SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
بخش اول
چکیده
پژوهش حاضر درصدد بررسى این پرسش مهم است که آیا در ماجراى سقیفه که دوباره یا کمى بیشتر پس از واقعه غدیر رخ داد و گروه هاى رقیب درباره جانشینى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گفت و گو کردند، به حدیث غدیر استناد شد یا خیر؟
پس از تبیین اجمالى این دو حادثه تأثیرگذار در تاریخ اسلام و بیان مشابهت ها و تفاوت هاى آن دو، به منظور نزدیک شدن به هدف پژوهش، گزینه هاى متصوّر درباره رخداد یا عدم رخداد واقعه غدیر و نیز فرض هاى عدم استناد به غدیر در سقیفه، مطرح و تجزیه و تحلیل خواهد شد. هم چنین در این مقاله، در مورد استنادات شیعه مبنى بر رخداد واقعه غدیر و نیز تبیین شیعى جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بحث شده است.
غدیر خم و سقیفه بنى ساعده
مقدّمه
در تاریخ صدر اسلام دو حادثه مهم رخ داده است که در وقایع پس از خود، بهویژه دسته بندى درونى نظام اسلامى تأثیر به سزایى داشته و هر دو مورد در ماه هاى پایانى عمر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) واقع شده است. این دو حادثه عبارت اند از: 1 واقعه غدیرخم در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت، 2 ماجراى سقیفه بنى ساعده در اوایل سال یازدهم هجرت. این دو حادثه، شباهت ها و تفاوت هایى دارند که به آن ها اشاره مى کنیم:
الف) مشابهت ها
1 هر دو حادثه در اواخر حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله) رخ داده است;
2 هر دو واقعه درباره مسئله جانشینى و زعامت و پیشوایى امت اسلامى پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) است;
3 هر دو واقعه با مردم ارتباط پیدا کرده و آنان از طریق تأیید و بیعت، حضور خود را اعلام نموده اند;
4 در هر دو حادثه، اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) حضور داشته اند;
5 در هر دو حادثه، محور موضوع به یکى از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى تصدى جانشینى برمى گردد و هر دو (على و ابوبکر) از قبیله قریش (قبیله پیامبر(صلى الله علیه وآله)) بوده اند;
6 هر دو واقعه، مبدأ پیدایش دسته بندى مذهبى بعدى در اسلام و پیدایش دو نظام امامت و خلافت در تقابل با یکدیگر در تاریخ اسلام شده است; به عبارتى این دو واقعه، نقطه کانونى پیدایش دو مذهب تشیع و تسنن در جهان اسلام مى باشند.
ب) تفاوت ها
1 اجتماع غدیر به صورت عام و گسترده از همه افراد قبایل و شهرهاى اسلامى که در سفر حج (حجة الوداع) پیامبر(صلى الله علیه وآله) حضور داشته و در راه بازگشت بودند برگزار گردید، در حالى که اجتماع سقیفه ابتدا از سوى انصار برپا شد و سپس چند تن از مهاجران در آن اجتماع حضور یافتند; بنابراین، رنگ قبیله اى داشت و مجمعى عام نبود;
2 زمان واقعه غدیر و ابلاغ موضوع به پیروان، در ایام یکى از مراسم باشکوه مذهبى مسلمانان، یعنى سفر حج بوده است، در حالى که اجتماع سقیفه در اندوهناک ترین شرایط، یعنى زمان درگذشت پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) که مردم و بهویژه بنى هاشم بر بالین پیامبر و در حزن و اندوه بودند، واقع شد;
3 محل برگزارى اجتماع غدیر خم در محل جُحفه بود که به گروه خاصى تعلق نداشت و در فضایى باز و گشاده بود، اما مکان اجتماع سقیفه به گروهى خاص، یعنى بنى ساعده از انصار، وابسته بود. بنابراین، مکان رنگ قبیله اى داشت;
4 برگزار کننده غدیر شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مأموریت و انگیزه اى الهى بود، لکن برگزار کنندگان اجتماع سقیفه برخى از بزرگان قبایل و با انگیزه تصاحب خلافت و براساس رقابت قبیله اى صورت گرفت (غدیر در حضور پیامبر واقع شد، اما سقیفه در حال احتضار ایشان و در نتیجه با عدم حضور وى تشکیل شد);
5 در غدیر، مسئله ولایت و جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با معیارهاى دینى و با ابلاغ خدا به رسول، به مردم اعلام شد و موجب اکمال دین و اتمام نعمت و یأس کفار گردید، اما در سقیفه، مسئله خلافت با معیارهاى قبیله اى و بیان تفاخرات به انگیزه رقابت با یکدیگر مطرح شد و تنازع نیروهاى درون نظام اسلامى را در پى داشت; یعنى در واقع، اساس اختلاف و تفرقه مذهبى میان مسلمانان شد;
6 مسئله غدیر به نص بود، اما مسئله سقیفه به شورا و رایزنى شرکت کنندگان واگذار شد;
7 واقعه غدیر بسیار شفاف و با سخنرانى پیامبر و معرفى جانشین مورد نظر (حضرت على(علیه السلام)) به جمع حاضر و سپس اعلام وصایت او انجام گرفت و مردمِ حاضر آشکارا شنیدند و تبریک گفتند و قرار شد به غایبان هم برسانند، اما اجتماع سقیفه، عجولانه، مخفیانه و با پیش دستى انصار براى تعیین زمام دار از میان خود، برگزار گردید، در حالى که کاندیداهاى مورد نظر نیز به وضوح مشخص نبود.
با رسیدن سه تن از مهاجران، اختلاف شدید شد و گفت و گوهاى بعدى و اختلاف میان انصار موجب انتخاب خلیفه گردید. روز بعد، خلیفه را به مسجد آورده و از مردم خواستند بر کار انجام شده بیعت نمایند، حال آن که گروه بسیارى از مسلمانان که در مدینه بودند در اجتماع سقیفه حضور نداشتند;
8 شخصى که در غدیر به مردم معرفى شد از نظر سنى جوان، نماینده روح پویا و پرتحرک اسلام بود، اما منتخب سقیفه، متأثر از نظام شیخوخیت قبیله اى، شیخ به شمار مى آمد و از سن بالا برخوردار بود و عمر او پس از انتخاب بیش از دو سال نپایید;
9 گستره جغرافیایى و انسانى نظام برآمده از سقیفه (خلافت) به دلیل در اختیار داشتن قدرت و حکومت بیشتر از گستره جغرافیایى و انسانى نظام برآمده از غدیر (امامت) بوده است.
در مجموع، غدیر در ماه ذیحجة الحرام (ماه حرام) ایام صلح و صفا، ماه ازدحام و فراخوانى عمومى مسلمانان، در پایان یک سفر معنوى در بازگشت از بیت الله الحرام و حرم امن الهى و پس از لبیکى همگانى به الله تعالى، در گستره صحرایى باز که رنگ تعلق گروهى خاص را نداشت، و توسط حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) که رسول خدا بود و به قوم و قبیله اى خاص تعلق نداشت، بلکه پیامبرِ رحمت براى جهانیان (و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین)2 و اسوه حسنه3اى براى انسان ها بود، در پى آیه ابلاغ4 از جانب خداى متعال و با گزینش برترین فرد (در ایمان و عمل = تقوا، جهاد، خدمت به اسلام، علوم و معارف دینى و دیگر فضایل)، و در شادباش هاى مردم به او «بخ بخ اصبحت مولاى کل مؤمن و مؤمنه» صورت گرفت،
اما و سقیفه، بدون فراخوانى عمومى، خالى از قصد ابلاغ رسالت الهى، در فضاى محدود سایبان (سقیفه) قبیله اى، در پى بروز دوباره عصبیت هاى جاهلى براى فراچنگ آوردن منصبى پیش از دست یابى دیگران بدان، و با به رخ کشیدن تفاخرات قومى و چانه زنى هاى سیاسى در پرتو سنت شیخوخیت، در اندوهناک ترین زمان تاریخ اسلام، و با نادیده انگارى وصایاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)(در غدیر، در کتابت حدیث، در اعزام جیش اسامه و...) به انجام رسید. این جاست که باید این پرسش را نمود که واقعه غدیر چه بود؟
واقعه غدیر خم
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در دهمین سال هجرت، زیارت خانه خدا (کعبه) را با اجتماع مسلمانان آهنگ فرمود، و بر حسب امر آن حضرت در میان قبایل مختلف و طوایف اطراف اعلان شد، در نتیجه، گروه عظیمى به مدینه آمدند تا در انجام این تکلیف الهى (اداى مناسک حج بیت الله) از آن حضرت پیروى و تعلیمات ایشان را فرا گیرند.
این تنها حجّى بود که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بعد از مهاجرت به مدینه انجام داد، نه پیش از آن و نه بعد از آن دیگر این عمل از طرف آن حضرت وقوع نیافت. این حج را به اسامى متعدد در تاریخ ثبت نموده اند، از قبیل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الکمال و حجة التمام.
در این موقع، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) غسل و تدهین فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام) که یکى را به کمر بست و آن دیگر را به دوش افکند روز شنبه 24 یا 25 ذیقعدة الحرام به قصد حج پیاده از مدینه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نیز در هودج ها قرار داد و با همه اهل بیت خود و به اتفاق تمام مهاجران و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمى از مردم حرکت فرمود.5
اتفاقاً در این هنگام بیمارى آبله یا حصبه در میان مردم شیوع یافته بود و همین عارضه موجب شد که بسیارى از مردم از عزیمت و شرکت در این سفر باز بمانند، با این حال، گروه بى شمارى با آن حضرت حرکت نمودند که تعداد آن ها 124120 نفر و بیشتر ثبت شده است. البته اهالى مکه و آن ها که به اتفاق امیرالمؤمنین على(علیه السلام) و ابوموسى از یمن آمدند بر این تعداد اضافه مى شوند.6
پس از آن که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مناسک حج را انجام داد، با جمعیت همراه خود آهنگ بازگشت به مدینه فرمودند. چون به غدیرخم (که در نزدیک جحفه است) رسیدند، جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خداى تعالى این آیه را آورد: «یا ایّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس».7
باید دانست که جحفه منزل گاهى است که راه هاى متعدد (راه اهل مدینه و مصر و عراق) از آن جا منشعب و جدا مى شوند. ورود پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذیحجه تحقق یافت.
در این هنگام آیه مذکور نازل شد و آن ها که از آن مکان گذشته بودند به امر پیامبر بازگشتند و آن ها که در دنبال قافله بودند رسیدند و در همان جا متوقف شدند. پیامبر نماز ظهر را با همراهان ادا نمود و پس از فراغ از نماز بر محل مرتفعى که از جهاز شتران ترتیب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت.
آن حضرت در خطبه خود پس از حمد و ستایش خدا و گواهى به رسالت خود، از پایان عمر خویش و از این که آنان در کنار حوض در آن سرا بر او وارد خواهند شد، به آنان خبرداد و از آنان خواست که مواظب دو چیز گران بها که در میان آن ها مى گذارد باشند; یعنى کتاب خدا، ثقل اکبر و عترت (اهل بیت) خود، ثقل اصغر، که با تمسک به آن دو، گمراه نخواهند شد و آن دو نیز از هم جدا نمى گردند تا کنار حوض بر او وارد شوند.
سپس دست امیرالمومنین را گرفت و او را بلند نمود تا این که مردم او را دیدند و شناختند. و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آن ها سزاوارتر مى باشد؟» گفتند: خداى و رسولش داناترند. فرمود: «همانا خداى مولاى من است و من مولاى مؤمنان هستم و اولى و سزاوارترم بر آن ها از خودشان پس هر کس که من مولاى اویم على(علیه السلام) مولاى او خواهد بود.»
و این سخن را سه بار و بنا به گفته احمد بن حنبل پیشواى حنبلى ها چهار بار تکرار فرمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار آن که او را دوست دارد و دشمن دار آن که او را دشمن دارد و یارى فرما یاران او را و خوار گردان خوار کنندگان او را، و او را معیار و میزان و محور حق و راستى قرار ده». آن گاه فرمود: باید آنان که حاضرند این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ نمایند».
هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که امین وحى الهى رسید و این آیه را آورد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً».8 در این موقع، پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «الله اکبر، بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على(علیه السلام)بعد از من».
سپس آن گروه تهنیت به امیرالمؤمنین را آغاز کردند و از جمله آنان، ابوبکر و عمر بودند که پیش دیگران گفتند: به به بر تو اى پسر ابى طالب که صبح و شام را درک نمودى در حالى که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن شدى. و ابن عباس گفت: به خدا سوگند که این امر (ولایت على (علیه السلام)) بر همه واجب شد. آن گاه حسان بن ثابت در این باره، اشعارى سرود.9
علامه امینى، وقوع این واقعه مهم را در چنین مکانى با آن اجتماع بزرگ و در سفر عظیم حج و مأموریت پیامبر براى ابلاغ آن و نزول آیات در این باره، سپس اقدام پیامبر(صلى الله علیه وآله) در معرفى حضرت على و تأکید پیامبر بر مردم که گواهى به ابلاغ بدهند و حاضران به غایبان برسانند، عنایت خداى متعال نسبت به نشر و انتشار حدیث غدیر مى داند که مسلمانان با قرائت آن آیات، همه وقت و همه جا متوجه این واقعه و حدیث باشند و مرجع واقعى و پیشواى حقیقى خود را براى دریافت معالم دین و احکام آیین منزه اسلام بدون تردید تشخیص دهند.
جدیت هایى که بعدها، پیشوایان دین اسلام نسبت به یادآورى و بازگو کردن واقعه غدیرخم داشته اند براى این بوده است که این تاریخ روشن و خاطره مقدس، پیوسته تازه و شاداب بماند و گذشت زمان، این واقعه را متروک و مخفى نسازد.10
ماجراى سقیفه
با انتشار خبر رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در حالى که مدینه در ماتم و سوگ فرو رفته و امیرالمومنین (علیه السلام)، عباس بن عبدالمطلب عموى پیامبر و برخى اصحاب در تدارک غسل و تدفین پیامبر خویش بودند، جمعى از انصار در سقیفه بنى ساعده، جمع شده و بر آن بودند تا سعد بن عباده، شیخى از بزرگان خزرج را به جانشینى رسول خدا نصب کنند. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح با شنیدن این خبر، بى درنگ و شتابان روانه سقیفه شدند، اما على و عباس نیز که خبر را شنیده بودند، هم چنان به تدارک تدفین جنازه رسول خدا ادامه دادند.در اجتماع سقیفه، ابتدا سعد بن عباده درباره جانشینى رسول خدا سخنانى گفت. پس از خاتمه سخنان او، خزیمة بن ثابت در تأیید سعد و امتیاز انصار بر مهاجران در امر خلافت سخن گفت. به دنبال او، اُسَید بن حُضیر که او نیز از طایفه خزرج و از رقباى سعد بن عباده بود، به گفت و گو برخاست و از اختصاص پیشوایى مسلمانان به مهاجران و ابوبکر دفاع کرد.
مدافعان و حامیان دیگر سعد، در قالب سخنانى به انکار ادعاى اُسید پرداختند و کسانى نیز در تأیید او سخن گفتند. در این حال، ابوبکر به پا خاست و با تأیید فضایل و عزت انصار، مدعى شد که پیامبر با بیان روایت: «الائمةُ مِن قُریش» پیشوایى قوم را به مهاجران اختصاص داده است.11به هر حال، در این گفت و گوها چندین نظریه درباره جانشینى پیامبر مطرح شد: ابتدا امارت انصار، سپس با حضور مهاجران، امارت دوگانه (یکى از انصار و دیگرى از مهاجران)، آن گاه امارت مهاجران و وزارت انصار، و سرانجام امارت قریش.12 همین مورد اخیر تحت تأثیر روایتى که ابوبکر از قول پیامبر نقل کرد و به دلیل اختلاف درونى دو طایفه اوس و خزرج به نتیجه نشست.
