SHIA-NEWS.COMشیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از رسا، عبدالله حیدری از کارشناسان شبکه وهابی نور وکلمه در برنامه بازخوانی تاریخ مدعی شد، قسمت اعظم خطبه هاى نهج البلاغه سخنانى است که توسط برخى از فصیحان شیعه از جمله سید رضى انشاء گردیده و به امام على (علیه السلام) نسبت داده شده و در حقیقت سخن او نمى باشد.!!!
ابن ابى الحدید معتزلى یکى از علماى بزرگ اهل سنت در کتاب «شرح نهج البلاغه، جلد 10 صفحه ى 127» مى گوید: «بسیارى از سران اهل هوا و هوس ادعا مى کنند که قسمت اعظم خطبه هاى نهج البلاغه سخنانى است که توسط برخى از فصیحان شیعه از جمله سید رضى رحمه الله انشاء گردیده و به امام على (علیه السلام) نسبت داده شده و در حقیقت سخن او نمى باشد. اینگونه افراد کسانى هستند که چشمانشان در اثر عصبیت و عناد کور گشته و از صراط مستقیم منحرف شده اند و هیچگونه اطلاع و آشنائى با شیوه هاى سخن گفتن ندارند و من با مختصر سخنى اشتباه آنان را روشن مى نمایم و مى گویم شما که در نهج البلاغه تشکیک مى کنید، از دو حال خارج نیست یا اینکه مى گوئید تمام نهج البلاغه ساخته ى دیگران است، یا برخى از آن. صورت اول؛ قطعا باطل است چون که صحت اسناد بعضى از آن به امیرالمومنین (علیه السلام) به تواتر ثابت شده است و ما به آن یقین داریم و تمام یا اکثر محدثان و تاریخ نویسان غیر شیعه بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه را نقل کرده اند و چونکه شیعه نیستند نمى توان به آنها غرض ورزى خاصى را نسبت دهیم.
و اما صورت دوم؛ و ادعاى اینکه بخشى از نهج البلاغه گفته هاى امام على (علیه السلام) نیست، این احتمال نیز نادرست است زیرا کسى که با سخنرانى و خطابه مانوس باشد و ذوق ادبیات عربى داشته و از علم بیان چیزى بداند حتما میان کلام فصیح و غیر آن و همچنین میان کلام فصیح و فصیح تر فرق مى گذارد و اگر کتابى به دستش رسد که در آن سخنان جمعى از گویندگان مشهور یا سخنان فقط دو نفر از آنان نوشته شده باشد حتما میان آن دو سخن فرق مى گذارد و شیوه ى سخن گفتن هر کدام را مى شناسد، مثلا اگر در لابه لاى دیوان شعر کسى ابیاتى را از پیش خود اضافه کند، افراد با ذوق و شعر شناس به راحتى آن اشعار دخیل را تشخیص مى دهند. و اگر شما در نهج البلاغه دقت کنید خواهید دید تمام آن همچون آب زلال واحد و با یک شیوه و یک نفس گفته شده و همانند جسم بسیطى است که ماهیت تمام اجزاء آن یکسان است.
نهج البلاغه نظیر قرآن عزیز، اول آن همانند وسطش و وسط آن همچون آخرش و هر آیه اى از آن در فن فصاحت و راه و روش و نظم سخنرانى همچون دیگر آیات و سوره ها است و اگر برخى از خطبه هاى نهج البلاغه ساختگى و فقط قسمتى از آن، سخنان على (علیه السلام) بود هرگز اینگونه یکنواخت نبود. بنابراین با این دلیل واضح و روشن ثابت شد کسانى که گمان مى کنند تمام نهج البلاغه یا بخشى از آن ساختگى است، در گمراهى به سر مى برند.
از آن گذشته اگر ما این معنى را بپذیریم و در نهج البلاغه تشکیک کنیم دیگر هیچ اطمینانى به هیچ حدیثى پیدا نخواهیم کرد و در همه چیز و هر نقلى این احتمال خواهد آمد که نادرست باشد و ساخته ى شخصى یا اشخاص دیگرى بوده و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکى از خلفا به دروغ نسبت داده شده است و هر پاسخى را که این گوینده نسبت به احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا یکى از اصحاب مى دهد، یاوران على (علیه السلام) مى توانند به همان دلیل استدلال کنند در نسبت دادن نهج البلاغه و غیر آن به امیرالمومنین (علیه السلام) این مطلب بسیار واضح و آشکار است».
