۰

زن در کدام لحظه به خدا نزدیک‌ است/ خلقت حوری‌ها بستگی به درجات ایمان دارد

بانو امین با اشاره به روایت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) «زن در کدام لحظه به خدا نزدیک‌تر است؟ آن لحظه‌­ای که زن در خانه می­‌ماند و به امور تربیتی می­‌پردازد»، گفت: دلیل اینکه زن باید در خانه بماند و تربیت کند، این است که زن مرکز رحمت است.
کد خبر: ۷۱۵۳۷
۱۳:۰۶ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۳
 SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از روابط عمومی حوزه علمیه امام مهدی(علیه السلام)، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر این مدرسه دینی در تازه‌ترین سخنرانی خود به موضوع «بزرگترین معجزه خداوند در خلقت انسیة‌الحوراء» پرداخت که مشروح آن در  ادامه می‌آید:

*انسیة‌الحوراء، نه حورالعین است و نه ملک!

پروردگار عالم، عنصر شجره طیّبه خلقت را که در قالب جسم انسانی قرار داد، به خاطر درک مفاهیم انسانی، او را انسیه‌الحوراء نامید. گرچه بشر همین عنوان انسیه‌الحوراء را هم درک نمی‌کند، إلّا المتقین که رأس آن‌ها، معصومین(علیهم السلام) هستند و در مرحله ثانی، تالی‌تلو معصوم. انسیه‌الحوراء، بالجد نه انس است، نه حوراء! امّا از باب تفهیم ظاهری به انسان‌ها، انسیه الحوراء نامیدند که این نکته، بسیار مهمّی است.

تازه اگر همین را بخواهیم درک کنیم و به صورت ظاهر معنی کنیم، مطلب بسیار مهم آن، این است که پروردگار عالم، قدرت‌نمایی خاصّ خودش را این‌طور بیان کرده: ما قدرت نمایی کردیم، کسی را به صورت انس برای بشر و هبه الهی به نبی مکرّم(صلی الله علیه وآله) - که عطای الهی بر ایشان است - قرار دادیم که او، جنس شما نبود و حوراء بود.

لذا اسّ و اساس او، حورائیّه است، نه انسیّه. حورائیّه با مَلَکیّه متفاوت است و حورالعین هم نیست. حورائیّه برتر از ملک و برتر از هر تصوّری است که در مورد ملائکه الهی تبیین می‌شود.

چون حورالعین، آن مرتبه‌ای است که ذوالجلال و الاکرام، در عالم خلقت، برای در خدمت قرار دادن انسان‌ها قرار داده است. لذا حورها هم به مراتب درجات انسانیّه، همان درجه را دارند.

*توصیف حداقل خانه مؤمن در بهشت

کما این‌که قرآن می‌فرماید: باب بهشت، انواعی دارد، جنّات است، رضوان است و یکی هم جنّتی است. در تعابیر روایی ما، هشت طبقه یا هشت باب برای بهشت تبیین کردند که هر باب، متعلّق به گروهی است و به درجات آن افراد بستگی دارد.

گر چه قبلاً هم طبق روایتی - که اتّفاقاً این روایت، هم از باب سندیّت، هم از باب درایه و هم از باب علم‌الرجال، روایت صحیحه‌ای است و سند بسیار عجیبی است که بسیار مورد تأکید بزرگان است و به تعبیر عامیانه، از باب سندی، مو لای درز این روایت نمی‌رود - بیان کردیم: کمترین درجه‌ای که برای خانه اهل بهشت قائلند - این‌که از کدام در وارد می‌شوند، بحث جدایی است، «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین‏» که آن هم بستگی به همان  «آمِنین» دارد که ایمان به دنیا، عامل آن می‌شود - این است که فرمودند: وقتی مؤمن می‌خواهد وارد منزل خودش بشود، می‌بیند یک قصر بسیار عالی است که هزار باب دارد، از هر دری هم که وارد می‌شود، می‌بیند هزار منزل دارد. آن‌وقت وارد هر منزلی هم که شد، می‌بیند هزار ساختمان دارد، هر ساختمان آن هم هزار در دارد، هر درب به هزار سالن باز می‌شود، هر سالن به هزار اتاق باز می‌شود. در هر اتاق که وارد می‌شود، هزار تخت می‌بیند و هر تختی هم هزار حوری بهشتی دارد!

لذا یکی از آقایان که به آیت‌الله شاه‌آبادی گفته بود: آقا! این‌که گفتند فردای قیامت، تمامی ندارد، حوصله‌مان سر نمی‌رود؟ در اینجا هر چقدر عمر کنیم، در نهایت می‌میریم، امّا می‌گویند: در آنجا مرگی ندارد!

ایشان این روایت را برای او خوانده بودند. بعد خود آن شخص به آقا گفته بود: آقا! این ‌طور که معلوم است میلیون‌ها سال طول می‌کشد که ما فقط خانه خودمان را جمع و جور کنیم. حالا بعد از آن میلیون‌ها سال باید به دید و بازدید دیگران برویم. آقا فرمودند:  حالا فهمیدی که تمام‌شدنی نیست.

تازه قرآن می‌فرماید: یک روز آخرت، پنجاه هزار سال دنیاست! پنجاه هزار روز یا پنجاه هزار ماه هم نفرمود، بلکه فرمود: پنجاه هزار سال! شما در این دنیا خیلی عمر کنید، صد ساله می‌شوید، امّا در آنجا هر یک روز، پنجاه هزار سال دنیاست.

*خلقت حوری‌ها با توجه به درجات ایمان مؤمنین!

پس بیان شد که هر اتاق منزل مؤمن در بهشت، هزار تخت دارد که هر تخت هم هزار حوری دارد. امّا آن حوری، اینکه مدّنظر ما می‌باشد، نیست. البته می‌گویند: خود حوری‌ها هم تفاوت دارند و با توجّه به اینکه چه کسی از چه بابی وارد شود و به چه خانه‌ای می‌رود، درجه بندی دارند. لذا معلوم می‌شود که آن‌ها را به نسبت ایمان انسان‌ها خلق کردند.

همانطور که پیامبر اکرم، خاتم رسل(صلی الله علیه وآله) فرمودند: یک لااله الاالله که می‌گویید، یک درخت برای شما در بهشت غرس می‌شود. یک نفر گفت: یا رسول‌الله! چقدر عالی و آسان است؛ پس ما باید باغ‌های زیادی در بهشت داشته باشیم. حضرت فرمودند: بله، امّا به شرط اینکه با گناهان خود، آتشی نفرستید که آن‌ها را بسوزانید.

مثل این می‌ماند که کسی کشاورزی می‌کند، خرمنی را جمع می‌کند و بعد زیر آن یک کبریت بزند و آن‌ها را آتش بزند. چقدر زحمت دارد که شما گندم‌ها را بکارید، مراقبه کنید، این بذر را سم پاشی کنید، مواظب ملخ باشید و ...، بعد با خوشحالی درو کنید، امّا یک کسی بیاید و یا خودتان، با یک کبریت، آن‌ها را آتش بزنید! لذا گناه، این حالت را دارد.

ولی همه این مطالب حور نسبت به انسان‌ها است. امّا منظور از حوراء، در انسیه‌الحوراء، این حور نیست که ما تصوّر می‌کنیم. ملک که معلوم است از یک انسان عابد متّقی، کمتر است. حتّی مقام ملک از جنّ هم کمتر است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون‏». در مقام خلقت، در مرحله اوّل، انسان است و مرحله ثانی، جنّ است.

این را هم بدانید، خیلی جالب است، آیت‌الله شیخ جعفر کاشف‌الغطاء آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن که خودشان مرجع تقلید اجنّه بودند، فرموده بودند: اتّفاقا ملائکه هم در استخدام اجنّه هستند! چون جنّ هم بعد از انسان، مقامش بالاست.

*عجز پیامبر از درک لیله!

حالا با توجه به این مطلب، انسیه‌الحوراء این نیست که ما تصوّر کنیم پروردگار عالم یک حورالعین را به انسان تبدیل کرده و آن را به نبیّ مکرّم هبه کرده است. اصلاً این مطلب با شأن این آیه شریفه مطابقت ندارد.

پروردگار عالم فرمود: «إنّا أعطیناک الکوثر» کوثر؛ یعنی همه چیز، هر چه که هست. امّا یک حورالعین که همه چیز نیست. خداوند می‌فرماید: من همه چیزم را به تو عطا کردم «إنّا أعطیناک الکوثر»، یعنی همه آنچه که به تعبیر عامیانه در دست داشتم، به تو عطا کردم. این، مزد و اجر زحمت تو هم نیست، بلکه آن را عطا کردم.

حالا این، یعنی یک حور عطا کرده؟! حور که خیلی زیاد است. بیان کردیم که در هر باب از حداقل خانه مؤمن در بهشت که وارد می‌شوی، هزار اتاق است؛ در هر اتاق که وارد می‌شوی هزار تخت است و در هر تختش هم هزار حورالعین است.

لذا اینکه خیلی هنر نیست که پروردگار عالم بیاید یک حورالعین را شبیه انسان کند و به پیغمبر بدهد و بگوید: «إنّا أعطیناک الکوثر» و بعد بگوییم: انسیه‌الحوراء یعنی همین.

معلوم می‌شود حوراء، چیز دیگری است. در این جورچینی که دارم می‌چنیم، خوب تأمّل بفرمایید. این که بعضی تبیین می-کنند: بی‌بی دو عالم(سلام الله علیها) به تعبیری یک جنسش، حور است و یک جنسش، انسان است، این، غلط است. البته این که در قالب جسم انسانی آورده، درست است و شاید بشود گفت: بالاترین معجزه‌ ذوالجلال و الاکرام، همین است.

برای همین فرمود: «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» من این را در آن شب، مقدّر قرار داده و نازل کردم. بعد می‌فرماید: «و ما ادریک ما لیلة القدر»، که وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: این «و ما ادریک » خطاب به پیغمبر است و  «اللیلة»؛ یعنی فاطمه. لذا خداوند می‌خواهند بفرمایند: تو قدر این لیله‌ای را که ما قرار دادیم، درک نمی-کنی و آن، فاطمه است.

خیلی عجیب است حتّی پیغمبر(صلی الله علیه وآله) هم درک نمی‌کند، پیغمبری که خدا فرموده: «لولاک لما خلقت الأفلاک» و همه علم خلقت به واسطه اوست. اصلاً همه عالم، هرچه که شما در ذهنتان بیاید و نیاید، آنچه که بشر بتواند وصف کند و وصف نکند، آنچه که در دریاهاست، آنچه که در صحراهاست، آنچه که در غارهاست، آنچه که در بیابان‌هاست، آنچه که در جنگل-هاست، آنچه که در کرات است، تمام ملائکه الهی، حتی خود حور، جنّ، عرش، فرش، ارض و ...، همه و همه، مشمول این «لولاک لما خلقت الأفلاک» است. یک چیز عجیب و غریبی است و خود این هم یک معجزه است.

حتّی روایت داریم این‌ هم که بیان فرمودند: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا‏»، به خاطر همان نور محمّد(صلی الله علیه وآله) است. یعنی این نور لولاکیّه بود که باعث شد ملائکه سجده کنند، نه به واسطه خود أبانا آدم. چون علّت خلقت أبانا آدم هم اوست. اصلاً اوضاعی است! قادر بلد است دیگر، به قوه مخیّله ما نمی‌خورد، ما محدودیم و از درک یک چیزهایی، عاجزیم و «عجزت العقول» برای ما هم هست و ما هم عاجزیم. می‌گوییم: یعنی چه؟! مگر می‌شود خدا همه چیز را برای یک نفر خلق کند؟! بله که می‌شود، خودش می‌خواهد.

حالا خداوند دارد به او که همه چیز خداست و علم خداست - چون می‌دانید علم حقیقی خدا اوست و امیرالمؤمنین، باب علم است «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا» - می‌گوید: «و ما ادریک ما لیلة القدر» تو چه می‌دانی این لیله که برای تو قرار دادم، چیست؟ این خیلی عجیب و محشر است!

لذا در انسیه‌الحوراء، حوراء به معنی حورالعین نیست و اشتباه است اگر کسی این تصوّر را بکند.

معجزه بزرگ ذوالجلال و الاکرام و حضرت حقّ، این است: آن حورائی را که فرمود کوثر است، به قالب جسمانی در آورده و ما هنوز در درک این مانده‌ایم.

*چرا حضرت زهرا را فقط سرور زنان نامیدند، نه سرور همه انسان‌ها؟!

لذا به تعبیر بزرگان وقتی پیامبر می‌بینند که بشر این‌طور عاجز است، لاجرم نوع دیگری بیان می‌فرمایند. آن نوع دیگری که بیان می‌کنند، این است: در کتاب مسند ابن‌حنبل در جلد سه یک روایتی خیلی عجیب است که این روایت را عایشه نقل می‌کند، می‌گوید: یک روز پیامبر اوصافی از فاطمه می‌گفتند که مانده بودیم چه می‌گویند! بعد پیامبر اصل بحث را عوض کردند، چون دیدند نمی‌فهمند. فرمودند: «فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ‏ مِنَ‏ الْأَوَّلِینَ‏ وَ الْآخِرِین‏» لذا پیامبر وقتی دیدند قدرت تفهیم ندارند و درک نمی‌کنند، این را بیان کردند که اما دخترم، سرور زنان عالم از اوّلین و آخرین است.

یک نکته‌ای را بیان کنم که در این مطلب، به خصوص خانم‌ها تأمّل کنند و آن اینکه جدّی چرا در این‌جا سیدة الانس من الاولین و الآخرین عنوان نکردند و سیدة نساء تبیین شده؟ دلیل، این است که پروردگار عالم در باب زنان، مطلبی را نهفته که در مردان قرار نداده. یکی از مطالب، این است که پروردگار عالم، زنان را به عنوان مرکز رحمت قرار داد.

*زنان در کدام لحظه به خدا نزدیک‌ترند؟

لذا من یک روایتی را بیان می‌کنم که سلمان می‌گوید: خدمت خانم بودم و وقتی دیدم چادرش، وصله‌دار و ساده است، تعجّب کردم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم در کرسی‌های طلایی می‌نشینند و پارچه‌های زربافت تن می‌کنند. حالا این هم دختر رسول خداست، نه چادر گران قیمت و نه لباس زیبایی!

بعد بی‌بی ‌د‌و عالم(س)فرمودند: «یا سلمان إنّ اللّه ذخرلنا الثیاب و الکراسیّ لیوم آخرٍ و لِکُلّ مؤمن و مومنة صبر فی الدنیا علی حالاته» سلمان! خدا لباس‌های زینتی و تخت‌های طلایی را که تو به دنبالش هستی، در روز قیامت برای ما ذخیره کرده و برای هر مؤمن و مؤمنه‌ای که در آن حالات دنیا صبر کند.

بعد راجع به زنان بیان کردند: «أَدْنَى‏ مَا تَکُونُ‏ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا» زن در کدام لحظه به خدا نزدیک‌تر است؟ آن لحظه-ای که زن در خانه می‌ماند و به امور تربیتی می‌پردازد.

خیلی جالب و عجیب است، ذیل این مطلب، آن بانوی مجتهده عارفه، بانو امین نکته‌ای را می‌گویند. بانو امین، یک عارفه عجیبی بودند که قبر شریفشان هم در تخت فولاد است. می‌دانید تخت فولاد این‌قدر مهم است که به وادی‌السّلام ثانی نام گرفته است. این بانوی مکرّمه، سیده نصرت بیگم امین، عارفه‌ای بودند که کتاب‌های عرفانی خوبی از ایشان بر جای مانده است.

ایشان ذیل این مطلب، بیان می‌کنند: دلیل این که زن باید در خانه بماند و تربیت کند؛ این است که زن، مرکز رحمت است.

*زن، مرکز رحمت است!

حالا مطلب ایشان را توضیح می‌دهم، امّا می‌خواهم بگویم: وقتی ما بی‌بی ‌دو عالمس) را نمی‌شناسیم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) مجبور می‌شوند فقط بگویند: «سیّدة النساء العالمین من الاوّلین و الآخرین». چرا عنوان نساء را می‌آورند؟ چون ما درک نمی‌کنیم. پس باید کنار بیاییم و در یک حد پایین‌تر حرف بزنیم.

اوّلاً زن مرکز رحمت است و لذا رحم را هم رحم می‌گویند چون از رحمت است. ما از اسپرمی هستیم که به چشم غیرمسلّح دیده نمی‌شویم و باید حتماً به چشم مسلح آن را دید. بعد در رحم قرار می‌گیریم. لذا آن‌جا را رحم می‌گویند، چون مرکز رحمت و رشد و نمو در آن‌جاست.

بهترین وصفی هم که نسبت به پروردگارعالم می‌شود داشت، رحمتش است. لذا این را بارها بیان کرده‌ام که پروردگارعالم در قرآن کریم و مجید الهی خود، همه سور را جز سوره توبه، با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع کرده، حتّی سوره توبه را «بسم اللّه القاصم الجبّارین» نفرموده، بلکه گفته: اصلاً نمی‌گویم، اگر «بسم اللّه» گفتید، باید با «الرّحمن الرّحیم» باشد، چون صفت بارزه من، صفت  رحمتم است.

بیان کردم، می‌شد گاهی به عنوان این که در یکی از سوره‌ها، مسئله عظمت خدا و علو خلقت و ... هست، بفرماید: «بسم اللّه العلیّ العظیم»، یا مثلاً سوره‌ای را که علم و حکمت بیشتر در آن است، به مناسبت آن سوره بگوید: «بسم اللّه العلیم الحکیم». اتّفاقاً ما فکر می‌کنیم به ظاهر تنوع هم بود و همه‌اش با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» شروع نمی‌شد که تکراری باشد. امّا پروردگارعالم می‌گوید: هر سوره‌ای را که من آغاز می‌کنم، باید با «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» باشد، چون صفت بارزه من، رحمت است. برای همین شما در دعای کمیل هم می‌گویید: «اللّهمّ إنّی أسئلک برحمتک الّتی وسعت کلّ شیء».

حالا آن را که نمی‌شود وصفش کرد و حوراء هم حوری نیست و چیز دیگری است و ما نمی‌فهمیم یعنی چه. امّا آن را در قالب انسی می‌آورد و عنوان نساء را بیان می‌فرماید، نه نسبت به همه مردم، چرا؟

چون پروردگار عالم در زن، مسئله‌ای را قرار داده که فقط در زن است و در مرد نیست، البته نه این‌که در مردها نیست، بلکه در مرد بروز نمی‌دهد و اسّ و اساس بروز رحمت در زن است. همان‌طور که بیان شد در دعای کمیل هم فرمود: «اللّهمّ إنّی أسئلک برحمتک الّتی وسعت کلّ شیء» همه اشیاء به رحمت خدا هست، در ما هم که یکی از اشیاء هستیم، همین طور است. یعنی رحمت پروردگار عالم برای همه ما هست، منتها در زن بروز و جلوه دارد.

برای همین رحِم، از رحمت است و خدا رحم را برای زن‌ها قرار می‌دهد و در مرد قرار نمی‌دهد. تازه ما مردها در رحم یعنی مرکز رحمت رشد کرده‌ایم. ولی قوّه غضبیّه الهیّه در ما مردها بیشتر از قوه رحمتیّه است و متأسفانه گاهی این بیشتر بروز پیدا می‌کند. حالا اگر این اسپرم می‌خواست در مرد رشد کند، دیگر وامصیبتا! چه از کار درمی‌آمد! خود ما مردها که فی‌ذاته خشن هستیم، خشن در خشن درمی‌آمد و دیگر غوغا بود، تمام عالم، جنگ و خونریزی بود و «یَسْفِکُ الدِّماء» معنی حقیقی پیدا می‌کرد. برای همین ما در شکم مادر و در جایگاهی به نام رحم رشد کردیم و خداوند این جایگاه را در مرد قرار نداد.

لذا خانم‌ها باید قدر خود را بدانند، پروردگار عالم یکی را از جنس حورایی - که نمی‌دانیم چیست و فقط می‌دانیم حوری که توصیفش را کردیم نیست- به صورت انسی درآورد که جنسش، جنس زن است. حالا ضمن این که افتخار است، دلیل و برهان هم این است و لذا زن باید قدر خود را بداند و این مرکز رحمت را از دست ندهد.