با بالا گرفتن گفت و گوها در حالى که خزرجیان به دو دسته مدافعان و مخالفان سعد بن عباده تقسیم شده بودند، ابوبکر، ابوعبیده یا عمر را شایسته خلافت شمرد و آنان نیز وى را شایسته دانسته و بى درنگ دستان او را براى بیعت فشردند. در این حال، اسید بن حضیر و خزرجى هاى مطیع او، سراغ ابوبکر آمده و با او بیعت کردند.13 این بیعت را که با حضور چند تن از صحابه و در غیبت غالب اصحاب برجسته دیگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)انجام شد، «بیعت سقیفه» نام داده اند. عمر نیز بعدها آن را «فلته»14 یعنى اقدامى نااندیشیده و شتابزده شمرد.
با انتشار خبر بیعت سقیفه، افزون بر امیرالمومنین (علیه السلام)، عباس، ابوسفیان و دست کم دوازده صحابه برجسته دیگر پیامبر به بیعت انجام شده اعتراض کردند. اگرچه ابوسفیان، پس از آن که به على و عباس روى آورد و هیچ کدام پیشنهاد او را نپذیرفتند، به زودى تغییر عقیده داد و با خلیفه اول بیعت کرد، اما اصحاب نامور پیامبر تا چند ماه بعد که امیرالمومنین (علیه السلام) بیعت با ابوبکر را ضرورى شمرد، هم چنان از بیعت امتناع کردند، کسانى مانند:سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن عمرو، ابى بن کعب، براء بن عازب، خالدبن سعید العاص، ابوایوب انصارى، حذیفة بن یمان، خزیمة بن ثابت، ابوالهیثم بن تیهان، عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف، بریدة بن خضیب اسلمى، ابوالطفیل.
جز این صحابه، تعدادى دیگر از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز در بیعت العامه سبقت نجستند و حضورى چشم گیر از خود نشان ندادند. اینان تنها و مدتى بعد، حاضر به بیعت با ابوبکر شدند. تعدادى از مشهورترین این صحابه به این قرارند: زبیر بن عوام، عبدالله بن عباس، فضل بن عباس، عتبة بن ابى لهب، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، عبدالله بن ابوسفیان بن حارث، حسان بن ثابت، حباب بن منذر، عبدالله بن مسعود و بشیر بن سعد.15
یک روز پس از بیعت سقیفه، صحابه ثلاثه بر آن شدند تا با فراخواندن مسلمانان به مسجد پیامبر، بیعت چند نفره روز گذشته را به بیعت عام تبدیل کنند. این اقدام انجام شد، اما باز هم امیرالمومنین (علیه السلام)که به مسجد کشانده شده بود از بیعت امتناع کرد و خلافت را حق انکارناپذیر خویش شمرد.16 به دنبال مقاومت امیرالمومنین (علیه السلام)، فاطمه دختر پیامبر نیز در دفاع از حق امیرالمومنین (علیه السلام)به پا خاست، اما تمام کوشش هاى وى نیز بى پاسخ ماند و یگانه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با بى مهرى، مورد اذیت و آزار قرار گرفت.
