۷

گفتم که ای امامم از ما چرا نهانـی ...

کد خبر: ۶۲۸۳۴
۱۶:۳۶ - ۰۲ آبان ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

 
گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم
 
گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم
 
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم
 
گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم
 
گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند
 
گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم
 
گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند
 
گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
 
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو
 
گفتا که من شب و روز در انتظار یارم
 
گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری
 
گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم
 
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی
 
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم
 
گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری
 
گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم



انتهای پیام/ ز.غ
برچسب ها: ظهور شیعه نیوز
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۷
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
اسلام علیک یا اباصالح...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۲
زیبا بود ولی افسوس که شاعرش نام نداشت!!
فاطمه
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۳
عالی بود
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
احسنت عالی بود
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۴۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
واقعا حال زار ما گریه کردن داره...
همه دردامون از نبودن آقا و صاحبمونه...
ولی به فکر نیستیم که آماده یاریش بشیم که آقا فرمودند:«اگر شیعیان ما _که خداوند به آن ها توفیق طاعت و بندگی خویش را بدهد_ در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند، همدل می شدند، هرگز برکت ملاقات با ما از آن ها به تاخیر نمی افتاد؛ و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنان می گشت؛ آن هم دیداری بر اساس شناختی راستین و صداقتی از جانب آنان نسبت به ما».
مشکل ما اینه که تو "آقا بیا" گفتنمون صادق نیستیم...
اللهم عجل لولیک الفرج
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
سربازگمنام امام زمان عج
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم: لبیک یاحسین!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یاحسین!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:لبیک یاحسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم: لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید:
"مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم من کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای هم نبود تو از من مظلوم تری..."
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:
"دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...
مهدی تنهاست...حسین تنهاست...
دلم می خواهد دلم می خواهد بمیرم فقط یه بار تورو ببینم یامهدی .
بابا کجایی ؟ خسته شدم .