*تقسیم کار؛ اهانت به زن، یا لطف حقیقی خدا به زن؟!

بهترین مطلب برای زنان که حضرت آقا هم در این صحبتی که با زنان داشتند فرمودند، همین است که انسان در خانه به تربیت فرزندانش بپردازد. من این روایت را مخصوص انتخاب کردم که ببینیم بهترین مطلب همین است که زن بتواند فرزندش را تربیت کند، چون تربیت، دست مرد نیست و دست زن است. مردان موفّق در عالم همه به واسطه تربیت زنان این گونه شدند.

سیاسیون یک تعبیری دارند و می‌گویند: مثلاً این اوباما و بوش و ...، مهره هستند و در پشت صحنه کسان دیگری هستند و عامل موفقیت این‌ها، برای آن‌هایی است که پشت صحنه هستند.

لذا به صورت ظاهر مرد در جامعه ورود دارد، امّا اصل موفقیت برای زن‌هاست. این که امام فرمودند: از دامن زن، مرد به معراج می‌رود، منظور همین است که همه موفّقیّت‌ها به واسطه زن است. منتها شرطش این است که واقعاً زن، زن باشد. چون گاهی متأسّفانه زن، زن نیست؛ یعنی از حالت رحمت و مادری بیرون می‌آید و می‌خواهد مثل مردها شود. از آن موقع که زن‌ها بیرون آمدند، اوضاع خراب شد. چون اگر خدای ناکرده این زن، بچّه‌دار شود، نسلی هم که بیرون می‌دهد، معلوم است چه می‌شود! وامصیبتا!

اگر زنی - که مرکز تربیت و رحمت الهی است و به این خاطر به رحم، رحم می‌گویند که از رحمت است - روحیه مردانه پیدا کرد، صد رحمت به اینکه مرد بچّه‌دار شود.

لذا پروردگارعالم بیهوده تقسیم کار نکرد، بعضی این را متوجّه نشدند و فکر می‌کنند این، اهانت به زن است. در حالی که این، لطف حقیقی به زن است. کار مهم و به تعبیری بسیار عالی را او دارد.

*ماجرای چای آوردن همسر علّامه و شریک شدن در ثواب المیزان


این مطلب را قبلاً بیان کردم، امّا در اینجا هم تکرار می‌کنم و آن این که آیت‌الله العظمی علّامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، وقتی خانمشان غریق رحمت الهی شد، خیلی گریه می‌کردند. علّامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی که شاگردان آقا بودند، به ایشان عرض کردند: آقا! شما باید الگوی صبر باشید و به ما درس بدهید. آقا گفتند: شما که خبر ندارید و نمی‌دانید ایشان، که بود. من نیم ساعت به نیم ساعت چای می‌خوردم، وقتی مشغول به نوشتن بودم، خانم می-آمد یک استکان چای می‌گذاشت و وقتی می‌رفت که نیم ساعت دیگر چای بیاورد، با یک استکان جدید برای من چای می‌آورد و همان موقع، استکان قبلی را می‌برد. این‌طور که نبود که یک مرتبه برای بردن استکان خالی بیاید و یک مرتبه دیگر برای چای آوردن بیاید؛ چون نمی‌خواست دوبار بیاید و حواس من پرت شود. من چنین خانم با معرفتی داشتم، ولی افسوس که به او نرسیدم و حواسم به بحث و درس خودم بود و ایشان را از دست دادم.

بعد از اینکه خود آقا از دنیا رفتند، علّامه حسن‌زاده آملی ایشان را در خواب می‌بینند و به ایشان می‌گویند: آقا! چه خبر؟ آقا می‌فرمایند: خیلی سخت بود!

حالا چه کسی این را می‌گوید؟ علّامه طباطبایی! که هم خودش عارف‌بالله بود و هم در مباحث عرفانی، شاگرد آیت‌الله قاضی بود. لذا شوخی نیست و سؤال و جواب‌ها خیلی سخت است.