اسناد نهج البلاغه از دیدگاه شیخ محمد عبده مفتى مصر
«شیخ محمد عبده» یکى دیگر از علماى بزرگ اهل سنت و مفتى مصر در مقدمه شرحش بر «نهج البلاغه» به طور قطع تمام آن را از سخنان امیرالمومنین علی (علیه السلام) مى شمارد و مى گوید: « آن کتاب ارزشمند برگزیده ایست که آن را سید شریف رحمه الله از سخنان آقا و مولایمان امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) گزینش و انتخاب نموده و در یک جا جمع کرده و پراکندگى آنها را بر طرف ساخته و آن را نهج البلاغه نامیده است و هیچ نامى را سزاواتر از آن سراغ ندارم که دلالت بر معانى و محتواى آن کند. و من از توصیف این کتاب و بیان ویژگیهاى آن بیش از آنچه نامش بر آن دلالت دارد و جز آنچه را که گرد آورنده ى آن گفته است عاجز و ناتوانم»!!
اسناد نهج البلاغه از دیدگاه ابن خلکان
«ابن خلکان» در کتاب «و فیات الاعیان جلد 3، صفحه ى 313»، در بیان حالات سید مرتضى رحمه الله برادر سید رضى رحمه الله مى گوید: «مردم در اینکه چه کسى مجموعه ى خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه را گردآورى کرده اختلاف کرده اند آیا سید مرتضى این کار را کرده و یا برادرش سید رضى؟ و گفته شده نهج البلاغه سخنان على (علیه السلام) نیست بلکه ساخته و پرداخته ى همان کسى است که آن را جمع آورى کرده و به امام نسبت داده است و خدا به حقیقت امر داناتر است و الله اعلم».
و ظاهرا ابن خلکان اولین کسى است که در اعتراض بر نهج البلاغه را گشوده و بذر تشکیک در انتساب آن به امیرالمومنین علی (علیه السلام) را افشانده است. و پس از او صفدى در الوافى بالوفیات و یافعى در مرآه الجنان جلد 3، صفحه ى 55 و ذهبى در میزان الاعتدال جلد 1، صفحه ى 101 و ابن حجر در لسان المیزان جلد 4، صفحه ى 223 و برخى دیگر از او پیروى کرده اند و شبهاتى بسیار ضعیف و نادرست مطرح کرده اند و علماى شیعه و اهل سنت در گذشته و حال با ادله علمى و براهین منطقى پاسخ آنها را داده اند. و در پاسخ به ابن خلکان مى گوئیم: او در حقیقت نسبت به نهج البلاغه دو شبهه را مطرح ساخته است:
الف - اینکه مردم اختلاف کرده اند که آیا سید مرتضى نهج البلاغه را جمع آورى کرده یا سید رضى؟
ب - آیا این مجموعه سخنان امیرالمومنین على بن ابى طالب (علیه السلام) مى باشد یا سخنان کسى است که آنها را جمع آورى کرده؟ خواه سید مرتضى باشد یا سید رضى.
و هر دو اشکال او نادرست است، زیرا:
اولا : هیچ کس نهج البلاغه را به سید مرتضى نسبت نداده و اى کاش ابن خلکان یک نفر از آن کسانى را که چنین اختلافى کرده اند نام مى برد و با اینکه کتاب هاى زیادى قبل از وفیات «الاعیان» نوشته شده احدى از این اختلاف نام نبرده است.
و ثانیا : مسلما کتاب هاى «المجازات النبویه و حقائق التاویل و خصائص الائمه» از تالیفات سید رضى است و او در این کتابها مکرر یادآور شده است که خودش نهج البلاغه را جمع آورى کرده است.
