SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از قدس آنلاین، امام صادق(علیه السلام) یکی از طولانی ترین دورههای امامت بر شیعیان را بین دیگر حضرات معصومین(علیه السلام) داشتند و در زمانی که راهزنیهای اعتقادی فرقهها و نحلههای مختلف کلامی و دسیسههای سیاسی مخالفان، راه راستین پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) را تهدید میکرد، شیعه از این دوران پرخطر با هدایت امام جعفر صادق(علیه السلام) به سلامت عبور کرد. درباره اقتضائات آن دوران و شیوهای که امام صادق(علیه السلام) برای گسترش اسلام راستین اتخاذ فرمودند، با دکتر مجید معارف، استاد دانشگاه تهران به گفتوگو نشستهایم.وی افزون بر مقالات و پژوهشهای مختلف در خصوص علوم قرآن و معارف اسلامی، صاحب مقالات و تألیفاتی مانند کتابهای «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه»، «درآمدی بر تاریخ قرآن»، «پرسش و پاسخهایی در شناخت تاریخ علوم قرآن»، «مباحثی در تاریخ و علوم قرآن» است.
دوره امامت امام صادق(علیه السلام) همزمان با فراز و نشیبهای زیادی از لحاظ تاریخی در خلافت بر سرزمینهای اسلامی و همچنین مباحث کلامی همراه بوده است. لطفاً این نقاط مهم را که آغاز مسیر تحولات فرهنگی جهان اسلام است، تشریح کنید!
- حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) پیشوای جهان شیعه هستند. این امام همام نقش انکارناپذیری در احیای معارف اسلامی داشتند و در واقع معرّف اسلام راستین به جامعه بودند و در این جهت نه تنها بر شیعیان، بلکه بر همه مسلمانان حق عظیمی دارند. این بزرگوار به مدت 34 سال، یکی از طولانیترین دورههای امامت شیعیان را عهدهدار بودند. دوران امام صادق(علیه السلام) دوره خاصی است، زیرا این زمان با دوره انتقال قدرت از بنی امیه به بنیعباس مصادف شد که یک اتفاق مهم سیاسی بود. سلسلهای برچیده شد و سلسله جدید به جای آن بر سرکار آمد. در زمان حیات امام محمد باقر(علیه السلام) هم، کارهای فاخر امام صادق (علیه السلام) نیز مصادف با ظهور ضعف در ارکان خلافت بنی امیه انجام شد، اما در زمان امام صادق(علیه السلام)، جنگها و درگیریهای شدیدی بین بنی امیه و جبهه تازه ظهوریافته بنی عباس روی داد که سرانجام در این نبردها بنی عباس به پیروزی رسید. آنچه در این قسمت نباید از آن غافل شویم این است که جبههای که با بنیامیه در حال نبرد بود، متشکل از اتحادی از بنی عباس و علویان ناراضی از حکومت بنیامیه بود.
بنی عباس سعی کردند تمام نیروهای مخالف با بنی امیه را بسیج کنند و در این راه از نارضایتی و خشم شیعیان علیه بنی امیه استفاده کردند و با بزرگان اهل بیت(علیه السلام) از تبار امام حسن(علیه السلام) که در آن روزگار به بنی الحسن(علیه السلام) مشهور بودند، نامهنگاری کردند. بنی عباس از طرفی دیگر با امام صادق (علیه السلام) نامهنگاری کردند و ایشان را دعوت کردند که با نهضت آنها همکاری کنند.
امام صادق(علیه السلام) چه پاسخی به این درخواستها دادند؟
- آنچه در موضعگیریهای حکیمانه ایشان قابل ذکر است اینکه ایشان به نامه سردمداران این نهضت یعنی ابوسلمه حلال، شخصیت معتبر سیاسی و ابومسلم خراسانی، شخصیت معتبر نظامی این نهضت پاسخ منفی دادند. امام صادق(علیه السلام) آن موقع میدانستند که بنی عباس در صورت پیروزی به یک بنی امیه جدید از نظر خشونت و قدرتطلبی و ظلم تبدیل میشود. در آن زمان شعار نهضت بنی عباس این بود که فعلا با بنیامیه میجنگیم و پس از پیروزی، یک شخصیت عادل و مرضی آل محمد(صلی الله علیه واله) را به خلافت انتخاب میکنیم. در حالی که پس از پیروزی برخلاف شعار خود عمل کردند و با ابوالعباس سفاح بیعت کردند و بعد از او خلافت به برادر ابوجعفر، منصور دوانیقی رسید.
یکی از ویژگیهای دوران امامت امام صادق(علیه السلام) وجود نحلهها و جریانهای فکری و مذهبی است که امام صادق(علیه السلام) نیز مدرسه و مکتب جعفری را بنا نهادند. در این مورد بیشتر توضیح میدهید؟
- بله! اگر ما شرایط عصر امام جعفر صادق(علیه السلام) را از نظر وجود جریانهای مختلف فکری و فرهنگی بسنجیم، عصر ایجاد جریانهای مختلف فکری و مذهبی است. این جریانها بویژه در اهل سنت با جریان فکری مالک ابن انس پررنگتر شد که بعدها رئیس مذهب مالکی شد.
ابوحنیفه، رئیس مذهب حنفی نیز در این دوره بوده است. همچنین جریانهای کلامی مانند خوارج، مرجئه، معتزله و... هر کدام تفسیری را از اسلام به نمایش گذاشتند که بیشتر این تفسیرها و برداشتها با سنت اصیل اسلامی مغایرت داشت. در این شرایط امام جعفر صادق(علیه السلام) ضامن بهترین و صحیحترین قرائت و تفسیر از اسلام بودند. همین موضوع فعالیتهای فرهنگی امام صادق(علیه السلام) را بر هرگونه فعالیت مستقیم سیاسی مقدم و دارای اولویت میکند.
چرا امام صادق(علیه السلام) فعالیت نظامی نکردند و به اصطلاح قیامها را حمایت نکردند؟
- امام، حجت الهی و معصوم است و بر حجت الهی جایز نیست که در رکاب شخص دیگر قیام کند. حتی اگر خود ایشان هم میخواستند پرچم مبارزه را برافرازند، شیعیان واقعی اندکی حامی ایشان بودند. البته شیعیان ظاهری و شناسنامهای در آن روزگار زیاد بودند، اما ایشان به اصحابی باوفا و عاشق، شهادتطلب و مطیع مطلق احتیاج داشتند. در این شرایط امام(علیه السلام) فعالیتهای فرهنگی را در پیش میگیرند که ادامهدهنده کار پدر بزرگوارشان بود و کار فرهنگی امام باقر(علیه السلام) را به کمال رساند.
روش امام در فعالیتهای فرهنگی چه بود، یعنی در واقع راز موفقیت فعالیتهای فرهنگی آن حضرت چه بود؟
- امام صادق(علیه السلام) در فعالیتهای فرهنگی، دوگونه کار انجام دادند: اول ارتباط با عامه مردم و مطلق جامعه اسلامی و بویژه بزرگان اهل سنت مانند ابوحنیفه، مالک ابن انس و... بود که سؤالات فکری خود را از ایشان میپرسیدند و دوم، ارتباط خاص ایشان با شیعیان بود که برای آینده کادرسازی میکردند و مانند زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم در این مکتب تربیت شدند که بعدها هر یک از آنها در یک منطقه مرجع شدند. امام صادق(علیه السلام) همچنین در درون شیعه با برداشتها و قرائتهای انحرافی از تفکر شیعی مبارزه میکردند که مهمترین مبارزه ایشان در این جبهه را مبارزه با جمعیتی به نام غلات و غالیان باید دانست که آنها یک نحله انحرافی بودند که از طریق غلو در مقام اهل بیت(علیه السلام) صفاتی را مانند ربوبیت که مخصوص خداوند بود به اهل بیت(علیه السلام) نسبت میدادند و امام ایشان را طرد کرد تا مکتب اهل بیت (علیه السلام)، که بعد از دوره امام سجاد(علیه السلام) دوباره پا به عرصه جامعه گذاشته بود، توسط تفکر غلات تفسیر به رأی نشود. خود اندیشههای غلوآمیز میتوانست بهانهای را به دست حاکمان عباسی دهد تا یک مبارزه بیامان را علیه مکتب اهل بیت(علیه السلام) در پیش بگیرند.
چرا در میان شیعیان و در دوره امام صادق(علیه السلام) بر سر امامت و جانشینی اختلاف نظر ایجاد شد؟
- بحث اختلاف در جانشینی مختص به این دوران نیست، بلکه در دوره امام سجاد(علیه السلام) نیز فرقه زیدیه ایجاد شد و عدهای تابع فرزند امام سجاد(علیه السلام) با نام زید شدند. انشعابات مذهبی در دوره امام صادق(علیه السلام) بر سر امامت، ریشه در ظهور غلات و منحرفان مذهبی دارد. این غلات بودند که برای اسماعیل، ادعای امامت کردند وگرنه خود اسماعیل ادعایی نداشته است. اسماعیل در حیات پدرش از دنیا رفت و توسط امام صادق(علیه السلام) تشییع جنازه شد، اما پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) غلات از باب انحراف در افکار شیعه گفتند که اسماعیل نمرده است و بار دیگر ظهور پیدا میکند و توانستند عده کمی را هم تحت تأثیر قرار دهند. فرقهای دیگر با نام «فتحیه»، یعنی قائلان به امامت عبدا...، پسر امام صادق(علیه السلام) در آن دوره ایجاد شد که از لحاظ سن و سال، عبدا... بزرگتر از امام کاظم(علیه السلام) بود و فرد خودخواه و فرصتطلبی بود و از این اصل که طبق برخی از مبانی، امامت باید به فرزند ارشد منتقل شود استفاده میکند و پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) ادعای امامت میکند. امام صادق(علیه السلام) در دورهای زندگی میکردند که باید حتی در معرفی جانشین و امام بعد از خود نیز تقیه میکردند.
بعد از شهادت امام صادق(علیه السلام)، منصور عباسی به فرماندار مدینه به نام سلیمان بن جعفر نامه نوشت که در وسایل امام صادق(علیه السلام) جست وجو کن و وصیت ایشان را پیدا کن و وصی و جانشین امام صادق(علیه السلام) را گردن بزن که دامنه امامت جمع شود. او نیز وصیتنامه را پیدا کرد و دید که امام صادق(علیه السلام) به پنج نفر وصیت کرده است که عبارت بودند از: اول منصور عباسی، دوم فرماندار مدینه، سوم زبیده همسرشان، چهارم موسی بن جعفر(علیه السلام) و پنجم فرزندشان عبدا.... منصور به حاکم مدینه گفت این وصیتنامه اندکی بعد باعث اختلاف بین شیعیان میشود. البته امام صادق(علیه السلام) به اصحاب خاص خود فرموده بودند وصی واقعی چه کسی است و بدین خاطر شیعیان واقعی گمراه نشدند. «فتحیه» همانند موجی بودند که در تاریخ بر روی آب ایجاد شدند و بعد به سرعت مضمحل شدند.
انتهای پیام/ ز.ح