقایدش بود كه عموم مسلمانان را تكفیر می‌كرد و جهان اسلام را - در زمانی كه مسیحیان از غرب و مغولان از شرق مورد حمله و تهاجم قرار داده بودند- از درون تخریب كرده و آنقدر در بین مسلمانان اختلاف و تفرقه می‌انداخت كه مجبور به زندانی كردن او شدند و سرانجام هم در زندان مرد.عقاید و افكار كفرآمیز ابن تیمیه باعث شد از سوی عالمان بزرگ شام و مصر درباره افكار وی، بیانیه‌هایی صادر شده كه نشانگر نقش او در تشویش افكار عمومی آن زمان و پاشیدن بذر نفاق در بین مسلمین می‌باشد.

عزّ بن جماعه درباره او آورده است: «خداوند ابن تیمیه را به گمراهی و ضلالت دچار کرده و جامه خفّت و خواری بر او پوشانده است و در گزافه گویی و یاوه سرایی، او را چنان نیرویی عطا کرده که جز ذلت و محرومیت، نتیجه ای برایش در بر نخواهد داشت».شوکانی (از بزرگان اهل سنت و متوفّاى 1255) می نویسد: اطلاق عنوان "شیخ الإسلام" به ابن تیمیه كفر است.

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841  در بدعت‏گذارى و تكفیر ابن تیمیه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا كه در مجلس خود تصریح نموده است كه اگر كسى ابن تیمیه را «شیخ الاسلام» بداند، كافر است. ( البدر الطالع، ج 2، ص 260)

ابن حجر مكّى (از بزرگان اهل سنت و متوفّاى 974) ابن تیمیه را گمراه و گمراه‏کننده می ‏شمارد و می ‏نویسد: خدا او را خوار، گمراه، كور و كر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعى‏ها، مالكى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افكار و اقوال او تصریح دارند...  سخنان ابن‏تیمیه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غیرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید. (الفتاوى الحدیثه، ص 86) همچنین قاضى شافعى (از بزرگان اهل سنت) پیروان ابن تیمیه را "مهدور الدم" می ‏داند.

ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852  و شوكانى، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نویسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلام كنند كه هر كس معتقد به عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الكامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)

حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیه را زندیق می ‏داند. وی مى‏نویسد: ابن تیمیه‏اى كه پیروانش او را دریاى علم توصیف مى‏كنند، برخى از پیشوایان، زندیق (ملحد) مطلق مى‏شمارند. حصنى در جاى دیگر مى‏نویسد: ابن تیمیه معتقد است که «هر كس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه كند ... ظالم، گمراه و مشرك است» . از این سخن ابن تیمیه، بدن انسان مى‏لرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیه از دهان كسى در هیچ زمان و هیچ مكانى بیرون نیامده است.

علاّمه سُبْكى، متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیه، او را بدعت گذار می داند و مى‏نویسد: او در پوشش پیروى از كتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آن جا كه ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّى از 73 فرقه اسلام نیز بیرون رفت. (طبقات الشافعیه، ج 9، ص 253؛ السیف الصقیل، ص 177 و الدرّة المضیئة فى الردّ على ابن تیمیه، ص 5)

 سُبکی ـ که همه اهل سنت بر بزرگواری و اجتهاد و نیکوکاری وی اذعان دارند ـ کتاب مستقلی در ردّ پندارهای او تألیف کرده و در بخشی از کتاب خود چنین آورده است: «این ها اشتباهاتی است که ابن تیمیه بدان دچار شده و عجب نیست اگر که آن را خطایی نابخشودنی و مصیبتی ماندگار بنامیم؛ چرا که هوای نفس، برای او چنین وانمود کرده و شیطان نهفته در وجودش این گونه بر او جلوه داده که راه صواب می پوید و در مسیر اجتهاد گام بر می دارد. آن بی نوا خود نیز نفهمیده که ضمن مخالفت با نظر عامه علما، نارواترین انتقادات و سرزنش ها را در حق پیشوایان ایشان، به ویژه خلفای راشدین اظهار داشته و حتی پا را از این هم فراتر نهاده و به ساحت کبریایی ذات مقدس پروردگار ـ که از هر کاستی مبرّا؛ و به هر کمال و جمال، سزاوار است ـ تعرض نموده و بر فراز منبرها و در برابر عامه مردم، پروردگار را دارای جسم و بُعد دانسته و در میان علمای متقدم و متأخر، هرکه را که چنین اعتقادی نداشته باشد، گمراه خطاب کرده است؛ چندان که علمای هم دوره او، بر ضدّ این افکار خروشیدند و حاکم وقت را به کشتن یا زندانی کردن او واداشتند. حاکم نیز او را به زندان در افکند، تا آن که جان داد و با مرگ او، شعله بدعت فروکش کرد و آن گمراهی ها از میان رفت..»

 اما ابن حجر عسقلانى كه از اركان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تیمیه مى‏نویسد: بزرگان اهل سنّت در باره ابن تیمیه نظریه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسیم است؛ زیرا او در كتاب العقیدة الحمویة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم (صلی الله علی واله) كه این نیز تنقیص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آید، وى را زندیق و بى دین دانسته ‏اند. و بعضى به جهت سخنان زشتى كه در باره على [رضی الله عنه] بیان داشته، وى را منافق دانسته ‏اند. این سخنان ابن تمیمه نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى [ صلى ‏الله ‏علیه‏ وسلم] به على [رضی الله عنه] فرموده است: «جز منافق، كسى تو را دشمن نمى‏ دارد». (الدرر الكامنة فى أعیان المائة الثامنة، ج 1، ص 155)

ذهبى (متوفّاى 774)، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت، كه خود همانند ابن تیمیه، حنبلى مذهب بود، پیروان ابن تیمیه را بیگانه، فرومایه و مكّار می ‏داند. ذهبى که صاحب معتبرترین کتاب رجالی اهل سنت است و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، در نامه‏اى خطاب به وى می ‏نویسد: اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه این است كه عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بیگانه، فرومایه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقیاس عدالت بسنج.

 تا آن جا كه مى‏نویسد: گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصیحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم این چنین برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بی عار زیاد به چشم می ‏خورند. ( الإعلان بالتوبیخ، ص77  و تكملة السیف الصقیل، ص 218)

منبع: العالم

انتهای پیام/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: