SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
چكيده
تاريخ بشر سرشار از حوادث خونبار و حماسههاي
شكوهمند انساني است. بعضي از اين حوادث بزرگ و كوچك برخي مرزهاي جغرافيايي، ملي، قومي
و نژادي و ... را در نورديده و ويژگي جهاني يافتهاند به طوري كه دانشوران و حقيقتجويان
و محققان از كيشها و آيينهاي متعدد را مجذوب خويش ساخته و آنان را به خضوع و كرنش
در برابرش واداشته و رنگ جاودانگي به آن داده است.
در بلنداي اين حماسههاي ماندگار جهاني خورشيد فروزان
عاشورا و كربلا پرتوهاي حيات بخش خود را بر همه نسلها و در همه عصرها و بر پهنه تاريخ
ميگستراند و هر روز كه ميگذرد ابعاد تازهاي از قيام آن پيشواي ازاده جلوهگر ميشود
و هر چه انسانها به ضرورت معنويت و عدالتخواهي و ستمستيزي پي ميبرند، با عمق و
محتواي آن بيشتر اشنا ميشوند.
اگر ويژگي حماسه ايجاد شور در شنوندگان
باشد، حماسه حسيني هم شور ايجاد كرده است و هم شعور. هم انديشه را به جنبش در آورده
است و هم احساسات را، هم افراد را به حركت
در آورده است و هم ملتها و امتها را. زيرا در حوادثي كه به شهادت تاريخ، حمايتگران
حق در مقابل حمايتگران باطل قرار گرفتهاند، انرژيهاي گوناگوني نهفته است كه هر كجا
«آدم» با وصف انسانيت موجود باشد هيجاني مقدس درون او را خواهد شوراند و حادثه كربلا
اينچنين است.
با توجه به اين كه بسياري از پيروان مذاهب
و اديان مختلف مخصوصاً انديشمندان و فرهيختگان آنان شيفتگي و علاقهمندي خود را به
سرور آزادگان حسين بن علي (علیه السلام) در بيانات و نوشتههاي ارزشمند خود اعلام كردهاند
و برخي از مصلحان جهـان نيز از حـركت و قيـام حضـرت ابيعبدالله (علیه السلام)
الهام گرفتهاند در اين مختصر كوشيدهايم
رمز اين دلدادگي و شيوايي را بيابيم و از اين رهگذر به بيان نمونههاي والايي از ارزشهاي
انساني مانند كرامت و عزت انسان، آزادگي، گذشت و ... از فرمايشان و رفتار آن امام همام
پرداختهايم كه خود يكي از دلايل عشق انسانيت به ساحت مقدس سيدالشهداء (علیه
السلام) و ياران فداركاش ميباشد.
واژههاي كليدي: امام حسين (علیه
السلام)، ارزشهاي انساني، كرامت، آزادي، گذشت، شجاعت.
اصل مقاله
امام حسين (علیه السلام) وارث انبياء عظام
الهي و مجمع فضائل بيشمار اهل بيت و عصمت و طهارت است او وارث همه ويژگيها و اوصاف
متعالي جدش رسول خدا (ص) و پدرش امام علي بن ابيطالب (علیه السلام) و مادر مكرمهاش صديقه طاهره
(سلام الله علیها) است.
او پاره تن پيامبر، و چراغ هدايت و كشتي
نجات و سرور جوانان اهل بهشت و محبوب زمين و آسمان است، هر چند زمينيان قادر به درك
مقام و عظمت وي نباشند كه رسول گرامي اسلام فرمودند:
«والذي بعثني بالحق نبياً ان الحسين بن
علي (علیه السلام) في السماء اكبر منه في الارض» (سوگند به خدايي كه مرا به حق به
پيامبري برانگيخت به درستي كه شأن حسين بن علي (علیه السلام) در آسمان بزرگتر از زمين
است.) (محسنزاده، 1379، ص 38)
به آيات و روايت بيشماري ميتوان در بيان
فضائل آن حضرت اشاره نمود اما در اين مقال برآنيم كه نه از منظر مذهب و دين بلكه از
زاويه انسانيت و ارزشهاي انساني فضائل آن حضرت و ويژتگيهاي قيامش را به نظاره بنشينيم.
قطعاً ايمان، يقين، تقوا و خلوص آن حضرت
فوق درك و تصور انسان ميباشد و در بالاترين درجه از درجات تسليم و رضا در برابر حق
و در رفيعترين مرحله خشنودي از خدا مقيم است اما در عين حال او از صفات و فضيلتهاي
عالي انساني به آن مقدار دارد كه وي را براي ابد شايسته نفوذ در دلها و حكومت بر قلبها
نمايد.
حسين (علیه السلام) را شيفتگان كمالش از
مسلمان، مسيحي، هندو و ... هر يك به تناسب
ديدگاههاي متفاوت و نيازهاي متنوع هر زمان به گونهاي ستوده و توصيف كردهاند زيرا
كاري را كه او با قيام و شهادتش انجام داد بشريت را به هدف اعلاي حيات معقول رهنمون
شد و به ارزشهاي انساني حيات بخشيد بنابراين طبيعي است كه انسانها را قطع نظر از
نوع انديشه، تفكر و اعتقاد و ساير مختصات به دنبال خود بكشاند و مجذوبشان نمايد.
و اين حسين (علیه السلام) است كه در مرتفعترين
قله فداكاري در راه حق و حقيقت با قامتي راست و با جديترين قيافه ايستاده و با رساترين
صدا همه افراد بيشر را مخاطب قرار داده و فرياد ميزند:
«اي
انسانها! براي زندگي معنايي والاتر وجود دارد كه قرار گرفتن در شعاع جذابيت
كمال است. و براي مرگ نيز حقيقتي عاليتر وجود دارد كه ورود در حوزه جاذبيت كمال ميباشد.»
زندگي به اين معنا، همان «حيات طيبه» است كه آزادي و عزت و شرف و علم و عدل و صدق و
صفا و كمالجويي از مختصات آن است. (جعفري، 1381، ص 15)
هر قطرهاي از اقيانوس عاشورا يك شعور ناب
قوي، و يك محتواي ژرف غني و يك مكتب آموزنده انساني، و يك ترتيل خونبار آيات قرآني
و يك سجده مترنم نوراني و يك سيال حيات آفرين اخلاقي و يك حماسه پويا در صيرورتهاي
بلند آهنگ بشري است ... . عاشورا وجدان بيدار بشريت است در اعماق غفلت قرنها و عصرها.
(حكيمي، 1373، ص 79)
به همين جهت انديشمندان غير مسلمان را وادار
به تحسين قيام انسانساز و عزت آفرين خود ساخته است كه ضمن نقل اين اظهار نظرها و دلدادگيها
به نمونهاي از ارزشهاي انساني در قول و فعل آن امام بزرگوار كه موجد اين وجد و شور
و شعور بوده به طور گذرا اشاره ميكنيم.
اظهار نظر انديشمندان غير مسلمان در مورد
شخصيت قيام امام حسين (علیه السلام)
گيبون (مورخ مشهور انگليسي):
«با آن كه مدتي از واقعه كربلا گذشته و
ما هم با صاحب واقعه هم وطن نيستيم معذلك مشقات و مشكلاتي را كه حضرت حسين (علیه
السلام) تحمل نموده احساسات سنگين دلترين خواننده را بر ميانگيزد چندان كه يك نوع
عطوفت و مهرباني نسبت به آن حضرت در خود مييابد.» (محسنزاده، احمد، 1379، ص 69)
پورشو تاملاس توندون (هندو)، (رئيس سابق
كنگره ملي هندوستان):
«من اهميت بر پا داشتن اين خاطره بزرگ تاريخي
را ميدانم، اين فداكاريهاي عالي از قبيل شهادت امام حسين (علیه السلام) سطح فكر بشريت
را ارتقاء بخشيده است و خاطر آن شايسته است هميشه باقي بماند و يادآوري شود.»(محسن
زاده، 1379، ص 99)
ماربين آلماني:
«پيروان وجدان اگر با نظر دقيق اوضاع و
احوال آن دوره و پيشرفت مقاصد بنياميه و وضع سلطنت و دشمني و عداوت آنها را با حق
و حقيقت بنگرند بدون تأمل تصديق خواهند كرد كه حسين (علیه السلام) با قرباني كردن عزيزترين
افراد خود و با اثبـات مظلـوميت و حقـانيت خـود بـه دنيـا درس فداكاري و جانبازي آموخت
و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت.» (محسنزاده،
1379، ص 130)
ادوارد براون (مستشرق معروف انگليسي):
«آيا قلبي پيدا ميشود كه وقتي درباره كربلا
سخني به گوش ميرسد مالامال حزن و اندوه نگردد؟ حتي غير مسلمانان هم نميتوانند پاكي
روح را كه اين جنگ اسلامي را در بر داشت، انكار كنند.» (محسنزاده، 1379، ص 101)
گورت فريشلر ميگويد:
«كشته شدن حسين مانند هر كشته شدن يك فاجعه
بود، اما فاجعهاي استثنايي. و بعد از چهارده قرن يك مورخ بيطرف، آن فاجعه را به شكل
يك كوه طولاني و مرتفع ميبيند كه فاجعه جنگهاي ديگر در پشت آن پنهان است و به چشم
نميرسد.» (جعفري، 1381، ص 380)
... هنگامي كه گاندي از درون شبه قاره هند
ميگويد: «من مبارزه را از شهيدان عاشورا آموختم، (مجلّه الغريّ چاپ نجف، شماره ماه
ربيعالاول 1381 هـ). و شيخ محمد مدني از دامن اهرام مينويسند: «ما بايد از ياد محرم
سرمشق بگيريم». و شيخ عبدالله علايلي يكي از قلههاي فرهنگ لبنان درباره يك شب عاشورا
را كه در «قاهره» برگزار ميگردد، كتاب سمعوُّ المعني في سموّ الذات را مينگارد و
متفكر اصلاح طلبي از اعماق لاهور فرياد ميزند:
رمز قرآن از حسين آموختم
زآتش او شعلهها اندوختم
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تكبير او ايمان هنوز (حكيمي،
1373 ص 87)
حالا بايد ديد امام حسين (علیه السلام)
در آن مدت كوتاه ولي پرماجرا چگونه به انسانيت انسان ارزش داد و چه فضيلتهاي فراموش
شدهاي را در برابر چشمان بيفروغ بشريت به تصوير كشيده است قطعاً نه تمام آنچه در
روح بزرگ و متعالي وي جاري بود امكان بروز و ظهور داشت و نه همه آنچه كه ايشان از فضايل
و مكارم انساني از خود متجلي ساخت درك و نقل شد. اما به هر حال به مصداق:
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
به نمونههايي از اين ارزشها اشاره ميشود:
آزادي (آزاد گذاشتن ياران خود در انتخاب
راه حق)
امام حسين (علیه السلام) در قيام خونين
عاشورا براي آزادي و آزادگي مبارزه ميكرد و از آغاز حركت تا روز عاشورا همه جا روح
آزادگي را تقويت ميفرمود و در حساسترين لحظات روز عاشورا كه در محاصره كامل قرار
داشت به آزادي و آزادگي ياران خود ميانديشيد، آنان را در انتخاب، آزاد گذاشته بود
و فرمود: «ايها الناس فمن كان منكم يصبر علي حدالسيف و طعن الأسنه فليقم معنا و الا
فلينصرف عنّا» (اي مردم! هر كدام از شما كه ميتواند بر تيزي شمشير و ضربات نيزهها
صبر كند با ما قيام كند وگرنه از ميان ما بيرون رود و خود را نجات دهد). (دشتي،
1381، ص 44)
حضرت سكينه دختر امام (علیه السلام) نقل
ميكند:
در بين راه كربلا، در يكي از شبها كه مهتاب
به روشني ميتابيد، از خيمه بانوان بيرون آمده به خيمه پدر و اصحاب او نزديك شدم، ديدم
پدرم در ميان جمعيت ايستاده، خطاب به ياران و همراهان ميفرمايد:
«اي همراهان من! بدانيد كه شما با من از
ديارتان بيرون آمديد در حالي كه فكر ميكرديد من بسوي مردمي رهسپارم كه هم در زبان
و هم در دل با من بيعت كردهاند. ولي الان ماجرا برعكس شده است چون كه شيطان بر آنان
چيره گشته و ياد خدا را از خاطر آنان فراموش ساخته است. اكنون هدفي جز كشتن من و يارانم
را ندارند ياراني كه همگام با من در تلاشند و از حريم اهلبيت دفاع ميكنند. ميترسم
شما اين حقيقت را ندانيد و يا حياء بورزيد، حيله و نيرنگ از ديدگاه ما اهلبيت حرام
است اكنون هر كس از شما همراهي با ما را خوش ندارد باز گردد، پوشش شب فراگير است و
راهها بيخطر، زمان گرما و حرارت هم نيست، هر كس با اختيار خويش با ما دوستي و همراهي
كند البته در بهشت با ما خواهد بود و از غضب خداي رحمان نجات خواهد يافت.»(دشتي،
1381، ص 46) و (قمي، ج 1، ص 412)
امام سجاد (علیه السلام) ميفرمايد: در
شب عاشورا، پدرم اصحاب و ياران و همراهان را در خيمهاي جمعآوري كرد و خطاب به آنان
فرمود: اي خاندان و شيعيان من، اين شب را همچون شتري را هوار به حساب آريد و خود را
نجات دهيد كه آنان جز شخص مرا نخواهند و اگر مرا بكشند در فكر شماها نباشند، خدا شما
را رحمت كند، نجات يابيد بيعت را از شما برداشتم و پيماني كه با من بستيد ناديده پنداشتم.
(جودكي، 1377، ص 74) و (دشتي، 1381، ص 4)
امام (علیه السلام) پس از شنيدن خبر شهادت
مسلم و هاني و قيس و عبدالله بن يقطر كه برادر شيري آن حضرت بود در منزلگاه «زباله»
به پا خاست و با صداي بلند سخن گفت: ... پس از ستايش پرورگار، همانا خبر دردناك كشته
شدن مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و عبدالله بن يقطر به ما رسيد كه پيروان ما در كوفه
ما را خوار كردند. هر كس از شما ميخواهد باز گردد از طرف ما مورد نكوهش قرار نخواهد
گرفت. (دشتي، 1381، ص 436) (به نقل از تاريخ طبري، ج 7، ص 294)
شخصي به نام «جون» كه در گذشته غلام ابوذر بود در سفر عاشورا همراه امام حسين (علیه
السلام) به كربلا آمد اما آن حضرت به وي فرمود:
«انت في اذن مني فانما تبعتنا طلبا للعافيه
فلاتبتل بطريقينا» (اي جون من بيعت را از تو برداشتم و آزار گذاشتم زيرا توبه امير
عافيت و آسايش تا ايجا به همراه ما آمدهاي و در راه ما خود را به ناراحتي و مصيبت مبتلا مگردان.)
يادآوري روح آزادگي به مهاجمان
در لحظههاي خون رنگ غروب عاشورا كه پيكر
خونين امام حسين (علیه السلام) در ميان گودال قتلگاه بيرمق افتاده بود و خورشيد ولايت
در خون نشست، حراميان درنده خوي آل ابيسفيان به سوي خيمههاي امام يورش آوردند كه
ناگاه صداي گريه كودكان به گوش امام رسيد، امام (علیه السلام) بر روي زانوها برخاست
و خطاب به آنان فرمود:
«ويحكم يا شيعه آل ابيسفيان ان لم يكن
لكم دين و كنتم لاتخافون المعاد، فكونوا احراراً في دنياكم هذه و ارجعوا الي احسابكم
ان كنتم عربا كما تزعمون» (واي بر شما اي پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و شما
از قيامت نميترسيد، پس در اين دنيا آزاد مرد باشيد به جاي خود برگرديد اگر خيال ميكنيد
كه از قوم عرب هستيد.) (دشتي، 1381، ص 52)
جوان مردي و بزرگواري
عنايت ويژه حضرت محمد (ص) و آغوش زهرا (سلام
الله علیها) و پرورش علي (علیه السلام) و شايستگيهاي شخصي در حسين (علیه السلام) جمع
شد و او را نمونـهاي از بزرگـواري و فضيلت قـرار داد. (صدر، سيـدرضا، 1379، ص
72). شاهكاري انسان و مردمي از حسين ديده شد كه نظيرش را تاريخ بشر سراغ ندارد و در
هيچ مكتبي به جز مكتب حسين (علیه السلام) نظير ندارد. مانند داستان آب دادن به عليبن
طعان محاربي كه از سپاهيان حر بوده و دهها نمونه ديگر ... (المقرم، 1423، 187)
... اگر كسي بگويد فهرست و مجموعه تمام
ارزشهاي تاريخ بشري از يك طرف و فهرست ضد ارزشهاي بشري در طرف ديگر در آن مدت معين
بروز كرده است جاي ترديد نيست. منتها زمان كم است و انسان خيال ميكند كه حادثه، حادثه
يك روز دو روز است. (جعفري، 1381، ص 505)
بزرگواري و كرامت
امام حسين (علیه السلام) در يكي از سخنرانيهاي
اخلاقي خود، برخي از ارزشهاي اخلاقي را يادآوري فرمود تا مردم براساس آن ارزشهاي
زندگي فردي و اجتماعي خود را تنظيم كنند و نمونههايي از مكارم اخلاقي را به مردم معرفي
فرموده و مردم را به آن ترغيب نمود:
«يا ايها الناس نافسوا في المكارم و سارعوا
في المغانم و لاتحتسبوا بمعروف لم تعجلوا، و اكسبوا الحمد بالنُّجح ... فهما يكن لأحد
عند احد صنيعه لـه رأي انه لا يقوم بشركها فالله لـه بمكافاته، فانه اجزل عطاء و اعظم
اجراً.»
(اي مردم در بزرگواريها و مكارم اخلاقي
با يكديگر رقابت كنيد و براي به دست آوردن سرمايههاي سعادت شتاب كنيد. كار خوبي را
كه براي آن شتاب نكرديد به حساب نياوريد، ستايش را با كمك كردن به ديگران به دست آوريد
... اگر به كسي نيكي نموديد و آن شخص قدرداني نكرد نگران نباشيد زيرا خداوند او را
مجازات خواهد كرد و خداوند بهترين پاداش دهنده و بهترين هديه دهنده است.) (دشتي،
1381، ص 82)
امام (علیه السلام) در ناحيه «ذوحسم» در
مقابل سپاه حر فرمود:
«... أفبا لموت تخوفني، هيهات طاش سهمك
و خاب ظنك لست اخاف الموت، ان نفسي لأكبر من ذلك و همتي لأعلي من ان احمل الضيم خوفاً
من الموت» (آيا با مرگ مرا ميترسانيد. تير شما به خطا رفت و گمان شما دروغ است. من
از مرگ نميترسم. روح من بزرگتر و همتم بلنداتر از آن است كه ذلت را به خاطر ترس از
مرگ تحمل كنم.) (المقرم، 1423، ص 188) (جودكي، 1377ن ص 58)
قال الامام الحسين (علیه السلام): «موت
في عزٍّ خير من حياه في ذل» (مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است).
الموتُ خيرٌ من ركوب العار و العار اولي من دخول النار (دشتي، 1381، ص
554)
(مرگ بهتر از زيربار عار و ننگ رفتن است
و عار و ننگ بهتر از ورود به آتش جهنم است)
بزرگواري حتي با دشمن
در آستانه محاصره اقتصادي در كربلا، شمر
در مجلس ابنزياد برخاست و گفت: فرزندان امالبنين از قبيله ما ميباشند براي آنان
امان نامهاي تنظيم كن. ابنزياد امان نامهاي براي حضرت ابوالفضل العباس و عبدالله
و جعفر و عثمان از فرزندان امالبنين نوشت. شمر آن را برداشته نزديكي خيام اباعبدالله
(علیه السلام) آمد و با صداي بلند فرزندان امالبنين را فرا خواند. اما كسي جواب او
را نداد.
امام (علیه السلام) اظهار داشت: «اجيبوه
و ان كان فاسقاً فانه من اخوالكم»
(جواب او را بدهيد اگر چه فاسق است زيرا
از قبيله مادر شما است) (قمي، ج 1، ص 410) (دشتي، 1381، ص 79)
عزّت
ريشه همه تباهگريها در ذلت نفس است از
اين رو بهترين راه براي اصلاح فرد و جامعه، عزت بخشي و عزت آفريني است.
از امام هادي (علیه السلام) روايت شده:
«من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره»(دلشاد تهراني، 1375، ص 6)
برترين مصداق نهضتي كه در ظاهر شكست خورد
و عالمي را عزت بخشيد نهضت حسين (علیه السلام) است. (همان، ص 14)
حماسه حسيني حماسه عزت انسانيت است. حسين
بن علي قيمت كرامت را به بشريت تفهيم نمود. يعني تمام كيهان به اين عظمت يك طرف و شرافت
و حيثيت و كرامت انساني يك طرف. اين درسي بود كه واقعاً حسين بن علي (علیه السلام)
در اين حادثه به بشريت داد. شما حداقل در اين حادثه دهها و شايد صدها درس ميتوانيد
بخوانيد. (جعفري، 1381، ص 506) در روز عاشورا، آن هنگام كه دو سپاه روياروي يكديگر
قرار گرفتند و سپاه «عمر سعد» از هر طرف حسينيان را محاصره كرد و خيمههاي حسين (علیه
السلام) را چون نگين انگشتري در ميا خود گرفت، آن
حضرت از ميان سپاه خويش بيرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و اينگونه
عزت حسيني را يادآور شد و فرمود:
«الا و انَّ الدعي ابن الدعيّ قدركز (ني)
بين اثنتين، بين السّله و الذّله و هيهات منا الذله، يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون
و حجور طابت و طهرت و انوفٌ حميه و نفوس ابيه من انْ نؤثر طاعه اللئام علي مصارع الكرام»
(آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابنزياد)،
فرزند فرمايه، مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و هيات كه ما زير بار ذلت
رويم زيرا خداوند و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما زير بار ذلت رويم ابا دارند و دامنهاي
پاك مادران و انسانهاي پاكدامن و مغزهاي با غيرت و نفوس با شرافت روا نميدارند كه
اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه انسانهاي كريم و نيكمنمشان مقدم داريم.)
(قمي، ج 1، ص 421) (دلشاد تهراني، 1375،
ص 23) (سيدابن طاووس، اللهوف، ص 59)
وفاي به عهد
اين خصلت ارزشمند انساني كه ريشه در كرامت
نفس و بزرگواري روحي دارد در وجود امام در حد اعلاي خود موج ميزند زيرا حضرتش ميفرمايند.
«ان الكريم ينبغي لـه ان يُصدق قوله بالفعل» (انسان بزرگوار بايد عملش گفتارش را تأييد
كند) (دشتي، 1381، ص 77). و در فراز ديگري
از فرمايشان گهربار خويش ميفرمايند: «ان الحلم زينه و الوفاء مروءه» (همانا حلم و
بردباري زينت انسان است و وفاداري مروت و مردانگي).(دشتي، 1381، ص 77)
و حتي آنگاه كه معاويه با امضاء قرارداد
صلح تحميلي بر عراق و شام حاكم شد از آن پس امام حسين (علیه السلام) نيز [پس از برادرش
امام حسن (علیه السلام)] به صلح وفادار بود و هر گاه اشخاص يا گروههايي با امام حسين
(علیه السلام) تماس ميگرفتند و تلاش ميكردند آن حضرت را بر ضد معاويه بشورانند پاسخ
ميداد: «انّ بيني و بين القوم موعداً اكره أن أخلفهم ...» (ميان من و اين قوم وعده
و قراري است كه نميخواهم از آن برگردم ...) (دشتي، 1381، ص 605)
شجاعت
شجاعت حضرت اباعبدالله (علیه السلام) حقيقتي
بود كه دوست و دشمن به آن اعتراف داشتند و
دهها نمونه و مثال آشكار براي آن مطرح ميكردند از جمله:
1- جنگاوري و خطشكني امام حسين (علیه
السلام) در جنگ جمل
2- جنگاوري و خطشكني امام حسين (علیه
السلام) در جنگ صفين
3- جنگاوري و خطشكني امام حسين (علیه
السلام) در جنگ نهروان
4- شجاعت و قدرت روحي امام (علیه
السلام) در مبارزات سياسي با معاويه
5- شجاعت و قدرت روحي امام (علیه
السلام) در مبارزات سياسي با يزيد تا عاشورا و شهادت. (دشتي، 1381، ص 463)
عمرسعد پس از آن كه با لشكريان فراوان در
كربلا، امام حسين (علیه السلام) را در محاصره خود قرار داد پيكي به طرف آن حضرت فرستاد
كه نامه ابنزياد را آورده و از امام ميخواست تا پاسخي به نامه ابنزياد بدهد. امام (علیه السلام) قاطعانه جواب داد: «لا اجيب
ابن زياد بذلك ابداً، فهل هو الا الموت، فمرحبابه» (هرگز جواب نامه ابنزياد را نميدهم،
مگر سرانجام مرگ نيست، پس درود بر مرگ) (دشتي، 1381، ص 434)
در منزل «ذوحسم» پس از اين كه سخنان زيادي
بين آن حضرت و حرّ بن يزيد رياحي ردّ و بدل شد. امام (علیه السلام) فرمودند: «يا حرّ
كأنك تخبرني أني مقتول» (گويا به من خبر ميدهي كه مرا خواهند كشت). حرّ گفت: آري شك
ندارم كه بنياميه قصد جان شما را دارند، حسين به همانجا كه آمدي بازگردد. امام (علیه
السلام) فرمود:
«افبالموت تخوّفني و هل يعد و بكم الخطب
ان تقتلوني و سأقول كما قال اخوالاوس لابن عمه»
(آيا مرا از مرگ ميترساني؟ و آيا كار ديگري
جز قتل من داريد؟ و من در جواب شما چونانكه برادر أوسي براي پسرعموي خود سرود ميگويم:)
سأمضي و ما بالموت عار علي الفتي اذا ما نوي خيراً و جاهد مسلماً
(من به راه خود خواهم رفت و مرگ براي جوانمرد
عار نيست اگر نيست او خير باشد و در حالي كه مسلمان است جهاد كند).
