SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
«شیعه نیوز»:
1. اتهام زنی و تکفیر میان مسلمانان، بسیار نابخردانه و وحدت شکن است؛ نابهنجاری که با اصل دین ناسازگار است و مجالی برای اخوّت باقی نمیگذارد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» در حقیقت مؤمنان با هم برادرند؛ پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید.1
2. گاه رفتار و گفتاری از مسلمانان سر میزند که در همان نگاه و حتی احساس اول، ناهمگونی آن با دین حنیف اسلام، آشکار میشود. این حس و نگاه اول را نباید گذاشت تا به عقده و غده چرکین نفاق و فراق و جدال تبدیل شود؛ بل سزاست که با موشکافی به ریشههای آن پیبرد و سره را آراست و ناسره را پیراست و از گمان بد پروا داشت که «وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیْئًا» و ایشان را به این [کار] معرفتی نیست.
جز گمان [خود] را پیروی نمی کنند، و در واقع، گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودی نمیرساند.2 «وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» و بیشترشان جز از گمان پیروی نمیکنند [ولی] گمان به هیچ وجه [آدمی را] از حقیقت بی نیاز نمیگرداند. آری! خدا به آن چه میکنند داناست.3
3. بت شکنی و شرک ستیزی، سرلوحة آیین اسلام است و چکیدة آن را میتوان در سوره توحید مطالعه کرد و در یک جمله یافت که «قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ» بگو: اوست خدای یگانه.4 پس نمیتوان مسلمانی را یافت که یگانه پرست نباشد یا در پرستش معبود خود، انبازی را تصور کند: «وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ» و هر کس با خدا معبود دیگری بخواند، برای آن برهانی نخواهد داشت، و حسابش فقط با پروردگارش میباشد، در حقیقت، کافران رستگار نمی شوند.5
4. طایفههای گوناگون مسلمانان، از جهت همسایگی با پیروان دیگر ادیان، یا دوری از مراکز علمی اسلامی، یا گرایشهای اولیه مذهبی، بی توجهی به برداشتهای دیگران، یا رسوب خرافات پیشینی و مانند آن گرفتار کنشهایی هستند که با اصول محکم اسلامی همخوانی ندارد.
تمثالهای هندی، ریاضتهای ناروا، قمهزنی و خودزنی برگرفته از مسیحیت منحرف، تعلّق خاطر بیش از اندازه به برخی مظاهر مثل مهر نماز و سجاده و تسبیح، ساختمان تجملی مساجد بهسان کلیسا، کهنه گرایی و مخالفت با عقل و نوآوری و دهها آسیب دیگر که در آغاز چه بسا از روی نیّت خوب و خیرخواهانه شکل گرفته یا پیامد بدفرجامی نداشته است .
هرچه هست این همه را نمی توان با تکفیر و توهین، چاره کرد؛ چه این سزای مشرکان نیست تا چه که شایسته مسلمانان باشد: «وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلی أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و اگر تو را وادارند تا دربارة چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مبر، و [لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن، و راه کسی را پیروی کن که توبهکنان به سوی من بازمیگردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است، و از [حقیقت] آنچه انجام میدادید شما را با خبر خواهم کرد.6
5. بدعت زدایی، هدایت مردمان و جلوگیری از گمراهی، وظیفه عالمان ربانی است، اما این مهم آنگاه صورت خواهد گرفت که خود از پشتوانة علمی و تقوا برخوردار باشند. حرکت جاهلانه و کوتهفکرانه نه تنها رشدآور نیست که ضلالت افزا است:
«وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ» و جز کسانی که [کتاب] به آنان داده شد - پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد - به خاطر ستم [و حسدی] که میانشان بود، [هیچ کس] در آن اختلاف نکرد.7 «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِنْ اللَّهِ» و کیست گمراه تر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟8
6. یکی از موارد اتهام زنی میان مسلمانان، همین مسأله شرک است که گویی همه فریاد قرآن بر سر مشرکان، دستاویزی شده برای تکفیر و حکم ترور مسلمانان! این کج فهمی، همان نفهمیدن معنا و مصداق بدعت و خودرأیی عدهای عالمنما است که کلفت شدن رگ غیرتشان باعث نرسیدن خون به مغزشان شده و نوعی عصبیت جاهلی را میتوان در رفتارشان مشاهده کرد.
اینان گویی با فاصله گرفتن از پیامبر رحمت و مهر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به جهالت نژادی خویش باز گشتهاند: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِیْن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِینَ» و محمّد (صلی الله علیه و آله) جز فرستادهای نیست، به یقین پیش از او (نیز) فرستادگان (دیگری) بودند، پس آیا اگر [او] بمیرد و یا کشته شود، به (عقاید کفرآمیز) گذشتههایتان باز میگردید؟! و هر کس به گذشته (کفرآمیز) ش باز گردد، پس به خدا هیچ چیزی زیان نمیرساند و به زودی خدا، سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.9
7. ادعای شرک ستیزی آنگاه به چالش کشیده میشود که دانش عقلی لازم برای فهمیدن مسأله توحید و شرک و دانش تفسیری غنی برای شناخت موارد شرکورزی و اطلاعات کامل و بیتعصّب اجتماعی و نژادگرایانه برای تشخیص مصادیق آن در جوامع و مذاهب گوناگون اسلامی موجود نباشد: «وَإِنَّ کَثِیرًا لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ» و بیگمان، بسیاری (از مردم)، به خاطر هوسهایشان بدون هیچ دانشی (دیگران را) گمراه میسازند. به راستی که پروردگارت، خود به (حال) تجاوزکاران داناتر است.10
8. شفاعت، توسل، زیارت و مواردی مشابه چون ساختمان حرم ها، دستاویز گروهی به نام وهابیت است که برخی رفتارها و گفتارهای ناروا نیز از سوی عوام شیعه و گاه بسیار نادر سخنی از خواص، آتش جهالتها را برای اتهامزنی و تفرقه، سوزانتر میکند . این درحالی است که قرآن و سنت بارها ضمن تخطئه اعمال مشرکان، برجایگاه اولیا و مقرّبان الهی، صحه گذاشته و روح آنان را زنده و در حال روزی خوردن میداند، شفاعتشان را به اذن خدا جایز و توسل به آنان را برای رسیدن به حق، میشناساند.
/مشرکان/: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَی رَبِّهِمْ الْوَسِیلَهََ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا» کسانی را که آنان میخوانند، خودشان وسیلهای (برای تقرب) به پروردگارشان میجویند، وسیلهای هر چه نزدیکتر و به رحمت او امیدوارند و از عذاب او میترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهیز و وحشت است.11 / مؤمنان /: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهََ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرّب به او بجویید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.12
9. جالب این جاست که با دقت در مواضع به ظاهر موحّدانه وهابیت، سخنان و برداشتهایی را میشنویم که ادعای شرکزدایی آنان را زیر سؤال میبرد. وهابیان همراه با این که دیگران را به شرک متهم میکنند و بوسیدن اماکن متبرک و مقدس مثل مقام ابراهیم یا زیارت حرم نبوی را به باد انتقاد میگیرند، در واقع از خدایی حمایت و دفاع میکنند که از شفاعت دیگران و یا محبوب شدن مخلوقاتش، هراسناک است! و این خود شرکی بزرگ و پنهان است .
پر واضح است که احترام به بنده برگزیده خدا و توسل به او و زیارت مزارش، هیچ شباهتی به عبادات مشرکانة بتها و خورشید و ماه ندارد: «قُلْ أَغَیْرَ اللهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلَا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنْ الْمُشْرِکِینَ» بگو: «آیا غیر از خدا - پدیدآورنده آسمانها و زمین - سرپرستی برگزینم؟ و اوست که خوراک میدهد، و خوراک داده نمی شود.» بگو: «من مأمورم نخستین کسی باشم که اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده که:] هرگز از مشرکان مباش».13
10. از کوته فکریهای وهابیت، حرکت با خاموش کردن چراغ عقل و راه افتادن در دشت تفسیر است! این شیوة تفسیری، میوهای جز ظاهرگرایی به بار نمینشاند. این گونه است که خدا در عرش نشسته: «ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ» صاحب ارجمند عرش.14 و دلیل آن هم گفته فرعون است: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرِی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِی صَرْحًا لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَی إِلَهِ مُوسَی وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنْ الْکَاذِبِینَ»
و فرعون گفت: «ای بزرگان قوم! من جز خویشتن برای شما خدایی نمی شناسم. پس ای هامان! برایم بر گِل آتش بیفروز و برجی [بلند] برای من بساز، شاید به [حال] خدای موسی اطّلاع یابم، و من جداً او را از دروغگویان میپندارم».15 در حالی که: «سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» پروردگار آسمانها و زمین [و] پروردگار عرش، از آنچه وصف میکنند منزه است.16
11. شگفتتر اینکه واسطه قرار دادن بین خدا و خلق خدا، از نظر وهابیت شرک است؛ اما واسطه شدن جبرائیل در القای وحی، میکائیل در تقسیم روزی و عزرائیل در دریافت روح بلا اشکال یا محل سکوت است ! زیارت حرم نبوی شرک است اما طواف خانه سنگی کعبه، ایرادی ندارد ! حتی اگر از زندگان درخواست دعا و استغفار از خدا، مجاز باشد (!)
چنانکه به پیامبر (ص) میفرماید: «... فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ...» پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه17؛ اما این مسأله با مرگ از بین میرود! تو گویی جسم آنها مهمتر از روح است و روح هیچ محلّی از اعتنا ندارد! یعنی توسل به روح معصوم، شرک است! ؟ گرچه روح از بین نمی رود: «و لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ» و کسانی را که در راه خدا کشته میشوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند؛ ولی شما نمیدانید.18
12. قرآن کریم بارها از مشرکان سخن گفته و برابر این گزارش، مشرکان اگرچه در آفریدگاری خدا را میپذیرفتند اما بت میپرستیدند و تدبیر امور را به دست ماه و ستاره میدانستند: «أَیُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ» آیا موجوداتی را [با او] شریک میگردانند که چیزی را نمیآفرینند و خودشان مخلوقند؟19 همچنین: «وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ...» او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا به خورشید سجده میکنند.20
اکنون پرسش این است که کدام مسلمان میتواند چنین شرکی داشته باشد؛ یعنی معبود و مدبّری جز خدا تصور کند؟! در خالقیت خدا که تردیدی نبود، هرچه بود در شریک دانستن اشیایی چون بت و آتش و کرات آسمانی در پرستش با خدا بود .
حال آیا مسلمانان با توسل به بندگان صالح خدا که پیشگامان دعوت به توحیدند، مشرک شدهاند؟! آیا شفاعت به اذن و رضایت خدا از خدایی میکاهد یا موحدان را متوجه غیر خدا میکند؟! «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ...» کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟21 «مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ...» شفاعتگری جز پس از اذن او نیست.22 «یَوْمَئِذٍ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا» در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.23
13. بندگان خاص خدا به اذن و خواستة او توانایی آفرینش و زنده کردن، شفا دادن بیمار، رد کردن بلاها، تسلط بر جن و باد و پرندگان و فهم سخنان آنان را دارند و اعتقاد به این مسأله نه تنها شرک نیست بل تصدیق کتاب خدا و ایمان به قدرت اوست. «إِذْ قَالَ اللهُ یَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهََ وَالتَّوْرَاهََ وَالْإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنْ الطِّینِ کَهَیْئَهِِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَی بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ»
[یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود: «ای عیسی، پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی] با مردم سخن گفتی؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزی] به شکل پرنده میساختی، پس در آن میدمیدی، و به اذن من پرندهای میشد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا میدادی؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون میآوردی؛ و آنگاه که [آسیب] بنی اسرائیل را -هنگامی که برای آنان حجتهای آشکار آورده بودی- از تو باز داشتم. پس کسانی از آنان که کافر شده بودند گفتند: این[ها چیزی] جز افسونی آشکار نیست.24
«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَهً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیٍْ عَالِمِینَ وَمِنْ الشَّیَاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ» و برای سلیمان، تندباد را رام کردیم] که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم جریان مییافت، و ما به هر چیزی دانا بودیم. و برخی از شیاطین بودند که برای او غوّاصی و کارهایی غیر از آن میکردند، و ما مراقب [حال] آنها بودیم.25 «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیٍْ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنْ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ»
و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: «ای مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی به ما داده شده است. راستی که این همان امتیاز آشکار است».و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند.26
14. موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد؛ اما در این نوشتار در پی اثبات شرک وهابیان که گروهی از مسلمانانند، نیستیم. آنچه اهمیت دارد، یادآوری این نکات است که اولا باید بیش از پیش سراغ قرآن برویم. ثانیاً باید مراقب برخی رفتارها باشیم تا نزد سایر مسلمانان در موضع اتهام شرک قرار نگیریم. ثالثا گفتار و برخورد وهابیت را باید به دقت شنید و سنجید و سپس به روشنگری آنان پرداخت تا از جهلی که گرفتار آن شده و با افراط خود چهره اسلام عزیز را در جهان تیره ساختهاند، برهند.
پینوشتها
1.حجرات، 10.
2.نجم، 28.
3.یونس، 36.
4.توحید، 1.
5.مؤمنون، 117.
6.لقمان، 15.
7.بقره، 213.
8.قصص، 50.
9.آل عمران، 144.
10.انعام، 119.
11.اسرا، 57.
12.مائده، 35.
13.انعام، 14.
14.بروج، 15.
15.قصص، 38.
16.زخرف، 82.
17.آل عمران، 159.
18.بقره، 154.
19.اعراف، 191.
20.نمل، 24.
21.بقره، 255.
22.یونس، 3.
23.طه، 109.
24.مائده، 110.
25.انبیا، 82 و 81.
26.نمل، 17 و 16.
حامد عبداللهی
منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره 7
انتهای پیام/ ح . ا