سؤال هاى اصلى
1 آیا واقعه غدیر در تاریخ اسلام رخ داده یا بعدها طرفداران نظام امامت یعنى جریان شیعى، آن را ساخته و پرداخته اند؟ (آیا غدیر واقعه اى حقیقى است یا ساختگى؟)
2 آیا در سقیفه به واقعه غدیر خم و حدیث غدیر استناد شد؟ در صورت عدم استناد، چرا؟
3 چرا در سقیفه بر انتخابى بودن جانشین پیامبر و طرح معیارهاى غیر قرآنى براى زمام دار تأکید شد؟
4 چرا با وجود حدیث غدیر، اجتماع سقیفه بدون حضور بنى هاشم و با شتاب برگزار گردید و امیرالمومنین(علیه السلام)حتى به عنوان داوطلب احتمالى (نه به عنوان صاحب حق و منصوص در غدیر) در صحنه رقابت دعوت نشد؟
فرضیه هاى واقعه غدیر
درباره وقوع یا عدم وقوع واقعه غدیر، چهار گزینه متصور است:
1 اصلا پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسى را به جانشینى تعیین ننمود و کار امت را به خود آن ها واگذاشت و واقعه اى به نام غدیر خم روى نداده و غدیر جریان ساختگى توسط شیعیان است;
2 واقعه غدیر وقوع یافته است، لکن پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسى را براى جانشینى معین ننمود، بلکه او با دریافت این که سال آخر عمرشان مى باشد و آن حج، حجة الوداع است، راهنمایى ها و توصیه هاى لازم را در یک اجتماع بزرگ به پیروان نمودند; اجتماع پیام رسانى، توصیه ها و وداع بوده است;
3 واقعه غدیر رخ داده، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم امیرالمومنین(علیه السلام) را به مردم معرفى کرد و در شأن او سخن گفته است، لکن ولایت او به معناى دوستى با وى بوده، نه ولایت به معناى زعامت و رهبرى سیاسى عموم مسلمانان پس از خود;
4 واقعه غدیر رخ داده و در آن اجتماع بزرگ مسلمانان، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان یکى از آخرین مأموریت هاى الهى خود، رهبرى و جانشین آینده جامعه اسلامى را به فرمان خداوند تعیین کرد و به مردم اعلام فرمود. با این اقدام، هم دغدغه مؤمنان نسبت به آینده دین، امت مسلمان و حکومت اسلامى بر طرف گردید، هم امیدها و نقشه هاى دشمنان و فرصت طلبان و منافقان که دل به آینده پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بسته بودند بر باد رفت و سنگ یأس بر سینه آنان زده شد.
فرضیه اول را مستندات تاریخى، حدیثى، تفسیرى و ادبى فراوان که به نقل واقعه غدیر پرداخته اند رد مى کند و بر ساختگى بودن آن توسط شیعه، خط بطلان مى کشد. علاوه بر آن، ادله کلامى متعدد که متکلمان (شیعى) ارائه کرده اند، واگذارى کار امت را به خویش، بى پایه ساخته و بر منصوص بودن آن، ادله اى اقامه کرده اند.
فرضیه دوم نیز با این توضیح نمى تواند جایگاهى داشته باشد، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا آن زمان تمامى دستورها و احکام اساسى دین اسلام را به مردم ابلاغ نموده و براى بیان هیچ یک از آن همه احکام، هیچ گاه چنین اجتماع بزرگى را با آن عظمت و تأکیدات درباره آن براى ایراد خطبه و غیره برپا نکرده بود. استفاده از چنان اجتماعى بزرگ در سفر حج جز پیام رسانى و ابلاغ یک موضوع مهم که به حیات آینده جامعه اسلامى مربوط مى شد چیز دیگرى نمى توانست باشد.
توقف کاروانى بزرگ در وسط روز زیر آفتاب سوزان، در صحرایى بدون سایه بان و درخت و... براى بیان امر جزئى نبوده است، در حالى که اگر منظور، بیان حکم شرعى بود مى توانست هنگام رفتن به مکه یا در موسم حج به مردم ابلاغ کند. ابلاغ موضوع غدیر در محلى که کاروان ها از یکدیگر جدا مى شدند و به شهر و دیار خود مى رفتند صورت گرفت تا پیام را به دیار خود منتقل کنند و حاضران بشنوند و به غایبان هم برسانند و به عنوان حادثه اى مهم در اذهان بماند و سال هاى آینده با گذر از آن مکان، آن حادثه در خاطره ها تجدید گردد.
فرضیه سوم نیز نمى تواند درست باشد، زیرا بیان دوستى امیرالمومنین (علیه السلام) یا در مفهوم عام تر اهل بیت و نزدیکان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به چنین مجمعى با آن مقدمات و تفصیل قضیه نیازى نداشت. اگر پیامبر براى مسلمانان محترم است تا آن حد که اشیاى منسوب به او حرمت و ارزش دارد و بعدها آثار جزئى پیامبر از نشانه هاى خلافت محسوب مى شد و دست به دست مى گشت، اهل بیت او که به آن حضرت منسوب و از یک ریشه و درخت برآمده اند بر مسلمانان لازم است که با آن ها دوستى و مهر بورزند. این نگرش در صورتى مى تواند درست باشد که قسمت اول حدیث که مى فرماید «من کنت مولاه» را درباره رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) نیز در همین معنا بدانیم.