اقدم نفسي لا اريد بقاء ها لتلقي خمسياً في الوغاء عرمرما
(من جان خود را فدا ميكنم و نميخواهم
در دنيا بماند، تا اين كه در ميدان جنگ با سپاهي انبوه ملاقات كند) (دشتي، 1381، ص
454)
سپس فرمود: «ليس شأني شأن من يخاف الموت،
ما اهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق ليس الموت في سبيل العزّ الاحياه خالده
و ليست الحياه مع الذل الا الموت الذي لاحياه معه».
(شأن من اين نيست كه از مرگ بترسم، چه آسان
است مرگ در راه بدست آوردن عزت و زنده كردن حق، مرگ در راه حق چيزي نيست جز زندگي جاويدان
و زندگي با ذلت چيزي نيست جز مرگ پايدار). (دشتي، 1381، ص 455)
شجاعت
رواي گفت: به خدا سوگند هرگز دل شكستهاي
را نديدهام كه پسر، اهل بيت و يارانش كشته شده باشد و او اين گونه محكم، بدون ترس، با آرامش خاطر و با جرأت
باشد. سوگند به خدا تاكنون هيچ كس را مانند او نديدهام. پيادگان همچون بز مادهاي
كه گرگ به آنها حمله كرده است از راست و چپ او عقب مينشستند. (جودكي، 1377، ص
115)
شجاعت
عقاد نه تنها او را شجاع بلكه معدن شجاعت
و سرچشمه آن ميداند او ميگويد: شجاعت حسين (علیه السلام) وصفي است كه از شخص حسين
(علیه السلام) وجود آن شگفتي ندارد زيرا ظهور شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن است.
(ورناصري، امام حسين (علیه السلام)) (خورشيد شجاعت، 1381، ص 311)
قدرشناسي
1- قدرداني از خانواده عبدالله عمير:
آنگاه كه همسر عبدالله بن عمير به شوهرش
ميگفت: از خاندان پيامبر دفاع كن. امام حسين (علیه السلام) به وي فرمود: «جزيتم من
اهل بيت خيراً، ارجعي رحمك الله الي النساء فاجلسي معهنّ فانه ليس علي النساء قتال»
(در راه حمايت از اهل بيت من به پاداش نيك نائل شويد، خدا رحمتت كند به سوي خيمهها
برگرد كه بر زنان جهاد واجب نيست.) (دشتي، 1381، ص 196)
2- قدرشناسي از ام وهب:
«ارجعي يا ام وهب، انت و ابنك مع رسول الله
فان الجهاد مرفوع عن النساء لا يقطع الله رجاك يا امّ وهب» (اي ام وهب برگردد كه جهاد
بر زنان نيست تو و فرزندت وهب با جد من محمد مصطفي در بهشت جاي دارديد اي مادر وهب
خدا اميد تو را نااميد نكند). (سيد ابن طاووس، ص 63) (جودكي، 1377 ص 88) (دشتي،
1381، ص 197)
3- قدرشناسي از حرّ:
امام (علیه السلام) در حالي كه بر بالين
حر عليه الرحمه با دستان مبارك، صورت او را نوازش ميكرد فرمود: «بخّ بخّ لك يا حر
انت حرّ كما سميت في الدنيا و الاخره ان شاء الله» (مبارك باد، مبارك باد! اي حر تو
آزاد مردي چنانكه در دنيا و آخرت حر خوانده شدي.) (دشتي، 1381، ص 197)
4- قدرداني از خنطله بن أسعد:
در گرما گرم جنگ در روز عاشورا حنظله در
كنار امام حسين (علیه السلام) ايستاد و بر سر كوفيان فرياد زد و گفت: شما را از عذاب
الهي ميترسانم. شما را از محاكمه روز قيامت ميترسانم. ...
