SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز»، "برخی جریان ها هستند که چیزی به نام نظام باور در ظاهر ندارند اما وقتی به درون آن وارد می شویم می بینیم راهکارهایی را ارائه می دهد که در تعارض با خداوند است. یعنی در آنجا ارزش ها و اساس ارزش ها بر اساس سالار بودن انسان است، در حالی که در نظام جوامع دینی، خداسالاری و خدامحوری موجود است." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام علی قهرمانی، محقق و پژوهشگر درباره رخنه جریان های شبه عرفانی در حوزه فرهنگ است که مشروح آن در ذیل می آید:
جریان های شبه عرفانی برای تغییر در فرهنگ از چه راه هایی استفاده می کنند؟
ما نظام ارزش ها را در جوامع دینی داریم، در اصل نظام بایستگی ها داریم که چه چیزهایی باید انجام شود. بایدها و نبایدها بر اساس ارزش ها شکل می گیرند. در تمام ادیان توحیدی حتی آنهایی که تحریف شده اند چیزی به نام نظام ارزش ها و بایستگی ها داریم.
نظام تکلیف نیز در ادیان توحیدی وجود دارد و عادت واره ای که غربی ها بدان اشاره می کنند و ما به آن عادت واره نمی گوییم و آن را تکلیف نام می نهیم که می تواند در نظام عادت و عادت واره ها نیز قرار بگیرد.
اما در همین یک مورد باید دقت کنیم، ببینیم این نظام های شبه عرفانی عاملی به نام ارزش دارند؟
در آن مواردی هم که ارزشی قائلند این ارزش ها چقدر همخوان هستند با آن ارزش هایی که در نظام جوامع دینی و ادیان آسمانی وجود دارد، اگر نگوییم در تعارض و تضاد مستقیم قرار دارند برخی جریان ها که اینگونه اند، مانند جریان شیطانی اصلا در تضاد با ادیان آسمانی هستند، مانند مسیحت و یهودیت که هر چه آنها گفته اند آمده و چیزی مقابل این ادیان را در نظرگرفته است.
اگر کلیسایی برای عبادت خدا در مسیحیت در نظر گرفته شده است در آن فرقه کلیسایی برای شیطان در نظر گرفته اند اگر آنجا مسیر دست راست مقدس است، اینجا مسیر دست چپ مقدس می شود. درست گویی نظامی را برداری و از آن کپی برداری کنی. اما آموزه های آن را برعکس کرده و مورد استفاده قرار دهیم و در تضاد مستقیم با آموزه های ادیان توحیدی بگذاریم.
آیا همه این جریان های شبه معنوی در تعارض مستقیم با ادیان توحیدی قرار دارند؟ مثالی هم در این زمینه وجود دارد؟
خیر، برخی جریان ها نیز تا این حد در تعارض مستقیم قرار ندارند و در تقابل با ادیان هستند اما خیلی غیرمستقیم عمل می کنند. حتی گاهی آن قدر ملایم حرکت می کنند که می توان از آن حرکت ها برداشت دینی نیز کرد، یکی از این جریان ها بودیسم و نئوبودیسم است.
بودا دو سه مرحله و چند نگرش به اصل خدا دارد یکجا سوال از او می کنند و نسبت به وجود خدا سکوت می کند و درباره عدم وجود خدا حرف نمی زند جای دیگر طوری حرف می زند که انگار خدا هست ولی این خدا همین کائنات و مقدرات است؛ اما جای دیگری می گوید چه خدایی، خدا به معنای خالق وجود ندارد و اگر خدا به معنای راهبر است تویی و یک نگاه کفرآمیز به خدا دارد و این تعارض را در قالب ضدو نقیض گویی در این آموزه ها می بینیم.
آیا در این عرفان واره تضاد و تقابل مستقیم با خداوند وجود دارد؟
برخی جریان ها هستند که چیزی به نام نظام باور در ظاهر ندارند اما وقتی به درون آن وارد می شویم می بینیم راهکارهایی را ارائه می دهد که در تعارض با خداوند است. یعنی در آنجا ارزش ها و اساس ارزش ها بر اساس سالار بودن انسان است، در حالی که در نظام جوامع دینی، خداسالاری و خدامحوری موجود است. خب در همین مثال های کوچک می بینیم که چه تقابل هایی در این راستا وجود دارد.
این عرفان واره ها از چه ابزار فرهنگی ای برای رسوخ به کشور استفاده می کنند؟
اگر این جریان های شبه عرفانی که بسیار هم خزنده هستند و خیلی زیرکانه وارد کشور ما شده اند و در قالب رمان ها و داستان ها و فیلم های داخلی و خارجی که براساس آموزه های شبه عرفانی تولید شده اند و در داخل کشور هم متاسفانه برخی تهیه کننده ها و کارگردان های داخلی اینگونه فیلم ها را ساخته اند، نمونه اش فیلم سینمایی نارنجی پوش که محوریتش فنگشویی است و سریال آشپزباشی هم که تبلیغ فنگشویی است.
جریان های دیگری که تئوری جذب و یا قانون جاذبه و موضوعاتی با این قبیل را تبلیغ می کنند آن قدر خزنده اند که فرد متوجه نمی شود که در حال وارد شدن به جریانی است که در تقابل و تعارض با دین قرار دارد.
یکی دیگر از چارچوب ها و اصولی که وجود دارد بحث اصول باورهاست و نظام باورها و نگرش به گیتی است و ما سه نوع نگرش داریم 1-نگرش به گیتی و جهان 2- نگرش به انسان 3- نگرش به آن مبدا پیدایش انسان .
شما چند نوع از این جریانات را می بینید که نگرش خوبی به مبدا آفرینش انسان داشته باشند؟
بالای 80 درصد از این جریانات خدا را به عنوان خالق کل موجودات قبول ندارند. اگر چیزی هم وجود دارد یک پدیده پیدایش است که انسان بر اساس این مسئله پا به عرصه وجود گذاشته است یعنی اتفاقی!
با توجه به اینکه مروجان این فرقه های کاذب از آیات و روایات دینی بسیار استفاده می کنند و یک جوری می خواهند القا کنند آنچه عنوان می کنند یک نگرش دینی است و از زبان اندیشمندان بیان شده است و چیزی به نام تئوری جذب و قانون جاذبه است. در دین ما به این موضوع تاکید شده است که به همه چیز نگرش مثبت داشته باشید و خوش بین باشیم و اینکه موقعی که دعا می کنید، مطمئن باشید که استجابت می شود و از این روایت های گوناگون استفاده می کنند که این قانون مثلا جذب در روایات ما هم آمده است.
در کتاب راز اولین کتابی که در این باره چاپ شد نگرشی که به انسان و جهان دارد این است که جهان و گیتی غول چراغ جادوی انسان است و انسان همه کاره است و همه چیز در درون او رخ می دهد و اگر انسان باور داشته باشد، به آنجایی می رسد که همه چیز را می تواند تحت سلطه و سیطره خود قرار دهد.
در حالی که در نگرش دینی انسان همه کاره نیست و بنده کوچکی است و امور خود را از خدا طلب می کند.
وقتی دقت می کنیم می بینیم چه راحت جای خدا و بنده را عوض می کنند به جای اینکه خدا همه کاره عالم باشد انسان در این جایگاه قرار می گیرد و همه کائنات موظف هستند که از انسان اطاعت کنند انسان اساس ارزش و قضاوت و بنیان بایدها و نبایدها می شود.
سیر و سلوک به جای اینکه یک مسیر حقیقی پیدا کند در راه الهی یک مسیر درونی پیدا می کند این می شود که باید از خود به خود برسیم. نیاز به کاوش بیشتری است مخصوصا در سالی که رهبری شعار و خط مشی این سال را برای همه ما باز گذاشته اند و دعوت کرده اند که بیشتر از پیش در این جهاد فرهنگی گام بگذاریم و با سرعت بیشتری حرکت کنیم.
با این آموزه های شبه عرفانی که تا اینجا بیان کردیم باید ببینیم تا چه حد اساس دین زیر سوال می رود و چقدر فرد ناخواسته از مسیر دین جدا می شود به جای اینکه خود را در مسیر تعالی قرار دهد خود را در یک مسیر نفسانی قرار می گیرد و دنبال برآورده کردن امیال خودش می شود.
بجای اینکه در عالم حقیقی زندگی کند در عالم خیالات خود به اسم اینکه می خواهد جذب کند و تجسم خلاق داشته باشد در خیالات واهی خود به سر می برد و آن را به جای عالم حقیقی برای خود می سازد و چنین انسانی می تواند در جامعه موفق باشد چه برسد به اینکه باید یک روحیه جهادی داشته باشد اصلا می تواند منشا خیر و حرکت باشد چه برسد به اینکه بخواهد در این مسیر و برای سازندگی از دیگران سبقت بگیرد؟کسی که دنبال برآورده کردن امیال خودش است دنبال ساختن جامعه که نیست.
از پروفسور حسابی پرسیده بودند کشورهای جهان سوم یعنی چه؟ایشان گفته بود یعنی کشورهایی که اعضای آن برای پیشرفت و آبادانی باید خودشان را نابود کنند و اگر می خواهند خود را آباد کنند باید جامعه را نابود کنند.
این نظامی که در عرفان های کاذب شکل گرفته اینگونه است و راهی را برای فرد ساخته اند که در آن فرد برای اینکه به امیال خودش برسد جامعه را نابود می کند و جریان های شیطانی در تقابل مستقیم با ارزش های جامعه است.
منبع: شبستان
انتهای پیام/ ح . ا