علّامه در ادامه بیان می‌کنند: بعد هم به من گفتند: به چه دلیل در تفسیر قرآنت - تفسیر المیزان، که یکی از تفسیرهای بسیار عالی است -  اینجا را این‌طور گفتی، از کجا آوردی در آنجا این‌طور گفتی و ... . یعنی یک به یک سؤال کردند و شدید گرفتار شده بودم، ولی خدا به من رحم کرد و گفتند: نصف آن، مال خانمت است که آن‌گونه برای تو، چای را می‌آورد. لذا ایشان خوشحال هم شده بودند که این‌طور گفتند.

البته خانم‌ها هم خوب دقّت کنند. فکر نکنند که مثلاً وقتی مرد می‌رود و کاری می‌کند، آن‌ها هیچ‌کاره هستند. خانم‌ها به تعبیری زحمت نکشیده، مزد می‌برند. همسر علّامه طباطبایی، فقط وسایل آسایش ایشان را فراهم کرده، نیم ساعت به نیم ساعت برای ایشان چای می‌آورده، امّا در یک استکان جدید برای ایشان چای می‌ریخته و همان زمان که چای را می‌آورده، آن استکان قبلی را برمی‌داشته که دو بار نیاید و برود که حواس آقا پرت شود.

لذا به علّامه طباطبایی گفتند: نصف تفسیر المیزان برای همسرت است و با تو کار نداریم، چون آن را بخشیدیم و مال ایشان است.

تازه یک نکته‌ای هم به شما بگویم، آن نصفی که مال همسرشان است، وقتی خانمشان جلوتر از خودشان رفتند و به ایشان داده بودند، دیگر از خانمشان سؤال نمی‌کنند: چرا این‌طوری، چرا آن‌طوری. از نویسنده سؤال می‌کنند، امّا از آن خانم سؤال نمی‌کنند. کجا می‌شود مردی موفّق باشد و همسر او استفاده نکند؟!

این را یک آقایی به عینه دیده بود که هر چه آن جدّ والا و مکرّمشان، حاج آقا جهانگیرخان قشقایی - البته خود ایشان بچّه نداشتند و این فرد از عموزاده‌ها و ... ایشان می‌شده - بیان کرده و ثواب بوده، دو تا کردند و هم به مادر مکرّم حاج آقا جهانگیرخان دادند و هم به خود ایشان دادند خدا این‌طور مضاعف می‌کند، مثل فاتحه است. وقتی شما فاتحه می‌خوانید و همه را در نظر می‌گیرید، به همه می‌دهند. البته همان‌طور که بیان شد، این موارد از باب ثواب است. عقاب را مضاعف نمی‌کنند و سؤال جواب‌ها را فقط از خود ایشان می‌کنند، امّا ثواب‌هایش را دو برابر می‌کنند.

حالا یک خانمی بیاید بگوید: من خودم می‌خواهم در جامعه حضور داشته باشم و بدین ترتیب بزند همه چیز را خراب کند. ما نمی‌فهمیم و متوجّه نیستیم، چون همه چیز را ظواهر دنیا می‌بینیم. امّا یک عالمی پشت این عالم هست. اگر مردی موفّق شد، خواسته و ناخواسته برای مادر و همسرش می‌نویسند و آن‌ها هم استفاده می‌کنند. کما این که برای همسر علّامه طباطبایی نوشتند نصف تفسیر المیزان برای ایشان است. نه زحمت علمی کشیده، نه کاری کرده که بگردد ببیند فلان حدیث کجاست و ...، جستجوها هم که مثل الآن نبوده، زحمات خیلی زیادی داشته، حالا سی‌دی‌‌ها هست و ... - البته در این‌ها هم باید تحقیق شود؛ چون در بعضی اشتباهاتی هست و باید با کتاب مطابقت داده شود -

آن‌وقت زن، مرکز رحمت است و باید در این تأمّل کرد که فرمودند: آن زنی به خدا نزدیک‌تر می‌شود که در خانه می‌ماند و تربیت فرزندانش را به عهده می‌گیرد.

*اشتغال بانوان به هر قیمتی!


