SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نییوز»، عمر بن عبدالعزيز بن مروان بن حكم، هشتمين خليفه اموي است، كه بر تخت خلافت مسلمانان تكيه زد و بر مردم حكمراني كرد.
مادرش ليلي، مكني به «ام عاصم» دختر عاصم بن عمر بن خطاب است. (۱) بنابراين، عمر بن عبدالعزيز با دو واسطه به عمر بن خطاب (دومين خليفه مسلمانان) و با يك واسطه به مروان بن حكم (چهارمين خليفه امويان) منتهي ميگردد.
وي در سال ۶۱ و يا به روايتي ۶۳ قمري ديده به جهان گشود. (۲) با اينكه پدر و مادرش در شام و مصر زندگي ميكردند، او براي تحصيل و زندگي خود، مدينه منوره را انتخاب كرد و در نزد فقها و دانشمندان اين شهر مقدس نبوي به تحصيل علم و ادب پرداخت.
در آن عصر، دشمني با خاندان پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) مرسوم و معمول بود و خلفاي اموي بر شدت آن ميافزودند. ولي وي در مدينه منوره با مناقب و فضايل حضرت علي (ع) و فرزندان بزرگوار وي آشنا شد (۳) و هنگامي كه به مقام خلافت رسيد، ناسزاگويي به مقام شامخ اميرمؤمنان (ع) را ممنوع كرد و باغستان فدك را به اولاد حضرت فاطمه زهرا (س) برگردانيد. (۴)
وي در ايام كوتاه مدت خلافت خود، اقدامات اصلاحي زيادي به عمل آورد و براي ترميم نابسامانيهاي ستم كاران اموي و تقليل نارضايتيهاي مردمي، تلاش بليغي به عمل آورد. (۵)
مورخان اهل سنت، وي را «عمر صغير»، «عمر ثاني» و «اشج بني اميه» مينامند و از وي به نيكي ياد ميكنند. (۶) ابن عساكر درباره وي گفت: و كان عمر بن عبدالعزيز ثقه مأمونا، له فقه، و علم، و ورع، و روي حديثا كثيرا، و كان امام عدل … (۷)
درباره علاقه وي نسبت به خاندان پيامبر (ص) نيز روايت شد كه در عرفه، مناجات ميكرد و در فرازي از مناجات و نيايشهايش ميگفت: اللهم زد محسن آل محمد (ص) احسانا، اللهم راجع بمسيئهم الي التوبه، اللهم حط من أوزارهم برحمتك. (۸)
سرانجام، پس از دو سال و پنج ماه حكومت، در ۳۹ سالگي بدرود حيات گفت. تاريخ درگذشت وي، بيست و چهارم رجب سال ۱۰۱ قمري و بنا به روايتي ديگر در جمادي سال ۱۰۲ قمري، در «دير سمعان» از مناطق شام بود.
وي، پيش از وفات، به مدت بيست روز بيمار بود و پس از آن وفات كرد و در همان دير سمعان به خاك سپرده شد. (۹)
گفتهاند: هنگامي كه بني عباس بر امويان پيروز شده و پس از سركوبي آنان، مردگان بني اميه را از گور بيرون آورده و آتش ميزدند، متعرض قبر او نشدند.
۱- تاريخ مدينه دمشق (ابن عساكر)، ج۴۵، ص ۱۲۹؛ البدايه و النهايه (ابن كثير)،
ج ۹-۱۰، ص ۱۹۲؛ الثقات (ابن حبان)، ج۲، ص ۳۱۸
۲- التعديل و التجريح (سليمان بن خلف باجي)، ج۳، ص ۱۰۶۰
۳- البدايه و النهايه، ج۹-۱۰، ص ۱۹۳
۴- وقايع الايام (شيخ عباس قمي)، ص ۳۲۱؛ تاريخ ابن خلدون، ج۲، ص ۱۲۴
۵- تاريخ ابن خلدون، ج۲، ص ۱۲۳؛ الثقات، ج۲، ص ۳۱۸
۶- وقايع الايام، ص ۳۲۱
۷- تاريخ مدينه دمشق، ج۴۵، ص ۱۲۹؛ البدايه و النهايه، ج ۱۰- ۹، ص ۱۹۲
۸- تاريخ مدينه دمشق، ج۴۵، ص ۱۴۰
۹- نك: تاريخ دمشق، ج۴۵، ص ۱۲۸ و ص ۱۳۱؛ الطبقات الكبري (محمد بن سعد)، ج۵، ص ۴۰۸؛ التعديل و التجريح، ج۲، ص ۷۸۶
منبع: حج
انتهای پیام/ ح . ا
در نوشتن خبرها کمی دقت کنید و اولویت رو به روایات ائمه بدید.
از شما بعیده؟!!؟؟؟!!؟؟
آسمانی ها او را لعن می کنند و زمینی ها ستایش.
در حالیکه این ملعون اگر صادق گفتار و صادق کردار بود خلافت را که اصل اصول است را بازمی گرداند.
ولی باز هم نتوانست یا نخواستند نمایش همین یک نفر را هم تحمل کنند لذا او هم دشمنی خود را بصورتهایی نشان داده مثلا یکی از اقدامات وی این بود که برای اولین بار درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را بست کاری که حتی در تمام حکومت های قبلی انجام نشده بود ...
کار ابن عبدالعزیز به غاصبی می ماند که حاضر نیست خانه غصبی را تحویل دهد و بیرون رود ولی گوشه ای از حیاط آن را موقتا در اختیار صاحبخانه می گذارد تا مقداری خود را موجه نشان دهد و صدای صاحبخانه که دارد کم کم کمکهایی پیدا می کند اوج نگیرد ...
حضرت محمد پیامبر نور و رحمت(صلوات الله علیه)
حضرت فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین (سلام الله علیها)
امام اول: اقا و مولا علی(علیه السلام)
امام دوم: امام حسن(علیه السلام)
امام سوم:امام حسین(علیه السلام)
امام چهارم: امام سجاد(علیه السلام)
امام پنجم:امام محمد باقر(علیه السلام)
امام ششم: امام جعفر صادق(علیه السلام)
امام هفتم:امام موسی کاظم(علیه السلام)
امام هشتم:امام رضا(علیه السلام)
امام نهم: امام محمد تقی جواد(علیه السلام)
امام دهم: امام هادی(علیه السلام)
امام یازدهم: امام حسن عسکری(علیه السلام)
امام دوازدهم:امام زمان حضرت مهدی حجت بن حسن(علیه السلام)(عج)
اطلاعاتت ضعیفه کمی مطالعه کن
این ملعون هم مثل اجدادش و اولادش همگی خبیث اند.
دخیلم یا سید الساجدین