۱
نگرشي بر غوغاي انفجار جمعيت

هجوم آرام و خواب غفلت .... !

کد خبر: ۵۶۹۵۶
۱۸:۲۳ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

پيشگفتار:

اللّهُمَّ اِنّا نَشْكو اِلَيْكَ فَقْدَ نَبيِّنا، و غَيْبةَ وَليِّنا، و كَثْرةَ عَدُوِّنا، و قِلَّةَ عَددِنا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بنا، وَ تظاهُرَالزَّمانِ عَلَيْنا. فَصَلّ على محمّدٍ و آلِهِ. وَ اَعِنّا على ذلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَ بِضُرٍّ تَكشِفُهُ، وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَ سُلْطانِ حقٍّ تُظْهِرُهُ.

صلوات و سلام خداوندى بر اشرف كائنات، قطب عالم هستى و رحمة للعالمين محمّدبن عبداللّه و اوصياى گرامى او باد. تندبادى سياه از اعماق سينه‏هاى لبريز از شقاوت، در حال وزيدن است. تندبادى كه بارها راهيان حق را هدف خود گرفته و بر پيكر آنان ضربه هايي سهمگين نواخته است. همان حق پوياني كه گِل وجودشان از بقاياى طينت حق سرشتان است. آنان‏كه دعوت مظاهر حق را لبّيك گفته و تا بذل جان به پيش تاختند. اين تندباد در هر برهه اي، با حربه اي بروز کرد. زمانى با قتل و غارت، و گاهي با نيرنگ و سياست، و برهه اي در قالب: «فرزند كمتر، زندگى بهتر»، و اكنون در قالبهايى بسيار وسيعتر و جذّاب‏تر، افزون بر آنچه كه پيش از اين بود. مانند: «خطر انفجار جمعيّت»، «عدم تكافوى اقتصاد نسبت به جمعيّت»، «آلوده شدن محيط زيست»، «بهداشت مادر و كودك»، «دفاع از حقوق كودك»، «دفاع از حقوق زن»، «توسعه اقتصادى»، «بهداشت بلوغ»، «سالم سازى شهرها»، «مصلحت در اين است كه...» و... .

اين تيرهاى زهرآگين و سهمگينِ و ظاهرفريب، از تركش دشمنان قسم خورده اسلام و ايران، از آن سوي دنيا رها گشته، و توسّط ايادى داخلى و دوستان ناآگاه و فريب‏خورده و يا مجبور، بر پيكر جامعه فائزين فرود آمده و مى‏آيد. خصم كينه‏توز، با تمام توان، اين سلاحهاى مرگبار را بر دوش كشيد و در قالبهايى فريبنده، مانند: «تدبير براى توسعة اقتصادى و فرهنگى كشورهاى اسلامى و جهان سوّم»، در جاى‏جاى ممالك اسلامى، بخصوص در سرزمين تازه استقلال يافتة ما ايران كه به تعبير غربيان، مهد بنيادگرايان اسلامى است[1]، به‏راه افتاد تا بدين وسيله، نسل مسلمانان را قطع كرده، و فرهنگ غرب را كه به نوعي ترجمان فسادِ اخلاقى و انحراف فرهنگى و ديني است، با شعارهاى: «زنان بايد در صحنة كار و اجتماع فعّاليّت داشته باشند»، «ازدواج زودرس باعث ركود زنان مى‏شود»، «كشورى كه مى‏خواهد در راه توسعه گام بردارد نمى‏تواند فقط با نيمى از جمعيّت خود اين راه را بپيمايد» و دهها شعار ديگر رواج داده و حاكم كند.

مدير كلّ وزارت مستعمرات انگليس مى‏گويد: «امروزه حكومت با عظمت ما در فكر اين است كه اسلام را در داخل با يك نقشه مطالعه شده و دقيق با بينش و بمرور زمان نابود سازد. البته اين برنامه نيز در آخر كار، نيازمند يك لشكركشى و يورش هست. ولى اين كار موقعى انجام مى‏گيرد كه بلاد اسلامى را سقوط داده و از هرسو كلنگ ويرانى بر پيكر اسلام وارد آورده‏ايم كه ديگر قدرت جمع‏آورى قوا و مقابله در برابر جنگ ما را نداشته باشد.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، ص160»

و نيز خطاب به همفر، جاسوس انگليس در كشورهاى اسلامى، مى‏گويد: «من به شما مژده مى‏دهم كه آخرين مدّتى كه وزارت، براى تكميل اين نقشه لازم دارد، يكقرن از زمان است و اگر خود ما به اين هدف نرسيم، فرزندان ما بزودى اين دوران را با چشمان خود خواهند ديد اين مثل چه زيباست كه مى‏گويند: (ديگران كاشتند و ما خورديم، ما نيز مى‏كاريم تا ديگران بخورند). و هرگاه عروس درياها توانست اسلام را از هم بپاشد، و بر كشورهايش تسلّط پيدا كند، جهان مسيحيّت را شاد خواهد نمود.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، ص159»

و با کمال تأسّف، امروز آثار پياده شدن اين نقشه‏هاى شوم را در كشورمان مشاهده مى‏كنيم. براى استعمارگران غرب، و سردمداران مسيحيّت امروز، که بويي از محبت و پيروي از حضرت عيسی مسيح عليه السلام را نبرده اند، و جنايتكاران صهيونيست که در لباس يهوديت به مبارزه با دين و فرهنگ موسوي برخاسته اند، فرقي نمي کند که کداميک از فرق اسلام و يا کشورهاي اسلامي نابود شوند. به هر فرقه اي از اين فرق، و هر كشورى از كشورهاى اسلامى ضربه اي وارد شود، براي استعماري که امروز در قالب مسيحيت و يهوديت رخ نموده است، غنيمتى بس گرانبهاست. مخصوصا اگر آن كشور، مهد بنيادگرايى اسلامى (شيعى) باشد. ولى به‏زودى خواهيد دانست:
كسانى كه عملا قربانى اين سياستها مى‏شوند، شيعيان و بخصوص شيعيان ايران خواهند بود. و اين نهايت آرزوي غرب جنايتكاري است، که همگام با ساير دشمنان ديرين، شيعه کشي را مرام و مسلک خويش ساخته است. و آنان كه تن به اجراى سياستهاي غربي دادند، و متاع كفر را به قيمت جانِ هزاران شهروند و نابودي اخلاقيّات و شؤون ديني خريدند، كسانى هستند كه هياهوى تمدّن غرب آنان را به گونه‏اى از خود بى‏خود كرده بود كه سر از پا نشناخته، و يكباره عفتّ و اقتدار ملّت، و ارزشِ آنچه را كه به خاطرش خونها ريخته شد، به مسلخِ واژه هاي ظاهرفريب چون واژة «توسعه» برده، و همه را يكجا قربانى كردند.

اينان براى رسيدن به رشدي موهوم، ملت مظلوم را به قهقرا كشانده، وجود خدايى رزّاق را ناديده گرفته، و براى زمين و آسمانش نقشه كشيدند و تدبير كرده و گفتند كه: چه نشسته‏ايد، در چند سال آينده، غذا و آب و زمين و هوا، هيچيك كفاف رشد جمعيّت را نخواهد كرد. و براى رسيدن به هدفي شوم، و به كرسى نشاندنِ آراء خويش، به جان روايات و آيات افتادند و با توجيه و تفسيرهاى مصلحت‏انديشانه، و ناديده گرفتن نصوص مسلّمه، راه را براى مقاصد دشمنان هموار نموده، و آنان را تا سرحدّ رضايتشان همراهى كرده و از زبانشان تشکر و تقدير گرفتند، و از دستان جنايتكارشان مدال افتخار دريافت نمودند!

در اين ميان تبار امويان و عبّاسيان، كه در آروزى محو و نابودى علويان، خواب و خوراك را بر خود حرام كرده‏اند، براى اين توجيهات و مصلحت‏انديشيهاى نابخردانه، اهميّت و ارزشى قائل نشده و عاملان آن را از دايره دين خارج مى‏دانند، و با جدّيّت تمام، به راه خود كه افزايش پيروان جبت و طاغوت است ادامه مى‏دهند؛ و بر اين باورند كه روزى جمعيّتشان بر پيروان حق فزونى يابد و آنگاه است که به گفته خودشان: «اگر حكومت به ما برسد، چنان خونى از شيعه بريزيم كه آن سرش ناپيدا». که البته کور خوانده اند.

آرى رؤياى «توسعه» با شمشيرهاى «مهار جمعيّت» و «شركت زنان در توسعه»، كه با تبليغات رسانه‏ها و روحانيان و معلّمان، و اقدامات همه‏جانبه دولتمردان، دست اندركاران بهداشت و درمان، بانك جهانى، صندوق بين المللى پول، يونيسف، يونسكو، فائو و... پشتيبانى مى‏شد، با انواع فاكتورهاى فريبنده، پا به عرصه ايران اسلامى نهاد، و يك هجوم همه‏جانبه عليه نفوس، فرهنگ، دين، اقتصاد، امنيّت، و... تحت عناوينى كه به برخى از آنها اشاره شد آغاز کرد. بر آنم تا پژوهشى هرچند خلاصه و محدود، از آنچه ذكر شد، در قالبهاى مذكور ارائه دهم؛ و تلاشم بر اين است كه از خود، كمتر سخن بگويم و بيشتر با ذكر اخبار منتشره در جرايد رسمى كشور و برخی کتب، و اخبار ميداني، و بهره‏گيرى از روايات وارده از طريق مكتب رسالت و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ، به بررسى اجمالي مسأله كنترل جمعيّت و ملحقات آن بپردازم، تا بنگريم كه چگونه مورد هجوم دشمنان دانا و دوستان نادان قرار گرفته‏ايم.   

بخش 1

غوغاى انفجار جمعيّت

 بر اساس روايات معتبر، و در تمام مذاهب اسلامى، رشد جمعيّت و تكاثر اولاد از سوى رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم و ائمّه اطهار عليهم السلام، مورد تأكيد قرار گرفته و در اين روايات، با عبارتهاى گوناگون، به رشد جمعيّت، توصيه و سفارش شده است:

1 - ازدواج كنيد.
2 - به خاطر ترس از عائله، ازدواج را ترك نكنيد.
3 - زاد و ولد كنيد.
4 - با زاد و ولد، زمين را به تسبيح و تهليل، سنگين سازيد.
5 - رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به زيادى شما بر ديگر امّتها مباهات مى‏كند. حتّى به جنين سقط شده شما.
6 - روزىِ فرزندان شما را خداوند مى‏دهد.
7 - با زنان زاينده ازدواج كنيد.
8 - از ازدواج با زنان عقيم بپرهيزيد. و...

اين روايات بى‏آنكه قيدى براى زمان و مكان داشته باشند و يا صفت اولاد را بيان كنند، بطور مطلق بر زاد و ولد ترغيب و تأكيد كرده‏اند. و بدون شك رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم كه مهبط وحى است، به آيات الهى توجّه داشته است كه: «اَلَمْ‏نَجْعَلِ الأَرْضَ كِفاتاً. اَحْياءً وَ اَمْواتاً... وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ[1]»، (آيا زمين را فراگيرنده مرده و زنده نساختيم؟... در چنين روزى واى بر تكذيب كنندگان). و حتماً اين نكته را هم از نظر دور نداشته‏اند كه روزىِ اولاد به‏دست خداست و نياز به تدبيرى مانند كشتن فرزند ندارد: «لاتَقْتُلُوا اَولادَكُمْ خَشْيَةَ اِمْلاقٍ، نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ ايّاهُمْ[2]»، (فرزندانتان را به خاطر فقر نكشيد. مائيم كه به شما و آنان روزى مى‏دهيم).

اين روايات و آيات را، همراه با ادلّه‏اى مستحكم، در زمان رژيم طاغوت، از زبان علماى اعلام زياد شنيده، و در نشريّاتى چون مكتب اسلام و كتب ديگر نيز فراوان خوانده‏ايم! و ديده و شنيده‏ايم كه در مقابل اقدام رژيم پهلوى براى كنترل مواليد، چنان موضعى از سوى علما ظهور يافت كه هرگز فكر آن‏را هم نمى‏كرديم كه روزى همان عالمان دين، براى كنترل مواليد تبليغ كرده و با تمام توان براى کاهش نسل مسلمانان تلاش كنند! چه اتّفاقى افتاد؟! آيا اين تصميم از سوى دولت جمهورى اسلامى بود؟ يا همان كسانى كه در زمان گذشته نقشه نابودى نسل مسلمان را كشيدند، همانها امروز با همدستى دشمنان داخلى، و ساده‏انديشى دوستان، تحت پوششهاى فريبنده و راهكارهاى قوى‏تر، توانستند رشد جمعيّت ايران را از 2/3 درصد[3] در سال 1363، به 2/1 درصد[4] در سال 1377 برسانند؟

آنچه از اخبار، به طور صريح، به دست مي آيد و براي هر منصفي آشکار و واضح است اين است که:

معضلات جنسی در دنياي مسيحيت و يهوديتِ امروز، و در کشورهاي غربي، همچنين، سستي کانون خانوادة آنان به خاطر رواج فحشا و همجنس بازي، و نيز بيماريهاي آميزشي از قبيل ايدز و...، و متعاقبا رکود يا کاهش رشد جمعيت آنان و نگراني پاپ در اين باره، غرب را نگران کرده و باعث تصميم گيري سريع آنان، و تبليغات وسيع و دامنه دارشان عليه جمعيت و موقعيت رو به رشد مسلمانان شد. لذا براي رسيدن به هدف خويش در قلع و قمع مسلمانان، با تمام توان، دست به کار شدند.

براي اينکه عمق فاجعه بهتر معلوم شود، به اخبار ذيل و روند اين اخبار که بر اساس تاريخ صدور چيده شده اند، توجه فرماييد:

«... وزير امور خارجه يونان، انباشته شدن تسليحات در خاورميانه، انفجار جمعيّت در جنوب، و جنبش اسلامى، را سه تهديد اصلى عليه شمال توسعه‏يافته خوانده بود...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 9/8/1369»

«در يك گزارش رسمى كه توسّط دو تن از نمايندگان مجلس آمريكا به صورت مخفى تهيّه شده، ادّعا شده است كه: تمام مسلمانان جهان تروريسم هستند و بايد با آنها مقابله كرد. در اين گزارش، مسلمانان جمهورى اسلامى ايران و مسلمانان بوسنى و به‏ويژه على عزّت بگوويچ، رئيس جمهورى اين كشور را به عنوان عناصر خطرناكمعرّفى كرده است...»

«ماهنامه پيام زن، خرداد ماه 1372»

«يك روزنامه ايتاليايى طىّ مقاله‏اى تحت عنوان (اسلام، اروپا را تسخير مى‏كند)، پيش‏بينى كرد: اسلام تا قلب اروپا نفوذ كرده و جوامع اروپايى تا دويست سال ديگر، مسلمان مى‏شوند... اكنون مسلمانان با جمعيّتى بيش از يك ميليارد نفر در بيش از 50 كشور جهان، يك چهارم كلّ ساكنان كره خاك را تشكيل مى‏دهند، و هيچ دين ديگرى بدين سرعت، گسترش نمى‏يابد.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 25/4/1376»

«نشريّه فرانسوى زبان لوبوتن، در مقاله‏اى تحت عنوان (كليسا و جنسيّت)، با بررسى مسائل جنسيّت در مسيحيّت، و برخورد كليسا با موضوعاتى همچون شيوه‏هاى ضدّ باردارى، بيمارى ايدز، همجنس‏بازى، ازدواج و... در انتها هشدار داده است كه سرانجام در آستانه سال 1379 (2000) پاپ بسيار نگران آينده دين مسيح است. در حاليكه كشورهاى مسلمان و آسيايى، با رشد جمعيّت نگران كننده‏اى روبرو هستند، آينده كشورهاى مسيحى با يك ميليارد جمعيّت چه خواهد شد؟ اگر كليسا، كنترل جمعيّت را همچنان مجاز شمارد، و اگر جمعيّت كشورهاى كاتوليك جهان سوّم به رشدى مشابه نوع غربى برسند، ديگر فاتحه نفوذ مسيحيّت در جهان خوانده است. پس از اين ديدگاه، بايد گفت: رشد كنيد و زياد شويد.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 11/6/1376»

«آخرين سخنرانى ساموئل هانتينگتن[5] در كنفرانس اسلام سياسى و غرب:... من معتقدم افزايش چشمگيرى در جمعيّت مسلمانان مشاهده مى‏شود. توسعه جمعيّت مسلمانان بسيار بالاتر و بيشتر از كشورهاى همسايه و در كلّ جهان مى‏باشد. جمعيّت مسلمانان 10 برابر جمعيّت اروپاى غربى افزايش يافته است.اين تحوّل، باعث تغيير موازنه دينى جهان مى‏شود. مسلمانان، 18 درصد جمعيّت جهان را در سال 1980 داشته‏اند و پيش‏بينى مى‏شود، اين ميزان در سال 2000 به 23 درصد، و در سال 2025 به 31 درصد برسد. اين افزايش بيشتر از افزايش تعداد مسيحيان خواهد بود.»

«روزنامه همشهرى19/8/1376»

آقاى هانتينگتن در ادامه سخنانش مى‏گويد:

«همچنين مشاهده مى‏كنيم، جامعه نگران خواهد شد، وقتى جوانان، يعنى افراد بين 15 تا 24 سال، تقريبا 20 درصد بر كلّ جمعيّت جوان اضافه شوند. جوانان به دنبال اصلاحات، انقلاب، و اعتراضات هستند. از لحاظ تاريخى، گروههاى جوان ايجاد شده و به همراه آن، نهضتهاى بزرگى براه افتاده‏اند. در دهه گذشته، جوانان در بسيارى از جوامع مسلمانان بيشتر از 20 درصد رشد داشته‏اند.تركيب جمعيّتى چنين رشدى، ممكن است عواقب اجتماعى و سياسى داشته باشد. به نظر من اين نسلى است كه نيروهاى اجتماعى را براى سازمانها و نهضتهاى اسلامى آماده مى‏كند. نسبت جمعيّت جوانان در سال 1970، افزايش زيادى يافت. در اين دهه، انقلاب اسلامى ايجاد شد. افزايش 20 درصدى جمعيّت جوانان را در الجزاير، در اواخر دهه 80 و اوايل دهه 90 مشاهده كرديم. اين افزايش منجر به پيروزى مسلمانان در انتخابات شد. لذا بايد بگويم كه مسايل جمعيّتى به عنوان يك عامل مهم بايد در نظر گرفته شود. چرا كه جمعيّتهاى بزرگتر نيازمند منابع بيشترى هستند. مردم اين جوامع در آينده مجبور خواهند شد براى رفاه خود به فكر اشغال اراضى ديگران باشند. همچنين كنار هم قرار گرفتن مسأله رشد جمعيّت در يك فرهنگ، و كند بودن رشد جمعيّت در فرهنگ ديگر، نيازمند تعديل سياسى و جلوگيرى از خشونت است.»

«همان مأخذ»

و نيز مى‏گويد:

«به نظر من تغييرات در موازنه جمعيّتى در يوگسلاوى سابق، كوزوو و بوسنى، موجب تراژدى وحشتناك جنگ داخلى در اين دهه شد. صربها از تغييرات موازنه جمعيّتى احساس خطر مى‏كردند و همين امر موجب واكنش بسيار خشن آنان شد. جمعيّتِ بيش از اندازه در چچن، منبع اصلى بى‏ثباتى و مهاجرت در اين كشور است، و روابط چچن و روسيه را متزلزل كرده است.»

«همان مأخذ»

و ادامه مى‏دهد:

«اسرائيلى‏ها نگران رشد جمعيّت فلسطينى‏ها هستند. اين مشكل در مغرب نيز وجود دارد كه در همسايگى آن، رشد جمعيّت، 10 برابر شده است. لذا براى آينده نزديك، روابط كلّى بين غرب و اسلام ممكن است دشوار، گاهى خشونت‏آميز و گاهى آميخته با دشمنى باقى بماند. ولى در دراز مدّت، زمانى كه قدرت غرب كاهش يابد تمايل غرب براى فشار بر ساير جوامع باز هم كاهش خواهد يافت. البته جمعيّت شناسان پيش‏بينى كرده‏اند، نرخ رشد جمعيّت جهان اسلام كاهش يابد. در اين صورت معضلات در رابطه با بالكان، آفريقاى شمالى و خاور ميانه و... حل خواهد شد. با بروز چنين پديده‏اى در خلال سالهاى 2010 يا 2020 شايد روابط بيشترى بين جهان اسلام و غرب داشته باشيم.»

«همان مأخذ»

«مصاحبه زير اخيراً توسّط يكى از نشريّات غرب، با ساموئل هانتينگتن انجام شده است: س: براى چه تأكيد داريد كه اين مسلمانان هستند كه غرب را مورد تهاجم قرار مى‏دهند، حال آنكه بين مسلمانان، ميانه‏روهاى بسيارى يافت مى‏شود؟ ج: هرچند ميان علما و مسلمانان تندرو، انديشه تهاجم به غرب رواج دارد امّا مسلمانان ميانه‏رو نيز به فكر حمله به غرب هستند. س: براى چه نسبت به آينده روابط ميان اسلام و غرب بدبين هستيد؟ ج: تا زمانى كه اسلام، اسلام باشد و تا زمانى كه غرب، غرب بماند و تبديل به شرق نشود، همچون چهارده قرن گذشته، نزاع ميان آنها همچنان پابرجا خواهد ماند. س: امّا شما اين مرتبه، اين نزاع را به گونه يك جنگ تصوير نموده‏ايد چرا؟ ج: نخست، به خاطر افزايش چشمگير جمعيّت مسلمان جهان. دوّم، ظهور پديده بيدارى اسلامى و مقابله با ارزشهاى فرهنگى غرب. سوّم، افزايش نفوذ و توان نظامى كشورهاى غربى و سرانجام سقوط اتّحاد جماهير شوروى... در كتابم نوشته‏ام كه جمعيّت كشورهاى اسلامى به گونه‏اى چشمگير در حال افزايش است. اين مسأله ظرف بيست سال آينده باعث مهاجرت دسته‏جمعى جوانان مسلمان جوياى كار به غرب خواهد شد كه براى غرب يك خطر محسوب مى‏شود. و ما از هم اكنون شاهد شكل‏گيرى اين مهاجرتها هستيم.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 24/4/1376»

هانتينگتن مى‏گويد:

«جنگهاى صليبى، ناشى از افزايش جمعيّت در قرن 11 در اروپا بود. افزايش جمعيّت باعث مى‏شد تا تعداد زيادى از افراد براى جنگ بسيج شوند. همچنين در قرن 19، افزايش شديد جمعيّت در اروپا و توسعه اقتصادى سريع باعث شد تا 50 ميليون نفر اروپايى از اين قارّه بيرون و مستعمره‏هايى در آسياى ميانه، آفريقا و خاورميانه ايجاد كنند. امروز هم از وضعيّت مشابهى برخورداريم و تعادل جمعيّتى برعكس شده و تأثير به‏سزايى بر روابط اسلام و مسلمانان با همسايگان خود دارد... افزايش جمعيّت مسلمانان يك نگرانى عمده مى‏باشد. مسأله مهاجرت مسلمانان براى كشورهاى اروپايى اكنون بسيار مهم مى‏باشد...»

«ماهنامه پيام هاجر، آذر ماه 1376»

آنچه گذشت قطره‏اى بود از درياى اظهارات كارشناسانه در مورد جمعيّت مسلمانان. در صفحات بعد نيز موارد ديگرى بر حسب موضوع، متذكر خواهم شد.

در اين چند فراز از اخبار، موارد زير بسيار قابل توجّه و تأمّل است:

1 - شعار رعب‏آور «انفجار جمعيّت» كه به طور شايع بر زبان و قلم مسؤولان کشورمان جارى است، توسّط غربيها و دشمنان اين مرز و بوم، ابداع و القاء شده است.
2 – از نظر غربيها، جمعيّت مسلمانان تهديدى بسيار جدّى براى جهان غرب و تمدّنهاى غربى به شمار مى‏رود، و باعث نگرانى شديد آنان است؛ چون در ميان همه مسلمانان، اعم از تندرو و ميانه‏رو، انديشه حمله به غرب حكمفرماست.
3 - تمام مسلمانان جهان در باور سياستمداران غربى، تروريسم و خطرناكند و بايد با آنها مقابله شود.
4 - مسلمانان ايران به عنوان عناصر خطرناك ويژگى خاصى دارند.
5 - اسلام تا دويست سال ديگر اروپا را تسخير مى‏كند.
6 - كليساى كاتوليك به جهت رواج همجنس‏بازى و سستى كانون خانواده و معضلات اخلاقى و عاطفى مسيحيّت، نگران آينده مسيحيّت و جمعيّت آنان مى‏باشد. اين در حالى است كه جمعيّت مسلمانان به جهت استحكام خانواده، در حال افزايش است.
7 - افزايش جمعيّت مسلمانان، باعث تغيير موازنه جمعيّتى و دينى مى‏شود. چون رشد آنان بيشتر از ميزان رشد جمعيّت مسيحيان است.
8 - توجّه خاص جهان غرب، نسبت به افزايش جمعيّت جوان بين 15 تا 24 ساله در جوامع مسلمان، حائز اهميت است.
9 – نگرانى غرب از خيزش و انقلاب جوانان مسلمان، و تلخى انقلاب ايران در کام جهان غرب، كه جوانان در آن نقش اصلي را ايفا كردند.
10 - نگرانى غرب از اينكه، جوامع اسلامى كه داراى جمعيّتى بيشترند در آينده مجبور خواهند شد براى رفاه خود به فكر اشغال اراضى ديگران باشند.
11 - تغييرات موازنه جمعيّتى در يوگسلاوى و كوزوو و بوسنى موجب جنگ شد. و صربها از تغيير موازنه جمعيّتى احساس خطر كرده و واكنش نشان دادند و مسلمانان را قتل عام كردند!
12 - رشد جمعيّت مسلمانان، باعث مهاجرت جوانان جوياى كارِ آنان به غرب خواهد شد كه براى غرب يك خطر محسوب مى‏شود!
13 - جمعيّت‏شناسان پيش‏بينى كرده‏اند كه نرخ رشد جمعيّت در جهان اسلام كاهش يابد!
14 - در صورت كاهش جمعيّت مسلمانان، روابط بين اسلام و غرب بهبود خواهد يافت. كه البتّه همچون گذشته، غلبه با غرب خواهد بود.
15 - ظهور پديده بيدارى اسلامى و مقابله با ارزشهاى فرهنگى غرب، بسيار مورد توجّه غربيها است. زيرا در اين صورت، جوانان مسلمان، به عنوان نيروهاى مقتدر اسلامى پابرجا خواهند ماند.

با وجود اخبارى كه گذشت، براي آنان که از چشماني نسبتا تيزبين برخوردارند، شايد نيازى به بحث پيرامون مسألة كنترل جمعيّت مسلمانان نباشد. چون اظهارات دشمنان، چنان واضح و گويا است كه پايان قصّه را به وضوح مي توان ديد. ولى به جهت اهميّت موضوع، بررسي اجمالي و تذكّر برخى از آراء و اخبار، ضرورى است.

آنگونه كه در اظهار نظرها تصريح شده است، جمعيّت مسلمانان و بخصوص جوانان مسلمان، به ويژه جوانان ايران، بطوري باعث نگرانى شديد غرب است كه تحمّل كتمان آن را نداشته و صريحاً اين مطلب را اعلام كرده‏اند. و اين صراحت بيان، اعلام جنگ آشكار عليه جمعيّت مسلمانان بلكه تهديدي صريح عليه تمام موجوديت آنان است. اين كارشناسان، افروخته شدن آتش جنگها در جهان را ناشى از افزايش جمعيّت ملتها مى‏دانند، و بر اين باورند كه افزايش جمعيّت مسلمانان نيز منجر به جنگ آنان با غرب و مبارزة ايشان با ارزشهاى غربى خواهد شد. به همين جهت بر كنترل جمعيّت مسلمانان اصرار مى‏ورزند و براى انجام آن، از اعطاى هيچ امكانى دريغ نمى‏كنند.

از طرفى رشد اسلامگرايى، به گونه‏اى است كه بنا بر اظهارات نظريّه‏پردازان غربى، جهان غرب به سرعت به سوى مسلمان شدن پيش مى‏تازد و اسلام، زمانى اروپا را تسخير خواهد كرد. و اين مسأله براي غرب بسيار نگران كننده است.

از سوى ديگر، همانگونه كه پيش از اين اشاره شد، سستى كانون خانواده كه منشأ آن، انحرافات اخلاقى، همجنس‏بازى، روابط نامشروع، خودارضايى و بى‏عاطفگى است، جهان غرب را شديداً تهديد به انقراض مى‏كند. و چون براى حل اين مشكلات، راهي منطقى و نتيجه بخش سراغ ندارد، و اصلاح ساختار جامعه غربى عملاً محال مي نمايد، كارشناسان غرب، چاره‏اى جز مقابله با جمعيّت، فرهنگ، اقتصاد و امنيّت جوامع مسلمان ندارند. از اين رو براى شكستن هر يك از اين حصارها، تهاجم گسترده و همه‏جانبه‏اى را آغاز كرده‏اند. براى تهاجم عليه جمعيّت مسلمانان با تمام توان نظامى و تبليغاتى و عملى در قالبهاى مختلف به بهانه‏هاى متعدّد از جمله «انفجار جمعيّت» به پيش تاخته و مي تازند.

در كتاب مأموريّتى كه وزارت مستعمرات انگليس، براى اجراى مفاد آن در كشورهاى اسلامى، به همفر داد، چنين آمده است:

«واجب است محدود كردن نسل (فرزند كمتر، زندگى بهتر) و اينكه نبايد يك مرد بيش از يك زن بگيرد و براى ازدواج، شرايط بسيارى گذاشته شود.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، ص157»

بنا بر اين بايد دانست كه غوغاى «انفجار جمعيّت» نيز مانند به وجود آمدن معضل ازدواج، از شگردهاى سابقه دار غرب براى مقابله با مسلمانان جهان است. كه تحت عنوان «مبارزه با رشد جمعيّت»، «مهار جمعيّت» و... برايش بودجه‏هاى هنگفتى هزينه کرده و مى‏كنند. و تا به دست آوردن يك نتيجة مطلوب، اين روند را ادامه خواهند داد.


 بخش 2

مبارزه با رشد جمعيّت مسلمانان

پس از به‏راه انداختن جنجال انفجار جمعيّت مسلمانان، انواع و اقسام راه حلهاى مبارزه با آن از سوى شخصيّتهاى غرب، مطرح شده و دامنه آن روز به‏روز گسترش يافت.

«پل ارسنج از دانشگاه استانفورد آمريكا... در توصيه‏اش به دولت آمريكا مى‏گويد كه آمريكا بايد با تمام قوا و با استفاده از فشارهاى مالى و سياسى، از افزايش جمعيّت در كشورهاى ديگر جلوگيرى نمايد، حتّى در كشورهاى كم‏جمعيّت آفريقاى شرقى. چون اين سرزمينهاى بكر و با صفا بايد به عنوان تفريح‏گاه ساكنين شهرهاى آلوده به صنعت ما حفظ شود.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 7/6/1369»

به نظر شما جالب نيست؟ سرزمينهاي بکر آفريقاي شرقي بايد براي تفريح و خوش گذراني آمريكائيان حفظ شوند! و به همين دليل بايد جمعيت اين سرزمينها به هر وسيله ممکن، کاهش يابد! پس از اين زمينه سازيها و ارائه نظراتى اينچنين، سازمان ملل متّحد[1] كه كانون اداره و اجراي منويّات غرب است، با بسيج نيروهايش، مانند: بانك جهانى، صندوق بين المللى پول، صندوق رشد، يونيسف و يونسكو و فائو و... وارد عمل شد. هرچند پيش از اين نيز در رابطه با كنترل جمعيّتِ كشورهاى اسلامى، خدمات شايان ذكرى!! ارائه كرده و دولتهاى اسلامى را با فشارهاى سياسى و اقتصادى و... به اين كار وادار ساخته بود؛ ولى اين بار، براى آنكه نظارت بيشترى بر اجراى طرح داشته باشد، و موفّقيّت بيشترى كسب كند، عمليّات خود را گسترش داده و حربه‏هاى مؤثّرترى بكار گرفت و خطوط اصلى را با دقّت بيشترى، مشخص كرد و با استفاده از كلمات خوش آب و رنگي چون «رفاه»، «زندگي مطلوب»، «توسعه» و... گفت:

«براى هر زن دو فرزند كافى است»، و «اگر كشورهاى اسلامى طالب رفاه و زندگى مطلوب هستند بايد با رشد جمعيّت خود مبارزه كنند».

به چند خبر در همين رابطه توجّه كنيد:

«مدير اجرايى صندوق رشد، وابسته به سازمان ملل متّحد هشدار داد، اگر كشورهاى عربى خواهان اداره زندگى در سطح مطلوب كنونى يا داشتن رفاه و خدمات اجتماعى هستند، بايد تصميمات فورى جهت جلوگيرى از افزايش جمعيّت در كشورهاى خود اتّخاذ كنند. به گزارش واحد مركزى خبر به نقل از راديو لندن، وى كه در اجلاس سه‏روزه مبارزه با رشد سريع جمعيّت در بحرين سخن مى‏گفت افزود: ضرورت مبارزه با افزايش سريع جمعيّت، ايجاب مى‏كند كه دولتها تعداد داشتن اولاد را مشخّص كنند.»

«روزنامه اطّلاعات،9/7/1376»

«به گفته رئيس جمعيّت سازمان ملل متّحد، زنان در كشورهاى در حال توسعه، بيشتر از آنچه خود بخواهند بچّه‏دار مى‏شوند. و بدين ترتيب نرخ مواليد در اين كشورها بالاست. خانم نفيس صدّيق، رئيس صندوق جمعيّت سازمان ملل متّحد، اخيراً به خبرنگاران گفت: عدم تساوى حقوق زن و مرد در كشورهاى جهان سوّم، از عوامل اين امر مى‏باشد. زيرا زنان، امكان كمى براى تصميمات در خانواده‏ها دارند. علاوه بر آن، آنها كاملاً از نظر اقتصادى وابسته به همسرشان هستند. خانم صدّيق افزود: در حال حاضر به طور متوسّط هر زن چهار فرزند دارد كه در ادامه اين روند، جمعيّت كره زمين تا ده سال آينده از مرز 11 ميليارد نفر خواهد گذشت. وى ادامه داد: براى محدود كردن جمعيّت كره زمين در مرز 11 ميليارد نفر نبايد بطور متوسّط، هر زن بيش از 2 فرزند داشته باشد.»

«ماهنامه پيام زن، ارديبهشت ماه 1373»

بخش مهمي از آنچه در اين مقاله خواهيد خواند، در همين يک خبر خلاصه شده است. اين خبر را در ذهن داشته باشيد تا بعد. در راستاى اين سخنان، سازمان ملل متّحد كه در جريان جنگهاى اسرائيل با لبنان و فلسطين، عراق با ايران، روسيه با افغانستان، و... نظاره‏گرى بيش نبود، و در مقابل اين همه مسلمان ‏كشى در جهان، لب فروبسته و در برابر ظلم و اجحاف به مردم الجزاير و مصر و ساير كشورها سكوت مرگ‏بار بر وجودش سايه افكنده بود، ناگهان، با اظهار دلسوزى، خانم نفيس صدّيق را در سِمَت رئيس صندوق جمعيّت، روانه كشورهاى اسلامي كرد، تا با هر شيوة ممكن، طرح مهار جمعيّت را به اين كشورها تحميل كند. در نتيجه، اين طرح به عنوان يك راهكار براى حلّ غوغاى «انفجار جمعيّت»، به كار گرفته شد.   در يك بررسي اجمالي ببينيم چه كشورهايى با آغوش باز تسليم پيشنهادات سازمان ملل شدند، و كدامين كشورها سنگ رد بر سينه طرّاحان آن زدند؟

براي يافتن پاسخ، لطفا به اخبار زير، توجّه فرماييد:

نفيس صدّيق مى‏گويد:

«من متأسّفم كه از كشورى آمده‏ام كه حتّى رئيس جمهور آن - يعنى بوش[2] - با برنامه بهداشت خانواده و تنظيم خانواده مخالف است.» «كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين بر پيكر مسلمين، صفحه 217» «مسئول واتيكان در سازمان ملل گفت: كليساى كاتوليك واتيكان براى مبارزه عليه برنامه‏هاى كنترل جمعيّت سازمان ملل، از كشورهاى اسلامى كمك خواهد گرفت.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 11/2/1373»

«در كنفرانس سال گذشته كره ارض در شهر (ريو) نماينده پاپ گفت: از نظر واتيكان، كنترل مصنوعى تولّد، غير معنوى و خلاف شأن و آراى بشر است.»

«ماهنامه پيام زن، ارديبهشت ماه 1327»

«... پاپ دوازدهم در سال 1915، در نطقى كه ايراد كرد تأييد مى‏كند، هر عمل جنسى كه منجر به توليد نسل نگردد از نظر كليساى كاتوليك محكوم شناخته مى‏شود.» «كتاب راههاى جلوگيرى از آبستنى تأليف دكتر حسين نامى، صفحه 18» «به گزارش آسوشيتدپرس از واشنگتن، آمريكا در سال گذشته به دليل رهبريّت ناموفّق سياسى در زمينه سياستهاى جمعيّتى، در رأس فهرست كشورهاى ناموفّق قرار داشت... در اين فهرست، روسيّه، پاكستان، لهستان، عراق و ايرلند به عنوان مورد ناموفّق ذكر شده‏اند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 16/12/1372»

«مجلّه (رابطة العالم الاسلامى) كه يك مجلّه وهّابى مسلك مى‏باشد، در بسيارى از شماره‏هاى خود به تفصيل به نقد و بررسى مسأله كاهش جمعيّت پرداخته است، و همينطور در پاكستان و ساير بلاد اسلامى. و اين نشانه آنست كه استعمار نتوانسته است با مرتكزات مذهبى و اعتقادات عميق دينى اهل سنّت نسبت به رجحان افزايش جمعيّت وارد مبارزه شود.» «كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 250» «...برخى از روحانيّون پاكستان، با اجراى سياستهاى كنترل جمعيّت در اين كشور مخالفند و آن را توطئه يهودى براى كاستن از جمعيّتِ مسلمانان مى‏دانند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 16/7/1371»

«...طبق نوشته يك نشريّه، چاپ راولپندى پاكستان، مخالفت با برنامه كنترل جمعيّت در پاكستان، دامنه وسيعترى به خود گرفته و به اقدامات دسته جمعى به عنوان مبارزه منفى براى متوقّف كردن آن انجاميده است.»

«ماهنامه پيام زن، بهمن ماه 1374»

«ابوظبى - يك مرد پنجاه ساله كه چهل و نه فرزند دارد از نقشه قبلى خود براى اينكه 60 فرزند داشته باشد دست كشيد. او قبلاً قصد داشت عدّه فرزندانش را شصت برساند و ركورد كشور را بشكند. امّا فشار مالى باعث شد از تصميم خود منصرف شود. سليم جمعه مبارك، از شش همسرش بيست و دو پسر و بيست و هشت دختر دارد. او سه همسر خود را قبلاً طلاق داده است. فرزندان او از چند ماهه تا بيست و هشت ساله هستند. سليم كه در رأس الخيمه زندگى مى‏كند، كارمند وزارت امور اسلامى است. وى ماهى چهار هزار و صد دلار حقوق مى‏گيرد. دولت هم براى هر يك از فرزندانش هشتاد و يك دلار به او كمك مى‏كند. كمك دولت براى تشويق شهروندان به داشتن فرزند بيشتر است.»

«هفته‏نامه زن روز، 11/11/1376»

«در سال 1400 هجرى، مجلس مجمع فقهى اسلامى در مكّه مكرّمه برگزار گرديد و قطعنامه زير به امضاى 17 تن از فقهاى معاصر اهل سنّت در مورد تحديد نسل يا به اصطلاح تنظيم خانواده صادر گرديد: نظر به اينكه شريعت اسلام ترغيب كننده به فزونى نسل مسلمانان و انتشار آن است؛ و تحديد نسل و جلوگيرى از آبستنى مخالف فطرت انسانى و شريعت اسلامى مى‏باشد؛ و نظر به اينكه هدف جلوگيرى از افزايش جمعيّت مسلمين، نيرنگى براى كاهش دادن نيروى انسانى آنها و تقويت سلطه استعمارگران بر كشورهاى اسلامى و بهره‏بردارى بيشتر از ثروتهاى آنان است؛ و نيز نظر به اينكه جلوگيرى از نسل، نوعى عمل جاهلى و بدگمانى به خداى تعالى است؛ مجلس مجمع فقهى اسلامى به اتّفاق آراء، مقرّر مى‏دارد كه: تحديد نسل مطلقاً جايز نيست و جلوگيرى از آبستنى در صورتى كه انگيزه آن، ترس از فقر و كمبود باشد، حرام است. چرا كه خداوند متعال "هو الرّزاق ذوالقوّة المتين"[3] و روزى همه جنبندگان روى زمين را خود بر عهده گرفته است؛ "و ما من دابّة فى الأرض الاّ على اللّه رزقها"[4]...» «كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 137» «دكتر نفيس صدّيق:... تنها عربستان سعودى است كه كاربرد وسايل جلوگيرى از آبستنى را رسماً قدغن كرده است.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 215»

توجّه كنيد:

مسيحيّت كه خود طرّاح اصلى كنترل جمعيّت بوده و قطعنامه مربوطه را امضا كرده است، براى پيروان خود نه تنها كنترل جمعيّت را روا نمى‏داند، بلکه به دستور پاپ موظف به تکثير نسل است. و بر اين اساس، آمريكا به عنوان اوّلين كشور ناموفّق در كنترل جمعيّت معرّفى مى‏گردد. در ميان كشورهاى اسلامى نيز علماى سقيفه گرا، در پاكستان و عربستان، فتوى بر حرمت كنترل مواليد داده و رسماً آنرا مردود شمرده‏اند. در ابوظبى هم نه تنها كنترل مواليد جريان ندارد بلكه براى فرزند بيشتر، مساعده نيز مقرّر شده است. روسيّه، لهستان، عراق و ايرلند نيز به عنوان كشورهاى ناموفّق معرّفى شده‏اند. در ساير كشورهاى اسلامى و سني نشين هم كنترل مواليد به شكلى بسيار ضعيف و بدون هيچ اهرم فشارى، انجام مى‏شود كه در حكم عدم كنترل است.

و امّا ايران:

ايران اسلامى، كه از ديرباز دستخوش تاخت و تازهاى سياسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى بوده است، و سردمداران آن همواره طعمه سياستبازان شرق و غرب بوده اند، اين بار نيز با هجوم سفّاكان به ظاهر دلسوز، و به كمك دشمنان داخلى و دوستان غافل، خود را بي چون و چرا، تسليم طرح كنترل جمعيّت كرده و آن را با آغوش باز پذيرفت!

از كجا شروع شد؟

«روزنامه اطّلاعات يكشنبه 26 شهريور 1368، طىّ شماره 18852، اعلام كرد: رئيس سازمان حفاظت محيط زيست كشور: افزايش بى‏رويّه جمعيّت و تخريب بى‏ضابطه منابع طبيعى، حيات انسان را تهديد مى‏كند. دكتر منافى، معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان حفاظت محيط زيست كشور... سپس به عوامل نابودى محيط زيست اشاره كرد و گفت: توسعه بى‏رويّه و ازدياد نامتناسب و لجام‏گسيخته جمعيّت، و دخالت بى‏ضابطه انسان در طبيعت، حيات طبيعى و زندگى بشر را تهديد مى‏كند. اين ابتداى امر بود...»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 132»

جالب توجّه است كه سازمانهاى ضدّ بشر، براى آنكه بتوانند به مقاصد خود برسند، نخست ابزار و دستاويزي به نام «توسعه» را ارائه داده و براى رسيدن به اين هدف، راهكارهايى را توصيه كردند كه يكى از آنها كنترل مواليد است.

و مراحل برنامه‏ريزى توسعه تحت عنوان برنامه اوّل توسعه و... كه چارچوب آن با همكارى سازمان ملل تهيّه مى‏شود، از اينجا شروع شد.

توجّه كنيد:

«دكتر نفيس صدّيق... : دولت ايران اكنون مصمّم است كه در برنامه توسعه كشور، مسأله جمعيّت را نيز به حساب آورد...»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 215»

«دكتر مرتضى ميرمطهّرى ديروز در قزوين افزود:... بررسى جمعيّت در برنامه‏ريزى توسعه... از جمله طرحهايى است كه هم‏اكنون با همكارى اين صندوق، (صندوق جمعيّت سازمان ملل متّحد) و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى در سطح كشور اجرا مى‏شود.»

«روزنامه ايران، 30/3/1375»

«همايش جمعيّت و توسعه به مناسبت روز جهانى جمعيّت، با هدف تبيين چگونگى تنظيم جمعيّت، با حضور وزير و مسؤولان وزارت بهداشت، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و نمايندگان سازمانهاى جهانى در تهران برگزار شد...»

«روزنامه ايران، 23/4/1375»

«به مناسبت روز جهانى جمعيّت، 11 جولاى، اوّلين گردهمايى انجمن تنظيم خانواده جمهورى اسلامى، روز شنبه به همّت هيأت مديره اعضاى اين انجمن در محلّ هتل لاله تهران برگزار شد... شويون‏سو نماينده چند سال اخير در جمهورى اسلامى ايران نيز در اين گردهمايى به تشريح نقش سازمانهاى غير دولتى در برنامه‏هاى تنظيم خانواده بر اساس مصوّبات كنفرانس بين المللى جمعيّت در قاهره پرداخت. وى گفت:... برنامه عمل كنفرانس بين المللى جمعيّت و توسعه، تأكيد كرده است كه فقر، نابرابرى جنسى، استفاده از منابع و محيط زيست به صورتى در هم تنيده‏اند كه هيچكدام جداى از يكديگر نمى‏توانند مطرح باشند.»

«روزنامه خراسان، 24/4/1375»

از صحت و سقم علمي اين اظهارات كه بگذريم، جا دارد بپرسيم كه: آيا مهار جمعيت به خاطر مصالحي است که در اين چند خبر و اخبار مشابه ذکر شده و مي شود، يا به خاطر فرمايشات آقاي هانتينگتن و پل ارسنج و امثال آنان؟!!! «لايحه بودجه سال 76 كشور:... تعديل نرخ رشد جمعيّت، يكى از اهداف سياستگذاريهاى توسعه در برنامه‏هاى اوّل و دوّم توسعه به شمار مى‏رود.»

«روزنامه رسالت، 6/9/1375»

و در سايه همين «توسعه» بود كه تن به هر ذلّتى داديم، و نه تنها به توسعه نرسيديم، بلكه هر روز بدهكارتر شده و اقتصادمان بيمارتر و به ورشكستگى نزديكتر شد. مدّتى گذشت و بودجه‏هاى كلانى براى جلوگيرى از باردارى صرف شد و همة امكانات، براى اين منظور به خدمت گرفته شد و تمام ابزار پيشگيرى از باردارى، در دسترس عموم قرار گرفت. ولى چون اين مقدار تلاش، اهداف مجامع غربى را برآورده نمى‏كرد، خانم دكتر نفيس صدّيق به ايران آمد و گفت:

«همه معتقدند كه براى جلوگيرى از رشد نامعقول جمعيّت ايران بايد كارى كرد... ما به ايران آمده‏ايم تا در تنظيم يك برنامه جمعيّتى به ايران كمك كنيم.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 117، به نقل از روزنامه قدس 7/7/69 تا 14/8/69»

 

 تصويب طرح كنترل جمعيت از سوي مجلس:

پس از چندى خبرنگاران اعلام كردند: «طرح كنترل جمعيّت از سوى دولت به مجلس ارائه شده است... اراك، 26 خرداد 16 ژوئن. اگر رشد جمعيّت با منابع داخلى همسو نباشد، تمامى برنامه‏ريزيها با مشكل مواجه خواهد شد. به همين دليل طرح كنترل جمعيّت از سوى دولت به مجلس ارائه شد. دكتر رضا ملك‏زاده وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى... ضمن اعلام اين خبر افزود: طرح كنترل جمعيّت به مجلس ارائه شده كه در صورت توافق مجلس و تصويب آن، برنامه‏هاى كنترل جمعيّت روند سريعترى به خود مى‏گيرد.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 5/4/1370»

هرچند تا زمان تصويب مجلس كه در سال 1372 صورت گرفت، گامهاى بلند و قابل توجّهى در روند كاهش جمعيّت از طرف دست‏اندركاران خودمختار اين امر و مزدوران جنايت‏پيشه استعمار، به عمل آمد، ولى به نظر طرّاحان، اين مقدار تلاش، كافى نبود. و مى‏بايست بطور جدّى‏ترى در برآوردن اهداف استعمار تلاش مى‏شد. در نتيجه، برای قانونی کردن اين حرکت، طرح كنترل جمعيّت، به مجلس شوراى اسلامى ارائه شد و مجلس نيز آن‏را تصويب كرد!! پس از آن، لبخند رضايت بر چهره كريه بانيان غربي و جنايت پيشگان بين المللى نشست كه طىّ گزارشى اين رضايت را ابراز نمودند:

«به گزارش صندوق جمعيّت ملل متّحد، يكى از اقدامهاى مهمّى كه در زمينه جمعيّت در ايران اجرا شده تصويب قانون تنظيم خانواده از سوى مجلس شوراى اسلامى در سال 1372 است. اين قانون تحرّك بيشترى به فعّاليّت‏هاى تنظيم خانواده بخشيده و تأكيد كرده است: روزنامه‏نگاران، فيلمسازان و ساير هنرمندان، بايد تشويق شوند تا در باره مسائل كنترل جمعيّت و تنظيم خانواده، آگاهى‏هاى عمومى را افزايش دهند.»