این که آقا فرمودند: «مسئله‌ی اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلى نیست»، همین است. علم‌آموزی هیچ اشکالی ندارد، «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‏ مِنَ‏ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْد»، «الْعِلْمِ‏ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» یعنی حتّی«مُسْلِمَةٍ» هم آمده و این عیبی ندارد، امّا این که بگوییم انجام می‌دهم که بخواهم کار کنم، صحیح نیست؛ چون بعضی از درس‌ها اصلاً ارتباطی به خانم‌ها ندارد. مثل مهندسی معدن!

اصلاً روح زن، باید لطیف باشد و یکی از خصایص زن همین است و به خاطر همین، مرکز رحمت است که روحش، روح لطیفی است. این لطافت هم از صفات خداست. ما به پروردگار عالم «یا لطیف» می‌گوییم، «یا لطیف ارحم عبدک الضعیف». حالا این روح لطافت زنانگی در معدن و ... برود که چه بشود؟!

الآن طوری شده که برای همه شغل‌ها، رشته‌ای را درست کردند و هر کس آن مدرک را دارد، می‌خواهد برود کار هم بکند. اگر خانم‌ها مدام مشغول به این موارد باشد، یادشان می‌رود بهترین امور زن، تربیت فرزند است و این، خیلی بد است.

*بدون کفن و عریان محشور شدن بعضی در قیامت!

لذا بنده در این جلسه می‌خواستم بیان کنم که کسی نمی‌تواند واقعاً بی‌بی دو عالم(سلام الله علیها) را بشناسد، امّا ما باید ببینیم فرمایشات بی‌بی دو عالم(علیها الصّلوة و السّلام) چیست.

در روایتی که اهل جماعت هم بیان کردند، آمده: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ هِیَ حَزِینَةٌ»، یک موقعی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر بی‌بی دو عالم(سلام الله علیها) وارد شدند و دیدند ایشان، نگران و اندوهگین است. «فَقَالَ لَهَا مَا حَزَنَکِ یَا بُنَیَّةِ »، پیامبر(صلی الله علیه وآله) سؤال کردند: حزن و اندوه تو چیست، پدر فدایت شود؟ «قَالَتْ یَا أَبَتِ ذَکَرْتَ الْمَحْشَرَ وَ وُقُوفَ‏ النَّاسِ‏ عُرَاةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ » حضرت فرمودند: پدر! من روز محشر و آن توقّف‌گاه مردم را یادم آمده است که دارد حتّی بعضی بدون کفن و در حالی که برهنه هستند، محشور می‌شوند. وای از این زشتی‌ها در پیشگاه خدا! من از این می‌ترسم.

پیامبر چند نکته فرمودند که می‌شود کسی، این حال را نداشته باشد و با کفن محشور شود، من فقط یک نکته از آن را بیان می‌کنم و آن، این که: «امرأة فی بیتها» آن زنی که در خانه بماند.

امروزه بعضی زنان در خانه که نمی‌مانند هیچ؛ خودنمایی‌ها، زشتی‌ها و مطالب دیگری را هم علناً دارند که وای بر آن‌ها! آن‌ها دیگر چگونه محشور می‌شوند!

این‌ها را باور کنیم. اگر کسی باور ندارد که هیچ. حدّاقل مرگ را که می‌بینیم. کسی نمی‌تواند بگوید مرگ نیست، همه می‌میرند. پس در این مطلب دقّت کنیم که در خانه ماندن و تربیت خوب فرزندان برای زن مهم است ولی مع‌الأسف وقتی در این قضایا افتادیم، دیگر این را یادمان می‌رود.

شما اگر از آقاجان، امام زمان، عیدی هم می‌خواهید؛ عهد و پیمان ببندید که هم فرزند زیاد تولید شود - که من باز هم می‌گویم، در آینده هم می‌گویم که این وضع کنونی خطر دارد - و هم این که فرزندان صالح و سالم تربیت شود و آن فقط با مادرانی است که آن‌ها را به خوبی پرورش بدهند.

پروردگارا! عیدی  همه ما را معرفت به دینت قرار بده.

عیدی همه ما را ظهور آقاجان قرار بده.

«السلام علیک یا فاطمة، یا بنت محمّد»

انتهای پیام/ ح . ا
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: