SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز»، گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی عراق و شام
(داعش) در ادامه اقدامات غیرانسانی خود اقدام به تخریب مرقد اویس قرنی صحابی
پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله)کرد. این دومین باری است که طی چند ماه گذشته
مرقد این صحابی هدف حمله تروریستها قرار میگیرد و در حمله پیشین به مرقد اویس
قرنی گلدستههای حرم ایشان تخریب شده بود. اویس قرنی کیست؟ سیره
نویسان در اشاره به سلسله نسب اویس آورده اند: اویس، پسر عامربن جزءبن مالک بن قرن
بن ردمان بن ناحیه بن مراد بن مالک بن اددبن مذحج(1) است. برای اویس چند لقب
برشمرده اند: به سبب اینکه جد ششمش «قَرن» نام داشت، او را «قَرَنی» و به موجب
آنکه جد نهمش، «مراد» نام داشت، «مرادی» و از آنجا که دوازدهمین جدش «مَذحج» بود،
او را «مذحجی» خوانده اند. برخی بر این باورند او را از آن روی قرنی لقب داده اند
که در منطقه ای به نام «قَرن المنازل»، از سرزمین یمن زندگی می کرد.(2) آورده اند
که وقتی آیین اسلام در مکه آشکار شد، خاندان اویس به اسلام گرویدند و از دو قبیله
ی این دودمان، مذحج و مراد، شخصیت های بزرگی همچون مالک اشتر و کمیل بن زیاد نخعی
ظهور یافتند. خاندان مذحج، چنان از اسلام حمایت می کردند و در راه حاکمیت آن، رشادت
و فداکاری نشان می دادند که رسول اکرم(صلی الله علیه واله) درباره ی ایشان فرمود: «بیشترین افراد قبایل
در بهشت، مردم قبیله ی مذحج اند».(3) به گواهی تاریخ، در یکی از روزهای جنگ صفین،
حدود هشت صد تن از خاندان مذحج، به فرماندهی مالک اشتر با شهامت و شجاعت بسیار به
دشمن تاختند و صفوف مشرکان را درهم شکسته، بیش از 180 شهید، به اسلام تقدیم
کردند.(4)
آورده اند که گروهی از مردم یمن، در سال دهم هجری، به هنگام تبلیغ امیرالمومنین (علیه السلام) در این سرزمین، به اسلام
گرویدند که گویا در این زمان، اویس در حدود چهل سالگی اسلام آورده است. بنابراین،
سیره نویسان تاریخ تولد اویس را حدود سی سال پیش از هجرت دانسته اند.
نور اویس در خانه ی پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) آورده اند که اویس انسانی وارسته
بود. چنان که با شنیدن ویژگی ها و آموزه های پیامبراسلام، به حقانیت آن حضرت ایمان
آورد. او پیش از اسلام آوردن نیز مردی پاک اندیشه و پاک رفتار بود. وی همواره به
ارزش های والای اخلاقی و انسانی احترام می گذاشت و در همه ی عرصه های زندگی، این
ارزش ها را رعایت می کرد. اویس در زادگاه خود سرگرم کار بود و مادری پیر داشت که
احترام و نگه داری او را بر همه ی کارها مقدم می شمرد. وی هرگز از دستورهای مادرش
سر نمی پیچید؛ تا آنجا که برای خدمت به مادر و تنها نگذاشتن او، حتی به سفر نمی
رفت. روزی هجران رسول خدا(صلی الله علیه واله) او را بسیار بی تاب کرد. از این
روی، نزد مادر رفت تا از او اجازه بگیرد و برای دیدار پیامبر به مدینه برود. مادر
چون به وجود اویس و کمکش نیاز داشت، به او گفت: «برو، ولی زود بازگرد. بیش از نصف
روز، در مدینه نمان».
اویس با اشتیاق بسیار، برای دیدن پیامبر به سوی مدینه شتافت.
چون به این شهر رسید، باخبر شد که رسول خدا(صلی الله علیه واله) به سفر رفته است.
اصحاب به او گفتند: «امشب را نزد ما بمان تا پیامبر از سفر بازگردد». اما اویس
گفت: «به مادرم قول داده ام که زود برگردم، اینک ناچارم که به یمن بازگردم. شما سلام
مرا به محبوبم، رسول اکرم برسانید». سپس عازم یمن شد. هنگامی که پیامبر از مسافرت
بازگشت، اصحاب به ایشان گفتند: «بیابان گردی به نام اویس از یمن آمده بود [تا شما
را ببیند] و چون شما در مدینه نبودید، به شما سلام رساند و بازگشت». پیامبر خدا
فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ی ما بر جای مانده است».(5)
اویس در کلام پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) اویس، انسانی پاک سرشت، مؤمن و
بااخلاص بود. از این روی، پیامبر اسلام او را بسیار دوست می داشت و گاهی میان
اصحابش از او یاد می کرد. پیامبر چنان درباره ی اویس سخن می گفت که همگان می
فهمیدند اویس، بنده ی بزرگوار خداوند است و نزد خدا و رسولش جایگاه والایی دارد.
حتی رسول اکرم(صلی الله علیه واله) بارها از اشتیاقش برای دیدار او سخن گفت.
روزی
آن حضرت به یاد اویس افتاد و فرمود: «نسیم خوش بهشت، از سوی قرن (یمن)، در حال
وزیدن است. آه! ای اویس قرنی، چقدر من مشتاق دیدار تو هستم. ای مردم، هر کس او را
دید، سلام مرا به وی برساند». شخصی از حاضران پرسید: «ای رسول خدا، اویس قرنی
کیست» پیامبر خدا فرمود: «او کسی است که اگر از نزد شما برود، از او سراغی نمی
گیرید، و اگر روزی میان شما حاضر شود، به وی اعتنایی نمی کنید»؛ یعنی او به سبب
ساده زیستی، نظر کسی را به سوی خدا جلب نمی کند و بسیاری از افراد به دلیل ساده
بودن زندگی اش، به او اعتنا نمی کنند، ولی در پیشگاه خداوند، جایگاه بالایی دارد.
حضرت همچنین در توصیف بزرگی و جایگاه والای اویس در روز قیامت فرمود: «در نتیجه ی شفاعت
اویس، جمعیت بسیاری [به شمار همه ی افراد دو قبیله ی پرجمعیت ربیعه و مُضَر]، به
بهشت وارد خواهند شد. او با اینکه مرا ندیده، به من ایمان آورده است و پس از من،
در رکاب جانشینم، امیرالمومنین
(علیه السلام) در جهاد با دشمنان [خدا] به شهادت می رسد».(6) پس
از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله)، اویس همچنان گمنام زندگی می کرد تا
اینکه نوبت به خلافت امیرمؤمنان، علی علیه
السلام رسید. وی برای یاری امیرالمومنین (علیه السلام) به پا خاست و در زمره
ی یاران ویژه ی ایشان درآمد. اویس همواره مردم را به همراهی با امیرمؤمنان، علی(علیه
السلام) فرامی خواند. آورده اند که مردی به اویس گفت: «مرا موعظه ای کن». اویس
پاسخ داد: «تو را سفارش می کنم به کتاب خدا [قرآن] و سنت پیامبران الهی و همراهی
با صالح مؤمنان [علی بن ابی طالب(علیه السلام)]».(20) وقتی جنگ های جمل و صفین امیرالمومنین (علیه السلام) تحمیل شد، اویس قرنی
لباس رزم پوشید و خلیفه ی برحق رسول خدا(صلی الله علیه واله) را تا پای جان یاری
کرد. اویس قرنی آن قدر
لیاقت داشت که امیرالمومنین (علیه السلام) در جنگ صفین به
انتظارش نشست و او را ستایش کرد.
او تنها یکی از یاران معمولی امیرالمومنین (علیه السلام) نبود، بلکه از حواریون
آن حضرت به شمار می آمد. پیشوای هفتم، امام موسی کاظم(علیه السلام) فرمودند: «روز رستاخیز منادی
الهی ندا می دهد: "حواریون محمد(صلی الله علیه واله) که از پیروی او دست نکشیدند
و بر سر پیمان خود باقی ماندند، کجا هستند؟" در این هنگام چهره های درخشانی
مانند سلمان، ابوذر، و مقداد از جای برمی خیزند و خود را معرفی می کنند. بار دیگر
منادی ندا می دهد: "حواریون علی(علیه السلام) کجایند؟" در این هنگام، گروهی
از یاران برجسته ی امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) مانند محمد بن ابی بکر، میثم تمار
و اویس قرنی برخاسته، از دیگران مشخص می شوند».(21) اصبغ بن نباته نقل می کند: علی
بن ابی طالب(علیه السلام) را هنگام جنگ صفین دیدم که خطاب به یاران خویش فرمود:
«چه کسی حاضر است تا پای جان با من بیعت کند؟» بی درنگ 99 تن از یاران، به حضور
امام رسیدند و با ایشان بیعت کردند. امام فرمود: «کیست که این رقم را تکمیل کند که
پیامبر خدا، به من خبر داده است [شمار] بیعت کنندگان با من در این روز، صد تن
خواهند بود». در همین هنگام، مردی که لباس های بسیار ساده ای بر تن داشت، پیش آمد
و برای بیعت با امام علی(علیه السلام) آماده شد.(27) در جای دیگری آمده است: «چون
این مرد(اویس) نزدیک تر آمد، امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) فرمود: "اویس
باش!" او عرض کرد: "من همان اویس قرنی ام"».(28) اسیر بن جابر نیز
می گوید: وقتی در جنگ صفین، منادی سپاه علی فریاد زد: «ای سپاه خدا، نبرد را آغاز
کنید»، اویس را دیدم که شمشیرش بر اثر شدت ضربه هایش شکست. سپس شمشیر را بر زمین
انداخت و فریاد زد: «ای مردم، از این قوم هیچ هراسی به دل راه ندهید. پیش بروید که
خدا با ماست». بدین ترتیب، سپاهیان
امیرمؤمنان را تشویق می کرد که ناگهان تیری به قلبش خورد و همان جا بر زمین افتاد
و شهید شد. پس از جنگ، امیرالمومنین
(علیه السلام) بر جنازه ی اویس نماز خواند و وی را دفن کرد.
آن
گاه بر سر تربتش نشست و به یاد او گریست.(29) نقل است که پس از شهادت اویس، نزدیک
به چهل و چند زخم نیزه و تیر در بدن او به چشم می خورد.(30) مرقد پاک اویس، در سمت
چپ قبر عمار یاسر در شهر رقه ی سوریه قرار دارد. مزار شریف او گنبد و بارگاه و
حرمی کوچک دارد و بر روی سنگی که نیمه ی بالای قبر را گرفته، به خط کوفی نام اویس نوشته
شده است. کسانی که از شهر رقه به شام می روند و کنار قبر پاک اویس می ایستند، به
یاد زندگی بی آلایش او و زهد راستینش، و خاطره ی جانبازی او در رکاب مولایش امیرالمومنین (علیه السلام) می افتند و بی اختیار
سرشک از دیده می ریزند. گروه تروریستی موسوم
به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در ادامه اقدامات غیرانسانی خود اقدام به تخریب
مرقد اویس قرنی صحابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله)کرد. این دومین باری است که
طی چند ماه گذشته مرقد این صحابی هدف حمله تروریستها قرار میگیرد و در حمله
پیشین به مرقد اویس قرنی گلدستههای حرم ایشان تخریب شده بود. تروریستهای مخالف
سوری پیش از این نیز در ادامه اقدامات خود برای ایجاد جنگ مذهبی در منطقه مرقد
حضرت زینب(سلام الله علیها) و حضرت رقیه(سلام الله علیها) را هدف قرار داده بودند
و در همین راستا در اقدامی شنیع به مزار حجر بن عدی دیگر صحابی سرشناس حمله کرده
بودند و مزار وی را تخریب کردند.
پی نوشت
ها : 1- در نام پدر او اختلاف است. برخی او را عامر و بعضی عمرو و
بعضی دیگر عروه و گروهی نیز انیس خوانده اند. 2- عباس بن محمد رضا قمی، سفینه
البحار، ج1، ص53. 3- محمد رضا یکتایی، زندگی پرافتخار اویس قرنی، ص18. 4-
عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج5،
ص199. 5- قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج1، ص280. 6- محمد
باقر مجلسی، بحارالانوار، ج42، ص155. 20- ملاعلی علیاری تبریزی، بهجه الامال، ج1،
ص367. 21- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص342 و ج34، ص275 27- ابوعبدالله
الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص403. 28- عزالدین
ابوالحسن علی بن محمد بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص151؛
شهاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج1، ص120. 29-
سید محسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج3، ص512- 516. 30- محمد تقی التستری،
قاموس الرجال، ج2، ص131.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ز.ح