«روزنامه اطّلاعات، 10/5/1378»

تصويب قانون كنترل مواليد در مجلس شوراى اسلامى، يكى از اقدامات اساسى سازمان ملل و مجامع استعمارى، براى رساندن ايران به توسعة[5] مورد نظرشان بود. آرى يكى از راهكارهاى توسعه كه خودش اصلى‏ترين هدف براى دشمنان بود به تصويب رسيد. ولى اين راهكار خود نياز به اهرمهايى دارد كه آن اهرمها نيز، براى دشمن، از مهمترين اهدافند. اهرمهايى مانند: اخراج غير طبيعي زنان از خانه، و توانا سازى اقتصادى ايشان، و وارد كردن بي رويه و بدون پيش بيني آنان به بازار کار و تحصيل و ورزش و سياست و پست و مقام و...، ايجاد روحيّه رفاه‏طلبى خاص و حساب شده در ميان خانواده‏ها، كمرنگ كردن مسائل دينى و در نتيجه از بين بردن آنها، اجراي سياستهايى كه باعث فشار اقتصادى شديد بر مردم مى‏شود، رواج فرهنگ غرب، تأخير ازدواجها، و... كه در صفحات آتي از نظر شما خواهد گذشت. آنچه در كشور ما گذشت فراتر از آن چيزى بود كه مجامع بين‏المللى و استعمارى از ما خواسته بودند. آنچه كه از ما خواسته بودند اين بود كه بايد براى رسيدن به توسعه، از رشد بي روية جمعيّت جلوگيري كنيد. ولي آنچه كه در كشور ما صورت گرفت مواردى است كه توجّه شما را به آن جلب مى‏كنم:

 

الف : اهرم فشار با وضع قوانين :

اين اهرم يكى از اهرمهايى است كه فقط در كشور ما اعمال مى‏شود. و شايد به‏كارگيرى اين شيوه براى كنترل نسل، در تاريخ سابقه نداشته باشد!

«مهندس همدانلو يكى از انديشمندان كشور... گفت:... مبارزه با فقر، الزام و اجبار براى تنظيم خانواده، بها دادن به زندگى و خوب زندگى كردن، عواملى هستند كه مى‏توان براى مقابله با رشد جمعيّت از آنها بهره گرفت.»

«روزنامه اطّلاعات، 28/4/1377»

«طبق مصوّبه جديد دولت، كليّه امتيازات قانونى كه قبلاً به فرزند چهارم خانواده‏ها تعلّق مى‏گرفت لغو مى‏شود... همچنين فرزند چهارم و بعد كه بعد از يكسال از ابلاغ اين تصويب‏نامه متولّد شوند، مشمول دريافت كوپن سهميه‏بندى ارزاق عمومى و كالاهاى اساسى نخواهند شد...»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 2/5/1370»

«روزنامه خراسان 3 بهمن 1373 طىّ شماره 12885 تحت عنوان: ارايه برگ تنظيم خانواده، شرط اصلى متقاضيان تحت پوشش كميته امداد امام خمينى، آورده است: كليّه خانواده‏هاى كم‏بضاعت داراى 3 فرزند كه قدرت بارورى دارند، تنها پس از وازكتومى (بستن لوله در آقايان) و يا توبكتومى (بستن لوله در خانمها) و ارائه مدرك از سوى مراكز بهداشت مى‏توانند زير پوشش كميته امداد در آيند.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 147»

لابد مسؤولان و كاركنان كميته امداد كه از همين بودجه حقوق مى‏گيرند نيز پس از وازكتومى و توبكتومى و ارائه مدرك معتبر به كار خود ادامه مى‏دهند!

«ديروز در همين مشهد مقدّس، زنى از افراد مستمند تحت پوشش كميته امداد امام خمينى، با بچّه شيرخواره خود در بغل، به كميته رفته بود تا سهميه قوطى شير خشك خود را بگيرد. به وى گفتند: اوّل برو لوله‏هايت را ببند و سپس بيا تا قوطى شير خشك به بچّه‏ات بدهيم!»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 226»

«بر اساس گزارش اداره بهداشت خانواده به آگاهى مى‏رساند:
1 - طبق مادّه 1 قانون جمعيّت و تنظيم خانواده، مصوّب مجلس شوراى اسلامى كليّه امتيازاتى كه در قوانين بر اساس تعداد فرزندان يا عائله پيش‏بينى و وضع شده‏اند، در مورد فرزند چهارم و بعد قابل محاسبه و اعمال نخواهد بود. بنا بر اين، سازمان تأمين اجتماعى در ارائه خدمات به بيمه شدگان تا سه فرزند، منافاتى با برنامه‏هاى تنظيم خانواده ندارد.»

«روزنامه همشهرى، 17/8/1377»

«چند پرسش با همكارى مركز تحقيقاتى آموزشى و خدمات تنظيم خانواده شهيد نور سعادت:
1 - براى زوجين با فرزند كافى كه تمايل به داشتن فرزند ديگرى ندارند كدام‏يك از روشهاى پيشگيرى از باردارى توصيه مى‏شود؟ ـ جواب ـ: الف: بستن لوله‏هاى رحمى در خانمها (توبكتومى). ب: بستن لوله در آقايان (وازكتومى).»

«روزنامه ايران، 21/9/1377»

در تحليل اين چند خبر كه مشت نمونه خروار بود، من چيزى براى گفتن ندارم. زيرا خبرها روشنتر از هر روشنيند. ولى شايد اين پرسش براى شما يا هر خواننده ديگرى مطرح شود كه: آيا استفاده كنندگان از اين اهرمها، بويى از انسانيت برده‏اند؟ تا چه رسد به اسلاميّت!! آيا از گرسنگى يك نوزاد سوء استفاده كردن، درخور شأن كميته امداد امام خميني رحمه الله عليه است؟ آيا مى‏توان براى رسيدن به هدفى كه از سوى دشمنان ايران و اسلام، القاء شده اينگونه با نيازمندان برخورد كرد و از نيازشان به كوپن، و قوت لايموت، و بيمه آنچنانى، و شير خشك، به منزله پتكى استفاده كرد و بر فرقشان كوبيد؟ سقوط به درة پستى و رذالت تا كجا؟! اميدوارم اقدام جلاّدانى كه در لباس مقدّس پزشک، بدون اطّلاع زنان باردار، مخفيانه لوله‏هاى رحم آنان را هنگام سزارين مى‏بندند، پيرو بخشنامة محرمانه‏اى نباشد، و يا قطره‏هاى فلج اطفال را براى اهداف خاصّى در دهان كودكان بى‏گناه، نچكانده باشند، و يا نمك طعام را به منظور تضعيف بارورى زنان و مردان، اجباراً يد دار نكرده باشند! و يا طرح واکسنهاي سراسري را ... و...     

ب : اهرم تبليغات عليه جمعيّت :

پس از آنكه مسأله كنترل جمعيّت جدّى گرفته شد، هجوم انواع عناصر تبليغى بر تمام كشور سايه افكند. هر كسى از هر درى سخنى مى‏گفت تا مردم را آماده پذيرش اين نقشه شوم كند. آنچه از ياد رفته بود، خدا بود و حکومتش. سخن از توسعه بود و جمعيّت و صندوق بين المللى پول و بانك جهانى و يونيسف و يونسكو و حقوق از دست رفتة زنان و... اگر بخواهم حتي درصد كمى از آن سخنان و تحليلها را هم يادآور شوم، «مثنوى هفتاد من كاغذ شود».

بعضى از تحليلهايي که برای اين طرح، به عنوان دستاويز تراشيده اند، به حدّى پست و سخيفند كه اگر انسان فقط اندكى شعور، و اعتقاد به قدرت و رزّاقيّت و حكمت خداى متعال داشته باشد، و بر اين باور باشد كه:

«اِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينِ»، و «وَ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها»، و «اَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ كِفاتاً اَحْياءً و امْواتاً» و «و أَنْكِحُوا الأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ و اِمائِكُمْ، اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ»، هرگز چنين كلماتى را بر زبان جارى نمى‏كند، و چنين تحليلهايي را روا نمي بيند. اگر اين همه تبليغات، كه براى ايجاد سوء ظن به خداى متعال به راه افتاد، براى ايجاد اعتقاد و اعتماد به خداوند، در جامعه براه مى‏افتاد، قطعا آثار و بركاتش مشاهده مى‏شد. ولى متأسّفانه كارشناسان امور اقتصادى و مسؤولان و مبلّغانِ ما، جهان را با عينک مادي خود ديدند و قدرتي ماوراء ماده به نام خدا را ناديده انگاشته و در نقش بلندگوهاى بيگانه، هر آنچه آنان گفتند، اينان تكرار كردند، و هر دستوري آنان دادند، اينان اجرا نمودند. برنامه‏هاى صدا و سيما، منبرهاى وعظ و خطابه، تحليل سياستمداران و كارگزاران، همه و همه حول باورهاى غربى دور زد و فرهنگ و اعتقادات غربى را بر مردم حكمفرما كرد.

و اكنون مى‏توان گفت: جامعه ديني ما رنگ و طعم فرنگ را بخود گرفته. امروز دعاها مستجاب نمى‏شود؛ مشكلات فراوان به ما روى آورده است؛ نمازهاى استسقاء، ديگر باران آور نيست؛ گرفتاريها روزافزون شده است. و شايد اينها تاوان سوء ظنّ به خدا و آن نقشه‏هايي است كه براى ملک خدا كشيده‏ايم، و آن پديد آورنده رزّاقِ فيّاضِ قديرِ عليمِ سميعِ بصيرِ را بكلّى فراموش كرده، و از دين او بجز اسمى و از قرآنش بجز خطّى براى خود باقى نگذاشته‏ايم. وجود ما مملوّ از شخصيت زدگى و شخصيّت‏پرستى است. رجالى را مى‏بينيم كه چشم بسته و دربست در اختيار پيش‏بينى‏هاى شخصيّتهاى علمى غربند، گويا كه تقدير آسمان و زمين، و امور بندگان خدا بدست اين شخصيّتهاست. و هرگز اين فكر به ذهن شخصيّت‏زدگان خطور نمى‏كند كه: مگر تا كنون چند فرضيّه درست از آب در آمده است؟ با اينكه مى‏بينند يك روز فرضيّه‏اى شايع كرده و چند روز بعدآن را رد مى‏كنند. مي بينند كه يك نفر فرضيّه‏اى را مى‏چيند و براى مدّت زمانى در بين مردم مطرح مى‏شود و پس از چندى، شخص ديگرى آن را براحتى باطل مى‏كند. و اين خود دليلِ سستىِ تدابير و پيش‏بينى‏هايى است كه بدست بشرِ عادى صورت مى‏پذيرد.

چرا اين فكر به ذهنمان خطور نمى‏كند كه: نكند اين جار و جنجالها دسيسه باشد! منشأ اين جار و جنجال كجاست؟ اين آمار وحشتزا از كجا آمد؟ آيا آمارهاى سازمان ملل واقعى است[1]؟ آيا نظر دانشمندان علوم طبيعى در مورد جمعيّت كره زمين، كه فقط يك محاسبه هندسى است و تنها با توجّه به يك عامل اظهار شده، و عوامل ديگر ناديده گرفته شده‏اند، تا چه حدّى به وقوع مى‏پيوندد؟ و آيا تمسّك به پيش بينى و محاسبه‏هاى باده‏نوشان قدرت و سرمستان تجاوز و خيانت، آنهم فقط نسبت به جمعيّت مسلمانان، دسيسه نيست؟

هيچ فكر كرده‏ايم كه دلسوزى سازمان ملل و بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و دولتهاى غربى كه همه آنان ايادى استعمارند، نسبت به مسلمانان و بخصوص كشور ما، چه معنايى دارد؟ كودكان ما همان كودكانى هستند كه در جنگ، زير گلوله‏هاى توپ و خمپاره و بمب، قطعه قطعه مى‏شدند و تمامى سازمانهاى مدافع حقوق بشر، امثال يونيسف به خواب مرگ فرو رفته بودند. زنان ايران همان زنانى هستند كه در مرزها و شهرها و روستاها قربانى تجاوزات ددمنشانه دشمن مى‏شدند، و يك نفر از اين دلسوزان، اين تجاوزات را حتّي محكوم هم نكرد. جمعيّت ايران همان جمعيّتى است كه هشت سال قربانى جنگ شد و حدود بيست و چند سال است كه قربانى انواع ترورهاست، و هيچيك از اين مجامع بين المللى حاضر نبودند بگويند متجاوز كيست؟ و حاضر نيستند بگويند تروريسم كدام است؟

در آن زمان كه ما در محاصره شديد اقتصادى بوديم كداميك از اين مجامع بين المللى حاضر بودند براى اثبات حقّ ما گامى بردارند و براى اقتصاد ما تدبيرى كنند، و براي نجات زنان ايران اقدامي نمايند، و براي درمان مجروحان ما دارو و حتي سرنگ و آمپولي سالم ارائه دهند؟ و آنگاه كه بمبهاى شيميايى، هزاران نفر از جوانان ما را به كام مرگ فرو مى‏برد، كدام‏يك از آنان حاضر شدند بپذيرند كه دشمن ما از بمب شيميايى هم استفاده كرده است؟ و...

چه اتّفاقى افتاد كه تمام مجامع بين المللى و كارشناسان آمريكايى و بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و سازمان يونيسف و سازمان فرهنگى يونسكو و سازمان جمعيّت زنان و سازمان بهداشت جهانى و سازمان تغذيه و كشاورزى بين المللى (فائو) و سازمان جمعيّتى، همه و همه دست به دست هم دادند تا براى جمعيّت و اقتصاد و فرهنگ و توسعة پايدار اقتصادىِ ايران و بهداشت زنان و احقاق حقوق از دست رفتة آنان فكرى كنند؟!!!

آيا هرگز در باره اين مسأله فكر كرده‏ايم كه وقتى خانم نفيس صدّيق مى‏گويد:

«همه معتقدند كه براى جلوگيرى از رشد نامعقول جمعيّت ايران بايد كارى كرد... ما به ايران آمده‏ايم تا در تنظيم يك برنامه جمعيّتى به ايران كمك كنيم»، هدفش چيست و چه منظورى را دنبال مى‏كند؟ آيا يك بى‏هويّت پاكستانى كه در آمريكا تحصيل كرده و دوره ديده و اكنون در سازمان ملل به قلع و قمع بى‏صداى مسلمانان و بخصوص شيعه مشغول است، نسبت به مملكت ما نيّت خير دارد؟ بخدا قسم هرگز!

راستى چه ارتباطى ميان سخن خانم نفيس صدّيق، و اظهارات زير كه پيش از اين نيز گذشت، مشاهده مى‏گردد؟:

«وزير امور خارجه يونان، انباشته شدن تسليحات در خاورميانه، انفجار جمعيّت در جنوب، جنبش اسلامى، را سه تهديد اصلى عليه شمال توسعه يافته خوانده بود.»
و:
«آخرين سخنرانى ساموئل هانتينگتن:... من معتقدم، افزايش چشمگيرى در جمعيّت مسلمانان مشاهده مى‏شود... اين افزايش، بيشتر از افزايش تعداد مسيحيان خواهد بود... جامعه نگران خواهد شد وقتى جوانان يعنى افراد بين 15 تا 24 سال تقريبا 20 درصد بر كلّ جمعيّت جوان اضافه شوند. جوانان به دنبال اصلاحات، انقلاب و اعتراضات هستند... تركيب جمعيّتىِ چنين رشدى ممكن است عواقب اجتماعى و سياسى داشته باشد... مردم اين جوامع در آينده مجبور خواهند شد براى رفاه خود به فكر اشغال اراضى ديگران باشند... البتّه جمعيّت‏شناسان پيش‏بينى كرده‏اند نرخ رشد جمعيّت، در جهان اسلام كاهش يابد. در اين صورت، معضلات در رابطه با بالكان، آفريقاى شمالى و خاورميانه و... حل خواهد شد... افزايش جمعيّت مسلمانان يك نگرانى عمده مى‏باشد. مسأله مهاجرت مسلمانان براى كشورهاى اروپايى اكنون بسيار مهمّ مى‏باشد...»
و...

آيا ارتباط اين سخنان با يكديگر و صدها اظهار نظر ديگر كه اين جزوه گنجايش ذكر آنها را ندارد، نشانى از خيرخواهى و كمك دارد؟ آيا با توجّه به اخبار مختصرى كه تا كنون مرور كرديد، جاى شكّى باقى مى‏ماند در اين‏كه اين نقشه حساب شده، يك نقشه استعمارى، غربى و صهيونيستى است؟

براى كسى كه اندك تأمّلى در اين اخبار كند، جاى ترديدى باقى نمى‏ماند كه اين، يك دسيسه كاملاً حساب شده و يك تهاجمِ بى صداى همه‏جانبه و مرموز، عليه مسلمانان و بخصوص شيعيان ايران است. و آنانكه از اين طرح استقبال كرده و براى آن، تحليلهاى فراوان تراشيدند، و به آن، رنگ و لعاب اسلامى دادند، گمان كرده‏اند كه اگر هر عمل خلافى، تحت پوشش نام اسلام، و يا با پسوند اسلامى باشد، مشكلى نخواهد داشت. همانگونه كه اگر پسوند سنّتى داشته باشد قضيّه فيصله پيدا مى‏كند. آنهم نه همه مبانى سنّتى. بلكه چيزهايى كه با سياست سازگار باشد. مانند موسيقى سنّتى، رقص سنّتى، و... ولى اگر همين سنّت و همين اسلام بگويد: عقيم كردن زن يا مرد، حرام است، زن نبايد با مردان، مختلط باشد و در مجامع ورزشى، اين‏گونه بى‏باكانه ظاهر شود، بايد با اين سنّت و اين اسلام به عنوان يك تحجّر شديداً مقابله كرده و اين مبانى تحجّرگرايى را به هر شكلى ريشه‏كن ساخت.

نتيجه آن‏كه: آنچه سياست و مصلحت اقتضا كند، همانرا بايد بر جامعه حاكم كرد. فَعَلَى الاسلام السّلام.

 اكنون مى‏پرسم:

در كجاى اسلام آمده است كه اگر مشكلِ اقتصاد و مسكن و مدرسه و... داشتيد، به جاى انديشه درست و تدبير در امور، بايد صورت مسأله را خراب كرده و به قلع و قمع جمعيّت بپردازيد و جلوى رشد جمعيّت را بگيريد؟

اگر اينگونه است، پس رواياتى مانند: «مَنْ تَرَكَ التّزويجَ مَخافَةَ الْعيلةِ فَقَدْ اَساءَ الظّنَّ باللّه[2]»، و «مَنْ تَرَكَ التّزويجَ مَخافَةَ الْفَقْرِ فقَدْ اَساءَ الظّنَّ باللّهِ، فَاِنَّ اللّهَ يَقُولُ: اِنْ يَكونُوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ[3]»، و ده‏ها روايت معتبر و قوى با همين مضامين را توجيه‏گران، چگونه توجيه مى‏كنند؟ و آيا هر نفْسى داراى رزقى مقرّر است يا خير؟ و آن خدايى كه برايش آن‏همه صفات برمى‏شمردند، كجاست؟! آيا او را ناتوان و دست‏بسته پنداشته‏اند؟! «قالَتِ الْيَهُودُ يَدُاللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلّتْ اَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مِبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ[4]»، (يهوديان گفتند: دست خدا بسته است. دست خودشان بسته است. و به خاطر اين سخن، لعنت شدند. بلكه دستان خدا باز است و هر گونه كه بخواهد مى‏بخشد). آيا اين آيات و ادلّه را هم در راستاى سياست خود توجيه كنيم؟ يا آنها را سنّتهايي متروک به حساب آوريم؟

نكند دست از دينمان برداشته‏ايم و به‏دين ديگرى در آمده‏ايم و دست خدا را بسته ميدانيم و خود خبر نداريم، و به همين جهت، اين‏گونه تحليلهاى نابخردانه مى‏كنيم!

راستى اگر مشيّت خداوند اين‏گونه باشد كه براى آزمايش، و يا مجازات ما در فاصله گرفتن از خدا و اولياي برحق الهي و عترت پيامبر، مارا به انحاء مشكلات همچون مشكل اقتصادى مبتلا كند، راه حلّ آن چيست؟ آيا بايد صورت مسأله را پاك يا خراب كرد، و يا به فكر راه حلّ مسأله بود؟ و اگر كنترل مواليد جوابگوى مشكلات نبود و براى رسيدن به توسعة موهوم، كافى نبود و مشكل همچنان باقى ماند، ـ همانگونه كه باقي است بلكه شديدتر است ـ چه بايد كرد؟ آيا مى‏توانيم در اين صورت به كشتار جمعيّت بپردازيم؟ و اگر خداوند بارانش را از ما گرفت، و يا بنا شد كه به آن رفاه كذايى كه برايمان معرّفى و به ما ديكته كرده‏اند نرسيم، چه بايد كرد؟

رفتار انبيا و اوليای الهي و پيشوايان معصوم عليهم السلام را چگونه توجيه مى‏كنيم؟ آيا پيامبر گرامى اسلام، هنگام محاصره اقتصادى كه در شعب ابى‏طالب در سخت‏ترين شرايط بودند، تدبيرشان اين بود كه چون در محاصره اقتصادى هستيم، كسى زاد و ولد نكند؟ البتّه تدبير اقتصادى را تا آنجايى كه به تصرّف در حكومت و خلقت حضرت حق نيانجامد، آن هم تصرّفى كه شديداً از آن نهى شده و حتّى به خلافش امر شده است، انكار نمى‏كنم. جريان حضرت يوسف على نبيّنا و آله و عليه السّلام را در قرآن خوانده‏ايم. آنگاه كه خواب پادشاه را تعبير مى‏كند و مى‏فرمايد:

«هفت سال پياپى زراعت كنيد. آنچه را كه درو مى‏كنيد، در خوشه‏اش باقى گذاريد، مگر اندكى از آن را، كه بخوريد. پس از اين هفت سال، هفت سال سخت و (قحط) پيش مى‏آيد كه باعث مى‏شود مردم هرآنچه گندم را كه ذخيره كرده‏ايد، بخورند، مگر اندكى از آن كه نگه مى‏داريد. پس از اين هفت سال، سالى خواهد آمد كه به استغاثه مردم جواب داده خواهد شد و از قحطى نجات پيدا خواهند كرد[5]».

تدبير اقتصادى حضرت يوسف عليه السلام در خشك‏سالى را بنگريد ! با آنكه شرايط آن زمان بسيار سخت‏تر بود، امّا او هرگز به خاطر قحطى و كمبود گندم، مردم را به قطع نسل و كنترل آن سفارش نكرد، و با استفاده از نفوذش، تحليلهاى كذايى را به‏خورد مردم نداد. راه نجات ما در اين است که آنچه را خداى متعال و پيامبر گراميش و ائمّه هدى عليهم السلام به ما امر كرده‏اند، نصب العين قرار داده و به آن عمل كنيم، و جز اين، هيچ راه ديگرى نداريم. اگرچه روشنفکر مآبانه، براي سرباززدن از اين امر، بهانه بتراشيم! بايد پس از قهر با خدا و اولياي خدا، و خود را واجد قدرت ديدن، دوباره با خدا و اوليايش آشتي کنيم. و گريزي از اين امر نيست.

فرهنگ قناعت را نيز ناديده نمى‏گيرم و روايات آن‏را بر ديده مى‏نهم و معتقدم كه در فرهنگ ما به علّتهاى مختلف، تضييع مواد غذايى، آب، پوشاك، سوخت، و... بسيار زياد است. و اين حاصلِ همان آموزشهاى رفاه طلبانه‏اى است كه به شيوه غلط از سوى كارشناسان پيشنهاد مى‏شود و در فيلمها و سريالهاي صدا و سيما، شاهد تبليغات عملي پرحجم آن هستيم.

قناعت را نخست بايد مسؤولان و سردمداران و مبلّغان و بيوت علماى اعلام پيشه کنند تا به جامعه سرايت كند. ولى تا زمانى كه براى يك مسافرت غير ضرورى و يا ضرورى يک شخصيت، كه مى‏تواند مختصر هم برگزار شود، هزينه‏هاى كذايى و پذيرائيهاى آنچنانى صورت مى‏گيرد، و يا مراسم بيش از حدّ و غير ضرورى به مناسبتهاى بى مورد و زائد كه اين همه بودجه مى‏بلعد، و... در کشورمان رواج دارد، و تا زمانى كه رفاه‏طلبى به شيوه غلط، سرلوحه كارهاست و تبليغات براى آن بر همه‏جا سايه افكنده است، بحث از قناعت، بسي مسخره‏آميز است؛ و در اين شرايط، هرگز ملّت نمى‏پذيرد كه اين دولت براى ساخت مدرسه، يا بيمارستان، بودجه کافي ندارد! ملّت «قسم حضرت عباس را باور کند يا دم خروس را»؟

به نمونه‏هايى از صرف بيت المال مسلمين در شرايطى كه از بار گران انقلاب خارج شده و هشت سال جنگ را با تمام دنيا در شديدترين موضعگيرى غرب، تحمّل كرده‏ايم، توجّه كنيد:

«تعداد سينماها نيز پس از انقلاب از يك رشد 98 درصدى برخودار شد. به گونه‏اى كه در سال 1357، تنها 145 باب سينما، با گنجايش هفتاد و دو هزار و 971 صندلى در كشور فعاليت داشت، امّا در سال 1374، اين تعداد به 280 باب، و تعداد صندليها به بيش از يكصد و هفتاد و يك هزار و 723 صندلى افزايش يافت.»

«روزنامه ايران، 27/3/1375»

«مدير عامل انجمن سينماى جوان گفت:... طىّ سال جارى با صرف اعتبارى بالغ بر 5 ميليارد ريال، 70 درصد از دفاتر انجمن سينماى جوان به تجهيزات فيلم‏بردارى ويديويى و امكانات سمعى و بصرى توليد فيلم و عكس مجهّز شده‏اند.»

«روزنامه اطّلاعات، 26/12/1375»

«در طول سال گذشته، با حمايت مالى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، نزديك به 900 ميليون تومان تسهيلات و امكانات، براى ساخت فيلمهاى سينمايى اختصاص يافت.»

«روزنامه همشهرى، 4/6/1378»

«به گفته يك مقام مسئول در حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، از 270 سينماى كشور، يكصد واحد آن متعلّق به حوزه هنرى مى‏باشد. حجّت الاسلام زم... گفت: طىّ 4 سال گذشته، 20 فيلم نامه كه حاصل كار گروهى مى‏باشد تهيّه شده و در خطّ توليد سينما قرار گرفته كه از جمله آنها ديدار، و آدم برفى، مى‏باشد... رئيس حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، اعتبار اين مركز را در سال جارى 10 ميليارد ريال ذكر كرد. وى گفت: اين در حالى است كه يكصد برنامه فرهنگى، هنرى از سوى حوزه در دست انجام است، كه هزينه اجراى آنها 50 ميليارد ريال برآورد شده است.»

«روزنامه قدس، 31/4/1375»

«من از مفصل اين نكته مجملي گفتم                تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل»

اين هزينه‏هاى كلان در سخت ترين شرايط اقتصادي، صرف ساختن فيلمهايى شده است که فرهنگ غرب و مبانى بى‏دينى و بى‏هويّتى و رفاه‏طلبى غير ديني و... را تبليغ مي كند، تا در سايه آن، مردم به خيال داشتن زندگي بهتر، به داشتن فرزند كمتر تشويق شوند! اين فيلمها توسّط كارگردانانى تهيّه شده است كه چشمه هايي از هنرشان را در جملات ذيل مي خوانيد:

«من هم گوشت خوك مى‏خورم هم شراب. اين مطلب را عبّاس كيارسمتى، كارگردان سينماى ايران به خبرنگار روزنامه ايتاليايى لونيتا گفته است. خبرنگار روزنامه سرشناس ايتاليايى لونيتا كه در رستورانى در رم باكيارستمى به گفت و گو نشسته است مى‏نويسد: گفت و گو با او ابتدا از مسائل مذهبى آغاز شد. زيرا ديدم او ژامبون و گوشت خوك مى‏خورد. لونيتا مى‏نويسد: از كيارستمى سؤال كرديم كه آيا مذهبى است؟ وى در پاسخ گفت: به شيوه خودم بلى امّا هم گوشت خوك مى‏خورم و هم شراب. به عقيده اين كارگردان ايرانى، مذهب نبايد ظاهرى باشد. اين كارگردان همچنين به خبرنگار لونيتا گفته است: چادر هم يكى از ظواهر است. برخى از زنان، چادر به‏سر مى‏كنند چون به آن اعتقاد دارند. امّا اين بدان معنا نيست كه هر زن بى‏چادر، مسلمان واقعى محسوب نشود. كيارستمى در ادامه مى‏گويد: ما روزهاى خود را با انديشه و دغدغه پيرامون مسائل سياسى و مذهبى نمى‏گذرانيم. ما خيلى ساده زندگى مى‏كنيم. مثلاً زمانى كه با هواپيما از تهران به رم حركت كرديم در ابتدا بسيارى از زنان، چادر به سر داشتند. امّا در طول پرواز چادرها و روسريها به تدريج پايين آمد و بالاخره هنگام فرود به رم بسيارى از آنان بى‏حجاب شده بودند. وى در باره نقش دولت ايران در سينما مى‏گويد: مانند ساير نقاط جهان، دولت ايران در امور سينمايى نقش عجيبى دارد. دولت شرايط مذهبى زيادى را تحميل مى‏كند امّا در عوض، از لحاظ مالى، ما را در برخى از موارد تأمين مى‏نمايد. كيارستمى از جمله كارگردانان وابسته به جريان روشنفكرى در سينماست كه تا كنون، با مساعدت بنياد فارابى، فيلمهاى زيادى از او در جشنواره‏هاى خارجى به ويژه غربى به نمايش در آمده و جوايزى را برده است. تمامى اين فيلمها، چهره‏اى خشن، عقب‏مانده و بى‏فرهنگ از ايران ارائه مى‏دهند.»

«هفته‏نامه صبح، 5/10/1374»

«عبّاس كيارستمى كه حاضر به نمايش فيلمش در جشنواره فجر نشده بود در هنگام فرستادن "طعم گيلاس" به جشنواره كن با مخالفت برخى مسؤولان سينمايى ارشاد مواجه گرديد كه سرانجام با دخالت و پا در ميانى وزارت امور خارجه، اين فيلم به جشنواره كن ارسال گرديد. در مراسم اختتاميه و توزيع جوايز اين جشنواره، عبّاس كيارستمى اقدام به روبوسى مجرى زن اين جشنواره نمود. وى در توجيه عمل خود در مصاحبه‏اى با راديو بى‏بى‏سى گفت: من بارها ديده‏ام كه وقتى با هواپيما داريم بر مى‏گرديم ايران، خانمهايى كه دارند به عنوان توريست يا به هر عنوان ديگر وارد ايران مى‏شوند چقدر سفت و سخت حجابشان را رعايت مى‏كنند و آنچنان روسرى‏شان را دور صورتشان مى‏پيچند كه آدم احساس مى‏كند دارند خفه مى‏شوند. ولى دلم مى‏خواهد به آنها يادآورى كنم كه اين‏قدرها هم كه شما را مى‏ترسانند، سفت و سخت نيست. كيارستمى همچنين در مصاحبه‏اى با يك هفته‏نامه سينمايى چاپ داخل كشور، در توجيه عمل خود گفت: در همان لحظه من فكرم به طرف ايران معطوف شد و جز اين هيچ واكنشى نمى‏توانستم داشته باشم. فكر نمى‏كنم اگر كسى شرايط من را درك مى‏كرد و خودش را به جاى من مى‏گذاشت هيچ كار ديگرى جز اين مى‏كرد كه من انجام دادم. به هر حال در حالى كه 50 كانال تلويزيونى دنيا به‏طور مستقيم مراسم اختتاميه جشنواره را پخش مى‏كردند، به نظر من يك فاجعه بود اگر كه من يك واكنش نامناسبى انجام مى‏دادم. حقيقتاً نه دولت ايران و نه ملّت ايران هيچ‏كدام راضى نبودند كه يك تصميم نابجايى از خودمان در يك جشنواره هنرى مى‏گرفتيم. اگر بخواهيم راجع به اين مسأله فكر كنيم كه اين يك مشكل است، اصلاً حضورمان در خارج از كشور اشكال پيدا مى‏كند. اگر واكنش نامناسبى نشان مى‏دادم، واقعاً طىّ پنجاه سال آينده امكان جبران آن را نداشتم.»

«ماهنامه صبح، تير ماه 1376»

به قول آقايان، وَ قِسْ عَلى هذا فعلل و تفعلل !

اكنون حدس بزنيد و يا عينا ببينيد: تماشاى فيلمهايى كه بدست اينچنين كارگردانانى ساخته مى‏شود، عاقبتش چگونه خواهد بود؟ و اگر امر داير شد بين راه اندازى اقتصاد و كشاورزى ورشكسته و مخروبه های جنگ و ايجاد سرپناه براي بي پناهان و سيرکردن شکم گرسنگاني که تعدادشان کم نيست، و بين هزينه‏هاى كلان براى هنرهاى كذايى، كه شما شاهد آثار آن هستيد، كداميك را بايد برگزيد؟ آنهم در حاليكه با توجّه به اظهارات مسؤولين، جمع بين ايندو ممكن نيست. ساير هزينه‏هايى مانند ورزش، با اين گستردگى، و جلسات و كنفرانسهاى سياسي، هنرى، ورزشى، علمى و... كه من در صدد ذكر آنها و ميزان هزينه هاي مربوطه نيستم، را نيز ضميمه کنيد.

تا زمانى كه اين بودجه‏هاى ميلياردى و هنگفت در كشور بلعيده مى‏شود، بعيد است كسى بپذيرد كه براى ساختن مثلا يك بيمارستان و يا مدرسه و يا احياي کشاورزي و اقتصاد ورشکسته، بودجه نداريم ! شما مي پذيريد؟

در اين قسمت از موضوع «اهرم تبليغات»، توجّه شما را به فهرست چند تحليل تبليغاتى جلب مى‏كنم. البتّه از هزاران تحليلى كه در جرائد و كتب ذكر شده است، فقط چند مورد كليدى آنها را ذكر مى‏كنم كه به عنوان ايراد بر افزايش جمعيّت، عنوان شده‏اند. و صدور آنها از سوى افراد غير مسؤول، بيشتر و شديد اللّحن‌تر از مسؤولان است. كه اين خود گوياى آن است كه دستهاى مرموز فراوانى در داخل كشور براي اضمحلال و نابودي نسل مسلمان ايراني مى‏كوشند. تعدادى از اين محورهاى تبليغاتى، اهرمهايى است كه در داخل كشور از آنها استفاده مى‏شود. و تعدادى ديگر، ابزارها و حربه‏هاى سازمانهاى استعمارى براي رسيدن به اهداف خويش است. در اين کوتاه سخن، من نمى‏خواهم تك تك اين محورها و موضوعات تبليغاتى را با جزئيّات آن ذكر كرده و به همه آنها پاسخ دهم. آنچه مورد نظر من است اين است كه مسير اين هجوم را بر مبناى خلاصه‏اى كه در ابتداى سخن گذشت، پى گرفته و بيان كنم كه مبدأ و مقصد و ابزار و نتيجه اين تهاجم چه بوده و چه خواهد بود. به همين دليل از ذكر كمّ و كيف و جواب و نقض فاكتورهاى ارائه شده توسّط بوقهاى تبليغاتى، خوددارى كرده و فقط فهرستى از محورهاى تبليغاتى و ابزارهايى كه نقش كليدى را در مسأله كنترل جمعيّت ايفاء كرده‏اند، و تمام تبليغات فعلى هم حول همان محورهاست، ارائه مى‏دهم. اگرچه ممكن است بعضى از آنها را بيشتر مورد توجّه قرار داده و پيرامون آن، مختصرى اظهار نظر كنم.

اكنون توجّه شما را به اين فهرست که به عنوان تعليل کنترل مواليد مطرح شده است، جلب مى‏كنم:

* عدم كفايت منابع غذايى.
* عدم كفايت منابع آبى.
* آلودگى محيط زيست.
* تخريب زمين.
* تخريب جنگلها.
* سوراخ شدن لايه اوزون و گرم شدن هوا.
* بيكارى و مشکل اشتغال.
* بزهكارى.
* اعتياد.
* مشكل تأمين امكانات تعليم و تربيت توسّط دولت.
* مشكل تعليم و تربيت خانوادگى در خانواده‏هاى پرجمعيّت.
* تهيّه مسكن.
* كمبود پزشك و امكانات بهداشتى و درمانى.
* تورّم.
* منافات جمعيّت با توسعه پايدار.
* هدر رفتن سرمايه‏هاى ملّى.
* توزيع نادرست ثروت و فاصله طبقاتى.
* بروز خشك‏سالى‏ها و تغييرات هوا و وجود طوفانها و گردبادها و تلفات جانى.
* كاهش محصولات كشاورزى.
* فزونى فقر و محروميّت.
* مهاجرتهاى بى‏رويّه و آوارگى.
* تنشهاى سياسى و هرج و مرج.
* مشكل مديريّتى با افزايش جمعيّت.
* فزونى مرگ و مير در اثر افزايش جمعيّت.
* وجود رفاه در خانواده‏هاى كم جمعيّت و نبودن رفاه در خانواده‏هاى پرجمعيّت.
* منافات زاد و ولد با حقوق زنان.
* منافات فرزند زياد با حقوق كودكان.
* خطرات ناشى از زايمان.
* بهينه كردن اقتصاد زنان.
* خطر زايمان زودرس (زير 18 يا 20 سال).
* خطر زايمان ديررس (پس از 30 سال و 35 سال).
* اشتغال زنان.
* تنافى زاد و ولد با اشتغال زنان.
* ورزش زنان.
* ادامه تحصيل دختران در سطوح عالى.
* تساوى حقوق زن و مرد و رفع تبعيض ميان آنان.
* نكوهش ازدواج زودرس (زير 18 سال و 20 سال).

***

اين بود فهرستى از محورهاى تبليغاتىِ داخلي موجود در جرائد و سخنرانيها و... که البتّه تمام آنها تکرار اظهارات غربيها در اين باره است. اكنون به چند خبر توجّه فرماييد تا نسبت به فهرست فوق بيشتر توجيه شويد:

مهندس زرگر «معاون عمرانى وزارت كشور گفت: عمده‏ترين مشكل ايران، رشد شتابان جمعيّت است.» «روزنامه سلام، 29/3/1375» «اراك، 26 خرداد، 16 ژوئن – (دكتر رضا ملك‏زاده وزير بهداشت و درمان و آموزش پزشكى) اگر رشد جمعيّت با منابع داخلى همسو نباشد، تمامى برنامه‏ريزيها با مشكل مواجه خواهد شد. به همين دليل طرح كنترل جمعيّت از سوى دولت به مجلس ارائه شد.» «هفته‏نامه كيهان هوايى، 5/4/1370» «آقاى يدى رئيس سازمان برنامه و بودجه استان آذربايجان شرقى... بالا بودن نرخ رشد جمعيّت كشور را يكى از دلايل عقب‏ماندگى توصيف كرد.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 23/5/1370»

مهندس حسينيّون كارشناس سازمان برنامه و بودجه:

«در ايران نيز چنانچه روند رشد جمعيّت مهار نشود، سرمايه‏هاى ملّى و منابع موجود هدر رفته و جوابگوى حدّ اقل نياز جامعه نخواهد بود، و در اين رهگذر نه تنها پيشرفتى وجود نخواهد داشت، كه هر روز سرمايه‏هاى موجود توسّط اين ماشين عظيم بلعيده مى‏شود.»

«روزنامه قدس، 28/4/1375»

«دكتر فرهادى وزير بهداشت درمان و آموزش پزشكى در مراسم گشايش سمينار جمعيّت و توسعه گفت: با افزايش نرخ رشد جمعيّت، مشكلات مسكن، اشتغال، آموزش و بهداشت و درمان نيز افزايش مى‏يابد.»

«هفته‏نامه زن روز، 3/5/1377»

«دكتر فرهادى اظهار داشت: داشتن بيش از سه فرزند، مادران را با خطراتى نظير كم‏خونى، خونريزى شديد حين باردارى و زايمان مواجه مى‏كند.»

«هفته‏نامه زن روز، 3/5/1377»

«دكتر فرهادى اظهار داشت:... افزايش بى‏رويّه جمعيّت، سبب ايجاد فاصله بيشتر بين رشد جميعيت و توسعه اجتماعى و اقتصادى مى‏شود...»

«هفته‏نامه زن روز، 3/5/1377»

«رئيس دانشگاه علوم پزشكى اروميّه گفت: افزايش بى‏رويّه جمعيّت، بزرگترين مانع در برابر توسعه كشورهاست.»

«روزنامه اطّلاعات، 28/4/1377»

«يكى از دلائل تورّم لجام گسيخته كشورما، افزايش بى‏رويّه جمعيّت است.»

«روزنامه ايران، 5/5/1377»

«مهندس همدانلو يكى از دانشمندان كشور... گفت: توزيع نادرست ثروت و بيشتر شدن فاصله طبقاتى، ناشى از رشد بى‏رويّه جمعيّت است.»

«روزنامه اطّلاعات، 28/4/1377»

«دكتر على‏اكبر سيّارى، معاون امور بهداشتى وزارت بهداشت... رشد بى‏رويّه جمعيّت را منجر به ايجاد مشكل مديريّتى در كشور دانست.»

«روزنامه كيهان، 22/4/1377»

«كمبود پزشك و امكانات بهداشتى، درمانى، از اوّلين عوارض پديده رشد بى‏رويّه جمعيّت مى‏باشد.»

«كتاب بهداشت براى خانواده، صفحه 108»

«حجّة الاسلام رفيعى امام جمعه آبدانان، از كنترل دقيق مواليد به عنوان يكى از اركان مهمّ و اساسى تعليم و تربيت ياد كرد.»

«روزنامه كيهان، 3/5/1375»

«با افزايش غير منطقى تعداد فرزندان و تقسيم شدن سهم درآمد مختصّ تعليم و تربيت بين عدّه بيشترى از كودكان و نوجوانان، ارتقاء به سطح مطلوب تعليم و تربيت، غير محتمل خواهد بود.»

«كتاب بهداشت و تنظيم خانواده، صفحه 69»

«دكتر فرزانه بهار، مسؤول امور جمعيّت و تنظيم خانواده استان خراسان: آيا مى‏دانيد... آيا مى‏دانيد بر اثر رشد جمعيّت و مصرف بيش از حدّ سوختهاى فسيلى (نفت، بنزين، گازوئيل و زغال سنگ) سالانه 6 ميليارد تن كربن به جوّ زمين وارد مى‏شود و موجب گرم شدن كره زمين، بروز خشكساليها و تغييرات مخرّب آب و هوايى مثل توفانها و گردبادها و در نتيجه تلفات جانى و مالى و كاهش شديد محصولات كشاورزى مى‏شود؟...» «فصلنامه بهورز، شماره 2 و 3، تابستان و پاييز 1372» «دكتر منافى معاون رئيس جمهورى و رئيس سازمان محيط زيست كشور... گفت: توسعه بى‏رويّه و ازدياد نامتناسب و لجام گسيخته جمعيّت و دخالت بى‏ضابطه انسان در طبيعت، حيات طبيعى و زندگى بشر را تهديد مى‏كند.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 132 بنقل از روزنامه اطّلاعات، 26/6/1368»

دكتر فرزانه بهار مسؤول امور جمعيّت و تنظيم خانواده استان خراسان:

«زوجهايى كه با بى‏فكرى، بچّه‏هاى اضافى به دنيا مى‏آورند، در واقع حقوق ديگران را پايمال مى‏كنند. اكنون دورانى است كه جامعه براى هر فرزند اضافى غرامت سنگينى را مى‏پردازد. در واقع هر بچّه اضافى فضاى حياتى، هوا، آب، غذا، مسكن، آموزش، اشتغال، بهداشت و درمان و غيره را تنگتر كرده و در مجموع، زندگى را بيشتر براى همه غير قابل تحمّل مى‏سازد...»

«هفته‏نامه زن روز، 22/1/1377»

«با ازدياد بارورى، تعداد محرومين و فقرا بيشتر شده و اين سيكل مجدّداً تقويت و تكرار مى‏شود. فقر و بيكارى و ديگر نتايج شوم آن، نارضايتى عمومى مردم از دولتها را در پى دارد و زمينه شورشها و انقلابها و كودتاها را فراهم مى‏سازد...»

«روزنامه اطّلاعات، 18/4/1375»

«دكتر على‏اكبر سيّارى معاون بهداشت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى در سخنانى گفت: انفجار جمعيّت، فقر و جهل و بى‏سوادى و آلودگى محيط زيست، چهار عامل تهديد كننده جهانى است كه محور آنها رشد بى‏اندازه جمعيّت است.»

«هفته‏نامه زن روز، 3/5/1377»

«رئيس دانشگاه علوم پزشكى اروميّه گفت:... فقر و مهاجرت نيز زاييده رشد جمعيّت است.»

«روزنامه اطّلاعات، 28/4/1377»

«معاون اوّل رئيس جمهورى كشورمان طىّ سخنانى گفت: رشد عنان گسيخته جمعيّت، تنشهاى سياسى را دامن مى‏زند، هرج و مرج را گسترش مى‏دهد و موجب بى‏ثباتى و آوارگى و مهاجرتهاى بين المللى مى‏شود.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 29/4/1373»

عمل و عکس العمل! هانتينگتن در آمريکا سخن می گويد، فلان مسؤول در کشور ما تکرار می کند. خانم نفيس صديق در سازمان ملل خط مي دهد، فلان مقام در کشور ما تکرار مي کند. يونيسف مي گويد، دکتر فلان در کشور ما تکرار مي کند. جالب نيست؟! لطفا به تاريخ صدور بيانات توجه کنيد، تا معناي عمل و عکس العمل را به خوبي حس کنيد.

مقامات محترمي كه افاضات بالا را فرموده اند، بايد از وزير امور خارجه يونان، و آقاى هانتينگتن و گراهام فولر و خانم نفيس صدّيق و پل ارسنج و كليساى كاتوليك و خانم جوديت مك‏كى و امثال آنان كه دست آويزي برايشان ارائه دادند، تشكر كنند. زيرا اگر اين دست آويز نبود، هر يك از اين مقامات، چه توجيهي براي بي كفايتي خود داشتند؟ آنگونه كه اظهار شده، مشكلات و مسائل پيچيدة اقتصادى و سياسى و امنيتي و تربيتى و... هيچكدام حاصل بى‏كفايتى مديران و مسؤولان نيست. هيچكدام ناشى از كارشكنى‏ها و اختلافات نيست. هيچكدام معلول كم كارى و جهل و غرض‏ورزيها و دعواهاي مسؤولان نيست. لابد همه مشكلات ما از هزاران سال پيش تا صبح قيامت، زاييده رشد جمعيّت بوده و خواهد بود. چه بهانه خوبى! آيا بهتر از اين هم ممكن است خود را تبرئه کنيم؟!

هجوم آرام و خواب غفلت 5 - ادامة اهرم تبليغات عليه جمعيت


چند خبرى كه از نظر شما گذشت، در ميان هزاران اظهار نظر كارشناسانه! مسؤولان و غير مسؤولان به عنوان پيامدها و ايرادات اساسى افزايش جمعيّت، انتخاب کردم. و همانگونه كه ملاحظه كرديد، معضلات جمعيتي نه تنها از سطح زمين گذشته و به هسته آن رسيده بلكه از زمين ما گذشته و به آسمان اول رسيده و لايه اوزون را دريده است. و اگر همچنان ادامه يابد، به ساير زمينها و آسمانهاي هفت گانه نيز سرايت خواهد كرد و فاجعه خواهد آفريد !

هياهوى تبليغاتىِ رشد جمعيّت، به شكل جاهلانه‏تر، در زمان طاغوت نيز رواج داشت. ولى در اين برهه از زمان كه علماى دينى تغيير موضع داده و دست از مخالفت با كنترل جمعيت برداشته‏اند، تحليلها و تبليغات نيز قدرى عالمانه‏تر شده است. ولي با عين حال، تمام اين تبليغات مبتنى بر چند اصل مى‏باشد:

1 - انسان منهاى خدا.
2 - سياستهاى غربى.
3 - كم كارى و توجيه كم‏كاريها و خرابكاريهاى موجود.
4 - توجيه عدم تخصّص، عدم كارائى و بى‏كفايتى برخى مسؤولان.
5 - بازى خوردن از مجامع بين المللى.
6 - بوجود آمدن عواملى توسّط غرب و سازمان ملل كه زمينه اين سياستها را ايجاد مى‏كند.
7 - گم كردن ردّ پاى استعمار. و...

با توجّه به آنچه كه پيش از اين گفته شد، و با ملاحظه سير تاريخى اخبارِ ذكر شده، پيش از آنكه غربيها، مسأله خطر افزايش جمعيّت را براى انقلابات و هرج و مرجها، و تنشهاى سياسى و مهاجرتها، و نيز مسأله كنترل جمعيّت و محدوديّت منابع و جمعيّت و توسعه و... را القاء كنند، مهندسين و كارشناسان داخلى و مسؤولان ما، از اين مباحث سخني به ميان نياورده بودند ! در اين صورت، براه انداختن هياهوي تبليغاتي مسؤولان، پس از القاى سازمان ملل و استعمارگران بين المللى، حكايت از سه احتمال دارد:

احتمال اول اينکه: تا پيش از اظهار نظر و القاء غربيها، مسؤولان اين کشور از وجود اين همه مشكلات جمعيّتي، غافل، و سرگرم مسائل ديگري بوده اند.

احتمال دوم اينکه: همة اين معضلات را مي دانسته اند ولي قدرت تحليل و ارائه راه حل براي آنها را نداشته اند.

احتمال سوم اينکه: همه اين مشکلات را مى‏دانسته اند قدرت تحليل و ارائه راه حل نيز داشته اند ولى سهل انگاري كرده و پشت گوش انداخته اند.

كه در هر صورت، دليل بر بى‏كفايتى ايشان و عدم درك آنان از اصول كارشناسى، و عدم كارايى آنان در اداره جامعه است. كارشناسان و صاحب‏نظرانى كه دادِ سخن داده‏اند كه: عدم بهداشت مادر و كودك، آلودگى محيط زيست، و كمبود منابع، خلايق را تهديد مى‏كند، و بچّه‏هاى اضافى، جا را بر ديگران تنگ مى‏كنند، و...، آنهم پس از سخنان وزير امور خارجه يونان، و سخنان آقاى هانتينگتن و گراهام فولر و خانم نفيس صدّيق و پل ارسنج و كليساى كاتوليك و خانم جوديت مك‏كى و...، اظهاراتشان براى اهل نظر، شديدا منشأ ترديد است! اگرچه در قالبهاى عوامفريبانه و پرحجم بيان شده باشد! شايد با اندك تأمّلى بتوان دريافت، كه اين صاحب‏نظران و مبلغان محترم، خواسته يا ناخواسته در دام سياستهاى استعمارىِ استعمارگران بين المللى افتاده‏اند! ضعف مديريّت، كم‏كارى، عدم تخصّص كافى در انجام وظيفه، توجيهِ بازى‏خوردن از غرب، و مسائلى از اين دست نيز، از جمله رايحه‏هايى هستند كه به راحتى از اين سخنان مى‏توان استشمام كرد. و جاى تأسّف است كه، همه اينها را به حساب افزايش جمعيّت گذاشته‏اند! علّت مهاجرت جمعيّت روستاها به شهرها چيست؟ آيا علّتش افزايش جمعيّت است؟ مشكل تراكم جمعيّت در شهرها چگونه ايجاد مى‏شود؟ آيا سياستى غربى است يا يك سير طبيعى و يا افزايش جمعيّت؟

به آمار زير توجّه كنيد:   

سال                        جمعيت شهرنشين كشور                       جمعيت روستانشين كشور

1335                             4/31%                                                    6/68%
1345                             7/38%                                                    3/61%
1355                             47%                                                        53%
1361                             2/50%                                                    8/49%
1365                             3/52%                                                    7/47%
1375                             2/61%                                                    39%

و اكنون كه در سال 1379 (زمان تدوين اين پژوهش) به سر مى‏بريم، اگر همين مسير ادامه داشته باشد، نسبت جمعيّت شهرى و روستايى چگونه است؟ علّت اين مهاجرتها چيست؟

ناگفته پيداست كه سوء مديريّت است كه همراه با ساير عوامل ناشي از خصومت غرب، با سبكى بسيار طبيعى، جمعيّت روستاها را به شهرها كشانده و به جاى كشاورزى و دامدارى و توليدات اساسى، آنان را به سيگارفروشى و مسافركشى و مشاغل كاذب واداشته است. و به همين جهت است كه توازن جمعيّتى به هم خورده. و اين عدم توازن جمعيّت است كه مشكلات عديده‏اى را در اقتصاد و ساير شؤون مملکت دامن زده است، نه افزايش جمعيّت. اگر مديريّت و سياست اداره جامعه در تمام ابعاد تغيير نكند، و توازن جمعيت همچنان ناديده گرفته شود، و ما همچنان تسليم سياستهاى بيگانگان باشيم، ميزان جمعيّت به نصف جمعيّت موجود هم كه برسد، باز هم آنچه را كه تحليلگران از آن سخن مي گويند قابل گريز نخواهد بود.

تقريباً بيست و يك سال است كه فقط شعار مى‏دهيم و براى اين شعارها هزينه‏هاى سنگينى پرداخت كرده و منافع فراوانى را از دست مى‏دهيم و هرروز تنشهاى سياسى جديدتر و شديدترى را ايجاد مى‏كنيم، در حالى‏كه كشاورزى مملکت، سير نزولى دارد و هر چه مى‏گذرد به ورشكستگى كامل نزديكتر مى‏شود. كدام عقل سليم اين را مي پذيرد كه از بين رفتن كشاورزى به‏خاطر افزايش جمعيّت است؟! بر چه مبناى علمى مى‏توان اينگونه اظهار نظر نمود؟ اگر آن بودجه‏هايى كه صرف كنترل مواليد و پيامدهاى فراوان آن شد، صرف پيشبرد كشاورزى مى‏شد، و اين زمينهاى فراوان را به زير كشت مى‏برد و عدّه زيادى جوان جوياى كار را به‏كار مى‏گرفت، آيا نمى‏توانست بخش عظيمى از مشكلات مملكت را حل كرده بلكه قدرت صادرات محصولاتى كه اكنون از خارج وارد مى‏كنيم را نيز براى ما فراهم آورد؟

به چند خبر توجّه فرماييد:

«... بر اساس آمار موجود، توليد گندم در داخل كشور در سال 1370، معادل 8/8 ميليون تن بوده كه 74% از نياز داخلى را برآورده ساخته است. همچنين در همين سال، توليد برنج 1/5 ميليون تن و توليد گوشت قرمز 5/3 ميليون تن بوده است كه به ترتيب 75% و 83% از نيازهاى داخلى كشور را تأمين كرده است. به‏هر حال مشاهده مى‏شود كه بخش عمده‏اى از نيازهاى اساسى كشور در زمينه موادّ غذايى، در كشور توليد شده و بخش كشاورزى، اين توان را دارد كه با توجّه بيشتر به بهره‏ورى، نه تنها تمامى نيازهاى داخلى را مرتفع كرده و سالانه از خروج ميليونها دلار ارز از كشور جلوگيرى نمايد، بلكه با صادر كردن مازاد محصولات خود، جنبه ارزآورى نيز داشته باشد.»

«هفته‏نامه زن روز، 5/10/1377»

«در جلسه علنى ديروز مجلس شوراى اسلامى... حسن غفورى فرد نماينده تهران: على‏رغم افزايش سريع جمعيّت و بخصوص جمعيّت جوان جوياى كار، رشد توليد ناخالص ملى از 4/5 درصد در سال74، به 5/8 درصد در سال 75، به 2/9 درصد در سال 76، و 1/7 درصد در سال 77 رسيده است. و چه بسا به حدود نيم درصد در سال جارى و به حدود 5% در سال 79 برسد. اگر ما نيمى از وقتى را كه صرف توسعه سياسى مى‏كنيم، صرف حلّ مشكلات اقتصادى مردم نماييم، شايد بسيارى از مسائل حل شود... جمعيّت فعال كشور از 16 ميليون در سال 76، به 17/3 ميليون در سال 77 رسيد. يعنى 1/3 ميليون رشد در يكسال. اين رشد در 5 سال آينده، سريعتر خواهد شد.»

«روزنامه رسالت، 21/5/1378»

با توجّه به اينكه جمعيّت فعال كشور، داراى رشد مذكور بوده است، چرا توليد ناخالص ملّى اينگونه افت شديد نشان مى‏دهد؟! هرچند آقاى غفورى فرد، در سخنان خود، توسعه سياسى را مانع توليد عنوان كرده است، ولى بايد اضافه كنم كه: سياستهاى سازمان ملل، تن دادن به شرايط بانك جهانى و صندوق بين المللى پول براى گرفتن وام، و تاخت و تاز بيگانگان در امور حياتى كشور، عامل عمده اين مشكل است. و خوب بود آقاى غفورى فرد اضافه مى‏كرد: وقت و هزينه‏اى كه صرف توسعه تبليغات بى‏فايده بلكه مضرّ، و صرف توسعه هنرهاى كذايى، و صرف توسعه اينچنانى ورزش و... مى‏شود، اگر در حلّ مشكلات اقتصادى مردم صرف مى‏شد، وضعيّت بهتر از اين مى‏بود. با توجّه به اين اخبار، چگونه مى‏توان گفت كه افزايش جمعيّت مشكلات را دامن مى‏زند؟ چگونه مى‏توان به اين سخن معتقد بود در حاليكه:

«در كشور انگلستان، جمعيّت، قريب پنجاه و شش ميليون است، در كشور فرانسه قريب پنجاه و پنج ميليون است، و در كشور آلمان، قريب هفتاد و نيم ميليون است[1]. و در كشور ايران كه مساحتش به‏تنهايى برابر مساحت اين سه كشور است، چگونه اين قرعه بدبختى و عدم گنجايش براى اينجا افتاد، كه اينك كه جمعيّتش افزون شده است، به قريب پنجاه ميليون بالغ گرديده است؟! با آنكه از جهت معدن و ذخائر تحت الارض و آمادگى زمينهاى زراعتى و دامدارى، از مرغوبترين كشورهاى جهان است. ولى آن كشورها كه نه معدن دارند و نه زراعت، و خوراكشان سيب زمينى است، قرعه به نام ايشان اصابت نكرده است؟!».

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 49»

چگونه مى‏توان علّت اصلىِ هرج و مرج و بيكارى را افزايش جمعيّت دانست؟ آيا نمى‏توان گفت: بر مبناى يك سياست و يا يك ندانم‏كارى، و يا تحصيلات روستائيان، كشاورزى در روستاها تعطيل شد و روستائيان براى كاريابى به شهرها هجوم آوردند، و پس از ناموفّق ماندن، براى امرار معاش خود، به سيگار فروشى، ترياك فروشى، هروئين فروشى، دستفروشى، بزهكارى، دزدى و... دست زدند؟ آيا نمى‏توان گفت: فحشاء و بى‏بند و بارى كه در جامعه اسلامى ما حكمفرماست، در اثر امكانات كنترل باردارى و بالا رفتن آمار طلاق و استقلال زنان و ورود گسترده در عرصه‏هاى اجتماعى و يا غير شرعى و وفور نمايش فيلمهاى مبتذل و در دسترس بودن همه فيلمهاى آمريكايى و اسرائيلى و... است؟ آيا نمى‏توان گفت: تنشهاى سياسى و هرج و مرجها در اثر دعواهاى سياسى مسؤولان و هرج و مرج‏طلبى آنان است؟ و آيا نمى‏توان گفت كه صاحب نظرانى كه اينگونه نظرات و تحليلهايى را به خورد مردم داده‏اند تا آنان را به كنترل مواليد با همه عوارض خانمان برانداز آن وادار كنند، در مقابل خداوند متعال بايد حساب پس بدهند؟

آنان كه مى‏گويند: با ازدياد بارورى، تعداد محرومين و فقرا بيشتر شده و اين سيكل مجدّداً تقويت و تكرار مى‏شود، مبنايشان اين است كه انسانها فقط يك دهان براى خوردن دارند، مانند حيوانات. و اين مسأله را ناديده مى‏گيرند كه هر انسان، علاوه بر دهان، داراى دو دست و دو پا و فكر براى كار كردن و توليد و طرّاحى است. و همانگونه كه سيكل ازدياد فقير تكرار مى‏شود، سيكل ازدياد توليد كننده و طرّاح نيز تكرار مى‏شود. علاوه بر اينكه يك توليد كننده مى‏تواند هزاران مصرف كننده را زير پوشش بگيرد. بنا بر اين، سيكل ازدياد فقير علّتش افزايش جمعيّت نيست، بلكه عدم وجود عدالت اجتماعي و توزيع نا عادلانه ثروت است، كه نظام آن به دست مديران و مسؤولان است.

آنان كه افزايش جمعيّت را موجب تنشهاى سياسى مى‏دانند، خودشان در اقليمى نگنجند. و هم آنانند كه مردم را به سوى تنشها و دعواهاى سياسى مى‏كشانند. البتّه من نمى‏خواهم مشكلات را انكار كنم. من معتقدم كه در تمام زمينه‏ها مشكلات وجود دارد و هر روز هم بيشتر مى‏شود. ولى آنچه مى‏گويم، اين است كه، مشكلات جارى، به خاطر افزايش جمعيّت نيست. بلكه علل مختلفى دارد، ولى طبق رهنمود مجامع غربى و سازمان ملل، از افزايش جمعيّت به عنوان دستاويز استفاده مى‏شود.

فرزند نه تنها جا را بر كسى تنگ نمى‏كند بلكه به عنوان يك بازو مطرح است. خداوند در قرآن مى‏فرمايد:

«اِسْتَغْفِروا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّاراً. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنين وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ و يَجْعَلْ لكُمْ اَنْهاراً[2]»، (از پروردگار خود طلب آمرزش كنيد كه او بسيار آمرزنده است. و بوسيله اموال و فرزندان، شما را يارى مى‏كند و برايتان باغها و نهرها قرار مى‏دهد.)

اين سخن، خطاب خداوند به امت اسلام است كه اگر از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، بوسيله اموال و فرزندان، شما را يارى مى‏كند. و اين حقيقت، كه انكارش تكذيب خدا و قرآن است، با توهّمات مجريان سياست كنترل مواليد كه فرزند زيادى - آنهم از دو يا سه‏تا بيشتر - جا را بر سايرين تنگ مى‏كند، مغاير است. زيرا خداوند در آيه‏اى ديگر فرموده است كه: «ما زمين را براى مرده و زنده، فراگير آفريديم».

در صحيفه سجّاديّه دعاى 25 مى‏خوانيم:

«... وَ اَعِنّى عَلى تَربيَتِهِم و تَأْديبِهِم و بِرِّهِم، و هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ مَعَهُمْ اَوْلاداً ذُكُوراً، وَاجْعَلْ ذلكَ خَيْراً لى، وَاجْعَلْهُمْ لى عَوناً عَلى ما سَأَلْتُكَ»، (و مرا بر تربيت و تأديب و نيكى به فرزندانم يارى فرما، و علاوه بر فرزندانى كه دارم از جانب خودت فرزندان پسر به من عطا كن. و اين را براى من باعث خير قرار بده، و فرزندانم را براى آنچه كه از تو درخواست كردم، يار و ياورم گردان...)

اين دعا، كلام معصوم مطلق، حضرت سيّدالسّاجدين عليه السلام است، آن بزرگوار، براى تربيت فرزندانش، از خدا كمك مى‏جويد، ولى ما از بيگانه. او از خدا مى‏خواهد كه علاوه بر اولادى‏كه دارد، فرزندان پسر به او عطا كند تا يار و ياورش باشند. ولى ما مى‏گوييم فرزند زيادى جارا بر ديگران تنگ كرده و زندگى‏را غير قابل تحمّل مى‏كند! تفاوت از کجاست تا به کجا؟! آنچه را فراموش کرده و در پى آن نيستيم، و به آن بهايى نمى‏دهيم، تصحيح اعتقادات خويش است.چرا به سوى كسانى كه خداوند آنان را حلاّل مشكلات و ولىّ نعمت و پناهگاه ما قرار داده است،[3] توجّه نمى‏كنيم؟ آنان كه در شأنشان مى‏خوانيم:

«ذِكْرُ اللّهِ عزّ و جلّ عِبادَةٌ و ذِكْرى عِبادةٌ، و ذِكْرُ عَلىٍّ عِبادَةٌ و ذِكْرُ اْلاَئِمَّةِ مِنْ وُلدِهِ عِبادَةٌ، وَالَّذى بَعَثَنى بِالنُّبُوَّةِ، وَ جَعَلَنى خَيْرَ الْبَريَّةِ، اِنَّ وَصيّى لأَفْضَلُ اْلأَوْصياءِ وَ اِنَّهُ لَحُجَّةُ اللّهِ عَلى عِبادِهِ و خَليفَتُهُ عَلى خَلْقِهِ، و مِنْ وُلدِهِ اْلأَئِمَّةُ الْهُداةُ بَعْدى، بِهِمْ يَحْبِسُ اللّهُ الْعَذابَ عَنْ اَهْلِ اْلاَرضِ، وَ بِهِمْ يُمْسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى اْلأَرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ، وَ بِهِمْ يُمْسِكُ الْجِبالَ اَنْ تَميدَ بِهِمْ، و بِهِمْ يُسْقى خَلْقَهُ الْغَيْثَ، و بِهِمْ يُخْرِجُ النّباتَ، اولئِكَ اَوْلياءُ اللّهِ حَقّاً و خُلَفائى صِدقاً،...»، (ياد خداى عزّ و جلّ، عبادت است، و ياد من عبادت است، و ياد على عليه السلام عبادت است، و ياد امامان از فرزندان على عليهم السلام عبادت است. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد و بهترين خلق قرار داد، وصىّ من بهترين اوصياست، و همانا او حجّت خدا بر بندگانش، و خليفه خدا بر خلق اوست. و امامان هدايتگر و هدايت شده پس از من، از فرزندان اويند. خداوند به يمن وجود آنان عذاب را از اهل زمين برمى‏دارد؛ و به يمن وجود آنان آسمان را نگه مى‏دارد كه بر زمين فرود نيايد مگر به اذن او؛ و به يمن وجود آنان كوهها را از جنباندن و لرزاندن خلق باز مى‏دارد؛ و به يمن وجود آنان بر مخلوقاتش باران مى‏فرستد؛ و به يمن وجود آنان گياه مى‏روياند. آنان، به حق، اوليای خدا و جانشينان راستين منند.)

«الاختصاص، صفحه 223»

اگر چنين است، پس هرچه از اولياى خدا فاصله بگيريم، بيشتر در باتلاق و منجلاب غرق مى‏شويم. راه ديگرى هم جز اين نداريم كه براى نجات دنيا و آخرتمان، توسّل به آن انوار پاك داشته باشيم، و براى دسترسى به نعمتهاى بيكران الهى از باب آن كه در اين زمان، حضرت بقيّةاللّه الأعظم حجّةبن الحسن العسكرى ارواحنا فداه مى‏باشد وارد شويم. و هر راه ديگرى را برگزينيم، بيراهه است. خواه روشن فکر باشيم و يا منجمد الفکر و يا همچون مرکبي چموش، سرکشي کنيم. مگر معتقد نيستيم كه: «لَوْ لاَالْحُجَّةُ لَساخَتِ اْلاَرْضُ بِأَهْلِها»، (اگر حجّت خدا وجود نداشته باشد، زمين اهلش را فرو مى‏برد)؟ اگر چنين است، پس به يُمن وجود حجّت خداست كه خلايق زنده‏اند، و بدون او برترين خلايق هم نزد خداوند، حقّ حيات ندارند و بايد در زمين فرو روند. اكنون كه به بركت وجود حجّت خدا امام زمان حجّةبن الحسن العسكرى «روحى و ارواح العالمين له الفداء» نفس مى‏كشيم چرا او را فراموش كرده و سنگ ديگران را به سينه مى‏زنيم؟ چرا در تنگناهايي که گرفتار شده ايم، بجاى توسّل و توجّه به آن وجود شريف، به ذيل عنايت صندوق بين المللى پول و بانك جهانى و... متوسّل شده‏ايم تا با كمال حقارت و فلاکت، به تمام شرايط ذلّت‏بار آنان تن بدهيم؟ و چرا وادار شده‏ايم كه دست از تمام مبانى و معتقدات خويش برداريم؟ و چرا... و چرا... و چرا...؟

اگر منابع آبى دچار مشكل شده است، آيا علّتش رشد جمعيّت است؟ وقتى خداوند بارانش را از ما بازدارد، جمعيّت هرچند هم كم باشد، دير يا زود با مشكل بحران آب مواجه خواهيم شد و اين مسأله، ربطى به رشد جمعيّت ندارد. آنچه كه در منابع شيعى موجود است اين است كه: «بِكُمْ يُنزِّلُ الْغَيْثَ[4]» و راهى هم جز اين نيست. و دست يازيدن به تدابير ديگران، نه تنها مشكلى را حل نخواهد كرد بلكه به مشكلات ما خواهد افزود.

به‏هر حال، آنچه نقل شد گونه‏اى از تبليغات بود. گونه ديگرى از تبليغات نيز بطور گسترده در كشور به‏راه افتاد كه حدّ اقل، حكايت از بى‏اطّلاعى و عدم مطالعه كافى و يا تجاهل گويندگان و مبلّغانش دارد. و جاى بسى تأسّف است كه اينگونه بى‏مهابا احكام و مسلّمات اسلام، به بازى گرفته مي شود. به گوشه‏اى از اين تبليغات توجّه فرماييد:

«حجّت الاسلام و المسلمين محقّق داماد، استاد برجسته دانشگاه، در همايش جمعيّت و توسعه اظهار داشت: رشد جمعيّت و كمبود جمعيّت، نه اسلامى است و نه غير اسلامى، و منتسب كردن آن به اسلام، امرى دروغ و كذب است.»

«هفته‏نامه اميد جوان، 7/5/1375»

و نيز مى‏گويد: «قرآن كريم صراحت دارد كه ازدواج در اسلام، براى دو هدف مقدّس: تأمين آرامش و عشق است. و اگر مصالح خانواده و جامعه در اين باشد كه براى تأمين آرامش و عشق، فرزند داشته باشند، بايد اين كار صورت گيرد؛ ولى اگر وجود فرزند موجب شكاف، فقر، نادانى، هراس و غيره مى‏شود، داشتن آن زير پا گذاشتن نصّ صريح قرآن است.»

«همان مأخذ»

و اضافه مى‏كند: «اين تهمتى بزرگ است كه گفته مى‏شود: دين مبين اسلام، ازدواج دختران كم سنّ و سال را توصيه كرده است.»

«روزنامه صبح خانواده، 20/1/1377»

اين، گفتار يك روحانى و استاد دانشگاه است، ولى براى كسانى كه مطالعه‏اى در متون اسلامى دارند، بى‏پايگى اين سخنان واضح و آشكار است. و وقتى قرآن را بدون عترت، طبق رأى و نظر خودمان تفسير و توجيه كنيم، چيزي جز اين توقّع نمي رود. و نه تنها به حقيقت نمى‏رسيم بلكه از آن، بيشتر فاصله خواهيم گرفت.

نكته اي كه بايد يادآور شوم اين است كه:

اى كاش مسؤولان محترم قدرى صادقانه‏تر سخن مى‏گفتند، و وقتى اقدامى را به مصلحت نظام مى‏ديدند، صادقانه سخن از مصلحت مي گفتند. و در موضوع بحث ما مى‏فرمودند كه چون مصلحت اقتضا مى‏كند، بايد مواليد كنترل شود و جمعيت کاهش يابد. يا لااقل مثل ساير كارشناسان، مشكلات آسمان و زمين و هوا و پاره شدن لايه اوزون و درز گرفتن آن و... را مطرح مى‏كردند، و با احكام و مسلّمات دين كارى نداشتند. ولي متأسّفانه ظاهرا مصلحت در دستكاري مسلّمات ديني است.

با وجود روايات فراوانى كه از طريق شيعه و غير شيعه نقل شده و حاكى از رجحان اولادخواهى و كثرت نسل است، چگونه مى‏توان گفت كه «رشد جمعيّت و كمبود جمعيّت، نه اسلامى است و نه غير اسلامى، و منتسب كردن آن به اسلام، امرى دروغ و كذب است»؟ قطعا اين انكار، اگر از روى علم باشد، تكذيب حقايق اسلامى بوده و دروغ و كذب است! سفارش اسلام به كثرت نسل، زبانزد خاصّ و عام است. اين مسأله آنقدر درباره اش روايت رسيده که حتي پيرزنهاي کور هم از آن آگاهند. آيا استاد برجسته، از اين روايات، آگاهي ندارد؟! اگر سياست اقتضا مى‏كند كه براى گرفتن وام از بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، هر شرط ذلّت‏بارى را بپذيريد، به اسلام چه ربطى دارد و چرا با احکام دين، اين‌گونه بازي مي کنيد؟ اكنون جهت يادآورى استاد برجسته، به چند روايت در خصوص كثرت نسل مسلمانان، و ازدواج به‏خاطر تناسل اشاره مى‏كنم. زيرا اين استاد حوزه و دانشگاه هرچند هم برجسته باشد، از روايات و فرمايشات پيشوايان معصوم، مستغني نيست. روايات به اين مضامين بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد ولى از باب نمونه تعدادى از آنها را ذكر مى‏كنم:

«امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است، فرزند زياد داشته باشيد كه من فردا - ى قيامت - به زيادى شما مباهات مى‏كنم.»

«كافى، ج6، ص2، ح3»

«امير المؤمنين على عليه السلام فرمودند: ازدواج كنيد كه ازدواج، سنّت پيامبر خداست. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم همواره مى‏فرمودند: هركس دوست دارد از سنّت من پيروى كند، يكى از سنّتهاى من، ازدواج است. و فرزند طلب كنيد كه فردا - ى قيامت - من به زيادى شما امّت بر ديگر امّتها مباهات مى‏كنم.»

«وسايل الشّيعه، ج20، ص15، ح24903، باب1»

«بكربن صالح گفت: خدمت امام كاظم عليه السلام نوشتم: من مدّت پنج سال، از داشتن فرزند، خوددارى مى‏كردم و اين به جهت آن بود كه همسرم دوست نداشت و مى‏گفت: تربيت فرزندان به خاطر كمبود بضاعت بر من مشكل است. امام عليه السلام در جواب نامه‏ام نوشتند: در پى فرزند باش كه خداوند عزّ و جلّ آنان را روزى مى‏دهد.»

«وسايل الشّيعه، ج21، ص360، ح27301، باب3»

«امام محمّد باقر عليه السلام فرمودند: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرموده‏اند: با دختر باكره بچّه‏زا ازدواج كنيد، ولى با زيباى نازا ازدواج نكنيد. همانا من در قيامت، به زيادى شما امّت، مباهات مى‏كنم.»

«وسايل الشّيعه، ج20، ص54، ح25018، باب 16»

«امام صادق عليه السلام فرمودند: مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا، من دختر عمويى دارم كه از زيبايى و خوبى او راضى مى‏باشم ولى نازا است. آن حضرت فرمودند: با او ازدواج مكن. يوسف پسر يعقوب، برادرش را ملاقات كرد و از او پرسيد: اى برادرم چگونه توانستى پس از من ازدواج كنى؟ برادرش گفت: پدرم به من امر كرد و گفت: اگر توانستى ذرّيّه‏اى داشته باشى كه زمين را با تسبيح سنگين كند، اين كار را بكن. امام صادق عليه السلام در ادامه فرمودند: فرداى آن روز مرد ديگرى نزد پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آمد و همان سخن مرد پيشين را تكرار كرد. آن حضرت فرمودند: با زن بچّه‏زاى بَدْ رُوى ازدواج كن كه من در روز قيامت به زيادى شما امّت، مباهات مى‏كنم. راوى مى‏گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: زن بد روى چيست؟ فرمودند: زن زشت.»

«كافى، ج5، ص333، ح1»

«امام صادق عليه السلام فرمودند: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است: ازدواج كنيد كه من فرداى قيامت به شما امّت، مباهات مى‏كنم. حتّى به سقط كه خشمگين بر در بهشت مى‏ايستد. به او گفته مى‏شود: وارد بهشت شو. پس او مى‏گويد: نه، وارد نمى‏شوم تا پدر و مادرم پيش از من وارد شوند.»

«من لايحضره الفقيه، ج3، ص383،ح4344»

«رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند، هر كس بخاطر ترس از فقر، ازدواج را ترك كند، نسبت به خداى عزّ و جلّ سوء ظنّ دارد. خداوند عزّ و جلّ مى‏فرمايد: اگر فقير باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بى‏نياز مى‏كند.»

«من لايحضره الفقيه، ج3، ص385، ح4353»

از اين قبيل روايات، در منابع روايى فراوان يافت مى‏شود، كه همگى دلالت بر ارزش تناسل دارند. با وجود اين روايات، چگونه مى‏توان سخنان استاد برجسته، آقاى محقّق را محقّقانه دانست؟! ايشان در بخش ديگرى از سخنانشان اظهار داشته‏اند كه «ازدواج براى دو هدف مقدّس آرامش و عشق است...» ظاهراً اشاره‏اش، به اين آيه قرآن است كه مى‏فرمايد: «وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً و رَحْمَةً[5]»، (از آيات خدا اين است كه براى شما همسرانى از سنخ خودتان آفريد تا در كنارشان آرام گيريد، و ميان شما مودّت و مهربانى قرار داد). گرچه به روايتى كه اين آيه را تفسير كرده باشد دست نيافتم ولى اگر بخواهيم بر مبناى نظر بعضى از مفسّرين! قدم برداشته و آنگونه كه آقاى محقّق نيز حركت كرده است، برداشت ظاهرى از آيه را تفسير آن بدانيم و قرآن را بر حسب فهم خود تفسير كرده و در استخدام رأى خود در آوريم، مي توانيم بگوييم:

اوّلاً: مفهومى كه اين آيه به آن تصريح دارد، غير از آن چيزى است كه گوينده محترم به آن اشاره كرده است. اين آيه ظاهراً در مقام امتنان به خلق، يكى از نعمتهاى آفرينشِ جنس نر و ماده را كه آرامش باشد، ذكر مى‏فرمايد. چون «اَزواج» به معنى نرها و ماده‏هاست، و منحصر به زن و شوهر نيست. وجود نر و ماده در جهان خلقت، آرامش متقابل را در پى دارد. در انسان نيز، تفاوتى نمى‏كند كه اين نر و ماده، برادر و خواهر باشند، يا مادر و پسر، يا دختر و پدر و يا زن و شوهر. آيات ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه همگى نعمت آفرينش جنسهاى نر و ماده را يادآورى مى‏كنند. اگر چه قيد «لتسكنوا» را دارا نمى‏باشند. آقاى محقّق، اين آرامش را كه ناشى از خلقت جنس نر و ماده و يكى از منّتهاى الهى بر بشر است، غايت ازدواج گرفته است. آرامش را يكى از دو هدف ازدواج مى‏داند كه اگر به هر دليلى از جمله «داشتن فرزند» در اين آرامش اختلال وارد شود، مخالفت با نصّ صريح قرآن است!!! و سپس كلمه عشق را هم احتمالاً از كلمه «مودّةً» استفاده كرده است. در صورتى كه طبق سياق ساير آيات، كه در قبل و بعد اين آيه ذكر شده است، خداوند در مقام شمارش نعمتها يكى از نعمتهايش را برقرارى مودّت و رحمت ميان مردم مى‏شمارد، كه اگر نبود، هيچ جامعه‏اى حتّى جامعه كفّار، ثباتى نداشت.

ثانياً: چگونه مى‏توان غايت ازدواج را آرامش و عشق گرفت در حالى‏كه روايات فراوانى، از جمله توحيد مفضّل، دلالت بر اين دارند كه ازدواج و تمايل جنسى زن و مرد، براى تناسل و بقاى نسل است؟! و رواياتى تصريح دارند كه ازدواج براى نگه‏داشتن دين و تبعيّت از سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم و... مى‏باشد. نهايت برداشتى كه بر مبناى تفسير آقاى محقّق مى‏توان از آيه داشت اين است كه يكى از فوايد ازدواج، آرامش است. نه اين‏كه غايت و تنها نتيجه ازدواج آرامش - و عشق - باشد.

ثالثاً: شما چرا اين آيه را ناديده مى‏گيريد كه در توصيف بهترين بندگان خدا مى‏فرمايد:
«و عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ... وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَ ذُرّيّاتِنا قُرَّةَ اَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ اِماماً[6] - عباد الرّحمن كسانى هستند كه مى‏گويند: اى پروردگار ما ! از همسران و فرزندان ما روشنى چشم به ما ببخش و ما را براى پرهيزكاران، پيشوا قرار بده»؟

در اين آيه يكى از صفات عبادالرّحمن اين است كه از خدا مى‏خواهند تا نسلى به آنها عطا كند كه روشنى چشم آنان باشد. بنا بر اين، بهترين چيزى كه مى‏توان در رابطه با ازدواج از خدا خواست، نسلى است كه باعث روشنى چشم ما گردد. پس بهترين نتيجه ازدواج، تناسل است با ويژگيهاى برشمرده شده در آيه. چون اين، يكى از خواسته‏هاى عبادالرّحمن است. در نتيجه، بايد گفت: اسلام براى تناسل اهمّيّت زيادى قائل است و داشتن فرزند، بر مبناى سفارشات مكرّر شارع مقدّس، «اسلامى» و «شرعى» است. همانگونه كه فرموده‏اند: «تناكحوا تناسلوا»، (ازدواج كنيد تا نسل پديد آوريد).

علاوه بر اينها، رواياتى كه دلالت بر ازدواج با زن بچّه‏زا دارند، و رواياتى كه ازدواج با زن زيباى عقيم را منع كرده و ازدواج با زن زشت بچّه‏زا را تأكيد مى‏كنند، چگونه توجيه مى‏كنيد؟ اگر غايت ازدواج، عشق و آرامش باشد، چرا با زن زشت؟! پس واضح است كه غايت ازدواج، با تأكيد فراوان، تناسل است و نه آرامش و عشق. به فرض آن كه غايت ازدواج، آرامش و عشق باشد، چرا باز هم رسول اكرم و ائمّه هدى عليهم السلام اين‏همه بر تناسلِ بدون قيد، تأكيد دارند؟

در قسمت ديگرى از گفتار آقاى محقّق، مى‏خوانيم: «اين تهمتى بزرگ است كه گفته مى‏شود: دين مبين اسلام، ازدواج دختران كم سنّ و سال را توصيه كرده است.» اين سخن نيز حاكى از بى‏اطّلاعى و يا تجاهل استاد برجسته، از متون اسلامى است. زيرا اگر منظور ايشان از كلمات «كم سنّ و سال» و «ازدواج زودرس» ازدواج قبل از بلوغ است، ما هم قبول داريم و رواياتى هم بر منع آن رسيده است. و اگر منظورش آن چيزى است كه در راستاى كنترل مواليد، يعنى كمتر از هجده يا بيست سال است، به پاسخى نياز ندارد. ولى جهت اطّلاع، يادآور مى‏شويم: آنچه در روايات آمده اين است كه سنّ نه سالگى، سنّ بلوغ و ازدواج دختران است. البتّه در اين روايات، اجبارى بر اين امر نيست كه دختران حتماً در سنّ نه سالگى ازدواج كنند، ولى رواياتى كه در دست ماست، مى‏فرمايند: از سعادتهاى مرد اين است كه دخترش در خانه‏اش حيض نبيند. و نيز رواياتى كه مى‏گويند: عايشه، نه ساله بود كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم با او ازدواج كرد. از طرفى، روايات زيادى، دلالت بر اين دارند كه دخترانى كه به بلوغ جنسى رسيده‏اند، اگر ازدواج نكنند، به فساد كشيده خواهند شد و فساد آنان، زمين را فرا خواهد گرفت! و اين مسأله در اجتماع امروز ما كاملاً نمايان است. لطفاً توجّه كنيد:

«امام علىّ‏بن موسى الرّضا عليه السلام فرمودند: جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نازل شد و گفت: اى محمّد، پروردگارت تو را سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: دختران باكره بمنزله ميوه درختند. پس وقتى ميوه برسد، هيچ چاره‏اى جز چيدن ندارد. وگرنه خورشيد آنرا فاسد كرده و باد آن را تغيير مى‏دهد. دختران باكره نيز وقتى به‏حدّى برسند كه زنان مى‏رسند (حدّ بلوغ جنسى) هيچ دوايى ندارند بجز شوهر؛ وگرنه از فتنه، ايمن نيستند...»

«بحار الانوار، ج16، ص223، ح22؛ كافى، ج5، ص337، ح2؛ تهذيب، ج7، ص397، ح12»

«علىّ‏بن اسباط، در مورد دخترانش نامه‏اى به امام محمّد باقر عليه السلام نوشت كه كسى را مانند خودش نمى‏يابد - كه دخترانش را شوهر دهد - امام عليه السلام در جواب نوشتند: آنچه كه در مورد دخترانت متذكّر شدى فهميدم، و فهميدم كه كسى را مانند خودت پيدا نمى‏كنى. در اين مسأله تأمّل نكن، خداى تو را رحمت كند. همانا رسول‏اللّه صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: اگر خواستگارى نزد شما آمد كه از اخلاق و دينش راضى بوديد، دخترتان را به او تزويج كنيد كه اگر چنين نكنيد، در زمين فتنه و فسادى بزرگ برپا خواهد شد.»

«كافى، ج5، ص347، ح2»

روايات با اين مضامين، در كتب روايى ما فراوان است و همه دلالت بر اين دارند كه دختران به محض آنكه ميل جنسى در خود يافتند، بايد ازدواج كنند. وگرنه فتنه و فسادى بزرگ در زمين روى خواهد داد! ولى متأسّفانه به دليل تأخير ازدواج دختران و پسران در راستاى كنترل جمعيّت، شاهد فراوانىِ مفاسد و فحشاء و منكرات، در تمام سطوح جامعه هستيم كه حتماً از چشم اين استاد برجسته دانشگاه هم پنهان نيست. راستى، مسؤوليّت اين گونه مفاسد، كه غالباً به جهت تأخير ازدواج است، بر عهده چه كسى و يا كسانى مى‏باشد؟

هجوم آرام و خواب غفلت6 - سرمايه‌گذاري كلان و فشار اقتصادي

يكى از مستمسك‏هايى كه برخى از مبلّغان به آن چنگ زده‏اند اين روايت است:

«عنِ ابْنِ علْوان عن الصّادق عليه السلام عن ابيه عليه السلام قال: قالَ رسولُ اللّه صلى الله عليه وآله وسلم: قِلَّةُ العيّالِ اَحَدُ الْيَسارَيْن[1]» از اين روايت اينگونه استفاده كرده‏اند كه، كمىِ فرزند فضيلت دارد چون يكى از دو راحتى است. در حالي که:

اوّلا: «عيال» تنها فرزند را شامل نمى‏شود. كسى كه عهده‏دار هزينه زندگىِ پدر و مادر و خواهران و برادران خود مى‏باشد، عائله‏مند است و علاوه بر تأمين هزينه زندگى آنان، اشتغال ذهنى و فكرى، آسايش را از او سلب مى‏كند. كسى كه چنان عائله سنگينى دارد، باز هم نيازمند ازدواج و خواستار فرزند مى‏باشد. زيرا داشتن فرزند، داشتن عضو است. كمى عائله - به‏ويژه عائله‏اى غير زن و فرزند - سبب آسايش است، نه نداشتن زن و فرزند.

ثانياً: با اينكه روايت دلالت دارد كه كمىِ عائله يكى از دو راحتى است باز هم ائمّه هدى عليهم السلام به زيادىِ فرزند تأكيد كرده‏اند. چرا آن بزرگواران و برگزيدگان نفرموده‏اند: بچّه‏دار نشويد تا راحت‏تر باشيد؟ و چرا نفرموده‏اند: حالا كه بچّه‏دار مى‏شويد، لااقل كمتر بچّه‏دار شويد تا راحت‏تر باشيد؟ چرا با اينكه قلّت عائله باعث آسايش و راحتى است، باز هم امر به زيادى فرزند فرموده‏اند؟ پس معلوم است كه با وجود راحتى در قلّت عيال، مطلوب بودن نسل و ازدياد فرزند، به جاى خود محفوظ است. چه اينكه طبق روايات، شرع مقدّس اسلام، تناسل را مطلوب مى‏داند، اگرچه راحتى و آسايش را سلب كند. چون: «اِنّما اَمْوالُكمْ وَ اَوْلادُكُمْ فِتْنةٌ و اللّهُ عِنْدَهُ اَجْرٌ عظيمٌ[2]»، (همانا جز اين نيست كه اموال و فرزندان شما، باعث آزمايش شمايند. و نزد خداوند، پاداشى است بس بزرگ.) و «الدّنيا مَحْفوفَةٌ بالبلاء[3]»، و «الجنّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكارِهِ، وَ النّارُ محْفوفَةٌ بالشّهَوات[4]».

يكى ديگر از اظهارات عجولانه اين است كه مى‏گويند:

«... هيچ آيه‏اى كه جلوگيرى از باردارى را منع كرده باشد وجود ندارد، بر عكس آيات متعدّدى در قرآن كريم من جمله آيه 233 سوره بقره كه از زمان دو سال براى شير دادن مادر به كودكش سخن به ميان مى‏آورد. در جايى مى‏فرمايد: (نبايد مادر در نگهدارى فرزند به زيان افتد...) كه نشانگر توجّه به بهداشت و سلامتى مادر و توانايى او در بارور شدن و زايمان مى‏باشد...».

«كتاب بهداشت خانواده صفحه 112»

«... آياتى مشاهده مى‏شوند كه اگرچه مستقيماً ارتباطى با مسأله تنظيم خانواده ندارند ولى اجراى مفاد آنها قهراً به نوعى تنظيم خانواده منجر مى‏شود. از جمله: (وَ الْوالِداتُ يُرضِعْنَ اَولادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ اَرادَ اَنْ يُتِمَّ الرّضاعَةَ و عَلَى المَولودِلهُ رزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنّ بِالمَعروفِ. لايُكلّفُ نفسٌ الاّ وُسعَها. لاتضارُّ والدةٌ بِوَلدِها و لا مَولودٌلهُ بِوَلَدِهِ - سوره بقره، آيه 233» يعنى مادران 2 سال تمام فرزندان خود را شير دهند و اين براى كسى است كه بخواهد شيردادن را تمام كند. خوراك و پوشاك زنان شيرده به وجه پسنديده به عهده پدرى است كه بچّه برايش به‏دنيا آمده. بر هيچ‏كس تكليفى بيش از توانايى او نمى‏شود. نه هيچ مادرى به خاطر فرزندش زيان ببيند و نه هيچ پدرى....) بنا به نظر پاره‏اى از صاحب‏نظران، قيد اخير آيه يعنى: (لاتضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) نشان مى‏دهد كه عدّه فرزندان نبايد بيش از حدّ توانايى و امكانات پدر و مادر باشد و نشانه ديگرى است از تجويز ضمنى تنظيم خانواده در اسلام. چرا كه در تمام مواردى كه حاملگى متضمّن ضررى براى مادر يا پدر باشد، جلوگيرى از آن بلامانع است.»

«جمعيّت و اثرات برنامه تنظيم خانواده، در تأمين سلامت مادران و كودكان»

كارشناسان ناآگاه از مسائل دينى، حتماً باور دارند كه مسلمان بودن، پيروى از قرآن و عترت پيامبر عليهم السلام است نه تنها قرآن و نه تنها يك آيه از آن. آنچه در سخنان بالا جلب نظر مى‏كند، اين است كه آيات قرآن طبق ميل آقايان تفسير شده، و اين تفسير به رأى، به «پاره‏اى از صاحب‏نظران» نسبت داده شده است! معلوم نيست كه منظور نويسنده از كلمه پاره، كيست؟ ولي فاصله گرفتن از معلّمان حقيقى قرآن و معارف اهل بيت عصمت و طهارت، سبب شده تا برخى به خود جرأت داده و قرآن را از پيش خود تفسير كنند، و جايگاه خود را با اختيار، در آتش قرار دهند؛ زيرا نتيجه جدايى قرآن از اهل بيت پيامبر عليهم السلام، همين گمراهى‏هاست. در تفسير آيه: «لاتضارّ والدة بولدها و لا مولودله بولده و...» از مكتب پربار اهل‏بيت عصمت و طهارت بهره مى‏جوييم و توجّه شما را به روايتى در اين باب جلب مى‏كنيم:

«امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمودند:... زنان مسلمان - شيرده - وقتى شوهرانشان مى‏خواستند با آنها نزديكى كنند، دست خود را به سوى شوهر بالا مى‏بردند و مى‏گفتند: نمى‏گذارم؛ چون مى‏ترسم روى بچّه‏ام - كه الآن شير مى‏دهم - حامله شوم. مردان نيز - به زنانشان - چنين مى‏گفتند كه با تو نزديكى نمى‏كنم چون مى‏ترسم حامله شوى - و شير تو قطع شود -، و من باعث قتل فرزندم - از بى‏شيرى - بشوم. پس خداى عزّ و جلّ نهى فرمود كه زن - به شوهرش - زيان بزند و يا مرد به زنش ضرر برساند.»

«كافى، ج6، ص103، ح3»

اين روايت با سندهاى مختلف و معتبر در مآخذ روايي، وارد شده است. و همانگونه كه ملاحظه مى‏فرماييد، بحث بر سر زيان رساندن زن يا مرد در اثر ترك عمل زناشويى است، و زيان جنسى ملاك است نه آنچه كه توجيه گران گفته‏اند. بنا بر اين، اظهارات «پاره اي صاحب نظران» در مقابل اين روايت و امثال آن، محلّي از اعراب ندارد. تمام توجيهاتى كه براى آيات و روايات ذكر شده است، تقريباً حول همين چند محور دور مى‏زنند. و همه آنها به جهت مصالحى بيان شده‏اند كه حاكى از سر فرود آوردن به شرايط بانك جهانى و صندوق بين المللى پول است، و حكايت از بى‏اطّلاعى گويندگان آن از علوم دين دارد. لذا اين توجيهات، از ارزش علمى کافي برخوردار نيستند. به همين دليل محلي براي بحث پيرامون آنها نيست.