از جمله در «المجازات النبویه صفحات60 و 152 و 188 و 284 40» و همچنین در «حقائق التاویل صفحه ى 167» و... گفته که خودش نهج البلاغه را جمع آورى کرده است. و همچنین سید شریف رضى رحمه الله از بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه مطالبى را با جمله ى قال الرضى... بیان کرده و اگر ابن خلکان حتى یک مرتبه این کتاب شریف را مطالعه کرده بود دیگر این شبهه را مطرح نمى نمود، بلکه کسى که کتابى را اصلا ندیده و از اهل اطلاع درباره ى آن چیزى نپرسیده چگونه مى تواند در آن تشکیک کند؟
ثالثا: کتابهاى بسیارى قبل از سید رضى رحمه الله تالیف شده که به طور پراکنده بخشى از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه یا غالب آنها در آن کتابها موجود است و کلا از امیرالمومنین (علیه السلام) روایت شده و این به خوبى نشان مى دهد که این کلمات قبل از سید رضى رحمه الله نیز در میان مردم بویژه دانشمندان و راویان حدیث، مشهور و معروف بوده و به عنوان سخنان آن حضرت نقل مى شده.
برخى از محدثین قبل از سید رضى قدس سره نیزخطبه هاى امیرالمومنین (علیه السلام) را گردآورى کرده اند که به برخی از آنان اشاره می گردد:
1 - ابراهیم بن حکم فزارى فهرست طوسى، ص 4
2 - اسماعیل بن مهران الفهرست نجاشى، ص 19 و فهرست طوسى، ص¬11
3 - زید بن وهب فهرست طوسى، ص 72 و المعالم تالیف ابن شهرآشوب، ص 51 و جامع الرواه، ج 1، ص 4344¬
4 - عبدالعظیم حسنى الفهرست نجاشى، ص 173
5 - مسعده بن صدقه الفهرست نجاشى، ص¬259
6 - مدائنى فهرست ابن الندیم،ص¬114
7 -عبدالعزیز جلودى الفهرست نجاشى، ص 167
ولى متاسفانه این کتابها به دست ما نرسیده است. و ظاهرا حارث اعور همدانى، یکى از یاران خاص امیرالمومنین علی (علیه السلام) اولین کسى بوده که خطبه هاى آن حضرت را به رشته تحریر درآورده.
مرحوم کلینى در «اصول کافى، ج 1، ص 141» و مرحوم صدوق در «التوحید، ص 31» به اسناد خود از ابواسحاق سبیعى و او از حارث اعور روایت کرده که گفت: «امیرالمومنین علی (علیه السلام) روزى بعد از نماز عصر خطبه ى فصیح و بلیغى را ایراد فرمود مردم از آن خطبه تعجب کردند، ابواسحاق گوید به حارث گفتم آیا این خطبه را حفظ کردى؟ پاسخ داد، آن را نوشتم ابواسحاق گوید: سپس آن خطبه را از کتابش بر ما املا نمود. و شاید به همین جهت سید رضى رحمه الله اسناد آن را حذف کرده است و حتى به نظر برخى از مورخان آنچه از سخنان امیرالمومنین علی (علیه السلام) در میان مردم شهرت داشته خیلى بیش از آن مقدارى است که سید رضى رحمه الله آنها را گلچین و انتخاب نموده و در کتاب نهج البلاغه گردآورى کرده است. و لذا در ابتداى کتاب گفته است: گزیده اى از خطبه هاى امیرالمومنین علی (علیه السلام).
«جاحظ» دانشمند معروف اهل سنت در کتاب «البیان و التبیین، جلد 1، صفحه ى 83» مى گوید: «خطبه هاى على (علیه السلام) مدون و محفوظ و مشهور بوده است». «مسعودى» که یکى از مورخین معروف است و حدود یک قرن قبل از سید رضى مى زیسته در «مروج الذهب جلد 2، صفحه 419» درباره ى خطبه هاى امیرالمومنین علی (علیه السلام) می گوید: «آنچه مردم از خطبه هاى آن حضرت در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و اندى خطبه است». «سبط ابن جوزى» که یکى از علماى معروف اهل سنت است در «تذکره الخواص، صفحه ى 128»، از سید مرتضى رحمه الله نقل مى کند که فرموده است: «چهارصد خطبه از خطبه هاى امیرالمومنین علی (علیه السلام) به دست من رسیده است...».
انتهای پیام/ ز.غ