از سوى دیگر مى دانیم که در قرآن مودت با خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله)به صراحت ذکر شده و پیشتر به مسلمانان ابلاغ شده و حتى به گونه اى مزد رسالت پیامبر مى باشد:«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى»17 همان اهل بیتى که خداوند آن ها را از هر رجس و پلیدى مطهر گردانیده است.18
و اصولا وقتى بر اساس آیات قرآن مؤمنان، برادران یکدیگرند (انما المؤمنون اخوه)19 و بین آن ها باید دوستى و مودت برقرار باشد، یکدیگر را دوست داشته باشند، نسبت به هم مهربان و رحیم20 و تواضع و فروتنى داشتند باشند، و با دشمنان دوستى نورزند و با کمال عزت و سرافرازى با آن ها برخورد کنند،21 این دوستى با نزدیکان پیامبر(صلى الله علیه وآله)بیشتر از دیگران، طبیعى و امرى عقلانى به نظر مى رسد، و دیگر نیازى نبود جمع بزرگى از مردم را در آن سفر طولانى زیر گرماى آفتاب متوقف کنند تا پیامبر سفارش خویشان خود را به آن ها بنماید.
بدین ترتیب با حذف سه گزینه از این احتمالات، گزینه چهارم، همان نظریه اى است که دلایل متقن در تأیید آن اقامه شده و اصل وقوع آن از مسلمات تاریخى است. و در دلالت حدیث غدیر بر وصایت و جانشینى حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، علاوه بر گواهى هاى تاریخى، از منظر کلامى نیز با ادله عقلى و نقلى (آیات و احادیث) استدلال شده است.
اینک با این مفروض که واقعه غدیر امرى قطعى و حقیقى است نه ساختگى، و با توجه به این که فاصله بین این واقعه تا ماجراى سقیفه حدود هفتاد روز مى باشد این سؤال مطرح مى شود که چرا در آن اجتماع که درباره امر مهم جانشینى پیامبر تشکیل شد به غدیر استناد نکردند و موضوع جانشینى را در لواى امرى که به شوراى امت واگذار شده مطرح کردند و مدعیان دیگرى غیر از بنى هاشم در صحنه با یکدیگر به رقابت پرداختند؟
پی نوشت:
2 . انبیاء(21) آیه 107.
3 . احزاب(33) آیه 21.
4 . مائده(5) آیه 70.
5 . ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 3، ص 225; مقریزى، امتاع الأسماع، ص 511; علامه عبدالحسین امینى، الغدیر، ج 1، ص 29.
6 . حلبى، السیرة الحلبیه، ج 3، ص 283; ابن جوزى، تذکرة الخواص، ص 18 و علامه امینى، همان، ج1، ص 29 30.
7 . مائده(5) آیه 70.
8 . همان، آیه 3.
9 . ر. ک: علامه امینى، همان، ج 1، ص 30 34.
10 . همان، ص 34 38.
11 . ابن هشام، السیرة النبویه، ج 4، ص 310; ابن سعد، همان، ج 3، ص 181 188; ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسه، ج 1، ص 4 9، ج4، ص 1342 1351; تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 522 523; مسعودى، التنبیه والاشراف، ص 261 و کامل ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج1، ص 372 374، 395 404 و ج 2، ص 12 22.
12 . ر.ک: یعقوبى، همان، ج1، ص 522; ابن اثیر، همان، ج 2، ص 12 و نخجوانى، تجارب السلف، ص 8.
13 . ابن هشام، همان، ج 4، ص 308; سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 67; یعقوبى، همان، ج 1، ص523 و طبرى، همان، ج 4، ص 1351.
14 . ابن اثیر، همان، ج 2، ص 15.
15 . ر. ک: یعقوبى، همان، ج 1، ص 523 527.
16 . مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 657.
17 . شورى(42) آیه 23.
18 . «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» (احزاب(33) آیه 33).
19 . حجرات(49) آیه 10.
20 . فتح(48) آیه 29.
21 . مائده(5) آیه 54.
منبع: فارس
انتهای پیام/ ز.ح