امام از او تشكر كرد و فرمود: «يابن اسعد
رحمك الله .... رح الي خير من الدنيا و ما فيهما و الي ملك لايبلي» (اي پسر اسعد، خدا
تو را حمت كند ... برو به طرف آنچه كه از دنيا و مافيها برتر استن برو به سوي ملك و
سيادت جاودانگي). (دشتي، 1381، ص 514)
عفو و گذشت
راوي گويد: ... حر عرضه داشت: به خدا قسم
اگر ميدانستم پينشهادهاي تو را قبول نميكنند هرگز پا در ركاب نميگذاشتم و اكنون
براي توبه به سوي تو آمدهام و با جان خويش
تو را ياري ميكنم تا در مقابلت بميرم، آيا اين توبه قبول است؟ حسين (علیه السلام)
گفت: بله خدا توبه تو را ميپذيرد و تو را ميبخشد، نامت چيست؟ گفت: من حرّبن يزيد
هستم. حسين (علیه السلام) گفت: تو حرّي آنچنان كه مادرت تو را ناميد. انشاء الله در
دنيا وآخرت آزاده خواهي بود. از اسب پايين بيا. حرّ گفت: اگر من جزء سواركارانت باشم
بهتر از اين است كه جزء پيادگانت باشم. بر اسبم مدتي با ايشان ميجنگم و سرانجام كـارم
پايين آمدن خواهد بـود. حسين (علیه السلام) گفت: خـدايت رحـمت كنـد هر چه در نظر داري
انجام بده. (جودكي، 1377، ص 86)
نتيجه
فضايل و كمالات امام حسين بنعلي (علیه
السلام) نه براي بشريت به طور كامل قابل درك است و نه قابل شمارش زيرا آنچه در قول
يا فعل آن بزرگوار ظاهر گشته بازتاب اندكي از روح بينهايت وي و انديشه بيانتهاي اوست
كه متناسب با شرايط محدود زمان و مكان و درك و دريافت اندك اطرافيان جلوهگر شده است.
آنچه در اين مخصتر گذشت تلاش ناچيزي در
راه شناخت گوشههايي از مكارم اخلاقي و فضايل انساني بيحد و حصر آن بزرگمرد تاريخ
بشر بود از دنيايي كه انسانيت انسان در آن گم گشته و كوشش مكاتب بشري نيز در معرفي
الگوي تمام عيار انساني ره به جايي نبرده است. باشد كه حس كمالجويي انسان امروز را
كه داعيه جهاني شدن را در سر ميپروراند ارضاء و اقناع نمايد زيرا آنچه را كه امام
(علیه السلام) به منصه ظهو رساند تلاش بيوقفهاي بود براي تثبيت كرامت و ارجمندي انسان
در حساسترين و سختترين شرايط، كه نه تنها نسبت به روزگار خويش بلكه نسبت به عصرها
و نسلهاي آينده نيز پيشرو و مترقي است و اگر انسانها از هر دين و آييني به دور از
جهل و تعصب به دنبال انسانيت گمشده خويش باشند قطعاً مصاديق و جلوههاي تابناك آن را
در وجود حسين ابن علي (علیه السلام) خواهند يافت و بر ماست كه اين حقايق والا و ارزشمند
را به جهانيان معرفي نماييم.
منابع و مآخذ
1- جعفري، محمدتقي. (1381). امام حسين (علیه
السلام) چاپ چهارم، مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري.
2- جودكي، حجت الله. (1377). قيام جاويد
(مقتل الحسين ابي مخنف)، چاپ اول، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي تبيان.
3- حكيمي، محمدرضا. (1373). قيام جاودانه،
چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
4- دشتي، محمد. (1381). فرهنگ سخنان امام
حسين (علیه السلام)، چاپ چهارم، مؤسسه انتشارات مشهور.
5- دلشاد تهراني، مصطفي. (1375). نهضت حسيني
ـ عزت حسيني، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر.
6- سيدابن طاووس، اللهوف في قتلي الطفوف،
انوار الهدي، قم.
7- صدر، سيدرضا. (1379). پيشواي شهيدان،
چاپ سوم، مركز انتشارات تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.
8- قمي ،حاج شيخ عباس. منتهي الآمال، چاپخانه
محمدحسن علمي، تهران.
9- مجموعه مقالات برگزيده همايش امام حسين
(علیه السلام)، (1382). سازمان آموزش و پرورش قم،
انتشارات ظفر.
10- محسنزاده، احمد. (1379). آفتاب كربلا،
انتشارات روحاني، چاپ اول.
11- الموسوي المقرم، عبدالرزاق.
(1423). مقتل الحسين (علیه السلام)، مؤسسه النور للمطبوعات، بيروت.
انتهای پیام/ ز.ح