آنچه تا کنون به عنوان شيوه های تبليغاتي ذکر شد، قطره اي از دريا بود. اميدوارم خواننده محترم، با خواندن اين کوتاه سخن، به اين حقيقت پي ببرد که، تبليغاتي که در زمينه كنترل مواليد و ملحقات آن براه افتاده است، بويي از حقيقت و صداقت نداشته و براى ايجاد جوّ مناسبِ اين هدف، درراستاي نقشه شوم استعمار است که بسياري از مسؤولان، دانسته يا ندانسته، مجري آن هستند. اين در حالى است كه صهيونيزم بين الملل، براى رشد جمعيّت خود از هيچ اقدامى غفلت نمى‏ورزد. حتّى از بچّه‏دزدى ! آنگونه كه واقفيد، تعداد يهوديان اسرائيل، ابتدا حدود دوهزار نفر بود. ولى به خاطر اهتمام به رشد اين جمعيّت، با مهاجرت يهوديان دنيا و تأكيد بر زاد و ولد در دين يهود، اسحق رابين اظهار اميدوارى كرده است كه تا سال 2000، جمعيّت اسرائيل به مرز 7 ميليون يهودى برسد. و براى تحقّق اين اهداف:

«در سرزمينهاى اشغالى فلسطين به آن دسته از زوجهاى يهودى كه صاحب فرزند مى‏شوند، و يا از تعداد فرزند بيشترى برخوردار باشند، هدايا و جوايز و امكانات ويژه‏اى تعلّق مى‏گيرد.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 20/3/1376»

«يك شبكه گسترده صهيونيستى كه اقدام به ربودن كودكان از اقصى‏نقاط جهان و انتقال آنان به اسرائيل مى‏كرد، كشف شد. اين شبكه صهيونيستى، كه مرتبط با دولت تل‏آويو است، در طول دو سال گذشته، بالغ بر سه‏هزار كودك بين سه تا هشت سال را از كشورهاى اروپايى ربوده و به فلسطين انتقال داده است. اين اقدام به منظور افزايش جمعيّت صهيونيست‏ها در سرزمين‏هاى اشغالى صورت گرفته است. يك نماينده پارلمان اسرائيل، افزايش جمعيّت صهيونيستها در سرزمين‏هاى اشغالى را يك ضرورت خواند...»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 31/2/1374»

زاد و ولد و تکثير نسل جزء معتقدات ديني يهود است، چون در تورات آمده است كه: «با زاد و ولد، روى زمين را بپوشانيد».     

 

ج : سرمايه‏‌گذارى كلان و فشار اقتصادى :

همزمان با اين تبليغات وسيع و همه‏جانبه، اقدامات عملى نيز حجم گسترده‏اى يافت. بودجه‏هاى كلان، نيروهاى فراوان و امكانات بى‏حساب، بطور رايگان در اختيار مردم قرار گرفت. من در صدد ذكر آمار دست اندر كاران، و خانه‏هاى بهداشت و ميزان كلّ بودجه‏هاى اختصاص يافته به اين امر نيستم؛ ولى آنچه در جرائد آمده، حكايت از آن دارد كه:

علاوه بر اعتبارات داخلى و بودجه‏هايى كه بطور متفرّق به اين امر اختصاص يافته است، مجامع بين المللى مانند صندوق بين المللى پول، بانك جهانى، سازمان بهداشت جهانى، يونيسف، و به‏طور غير مستقيم آمريكا نيز از روى دلسوزى! اين هزينه‏ها را تأمين کرده و مى‏كنند.

توجّه شما را به اخبارى در زمينه ارقامِ هزينه‏ها و منابع تأمين آن جلب مى‏كنم: ابتدا چهار خبر كلّى را از نظر بگذرانيد، و سپس اخبار مربوط به هزينه‏هاى صرف شده در كشورمان را مرور کنيد:

«... صندوق بين المللى پول و بانك جهانى، دو ارگان رسمى در عرصه جهانى هستند كه از طريق اعطاى وام به بسيارى از كشورهاى جهان، آنها را وادار به كنترل رشد جمعيّت مى‏كنند. اين دو سازمان در كنار اعطاى وام و ارائه توصيه‏ها و دستورالعملها، امكانات و تسهيلات ويژه‏اى نيز به منظور جلوگيرى از ازدياد نسل در اختيار دولتها قرار مى‏دهند...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 20/3/1376»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - سازمان ملل متّحد، در مورّخه 12/2/1369 آمده است: سازمان ملل براى كمك به كنترل رشد جمعيّت در كشورهاى غنا و سوريه، مبلغ بيست ميليون دلار اختصاص داد.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 296»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - اسلام آباد، در مورّخه 8/11/1371 آمده است: مؤسّسه آمريكايى (رايس) براى اجراى برنامه‏هاى كنترل جمعيّت پاكستان يك كمك 20 ميليون دلارى در اختيار سازمانهاى غير دولتى اين كشور قرار مى‏دهد.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 296»

«بنياد راكفلر در گزارشى... فقدان رهبرى آمريكا در برنامه‏هاى كنترل مواليد در جهان و ديگر خدمات اوّليّه بهداشتى در كشورهاى در حال توسعه را به باد انتقاد گرفته است. واشنگتن، دو سال پيش، در رابطه با چنين طرحهايى مبلغ 546 ميليون دلار براى اين طرح كمك نمود ولى كنگره آمريكا سال گذشته 35 درصد از كمكها را كاهش داد.»

«هفته‏نامه زن روز، 27/11/1375»

و اما اخبار اختصاصی کشورمان: «آمار مساعدتهاى سازمانهاى بين المللى به ايران در امر كاهش جمعيّت:... يك كمك 4 ميليون دلارى بود كه در اوائل قضيّه و طبق گفتار دكتر نفيس صدّيق، 2 ميليون آن براى كنترل جمعيّت، و 2 ميليون ديگر براى طرحهاى تحقيقاتى مشترك در سالهاى 1991 - 1990 اختصاص داشت.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 293»

«دو سال قبل، مقرّر شد 150 ميليون دلار مساعدت يونسكو و سازمان ملل در امر توسعه بهداشت در روستاهاى ايران پرداخت شود كه با انضمام مبلغ 150 ميليون دلار ديگر توسّط خودِ ايران، در يك طرح 300 ميليون دلارى به انجام برسد. با تصويب 10 ميليون دلار صندوق جمعيّت ملل متّحد براى ايران در (ژنو) در چارچوب اين برنامه، صندوق جمعيّت، وسايل پيشگيرى از باردارى در اختيار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى قرار خواهد داد... تقريبا 50 درصد از اعتبار فوق الذّكر به امور مربوط به بهداشت مادران و كودكان و تنظيم خانواده تخصيص يافته است.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 293»

«... مدير اجرايى صندوق جمعيّت ملل متّحد گفت: بانك جهانى، 150 ميليون دلار به عنوان وام براى بهداشت و تنظيم خانواده در ايران اختصاص داده است. خانم دكتر نفيس صدّيق امروز... در گفتگو با خبرنگاران گفت: از وام مذكور 30 ميليون دلار براى امور تنظيم خانواده در جامعه، و 20 ميليون دلار براى تأمين وسايل جلوگيرى از باردارى در نظر گرفته شده است.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 21/6/1372»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - بندرعبّاس، مورّخه 27/9/1372 آمده است: به گفته معاون بهداشتى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، در سال جارى 20 ميليارد ريال براى خريد وسايل پيشگيرى و طرحهاى تحقيقاتى كنترل جمعيّت، اختصاص داده شده است.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 294»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - تهران، مورّخه 16/12/1371 آمده است: گروهى به نام (گروه بين المللى اقدام در مورد جمعيّت) كه تحوّلات در امور جمعيّتى جهان را زير نظر دارد، فهرستى از كشورهاى موفّق و ناموفّق در امر كنترل جمعيّت را تهيّه كرده است... در اين گزارش آمده است كه در طول سال گذشته ميلادى، رهبران ايران بودجه تنظيم خانوده را در اين كشور دو برابر كرده و به بيشتر از 15 ميليون دلار رسانده‏اند.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 295»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - سارى، مورّخه 12/4/1371 آمده است: به منظور جلوگيرى از رشد بى‏رويّه و تنظيم خانواده در كشور، از سوى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، 12 ميليارد ريال در سال جارى به اين امر اختصاص يافت كه اين رقم نسبت به سال گذشته، صد در صد افزايش نشان مى‏دهد... يونيسف، بودجه برنامه‏هاى پنج ساله آينده خود از سال 1993 تا پايان سال 1997 را به شرح زير اعلام كرده است... 6 - كمك داخلى ايران: 1/81 ميلون دلار.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 296»

«در گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى - تهران، در مورّخه 11/9/1371 آمده است: صندوق جمعيّت سازمان ملل، براى انجام پروژه‏هاى كنترل جمعيّت و آموزش آن در جمهورى اسلامى ايران 4 ميليون دلار سرمايه‏گذارى كرده است.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 297»

«دكتر حسين جزايرى مدير كل سازمان بهداشت جهانى در منطقه شرق مديترانه... با اشاره به تعيين رقم 3/6 ميليون دلار كمك سازمان بهداشت جهانى به ايران طىّ سالهاى 1996 و 1997 گفت: اين سازمان هم‏اكنون از لحاظ مالى در تنگناست؛ زيرا آمريكا كه تأمين 25 درصد از كلّ اعتبارات سازمان بهداشت جهانى را بر عهده دارد از دادن سهميّه‏اش عقب مانده است.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 24/8/1374»

«دكتر مرتضى ميرمطهّرى ديروز در قزوين افزود: كمكهاى صندوق جمعيّت ملل متّحد به ايران تا سال 1998 در زمينه‏هاى مختلف بهداشت مادران و كودكان، بهداشت بارورى و تنظيم خانواده هزينه خواهد شد. وى گفت: بررسى جمعيّت در برنامه‏ريزى توسعه، آموزش، تدوين و تحقيق مسائل جمعيّتى، آموزش ماماروستا و مروّجين تنظيم خانواده، رابطين بهداشتى، ايجاد مراكز ارتباطات و مراكز آموزشى و خدماتى تنظيم خانواده از جمله طرحهايى است كه هم‏اكنون با همكارى اين صندوق و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى در سطح كشور اجرا مى‏شود.»

«روزنامه ايران، 30/3/1375»

«دكتر محمّد اسماعيل اكبرى... افزود: دولت براى تهيّه وسايل جلوگيرى از باردارى و اَعمال جراحى، مبلغ 27 ميليارد ريال در سال گذشته هزينه كرده است.»

«روزنامه ايران، 19/4/1375»

«دكتر حسين ملك‏افضلى رئيس هيأت مديره انجمن تنظيم خانواده جمهورى اسلامى ايران... افزود: طىّ چند سال اخير در جمهورى اسلامى ايران، فعّاليّت در اين زمينه بسيار چشمگير بود... و براى رسيدن به اين موفقيّّت علاوه بر اعتبارات جارى به طور متوسّط سالى 2 ميليارد تومان هزينه شده است.»

«روزنامه قدس 24/4/1375»

«سمنان، واحد مركزى خبر: امسال 32 ميليارد ريال اعتبار براى تنظيم خانواده در كشور اختصاص يافته است.» «روزنامه اطّلاعات، 26/4/1375» «دكتر صفيّه شهريارى كارشناس برنامه‏هاى تنظيم خانواده... گفت: اعتبارات ارزى در خصوص برنامه‏هاى كنترل جمعيّت امسال، به 4 ميليارد ريال رسيده است.»

«روزنامه كيهان، 30/4/1375»

«600 هزار نفر از زنان كشور تحت پوشش طرح بهداشت خانواده در سراسر كشور قرار گرفته‏اند. هدف از اجراى اين طرح، هميارى با دولت است. در اين راستا، 600 ميليون تومان جهت تجهيزات پايگاههاى مقاومت بسيج سراسر كشور اعتبار در نظر گرفته شده است.»

«روزنامه كيهان، 29/5/1375»

«... به گفته دكتر اكبرى معاون امور بهداشتى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، در سال جارى 2 ميليارد و 700 ميليون تومان وسايل پيشگيرى از باردارى در كشور توزيع شده است.»

«روزنامه اطّلاعات، 29/4/1376»

«دكتر اسماعيل اكبرى... مى‏گويد:... ما كماكان برنامه‏هاى خود را در مورد تنظيم خانواده ادامه مى‏دهيم، يعنى وسايل پيشگيرى از باردارى را مانند گذشته به طور رايگان توزيع خواهيم كرد. سرمايه‏گذارى كشور براى كنترل جمعيّت و تنظيم خانواده در سال جارى بالغ بر 500 ميليون تومان است، و اين علاوه بر كمكهايى است كه در اين زمينه از سازمانهاى بين المللى مانند صندوق جمعيّت سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانى و يونيسف دريافت مى‏كنيم...»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 24/2/1376»

«دكتر سيّارى، بودجه امسال بخش بهداشت خانواده و پيشگيرى از باروريهاى ناخواسته را 50 ميليارد ريال اعلام كرد و گفت: اين بودجه نسبت به پارسال 12 ميليارد ريال افزايش يافته است.»

«روزنامه اطّلاعات، 23/4/1377»

«مدير كلّ بهداشت خانواده وزارت بهداشت، درمان، و آموزش پزشكى... دكتر بهرام دلاورى... گفت: 15 هزار خانه بهداشت، 4 هزار و 500 مركز بهداشتى و درمانى شهرى و روستايى و 12 مركز تحقيقات تخصّصى با 38 هزار نيروى انسانى در كشور خدمات بهداشت خانواده را ارائه مى‏دهند.»

«روزنامه جامعه، 31/4/1377»

«مدير كلّ فنّى و عمرانى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى گفت: 200 پروژه تحت عنوان بهداشت جمعيّت از نيمه اوّل سال آينده با مشاركت بانك جهانى در كشور اجرا مى‏شود... وى گفت: با مشاركت بانك جهانى از چند سال قبل 420 پروژه بهداشت جمعيّت طىّ دو فاز در روستاهاى كشور در حال انجام است.»

«روزنامه اطّلاعات، 8/11/1377»

«برنامه پنج ساله سوّم صندوق جمعيّت ملل متّحد براى جمهورى اسلامى ايران توسّط نماينده جديد اين صندوق در تهران تشريح شد... وى در خصوص اعتبارات تخصيصى اين صندوق براى اجراى برنامه ياد شده گفت: حجم اعتبارات تخصيصى برنامه سوّم صندوق جمعيّت ملل متّحد، 11 ميليون دلار است كه تصويب نهايى اين اعتبار، موكول به تصميم شوراى اجرايى صندوق است.»

«روزنامه قدس، 17/4/1378»

انشاء الله در نقل اخبار، زياده روی نکرده باشم. چاره‏اى جز ذكر اين اخبار نبود. در تعيين مبلغ كلّ هزينه‏هاى كنترل جمعيّت، تا پايان سال 1378 اگرچه رقم دقيقى در دست نيست، اما اخباري که گذشت، به روشني و وضوح از هزينه بسيار سنگين و هنگفتي سخن مي گويند! از اخبار مذکور، کاملا آشکار است که دشمن، چگونه با همكارى دوستان غافل و يا نادان، به قلع و قمع مسلمانان، بخصوص شيعه كمر همّت بسته و در پى نابودى نسل آنان است.

چه جالب است که آمريكا، سازمان جمعيّت، سازمان بهداشت جهانى، يونيسف و... ناگهان دلشان براى كشورهاى اسلامى و بخصوص کشورمان ايران مى‏سوزد، و کمکهاي چشمگير خود را در قالب مساعده و وام، در اختيار آنان مي گذارند. و لابد از اينكه سالها عليه اين كشورها طرحهاى خائنانه به اجرا درآورده‏اند، فوق العاده شرمنده شده و با اظهار توبه، حاضر مى‏شوند اين كمكهاى بى‏حساب را به آنان تقديم كنند، تا شايد بتوانند كينه ظلمهاى چندصد ساله را از دل دولتهاي اسلامي و ملتشان بيرون كنند! و بقول آقاى هانتينگتن:

«البتّه جمعيّت شناسان پيش‏بينى كرده‏اند نرخ رشد جمعيّت در جهان اسلام كاهش يابد. در اين صورت معضلات در رابطه با بالكان، آفريقاى شمالى و خاورميانه و... حل خواهد شد. با بروز چنين پديده‏اى در خلال سالهاى 2010 يا 2020 شايد روابط بيشترى بين جهان اسلام و غرب داشته باشيم.» !

عمق اظهارات آقاى هانتينگتن بر كسى پوشيده نيست. حتماً شما هم از كلام او چنين درمى‏يابيد كه اين كمكهاى بشردوستانه! و شرايطي که بابت پرداختن اين کمکها از سوي بانک جهاني و سازمان بهداشت جهاني و صندوق بين الملل پول و...بر گردن دولتها و بخصوص دولت اسلامي ما نهاده مي شود، ابتدا براى تضعيف و اضمحلال و خشكاندن ريشه اسلام و مسلمانان، و درنتيجه، صلح ميان اسلام و غرب است. و با گزارشهايى كه در همين نوشته ذكر خواهد شد، ملاحظه مى‏كنيد كه گامهاى بلندى در راه چنين صلح و برادرى بين اسلام و غرب برداشته شده است!!! آنان اين پولها را تحت عنوان «استراتژى جمعيّت و توسعه» به كشورهاى در حال توسعه! مي پردازند. و با اين كار، هم به اهداف طرح كنترل جمعيّت مسلمانان دست مى‏يابند، و هم از اين دلارها به عنوان اهرمى در جهت ورشكستگى اقتصادى، فرهنگى، مذهبى و تحميل شرايط مورد نظر خود به كشورهاى مذكور استفاده مى‏نمايند.

براي اينکه با کاربرد اهرمهايي به نام دلار، بهتر و بيشتر آشنا شويد، به چند خبر توجّه فرماييد:

«توصيه‏هاى سازمان ملل در مورد برنامه‏هاى تنظيم خانواده:
1 - روشنگرى و تبليغ در مورد سهم حياتى زنان در توسعه...
2 - افزايش توليد اقتصادى زنان و كاهش بار مسؤوليّت دوگانه آنها...
3 - ارائه تسهيلات تنظيم خانواده...
4 - بهبود سلامت زنان...
5 - گسترش آموزش: آموزش دختران، پاره‏اى از مهارتهاى اساسى و اعتماد به‏نفس را به آنها مى‏دهد، به نحوى كه بتوانند فرصتهايى را در جهان خارج از منزل دنبال كنند...
6 - برابرى فرصت‏ها...
7 - اهداف مورد نظر سال 2000 ميلادى...[5] »

«كتاب بهداشت و تنظيم خانواده، صفحه 164»

«برنامه (پنج ساله سوّم صندوق جمعيّت ملل متّحد) براى جمهورى اسلامى ايران توسّط نماينده جديد صندوق در تهران تشريح شد. به گزارش ايرنا، محمّد مصلح الدّين نماينده جديد صندوق جمعيّت ملل متّحد در ايران ديروز در جمع خبرنگاران، بهبود كيفيّت خدمات بهداشتى تنظيم خانواده و گنجاندن مطالب آموزشى مسائل جمعيّتى در كتب درسى به ويژه در مناطق دور افتاده كشور را از جمله برنامه‏هاى اين صندوق ذكر كرد... وى... گفت: در برنامه سوّمِ صندوق، ارتقاى مشاركت مردان در تنظيم خانواده مورد توجّه قرار گرفته است...»

«روزنامه قدس، 17/4/1378»

صهيونيستها و صربها و آتش‏افروزان جنگهاى صليبى، بايد از دست‏اندركاران و طرّاحان سازمان ملل كه بهترين و مؤثرترين راهكارهاى سياست كنترلى را به ايران اسلامى ارائه داده‏اند تشكّر و قدردانى كنند! جنايات دشمنان اسلام و مسلمانان، تنها به اين دستور العملهاى سازمان ملل و در قالبهاى فوق، خلاصه نمى‏شود. بلكه فراتر از اينهاست.

لطفاً به يك خبر مجمل توجّه كنيد و مفصّل آنرا خود بيابيد:

«بنا به دستور سازمان صندوق بين الملل پول، كلمه - حمد بارى‏تعالى - از كتب درسى پاكستان حذف گرديد. به نوشته روزنامه نواى وقت مولتان، اين سازمان، ادامه كمكهاى خود به دولت پاكستان را منوط به انجام اصلاحاتى از جمله حذف واژه‏ها و نمادهاى اسلامى از كتب درسى دانش‏آموزان نموده است...»

«ماهنامه صبح، تير ماه 1376»

شايد حذف بعضى از فرازهاى زيارت عاشورا و پخش ناقص آن از صداى جمهورى اسلامى ايران نيز، پيامد همين شرايط باشد[6]!

«مقامات صندوق بين الملل پول، پس از مذاكره و گفتگو با يك گروه ايرانى در واشنگتن، در مصاحبه‏اى با خبرنگاران گفتند: اقتصاد ايران در مسير رشد سالم قرار گرفته... پال شابريه، وزير بخش خاورميانه‏اى صندوق در اين مصاحبه افزود: ديگر اوضاع اقتصادى ايران بحرانى نيست. امّا براى بهبود آن اصلاحات زيادى بايد انجام شود و صندوق براى استحكام بيشتر اقتصاد ايران، اين كشور و مديران اقتصاديش را به موارد زير توصيه مى‏كند:
1 - نرخ را يكسان كند.
2 - ماليات ارزش افزوده را افزايش دهد.
3 - به بانك مركزى، استقلال عمل بيشترى بدهد.
4 - يارانه بخش انرژى را افزايش دهد.
5 - تجارت را آزادتر كند.
6 - اصلاحاتى را در بخش بانكى به عمل آورد تا بانكها اجازه يابند كه نرخ بهره سپرده‏هاى خود را تعيين كنند.»

«ماهنامه صبح، ارديبهشت ماه 1376»

در قبال دريافت دلار از مجامع بين المللي، توصيه‏هايى از اين دست را فراوان آويزه گوش ساخته و به جان خريده ايم!!! نتيجه اين توصيه‏ها را به وضوح، در اقتصاد كشور، مشاهده مى‏كنيم و نيازى به تحليل اضافه ندارد. ولي براى آنكه نتيجه اين قبيل راهكارها و ده‏ها راهكار و توصيه ديگر را بهتر بدانيد، بد نيست که به چند خبر ديگر توجّه كنيد: همفر جاسوس انگليسى دستورات كتاب مأموريت خود كه وزارت مستعمرات انگليس به او داده بود را برمى‏شمرد. از جمله آن دستورات اين است:

«ويران ساختن تمام اقسام اقتصاديّات آنان - مسلمانان - از كشاورزى، تجارت، ويران كردن سدها و پر كردن نهرهاى آب، و كوششهايى براى ايجاد بيكارى در ميان آنان، با اين راه كه آنان را از كار دلسرد كنيم. و اماكنى بمنظور خوشگذرانى و صرف وقت و فراوان كردن استعمال كنندگان ترياك و ديگر مواد مخدّره.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 179»

«به منظور كنترل وابسته كردن هرچه بيشتر اقتصاد كشورهاى منطقه خاورميانه به بانك جهانى و صندوق بين الملل پول، و در نهايت، آمريكا، واشنگتن و تل‏آويو قرارداد تازه‏اى امضا كردند. سازمان اطّلاعات مركزى آمريكا، (سيا) و سازمان جاسوسى رژيم صهيونيستى، (موساد) به منظور مبادله اطّلاعات اقتصادى كشورهاى منطقه، قرارداد همكارى امضا كردند. روزنامه لبنانى الدّيار نوشت:... سرويسهاى جاسوسى آمريكا و رژيم صهيونيستى، اطّلاعات خود را در مورد اوضاع اقتصادى كشورهاى منطقه از قبيل برنامه و بودجه و منابع درآمد، ميزان بيكارى، بدهى خارجى و برنامه‏هاى اقتصادى آينده در اختيار يكديگر قرار مى‏دهند. به نوشته الدّيار، سازمانهاى موساد و سيا، از بدو اشغال فلسطين در سال 1948 تا كنون، 18 قرارداد همكارى در مسائل جاسوسى و امنيّتى و مبادله اطّلاعات، بويژه در باره جنبشهاى آزاديبخش ملّى و اسلامى منطقه، امضا كرده‏اند. الدّيار نوشت: هدف از قرارداد اخير، كنترل بازارهاى اقتصاد كشورهاى منطقه و وابسته كردن اقتصاد اين كشورها به بانك جهانى و صندوق بين الملل پول است.»

«روزنامه كيهان، 18/1/1377»

با توجّه به دو خبر فوق، چگونه مى‏توان پذيرفت كه كمكهاى صندوق بين المللى پول و بانك جهانى و... خيرخواهانه و بشردوستانه است، و زير كاسه نيم‏كاسه‏اى نيست؟! بويژه وقتى كه مؤسّسان آن‏هم، آمريكا و انگليس باشند و اين دو مركز بر مبناى سياست آنها بنا شده باشد! توجه کنيد:

«روزنامه كانادايى تورنتو استار در مقاله‏اى پيرامون عملكرد بانك جهانى و صندوق بين المللى نوشت: تحوّلات سياسى، خشم و خشونت، نشانه‏هايى از برنامه‏هاى تعديل ساختارى صندوق بين المللى پول و بانك جهانى در كشورهاى دنيا هستند... بانك جهانى و صندوق بين الملل پول در سال 1944 م (23 - 1322 خورشيدى) با هدف تسهيل حركت آزاد سرمايه در سطح جهان توسّط آمريكا و انگليس بوجود آمدند. در نظر بود كه صندوق بين الملل پول، محدوديّتهاى مبادله خارجى را كاهش داده و به كشورها براى تعادل بخشيدن به مشكلات ناشى از پرداخت بدهيهاى آنها كمك كند؛ اما اين مؤسّسات، آشكارا در انجام اهداف تعيين شده، شكست خوردند و به ابزارهايى در دست كشورهاى توسعه يافته براى مقهور ساختن جهان سوّم تبديل شدند...»

«ماهنامه صبح، مهر ماه 1377»

نه! شکست نخوردند! اتفاقا کاملا، به هدف خويش رسيدند!

«سازمان غير دولتى اوكسافام، از دخالتهاى فاجعه‏آميز صندوق بين الملل در امور كشورهاى جهان كه منجر به فقيرتر شدن آنها مى‏شود پرده برداشت. سازمان بين الملل اوكسافام كه مقرّ آن در انگليس است در گزارش بى‏سابقه‏اى اعلام كرد كه سياستهاى صندوق پول بين الملل از پيشرفت كشورها جلوگيرى مى‏كند و آنها را به فقر مى‏كشاند... بنا بر اين گزارش، اين سازمان غير دولتى اعلام كرده است كه جادّه يك‏طرفه‏اى كه صندوق پول بين الملل در مقابل كشورها قرار مى‏دهد و در هر مورد خواستار قطع بودجه و افزايش نرخ سود مى‏شود، در بسيارى از موارد، اقتصاد كشورها را فلج مى‏كند... اين سازمان همچنين ليستى از اثرات زيانبخش سياستهاى صندوق بين الملل پول ارائه مى‏كند كه در آن، بودجه آموزش سرانه كشورهاى آفريقايى زير صحرا به پايين‏تر از يك درصد در سال، نزول كرده است. در آسياى شرقى پيشنهادات صندوق، سبب افزايش ركود شده است، به طورى كه در اندونزى 20 ميليون نفر به واسطه اعمال سياستهاى اين صندوق به تعداد فقرا اضافه شده است.»

«روزنامه كيهان، 3/7/1378»

آرى! با اين شيوه‏ها، اقتصاد كشورها را به ورشكستگى كشانده، تعداد فقيران را افزايش مى‏دهند، و سپس همه اين فلاكتها را به حساب رشد جمعيّت گذاشته و مى‏گويند: شما براى توسعه اقتصادى بايد جلوى رشد جمعيّت خود را بگيريد! آيا جنگى از اين ساكت‏تر و پيروزمندانه‏تر، و جنايتى از اين آرامتر هم سراغ داريد؟! و آيا براى چنين وام دهندگانى، كرنش و اطاعت و سرفرود آوردن، پسنديده است؟!

ورشكستگى اقتصادى، که در اثر اجراي سياستهاي صندوق بين الملي پول و بانک جهاني دامنگير کشورهاي اسلامي شده است، يكى از بهترين بهانه ها و اهرمهايى است كه مى‏تواند براى كنترل جمعيّت، مورد استفاده قرار گيرد. در كشور ما نيز، مهمترين مسأله‏اى كه در تبليغات، مجوّز كنترل جمعيّت است، همين اقتصاد است، و مسؤولين، به ما تلقين كرده‏اند كه براى ترميم و توسعة آن، بايد جلوى رشد جمعيّت را گرفت. اميدوارم توجّه داشته باشيد كه هجوم دشمن از چندين جناح آغاز شده و همچنان ادامه دارد!

هجوم آرام و خواب غفلت 7- ابزار جلوگيري از بارداري

کشف سياست صندوق بين المللي پول و بانک جهاني در ورشکستگي اقتصاد کشورها، اگرچه ساده نيست ولي امري ممکن است. توجه کنيد:

«دهها نفر از استادان دانشگاه، رهبران مذهبى و اعضاى سازمانهاى بشردوستانه، با برپايى تظاهرات در واشنگتن، سياستهاى صندوق بين المللى پول و بانك جهانى را كه به اعتقاد آنها به فقيرتر شدن اكثر كشورهاى در حال توسعه منجر شده است محكوم كردند... سازمانده اصلى اين تظاهرات گفت: 20 سال است كه صندوق بين المللى پول و بانك جهانى، برنامه‏هاى تعديل ساختارى را به كشورها تحميل كرده‏اند كه حاصل آن، معضلات بدهيها بوده است. وى افزود: صندوق از مجراى سياستهاى خود موفّق شده است، اقتصاد اكثر كشورهاى آفريقا، آسيا، آمريكاى لاتين و درياى كارائيب را نابود سازد. كاهش ارزش پول ملّى، كاهش بودجه برنامه‏هاى اجتماعى، افزايش نرخ بهره، افزايش صادرات كالا و منابع كمياب، حذف سوبسيد براى فقرا و كسب و كار محلّى و تغيير مقرّرات تجارى، از جمله محورهايى است كه مورد نظر صندوق بين المللى پول است... اين گروه در سال 1994 تأسيس شده و از 200 سازمان غير دولتى و مذهبى تشكيل شده است.»

«روزنامه كيهان، 5/7/1378»

با توجّه به اين خبر، معلوم مى‏شود كه توصيه‏هاى صندوق بين المللى پول، به آن شش موردى كه قبلاً ذكر شد خلاصه نمى‏گردد. شرايطى كه پشت درهاى بسته تحميل مى‏شود را نيز بايد ملاحظه كرد. ولى چون از كمّ و كيف آن شرايط خبر نداريم، فقط مى‏توانيم آثار آنها را در جامعه مشاهده كنيم. آيا مى‏دانيد دريافت وام از صندوق بين المللى پول و بانك جهانى، چه آثارى در پى داشته است؟! با تأمّلى در اخبار گذشته و آينده شايد بتوانيم بعضى از آثار شوم آن را تشخيص دهيم. لطفا توجّه کنيد:

«بنا به دستور سازمان صندوق بين الملل پول، كلمه حمد بارى‏تعالى از كتب درسى پاكستان حذف گرديد. به نوشته روزنامه نواى وقت مولتان، اين سازمان، ادامه كمكهاى خود به دولت پاكستان را منوط به انجام اصلاحاتى از جمله حذف واژه‏ها و نمادهاى اسلامى از كتب درسى دانش‏آموزان نموده است...»

«ماهنامه صبح، تير ماه 1376»

و:

«هفته‏نامه انگليسى زبان اكونوميست:... دولت نواز شريف در نظر دارد پيش از آنكه گفتگوهاى جديد را با صندوق بين المللى پول براى گرفتن وام آغاز كند، تعدادى از پيش نيازهاى اين صندوق را براى اصلاحات اقتصادى در پاكستان برآورده سازد و به همين علّت، ماليات عمومى معاملات را به 15 درصد افزايش داده است.» «روزنامه قدس، 18/7/1378» «ميرزا اسلم‏بيگ فرمانده اسبق نيروى زمينى پاكستان گفت:... به كار گرفتن نيروهاى بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، كمر اقتصادى پاكستان را شكسته است. وى گفت: با بكارگيرى اين افراد متخصّص نه تنها تا كنون مشكلات اقتصادى كشور را حل نكرده بلكه آنها را بيشتر كرده است.»

«روزنامه آفتاب امروز، 10/8/1378»

«ماهاتير محمّد نخست وزير مالزى، كهن‏ترين رهبر آسيايى و شايد پيچيده‏ترين آنها به شمار مى‏آيد... هفته‏نامه نيوزويك در هجدهمين سالگرد نخست وزيرى ماهاتير محمّد در مورد اوضاع داخلى مالزى و همچنين موفقيّت اقتصادى اين كشور با او مصاحبه‏اى انجام داده است كه در زير مى‏خوانيد:... جواب: ما در حال ترميم اقتصاد اين كشور بوديم. تا حدّى هم موفّق شده بوديم. هر سال 8 درصد رشد اقتصادى داشتيم. كار سختى بود امّا تلاش مى‏كرديم. ولى يكباره عدّه‏اى آمدند و همه چيز را خراب كردند و از من هم انتظار دارند كه ساكت باشم و هيچ چيزى نگويم... اگر ما كوتاه مى‏آمديم، و صندوق بين المللى پول پيروز مى‏شد، استقلالمان را از دست مى‏داديم. سياست صندوق بين الملل پول، بدست گرفتن كنترل اقتصاد كشورهاست. به نظر من اين نوعى استعمار است. زيرا تسلّط بر اقتصاد، به معناى تسلّط بر سياست است... مى‏بينيم كه كامدسوس رئيس صندوق بين المللى پول، خود را مافوق رئيس جمهور يك كشور 250 ميليون نفرى به حساب مى‏آورد و به او دستور مى‏دهد. اين بسيار تحقيرآميز است. سؤال: آيا اصلاحات پيشنهادى صندوق بين المللى پول تهديدى براى سياستهاى جديد اقتصادى شماست؟ جواب: بله. وقتى آنها شروع به اعمال نظر كنند، مى‏گويند نبايد تبعيض قائل شويد، نبايد سوبسيد بدهيد، نبايد به هيچ‏كس كمك كنيد تا رشد كند، بنا بر اين تمام اقداماتى كه ما براى كمك به صنايع داخلى انجام داده‏ايم بى‏نتيجه مى‏ماند... ديگران نمى‏توانند به اين سياستها اعتراض كنند. زيرا از صندوق بين الملل پول، وام دريافت كرده‏اند و دهانشان بسته است و آزاد نيستند...»

«روزنامه همشهرى، 25/8/1378»

با تأمّلى در اين‏گونه خبرها شايد راز تغيير برخي احکام شرعي، و عقب نشيني از مواضع هزارو چندصد ساله شيعي، و فلسفه تعطيلى تعداد زيادى از صنايع داخلى را بتوان كشف كرد. اميدواريم استقلالي را كه با دادن هزاران شهيد و معلول و مجروح و به جاى ماندن تعداد زيادى خانواده‏هاى بى‏سرپرست، بدست آورده‏ايم، با بى‏توجّهى و اهمال در امور حياتى، آن را از دست ندهيم. با وجود اين سوابق شوم، در گرفتن وامهاى صندوق بين المللى پول و بانك جهانى، در تخريب اقتصاد كشورها، كه گاهى از صدا و سيماي کشورمان نيز به اطّلاع مردم مي رسد، اين نكته بسيار جالب توجّه است كه:

«طىّ 5 سال گذشته، بانك جهانى و صندوق بين الملل پول، 850 ميليون دلار براى اجراى طرحهاى عمرانى به جمهورى اسلامى ايران اختصاص داده‏اند. وزير اقتصاد و دارايى، هنگام عزيمت به آمريكا خواستار برخورد بدون تبعيض بانك جهانى با اعضايش شد. حسين نمازى وزير اقتصاد و دارايى جمهورى اسلامى ايران گفت: بانك جهانى بايد با اعضايش بدون تبعيض برخورد كند و عوامل سياسى را در استفاده قانونى اعضا از حقوق خود تأثير ندهد.»

«روزنامه همشهرى، 3/7/1378»

اين چه تقاضايى است؟! مگر شما مطمئن نيستيد كه بانك جهانى هرگز با اعضايش برخورد بدون تبعيض نخواهد داشت؟ قطعا آن عدّه از كشورها كه لازم است زودتر ورشكست شوند، بانك جهانى نيز براى آنها تدبير بيشترى خواهد داشت، و همّت بيشتري خواهد گماشت. جالب توجّه است كه بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، ناز هم مى‏كنند، و به سان مادرى كه سينه‏هايش را به اطراف دهان بچّه شيرخوارش مى‏كشد تا بچّه با اشتياق و ولع، شير را طلب كند و براحتى بخورد، اينان نيز با اين سياستهاى مرموز، و ابراز عشوه و کرشمه، به راحتي در گيرندگان وام، ايجاد شوق مى‏كنند تا فرصت هر نوع تفکري را از حريف گرفته و او را وادار به دريافت وام و تن دادن به شرايط مربوطه کنند! به ادامه همين خبر توجّه كنيد:

«... به گفته منابع آگاه در رم، آمريكا همواره با مانع‏تراشى، تلاش مى‏كند كه مانع ارائه تسهيلات مالى بانك جهانى براى طرح‏هاى جمهورى اسلامى ايران شود. آمريكا با توجه به داشتن بالاترين ميزان رأى در بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، از اين حربه عليه ايران استفاده مى‏كند.»

«روزنامه همشهرى، 3/7/1378»

و پس از آنكه با اعمال اين سياستها، مملكت ما را مبتلا به مشكلات فراوان اقتصادى كردند، نسخه تجويز فرمودند كه:

ايران دچار يك «انفجار جمعيّت» است كه باعث بلعيدن منابع آن مى‏شود! و بايد اين معضل حل شود تا اين كشور به سوى توسعه اقتصادى پايدار! قدم بردارد. و براى حلّ اين معضل نيز ايثارهاى فراوان كردند و وامهاى كلان با بازپرداخت سنگين و نيز كمكهاى فراوان بلاعوض!! مرحمت فرمودند. و اكنون (سال 1379) كه بيش از 10 سال است سياست كنترل جمعيّت در ايران شدت يافته و با شدّت هرچه تمامتر درحال اجراست، همه ما شاهد وخيمتر شدن اوضاع اقتصادى هستيم. مشكلاتى از قبيل: تورّم، مشکل مسكن، بيكارى، بزهکاري، اعتياد و... همچنان به جاى خود باقى بلكه روزبروز پيچيده‏تر شده و مي شود. و فاكتورهايى كه به عنوان پيامد انفجار جمعيّت از سوي مسؤولان افاضه شده بود با کنترل جمعيت نيز، هر روز ابعاد گسترده‏ترى به خود مى‏گيرد. با همه اين حرفها باز هم مسؤولين ما اصرار بر دخالت و همكارىِ بانك جهانى و صندوق بين المللى پول براى حلّ بحران اقتصادى و جمعيّتى در ايران دارند! جل الخالق و عظم المخلوق!!!

البتّه آقاى دکتر خوش چهره، اقتصاددان دانشگاه، در اين ميان چهره‏اى نشان داد و پس از آنكه كلاهِ بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، تمام قامت ما را فرا گرفت، او هم مانند ساير كارشناسان اقتصادىِ ديگر كشورها، لب به اعتراض گشود و گفت:

«... صندوق بين المللى پول و بانك جهانى كه براى ادغام كشورها در نظام اقتصاد بين المللى نسخه تعديل ساختار و يا تعديل اقتصادى تجويز مى‏كنند، پس از بروز آثار ناگوار آن مجبور به اعتراف و عدم كارايى اين نسخه‏ها شده‏اند. در تازه‏ترين اعترافات اخير، صندوق بين الملل پول و بانك جهانى اقرار كرده است: نمى‏توان از تأثير دخالت دولتها بر روى اقتصاد كشورهاى در حال توسعه غافل بود و دخالت دولت مى‏تواند يك اثر مثبت داشته باشد. چنين است كه بسيارى از محافل آكادميك و رهبران سياسى بر اين باور رسيده‏اند كه در شرايط ناعادلانه جهانى كه به نفع كشورهاى سلطه‏گر و به ضرر كشورهاى در حال توسعه است، جهانى شدن اقتصاد جز غارت بيشتر منابع، چيز ديگرى براى اين كشورها در بر نخواهد داشت...»

«روزنامه كيهان، 26/7/1377»

از تصريحاتى كه در اين خبر به چشم مى‏خورد، واضح است كه در راستاى اجراى سياستهاى اقتصادى بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، كشورهاى ذيربط، حقّ هيچ‏گونه دخالتى نداشته‏اند و تمام سيطره اقتصادى اين كشورها به دست نهادهاى بين المللى بوده است. پس از آنكه اعتراضاتي به اين نهادها شده، به اين نتيجه رسيده‏اند كه ظاهراً دخالت خودِ كشورها نيز در پيشبرد اقتصادشان بى‏تأثير نيست!!!

پس از برملا شدن سياستهاى خائنانه بانك جهانى و صندوق بين المللى پول، توطئه ديگرى نيز از سوى مجامع غربى در حال انجام است كه نام آن «تجارت جهانى» است. من در صدد تحليلِ جهانى شدن تجارت، كه احتمالاً در سخنان آقاى خوش‏چهره عنوان «جهانى شدن اقتصاد» شايد اشاره به همين تجارت جهانى باشد، نيستم. ولى اين نيز قطعاً يك دسيسه در راستاى قرارداد فيما بين «موساد» و «سيا» مى‏باشد كه به منظور «كنترل وابسته كردن هرچه بيشتر اقتصاد كشورهاى منطقه خاورميانه به بانك جهانى و صندوق بين الملل پول و در نهايت آمريكا» امضا شده است. و بعضى از كارشناسان داخلى به ناموفّق بودن عضويّت در آن نيز اشاراتى كرده‏اند.

اكنون كه در باب سرمايه گذاري براي کنترل جمعيت ايرانيان، سخن به اينجا رسيد، خوب است به يك خبر در مورد سرمايه گذار دلسوز، يعني سازمان بهداشت جهانى كه اين همه براى توسعه اقتصادي، بهداشتي، و فرهنگي ما دل مى‏سوزاند توجّه كنيد:

«سازمان انتشارات فيليكس فرانسه، با انتشار كتابى تحت عنوان (جنگ ويروسها)، وزارت دفاع و سازمان جاسوسى آمريكا (سيا) را به عنوان عامل شيوع بيمارى ايدز در جهان معرّفى كرد. به گزارش واحد مركزى خبر از بيروت، هفته‏نامه المجلّة چاپ لندن در آخرين شماره خود نوشت: پنتاگون و سيا با همكارى سازمان بهداشت جهانى، اوّلين آزمايشها را براى توليد ويروس ايدز در آفريقا و جوامع سياهپوست آمريكا، انجام داد. به نوشته اين هفته‏نامه، دكتر لئونارد هوروتيز، دانشمند سرشناس دانشگاه هارواردِ آمريكا، اوّلين كسى نيست كه از توطئه آمريكا براى شيوع ويروس ايدز پرده برمى‏دارد. اين هفته‏نامه مى‏نويسد: دوسال قبل هنگامى كه روسيّه اجازه داد اسناد كا. گ. ب، از پوشش محرمانه خارج شود و اين اسناد در اختيار پژوهشگران قرار گيرد، توطئه آمريكا براى شيوع ويروس ايدز مورد تأكيد قرار گرفت. از سوى ديگر دانشمندان مستقل نيز مى‏گويند: بطور طبيعى، ويروس ايدز در بدن انسان ظاهر نشده، بلكه ترجيحاً يك ويروس مصنوعى است كه پژوهشگران سازمان سيا، بطور عمد توليد و به انسان تزريق كرده‏اند.»

«روزنامه كيهان، 10/12/1376»

اين سازمان بهداشت جهانى كه اولين آزمايشها را براي توليد ويروس ايدز در آفريقا و جوامع سياهپوست انجام داد، همان سازمانى است كه در زمينه بهداشت كودكان و زنان ايرانى و ارائه داروهاى مربوط به بهداشت بارورى و كنترل جمعيّت و ارائه واکسنهاي مختلف، خدمات چشمگيرى به كشورمان ارائه نموده است!!! خير است انشاء الله!!!

اميدوارم با ذكر اين چند خبر، توانسته باشم منابع هزينه كنترل جمعيّت و لوازم مربوط به اين مسأله و ماهيّت اين منابع، و پيامدهاى عملكردهاى مربوط به سرمايه‏گذارى را براى شما منعكس كرده باشم. اکنون، اين دلارها را با ريالها و تومانهاى داخلى ضميمه كرده و تصوّر كنيد كه چه ارقامى براى كنترل مواليد در ايران هزينه شده است؟! و چه شرايطى بابت اين دلارها به ما تحميل شده و به چه مشكلات اقتصادى و فرهنگى و اخلاقي و بهداشتي منجر گشته است؟!   

 

د : ابزار جلوگيرى از باردارى :

دلارها و ريالهاى مذکور، براى تهيّه انواع و اقسام ابزار جلوگيرى از بارداري، كه هريك از آنها تيرى مسموم بر پيكر زنان مسلمان ايران بود، به كمپانيهاى غربى واريز شد. علاوه بر آن، انواع ابزارهاى پيشگيرى، به طور رايگان از طرف سازمان ملل متّحد و سازمان بهداشت جهانى و... در اختيار مردم كشورمان قرار گرفت! بر اساس مقاله‏اى از مجلّه «قراءات سياسيّة» در تاريخ 23/8/1372 و 24/8/1372، اين ابزار، به همراه سياستهاى مربوطه، توسّط مؤسّسات و شركتهاى آمريكايى بطور مستقيم يا غير مستقيم در اختيار كشورهاى اسلامى از جمله ايران گذاشته شد. و جالب اين كه سران كشورهاى اسلامى در مورد تنظيم خانواده و کنترل جمعيّت، تسهيلاتى را به اين مؤسّسات اختصاص مى‏دهند.

اين مؤسّسات و طرحهاى مربوطه عبارتند از:

1 - آژانس رشد و توسعه بين‏المللى آمريكا، مشهور به «U.S.A id» يا مؤسّسه آژانس همكارى آمريكايى، كه هزينه تمامى طرحهاى كاهش جمعيّت در كشورهاى اسلامى را به عهده دارد.

2 - باث فايندر (Bath finder) كه وسايل جلوگيرى از باردارى را توليد كرده و در دسترس زنان قرار مى‏دهد و با آژانس «U.S.A id» نيز همكارى مى‏نمايد.

3 - آژانس همكارى آمريكايى كه طرحهايى را در مورد فاصله انداختن ميان زايمانها مشهور بهM.B.S (marketing of birth spacing) را پشتيبانى مى‏كند. اين مؤسّسه به پخش وسايل جلوگيرى از باردارى در كشورهاى اسلامى مى‏پردازد.

براى پيشبرد اهداف اين شركتها و ارائه ابزار جلوگيري، به هموطنان، مراكز بهداشتى فراوان در اقصى‏ نقاط كشور تأسيس شد...! و براى اجراى طرح مذكور، همه بسيج شدند...! آمار خانه‏هاى بهداشت، بهورزان و پزشكانى كه دست‏اندركار قضيّه بوده و هستند ناگهان به طور چشمگيري افزايش يافت...! تمام وسايل ضدّ باردارى بطور رايگان در اختيار تمام مردم قرار گرفت... !

براى استفاده از ابزار ضدّ باردارى، به تبليغات گسترده نياز بود. كارشناسان ضرورت ديدند، با هر ترفند ممكن، مردم را بيش از پيش وادار به استفاده از اين ابزارها كنند. تبليغات با شدّت هرچه تمامتر گسترش يافت و استفاده از وسايل ضدّ باردارى به راحتى در جامعه رايج شد.

آنچه كه تبليغ شد اين بود كه اين ابزارها، نه تنها هيچ ضررى ندارند بلكه بعضى از آنها داراى خاصيّت درمانى نيز مى‏باشند! در اوائلِ كار، بيشتر تبليغات براى استفاده از قرص ضدّباردارى و كاندم و آى. يو. دى و مانند اينها بود. ولى پس از مدّتى، گزارشاتى از حاملگى‏هاى ناخواسته رسيد كه حاكى از استفاده نادرست از اين ابزارها و يا در بعضى موارد عدم كارايى آنها بود. در نتيجه بايد يك اقدام جدّى‏ترى صورت مى‏گرفت.

بهترين راه براى کنترل كامل تناسلِ يك زوج، بستن لوله آنان بود كه در زنان و مردان به طور رايگان انجام شده و مى‏شود. وقتى از متصدّيان امر مى‏پرسيم كداميك از راههاى كنترل بهتر است، آنان وازكتومى (بستن لوله مردان) و توبكتومى (بستن لوله زنان) را توصيه مى‏كنند و مى‏گويند اين بهترين راه و بى‏ضررترين راه است و قابل برگشت نيز مى‏باشد ! هر شهروندى به اندازه كافى شاهد سفارشات و توصيفات لازم، براى استفاده از روشهاى پيشگيرى از باردارى بوده و در جريان خواص اين روشها، قرار مي گرفت! ولى آنچه كه گفته و شنيده نمي شد، مضرّات اين ابزارها بود. مشاهدات اجتماعى حاكى از آن است كه تقريباً هيچيك از زنان يا مردانى كه براى بستن لوله و يا مصرف ابزار ضدّ باردارى به مراكز مربوطه مراجعه كرده‏اند، زيانهاى مرگبار اين ابزار به آنها گوشزد نشده، و زن و مرد، عجولانه دست به اقدامات مختلف پيشگيرى زده‏اند، گرچه ممكن است در چند مركزِ بسيار معدود به گونه‏اى بسيار گنگ و خلاصه اشاره‏اى به اين مضرّات شده باشد. اين ادّعا نيازى به ذكر آمار رسمى ندارد. شما مى‏توانيد تعدادى از زنان و مردان آشنا و فاميل خودتان را مورد پرس وجو قرار داده و به آنچه گفتم پى ببريد.

هم اکنون که در حال خواندن اين نوشتار هستيد، به اين پرسش من پاسخ دهيد: چند نفر از زنان فاميل و وابستگان شما، از نظر جسمی و روحی و عصبي، سالمند؟ آيا به خودتان جرأت مي دهيد بگوييد: يک نفر از بستگان ما از سلامت کامل برخوردار است؟ هرگز! پس به چند اظهار نظر در مورد مضرّات اين ابزارها توجّه كنيد:

آقاى دكتر حسين نامى در كتاب راههاى جلوگيرى از آبستنى، صفحه 78 مى‏گويد:

«تا كنون در دنيا وسيله‏اى سهل الحصول‏تر و بى‏ضررتر از قرص براى جلوگيرى كشف نشده و در اختيار مردم جهان قرار نگرفته است.» سپس در صفحه 99 مى‏گويد: «با تحقيقاتى كه شده است، مى‏گويند خوردن مداوم اين قرصها زمان انعقاد خون را كوتاه مى‏كند و خون را لخته مى‏نمايد.» و در صفحه 90 مى‏گويد: «اغلب در كلنيك، ما مى‏بينيم خانمى اظهار مى‏نمايد: من در حدود چند ماه است كه بعد از خوردن قرص دچار سردرد مى‏شوم كه معمولاً اگر قابل تحمّل باشد، برطرف مى‏شود و در صورتيكه فوق العاده شديد باشد، ناچار است از خوردن قرص صرف نظر نمايد.» و در صفحه 126 مى‏گويد: «معمولاً آن دسته از داروهاى جلوگيرى كه با قطع خونريزى ماهيانه همراه است، نبايستى مورد استفاده قرار بگيرد. زيرا اغلب، عدم قاعدگى باعث شكايت و عدم تعادل روانى در مصرف كننده مى‏شود.»

در سخن اول، اعتراف تلويحي به مضر بودن تمام ابزار ضد بارداری کرده و قرص را کم ضررترين ميداند. و در سخن دوم، به لخته شدن خون که معمولا منجر به سکته قلبی و مغزی مي شود اعتراف مي کند. و در سخن سوم بروز سردرد را گوشزد کرده، و در سخن چهارم، عدم تعادل روانی را! اين عوارض، عوارض بي ضررترين ابزار جلوگيري است. عوارض ابزار مضر چه مقدار و چيست؟! به دست آوردن آمار سکته و بيماريهاي رواني و عصبي و... در مدت اجراي طرح کنترل جمعيت را به شما خواننده عزيز واگذار مي کنم.

«دكتر پورمند معاون پژوهشى دانشگاه علوم پزشكى تهران... گفت:... استفاده از قرصهاى ضدّ باردارى بوسيله زنان، معمولاً با عوارض قلبى و عروقى همراه است و استفاده از آى. يو. دى نيز بخشى از مشكلات را در خانمها همچون نازايى ايجاد مى‏كند.»

«روزنامه قدس، 25/3/1376»

«در مقاله‏اى كه به قلم دكتر تريشاگرينهال نوشته شده است، 11 عامل در زندگى غربى به عنوان تفاوتهاى عمده و اساسى در فراهم آوردن زمينه ابتلا به سرطان سينه ذكر شده است... مصرف قرص ضدّ باردارى: قرصهاى ضدّ باردارى، گرچه احتمال سرطان تخمدان را در زنان كاهش مى‏دهند ليكن به طور مستقيم درصد دچار شدن به بيمارى سرطان سينه را افزايش مى‏دهند.»

«ماهنامه پيام زن، فروردين ماه 1374»

«استفاده از قرصهاى ضدّ باردارى نيز سبب به‏هم چسبيدن سلّولهاى درون خون مى‏شود كه اين دو عامل با هم مى‏تواند به ايجاد لخته خون درون رگها بينجامد.»

«روزنامه همشهرى، 21/7/1376»

در نظر پزشکان اين مرز و بوم، و مسؤولان اين طرح، ايجاد لخته خون در رگها و عوارض قلبي و عروقي که منجر به سکته مي شود، فشار خون، خونريزيهاي مغزي، ايجاد وقفه در جريان شير و تغيير در ترکيب آن، عدم تعادل رواني، سرطان سينه، سردردهاي آنچناني، و مشکل نازايي، تولد نوزادان عجيب الخلقه، و... ضرر زيادي به حساب نمي آيند!!! و به راحتي و سادگي از آنها ياد مي شود، و قرصی که عامل ايجاد اين عوارض است، به عنوان کم ضررترين ابزار جلوگيري محسوب مي گردد. ميزان ضرر ساير ابزار پيشگيري که بيش از مصرف قرص است، چقدر است؟! آيا آماري از بيماران قلبي و عروقي و مرگهايي كه در اثر لخته شدن خون اتفاق مي افتد و مبتلايان به سرطان سينه و فشار خون و نازايي را داريد و از ميزان شيوع اين بيماريها در بين زنان آگاهي داريد ؟ به راحتي مي توانيد نزديكان و آشنايان خود را از ذهن بگذرانيد. چند نفر از آنان از اين ابزار استفاده كرده اند ؟ چند درصد از آنان مبتلا به اين بيماريها هستند ؟ و در مورد چند نفر از آنان مي توانيد بگوييد مبتلا نيستند ؟

و اين هم يک هشدار از سوي سازمان بهداشت جهاني که مانند هشدارهاي برخي از مسؤولين خودمان، پس از گذشت حدود ده سال از اعمال طرح کنترل جمعيت، در حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب ارائه شده است:

«مصرف قرصهاى ضدّ باردارى براى زنان مبتلا به فشار خون، زيان‏آور است. سازمان بهداشت جهانى در مورد استفاده از قرصهاى ضدّ باردارى در زمان بيمارى فشار خون هشدار داد.»

«روزنامه قدس، 18/11/1375»

«تازه‏ترين گزارش سازمان بهداشت جهانى: قرصهاى ضدّ باردارى جديد، از قرصهاى قديمى خطرناك‏ترند... مجلّه پزشكى (لانست) به‏تازگى نتايج دو پژوهش سازمان بهداشت جهانى را در باره خطر شديد تشكيل لخته‏هاى خون در رگها، زمانى كه قرصهاى ضدّ باردارى مركّب استفاده مى‏كنند به چاپ رسانده است. اين قرصهاى ضدّ باردارى مركّب، حاوى هر دو عامل استروژن و پروجستوژن هستند. در اين پژوهش‏ها آمده است كه قرصهاى جديد ضدّ باردارى حاوى پروجستوژنهاى جديد، دسوجسترل و جستودين، خطر لخته شدن خون در رگها را نسبت به قرصهاى حاوى پروجستوژنهاى قديمى و لوونورجسترل و نورئيندرون دو برابر مى‏كند...»

«روزنامه ايران، 4 و يا 7/5/1375»

«... سازمان جهانى بهداشت به اين نتيجه رسيده است كه خطر خونريزى مغزى كه يكى از شايعترين ضايعات مغزى است در زنان بالاى 35 سال كه از قرصهاى ضدّ باردارى استفاده مى‏كنند اندكى بيشتر از افراد ديگر است.»

«روزنامه اطّلاعات، 7/6/1375»

«اثر نامطلوب قرصهاى ضدّ باردارى بر جريان و ادامه شيردهى: هرچند استروژنها و پروژسترونها با مقادير اندكى كه در قرصهاى كونتر اسپتيوها وجود دارد، اثر كمى در ترشّح شير دارند، ولى بهتر است در مادرانى كه لاكتاسيون آنها به خوبى تثبيت نشده است، مصرف آنها منع شود. چون ممكن است باعث وقفه جريان شير شده و تركيب آن را نيز تغيير دهد.»

«كتاب بهداشت خانواده، صفحه 76»

«زنى در يك بيمارستان شهر چترال پاكستان، يك كودك عجيب الخلقه با شش پا، چهار دست و دو سر را مرده به دنيا آورد. پزشكان اين بيمارستان طىّ يك عمل جرّاحى توانستند، مادر اين نوزاد مرده را از مرگ نجات دهند. شوهر اين زن به خبرنگاران گفت كه همسرش با وجود مخالفت وى، از قرصهاى ضدّ باردارى استفاده مى‏كرده است.»

«روزنامه اطّلاعات، 7/3/1376»

«پرسش از شما، پاسخ از پزشك متخصّص... پرسش: چهار سال استI.U.D دارم. يك ماه است كه شديداً دچار ناراحتى شده‏ام. سونوگرافى كرده‏ام مشكلى نداشتم. آيا بايد I.U.D را بردارم؟ جواب - از دكتر منيژه پورجواد متخصّص زنان و زايمان - : شما بايد درمان بشويد زيرا ممكن است دچار عفونت لايه داخلى رحم شده باشيد. مصرف آنتى بيوتيك با تجويز پزشك. يا ممكن است اختلال هورمونى ايجاد شده باشد كه نياز به درمان دارويى دارد. اگر در صورت درمان، باز هم ناراحتى شما ادامه داشت و به درمان جواب نداد آن وقت بايد اقدام به برداشتن I.U.D بكنيد.»

«روزنامه قدس، 20/5/1378»

«دكتر على‏اكبر سيّارى معاون امور بهداشتى وزارت بهداشت: استفاده از روش نورپلنت، - كپسولهاى كاشتنى - در بخش دولتى به علّت عوارضى از قبيل لكّه بينى در بانوان، عدم سازگارى با اعتقادات مذهبى و فرهنگى مردم، ايجاد عارضه پرمويى و عدم استقبال خانم‏ها متوقّف شده است.»

«روزنامه كيهان، 22/4/1377»

اخبارى از اين دست فراوان است كه من به ذكر نمونه‏هايى از آنها اكتفا كردم. چه سياستى در دست تکوين است؟! يك روز مصلحت در آن است كه براى همين داروها تبليغات راه بيندازند و آسمان و ريسمان را به هم ببافند، تا قرصهاى ضدّ باردارى را به خورد زنان داده و آنان را ملزم به استفاده از ابزار جلوگيرى كنند. و امروز كه انواع بيماريها در اثر استفاده از همين داروها، عدّه زيادى را به كام مرگ فرو برده و عدّه‏اى نيز با مرگ دست و پنجه نرم مى‏كنند، مصلحت بر آن قرار مي گيرد که به برخى از خطرات آنها اشاره ‏كنند؟ آيا از راهى كه رفته‏اند پشيمانند؟ يا توطئه ديگرى را در سر مى‏پرورانند؟ ظاهرا پشيماني در کار نيست. بلکه چون مصرف قرصهاى ضدّ باردارى و ابزارهاى ديگر پيشگيرى، به دليل اختيارى بودن، در مورد زن و مردى كه خواستار فرزند باشند، كارساز نيست، و علاوه بر اين، در بعضى مواقع ابزار مذكور، كارايى لازم را ندارند. اين نقص، متصدّيان امر را بر آن داشته تا راهى را برگزينند كه علاوه بر دفع تخلّف‏پذيرىِ داروها و ابزارها، اختيار را نيز از زوجين بگيرند. بر اين اساس، با اينکه پيش از اين‏هم زيانهاى فراوان اين داروها بر پزشكان و توصيه‏كنندگان، پوشيده نبود، تبليغات عليه اين داروها شروع شد. و وقت آن رسيد كه مردم را به سوى عقيمىِ مطلق سوق دهند و آنان را تشويق به كارى كنند كه هرگز به تولّد بچه اي خواسته يا ناخواسته منجر نشود. پس ناگهان ورق برگشت و قرصهاى ضدّ باردارى و آى. يو. دى، و نورپلانت و... مورد بى‏مهرى قرار گرفتند و وازكتومى و توبكتومى شهره آفاق شدند. تعريفها و تمجيدات فراوان براى اين‏دو عمل از سوى مسؤولان و پزشكان، به اوج خود رسيد. ولى همانگونه كه گفتم من در صدد ذكر انواع تشويقها و جملات عوامفريبانه عاملان سياست بيگانگان نيستم؛ زيرا شما اين تمجيدات را از جرايد و صدا و سيما و مخصوصاً برنامه خانواده و تصوير زندگى، فراوان ديده و شنيده و يا خوانده‏ايد. آنچه يادآورى آن ضرورى است، مضرّاتى است كه در اثر عقيم سازي (وازکتومي و توبکتومي)، عارض مردم شده و مى‏شود. مضرّاتي که همه يا اکثريت قريب به اتّفاق مردم از آنها غافلند.

پس به تذکر برخي از اين مضرات، توجّه كنيد:

«عوارض عقيم سازى زنان عبارتند از: سوراخ شدن رحم و سوختگى و حاملگى لوله‏اى؛ و ميزان حاملگى در اين طريقه يازده و سى‏پنج درصد است... يكى از مهمترين شكايات زنان بدنبال لوله بستن بعلّت ايجاد سندرم بعد از عقيم سازى است كه در آن، مجموعه‏اى از لكّه‏بينى، احساس درد لگنى و تشكيل كيست تخمدان وجود دارد. اختلالات روانى نيز در برخى زنان بدنبال لوله بستن حادث مى‏گردد.»

«هفته‏نامه زن روز، 11/7/1377»

«مصاحبه با سركار خانم دكتر مرضيّه وحيد دستجردى، متخصّص زنان و زايمان و نماينده محترم مجلس شوراى اسلامى ايران:... توصيه ما به شما اين است: اگر هر زمانى تصميم به استفاده از طرق جرّاحى پيشگيرى از باردارى داشتيد بهتر است بدانيد كه اين طرق جرّاحى، بازگشت پذيرى بسيار ناچيز و هزينه بسيار زيادى براى اين كار در بر خواهند داشت...»

«هفته‏نامه زن روز، 17/8/1376»

«... پرسش: من بيست و نه سال دارم و اخيراً صاحب سوّمين فرزند خود شدم و در نظر دارم لوله‏هايم را ببندم. آيا اين عمل عوارضى دارد يا خير؟ پاسخ: فقط شما نيستيد كه به اين فكر افتاده‏ايد. عقيم سازى خانمها يكى از متداولترين روشهاى كنترل جمعيّت در اين كشور است. عدّه زيادى از زوجها طرفدار اين روش هستند چون هم به سلامت شخص، لطمه نمى‏خورد هم سريع انجام مى‏شود. اما خوب است قبل از انجام اين عمل، به چند موضوع توجّه داشته باشيد:... همينطور بايد بدانيد مثل هر عمل ديگرى، بستن لوله‏هانيز خود نوعى جرّاحى است و ممكن است عوارض و خطرات جرّاحيهاى ديگر مثل عفونت و عوارض بيهوشى به دنبال داشته باشند. همچنين بازكردن شكم، ممكن است كه به روده‏ها و اندامهاى ديگر داخل شكم آسيب برساند. همين‏طور ممكن است بعدها حاملگى خارج از رحم داشته باشند و يا بعضى موارد، عمل با موفقيّت انجام نشود...»

«روزنامه كيهان، 31/3/1378»

«زن 35 ساله‏اى در مشهد در پى عمل بستن لوله‏هاى رحم، در مركز گسترش و مديريّت مراقبتهاى بهداشتى اين شهر دچار تشنّج شديد شد و جان سپرد...»

«روزنامه كيهان، 15/7/1377»

«... زنى هستم 30 ساله و متأهّل، داراى سه فرزند مى‏باشم كه آخرين فرزندم در مهرماه 74 با عمل سزارين متولّد شد. در هنگام عمل سزارين با رضايت همسرم عمل بستن لوله رحم نيز انجام شد. مشكلى كه اكنون برايم پيش آمده، كاهش تمايلات جنسى است كه مشكلاتى را در زندگيم به وجود آورده. لذا خواهشمند است مرا راهنمايى بفرماييد...»

«ماهنامه پيام زن، خرداد ماه 1375»

برخى از تأثيرات سوء داروهاى ضدّ باردارى و نيز توبكتومى (بستن لوله زنان) را مرور کرديد. اكنون در مورد وازكتومى (بستن لوله مردان) به اظهارات زير توجّه فرماييد:

«دكتر پورمند معاون پژوهشى دانشگاه علوم پزشكى تهران در گفتگو با خبرگزارى جمهورى اسلامى... گفت:... هنوز استفاده از وازكتومى در جامعه ما جايگاه خود را همانند استفاده از قرصهاى ضدّ باردارى، آى. يو. دى، در بين خانواده‏ها بدست نياورده است. وى گفت: اين روش، يك روش معتبر جهانى است، و در حالى كه شانس برگشت توبكتومى (بستن لوله زنان) حدود 60 درصد است، برگشت وازكتومى، بيش از 90 درصد امكان‏پذير است... دكتر پورمند تأكيد كرد: بر اساس تحقيقات جهانى، وازكتومى ارزانترين، بى‏خطرترين و برگشت‏پذيرترين راه جلوگيرى از باردارى است...» !!!!

«روزنامه قدس، 25/3/1376»

«جلوگيرى از حاملگى به وسيله بستن لوله‏هاى منى در آقايان:... اين در موارد مخصوص، بسيار طريقه عاقلانه و خوبى است. ولى متأسّفانه در تمام موارد، قابل استفاده نيست. زيرا اوّلاً احتياج به يك عمل مختصر دارد و اين مستلزم مخارج و تحمّل عمل و قبول آن از طرف مراجعه كننده مى‏باشد. ثانياً عملى است دائمى و براى برقرارى مجدّد، عمل جرّاحى دومرتبه لازم مى‏شود و شانس موفقيّت فقط 50 درصد مى‏باشد.»

«كتاب راههاى جلوگيرى از آبستنى، تأليف دكتر حسين نامى، صفحه 167»

حتماً تفاوت درصد برگشت پذيرى در اين دو خبر را ملاحظه فرموديد! تفاوت برگشت پذيري در زنان نيز در فرمايش دكتر پورمند و ساير اظهاراتي كه گذشت ملاحظه فرماييد.

«يكى از محقّقان دانشكده هاروارد گفت:... مردانى كه لوله‏هاى خود را بسته‏اند بايد خيلى نگران مرگ بر اثر سرطان باشند.»

«ماهنامه پيام زن، آبان ماه 1372»

«بستن لوله اسپرم مردان، احتمال ابتلا به سرطان پروستات را افزايش مى‏دهد. دو بررسى جديد نشان مى‏دهد كه بستن لوله‏هاى حامل اسپرم مردان، احتمال ابتلا به سرطان پروستات را افزايش مى‏دهد. واشنگتن پست با اشاره به اين كه اين بررسى‏ها در دانشگاه (هاروارد) در شهر (بوستون) انجام گرفته نوشت: نتايج اوّلين بررسى كه بر روى 23 هزار مرد عقيم شده انجام گرفته، نشان مى‏دهد كه احتمال ابتلا به پروستات، 37 درصد در آنان افزايش يافته است. در بررسى دوّم نيز 51 هزار مرد عقيم مورد مطالعه قرار گرفتند و روشن شد كه احتمال ابتلا به پروستات، 21 درصد در آنان فزونى يافته است...»

«ماهنامه پيام زن، آبان ماه 1372»

اضافه مى‏كنم كه: «سازمان ملل مى‏خواهد توجّه همگان را به مسأله جمعيّت بيش از حدّ جهان جلب كند و بر نياز به كنترل مواليد، تأكيدى جديد بگذارد. به گزارش تلويزيون سى ان ان، احتمالاً به زودى مايه‏كوبى بر ضدّ باردارى ممكن خواهد شد...»

«روزنامه همشهرى، 9/8/1378»

«يك قرص معمولى كه براى كاهش فشار خون به كار مى‏رود به عنوان قرص جلوگيرى از بارورى براى مردان شناخته شد. اين قرص موجب تورّم اسپرمها و جلوگيرى از چسبيدن آنها به تخمك مى‏شود.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 11/7/1378»

مصرف اين قرص كه «نيفديپين» نام دارد، مى‏تواند بر 95% از استفاده كنندگان اثر بگذارد. در همين خبر آمده است كه دكتر سوزان بنوف، يك محقّق آمريكايى، اظهار داشت كه هزاران نفر از مردان بدون آنكه خود اطّلاع داشته باشند، با مصرف برخى از داروهاى ضدّ فشار خون، توان بارورى خود را موقّتاً متوقّف مى‏سازند. اين داروها براى ميليونها نفر از مردم جهان تجويز مى‏شوند. اميدواريم از باب وجوب مقدّمه واجب، براي مصرف قرصهاى فشار خون، مارا مبتلا به فشار خون نکنند! و با اضافه کردن مواد مخصوص در روغنها و آردها و نوشابه ها و نمکها و آبها و ساير مايحتاج عمومي، فشار خون مردم را به طور اختياري بالا نبرند! به دست آوردن آمار مبتلايان به فشار خون، که در حال تزايد و افزايش است، و عامل ايجاد اين فشار خونها که در مواردي به مرگ ناگهاني افراد منجر مي شود را به شما واگذار مي کنم! و خبر ديگر اينكه:

سركار خانم دكتر مرضيّه وحيد دستجردى توصيه كرده‏اند:

«خانمهاى تازه ازدواج كرده بهتر است پس از ازدواج بدون استفاده از روشهاى پيشگيرى، بچّه‏دار شوند. اگر فكر مى‏كنند كه اين كار رشد جمعيّت را افزايش خواهد داد به آنان گوشزد مى‏كنيم كه به هيچ‏وجه اينطور نيست... پس اگر خانمى كه تازه ازدواج مى‏كند، به هر دليلى بارورى خود را به تأخير بيندازد، و از روشهاى پيشگيرى استفاده كند، ممكن است در آينده دچار مشكل شود... توصيه ديگر من اين است كه خانمهاى تازه ازدواج كرده بهتر است بيش از يكسال از وسايل پيشگيرى از باردارى استفاده نكنند. زيرا زنانى كه در حدود 2/5 - 2 سال از باردارى پيشگيرى مى‏كنند، ممكن است بعدها دچار عفونتهاى لوله و رحم و مشكل نازايى شوند.»

«هفته‏نامه زن روز، 17/8/1376»

تحليل اين اخبار هم به عهدة شما. ظاهراً اخبار مذکور، ساخته و پرداخته دست جنايتكار آمريكا و ايادى او هم نيست. دشمنان داخلى نيز نقشى در توليد و پخش اين اخبار و يا بيرون کشيدن آن از آستين استکبار جهاني ندارند. اين گزارشات پس از گذشت سالها اجراي طرح کنترل جمعيت، به طور متفرّق، از سوى پزشكان و مسؤولان در اختيار مردم گذاشته شده که من آنها را منسجم کرده ام. و مقايسه آنها با يکديگر، و ملاحظه تاريخهای مصرف آنها، حاكى از آن است كه نظام پزشكى ما نيز پر از دروغ، نيرنگ، و بازى با جان ملت، به خاطر مصالح و سياستهاي بي پايه و اساس است. درست همان دروغ و نيرنگهايي كه بخاطرشان، آمريكا را شماتت مى‏كنيم. اكنون چه كسى را شماتت كنيم؟ اگر بخواهيم دست اندر كاران را تبرئه كنيم نهايتا مي توانيم بگوييم كه غير متخصّص و خوش‏باورند. و اين، عذر بدتر از گناه است. زيرا وقتى مسؤولي، اطّلاع كافى از پيامد عملى ندارد چرا مردم را اينچنين بفريبد، و اينگونه به دام انواع بيماريها گرفتار سازد؟ چرا برخي از صاحب نظران کژانديش، با سياست بازي خود، زندگى را بر ميليونها انسان، اينچنين تيره و تباه مى‏كنند؟

هجوم آرام و خواب غفلت 8 - تشكر و قدر داني

«به گفته دكتر فريدون فروهرى... عمل وازكتومى - بستن لوله مردان - از سال 1993 در ايران انجام مى‏شود و تاكنون 200 هزار نفر در كشور تحت اين عمل قرار گرفته‏اند.»

«روزنامه اطّلاعات، 29/4/1379»

که البته، قطعا آمار وازکتومي بيش از اين حرفهاست. آخرين آمار زنانى كه توبكتومى شده‏اند نيز در دست ندارم، ولى از بعضى اخبار مى‏توان اينگونه نسبت‏سنجى كرد كه زنان تقريباً بايد 15 برابر مردان مورد اين عمل قرار گرفته باشند كه نتيجه آن، حدود 3 ميليون توبكتومى مى‏شود! آيا مى‏دانيد در اثر اين عوام‏فريبيها، چند ميليون نفر از مردم كشورمان ملزم شده‏اند به ساير مضرّات و بيماريهاى لاعلاج و يا صعب العلاج تن بدهند؟ و از آنها كه به خاطر بهداشت بارورى و براى جلوگيرى از خطرات ناشى از زايمان و دفاع از حقوق زنان و باصطلاح رفاه حال مردم! آنان را به مصرف اين داروها تشويق و ملزم و اجبار كرده‏اند مى‏پرسم: آيا مضرّات زايمان بيشتر بود يا بيماريهاى متعدّد و مختلفى كه در اثر استفاده از اين ابزار، ناشى شده است؟ و چه كسى جوابگوى اين‏همه جنايتِ آشكار و نهان و خواسته يا ناخواسته است؟ تبليغاتى كه براى مضرّات زايمان براه افتاده است، علاوه بر اينكه با سير خلقت و سرشت آدمى و روايات متعدّد كه سفارش بر زايمان متوالى دارند مخالف است، با نظر پزشكانِ امروز نيز مخالف است. ولى متأسّفانه نشر آراء مخالف، ‏شديدا كنترل شده، و چون مغاير با سياست كنترل جمعيّت است، در جرايد و صدا و سيما هرگز پخش نمى‏شود، مگر اندكى از آن كه از تيررس مراقبين، دور مانده است.

در تأييد اين سخن، به چند خبر پزشكى در اين زمينه توجّه فرماييد:

«باردارى زنان در دهه پنجاه سالگى، سبب طول عمر مى‏شود... پژوهشگران مى‏گويند: زايمان در دهه پنجاه سالگى، سبب پيرى ديررس و طولانى شدن عمر مى‏شود. دانشمندان معتقدند، مى‏توان طولانى شدن عمر زنان را با طولانى شدن زمان باردارى آنان مرتبط دانست.»

«روزنامه رسالت، 22/6/1376»

«باردارى در سنين جوانى، خطر ابتلا به سرطان سينه را كاهش مى‏دهد. مادرانى كه اوّلين طفل خود را در سنين جوانى به دنيا مى‏آورند، احتمالاً ژن ضدّ سرطانى در بدنشان به فعّاليّت در مى‏آيد كه از ابتلاى آنان به سرطان سينه در سالهاى بعد، جلوگيرى مى‏كند. بانوانى كه در حدود سنّ هجده سالگى صاحب نخستين فرزند شده‏اند، پنجاه درصد كمتر از ديگر بانوان، در طول عمر خود با خطر ابتلا به سرطان سينه مواجه هستند...»

«ماهنامه پيام زن، آبان ماه 1374»

«... دانشمندان غربى كشف كرده‏اند، زنان، پس از باردارى، مقاومت بيشترى در مقابل ابتلا به بيمارى سرطان پيدا مى‏كنند. باردارى، در بدن بانوان، تغييراتى دراز مدّت و يا هميشگى به وجود مى‏آورد كه در نتيجه آن، سموم و داروهاى شيميايى با سرعت بيشترى از سيستم جريان خون آنها خارج مى‏شود. به گفته متخصّصين انستيتوى ملّى سرطان‏شناسى در دانشگاه نيوجرسى آمريكا، اين اكتشاف، منشأ اثرات مهمّى در بخش سرطان‏شناسى در علم ژنتيك و همچنين نحوه دارو براى زنان خواهد شد. نتيجه تحقيقات انجام شده در اين مركز نشان مى‏دهد، آنزيم پى - 4501 از خانواده سانيوكروم كه سموم بدن را تجزيه مى‏كند، در بدن زنانى كه قبلاً باردار شده‏اند، فعّاليّت بيشترى دارد. فعّاليّت اين آنزيم كه موادّى مانند كافئين را از بدن دفع مى‏كند، در زنانى كه باردار نشده‏اند و يا از داروهاى خوراكى براى جلوگيرى از باردارى استفاده مى‏كنند، به مراتب كمتر است. آنزيمهاى ديگر از خانواده سانيوكروم، هورمونهايى مانند استروژن را توليد مى‏كنند كه در رابطه با بيمارى سرطان سينه در زنان نقش دارند. يك متخصّص جنين‏شناسى در اين باره گفت: باردارى سبب مى‏شود نحوه رفع داروها و موادّ شيميايى از بدن زنان، براى سالها و يا براى هميشه تغيير كند...»

«ماهنامه پيام زن، دى ماه 1374»

«پژوهشگران به اين نتيجه رسيده‏اند كه احتمالاً زنانى كه هرگز باردار نشده‏اند، دو برابر زنانى كه وضع حمل كرده‏اند در معرض ابتلا به بيمارى سرطان مغز قرار دارند. اين پژوهش همچنين چند گزارش قبلى را تأييد مى‏كند داير بر اينكه زنانى كه زايمان داشته‏اند، كمتر در معرض ابتلا به سرطان روده قرار دارند. يكى از پژوهشگران معتقد است كه اكثر سرطان‏هاى موجود در زنان به ترشّح هورمونهاى زنانه مربوط مى‏شود. هر ماه در رحم زن تخمكى به‏وجود مى‏آيد و در طول آن مدّت، بدن زن در معرض فعل و انفعالات و دگرگونيهاى هورمونى قرار مى‏گيرد تا زن را براى باردارى آماده سازد. ولى يك چنين دگرگونيهاى هورمونى در طول باردارى رخ نمى‏دهد و در مدّت زمانى كه زن از پستانش به كودك شير مى‏دهد، شدّت دگرگونيها تخفيف مى‏يابد. بار دارى و شيردادن به كودك، بدن زن را از دگرگونيها و تلاطمات شديد هورمونى باز مى‏دارد. يافته‏ها و نتيجه‏گيريهايى از اين نوع نشان مى‏دهد كه چرا ميزان ابتلا به بيمارى سرطان پستان در دوران معاصر رو به افزايش گذاشته است. هر ماه رحم زن تخمك ويژه باردارى را در رحم قرار مى‏دهد و پستان سهم بيشترى از دو هورمون استروژن و پروژسترون كه هورمونهاى زنانه هستند دريافت مى‏دارد. اين هورمونها پستان را هدايت مى‏كنند تا براى آماده شدن جهت توليد شير، شروع به تقسيم كنند. و مى‏دانيم كه بيمارى سرطان نيز در اصل چيزى جز تكثير ناخواسته و نابجاى سلّولها نيست. باردارى زنان و شيردادن به كودكان، از خطر تكثير سلّولهاى بى‏قاعده مى‏كاهد و در نتيجه زنان را از ابتلاى به سرطان پستان مصون مى‏دارد...»

«ماهنامه پيام زن، ارديبهشت ماه 1372»

«پزشكان با مطالعه بر روى وضعيّت جسمانى و بدنى چند زن مبتلا به آرتروز يا ورم مفاصل رماتيسمى دريافته‏اند كه در دوره باردارى، بيمارى آنها خودبخود و بدون استفاده از هرگونه دارو و درمان تازه‏اى برطرف مى‏شود...»

«روزنامه ايران، 29/7/1376»

«نتيجه تحقيقات گروهى از دانشمندان، بر روى حيوانات و انسان، حاكى‏است، هر كدام از والدين كه مراقبت از فرزند را بر عهده مى‏گيرند، عمر بيشترى دارند. پژوهشگران مؤسّسه تكنولوژى كاليفرنيا و مؤسّسه پژوهشى اسكريپس، ميزان عمر انسان و 9 گونه از حيوانات را مورد مطالعه قرار داده‏اند... پژوهشگران در نتيجه‏گيرى آورده‏اند كه معلوم مى‏شود، اين تصوّر عمومى خلاف واقع است كه مادران به دليل انرژى كه صرف پرورش فرزند مى‏كنند و به دليل خطراتى كه باردارى و وضع حمل برايشان دارد عمر كمترى نسبت به پدران دارند.»

«روزنامه ايران، 4/6/1377»

«مركز كنترل و پيشگيرى بيماريها در آمريكا با انتشار نتيجه تحقيقات خود اعلام كرد:... در حالى كه به دنيا آوردن نوزادان با فاصله سنّى بسيار كم، مى‏تواند براى سلامتى نوزاد مضرّ باشد، در عين حال، فاصله زياد بين تولّد آنها، مضرّتر است. بر اساس اعلام مركز كنترل و پيشگيرى بيماريها، هر دو حالت ممكن است باعث شود، نوزادِ وارد، نارس و يا كوچك بوده و مشكلات سلامتى دراز مدّت پيدا كند. بر اساس اين تحقيقات براى حاملگى دو باره بهتر است كه بين 18 تا 23 ماه صبر كرد. اين فاصله براى باردارى مجدّد و داشتن طفل سالم و طبيعى، ايده‏آل است. دكتر (بائويينگ‏ژو) سرپرست اين تحقيقات گفت: بدن به نحوى مى‏داند كه اين فاصله براى سلامتى نوزاد، مناسب است. تحقيقات، نشان داده است: نوزادانى كه مادرانشان بعد از شش ماه از اوّلين تولّد دوباره باردار شده‏اند، 30 تا 40 درصد با اين خطر روبرو بوده‏اند كه نوزادى نارس و يا ريز اندام داشته باشند. همچنين آن دسته از مادرانى هم كه 10 سال صبر كردند تا فرزند ديگرى به دنيا آورند، دو برابر، بيشتر در معرض اين خطر قرار گرفتند و 50 درصد با اين احتمال كه صاحب يك نوزاد نارس شوند، روبرو شدند. اين تحقيقات، بر اساس 173 هزار و 205 مورد تولّد از سال 1989 تا 1996 در ايالت (يوتا) انجام گرفت.»

«روزنامه اطّلاعات، 12/12/1377»

آنچه از اين اخبار بدست مى‏آيد اين است كه فاصله بين دو باردارى، كه پس از آن، «بدن به نحوى مى‏داند كه بايد باردار شود»، همان مدّت‏زمان شيردهى است. و طبق نظر پزشكان، يكى از عوامل جلوگيرى از باردارى كه داراى درصد بالايى مى‏باشد، شيردهى است. اگرچه اين تحقيق نتيجه تازه‏اى در بر ندارد بلكه اشاره به سير طبيعى دوران پس از باردارى است. ولى اگر كسى تابع تحقيقات پزشكى باشد، با اين تحقيق و ساير تحقيقاتى كه ذكر شد، معلوم مى‏شود كه سير طبيعى زايمان بايد ادامه يابد. در غير اين صورت مشكلات فراوانى دامنگير مادر و كودك خواهد شد. اگرچه ما تعبّدى نسبت به نظرات پزشكان نداريم، و با ديدن اين همه مصلحت‏انديشى، علم پزشكى، اعتبارش را از دست داده است. ولى اگر بناست كه نظر پزشكان براى زيانِ باردارى، معيار و ملاك باشد، نظرات خلاف آن نيز بايد به طريق اولى معيار و ملاك باشد. چون در راستاى نظم خلقت است، و در نظم خلقت، که شاهکار خلاق عالم است، اشتباهى نيست. در جمع بندى اين نظرات آنچه لازم است گفته شود اين است كه: بهترين راه براى رسيدن به حقيقت، آن است كه از سرچشمه زلال حقيقت يعنى معارف قرآن و عترت سيراب شويم. در غير اين‏صورت، سراب را آب پنداشته و به اميد رسيدن به آن، هميشه تشنه، و وجودمان سرشار از رنج و تعب خواهد بود.

با كمال تأسّف، مسؤولان و مبلّغان مذهبى ما نيز همچون گروه كثيرى از مردم، در مسير سيلاب تجدّد گرايى كه از غرب سرازير شده است دست و پا مى‏زنند و در اثر غرق شدن در اين سيلاب، نداى قرآن و سفارشات معصومين عليهم السلام را نمى‏شنوند. زيرا تصوّرشان اين است كه در دنياى تجددگرايي امروز، مطرح كردن فرمايشات و سفارشات رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم، و عترت آن حضرت، تحجّر و عار است و باعث انزواى بين المللى آنان مى‏شود و ممكن است ايشان را در ملعبه‏هاى جهانى راه ندهند. دشمن نيز اين نقطه‏ضعف را دريافته و با تمام توان وارد عمل شده است. دبير كلّ وزارت مستعمرات انگليس به آقاى همفر، جاسوسى انگليسى مى‏گويد:

«اى همفر! در سفر آينده دو هدف اساسى در پيش دارى: 1 - نقطه ضعف مسلمانها را درك كنى، و ببينى از چه راهى مى‏توانيم در داخله آنان رخنه كنيم، و ريشه آنان را بكنيم. زيرا اساس پيروزى بر دشمن همين است...»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 57»

و اكنون همين سياست مو به مو، توسّط غرب جنايتكار، در كشورهاى اسلامى بويژه ايران اعمال مى‏شود. به همين دليل غربيها جنجال به‏پا مى‏كنند و مى‏گويند:

«در ايران حقوق بشر را با بريدن دست دزد پايمال مى‏كنند».

در نتيجه اين جنجال، براى تبعيّت از قوانين حقوق بشر، سارق، مجازات نشده و هر روز آمار سرقت و سارقان، رو به افزايش است. و سپس اهل نظر حكم مى‏كنند كه، دزدى، ريشه در تربيت خانوادگى، برخوردهاى والدين، كمبود محبّت، و افزايش جمعيّت دارد. غربيها بانگ سر مى‏دهند كه:

«حقوق زنان در ايران پايمال مى‏شود».

و نتيجه‏اش اين مى‏شود كه زنان ايران، سريعاً و بدون محاسبه صحيح، وارد هر صحنه اي مى‏شوند، هرچه بادا باد. كه نكند خداى ناكرده مارا واپس‏گرا معرّفى كنند. غربيها مى‏گويند:

«به خاطر سنگسار حقوق زنان از بين رفت».

نتيجه‏اش آن مى‏شود كه با تعطيلي مجازات زناکاران، آمار زنا و فساد اخلاقي سر به فلك مى‏كشد و... . اين در حالى است كه در كشور عربستان سعودى با وجودى كه وهّابيان در مسند قدرتند، هم دست دزد قطع مى‏شود و هم زناكار سنگسار مى‏شود؛ زنان نيز حقّ رانندگى ندارند چه رسد به شركت در پستهاى دولتى. در عين حال هيچ‏كس به آنها نمى‏گويد حقوق بشر را پايمال كرده‏ايد. و آنان طبق خواسته خودشان، كشورشان را اداره مى‏كنند. اكنون اگر دشمنان، مارا در خواندن نماز مسخره كنند و آداب اسلامى را ضدّ حقوق بشر بدانند، عكس العمل ما چه خواهد بود؟ لابد براى اينكه ما را در زمره كسانى بدانند كه تا حدودى به دروازه تمدّن نزديك شده‏اند، نماز را تعطيل مى‏كنيم! و اكنون كه فرامين الهى و سفارشات رسول گرامى اسلام، و روايات ائمّه هدى عليهم السلام با معيارهاى غربى امروز سازش ندارد، به راحتى دست از آنها كشيده و فقط در مجالس خانگى، آنهم به صورت دست و پا شكسته آنها را مطرح مى‏كنيم! عاقبتِ دور شدن از حقيقتى كه در چارچوب دين و سفارشات معصومين عليهم السّلام جاى دارد، سقوطِ اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى، جسمى و روانى است كه شاهد آن هستيم. و تا زمانى كه به سرچشمه زلال حقيقت برنگرديم، چاره اي نداريم و مجبوريم كه از گنداب بوجود آمده از تمدّن غرب بنوشيم و پيامد نكبت‏بار آنرا چه بخواهيم و چه نخواهيم، بچشيم. 
 

* تشكّر و قدردانى :

آرى اين تلاش چشمگير براى قطع نسل شيعيان ايران، جدّاً سزاوار قدردانى اربابان است. و ما اگرچه در ساير امور، هميشه عقب‏افتاده‏ايم ولى در اجراى سياست كنترل جمعيّت مسلمانان، بحمداللّه گوى سبقت را از تمام كشورها ربوديم و منتظر تشويقهاى غرب مانديم! و ناگهان شنيديم كه:

«راديو دولتى انگليس طىّ گزارشى اعلام كرد: فقط يكى از درمانگاههاى تهران، در طول 4 سال گذشته بيش از 12 هزار مرد را در چارچوب برنامه كنترل جمعيّت، عقيم كرده است. اين راديو در گزارش خود، پيشرفت برنامه كنترل جمعيّت در ايران را با خوشحالى ستود.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 30/7/1376»

«راديو دولتى انگليس، بى بى سى، در گزارشى از نتايج آمارگيرى نفوس و مسكن در جمهورى اسلامى ايران از اينكه برنامه كنترل جمعيّت در اين كشور منجر به كاهش رشد جمعيّت شده، ابراز خوشحالى كرد...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 26/10/1375»

«دفتر صندوق جمعيّت ملل متّحد گفت: جمهورى اسلامى ايران در برنامه‏هاى تنظيم خانواده، موفقيّت چشمگيرى داشته است...»

«روزنامه اطّلاعات، 21/4/1375»

«مديريّت جمعيّت‏شناسى واشنگتن: ايران در زمينه كنترل جمعيّت برنامه‏هاى چشمگيرى داشته است... اين دانشمند... گفت كه طىّ چند ساله اخير كنترل جمعيّت در ايران به گونه‏اى است كه هيچ كشورى در جهان قادر نبوده است در چنين مدّت زمانى، اين‏چنين رشد عظيم جمعيّت خود را كاهش دهد.»

«روزنامه همشهرى، 22/4/1376»

«نماينده صندوق جمعيّت ملل متّحد در جمهورى اسلامى ايران، آقاى شويون‏سو، از ايران به عنوان يكى از كشورهاى مهمّى كه برنامه عمل كنفرانس جمعيّت و توسعه كه در سال 1994 در شهر قاهره برگزار شد را فعّالانه اجرا مى‏كند تقدير بعمل آورد...»

«روزنامه ابرار، 23/4/1375»

«مؤسّسه ملّى مطالعات جمعيّتى كه مركز آن در پاريس است، در گزارشى كه منتشر ساخت، اعلام كرد: از سال 1986، نرخ بارورى در ايران با حمايت دولت جمهورى اسلامى، كاهش چشمگيرى داشته است... دولت نيز بطور علنى خود را به كنترل زاد و ولد متعهّد ساخته است... امروزه عقيم كردن مردان نيز مورد تشويق قرار گرفته است.»

«روزنامه خراسان، 7/9/1375»

در اين گزارش، دو نكته جلب توجّه مى‏كند: نكته اوّل، مسأله علنى بودن كنترل جمعيّت است كه اميدواريم مسؤولان نظام، به مبارزه علنى با رشد جمعيّت اكتفا كرده و فكر مبارزه غير علنى را در سر نپرورانند. نكته دوّمى كه در اين گزارش آمده است، عقيم كردن مردان است كه در نظر نويسنده گزارش، يعنى خانم مارى لاديه فولادى، تشويق براى عقيم كردن مردان بسيار عجيب آمده است. او از اين مسأله غافل است كه با استفاده از تبليغات ويژه در ايران، عقيم كردن مردان و زنان بسيار سهل‏تر از آن است كه غربيان فكر مى‏كردند. عقيم کردن مردان و زنان که سهل است، اگر ما را مجبور کنند، گوسفندانمان را نيز عقيم مي کنيم تا جمعيت علف خواران روي کره خاک، منفجر نشود، و علف براي نسل آينده گوسفندان نگهداري شود!

و مسألة اصلي و قابل توجه اينكه: ارج و قرب ما آنقدر بالا رفته كه انگليس و آمريكا نيز از ما قدرداني كردند و اقدامات مارا در كنترل نسل ستودند. چه از اين بهتر ؟! به دنباله تشكّرات توجّه فرماييد:

«روزنامه لوس‏آنجلس تايمز در گزارشى در باره روشهاى كنترل جمعيّت در ايران... نوشت: گروههاى كنترل جمعيّت در جهان، بيشترين امتياز را در كنترل جمعيّت، به ايران داده‏اند... در ايران بعد از تبليغات وسيع دولت و فراهم سازىِ امكانات، روز به روز بر تعداد مردمى كه داوطلبانه براى محدود ساختن بارورى خود اقدام مى‏كنند، افزوده شده است...»

«روزنامه صبح خانواده، 23/2/1377»

«از طرف سازمان ملل، ايران كشور نمونه در برنامه تنظيم خانواده شد.»

«هفته‏نامه زن روز، 23/12/1376»

«دكتر نفيس صدّيق نيز از نقش خوب و مثبت ايران براى كمك به برنامه‏هاى اصلاح ساختار جمعيّتى، تقدير كرد.»

«هفته‏نامه زن روز، 26/7/1376»

«به گزارش آسوشيتدپرس از واشنگتن، آمريكا در سال گذشته، به دليل رهبريّت ناموفّق سياسى در زمينه سياستهاى جمعيّتى، در رأس فهرست كشورهاى ناموفّق قرار داشت... در اين فهرست، ايران به همراه اندونزى، بنگلادش، پرو، زيمبابوه، به خاطر ايجاد امكان دسترسى بيشتر به خدمات تنظيم خانواده مورد ستايش قرار گرفته است...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 16/12/1372»

تقديرها فراوان است. آنچه كه مرا بر آن داشت تا تعدادى از آنها را يادآور شوم، اين بود كه معلوم شود چه كسانى از كنترل جمعيّت در ايران شاد شده و لبخند رضايت بر لبانشان نقش بسته است. كه ملاحظه فرموديد: انگليس، آمريكا و سازمان ملل، كاملاً اظهار رضايت كرده و موفقيّت ايران را در اين اقدام ستوده‏اند! در پى صدها تعريف و تمجيد و تشويق در همين راستا، آقاى دكتر مرندى (وزير بهداشت و درمان) به خود اميدوار شده و از اينكه توانسته است اين خدمت شايسته را به آرزومندان قطع نسل مسلمانان، ارائه دهد بسيار خرسند گشته و در كمال خرسندى سر از پا نشناخته، افاضه فرمودند كه:

«... حتّى شعار دو فرزند كافى است، به يك فرزند تغيير يابد.»

«روزنامه سلام، 22/4/1376»

و آنگاه مجامع غربى براى آنكه قدردانيهاى خود را رسميّتِ بيشترى بخشند، تصميم گرفتند كه به پاس خدمات آقاى مرندى به جامعه غرب، و برای پرداختن دستمزد خوش رقصيهای اين ابر جنايتکار نرم بر، به خاطر موفقيت و پيروزي در اين جنگ بى‏صدا، جايزه‏اى ناقابل به عنوان شاباش به او تقديم كنند. تا شايد بتواند شعار «يك فرزند كافى است» را عملى سازد. كه البتّه اكنون كه در مرداد ماه سال 1379 به‏سر مى‏بريم، تبليغات براى اين شعار، آغاز شده و روزبروز حجم گسترده‏اى مى‏يابد. هرچند با وجود تورّم و فشار اقتصادى كه در پيروى از دستورات بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و جنايتكاران غربى، توسط جنايتکاران داخلي بر مردم وارد مى‏شود، كار به جايى رسيده كه همان يك فرزند هم برايشان زياد است. پس بهتر است كه آقاى مرندى و امثال او، براي اجراي يک طرح جامع اختة عمومي، به گونه اي اساسى‏تر فکر کنند و مردم را از بند همان يك فرزند هم خلاص فرمايند. اللهم وفقه لما يحب الغرب و يرضی. و آن گونه که از ظاهر امر پيداست، موفقيت در اين امر نيز چندان نيازي به زحمت طاقت فرسا ندارد. لطفاً توجّه فرماييد:

«دكتر فريبرز رئيس دانا استاد دانشگاه طباطبايى گفت: سنگينى هزينه زندگى مهمترين علّت كاهش نرخ رشد جمعيّت، در كشور است. وى با ارائه مقاله‏اى در سوّمين سمينار ملّى آمارهاى حياتى افزود: سطح زندگى تأثير مستقيمى بر ازدواج و كنترل زاد و ولد دارد.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 27/11/1377»

اين فرمايش، از حيث تئوري بسيار بديهي است. اما از حيث عملي، نکند خداي ناکرده، فشارهاي اقتصادي که ملت مظلوم ايران با آن دست به گريبان است، و گره هايي که در تشکيل و ادامه زندگي مردم ايجاد شده و مي شود، به هدف ايجاد مقدمه واجب باشد!!! بگذريم... در هر صورت، مراسم اعطاى جايزه به آقاي دکتر مرندي برگزار شد و:

«خانم لوئيس فرشت قائم مقام دبير كلّ سازمان ملل در پيامى كه توسّط خانم گليان سورنسن مشاور دبير كلّ اين سازمان در امور خارجه، در مراسم اعطاى جايزه جمعيّت به دكتر عليرضا مرندى قرائت شد گفت: جايزه جمعيّت سازمان ملل در سال 1981، به منظور ارتقاى آگاهى در باره پيامدهاى اقتصادى و اجتماعى افزايش جمعيّت خاصّه در زمينه توسعه، بنيانگذارى شد... وى افزود:... دكتر مرندى در بحث‏هاى خود با رهبران مذهبى، توجّه آنان را به اين نكته جلب كرد كه كنترل جمعيّت مغايرتى با روح مذهب ندارد، و تلاش وى در اين باره باعث شد، نرخ رشد جمعيّت در ايران از 3/2 درصد در سال 1986، به 4/1 درصد در سال 1997 كاهش يابد...»

«روزنامه اطّلاعات، 20/3/1378»

مبارک است انشاء الله.

در اين مراسم، علاوه بر اعطاى جايزه، تلويحاً يك درجه كارشناسى مذهبى هم به آقاى مرندى پيش‏كش شده است. اگرچه در عبارت «رهبران مذهبى»، نوع مذهب قيد نشده است! و چه جالب است که يک نفر کارنشناس مذهبي، به هزاران کارشناس مذهبي تفهيم کند، که کنترل جمعيت، با روح مذهب، مغايرتي ندارد! با وجود اين کارشناسان مذهبي، فاتحه تمام مذاهب را بايد خواند. كارگزاران غربىِ كنترل جمعيّت، پس از آنكه ديدند ايران موفقيّت خوبى در اين راستا کسب کرده، آن را به عنوان الگو براى ساير كشورهاى اسلامى معرّفى كردند. توجّه کنيد:

«مدير بخش آسيا و اقيانوسيّه صندوق جمعيّت سازمان ملل متّحد، فعّاليّتهاى جمعيّت و تنظيم خانواده در ايران را الگويى براى كشورهاى آسيا و اقيانوسيّه دانست...»

«روزنامه همشهرى، 7/8/1378»

«نماينده صندوق جمعيّت ملل متّحد گفت: جمهورى اسلامى ايران در زمينه تنظيم خانواده و بهداشت، الگوى مناسبى براى ديگر كشورهاى اسلامى است...»

«روزنامه ايران، 30/3/1375»

 هـ : آموزش نسل جوان :

يكى از نگرانيهايى كه انگليسى‏ها و عليرضا مرندى را آزار مى‏داد مسأله افزايش جمعيّت در سالهاي آينده بود. توجّه كنيد:

«راديو دولتى انگليس، بى بى سى، در گزارشى از نتايج آمارگيرى نفوس و مسكن در جمهورى اسلامى ايران، از اينكه برنامه كنترل جمعيّت در اين كشور منجر به كاهش رشد جمعيّت شده ابراز خوشحالى كرد. اين راديو در پايان همين گزارش نگرانى خود را از احتمال افزايش ميزان رشد جمعيّت ايران در سالهاى آينده ابراز داشت.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 26/10/1375»

«دكتر عليرضا مرندى، گفت:... اگر برنامه كنترل جمعيّت، به صورت جدّى دنبال نشود و 13 ميليون زوج جوان با آموزشهاى ما فقط دو فرزند داشته باشند، ظرف 10 سال آينده، جمعيّت، باز هم افزايش خواهد يافت.»

«هفته‏نامه اميد جوان، 7/5/1375»

و نيز گفت:

«چنانچه برنامه‏ريزيهاى صحيح و اقدامات لازم صورت نگيرد با ورود 32 ميليون جوان به عرصه‏هاى زندگى مشترك و تشكيل خانواده باز هم ميزان جمعيّت رو به فزونى مى‏رود. دكتر مرندى گفت: زوجهاى آينده حتّى اگر بخواهند دو فرزند هم داشته باشند در 20 سال آينده 32 ميليون نفر به جمعيّت كشور اضافه خواهد شد.»

«روزنامه سلام، 22/4/1376»

براى رفع اين نگرانى از چهره‏هاى فعّال اين سياست، يك راه حلّ جدّى و مؤثر لازم بود. اين راه حل را در اجلاس جهانى زن در پكن كه در سال 1374 برگزار شد جستجو مي كنيم. در اجلاس مذكور، و نيز اجلاس جمعيّت و توسعه كه در شهر قاهره برگزار شد، راهكارهاى فراوانى ارائه گشت. از جمله: همجنس بازى، سقط جنين، آموزش جنسى (که منجر به تولد فرزند نشود)، خودارضائى، بى‏عفّتى و... كه پذيرش رسمى بعضى از اين فاكتورها (فکر مي کنم 92 يا 72 ماده از حدود 300 ماده) توسّط نمايندگان كشورمان با مشكلاتى همراه بود. زيرا اين فاکتورها، به حدي شنيع بودند که پذيرش آنها در شأن يک مذهبي غير مسلمان هم نبود چه رسد به مسلمان!ولى مواد کنوانسيون، به گونه اي طراحي شده بودند که با پذيرش برخي از فاكتورها، بقيّه نيز خودبخود عملى مى‏شد. و با تصويب قطعنامه مربوطه، همه كشورها هرچند در دراز مدّت، عملاً ملزم به رعايت تمام موادّ آن خواهند شد! در اجلاس جهانى زن در پكن:

«... پيرامون مسؤوليّت و وظيفه والدين براى نظارت بر آموزش بهداشت جنسى و بهداشت بارورى در 22 مورد سند، اشاره شده است...»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 22/6/1374»

عبارت «آموزش بهداشت جنسى و بهداشت بارورى» براى تمام دست‏اندركاران سياست كنترل جمعيّت، عبارت تعريف شده‏اى‏است و ابهامى ندارد. و لذا تقريباً چهل روز پس از برگزارى اين كنفرانس و در راستاى فرامين تصويبى آن:

«در جلسه علمى ارتقاى بهداشت روانى دانش‏آموزان تهران اعلام شد كه از اوّل آبانماه سال جارى به 190 هزار دانش‏آموز سال چهارم دبيرستانهاى دخترانه سراسر كشور، آموزشهاى مربوط به كنترل و تنظيم خانواده داده مى‏شود...»

«هفته‏نامه صبح، 2/8/1374»

و اين آموزشها، چه غوغايي در درون جوانان مجرد که تمام وجودشان سرشار از شهوت است، ايجاد کرده و مي کند؟! و چه پيامدهايي را به دنبال داشته و دارد؟! اين را در ميزان آمار فساد جستجو کنيد... به هر حال، تأكيدات مختلف در زمينه آموزش جوانان همچنان ادامه داشت:

«خانم جوديت مك‏كى، نويسنده اطلس بهداشت جهانى، خطاب به كشورهاى رو به رشد گفت: دختران را آموزش دهيد وگرنه هرگز از تنگدستى و فلاكت و فقر بهداشتى رهايى نمى‏يابيد... اگر شما به زنان تعليم و تربيت ندهيد، مسائل به شكل پيچيده‏اى از كنترل خارج مى‏شود. او افزود: زنان با سواد، برنامه‏هاى تنظيم خانواده را بهتر مى‏پذيرند.»

«روزنامه رسالت، 3/6/1375»

«سرويس جهانى بى. بى. سى، با هماهنگى بنياد جهانى خانواده، اقدام به پخش برنامه‏هايى به اصطلاح تربيتى و آموزش در خصوص مسائل جنسى و جلوگيرى از باردارى در كشورهاى مسلمان نموده است. اين برنامه‏ها كه به زبانهايى چون فارسى، انگليسى، اردو، پشتو، بنگالى، و غيره پخش مى‏شوند، مجموعه آنها نيز اخيراً به صورت يك كتابچه و با عنوان (راز جنسيّت) نيز به چاپ رسيده كه حاوى مباحثى چون تشويق افراد به خودارضايى، طرح و تأييد همجنس بازى و بحث و گفتگوى آزاد در خصوص مسائل جنسى مى‏باشد، كه تعداى از آنها نيز به زبان فارسى تنظيم شده و به داخل كشور ارسال گرديده‏اند. توطئه جديد اين مراكز در حالى شروع شده كه برخى اشخاص در محافل داخلى نيز سعى دارند با توسّل به بهانه‏هايى چون كنترل جمعيّت، ضرورت آموزش مسائل جنسى به جوانان را در سطح مدارس طرح كرده و در اين زمينه جزواتى نيز به منظور توزيع در مدارس فراهم آورده‏اند.»

«ماهنامه صبح، بهمن ماه 1375»

پس از اين دستورات، و تأكيدات و تبليغات:

«... تنظيم خانواده و جمعيّت، به عنوان واحد درسى به مجموعه درسهاى عمومى رشته‏هاى تحصيلى مقاطع كاردانى، كارشناسى و كارشناسى ارشد پيوسته، افزوده شده است. بر اساس اين تنظيم كه از سوى شوراى عالى برنامه ريزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى اتّخاذ شده است، گذراندن اين درس براى تمامى دانشجويان كه از ابتداى سال تحصيلى 77 – 78 وارد دانشگاه مى‏شوند الزامى است...»

«روزنامه ايران، 10/12/1376»

لطفاً به تاريخ نشر اخبار، توجّه كرده و راحت تر نتيجه بگيريد. نگرانى انگليس و آقاى مرندى، ظاهراً با اين تدبير حل شده است. زيرا دختران و پسران جوان، در دبيرستان و دانشگاه، تحت تعليم و تدريس واحدهاى تنظيم خانواده قرار گرفته‏اند. آمار پيشرفت مفاسد اخلاقى، پس از اجراى اين طرح، در دست مسؤولين امر است و ما از آن، اطّلاع دقيقى نداريم. اما: «آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است»؟ ولی قضيه به اينجا ختم نشد. و براى آنكه احياناً تمرّدى از سوى مسؤولين ما سر نزند، و خداى ناكرده سستى در كار نشان ندهند دستور العملهايي از سوي بزرگترها ارائه شد. توجه کنيد:

«برنامه پنج ساله سوّم صندوق جمعيّت ملل متّحد براى جمهورى اسلامى ايران تشريح شد. به گزارش ايرنا، محمّد مصلح الدّين نماينده جديد صندوق جمعيّت ملل متّحد در ايران، ديروز در جمع خبرنگاران، بهبود كيفيّت خدمات بهداشتى تنظيم خانواده و گنجاندن مطالب آموزشى مسايل جمعيّتى در كتب درسى به ويژه در مناطق دور افتاده كشور را از جمله برنامه‏هاى اين صندوق ذكر كرد.»

«روزنامه قدس، 17/4/1378»

و معنايش اين است كه سايه به سايه و لحظه به لحظه مراقب حركات مسؤولين ما هستند كه نكند خداي ناکرده وظيفه جهانىِ خود را فراموش كرده، و يا آنطور كه بايد، از عهده انجامش بر نيايند.

هجوم آرام و خواب غفلت 9- زنان قويترين اهرم

و : زنان، قوى‏ترين اهرم :

يكى از قوى‏ترين اهرمهاى غرب، بلکه قوي ترين اهرم، براى تحميل اهدافى چون فرهنگ غربى، شيوع بيكارى در جوامع مسلمان، انحطاط اخلاقى با درصد بسيار بالا، ضربه شديد اقتصادى، سست كردن بنيان خانواده درمسلمانان و... و به هر حال دست يافتن به هدف مهار جمعيّت مسلمانان، طرح مسائل مربوط به زنان از سوي مجامع غربي و بين الملي است. اين ترفند غرب، يكى از بهترين راهها براى رسيدن به اهداف پيش‏بينى شده آنها است و براى مسؤولين ما، بهترين اهرم براى عمل به تعهّدات خود به سازمان ملل متّحد در زمينه كنترل جمعيّت. شايد اين سؤال پيش آيد كه مطرح ساختن مسائل مربوط به زنان، چه ارتباطى به اهداف فوق دارد؟ براى رسيدن به پاسخى درست، به اظهارات آقاي همفر توجّه فرماييد:

«راستى كه چه سخن طلائى و زيبايى بود كه به هنگام وداع، وزير مستعمرات، به من گفت: "ما اسپانيا را از كفّار - منظورش، مسلمانان است - به‏وسيله شراب و فحشاء پس گرفتيم؛ و بايد بكوشيم تا بقيّه كشورهاى خود را نيز به وسيله اين دو نيروى عظيم، پس بگيريم.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 88»

اهداف مجامع غربي، تحت عنوان «دفاع از حقوق زنان»، به انحاء مختلف از جمله موارد زير، بر كشور حاكم شد:

1 - نقش زنان در توسعه.
2 - رفع تبعيض بين زنان و مردان.
3 - مشاغل زنان.
4 - بهبود وضعيّت اقتصادى زنان.
5 - ورزش زنان.
6 - تحصيلات زنان و دختران.
7 - جلوگيرى از ازدواج زودرس دختران.
8 - جلوگيرى از زايمان زودرس.
9 - جلوگيرى از زايمان ديررس.
10 - جلوگيرى از مرگ و مير زنان. و...

فهرست فوق بر حسب ظاهر، بسيار موجه به نظر مي رسد. ولي اهدافي که از آنها دنبال مي شود، چه خانمان برانداز است!!! چند مورد جامع از اين مسائل را به اختصار، بررسى مى‏كنيم.

 

* اشتغال زنان :

  اين جمله ظاهر فريب، چيست و چه پيامدهايي را به دنبال داشته و دارد؟ همانگونه كه اشاره شد، جوامع غربى با محوريّت سازمان ملل متّحد، براى پيشبرد اهداف خود در كنترل جمعيّت، مسأله «توسعه» را مطرح كردند. توسعه اقتصادي و فرهنگي! و گفتند كه ميان توسعه و رشد جمعيّت يك تضادّ همه‏جانبه است؛ و با وجود رشد جمعيّت، توسعه امكان‏پذير نيست؛ و براى كسانى كه مى‏خواهند در راه توسعه گام بردارند، كاهش جمعيّت و پايين آوردن نرخ رشد جمعيّت، يكى از لوازم گام نهادن در مسير توسعه مى‏باشد. در زمينه اشتغال زنان نيز براى اينكه بتوانند ما را وادار به برآوردن خواسته‏هايشان كنند، مسأله توسعه را مطرح كرده و از کانال سازمان ملل، با زبان خانم دکتر نفيس صديق گفتند:

«نقش زن تنها به بچّه‏زاييدن منحصر نيست و هر كشورى كه مى‏خواهد در راه توسعه گام بردارد نمى‏تواند با نيمى از جمعيّت خويش اين راه را بپيمايد.»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 123، بنقل از روزنامه جمهورى، 7/7/1369 تا 4/8/1369»

و همچنين: «نماينده سازمان خوار و بار و كشاورزى جهانى، (فائو) آمادگى اين سازمان را براى همكارى با وزارت جهاد سازندگى در زمينه طرحهاى تنظيم خانواده و اشتغال زنان روستايى اعلام كرد...»

«روزنامه ايران، 23/2/1374»

«در سال 1994 - يعنى 1373 هجرى شمسى -، زنان با برگزارى و شركت در نشست بين المللى جمعيّت و توسعه سازمان ملل (ICPD) تصميم به مراقبت و كنترل بيشتر از جان و زندگى خويش گرفتند. در آن هنگام، اتّحادى از 10 سازمان مربوط به زنان در سراسر جهان پيش نويس طرحى را در باره سياستهاى جمعيّتى، تقديم نمايندگان حاضر در نشست بين المللى جمعيّت و توسعه سازمان ملل نمودند كه بخشى از آن، در باره دسترسى به مراقبت‏هاى ويژه بهداشت باردارى، امكانات جلوگيرى از باردارى و پيشگيرى و درمان بيماريهاى آميزشى بود. سازمانهاى توسعه و بهداشت در سراسر جهان، هم اكنون به اين نكته پى برده‏اند كه بايستى بهداشت باردارى زنان حتّى پيش از تولّد يك دختر، مورد توجّه قرار بگيرد. به اين شكل كه به تغذيه سالم مادران، ارزش نهادن به اطفال دختر، تحصيل دختران جوان، اشتغال زنان و توجّه به زنان سالمند، اهميّت قايل شد. اين كار (توجّه به بهداشت بارورى) هنگامى ميسّر خواهد شد كه به تغذيه مناسب و صحيح مادران در تمامى مراحل سنّى اهميّت داده شود و پيشرفتى كلّى در زمينه موقعيّت اجتماعى و اقتصادى زنان در تمامى جوامع انجام پذيرد.»

«روزنامه قدس، 6/7/1377به نقل ازCoveg concerns: ref »

پيش از تذكّر چند خبر ديگر كه جنبه دستور كار در امور زنان دارند، فهرستى از نكته‏هاى قابل توجّه خبر فوق را يادآور مى‏شوم. اميد است شما با توجّه به سوابق ذهنى و مطالعاتى خود، به هويّت اين نكات پى ببريد:

1 - برگزارى كنفرانس جمعيّت و توسعه توسّط سازمان ملل.
2 - هويّت زنان شركت كننده در اين كنفرانس.
3 - منظور از مراقبت و كنترل از جان و زندگى.
4 - منظور از بهداشت باردارى.
5 - منظور از تغذيه سالم مادران.
6 - منظور از ارزش نهادن به اطفال دختر.
7 - تحصيل دختران جوان.
8 - توجّه به زنان سالمند.

شايد مسؤولين ما گمان مى‏كنند كه اين كنفرانس از روى دلسوزى، از سوى سازمان ملل برگزار شده و نمايندگان تمام زنان دنيا در آن حضور داشته‏اند و تصميم آنها در واقع همان تصميم زنان دنياست! و موادّ آن نيز از روى دلسوزى تدوين شده است. و لابد جملات بالا كه معانى مختلفى دارند، را حمل به ظاهر كرده، و بر اساس حجيّتِ ظواهر، ظاهر اين كلمات را گرفته‏اند. ولى اميدواريم شما روى تك‏تك موادّ فوق، توجّه خاص مبذول داشته و به سادگى از آن نگذريد.

«توصيه‏هاى سازمان ملل در مورد برنامه‏هاى تنظيم خانواده:
1 - روشنگرى و تبليغ در مورد سهم حياتى زنان در توسعه:...
2 - افزايش توليد اقتصادى زنان و كاهش بار مسؤوليّت دوگانه آنها:...
3 - ارائه تسهيلات تنظيم خانواده:...
4 - بهبود سلامت زنان:...
5 - گسترش آموزش:...
6 - برابرى فرصتها:...
7 - اهداف مورد نظر براى سال 2000 ميلادى: اهداف ويژه‏اى مورد نياز است تا بتوان نسبت به پيشرفت تكميلى اين توصيه‏ها اطمينان حاصل كرد. جهت تحقّق اين اهداف، صندوق فعّاليّتهاى جمعيّتى سازمان ملل، توجّه و اهتمام به موارد مشروحه ذيل را به دولتها پيشنهاد كرده است:

- كمكهاى بين المللى برنامه‏هاى تنظيم خانواده را در حدّ معقولى افزايش دهند.
- تنظيم خانواده را يك اولويّت قلمداد و معرّفى كنند...
- افزايش ميزان ثبت نام دختران در مدارس ابتدايى به حدّ اقلّ 75 درصد تا سال 2000...
- توسعه و گسترش ثبت نام دختران در دبيرستان، به حدّ اقلّ 60 درصد تا سال 2000...
- مبارزه با بى‏سوادى زنان به نحوى باشد كه تا سال 2000 حدّ اقل 70 درصد آنها قادر به خواندن و نوشتن گردند.»

«كتاب بهداشت و تنظيم خانواده، صفحه 164»

«نماينده صندوق جمعيّت ملل متّحد در جمهورى اسلامى ايران، آقاى شويون‏سو... خطاب به سمينار جمعيّت و توسعه كه امروز به مناسبت روز جهانى جمعيّت، مطابق با 11 جولاى، با سخنان وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، دكتر مرندى افتتاح گرديد سخن مى‏گفت افزود:... در جريان اجراى برنامه‏هاى ما، به مسأله زنان توجّه خاص معطوف خواهد شد. بايد كوشش به عمل آيد تا زنان، به منابع مالى، آموزش و امكانات شغلى بيشتر دسترسى داشته باشند. اين شيوه، آنها را قادر خواهد ساخت تا در موضوعات مرتبط با حقوق بارورى، تصميمات آزادنه و آگاهانه اتّخاذ كنند.»

«روزنامه ابرار، 23/4/1375»

و در راستاى اجراى اين دستورات اكيد، مخصوصاً دستور خانم نفيس صدّيق كه در سال 1369 ابلاغ شده بود، «شهلا حبيبى مشاور رئيس جمهور در امور زنان در گفتگو با دكتر نفيس صدّيق، مدير اجرايى صندوق جمعيّت سازمان ملل، سرمايه‏گذارى جدّى و مؤثّر براى زنان و خانواده را عامل پيشرفت و توسعه جوامع دانست. شهلا حبيبى در اين ديدار ضمن ابراز خوشحالى از اينكه يك زن آگاه و مسلمان در رأس صندوق جمعيّت سازمان ملل قرار دارد افزود: صندوق سازمان ملل بايد حركتهاى فرهنگى را در رأس اقدامات خود قرار دهد. مدير اجرايى صندوق جمعيّت سازمان ملل گفت:... زنان جهان سوّم بايد خود سخنگوى مسائل و مشكلاتشان بوده و در كنفرانسهاى مربوطه در قالب انجمنهاى غير دولتى بطور فعّال شركت كنند. مشاور رئيس جمهور در امور زنان، آمادگى جمهورى اسلامى ايران را براى اجراى طرحهاى مشترك با آن صندوق و تشكيل كميسيون جمعيّت، بر محور خانواده، مادر و كودك اعلام كرد.»

«ماهنامه پيام زن، آبان ماه 1372»

اظهارات خانم شهلا حبيبى، در واقع درخواست اكيد سرمايه گذارى مالى، از سوى سازمان ملل براى تحقق هدفي است كه در گفتار پيشين نفيس صدّيق ملاحظه فرموديد. و ظاهراً براى اين منظور نيز، به وامهاى كلان با بازپرداخت سنگين و همچنين كمكهاى بشردوستانه سازمان ملل نياز مبرم داريم! پس از آن، آقاى حبيبى[1] نيز كلمات دكتر نفيس صدّيق مبنى بر اينكه نمى‏توان فقط با نيمى از جمعيّت، در راه توسعه گام برداشت را تكرار مى‏كند و زنان را تشويق و تحريص به گام برداشتن در اين راه مى‏نمايد. توجّه كنيد:

«معاون اوّل رئيس جمهور، در جمع خانواده‏هاى ايثارگران و اعضاى كميسيون بانوان استان يزد گفت: بانوان كشور بايد آماده احراز مشاغل اجتماعى در سطح بالا باشند. دكتر حبيبى با اشاره به نقش بانوان در طول هشت سال دفاع مقدّس و عرصه زندگى افزود، جامعه ما در شرايطى نيست كه نيمى از جمعيّت كشور در خانه باشند. وى يادآور شد: اشتغال زنان در بيرون از خانه بايد در زمينه افزايش رشد توليد ناخالصى ملّى باشد و شغلهايى كه اهميّت اجتماعى بيشترى دارد به بانوان واگذار شود. وى بر ارتقاء كارايى زنان در كشور تأكيد كرد و افزود در كميسيونهاى بانوان، آموزشهاى فنّى و حرفه‏اى بايد جدّى گرفته شود كه آنان به هنگام كار، در محدوديّت كمترى قرار گيرند.»

«هفته‏نامه زن روز، 8/10/1375»

«... علايى حسينى عضو هيأت مديره دانشگاه پيام نور مشهد...: تحقّق افزايش بهره‏ورى و توسعه انسانى، جز از رهگذر برقرارى مساوات و برابرى بين جنسيّتها ممكن نيست. تا زمانى كه زنان در خارج از گردونه توسعه قرار داشته باشند، توسعه همچنان ناتوان و ابتر باقى خواهد ماند... وى تأكيد كرد: براى مشاركت دادن زنان در توسعه فرهنگى جامعه و تحقّق افزايش بهره‏ورى ايشان در خانواده، بايد قبل از هر چيز، آنان را با حقوق حقّه خويش آگاه كرد و اين كار جز با آموزش و تحصيل، امكان‏پذير نيست.»

«هفته‏نامه زن روز، 31/3/1376»

«مهدى اشراقى، مدير كلّ برنامه‏ريزى و تأمين نيروهاى انسانى سازمان امور ادارى و استخدامى كشور گفت:... زنان كارمند، همان نقشى را در توسعه دارند كه مردان نيز بر عهده دارند. و چنانچه جامعه در مسير توسعه خود فقط با نيمى از پيكره‏اش پيش رود، سرعت به طور محسوسى كندتر خواهد شد.»

«روزنامه سلام، 31/3/1376»

«در افتتاح كارگاه آموزش ملّى براى زنان و مردان روستايى، خانم شجاعى مشاور رئيس جمهور و رئيس مركز امور مشاركت زنان تصريح كرد: دستيابى به يك توسعه كامل و نيل به مشاركت همه‏جانبه، منوط به محقّق شدن مشاركت جدّى بانوان در سطوح كلان، مبانى، برنامه‏ريزى، اجرايى، آموزشى و توليد است. در اين كارگاه، علاوه بر سازمانهاى داخلى، نمايندگانى از سازمان خوار و بار كشاورزى ملل متّحد، صندوقهاى جمعيّت و كودكان ملل متّحد، برنامه عمران ملل متّحد و يونسكو حضور دارند.»

«روزنامه كيهان، 6/8/1376»

و صدها سخن در اين باب.

چنانكه گذشت، اظهار نظر مسؤولان داخلى، پس از اظهارات غربيها، و تكرار جملات جنايتکاران غربي و دست اندرکاران قلع و قمع مسلمانان، توسط مسؤولان کشورمان، نشان از ناتواني اداره سرنوشت مردم کشور، و يا سرسپردگي برخي مسؤولين محترم ما دارد. دعوت زنان به اشتغال، در حالى است كه آمار مردان بيكار، رقم بالايى را به خود اختصاص داده و به يک معضل اجتماعي بسيار مهم تبديل شده است. پسران تحصيلكرده بيكار در خيابانها پرسه مى‏زنند و به فحشاء كشيده شده و به بزهكارى و اعتياد و... روى مى‏آورند که افزايش روزافزون بلکه ساعت به ساعت آمار مفاسد آن، از چشم احدي پوشيده نيست! از اين مسؤولين مى‏پرسيم: شما براى نيمى از جمعيّت (مردان) كه بارِ گران تأمين معاش خانواده و زندگي بر دوش آنهاست، دادِ سخن مى‏دهيد كه: افزايش جمعيت باعث شده است که جامعه ما با مشكل بيكارى و بزهكارى و اعتياد و... روبرو شود. و همه اين جرائم را از پيامدهاى افزايش جمعيّت مي دانيد. شما كه نمى‏توانيد مشكل بيكارى اين بخش از جمعيّت را حل كنيد، چگونه به فكر اشتغال نيمه دوّم جمعيت (زنان) افتاده‏ايد؟! از طرفي داد سخن مي دهيد كه به خاطر رشد جمعيت بيكاري جوانان به يك معضل تبديل شده است، از طرف ديگر زنان را نيز تشويق به حضور در بازار كار مي كنيد!!! چه خيانتي از اين بالاتر كه مردان جوان بيكار كه اميدهاى آينده اين كشورند، و بار سنگين زندگي امروز بر دوش آنان است، به خاطر بيکاري، در امواج فساد غرب و شرق، و صوفيگرى و لاابالى‏گرى، و دزدي و فساد و... تباه شده و از بين بروند و به صدها عمل خلاف كشيده شوند، و مسؤولين ما، براى رسيدن به توسعه پيشنهادى غرب، كه معنا و عاقبت آن را هم مى‏دانند، به دنبال كشاندن زنان، به بازارهاى كار باشند! آيا اين اقدام، کوچکترين نشانى از خيرخواهى دارد؟ به چه كسى بايد گفت كه وقتى نيمى از جمعيّت، هنوز سردرگم و بيکار و بى‏سروسامانند، چرا نيمى ديگر را كه محور سلامت خانواده‏ها هستند و افتخار حفظ و نگهدارى و تربيت فرزند را دارند، از خانه‏هايشان بيرون كشيده و آنان را طعمه مقاصد و مفاسد غرب مى‏كنيد؟ با توجّه به وضوح توطئه، دست اندركاران اين امور، چه قصدى دارند، و چه فكري را در سر مي پرورانند؟

به چند آمار، با دقت توجّه كنيد:

«معاون دفتر امور زنان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى... مى‏گويد: طبق آمار سال 1375، بيش از يك ميليون و 756 هزار نفر از زنان كشور شاغل بودند.»

«روزنامه قدس، 7/7/1378»

«بررسى تفكيك جنسيّت شاغلان و بيكاران در سال 1355، نشان مى‏دهد كه در سال 1355 از بين 8 ميليون و 799 هزار جمعيّت شاغل، 7 ميليون و 587 هزار نفر، مرد، و يك ميليون و 212 هزار نفر، زن بودند. همچنين از نظر تعداد بيكاران در اين سال بايد گفت: كه در سال 1355 حدود 760 هزار نفر بيكار مرد و 237 هزار نفر بيكار زن در كشور وجود داشته است... آمارها نشان مى‏دهند كه در سال 1365 از بين 11 ميليون جمعيّت شاغل، حدود 10 ميليون و 26 هزار نفر آن، مرد و 975 هزار نفر آن زن بوده‏اند...»

«روزنامه زن، 19/6/1377»

«استاندار اصفهان... افزود: در بخش اشتغال بيش از 8 ميليون تن به جمعيّت طالب اشتغال افزوده مى‏شود كه 4 ميليون تن آنها را زنان تشكيل مى‏دهند و مى‏توان با برنامه‏هاى تشويقى و ترغيبى به ازدواج و همسردارى، نصف اين آمار جوياى كار از بخش خواهران را كم كرد.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 5/2/1378»

اگر اختلافاتى را كه در اين سه خبر به چشم مى‏خورد ناديده بگيريم، درمى‏يابيم كه تا سال 1365، ميزان زنان شاغل، يك آمار طبيعى را نشان مى‏دهد، كه در امور خاصّ مانند دبستانها و دبيرستانهاى دخترانه و بيمارستانهاى مخصوص زنان و... به اين ميزان كارمند زن نياز بوده است. ولى پس از اين تاريخ كه دستورات سازمان ملل متّحد صادر شد، تأثيرش را در خبر اوّل كه مربوط به سال 1375 است و در خبر سوّم كه مربوط به 1378 است مشاهده مي کنيد و ملاحظه مي فرماييد كه از 8 ميليون جمعيّت جوياى كار، 4 ميليون آن را زنان تشكيل مى‏دهند! اكنون چه بايد كرد؟ آيا مى‏توانيد براى همه نيروهاى جوياى كار - زن يا مرد - شغل ايجاد كنيد؟ آيا افزايش جمعيّت است كه آمار بيكاران را افزايش داده است؟ يا سياستهاى شما بر مبناى ديكته سازمان ملل متّحد كه باعث شد بدون هيچ برنامة قبلي، زنان را از خانه بيرون کشيده و با اشتغال آنان، بازار كار مردان نيز كساد شده و ده‏ها مشكل اساسى را دامن بزند ؟ با بررسى اخبار و نگاهى گذرا به جامعه و مسائل خانواده‏ها، خطرات ناشى از هجوم زنان به عرصه‏هاى مختلف اجتماع، به خوبى آشكار خواهد شد. جاى ترديد نيست كه سازمان ملل و مجامع غربى دلشان به حال زنان ما نسوخته. و اين، نيازى به توضيح ندارد. و دفاع آنان از زنان مسلمان صرفاً به جهت كاهش جمعيّت، بالا بردن آمار فساد، افزايش بيكارى مردان، ورشكستگى اقتصادى و... مى‏باشد. امّا اقدامات مسؤولين ما براى اين كار چطور؟ آيا مى‏توان باور كرد كه قصد آنان خدمت است؟ براي اينکه بدانيد وارد کردن زنان در عرصه هاي اجتماعي و بازار کار و تحصيل، به قصد خدمت به زنان ماست يا خدمت به غرب، لطفاً به چند خبر توجّه فرماييد:

«دوّمين همايش تعاون زن و اشتغال، به مناسبت بزرگداشت هفته تعاون، با سخنرانى مهندس شافعى وزير تعاون و دكتر حسن روحانى نايب رئيس مجلس برگزار شد. دكتر حسن روحانى در اين همايش، طىّ سخنانى گفت: اگر زنان وارد محيط كار شوند، شعار (فرزند كمتر، زندگى بهتر) كامل‏تر تحقّق پيدا مى‏كند... وى در ادامه افزود: هنر و ذوق ايرانى با هيچ كشورى قابل مقايسه نيست. چرا ما بازارهاى بين المللى را قبضه نكنيم و اين را مى‏دانيم كه زنان در اين بخش، قدرتشان از مردان بيشتر است. دكتر روحانى در باره شيوه‏هاى قبضه بازارهاى بين المللى توسّط زنان و بانوان توضيحى نداد.» «ماهنامه صبح، مهر ماه 1375» «سيّد رضا سيّدى قائم مقام شوراى بهداشت ساوه... گفت: افزايش سطح تحصيلات زنان، اشتغال خانمها، از بين رفتن عقيده تفاوت بين دختر و پسر در بين مردم، اهمّيّت دادن به سلامت تربيت انسانها و همخوانى با برنامه‏هاى توسعه كشور، از جمله راهكارهاى نيل به هدف كاهش رشد جمعيّت است.»

«روزنامه ايران، 25/4/1377»

آيا هنوز ترديد داريد كه مسؤولين خودمان نيز دلشان براى زنان ما نسوخته است و صرفا براي کنترل مواليد، زنان را بدون برنامه و بيش از حد نياز و بيش از آنچه که بايد، وارد عرصه اجتماع کرده اند؟ «بررسى‏هاى به عمل آمده نشان داده است كه ميزان سطح تحصيلات زنان و ميزان اشتغال آنها در كاهش يا تشديد رشد جمعيّت، تأثير بسزايى داشته است. در مورد ارتباط زنان در رشد جمعيّت نيز گفته مى‏شود كه افزايش اشتغال زنان، باعث كاهش رشد جمعيّت مى‏شود. يعنى مادرانى كه شاغل بوده‏اند تعداد بچّه كمترى را داشته‏اند. ولى مادرانى كه بيكار بودند، يا كار كمترى داشتند، يا شغلهايى داشتند كه در خانه كار مى‏كردند، اين افراد داراى تعداد بچّه‏هاى بيشترى هستند.»

«كتاب بهداشت براى خانواده، صفحه 104»

همانطور که ملاحظه کرديد، از نظر دست اندرکاران کنترل جمعيت، كار كردن خانمها در خانه فايده‏اى ندارد! مسؤولان غربزده ما، آنقدر دلشان به حال زنان ما مى‏سوزد كه حتماً بايد آنان را براى اشتغال، به بيرون از خانه بكشانند و آنان را در محيطهابي خارج از شأن ديني آنان جاي دهند. چون كار كردن زنان در خانه اگرچه مورد رضاى خداوند متعال است، ولى مورد رضايت اربابان دلار به‏دست جهانخوار نيست. و مسؤولان ما سعى در جلب رضايت بانك جهانى و صندوق بين المللى پول دارند نه رضاى خداى يكتا!

«پژوهشگران تايلندى مى‏گويند: كار مداوم و طولانى، ممكن است براى آينده شغلى يك زن مفيد باشد اما بر روى قدرت بارورى وى تأثير منفى خواهد داشت. به گزارش خبرگزارى رويتر از لندن، دكتر (پيتجاباتونتى سرانى) و همكارانش از دانشگاه برنس سونگلا در تايلند دريافتند: زنانى كه بيش از 71 ساعت در هفته كار مى‏كنند، ديرتر باردار مى‏شوند. محقّقان طىّ گزارشى در مجلّه طبّ زيست محيطى و شغلى نوشتند: يافته‏هاى ما دلالت بر اين دارد كه ساعات زياد كار مى‏تواند تأثير نامطلوبى بر قدرت بارورى زوجها داشته باشد كه بسيار فراتر از تأثير آن بر شهوت و فعّاليّت جنسى است...»

«روزنامه اطّلاعات، 12/12/1376»

دشمنان اسلام، مشكلات اقتصادى و گرفتاريهاى شغلى و روحى كه براى مردان و زنان ايرانى ايجاد شده است را كافى نمى‏دانند. آنها عقيم كردن زنان و مردان و شيوع بيشتر فحشاء در جامعه را خواستارند. و در نهايت آرزوى نابودى اسلام و مسلمانان را دارند.

از اين شميم که بر طرف بوستان بوزد                    عجب که بوي گلي هست و رنگ ياسمني 


هجوم آرام و خواب غفلت10 - تحصيلات زنان


 * تحصيلات زنان :

موضوع ديگرى كه براى آن، تبليغات فراوانى صورت گرفت و همچنان ادامه دارد، تحصيلات زنان در تمام سطوح است. از نهضت سوادآموزى تا تحصيلات عالى. بديهى است كه اين سوژه نيز اهرمى براى كنترل جمعيّت بوده، و دشمن هرگز خواستار رشد علمىِ خصم خود نيست. با خواندن اخبارى كه گذشت و اخبارى كه خواهد آمد، بهتر به اين واقعيّت پى خواهيد برد که طرح تحصيل زنان نيز اهرمي براي کنترل جمعيت و ايجاد فساد در کشور است. لطفاً در خواندن اخبار، به تاريخ آنها توجّه داشته باشيد.

«خانم جوديت مك كى، نويسنده اطلس بهداشت جهانى خطاب به كشورهاى رو به رشد گفت: دختران را آموزش دهيد... اگر شما به زنان آموزش ندهيد، مسائل به شكل پيچيده‏اى از كنترل خارج مى‏شود. او افزود: زنان با سواد، برنامه‏هاى تنظيم خانواده را بهتر مى‏پذيرند...»

«روزنامه رسالت، 2/6/1375»

و سپس:

«دكتر حسين ملك افضلى رئيس انجمن تنظيم خانواده جمهورى اسلامى ايران در مصاحبه‏اى با روزنامه همشهرى چنين گفته است: همه ما مى‏دانيم كه سواد زنان، يكى از عوامل مؤثّر در كنترل جمعيّت و تحديد مواليد به شمار مى‏رود...»

«روزنامه همشهرى، 21/4/1376»

«خانم دكتر رمضان‏زاده - نماينده مجلس - در حاشيه همايش جمعيّت و توسعه در اين باره مى‏گويد:... بر پايه آمارهايى كه در كشورهاى مختلف تهيّه شده است، دختران تحصيل كرده ديرتر ازدواج مى‏كنند و علاقه بيشترى به خانواده‏هاى كوچك دارند...»

«روزنامه اطّلاعات، 29/4/1376»

«بررسى‏هاى به‏عمل آمده نشان داده است كه ميزان سطح تحصيلات زنان و ميزان اشتغال آنان، در كاهش يا تشديد رشد جمعيّت، تأثير بسزايى داشته است... تحصيلات زنان از عواملى است كه در محدود كردن زاد و ولد، نقش مهمّى مى‏تواند داشته باشد. بررسى‏هاى به‏عمل آمده نشان مى‏دهد كه بيكارى و بيسوادى زنان در تشديد رشد جمعيّت كشورمان نقش مهمّى را ايفا كرده است.»

«بهداشت براى خانواده صفحه 104»

«مدير اجرايى صندوق جمعيّت سازمان ملل متّحد در جمهورى اسلامى ايران و مشاور منطقه‏اى اين صندوق در بازديد از سازمان نهضت سوادآموزى آذربايجان غربى، از فعّاليّتهاى اين نهضت در امر سواد آموزى تقدير كردند. نمايندگان سازمان ملل متّحد همچنين از روند اجراى طرح آموزش جمعيّت كه با هدفهاى آگاهى دادن به مردم در جهت تصميم‏گيرى مناسب در مسائل جمعيّتى با همكارى سازمان ملل متّحد و نهضت سواد آموزى اجرا مى‏شود آشنا شدند... خانم دكتر (دوربلو) مشاور منطقه‏اى صندوق جمعيّت سازمان ملل نيز فعّاليّتهاى نهضت سواد آموزى در بخش آموزش را قابل ذكر تقدير كرد.»

«روزنامه ايران، 16/2/1377»

بنا بر اين، طرح تحصيلات زنان و دختران، و جوّي که براي تحصيل و اشتغال زنان به راه افتاده است، نه از سر دلسوزي و خيرخواهي است و نه به هدف تحصيلات و اشتغال زنان. بلکه اهرمي است برای کنترل جمعيت و ساير اهداف غرب که تأثير تامي در به وجود آمدن اهرمهاي مفيد ديگر دارد. در نتيجة اجراي اين طرح، و با هجوم سيل آساى دانش‏آموزان دختر به محيط تحصيل، بدون پيش‏بينى قبلى و تهيه امکانات مناسب و کافي، كمبود امكانات تحصيلى بطور محسوسى در كشور مشاهده شد، و اين كمبود بهانه‏ ديگری براى تشديد طرح كنترل جمعيّت شد.

اگر سياستي مرموز و دسيسه اي در دست تكوين نباشد، نيازي به اين همه هياهو نيست. زيرا تحصيلات، نيازي به هياهو و به دست و پا افتادن و دستپاچه شدن ندارد. آن‏هم تحصيلاتى كه به بيكارى ختم مى‏شود كه خود بهانه ديگرى است براى تشديد طرح كنترل جمعيّت.

اشتغال نيز نيازى به اين همه جار و جنجال ندارد. زنانى كه نياز به اشتغال دارند خودشان بيشتر توجّه دارند تا دولت يا سازمان ملل. و نيازي به هل دادن آنان نيست. و آنان كه مايل به ادامه تحصيلند، بايد طبق موازين شرع مقدّس اسلام، امكانات تحصيل براى آنان فراهم شود، نه اينگونه كه در دبيرستانها و دانشگاهها رايج است كه دختر و پسر، با آن شرايط خاص جوانى، در يك كلاس و در يك محيط مختلط، بسر مي برند، و پسران، داراى اساتيد زن، و دختران داراى اساتيد مرد مى‏باشند. اينگونه تحصيل، هرگز به دانش‏اندوزى منتهى نمى‏شود. بلكه انتهاى آن، كشيده شدن به فحشاء و ازدواجهاى ناخواسته و يا ناپخته است، كه نهايتاً منجر به طلاق مى‏گردد. كه فزوني اين طلاقها بر كسي پوشيده نيست.

نوع اشتغال زنان نيز بايد با خصوصيّات زنانه‏شان توافق داشته و در محيطى زنانه و غير مختلط باشد تا در امنيت کامل به کار خويش ادامه دهند و مورد سوء استفاده قرار نگيرند. مانند اشتغال در مدارس دخترانه، و تدريس براى دانشجويان دختر و خدمت در بيمارستانها و بخشهاى بيمارستانى مخصوص زنان و كارهاى دستى در خانه و يا كارگاههاى خصوصى زنان. آنهم براى زنانى كه در اثر فشار اقتصادى نياز به كار داشته باشند و نه در راستاى سياست كنترل جمعيّت آنگونه كه ما به دام آن افتاده ايم ! بديهى است كه مشاغل فوق، نياز به اين همه تبليغات ندارد.

پس همانطور كه در گزارشها و اظهارات مسؤولين از نظر شما گذشت، مسأله اصلى، كنترل مواليد است نه تحصيل و نه اشتغال. و همه آنچه كه تحت عناوين دفاع از حقوق زنان و دختران با موضوعاتي مانند تحصيل و اشتغال و درآمدزايي و... مطرح كرده اند ابزاري براي نيل به اين مقصودند نه از سر دلسوزي. و پيامدهاى آن هم عبارت است از: بيكارى مردان، شيوع بزهكارى و جرائم، تأخير ازدواج پسران و دختران، بالا رفتن ميزان فحشاء و... كه همه اينها نيز خود حربه و بهانه‏اى مى‏باشند براى تشديد طرح كنترل جمعيت. چون در تبليغات چنين وانمود شده كه اين فاكتورها، پيامد افزايش جمعيّتند.

توجّه كنيد كه سياست غرب، و اقدامات سازمان ملل چه بلايى بر سر ما آورده‏ و مسؤولين ما چگونه امّت مسلمان ايران را در باتلاقهاى عميقى فرو برده‏اند كه خروج از آن بسيار مشكل و يا غير ممكن است!

آيا وقت آن نرسيده است كه دست از اين تبليغات دروغين برداريم و بگذاريم جامعه مسير طبيعى خود را بپيمايد؟ آيا وقت آن نرسيده است كه از اين سياستها كه با شيوه‏هاى عوامفريبانه مطرح مى‏شوند دست برداريم و بيش از اين باعث هلاكت ملت مسلمان خود نشويم؟

آيا زمان آن نرسيده كه به جاى آنكه به خاطر دلارها و بازيهاى بين المللى، براى پير كردنِ جمعيّت جوان كشورمان، تن به ذلّتهاى از پيش تعيين شده سازمان ملل و بانك جهانى و صندوق بين المللى پول و يونيسف و... بدهيم و شاهرگ حياتمان را زير تيغ اين حيله‏گران ددمنش قرار دهيم، بياييم و از همين نيروهاى جوان كمك بگيريم و با سرمايه‏گذارى در بخشهاي مختلف مخصوصا بخش كشاورزى، هم آنان را به كار بگيريم و هم خودكفايى غذايى كشورمان را تضمين كرده بلكه جزء صادر كنندگان انواع موادّ غذايى باشيم؟

در جامعه امروز ما، نه تنها تحصيلات زنان بلكه تحصيلات مردان هم اينگونه كه تبليغات شده و پيش مى‏رود، باعث مشكلات فراوانى است. هر كشورى همانگونه كه نياز به دكتر و مهندس و معلّم و وزير و وكيل و ادارى و... دارد، نياز به كشاورز و كارگر نيز دارد. جوانى كه چندين سال تحصيل كرده و هزينه هنگفتى براى اين كار پرداخته، هرگز حاضر نيست كشاورزى و كارگرى كند. در نتيجه همه تحصيلكرده‏هاى ما يا بايد ادارى و داراى پست و مقام باشند يا سرمايه تجارت داشته باشند و يا بيكار بمانند و به انواع مفاسد کشيده شوند. و حقيقت تلخى كه اكنون شاهد آن هستيم بيكارى ميليونها جوان جوياى كار است كه نه سرمايه‏اى براى تجارت دارند و نه موقعيّتى براى كارمندى و نه انگيزه و امكاناتى براى كشاورزى.

 

* ازدواج و زايمان زودرس و ديررس :

يكى ديگر از شگردهاى تبليغاتى براى كنترل جمعيّت، تبليغ عليه ازدواج زودرس و زايمان ديررس و زودرس است. ابتدا بايد دانست كه منظورِ مسؤولين از ازدواج زودرس و زايمان ديررس چيست؟ آنچه در سخنان ايشان مورد تأكيد قرار گرفته است، اين است که ازدواج و زايمان زير 18 سال و بعضاً زير 20 سال، ازدواج و زايمان زودرس است. و زايمان پس از 35 سالگى را زايمان ديررس مى‏نامند. پيش از اين، رواياتى در مورد سنّ ازدواج دختران، از نظر شما گذشت، كه سن ازدواج را مشخص کرده و دلالت بر تعجيل در ازدواج داشت.

مجامع بين المللى با ارائه آمارهايى كه با اهداف خودشان مطابقت داشته باشد، در راستاى سياست كنترل جمعيّت، در اين موضوع نيز دخالت كرده و ما را وادار كردند تا از مسلّمات دينى خود دست برداشته و در راه تحقّق اهداف آنان قدم برداريم. آنها تمام راههايى را كه منتهى به كنترل جمعيّت مى‏شود، با كمال فراست و دقّت، به گونه‏اى خاص به ما تحميل كردند. و کاملا توجه دارند كه ازدواج و زايمانِ - به تعبير آنان - زودرس:

الف: سرعت زاد و ولد را افزايش داده و طبعاً افزايش جمعيّت را به دنبال دارد.
ب: جمعيّت جوان كشور ما را كه باعث دلهره و نگرانى غرب مى‏باشند بيش از پيش افزايش مى‏دهد.
ج: با ادامه تحصيلات دختران كه يكى از كارى‏ترين حربه كنترل جمعيّت و شيوع فرهنگ غرب، و سستى كانون خانواده ايرانى است، منافات دارد.
د: با اشتغال زنان كه پيش از اين گفته شد سازگار نيست.

پس بايد دستورات دينى و مقرّرات سنّتى را به گونه‏اى محو و كمرنگ كنند، تا راهى براى اين عمل معارض، بلكه هيچ معارض ديگرى باقى نماند. در اين ميان، مسؤولين كه تكليفشان معلوم است. زيرا ابزارى بى‏اراده در دست دشمنان قسم خورده ما هستند. پزشكانی که در کسوت پزشکي به بردگي سياست و سياستمداران در آمده اند نيز وقتى پستهاى حکومتي را بدست گرفته، و يا به سياستهاي بى‏سر و ته آلوده شوند، به‏راحتى عهد و قسم و وجدان پزشكى خود را به مسلخ سياست برده و قربانى مى‏كنند. و آن دسته از پزشكانى كه سرسپرده غرب مى‏باشند نيز در نقش بلندگوى غرب وظيفه خوش خدمتي خود را ايفا مي کنند. از آزاد انديشان رشته پزشكى هم چندان سخنى در جرائد نيست. زيرا فيلترهايي که به کار گرفته شده اند، اين پزشکان را متوقف کرده و اذن عبور نمي دهند. با اين روند، چه نتيجه اي به دست خواهد آمد؟

اكنون توجّه شما را به اخبارى در اين زمينه جلب مى‏كنم. البتّه توجّه داشته باشيد كه منظور از ازدواج زودرس، ازدواج زير 18 سال و 20 سال است:

«ازدواج زودرس به‏ويژه مواردى كه بدون رضايت دختر انجام مى‏گيرد، يكى از اشكال نقض حقوق انسانى زنان است. ازدواج زودرس و متعاقب آن، آبستنى‏هاى زودهنگام، پيامدهاى ناگوارى براى دختران در پى دارد.»

«روزنامه سلام، 2/5/1375 - تلخيص و ترجمه از منابع سازمان ملل»

«دكتر نفيس صدّيق:... زنان نبايد زودتر از 20 سال و ديرتر از 35 سالگى بچّه‏دار شوند...»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 215»

و سازمان بهداشت جهاني در گزارشي که در سال 1998 ميلادى يعنى 1377 هجرى شمسى منتشر کرده است مي گويد:

«... در كشورهاى در حال توسعه، اطّلاع رسانى در مورد عواقب اقتصادى و اجتماعى زايمانهاى زودرس و سنين پايين، نيازمند تعيين عواقب بهداشتى چنين زايمانهايى است...»

«روزنامه اطّلاعات، 18/5/1378»

«اين گزارش مى‏افزايد: در بسيارى از اوقات، زنان جوان باردار، امكان ادامه تحصيل را نداشته و اكثراً به مدرسه بر نمى‏گردند.»

«همان گزارش در همان مأخذ»

«از سوى ديگر زايمان زودرس علاوه بر اختلال در ادامه تحصيل، دسترسى زنان جوان به فرصتهاى شغلى و كسب درآمد را محدود مى‏سازد. محدوديّت ادامه تحصيل و فرصت شغلى، همراه با هنجارهاى سنّتى اجتماعى، زمينه سقوط دائمى دختران و زنان جوان را فراهم مى‏سازد. و ممكن است كه توانايى زنان جوان را براى تحصيل، تأمين نيازهاى شخصى خود و فرزندانشان، در داخل خانواده و در عرصه جامعه به خطر اندازد...»

«همان گزارش در همان مأخذ»

«احتمال مرگ ناشى از زايمان در زنان 15 تا 19 سال، دو برابر، و زير 15 سال، 5 برابر بيشتر از زنان 20 ساله است.»

«همان گزارش در همان مأخذ»

«در بسيارى از كشورها، افزايش ميزان باردارى در دوران جوانى، با توجّه به خطرهاى مرتبط با زايمان در سنين پايين، هشدار دهنده است.»

«همان گزارش در همان مأخذ»

«در حقيقت، 11 درصد از 15 ميليون زايمان در سال، به زنان جوان مربوط مى‏شود كه در سراسر دنيا علّت اصلى مرگ زنان در اين سنين را عوارض باردارى تشكيل مى‏دهد. چنين مرگهايى را مى‏توان اثر مستقيم فراوانىِ باردارى در سنين پايين دانست. در اين راستا، تأخير در اوّلين زايمان و تمركز تلاش بر تغيير انگيزه‏هاى شخصى و اجتماعى باردارى ضرورى است.»

«همان گزارش در همان مأخذ»

«زايمان زودرس، با سنّ ازدواج، ميزان تحصيل و هنجارهاى فرهنگى موجود براى وضعيّت و وظايف اجتماعى زنان مرتبط است.»

«همان گزارش در همان مأخذ»

اگرچه در اين گزارش، جهات مختلفي براي منع ازدواج و زايمان زودرس عنوان شده است. اما آنچه مورد نظر سازمان بهداشت جهاني است، تأثير اين ازدواجها در ادامه تحصيل دختران و زنان است که مانعي جدي براي تحقق کاهش مواليد مي باشد. اما آيا ساير جهاتی که به آنها اشاره شده است، حقيقت دارد يا خير، بزودي به آن خواهم پرداخت. در پى اين رهنمودهاي سازمان بهداشت جهاني، بوقهاى تبليغاتى داخل کشور نيز به صدا در آمدند و همان خوراک غربى را بي کم و کاست، البته با قدرى چاشنى و دسر ايرانى به خوردِ مردم كشورمان دادند.

توجّه کنيد:

«رحيم عبادى معاون پرورشى وزارت آموزش و پرورش، در باره اين معضل اظهار مى‏دارد: هرچه به دوره‏هاى بالاى تحصيلى نزديك مى‏شويم، از تعداد دختران، كم مى‏شود، كه مهمترين عامل اين محروميّت از تحصيل، ازدواجهاى زودرس است.»

«روزنامه فردا، 17/1/1377»

«دكتر قريب... مى‏گويد: برخى از كارشناسان، سنين 25 - 20 را مناسب ازدواج مى‏دانند و معتقدند، معمولاً تعداد فرزندان، با سالهاى تحصيل والدين، نسبت عكس دارد و هرچه ميزان تحصيلات بيشتر باشد، تعداد فرزندان كمتر است. با اين حال به نظر من، سنين 30 - 25 سال براى ازدواج مناسب‏تر است. زيرا در سنين پايين‏تر از آن، افراد معمولاً به بلوغ فكرى لازم نرسيده‏اند و از پدر و مادر شدن، لذّت كافى نمى‏برند.»

«روزنامه اطّلاعات، 9/5/1378»

با ملاحظه سخنان دکتر قريب، کاملا معلوم مي شود كه آنچه فرماندهان سازمان بهداشت جهاني، و فرمانبرداران داخلي، در مورد ازدواج و زايمان زودرس برايش دل مى‏سوزانند، چيست؟ اگرچه در ظاهر، سخن در باره تحصيلات زنان و دختران است ولي همانگونه كه بطور مكرر گذشت، از نظر تمام مسؤولان امور جمعيتي، تحصيل زنان، به خودي خود اصالت نداشته، بلکه در خدمت، کنترل جمعيت است. آقاى دكتر قريب به نكته ديگرى نيز اشاره كرده اند. و آن اينكه:

در سنين پايين‏تر از 30 - 25 سال، افراد معمولاً به بلوغ فكرى لازم نرسيده‏اند. اگر اين فرمايش صحيح باشد، تعداد زيادى از معلّمين، دبيران، دانشجويان رشته پزشكى كه در اين سنين با جان مردم بازى مى‏كنند، و نيز بعضى از مسؤولان مملکتي و دست اندرکاران امور جمعيت، تكليفشان روشن است! اين افراد، وقتي آنقدر به بلوغ فکري نرسيده اند که از پدر و مادر شدن لذت ببرند، به طريق اولي بلوغ فكريشان در حدي نيست که بتوانند وظايف سنگينى كه بر دوش آنان گذاشته شده است انجام دهند. بر همين اساس هر دستورى كه از سازمانهاى غربى به آنها ديكته مى‏شود، بي آنکه به عواقب آن بينديشند، همان را تكرار و اجرا مى‏كنند! اينان نيز بايد دفتر و دستک خويش را جمع کرده و با خفّت تمام از اين مراکز و مشاغل حساس اخراج شوند!

البتّه با توجّه به تحصيل و اشتغال دختران و زنان، و بيكارى مردان، و تورّم فزاينده و هزينه هاي کمرشکن زندگي، و ورشكستگى اقتصادى، و فرهنگ تجمّل گرايى، و سقوط مبانى اخلاقى، و تبليغات حضراتى چون حضرت اشرف والا، بزودى به جايى خواهيم رسيد كه سنّ ازدواج، از چهل سال نيز فراتر رود. پس نيازى به تعيين سنّ مذكور براى ازدواج نيست. علاوه بر اين‏كه ممكن است بلوغ فكرى مورد نظر آقاي دکتر، پس از چهل سالگى حاصل شود. نه بين بيست و پنج تا سي سالگي. به ادامه اخبار توجّه فرماييد:

«قدسيّه علوى، نماينده مردم مشهد و متخصّص در جرّاحى زنان و مامايى، مى‏گويد: وقتى زن با سنّ و سال كم و عدم رشد كافى به لحاظ اجتماعى و فرهنگى و بدون آمادگى پذيرش روحى، روانى، جسمى بخواهد بار مسؤوليّت سنگينى را بر دوش بكشد، چطور مى‏توان انتظار داشت كه كانون گرمى براى خانواده فراهم كند؟ وى مى‏افزايد: ازدواجهاى زودرس، اساس خانواده را متزلزل كرده و زمينه‏هاى اختلاف و درگيرى خانوادگى و طلاق را به وجود مى‏آورند.»

«روزنامه فردا، 17/1/1377»

احتمالاً سركار خانم علوى، نماينده محترم و ساده لوح مجلس، پس از اجراى طرح كنترل مواليد و تبليغات پيرامون آن و تأخير ازدواجها و...، آمار طلاق و درگيريهاى خانوادگى و تزلزل خانواده‏ها را دريافت نكرده و بر افزايش چشمگير اين آمار وقوف ندارند. و گرنه نظر مباركشان عوض مى‏شد. شايد هم آمار را مى‏دانند امّا مصلحت نمى‏دانند مطرح كنند! خوب است از ايشان بپرسيم: زنان كارمندى كه از صبح تا پايان ساعات كار ادارى و يا از صبح تا شب، و يا از شب تا صبح به كار مشغولند، و شوهرشان نيز به همين منوال زندگى را سپرى مى‏كند، و فرزندان خود را - اگر داشته باشند - بدون هيچ كنترلى به كودكستان و مهد كودك‏ها و منزل همسايه و... مى‏سپارند و در اثر خستگى كار، هيچيك از زن و شوهر، حال و توان آنكه با هم حرفي بزنند، يا با فرزندشان سخنى بگويند ندارند و فرصتي كه فرزندانشان را از مسائلى كه بايد بدانند آگاه کرده و مهر پدر و مادر و فرزندى را در ميان خانواده بكارند و رشد دهند و حكمفرما كنند ندارند، آيا اين افراد داراى كانون گرم خانواده‏اند؟! و آيا اين كودكى كه خارج از سيطره پدر و مادرش تربيت شده است، فردا داراى كانون گرم خانواده خواهد بود؟ و بر اساس تحليلهاي روانشناسان از مجرماني، كه دليل جرم آنان را، سوء تربيت و كمبود محبّت و... مى‏دانند، آيا نمى‏تواند يكي از علّتهاي سوء تربيت و کمبود محبت و ... همين دور بودن از دسترس پدر و مادر، و از هم پاشيدگي و عدم انسجام خانواده باشد؟ و آيا شما واقعاً به فكر كانون خانواده مردميد؟

اگر چنين است، پس چرا براى چنين خانواده‏هايي دلسوزى نمى‏كنيد؟ ولى براى خانواده‏هايى كه در راستاى فرامين اسلام، به قول شما ازدواجشان زودرس بوده (يعنى زير 18 يا 20 سال، مثلا 15 يا 16 يا 17 ساله) اينقدر لطف داريد و دل مى‏سوزانيد؟! اگر اين افرادِ شاغلِ تمام وقت، امكان اين را داشته باشند كه حدّ اقل يكى از زن يا شوهر، مراقب فرزندشان باشند، آيا آمار جرم و جنايت و بزهكاري و فحشاء، کاهش نمي يايد؟ چگونه است كه تعداد فرزندان يك خانواده اگر از دو يا سه يا چهار نفر تجاوز كند، در تعليم و تربيت او اثر گذاشته و تربيت فرزندان بطور قابل ملاحظه‏اى كاهش يافته، و مجرمان و جانيان و بزهكاران جامعه افزايش خواهد يافت، ولى اگر يكى باشد اگرچه زير سايه پدر و مادر نباشد، هيچ تأثيرى در تعليم و تربيت او ندارد؟! چگونه مى‏توان به راستگويي و صداقت شما اعتماد داشت؟

توجه کنيد:

«ازدواجهاى زودرس نه تنها سلامتى جسمى زن را به خطر مى‏اندازد، بلكه در بسيارى از موارد، به طلاق منجر مى‏شود. دكتر زرّين‏تاج كيهانى، مشاور وزير و سرپرست دفتر امور زنان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى در آستانه روز خانواده، با اعلام اين مطلب به خبرنگار صبح خانواده گفت: بهترين سنّ ازدواج براى دختران، بين 18 تا 24 سال است. و در اين فاصله سنّى است كه دختران، از نظر جسمى، روانى و روحى، آمادگى لازم را براى ازدواج كسب مى‏كنند...»

«روزنامه صبح خانواده، 2/2/1377»

«شيرين نيرومنش، رئيس بيمارستان ميرزا كوچك‏خان تهران، و متخصّص بيماريهاى زنان و زايمان... مى‏گويد: بهترين سنّ ازدواج، حدّ اقل 18 سالگى و بهترين سنّ باردارى، بين 20 تا 30 سالگى است.»

«روزنامه فردا، 17/2/1377»

اخبار در اين باب، فراوان است. اما چون قصد نقل و تقد اين سخنان ندارم، به همين مقدار، بسنده مي کنم. آنچه لازم است بدانيم اين است كه همه اين تبليغات، حاکي از روند موفقيت آميز يک توطئه است و بويي از واقع بيني و حقيقت گويي ندارد. و با نگاهى در همين چند خبر و اختلافات فاحشى كه در آنها به چشم مى‏خورد به راحتى مى‏توان فهميد كه گفتار اين گويندگان، ربطى به دستاوردهاى پزشكى نداشته، بلكه قضيّه اي ساختگى، و براى منظوري خاصّ است. و بر مبناى «انسان دروغگو كم حافظه است» شاهد اختلافات فاحش در سخنان مختلف اين پزشکان و مسؤولان هستيم. به همين دليل اگر نيک بنگريد، ملاحظه مى‏كنيد كه:

فاصله بين 18 تا 30 سال، يا فاصله بين 20 تا 30 سال، که اين متخصصان، براي زايمان توصيه کرده اند، به ضميمه سه سال يا دو سال و نيم فاصله‏اى كه بين بارداريها توصيه مى‏كنند، نتيجه‏اش اين مى‏شود كه «دو فرزند كافى است» يا نهايتاً «سه فرزند كافى است». و اگر روزى بخواهند نظر آقاى مرندى را بر كرسى بنشانند كه «يك فرزند كافى است»، قطعاً ازدواج و زايمان در سنّ چهل سالگى هم طبق نظر پزشكانِ مجرّب و دوره ديده! به عنوان ازدواج و زايمان زودرس تلقّي مى‏شود!

پس بايد مطمئن بود كه هيچ يک از مجامع غربى و بلندگوهاى تبليغاتى آنان در داخل كشور، و متصدّيان اين امور، دلشان به حال زنان ما نمى‏سوزد؛ كه اگر مى‏سوخت، اينگونه كه شما شاهد آن هستيد، عمل نمى‏كردند.

به اين خبر هم توجّه كنيد:

«... رعايت اصول تنظيم خانواده از طرف مادر، مى‏تواند به سلامتى خانواده كمك كند و از تعداد بيماران بكاهد. مرگ و مير را كاهش دهد و سعادت خانواده را تأمين نمايد. براى اين منظور، به زنان توصيه مى‏گردد كه از سن 20 تا 30 سالگى براى حاملگى با رعايت فاصله گذارى بين دو زايمان اقدام كنند. عدم رعايت تنظيم خانواده، بر روى فرزندان، جنين و كودكان شيرخوار به علّت گرفتارى مادر در اثر حاملگى يا مواظبت از طفل شيرخوار، اثرات نامطلوبى بر جاى مى‏گذارد...»

«كتاب بهداشت براى خانواده، صفحه 113»

اين همان فاصله گذاري است که منجر به شعار «دوفرزند کافي است» مي گردد.

اما آيا فاکتورهاي بهداشتي که براي زايمان زودرس ارائه شده است، حقيقتي پزشکي است يا خير؟ براي کشف ماجرا، لطفاً در مقابل اخباري که گذشت، به اين چند خبر هم توجّه كنيد:

«... پروفسور صفا الحسينى يك محقّق مسلمان كه در هفتمين همايش سراسرى نابارورى يزد شركت كرده است، گفت: قدرت بارورى در بانوان، بعد از سنّ 22 سالگى به ميزان 60 درصد كاهش مى‏يابد. وى كه در رشته جنين‏شناسىِ يك مؤسّسه تحقيقاتى آلمان فعّاليّت دارد افزود: قابليت بارورى، بعد از بلوغ به حدّ اكثر مى‏رسد و ازدواج در اوايل جوانى براى مقابله با مشكل ياد شده، مؤثّر است.»

«روزنامه اطّلاعات، 12/12/1375»

«دكتر واحد:... تأخير در سنّ ازدواج، ارتباط مستقيمى با نازايى دارد. ازدواج آقايان هم در سنين بالاتر باعث ضعف در ايجاد نطفه مى‏شود. ولى روى هم‏رفته، بالا رفتن سنّ ازدواج در خانمها تأثير بيشترى بر نازايى دارد.»

«روزنامه قدس، 20/1/1376»

«تحقيقات پژوهشگران دانشگاه شفيلدز در مورد علل كاهش اسپرم مردان در اروپا و آمريكا، نشان داده است كه يكى از دلائل ضعف قواى بارورى مردان، حاملگى دير هنگام مادران آنان بوده است... به اعتقاد پژوهشگران، با بالا رفتن سنّ مادران، احتمال بروز نقص در ساختار خاصّى موسوّم به ميتوكورندريا كه موتورخانه سلّولها محسوب مى‏شود و همه صفات ژنتيكى را به فرزند منتقل مى‏كند، افزايش مى‏يابد. به نوشته ساندى تلگراف، آسيبهاى وارده به ميتوكورندريا كه همراه با ازدياد سنّ زن، احتمال آن بالا مى‏رود، سبب مى‏شود، اسپرم فرزند پسر اين قبيل مادران، از سرعت تحرّك كمترى برخوردار باشد و نتواند هنگام ورود به رحم همسر در مسير مستقيم به سير خود ادامه دهد و سبب بارورى همسر گردد.»

«روزنامه قدس، 4/12/1375»

با توجّه به اين چند خبر، آيا بخش عمده مشكل روزافزون نابارورى در سطح كشورمان كه منجر به طلاق و ازدواجهاى مجدّد و از هم پاشيدگى خانواده‏ها مى‏شود، نمى‏تواند معلول تأخير ازدواج باشد؟!

اقداماتى كه تا كنون به آنها اشاره شد، نه با اسلام موافق است و نه با دستاوردهاى پزشكى. پس با كدام معيار سازگار است؟! آيا نمى‏تواند يك دسيسه و توطئه حساب شده دشمن باشد؟

با توجّه به اطّلاعاتى كه تا كنون بدست آورده‏ايد، مى‏توانيد دريابيد كه:

1 - مرگ و مير مادران و نوزادان را به حساب زايمان بيش از دو يا سه بار گذاشتن،
2 - بهداشت مادر و كودك را شعار خود قرار دادن،
3 - بحران آب را به حساب افزايش جمعيّت مسلمانان گذاشتن،
4 - آلودگى محيط زيست را به حساب افزايش جمعيّت گذاشتن،
5 - هياهوى سوراخ شدن لايه اوزون‏را سردادن، و آن‏را ناشى از افزايش جمعيّت دانستن،
6 - تخريب زمين را به حساب افزايش جمعيّت گذاشتن،
7 - بزهكاريها را به حساب افزايش جمعيّت گذاشتن،
8 - به دفاع دروغين از حقوق زن برخاستن،
9 - تبعيض ميان زن و مرد را عَلَم كردن،
10 - ورزش زنان را رواج دادن،
11 - حلّ مشكل اقتصادى زنان را شعار خود قرار دادن، و... و آنچه كه در سه صفحه آخر اين نوشته، ضمن فهرستى يادآور شده ام، و آنچه را كه شما مطّلع هستيد و من از آن غافلم، همه و همه، نقشه‏هايى است كه در راستاى كنترل جمعيّت و حاكم شدن فرهنگ غرب، توسّط استعمارگران غربى، با كارگردانى سازمان ملل، بر ما تحميل شده و توسّط عاملان داخلى آنان، در جامعه رواج پيدا كرده است. 

هجوم آرام و خواب غفلت 11 - عوارض ناگفته

ز : عوارض ناگفته :

در اثر به کارگيري اين طرحهاى استعمارى صهيونيستى، چه بلاهايى كه بر سرملت مظلوم اين مرز و بوم نيامد: بيماريهاى فراوان، مرگهاى ناشى از مصرف داروهاى ضدّ باردارى و عقيم كردن زنان و مردان، اختلافات خانوادگى فراوان به خاطر خارج کردن زنان از جايگاه اصلي خويش به بهانه مشاغل و ورزش و باصطلاح، رفع تبعيض بين زنان و مردان، افزايش جهشى و روز افزون طلاق، افزايش بزهكارى، تورّم فزاينده، شيوع فحشاء و بى‏عفّتى و بى‏بند و بارى در ميان جوانان پسر و دختر، رواج بى‏دينى، تز تغيير احكام اسلام در قالب قرائت جديد از دين، باز شدن باب اشكال تراشي هاي بي پايه نسبت به احکام ديني و فتاواى مراجع متقدّم، زن سالارى و فمينيسم، و... . که همچنان دامنگير اين ملت بوده و ادامه دارد، همه و همه، عوارض اجراى اين طرحهاى استعمارى صهيونيستى است. بررسي کامل هريک از اين موارد، به گونه اي که به بيداري خفتگان غافل بينجامد، کار ساده اي نيست و از حوصله اين نوشته و نويسنده آن خارج است. اما اشاره گذرا به برخي از اين موارد، خالي از فايده نيست:

 

* افزايش طلاق و مرگ :

افزايش ميزان طلاق و مرگ، دو پيامد عمده و دو عارضه ناگفته، از پيامدهاى سياست كنترل جمعيّت و ابزارهاى به کار گرفته شده در آن است. در اثر اجراي اين سياستها، تنشهاى خانوادگى رو به فزونى گذاشت. بنياد خانواده‏ها به سستی گراييد و نزاعهاى خانوادگى بالا گرفت. و در نتيجه، آمار طلاق بطور سرسام آورى افزايش يافت. و در اثر استفاده از داروهاى ضدّ باردارى و عقيم كردن، ميزان مرگ و مير نيز فزونى چشمگيري يافت. براي پي بردن به عمق فاجعه، توجّه شما را به چند آمار جلب مى‏كنم. هرچند اين آمارها معلوم نيست تا چه حدّى به واقعيّت نزديك باشد ولى مى‏تواند حدّ اقل، بخشى از واقعيّت را منعكس كند. توجه کنيد:

«ميزان تولّدهاى ثبت شدة كشور در سال گذشته (يعنى سال 1374) يك ميليون و دويست و پنج هزار و پانصد و هشتاد و چهار مورد، و ميزان مرگ و فوتى‏هاى ثبت شده در همين سال، بيش از دو برابر يعنى دو ميليون و هفتصد و پنجاه و شش هزار و چهار صد و شصت و دو مورد بوده است.»

«هفته‏نامه اميد جوان، 24/4/1375»

مفهوم آمار فوق چيست؟! اميدواريم واقعيّت نداشته باشد. آنچه ما شاهد آن هستيم، در بوق كردن و سردادن شعارهايي چون تنگ شدن جا، و پاره شدن لايه ازون، در اثر تولّد نوزادي است كه در دورترين نقطه كشور ديده به جهان می گشايد؛ امّا ميزان، و پيامد و علّت اين‏همه مرگ و مير، كه باعث رشد منفى جمعيّت کشورمان مى‏شود، به راحتي ناديده گرفته مي شود! چرا؟! در باره افزايش طلاق چه خبر؟! توجّه کنيد:

«برابر اعلام آمار وقايع حياتى چهارگانه در سال 74، از سوى سازمان ثبت احوال كشور، همچنين در اين سال 462 هزار و 855 مورد ازدواج، و 34 هزار و 738 مورد طلاق به ثبت رسيده است.»

«هفته‏نامه اميد جوان، 24/4/1375»

«سازمان ثبت احوال كشور، در يك اطّلاع‏رسانى بى‏سابقه اعلام كرد كه در شش ماهه سال جارى، (يعنى سال 1375) آمار طلاق، 17 درصد نسبت به سال گذشته رشد داشته است.»

«ماهنامه صبح، دى ماه 1375»

چشم مسؤولين و دست اندرکاران طرح کنترل جمعيت روشن و سرشان سلامت باد. «... محمّدجواد محمودى مدير كلّ دفتر آمار و اطّلاعات جمعيّتى سازمان ثبت احوال كشور... نسبت ازدواج به طلاق در 6 ماهه نخست (در سال 1375) را 13 به يك اعلام كرد و گفت: اين رقم بيانگر اين مطلب است كه 8 درصد ازدواجها منجر به طلاق شده است.»

«روزنامه اطّلاعات، 3/9/1375»

«... به گزارش روابط عمومى سازمان ثبت احوال كشور، ميزان طلاق در سال گذشته (1375) 37 هزار و 187 مورد بوده است كه نسبت به مدّت مشابه سال 74 حدود 8/8 درصد افزايش يافته است.»

«روزنامه قدس، 25/2/1376»

«آمار ازدواج و طلاق در سه ماهه اوّل امسال (1376) از سوى روابط عمومى سازمان ثبت احوال كشور انتشار يافت. بر اساس اين آمار، 8 هزار و 632 مورد طلاق در كشور انجام گرفته است كه نسبت به مدّت مشابه در سال پيش 9/1 درصد افزايش نشان مى‏دهد... تعداد ازدواج ثبت شده در اين مدّت 3 ماهه نيز 130 هزار و 435 مورد بوده است كه نسبت به سال گذشته، 4 صدم درصد افزايش نشان مى‏دهد.»

«روزنامه ايران، 10/6/1376»

«بر اساس اين گزارش - گزارش بالا - نسبت ازدواج به طلاق در سه‏ماهه اوّل سال 76 و سه ماهه اوّل سال 75، به ترتيب، 13/9 و 15/1 بوده است.»

«ماهنامه صبح، مهر ماه 1376»

«سازمان ثبت احوال كشور، ديروز آمار وقايع ثبت شده ولادت، فوت و طلاق در نه‏ماهه اوّل سال 1376 و مقايسه آن با مدّت مشابه سال گذشته را اعلام كرد. بر اساس آمار اعلام شده، از سوى اين سازمان... در نه‏ماهه اوّل امسال تعداد 883 هزار و 334 واقعه فوت اعم از فوت جارى و معوّقه، به ثبت رسيده است كه نسبت به مدّت مشابه سال قبل كه 859 هزار و 952 واقعه بوده 72/2 درصد افزايش نشان مى‏دهد. همچنين 397 هزار و 624 مورد ازدواج در نه ماهه اوّل سال 1376 به ثبت رسيده كه نسبت به سال گذشته كه 369 هزار و 954 مورد به ثبت رسيده بود، 48/7 درصد افزايش يافته است. ميزان طلاق در نه ماهه اوّل امسال، 31 هزار و 424 مورد به ثبت رسيده است كه نسبت به نه ماهه اوّل سال گذشته كه 28 هزار و 319 مورد بوده، 96/10 درصد افزايش يافته است.»

«روزنامه قدس، 30/11/1376»

«سازمان ثبت احوال كشور ديروز در اطّلاعيّه‏اى اعلام كرد:... در 9 ماهه اوّل سال 1377، 409 هزار و 235 مورد ازدواج در كلّ كشور به وقوع پيوست كه اين رقم نسبت به مدّت مشابه سال قبل، 89/2 درصد افزايش نشان مى‏دهد... سازمان ثبت احوال كشور، تعداد طلاق در سال 1377 را 31 هزار و 279 مورد ذكر كرد...»

«روزنامه قدس، 23/1/1378»

«روابط عمومى ثبت احوال كشور، ديروز اعلام كرد: آمار ثبت طلاق در سه ماهه اوّل سال جارى، نسبت به مدّت مشابه سال قبل، 99/15 درصد افزايش يافت... واقعه ثبت طلاق در سه ماهه اوّل سال قبل، 9 هزار و 659 مورد ثبت گرديد كه اين رقم در سه‏ماهه اوّل سال جارى، به 11 هزار و 203 مورد افزايش يافت. اين گزارش، ميزان ثبت ازدواج در سه ماهه اوّل سال جارى را 120 هزار و 883 مورد اعلام كرد كه نسبت به مدّت مشابه سال قبل 34/5 درصد افزايش يافته است.»

«روزنامه قدس، 3/6/1378»

در اين آمارها ـ كه البته ناقص هم هستند ـدقّت كنيد. نسبت ازدواج به طلاق را در سالهاى متوالى پى گرفته و ميزان مرگ و ميررا مقايسه نماييد. اين در حالى است كه مسؤولين ما بر حسب ظاهر، خوشحالند از اينكه در اثر طرح موفق كنترل مواليد، ميزان مرگ و مير را كاهش داده و در اثر دفاع از حقوق زنان، آنان را به يك وضعيّت نسبتاً مطلوب رسانده‏اند! و اگر به يك وضع كاملاً مطلوب برسند چه غوغايي خواهد شد؟

در تأييد آنچه گفتم، به چند اظهار نظر ديگر توجّه فرماييد:

«عبّاسعلى شريعتى‏نيا، رئيس شعبه 53 دادگاه عمومى مشهد: اگر در اصلاح اخلاقى خانواده‏ها و ترويجِ توجّه به دعا، قرآن، مراسم و مجامع مذهبى در نسل جوان نكوشيم، تصويب قوانين غلاظ و شداد و حمايتهاى تبليغى و سياسى از زنها و ترويج زن‏گرايى و زن‏ستايى و حتّى تقسيم پستهاى مديريّتى و اجرايى ميان زنها و مردها، نمى‏تواند آرامش لازم و سعادت خانوادگى را به زنها برساند. آيا توجّه شده است كه چرا آمار طلاق در سال 76، بيش از سال 75، و در سال 75، بيش از سال 74 بوده و در سال 76 حركت جهشى داشته است؟ با اينكه در سالهاى اخير، مقرّرات سختى براى طلاق تصويب و اجرا شده است! پس تنها راه نجات ملّت ما، رشد اخلاق و آداب اسلامى و آشنايى به روش و منش ائمّه معصومين عليهم السّلام است. نه آنچنان كه در رسانه‏هاى تصويرى ما بيشتر به بى‏تفاوتى اختلاط زن و مرد، تجّملگرايى، اجراى برنامه مهيّج پسران با مجرى دختر و بالعكس... گرايش مى‏دهد.»

«روزنامه رسالت، 23/7/1376»

اين سخن، از زبان كسى است كه قطعاً به فجايع اخلاقى و خانوادگى و اجتماعى، در جامعه ايران، آگاهى كافى داشته و نسبت به آمار واقعى، اطّلاعات وافى دارد. ايشان نيز به اين نتيجه رسيده اند كه به‏جز آشتي با خدا و تمسّك به ذيل عنايت اولياي او و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، و بازگشت به سوى آنان پس از قهر با آنان، راه ديگرى نمانده است. او اگرچه حرف دلش را صريح نمي گويد، ولي بر اساس يک باور صحيح، چنين مى‏انديشد، كه پشت ميز نشستن و قوانين کيفري را تشديد كردن و طرحهاى ارائه شده از سوى ديگران را بر ملّت مسلمان، تحميل كردن، جز دورى از دين و فرهنگ ديني، و رواج فرهنگ غرب و بزهكارى و بى‏بندوبارى و بدبختى همه‏جانبه، هيچ نتيجه ديگرى ندارد.

با آنچه گذشت، علت افزايش آمار طلاق، بسيار واضح و روشن است. و نيازي به تجزيه و تحليل ندارد. اما توجه به اظهاراتي که در پي مي آيد نيز خالي از لطف نيست:

«آمار طلاق در يونان رو به افزايش است و مردهاى يونانى و همينطور بسيارى از خانمها، مهمترين دليل آنرا، استقلال مالى زنان مى‏دانند كه با كمترين آثار اختلاف و عدم تفاهم، از همسر خود جدا مى‏شوند.»

«روزنامه كيهان، 16/5/1378»

«يك روزنامه ژاپنى نوشت: بر اساس آمار رسمى، طىّ نه ماه اوّل سال 1376، حدود 31 هزار فقره طلاق در ايران صورت گرفته است كه نسبت به سال پيش از آن 11 درصد افزايش نشان مى‏دهد... اين روزنامه ژاپنى نوشت: ركود اقتصادى، و كاهش حقوق مردان در ايران، موجب شده است كه دستمزد زنانى كه قادر به كارهاى تخصّصى هستند از دستمزد مردها هم بالاتر رود. به نوشته اين نشريّه: افزايش قدرت مالى زنان، سبب شده است كه در صورتيكه زنان از شوهرشان تقاضاى طلاق كنند، مرد نتواند با آن مخالفت كند...»

«روزنامه فردا، 1/2/1377»

اختلاط دانشجويان پسر و دختر و وجود روابط ناشي از احساسات جواني و جنسي در پيش از ازدواج، که قدرت تفکر و تصميم صحيح را از جوانان سلب مي کند، و در نتيجه، بنا نمودن پيوندي بر اساس و مبنايي سست که پس از مدّت کوتاهي از هم گسيخته مي شود؛ جايگزيني زنان با مردان در بازار کار، و عقب رانده شدن مردان توسط زناني که براي خودکفايي و درآمدزايي خويش و بي نيازي مالي از همسر، با حقوقي اندک تن به هر کاري مي دهند؛ و بيکاري روزافزون مردان و روي آوردن آنان به فساد اخلاقي و اعتياد و صوفيگري و... را به تمکن مالي و خارج از حد نياز زنان، اضافه کرده و حدس بزنيد که: اگر علاوه بر همه اينها، انواع و اقسام ابزار جلوگيرى از حاملگى و بستن لوله و... نيز به طور رايگان در اختيار باشد، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ آيا براي افزايش روزافزون طلاق، به علل ديگري غير از اينها نياز است؟!

معاونت امور فرهنگى و پيشگيرى سازمان بهزيستى مى‏گويد:

«افزايش طلاق دلايل زيادى دارد كه عمدتاً شامل افزايش استقلال اقتصادى و اجتماعى زنان، ركود صنعتى كه تعدادى از مشاغل را براى مردان حذف، و اشتغال زن را لازم مى‏سازد،... است. نظر جامعه‏شناسان در باره عوامل مؤثّر بر طلاق و وزن هر يك به شرح زير است:... ميزان جلوگيرى از باردارى به عنوان عامل مؤثّر طلاق پذيرفته شده است. جلوگيرى از باردارى مى‏تواند روابط جنسى خارج از چارچوب زناشويى را شكل دهد. مسلّماً خيانت در روابط زناشويى، عامل مؤثّر در گسست اوّلين پيوند زناشويى است. علاوه بر اين، پيشرفت روشهاى جلوگيرى از باردارى مانند قرصهاى ضدّ باردارى، امكان كنترل تعداد فرزندان را براى بسيارى از زنان و مردان فراهم ساخته است... بى فرزندى مى‏تواند وقوع طلاق را تسهيل كند... كنترل باردارى با استفاده از روشهاى جلوگيرى و اشتغال زنان بيرون از خانه، كه غالباً به دليل نياز بوده است نه انتخاب، وابستگى زنان به شوهران را به عنوان حامى، كاهش داده است. پس از تغيير نقش زنان در خانواده، زندگى بخش وسيعى از آنان در وضعيّت نامطلوب قرار گرفته است. به همين دليل به كارشان به عنوان راه فرار مى‏نگرند...»

«روزنامه همشهرى، 6/6/1378»

و...   آنچه خوانديد، بخشى از آمار طلاق و مرگ مير بود كه در اثر سياستهاى اشتغال و تحصيل و كنترل مواليد و... ناشى شده است. و از رهگذر اشتغال و تحصيل زنان، و باصطلاحِ سازمان ملل و اهل جنجال، رفع تبعيض ميان زن و مرد بود كه مسأله فمينيسم و زن سالارى متولّد شد و سريعاً رشد يافت.

 

* افزايش سنّ ازدواج :

يكى ديگر از پيامدها و عوارض ناگفته طرح كنترل جمعيّت و ساير متعلّقاتش، بالا رفتن سنّ ازدوج دختران و پسران بود كه اشاره شد. اكنون توجّه شما را به ميزان تأثير گذارىِ اين طرح، بر ميانگين سنّ ازدواج جلب مى‏كنم:

«متوسّط سنّ ازدواج از رقم 9/19 در سال 65، به رقم 4/22 در سال 75 افزايش يافته است.»

«روزنامه كيهان، 22/6/1377»

«دكتر عبّاس زالى رئيس مركز آمار ايران، روز گذشته در گفتگو با خبرنگاران... افزود: ميانگين سنّ ازدواج پسران و دختران در سال 1365، به ترتيب، 6/23 و 8/19 سال بود كه اين ارقام در سال 1375 به ترتيب، به 6/25 و 4/22 سال رشد يافته است...»

«روزنامه رسالت، 12/3/1376»

«گفتگويى با ژاله شادى‏طلب، جامعه‏شناس و استاد علوم اجتماعى در تهران: ابتدا از او در باره علل بالا رفتن ميانگين سنّ ازدواج جوانان در ايران سؤال كردم. ژاله شادى طلب: دلائل متعدّدى مى‏تواند داشته باشد. يكى آموزش است. وقتى كه دخترها با پسرها، سالهايى را كه به آموزش مى‏پردازند بيشتر مى‏شود و به خصوص تحصيلات عاليه رواج پيدا مى‏كند، طبيعتاً سنّ ازدواج بالا مى‏رود. امّا عامل ديگرى كه ممكن است در اين قضيّه تأثير داشته باشد موضوع اشتغال است... بنا بر اين جوانهايى كه بيكار هستند طبيعتاً رغبتى به ازدواج ندارند يا خانواده‏ها هم رغبتى ندارند كه دخترانشان را به آدمهاى بيكار، شوهر بدهند... س: اين تحوّل جديد، يعنى بالا رفتن سنّ ازدواج به طور كلّى چه تأثيرى بر كلّ جامعه خواهد داشت؟ جواب: مى‏توانيم انتظار داشته باشيم كه در بلند مدّت، نرخ بارورى زنها و تعداد بچّه‏هايى را كه به دنيا مى‏آورند كمتر از آن چيزى خواهد بود كه موقعى 10 يا 12 ساله هستند ازدواج مى‏كنند. بنا بر اين روى نرخ رشد جمعيّت ما قطعاً تأثير خواهد داشت و طبيعتاً روى تقاضاهايى كه ممكن است وجود داشته باشد، فرض بفرماييد، تقاضا براى مسكن.»

«راديو بى‏بى‏سى، 23/3/1376»

بر رشد روز افزون فساد و بزهكارى و بى‏بند و بارى، و جرائم جانى و مالى، و فشارهاى روحى و روانى دختران و پسران، و افزايش ميانگين سن جمعيت کشورمان چطور؟ اميدوارم خواننده محترم، بيش از پيش به اين نکته توجّه كند كه: تبليغات و اقدامات انجام شده از سوي مسؤولين محترم کشورمان که به دستور و اشراف صندوق جمعيت و ساير نهادهاي سازمان ملل، براى تأخير در امر ازدواج، مخصوصاً ازدواج دختران، و نيز براى تحصيلات عاليه، مخصوصاً تحصيلات دختران، صورت گرفته، فلسفه‏اش چيست؟ آيا از سر دلسوزى نسبت به جوانان اين کشور است، و يا به هدف کاهش جمعيت با همة عوارض آن !؟

 

* پيرى جمعيّت :

يكى ديگر از عوارض ناگفته طرح كنترل جمعيّت و ابزارهاي بکارگرفته شده در آن، پيرى جمعيّت جوان كشورمان است. اين مسأله هرچند به عنوان يك پيامد قهرى، بطور خودکار ايجاد شد، ولى آنچه مسلّم است اين است كه با توجّه به اظهار نگرانيهاى متعدّد غرب و عوامل داخلى، از جوانى جمعيّت كشورمان، قطعاً اين نيز در چار چوب طرح كنترل جمعيّت لحاظ شده و به عنوان يك هدف مهم دنبال شده و مى‏شود. زيرا جوانانى كه توانستند با وارد كردن شوك بسيار شديد بركنارى شاه به غربيها، حكومت اسلامى را جايگزين حكومت شاهنشاهى كرده و ابهّت دنياى غرب را در جهان بشكنند؛ آنانكه با بذل مال و نثار جان، در دوران جنگ تحميلى، جهان را به حيرت واداشتند؛ آنانكه با كمال وفادارى در حفظ كيان خويش در مقابل انواع دسيسه‏ها جوانمردانه ايستادند؛ اين جوانان از نظر غرب بسيار خطرناكند و بايد به هر وسيله ممكن پيکره و تركيب ظاهرى و باطنى اين جمعيّت شكسته شود. بهترين راه براى نيل به اين هدف، سياستى است كه بيش از ده سال است در اين كشور با شدّت هرچه تمامتر اجرا مى‏شود. براى پي بردن به عمق فاجعه، به چند خبر توجّه فرماييد.

«در كنفرانسى در كويت به نام (انقلاب اسلامى) سخنگوى آمريكايى گفت: ما حريف ايرانيان نمى‏شويم. چرا كه مهمترين حربه ما، بزرگترين آرزوى آنهاست. ما مى‏گوييم: همه‏تان را نابود مى‏كنيم؛ و آنها هم در آرزوى شهادتند. ما بايد اين روحيّه را از آنان بگيريم...»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 239»

و سخنان آقاى هانتينگتن كه در ابتداى بحث ذكر شد:

«همچنين مشاهده مى‏كنيم، جامعه نگران خواهد شد وقتى جوانان يعنى افراد بين 15 تا 24 سال، تقريباً 20 درصد بر كلّ جمعيّت جوان اضافه شوند. جوانان به دنبال اصلاحات و انقلاب و اعتراضات هستند...»

«روزنامه همشهرى، 19/8/1376»

و نيز: «اين مسأله، باعث مهاجرت دسته‏جمعى جوانان مسلمان جوياى كار به غرب خواهد شد، كه براى غرب يك خطر محسوب مى‏شود.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 24/4/1376»

«نشريّه اقتصادى اكونوميست نوشت: با فروپاشى شوروى، اكنون اسلام تنها ايدئولوژى است كه با آمريكا مقابله مى‏كند. و سياست بيل كلينتون رئيس جمهورى آمريكا در برابر اسلام و كشورهاى اسلامى بايد آرام باشد... اكونوميست مى‏نويسد: بر خورد با اسلام نياز به خونسردى دارد نه ترس و اضطراب. و واشنگتن بايد ميان گروههاى مختلف اسلامى تفاوت قائل شود... اسلامگرايان مختلف را بايد از هم تفكيك كرد و با آنها برخوردهاى مناسب با خودشان را داشت.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 12/9/1375»

لطفاً اظهارات فوق را اينگونه بچينيد:

1 - جوانان در فكر انقلاب و اعتراضند.
2 - جوانان مسلمان باعث نگرانى غربند.
3 - جوانان مسلمان جوياى كار، به غرب مهاجرت مى‏كنند.
4 - اين جوانان براى غرب يك خطر محسوب مى‏شوند.
5 - ما حريف ايرانيان نمى‏شويم... بايد اين روحيّه را از آنان بگيريم.
6 - سياست آمريكا در مقابل كشورهاى مسلمان بايد آرام باشد.

آنچه را كه مى‏توان از اين اظهارات به راحتى فهميد اين است كه: جوانان مسلمان، خطرى براى غرب محسوب مى‏شوند و بايد با آرامترين راه با آنان مقابله شود. آرامترين راه كدام است؟ فساد و اعتياد و بى‏بندوبارى را تحت عنوان رفاه و در قالب رفاه‏طلبى و با شعار «فرزند كمتر زندگى بهتر» به آنها تحميل كردن؛ دفاع از حقوق زنان را پيش كشيدن و آنان را در تمام عرصه‏ها دخالت دادن و جامعه جوان را به فساد كشيدن؛ صلح جهانى را عَلَم كردن و براى ايجاد صلح جهانى، كنترل جمعيّت را باب كردن؛ و...

آري ! هجوم آرام دشمن، و خواب غفلت ما!!!

توجّه كنيد:

«قطعنامه سران كشورها در باره جمعيّت: صلح جهانى، اهميّت بسيار زيادى براى كلّيّه ملل دنيا دارد و دولتهاى ما كوشش فراوانى براى نيل به اين مقصود در زمان حال و آينده مبذول مى‏دارند... ما معتقديم كه برنامه بهداشت و تنظيم خانواده، با فراهم آوردن فرصت و امكانات براى بدست آوردن شخصيّت فردى و رسيدن به هدفها كمك مى‏كند...»

«كتاب راههاى جلوگيرى از آبستنى، تأليف دكتر حسين نامى، صفحه 3»

در عبارات گذشته و اخبارى كه خواهد آمد، جوانان مسلمان، به عنوان عناصر مانع صلح مطرحند. چون در باور غربيها، در فكر انقلاب و اعتراض و هجوم به غرب و خطرسازى براى غرب مى‏باشند. و آنچه كه صلح جهانى را به ارمغان مى‏آورد، كنترل جمعيّت و تنظيم خانواده و کاهش جمعيت مسلمانان است!

«بخش فارسى راديو آمريكا، چنديست لابلاى برنامه‏هاى فارسى خود، شعار (فرزند كمتر، زندگى بهتر) را مطرح مى‏كند. طرح اين شعار توسّط برنامه فارسى راديو آمريكا كه در خدمت سياستهاى سازمان جاسوسى آمريكا (سيا) مى‏باشد براى طرّاحان سياست كنترل جمعيّت، در كشورمان، قابل توجّه و تأمّل است.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 28/6/1378»

«حتماً مى‏دانيد كه سيستم اداره كننده غرب، بر اساس انباشتن سرمايه قوام يافته، و فعّاليّتهايش نه بر اساس انسان‏دوستى بلكه در جهت منافع، شكل مى‏گيرد... آنها بازارهاى دنيا را انباشته از كفشها و لباسهاى غربى مى‏كنند كه با مارك و علامتهاى مخصوص مشخّص شده است. و به همين دليل، توليدات خود را تا چندين برابر قيمت جنسهاى مشابه داخلى در كشورهاى جهان سوّم به فروش مى‏رسانند. و تمام اينها در حالى است كه از نظر علم پزشكى، ثابت شده، بسيارى از اين البسه، زيان‏بخشند. براى نمونه مى‏توان از لباسهاى پلاستيكى كه بر روى اعصاب اثر نامطلوب مى‏گذارند و يا شلوارهاى تنگ كه عارضه عقيم شدن را در پى دارند نام برد...»

«روزنامه ايران، 20/1/1376»

ساير جنگهاى بى‏صدا نيز داراى نتايج مطلوبى مى‏باشند. توجه کنيد:

«آمريكا با توزيع رايگان خون آلوده به بيمارى ايدز در لبنان، تعداد كثيرى از شهروندان اين كشور را از جمله چند سرباز و مبارز مسلمان لبنانى را به اين بيمارى مبتلا كرد. هفته‏نامه لبنانى (الشّرع) در آخرين شماره خود فاش ساخت كه در پى سر باز زدن جمهورى اسلامى ايران از دريافت محموله خون كه توسّط آمريكا براى زلزله زدگان شمال ايران ارسال شده بود، اين محموله مجّاناً از سوى واشنگتن در اختيار لبنان قرار داده شد. اين محموله كه آلوده به ويروس ايدز بود، در بيمارستانهاى سراسر لبنان پخش شد...»

«روزنامه كيهان، 1/8/1370»

ظاهرا از ما ساده لوح تر هم يافت مي شود !!! دريافت خون، از آمريکا، براي مدوای بيماراني که برخي از آنان، مجروحان جنگ با اسرائيلند!!! نتيجه اين ساده لوحي، چيزي جز ايدز نمي تواند باشد.   خبرهاى فوق، فقط چند نمونه از جنگ آرام بود که من آنها را درخور تذکر يافتم. شما با تحقيقات بيشتر، درخواهيد يافت كه قضيّه به اينجا ختم نمى‏شود بلكه خوردنيها، نوشيدنيها، پوشيدنيها، بوييدنيها، لوازم آرايشي و بهداشتي، داروها و... همه و همه در معرض خطر، غيرقابل اعتماد، و محلّ احتياطند. با توجّه به اين سخنان و ترفندها، کاملا هويداست که بهترين و کاري ترين، و کاربردي ترين راه براي مبارزه مفيد با مسلمانان، و آرامترين روش مقابله با آنان، كنترل جمعيّت ايشان و رواج فرهنگ غرب در جوامع آنان است تا جامعه جوانشان را تبديل به يك جامعه پير و بى‏بند و بار كرده، و انگيزه و انرژى و توان مقابله با غرب را از ايشان بگيرد. اكنون وقت آن رسيده که اظهارات و اقدامات فوق الذّکر در باره جواني جمعيّت ايران ‏را ضميمة سخنان مسؤولين و نويسندگان داخلى كنيم تا ببينيم در رابطه با اين موضوع، چه نتيجه اي بدست خواهد آمد: آقاى حبيبى معاون اوّل رئيس جمهورى از هرج و مرج و بي ثباتي و مهاجرتهاي بين المللي در اثر افزايش جمعيت، که آقاي هانتينگتن مطرح کرده، سخن مي گويد و مي فرمايد:

«رشد عنان گسيخته جمعيّت، تنشهاى سياسى را دامن مى‏زند، هرج و مرج را گسترش مى‏دهد، و موجب بى‏ثباتى، آوارگى و مهاجرتهاى بين المللى مى‏شود.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 29/4/1373»

«دكتر ميرباقرى، مشاور رئيس جمهور و دبير شوراى عالى جوانان كشور گفت: 75 درصد جمعيّت كشور، كمتر از 30 سال سن دارند. و از هر چهار نفر ايرانى، سه نفر زير 30 سال هستند. ميانه سنّى جمعيّت كشور، كمتر از 5/17 سال است. و از اين رو، ايران پس از مكزيك، جوانترين كشور دنيا محسوب مى‏شد... در صورتى‏كه سن ازدواج را براى دختران، بالاى 20 سال، و سنّ پسران، بالاى 23 در نظر بگيريم، مى‏بايستى در هر سال 450 هزار ازدواج ديگر به تعداد موجود اضافه شود تا با دو برابر شدن آن در برنامه 5 ساله، كشور از اين نظر وضعيّت متعادلى پيدا كند.»

«هفته‏نامه پنجشنبه‏ها، 1/6/1375»

«همايش جمعيّت و توسعه به مناسبت روز جهانى جمعيّت، با هدف تبيين چگونگى تنظيم جمعيّت، با حضور وزير و مسؤولان وزارت بهداشت، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و نمايندگان سازمانهاى جهانى در تهران برگزار شد. دكتر عليرضا مرندى در اين همايش گفت:... بالا بودن جمعيّت جوان كشور به علّت رعايت مسائل بهداشتى و داشتن برنامه منسجم در تنظيم خانواده، بتدريج مرگ و مير را كاهش داده و رشد جمعيّتى حدود 42 تا 45 درصد را در جمعيّت زير 15 سال كشور باعث شده است... معاون اقتصادى سازمان برنامه و بودجه در اين خصوص مى‏گويد: در فاصله سالهاى 1360 تا 1365، جمعيّت بسيار زيادى متولّد شد كه با گذشت زمان، اين جمعيّت به سمت لايه‏هاى بالاتر سنّى حركت كرده است. اين گروه سنّى در سال 1385 در رده سنّى جوانى و بالاتر از جوانى قرار مى‏گيرد كه به همان ميزان كه در اين مقطع سنّى بر مسائل فرهنگى، اجتماعى و سياسى تأكيد دارند، در آينده جايگاه جديدى براى خودشان تعريف خواهند كرد. اين جمعيّت در آينده، قدرت تعيين كننده‏اى به مراتب بالاتر از آنچه كه هست، خواهند داشت.»

«فصلنامه مطالعات راهبردى، پاييز و زمستان 1378، صفحه115، بنقل از روزنامه صبح امروز 6/3/1377»

 «خلاصه كلام آنكه نظام جمهورى اسلامى اكنون و در آينده با دشوارى بزرگى روبرواست. و بايد تدابير و تمهيدات خاصّى را براى پاسخ‏گويى به نيازها و خواستهاى نسل مذكور كه اكثريّت جامعه را تشكيل مى‏دهد فراهم سازد. در غير اين صورت علاوه بر اينكه مشكلات حادّ اجتماعى، سياسى و اقتصادى دامنگير جامعه خواهد شد، چه بسا بر سرنوشت كلّ نظام و انقلاب، تأثير گذاشته و در دهه‏هاى آينده، اساس و ماهيّت نظام و انقلاب به مشكل برخورَد. زيرا علاوه بر اينكه اين نسل به طور طبيعى در آينده جايگزين نسل انقلابى و موجود جامعه مى‏شود، مشكل خاصّ ديگرى نيز دارد، و آن ورود (موج‏وار) به عرصه‏هاى ادارى، اجرايى، سياسى و اجتماعى كشور است. و اين امر، خودبخود، خطرات و تهديدهاى مهمّى را نمايان مى‏سازد.»

«فصلنامه مطالعات راهبردى، پاييز و زمستان 1378، صفحه115»

و ظاهرا بهترين تمهيد و تدبير براي پاسخگويي به نيازها و خواستهاي نسل جوان، کاهش تعداد آنان است. يعني خراب کردن صورت مسأله به جاي حل مسأله!!!

«طبق نظريّات مذكور، - نظريّات جامعه‏شناسى و آسيب‏شناختى اجتماعى – و نظريّه‏هاى مكمّل روان‏شناسى، جوانان نيز عمدتاً دست به جرايم خاصّى مى‏زنند كه برخى از آنها مانند قتل، سرقتهاى مسلّحانه، كيف‏زنى و خودكشى رواج بيشترى دارند و حاصل گرايشهاى خشونت بار هستند.»

«فصلنامه مطالعات راهبردى، پاييز و زمستان 1378، صفحه116»

«ملّت جوان، خواهان انقلابها و دگرگونيهاى عميق، و ملّت پير، از اينگونه انقلابها بيزار است.»

«فصلنامه مطالعات راهبردى، پاييز و زمستان 1378، صفحه122»

همانگونه كه ملاحظه مي شود، اين فرمايشات، دقيقا تكرار سخنان هانتينگتن و ساير كارشناسان وحشت زدة غربي است، كه با تغيير مختصري در كلمات، به خورد جامعة ما داده شده است. از انضمام اين افاضات، به سخنان آقاى هانتينگتن و نشريّه اكونوميست و سخنگوى آمريكا در كويت، و بخش فارسى راديو آمريكا و... چه نتيجه‏اى مى‏توان گرفت؟ آيا نمي توان گفت كه براي قلع و قمع جوانان ما همگان حتي برخي از مسؤولان دولتي خودمان كمر همت بسته اند؟ آيا نتيجه‏اى جز اين مى‏توان تصوّر كرد كه تمام طرحهاى غرب، حول اين محور دور مى‏زند كه كشورهاى اسلامى مخصوصاً ايران را داراى جمعيّتى پير، مريض، لاابالى، فاسد، جنايتكار و بزهكار و... ببيند؟ و با اين حساب، آيا نسبت به آنچه كه از سوى بيگانگان، بدون نظارت هيچ مقام مسؤولي، در بازارهاى ما عرضه مى‏شود، اعم از فيلم، كتاب، خوراك، پوشاك، دارو و... مى‏توان خوشبين بود؟

ترديدى نيست كه علّت انقلاب و اعتراض و هرج و مرج، و تنشهاى سياسى و قتل و دزدى و... كه جرايد را پر كرده، و سر نخ آن بدست غرب است، جمعيّت، و جوانى جمعيّت نيست. و مرتبط دانستن اين دو مقوله با هم، يا غرض‏ورزى است و يا غايت ساده انديشى و حماقت. دليل انقلاب، سياستِ مبتنى بر ظلم، و بى‏عدالتىِ دولتها و يا ناكارآمدى کادرهاي شاغل در سياست و اقتصاد کشورهاست نه جوانىِ جوانان. جوانان نيز مانند ديگر اقشار ملّت، نيروهايى هستند كه حرکت و سکونشان، معلول نوع عملكرد دولتهاست نه معلول جوانىِ خودشان. اگر بنا باشد كه جوانىِ جوانان، مشكل‏آفرين بوده و علت انقلابات و خيزشها باشد، از يك جمعيّت شصت ميليون نفرى، اگر تنها يك ميليون نفر آن هم جوان باشند باز هم وقوع انقلاب و اعتراض براحتى ممكن است. لابد در اين صورت بايد فکر اساسي ديگری کرده و جوانان را به چوبه دار بياويزيم ! بر هيچ عاقلي پوشيده نيست كه بهترين راه براى مصون ماندن از هرج و مرج، و جريانات سياسى و اعتراض و انقلاب، آن است كه راه حل مسأله را يافته و بى‏عدالتى را خاتمه دهيم نه اينكه صورت مسأله را خراب كرده و جمعيّت جوان را به جمعيّتى پير تبديل كنيم. جوانان همانگونه كه مى‏توانند يك نيروى كار و خلاّق و مبتكر و... باشند، و نه سبب و علّت كار، همان‏گونه مى‏توانند نيروى انقلاب باشند نه سبب انقلاب. که سبب انقلاب، ناکارآمدي دولتهاست. و مي توانند نيرويي براي هرج و مرج باشند نه سبب هرج و مرج. که سبب هرج و مرج، ممکن است عواملي چون اختلافات سياسي سياستمداران، و يا ضعف اقتصادي ناشي از ناکارآمدي اقتصاددانان، و يا عدم وجود عدالت اجتماعي و امثال اينها باشد. چگونه مى‏توان جوانى جوانان را علّت تنشهاى سياسى دانست، در صورتيكه تنشهاى سياسى را دولتمردان باعث مى‏شوند و ادارة آنها را شخصا سردمداران بر عهده دارند نه جوانىِ جوانان. اگر جوانىِ جوانان را علّت انقلاب بدانيم بايد بگوييم:

هيچ انقلابى از بار ارزشى واقعى برخوردار نيست حتّى انقلاب اسلامى ايران! چون از روى معيار عقلاني و منطقي نبوده، بلكه براى خالى كردن انرژىِ جوانى، و يا از سر بيكارى و... بوده است! و آيا شما چنين سخني را مي پذيريد؟ از نحوه تبليغات آقايان اينگونه بر مى‏آيد كه جوانى، علّة العلل همه جرائم است و حال آنكه كمبود معنويّت، مشكلات روحى و مالى و... است كه هم جوان را و هم پير را وادار به دزدى و قتل و جرائم ديگر مى‏كند، نه جوانى. دور شدن از حقيقت است كه بزهكارى و... را به ارمغان مى‏آورد نه جوانى جوانان. از آن زمان كه سياست كنترل جمعيّت در كشور به اجرا در آمده است، گزارشات حاكى از آن است كه ميانگين سنّى جمعيّت كشور رو به افزايش است ولى:

«طبق آمارهاى دستگاههاى ذيربط، در سال 1370، تعداد 509 فقره قتل در كشور به وقوع پيوسته است. در سال 1371، اين موضوع به 870 فقره، در سال 1372 به 1167 فقره، و با رشد تدريجى در سال 1377، به ميزان 1644 فقره رسيده است[1] و بويژه بر كاهش سنّ قاتلان تأكيد شده است[2].»

«فصلنامه مطالعات راهبردى، پاييز و زمستان 1378، صفحه117»

چرا ؟! آيا بالا رفتن آمار قتل و دزدى و خودكشى و... كه فراوان در روزنامه‏ها به چشم مى‏خورد، علّتش جوانى جمعيّت است؟ اگر چنين است، جمعيّت جوان، يك هزارم جمعيّت فعلى هم كه باشد باز هم تمام اين مسائل وجود خواهد داشت. علّت افزايش جرايم را در دورى از خدا و رو كردن به غرب، با ديدن فيلمهاى غربى، جنايى، پليسى، سكسى، خانوادگى به سبك فعلى، اِعمال سياست كنترل جمعيّت و ابزارهاى آن، جايگزينى فرهنگ غربى به جاى فرهنگ اصيل اسلامی، كشمكشهاى سياسى سياستمداران، ركود اقتصادى ناشى از سياستهاى صندوق بين المللى پول و بانك جهانى و... بايد جستجو كرد، نه در جوانى جوانان. از آن زمان كه پا به عرصه‏هاى بين المللى گذاشتيم و حاضر شديم از تمام مواضع دينى خود دست برداشته و همه را توجيه فقهى و سياسى و مصلحتى و... كنيم؛ از آن زمان كه سازمان ملل و استعمار غرب به‏راحتى توانست همه خواسته‏هاى خود را بر ما تحميل كند و به آنها رنگ و لعابِ رفاه و توسعه و رفع تبعيض و ريشه كنى بى‏سوادى و... بدهد؛ و از آن زمان كه نام و ياد خدا و پيامبر و عترتش عليهم السلام را به گونه ديگرى غير از آنچه بود مطرح كرديم؛ از همان زمان، آمار جرم و جنايت و فقر و فلاكت و... روز بروز افزايش يافت. و گرنه همين جمعيّت جوان، پيش از اين هم بودند.

اكنون بايد ‏پرسيد: درصد رشد جرائم كه شما به حساب جوانى و جوانان مى‏گذاريد، نسبت به افزايش رشد جمعيّت جوانان بلكه نسبت به افزايش رشد كلّ جمعيّت چگونه است؟ رشد جمعيّت، 4/1 درصد گزارش شده، آيا رشد جرائم نيز به همين ميزان كاهش يافته است؟! و نيز بايد پرسيد: آيا اختلاسها و خيانتهاى بزرگ، كار جوانان است؟ يا معتمدان و بزرگ‏مردان؟ آيا كم‏كارى و رشوه‏خوارى ادارات، تأثير در رشد جرائم ندارد؟ تشويق جوانان به رفاه‏طلبى كه به آن دسترسى هم ندارند و براى رسيدن به آن دهها ترفند را سر هم مى‏كنند چطور؟ و...   نكته جالب توجّه اينكه تز ديگرى به نام بهداشت بلوغ نيز مطرح شده است كه معلوم نيست از اين تز، چه هدف و منظورى دنبال مى‏شود.

توجّه فرماييد:

«دكتر حسين ملك‏افضلى رئيس هيأت مديره انجمن تنظيم خانواده جمهورى اسلامى ايران: با توجّه به اينكه يك سوّم حاملگيها ناخواسته است، بنا بر اين بايد براى جلوگيرى از اين معضل، بر روى بهداشت بلوغ و راههاى مشاركت بيشتر مردان، فعّاليّت گسترده‏ترى صورت گيرد.»

«روزنامه قدس، 24/4/1375»

مصاحبه روزنامه همشهرى با دكتر حسين ملك افضلى، رئيس انجمن تنظيم خانواده جمهورى اسلامى ايران:

«... فعّاليّتهاى تحقيقات كه در سال 1376 به مورد اجرا گذاشته شده است، عبارتند از: 1 - ارزيابى نيازهاى بهداشت بارورى در نوجوانان. با توجّه به اينكه در حال حاضر حدود 27 درصد از جمعيّت كشور را جوانان و نوجوانان تشكيل مى‏دهند، و از آنجايى كه دوره نوجوانى از جمله نقاط عطف در طول زندگى افراد است، اين تحقيق به منظور كسب اطّلاعات زمينه‏اى در نيازهاى بهداشت بارورى، بهداشت بلوغ، مراقبتهاى دوران كودكى و غيره صورت مى‏گيرد. تا سياستگزاران بهداشتى، بر اساس نتايج حاصله بتوانند برنامه‏هاى مناسب اين گروه از جمعيّت كشور را تدوين كنند.»

«روزنامه همشهرى، 21/4/1376»

نمى‏دانم منظور از «بهداشت بلوغ» چيست، و از شاخه چه علمى است! ولى احتمالاً همانگونه كه آقاى مرندى به روحانيّت فهماند كه «كنترل جمعيّت با روح اسلام مخالفتى ندارد» اينجا نيز در نظر است تدبيرى شود و به روحانيّت تفهيم شود كه بلوغ پسران كه در 15 سالگى و يا با علائم مخصوص است، به 25 سالگى، و بلوغ دختران هم كه در 9 سالگى است، به 20 سالگى ارتقاء دهند، تا برنامه كنترل جمعيّت بيش از پيش محقّق شود. و اين تدبير، براى اجرا، دو راه دارد يكى تبليغات فراوان براى روال ظاهرىِ قضيّه، بطورى كه همه دخترانِ بين 9 تا 20 سال و نيز پسرانِ بين 15 تا 25 سال باورشان شود كه هنوز بالغ نشده‏اند و احساس جنسى كه به آنان دست مى‏دهد، يك احساس بى‏مورد است و انشاءاللّه كه بالغ نيستند! راه ديگر اينكه با تزريق و تغذيه داروها و موادّ غذايىِ اهدايى از سوى سازمان ملل، بلوغ دختران و پسران را به تأخير اندازند و يا آنان را براى هميشه عقيم سازند.  

هجوم آرام و خواب غفلت 12- نقطة مورد هجوم


    

 

ح : نقطه مورد هجوم :

اگر به خاطر داشته باشيد در آغاز بحث به اين نکته اشاره كردم كه تقريبا تمام کشورها، از پذيرش طرح کنترل جمعيت سرباز زدند! و فقط شايد يک يا دو کشور با اين طرح مقابله نکرده و به گونه‏اى بسيار ضعيف، به آن عمل کردند كه در حكم مردود شمردن و عدم پذيرش آن است. تنها كشورى كه طرح شوم كنترل جمعيّت را با آغوش باز و با تمام شرايط آن پذيرفت، و فرسنگها بيش از انتظار بنيانگذارانش در اجراي آن پيش رفت، و رضايت طرّاحان و سياستگزاران آن را بيش از حد انتظار آنان جلب كرد، و به خاطر اين خدمت، از دست نکبت بار آنان جايزه گرفت، تنها و تنها، جمهورى اسلامى ايران بود و بس!

اكنون جا دارد بدانيد که چه مناطقى از کشورمان، زير بار كنترل جمعيّت نرفته‏ و نخواهند رفت؟ با دانستن اين نکته، خواهيد دانست كه نتيجه دراز مدّتِ اين توطئه خطرناك، به ضرر کدام قشر از اقشار ملت ايران است؟ همه ايرانيان و يا قشر خاصي؟ لطفا توجّه کنيد:

«دكتر صابرى مسؤول تغذيه و بهداشت خراسان... افزود: با توجّه به فرهنگهاى مختلف در شهرستانهاى خراسان و همسايگى اين استان با برخى كشورها، نياز به همكارى جدّى نمايندگان ولىّ فقيه و فرمانداران شهرستانهاى استان براى تنظيم خانواده مى‏باشد.»

«روزنامه رسالت، 12/4/1378»

بديهي است که منظور آقاي صابري از فرهنگهاي مختلف، همان مذاهب مختلف است که اختلاف فرهنگ را به دنبال دارد. به دنباله اخبار توجّه کنيد:

«نگاهى به مشكلات بانوان استان سيستان و بلوچستان:... 4 - عدم موفقيّت كامل سياست‏هاى كنترل جمعيّت: با توجّه به فرهنگ حاكم بر منطقه و علاقه به كثرت اولاد بويژه پسر، و تعليمات روحانيّون اهل سنّت مبنى بر تشويق آنان به كثرت مواليد، به منظور ازدياد و بقاى نسل اهل سنّت، رقابتى كه بعضاً شيعيان در اين مقوله با اهل سنّت زياد دارند، و حتّى تهديد مردان بلوچ به ازدواج مجدّد و يا طلاق زن در صورت استفاده از روشهاى كنترل جمعيّت، موجب گرديده كه نسبت به ساير استانها از موفّقيّت كمترى برخوردار بوده. به‏طورى كه نرخ رشد جمعيّت طىّ سالهاى 70 – 75، 9/3 درصد بوده و ميانگين رشد جمعيّت كشور در همين سال 7/2% مى‏باشد.»

«مجله اسوه، 22/7/1378»

«نرخ رشد جمعيّت در استان سيستان و بلوچستان، 7/3% است كه چنين رشدى مى‏تواند جمعيّت اين استان را در مدّت 19 سال، دوبرابر كند.»

«مجلّه اسوه، 6/1378»

«... مى‏توان استانها را به چند دسته زير تفكيك نمود: نخست استانهايى كه سطح بارورى آنها بالا بوده و در حال حاضر نيز تغيير قابل ملاحظه‏اى در آن مشاهده نمى‏شود. از اين رده مى‏توان به استانهايى مانند خوزستان، سيستان و بلوچستان، زنجان، آذربايجان غربى، و هرمزگان اشاره كرد...»

«كتاب بهداشت و تنظيم خانواده، صفحه 58»

«رئيس دانشگاه علوم پزشكى سيستان و بلوچستان: اين استان با 14/2 درصد داراى بالاترين ميزان رشد جمعيّت در ميان استانهاى كشور است. دكتر سيّد محمّد تقى حسينى طباطبايى ميزان متوسّط رشد جمعيّت در سطح كشور را 4/1 درصد اعلام كرد. وى افزود: استان سمنان با نيم درصد داراى كمترين رشد جمعيّت در كشور است. دكتر طباطبايى همچنين گفت: تنها 40 درصد از جمعيّت يك ميليون و هفتصدهزار نفرى سيستان و بلوچستان زير پوشش خدمات كنترل جمعيّت قرار دارند. وى افزود: ميانگين كشورى اين برخوردارى 60 درصداست. وى فقر فرهنگى، شرايط خاصّ جغرافيايى و باورهاى قومى را بر روند رشد جمعيّت اين‏منطقه مؤثّر دانست.»

«روزنامه اطّلاعات، 16/9/1377»

توجّه مى‏فرماييد كه استان سيستان و بلوچستان داراى بيشترين درصد رشد جمعيّت است. ولي اين به خاطر فقر فرهنگى نيست. آنان در تبعيت از علماي خود، خوب مي دانند چه مي کنند. رشد جمعيت آنان، و سرباز زدن از طرح شوم کنترل جمعيت از سوي آنان، به خاطر اعتقاد مذهبى اين خطّه، در اعتلا و تحقق بخشيدن اهدافى است كه در ذهن دارند. مولوى قمر امام جمعه ايرانشهر در سخنان نماز جمعه خود گفته است:

«ملعون است كسى كه كمتر از چهار زن و 20 فرزند داشته باشد».

خود نيز داراى چهار زن و 20 فرزند است. ساير علماى سقيفه گرا نيز همين فتوى را دارند و سياست كنترل مواليد را هرگز تبعيّت نمى‏كنند. نه تنها كنترل مواليد را، بلكه زير بار تحصيلات عاليه و حتّى ابتدايى دختران خود نيز نمى‏روند. زيرا بر اين باورند که تحصيلات دخترانشان، باعث تأخير ازدواج آنان و در نهايت، کاهش جمعيتشان مي شود. تمام مناطق سنّى نشين در تبعيّت از اين فتوى و در عمل به اين تز، مشتركند و در حدّ وسع خويش به اين تكليف كه علمايشان به آنان گفته‏اند عمل مى‏كنند.

و نتيجه‏اش اين است كه جمعيّت اين مناطق داراى رشد بسيار بالايى است. اكنون اين سؤال مطرح است که: با توجّه به حرمت کنترل جمعيت در فرهنگ و مذهب سقيفه گرايان، و جواز و تأکيد شديد، و بلکه اجبار به كنترل جمعيت در شيعيان، در چند سال آينده نتيجه چه خواهد شد؟! آيا دولتمردان، براي اين حقيقت، فکري کرده اند؟! با توجّه به اين سخن از دانشجويان و برخي علماي سقيفه گرا به عنوان مشت نمونه خروار، كه همواره مي گويند:

«اگر حكومت به دست ما بيفتد چنان خونى از شيعه بريزيم كه آن سرش ناپيدا»

تحليل شما از كنترل شديد جمعيّت شيعه، و رشد روز افزون جمعيت سقيفه گرايان در ايران چيست؟!

و با توجّه به ناامنيهايى كه در سطح استان خراسان توسّط طالبان و اتباع داخلي آنان حكمفرماست، و با در نظر گرفتنِ اقدامات سپاه صحابه نسبت به شيعيان در پاکستان، و با توجه به شيعه کشي در افغانستان و عراق و بحرين و الجزاير و مصر و... آينده را چگونه پيش‏بينى مى‏كنيد؟! آيا فكر نمى‏كنيد كه بعضى از نقاط ايران از جمله استان خراسان و سيستان و بلوچستان، خواستار ورود طالبان و امثال طالبان و ساير دشمنان شيعه، به اين مناطق باشند، و در آينده، اين استانها، به اسرائيلهايى ديگر تبديل شوند؟!

به اين چند خبر توجّه كنيد. با خواندن آنها چگونه فكر مى‏كنيد؟:

«...مسلمانان شيعه در بلاد فارس‏نشين، خطر مهمّى براى ما داشتند...»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر... صفحه 28»

يكى از دستورات وزارت مستعمرات انگليس به مستر همفر:

«نقشه‏‌كشى به منظور تجزيه دو حكومت اسلامى تركيه و ايران به كشورهاى متعدّد محلّى كوچك كه هميشه با هم در جنگ باشند. همانگونه كه هم‏اكنون در هند اين حالت وجود دارد.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه168»

«يكى از رهبران اهل سنّت در تربت جام در مورد موضع‏گيريهاى مسؤولين، در جلسه‏اى اظهار كرده است: اگر شرايط سخت شود، خانواده‏ها را به افغانستان فرستاده، خود با نظام خواهد جنگيد.»

«منابع محلّى، 22/7/1375»

«اهل سنّت بعد از نماز عيد فطر در صالح‏آباد، براى خريد سربازى، پول جمع كرده‏اند.»

«منابع محلّى، 22/7/1375»

«مولوى عبد الرّحيم، از روحانيّون بلوچستان و از جامعه اهل سنّت ايران، در نامه‏اى به على‏اكبر هاشمى رفسنجانى رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، از عدم به‏كارگيرى اهل سنّت در پست‏هاى مهمّ دولتى شكايت كرده است.»

«منابع محلّى، 27/4/1377»

که البته اين شکايتها مدتي است به شکل نامه هاي سرگشاده در مطبوعات به چاپ مي رسد. و کساني که در طول انقلاب و جنگ تحميلي، حتي يک کشته هم ندادند ـ بجز برخي از سربازاني که در خدمت سربازي مجبور به شرکت در جنگ بودند ـ ، امروز ادعاي ارث هم دارند[1].

«در برخى مناطق كشور، به‏ويژه مناطق مرزى كه بيشتر اهالى آنها سنّى مذهبند، شيعيان، به جهت اقليّتشان و اكثريّت دانش‏آموزان سنّى و آموزگاران و دبيران سنّى، از آموزش معارف شيعى، محروم مانده و حتّى حقّ گفتن (صدق اللّه العلىّ العظيم) را هم ندارند.»

«منابع محلّى، 22/7/1375»

«پيروان اسلام ناب محمّدى با انتشار اطّلاعيّه‏اى از اعلام خلاف شرع بودن قمه‏زنى توسّط مقام معظّم رهبرى، ابراز شادى نموده و اعمال ديگر شيعيان از قبيل سينه‏زنى، زنجيرزنى، سجده بر مهر، شهادت بر ولايت امير مؤمنان على عليه السّلام، را نيز بدعت شمرده و از مقام معظّم، درخواست مقابله با آن را نموده‏اند، و امور فوق را سبب اختلاف شيعه و سنّى دانسته‏اند. از اطّلاعيّه مذكور، نسخه‏هاى زيادى تكثير و در داخل و خارج از كشور، مخصوصاً هند و پاكستان، توزيع شده است.»

«منابع محلّى، 22/7/1375»

اين اخبار كه مطبوعات، هرگز به جهت حفظ وحدت موهوم، جرأت نشر آن را ندارند، و تنها از منابع محلي پخش شده است را بعلاوة آنچه که قطعاً مسؤولين كشور و سازمان محترم اطّلاعات در جريان آن هستند، به اخبارى ضميمه كنيد كه حاكى است:

اهل سنّت با نقل و انتقال و مهاجرت به نقاط مختلف استان خراسان، براى بدست آوردن اكثريّت سكنه و آراء انتخاباتي اين شهرها تلاش مى‏كنند. زيرا قانون اساسى، تكيه بر اكثريّت دارد نه حق و باطل بودن. آنان پس از بدست آوردن اكثريّت يك شهر، به شهر ديگر منتقل مى‏شوند و اكثريّت آنجا را نيز از آنِ خود مى‏كنند. اين شيوه در خواف به كار گرفته شده و اكنون در زابل در دست انجام است. اين شگرد در انتخاب مسؤولين شهر، نمايندگان، امام جمعه، معلّمان و مديران، و بطور كلّى در بافت اين شهرها تأثير گذاشته و مديريت اين نواحى، بطور كلّى در اختيار سقيفه گرايان، قرار مى‏گيرد. و شيعيان به عنوان گروهى اقلّيّت، مورد تمسخر و ناامنى قرار مى‏گيرند.

در زمينه تحرّكات سنّيان در داخل و خارج كشور اخبار فراوانى به گوش مى‏رسد. و مشاهدات شما و ما و همه مسؤولان نيز اين اخبار را كاملاً تأييد مى‏كند. براى تكميل اطّلاعات خود، به چند خبر توجّه كنيد:

«سپاه صحابه، كشتار شيعيان را در دستور كار خود قرار داد... جاويد پاراچه كه در كوهات از توابع ايالت سرحدّ پاكستان سخن مى‏گفت افزود: جوانان هوادار انجمن سپاه صحابه بايد هزينه ازدواج خود را صرف خريد سلاح كرده و با قتل شيعيان، به همسران آنها دست يابند...»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 17/7/1370»

آري ! اينان هم روزگار را در اين خيال خام سپري مي کنند که به جاي هزينة هنگفت ازدواج، با مبلغي اندک، اسلحه تهيه کرده، با اين اسلحه، شيعه بکشند، و به زنان آنان دست پيدا کنند، و با اين کار، شيعه کشي را رواج داده، ناموس شيعه را به تاراج ببرند، و همراه با فرزندانشان به خدمت خويش بگمارند، و خود را از شر شيعه برهانند!

«عبداللّه شاه اردن... كه با روزنامه آمريكايى واشنگتن پست گفتگو مى‏كرد افزود: شيعه‏ها هنوز موجب نگرانى هستند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 19/11/1377»

اظهار نگراني يک سنّي شيعه کش سرشناس با واشنگتن پست، در بارة شيعه!!! و سپس:

«طالبان در آخرين فتواى خود شيعيان را كافر اعلام كرد. در اين فتوى اعلام شده است: شيعيان، كافر هستند و غارت مال و جان و ناموس آنها براى همگان آزاد است. طالبان غنيمت گرفتن زنان شيعه را نيز آزاد اعلام كرده است.[2]»

«روزنامه اطّلاعات، 2/6/1377»

«سرتيپ محسن انصارى جانشين فرمانده نيروى انتظامى در سخنانى گفت:... طالبان اعلام كرد كه هروئين را براى كشتن شيعه به ايران مى‏فرستد.»

«روزنامه اطّلاعات، 12/12/1376»

و نيز: «به گزارش واحد مركزى خبر و به نقل از شبكه تلويزيونى بى بى سى، نخست‏وزير پاكستان گفت: علاوه بر پاكستان، انگليس و آمريكا و عربستان سعودى نيز مدارس طالبان‏را تأسيس و آنهارا تربيت كردند.»

«روزنامه كيهان، 14/7/1375»

«روزنامه اردو زبان نواى وقت، به نقل از يك نشريّه آمريكايى نوشته است: نيروهاى طالبان، از جمله ملا محمّد عمر رهبر اين گروه، در يك مدرسه دينى به نام (جامعه حقّانيّه) تحصيل كرده‏اند كه سازمان جاسوسى سيا از آن حمايت مى‏كرده است. مدرسه جامعه حقّانيّه كه در منطقه اكوره خنك در ايالت سرحد واقع است، توسّط مولانا سميع الحق رهبر جمعيّت علماى اسلام شاخه سميع الحق اداره مى‏شود و از حاميان اصلى طالبان در پاكستان به شمار مى‏رود. به گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى، اين مدرسه عملاً آموزش نيروهاى طالبان را بر عهده داشته است. سازمان سيا در زمان اشغال افغانستان توسّط نيروهاى شوروى، از اين مدرسه حمايت مالى مى‏كرده است. در اين حال، واحد مركزى خبر مى‏گويد: ملك ظهور احمد، سخنگوى سفارت پاكستان در آمريكا كه اين اطّلاعات را به مطبوعات آمريكا داده است مى‏گويد: سميع الحق از آمريكا كمكهاى مالى فراوانى دريافت مى‏كرده و با اين كشور روابط نزديكى داشته است. نواى وقت همچنين مى‏نويسد: سميع الحق همچنين روابط نزديكى با اسامه بن لادن ميلياردر سعودى دارد كه در همين مدرسه درس خوانده و فارغ التحصيل شده است.»

«هفته‏نامه وحدت، 26/6/1377»

«لالى ويموس، تحليلگر سياسى روزنامه واشنگتن پست و مشاور پيشين كاخ سفيد، در اظهار نظر راجع به گروه طالبان مى‏گويد: حمايت طالبان بهترين راه براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى ايران است. وى مى‏افزايد: چنانچه آمريكا به منظور دسترسى به منابع نفتى آسياى ميانه با طالبان سازش كند، خود را از محدوديت تنگه هرمز كه در حيطه قدرت ايران است نجات خواهد داد...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 3/9/1375»

«دولت آمريكا با در اختيار قرار دادن امكانات و سلاح، گروه طالبان را به آماده شدن براى درگيرى با جمهورى اسلامى ايران تشويق مى‏كند. ملا محمّد عمر رئيس طالبان گفته است: بعد از يكسره كردن كار دولت ربّانى، و تسلّط بر كلّ افغانستان، نوبت حمله به ايران است.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 13/12/1375»

«به گزارش خبرگزارى فرانسه از كابل، امام يكى از مساجد مهمّ كابل، روز جمعه... درخواست حكم جهاد عليه ايران كرد... وى افزود: هر افغانى بايد براى جهاد عليه ايرانيها آماده باشد...»

«روزنامه زن، 28/6/1377»

«طالبان به دنبال افرادى است كه در جادّه‏هاى پررفت و آمد ايران، مين‏گذارى كنند. براى انفجار هر مين، دويست هزار تومان پاداش مى‏دهد و براى اين منظور مقدارى موادّ منفجره به زابل و زاهدان انتقال يافته است.»

«منابع محلّى، 23/7/1375»

«در ارتباط با انفجار اخير فلكه آب مشهد گفته مى‏شود: اين عمل از سوى عمّال طالبان در اين شهر صورت گرفته است... همچنين گفته شد: وزارت اطّلاعات، پيشتر، از احتمال بمب‏گذارى در مشهد اظهار نگرانى كرده و به مقامات اين شهر هشدار داده بود.»

«روزنامه قدس، 1/7/1378»

 اين اخبار، حاكى از نفوذ عوامل طالبان در خاك ايران و ايجاد ناامنى دشمنان داخلي و هم مسلکان طالبان، در سرزمين ماست، که قطعا چشمان بيدار سازمان اطلاعات و دستان تواناي نيروهاي امنيتي، با زير نظر داشتن اين تحرکات، دشمن را به خاک سياه خواهند نشاند. انشاء الله[3].

اكنون با بررسى اين خبرها و با توجّه به نقل و انتقالات داخلى اهل سنّت و تلاش براى بدست آوردن اكثريّت جمعيت برخي استانها و شهرها و در نهايت کشور، و نپذيرفتن طرح كنترل جمعيّت، و نيز با توجّه به اينكه گرايش سياسى مناطق سنّى‏نشين، استقلال‏طلبى است، و با عنايت به همسايگى اين قشر با پاكستان و افغانستان، و اقدامات آنان در سال 1343 به رهبرى جمعه خان در پاكستان، كه منجر به فعّاليّت اين قشر به رهبرى عبدى‏خان در ايران شد، و همچنين با در نظر گرفتن تأسيس حزب دموكراتيك بلوچستان، و سازمان دموكراتيك مردم بلوچستان به رهبرى مهندس رحمت حسين‏پور در سال 1358، كه آرمانهاى قومى‏را مدّ نظر داشت، و تأسيس كانون سياسى فرهنگى خلق بلوچ در سال 1358، در زاهدان، و نيز با توجّه به استقلال‏طلبى كردها در مناطق كرد نشين، و عدم پذيرش طرح كنترل جمعيّت، و ... ، شما چگونه فكر مى‏كنيد؟! تحليل قضيه را به عهده شما خواننده محترم مي گذارم.

امّا آنچه مسلّم است، كسانى كه قربانى اين طرحهاى شوم مى‏شوند، همانطور كه در مقدّمه ذكر شد، فقط شيعيان خواهند بود. چون نه اهل سنّت و نه هيچ‏يك از اقلّيّتهاى مذهبى، هرگز به اين طرحها تن نداده و نخواهند داد. و اين را آشکارا اعلام کرده و فتوا داده اند، که البته کار درست هم آنان کرده اند. نه علما و مسؤولاني که علاوه بر فتوا و تأکيد بر لزوم کنترل نسل و کاهش جمعيت، براي رسيدن به اين هدف، اهرمها و اجبارهاي فراواني نيز دخيل کرده اند. اميدواريم پيش از آنكه دير شود، مسؤولين مملكتى، در سياست خود تجديد نظر كرده و پيشنهاد دهندگان داخلي طرح كنترل جمعيّت و مجرياني که به نام کنترل رشد جمعيت، به قلع و قمع جمعيت شيعه پرداخته اند را حد اقل شناسايى و از همكارى با دولت و سازمانهاى مربوطه بازدارند.

 

ط : كشف اشتباه يا توطئه :

خوب است بدانيد كه پس از اين‏همه هياهو، بر اساس اظهارات برخي از صاحب نظران، اشتباه يا توطئه سازمان ملل برملا شد! به چند خبر توجّه فرماييد:

«روزنامه جمهورى اسلامى در مورّخه... 3 مرداد 1373 تحت شماره 4387 آورده است:... انتشار نتايج بررسى اقتصادى - اجتماعى سازمان ملل در سال جارى، حاوى اعترافات تكان دهنده‏اى بود كه بسيار جاى توجّه دارد. در گزارش اين بررسى تصريح شده است كه: پيش بينى‏هاى قبلى در مورد رشد جمعيّت جهانى و مسائل مربوط به آن، نادرست بوده و حتّى نتيجه‏گيريها و جمع‏بنديهاى مربوط به آن هم بر اساس پيش داوريهاى غلط استوار بوده، و از جمله اين ادّعا كه رشد جمعيّت، منجر به كاهش توليد موادّ غذايى مى‏شود، يك استدلال مردود است. اين گزارش سازمان ملل تصريح دارد كه با پيشرفت تكنولوژى در عرصه توليد موادّ عذايى، ميزان رشد اين مواد، بيش از رشد جمعيّت خواهد بود. اينكه يك مرجع جهانى به اشتباه خود در محاسبه و جمع بندى گذشته خود اعتراف كند، بسيار مقبول و پسنديده است. ليكن بايد به بررسى علل و عوامل مؤثّر در آن اشتباهات در محاسبه و جمع‏بندى پرداخت تا مشخّص شود كه دستهاى پشت پرده در القاى شبهه، چه كسانى بوده‏اند و چه اهدافى را دنبال مى‏كرده‏اند. در اين زمينه لازم است قبل از هر چيز به نقش كشورهايى بپردازيم كه گرداننده اصلى اين قبيل مراكز هستند و با ارائه اطّلاعات و آمار غلط و اغراق‏آميز، باعث مى‏شوند كه گزارش يك مرجع بين المللى اين‏گونه خدشه‏دار شود. آمريكا، انگليس و برخى از كشورهاى اروپايى با اعمال نفوذ در اين زمينه سعى دارند اهداف و برنامه‏هاى دراز مدّت خود را دنبال كنند و از جمله با اِعمال سياستهاى ضدّ جهان سوّمى، چنين وانمود كنند كه گويا علّت اصلى معضلات امروز جامعه بشرى، افزايش جمعيّت در جهان سوّم است كه منابع غذايى را محدود مى‏كند، امكان شغل‏يابى را به حدّاقل مى‏رساند، رفاه را به صفر مى‏رساند و انسانها را به زير خطّ فقر مى‏كشاند. و حال آنكه امروزه بهتر مى‏توان دريافت كه اين تبليغات، مبتنى بر اطّلاعات غلط و اغراق‏آميز بوده كه يكى از عمده‏ترين اهداف آن، ايجاد انحراف افكار عمومى جهان از جريان غارت منابع و ثروتهاى جهان سوّم توسّط قدرتهاى سلطه‏گر و افزايش سياستهاى نظامى‏گرى در جهان است كه باعث شده ملّتها ناچار شوند، بخش عمده‏اى از ثروتها و منابع و درآمدهاى خود را به نيازهاى نظامى خود بپردازند تا بتواند آنها را در قبال بحرانهاى غير قابل پيش‏بينى و در شرايط ناخواسته حفظ كند...»

«كتاب كاهش جمعيّت ضربه‏اى سهمگين ...، صفحه 305»

بايد به اين نکته نيز توجه داشت كه: اينگونه نيست كه سازمان ملل يك سازمان دلسوز و مبتني بر عدالت باشد كه بر اساس اطلاعات غلطي كه به او داده اند به چنين كاري اقدام كرده باشد. بلكه سازمان ملل، خود از عوامل غرب بوده و در خدمت آمريكا و انگليس است. و براى از بين بردن مسلمانان، به هر وسيله‏اى تمسّك مى‏جويد. و اطّلاعات و آمار غلط و اغراق آميز نيز جزء ابزارى است كه عوامل همين سازمان تراشيده و فراهم مي كنند، و به عنوان اهرمى براى پيشبرد اهداف خود قرار مي دهند.

«به گفته يك كارشناس فرانسوى، تلاشهاى فزاينده محافل جهانى براى جلوگيرى از رشد جمعيّت در نقاط مختلف جهان، يك حركت سياسى است نه علمى و انسانى. ويژه‏نامه هفتگى فرانكفورتر آلكماينه مى‏نويسد: آقاى هرفه لبراس، كارشناس فرانسوى امور مربوط به رشد و نموّ جمعيّت، معتقد است كه در حال حاضر، آمار انسانها بر روى كره زمين به اندازه كافى نيست. اين كارشناس معتقد است سياستمداران، از مسأله سرنوشت‏ساز رشد و نموّ و يا كاهش جمعيّت، اهداف و مقاصد سياسى خود را دنبال مى‏كنند. او مى‏گويد: براى كسانى كه صبحانه، خاويار و نان برشته تازه مى‏خورند، چنانچه جمعيّت كره زمين 500 ميليون باشد، باز هم اين جمعيّت زياد است... اين كارشناس در زمينه سياسى بودن موضوع رشد جمعيّت ملتها معتقد است كه اين مسأله در بسيارى از ممالك تابع ديدگاههاى سياسى حاكم است و نه واقعيّتهاى علمى و يا تاريخى...»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 20/3/1376»

از ذکر نقضها و نقدهاى ديگرى كه بر سياست كنترل مواليد وارد شده است خوددارى مى‏كنم. اگرچه جرايد، از ذکر نظرات مخالفين اين سياست، تهي است، ولى جسته و گريخته، اخبار و مقالاتى يافت مى‏شود كه حاوى چنين نظراتي نيز هست. اميدوارم با چيدن اين اخبار و آراء در كنار روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم السلام امكانى فراهم شده باشد كه شما بتوانيد با تحليلهاى گوناگون خود، به نتايج ارزنده‏اى دست پيدا كنيد. از بررسى مباحث گذشته، علاوه بر نتايجی که تا کنون ذکر شد، بايد به نتايج جنبى ذيل نيز رسيده باشيد:

الف: نسبت به:

1 - برخى از صاحب‏نظران دينى كه دانسته و يا ندانسته به سود دشمن اظهار نظر كرده‏اند،
2 - برخى وزرا و رؤساى سازمانهاى دولتى،
3 - وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكى،
4 - نظام پزشكى و پزشكان، بويژه متخصّصين امور زنان،
5 - داروسازان و داروهاى موجود،
6 - غذاهايى كه به ما خورانده مى‏شود، و تمام تشكيلاتى كه در اجراى سياست كنترل جمعيّت نقش داشته‏اند، نمى‏توان بطور كامل و بدون شناخت تفصيلي قبلى، اعتماد داشت.

ب:

1 - غوغاى انفجار جمعيّت،
2 - سياستهاى تبليغاتى انفجار جمعيّت،
3 - طرح كنترل جمعيّت،
4 - تدابير اتّخاذ شده براى كنترل جمعيّت، همه از سوى غرب، و تحفه سازمان ملل متّحد به كشورهاى اسلامى و مخصوصا ايران است، و صرفا اهداف سياسي غرب را دنبال مي كند.

ج:

1 - طرح مشاغل بي محاسبة زنان، و بيرون آوردن بي مهاباي آنان از خانه، در راستاى كنترل جمعيّت و فمينيسم بوده و از خيانتهاى آشكار غرب عليه کشورمان ايران است.
2 - طرح رفع تبعيض ميان زنان و مردان، در راستاى كنترل جمعيّت و فمينيسم بوده و دستاويزی از سوى جهانخواران غرب براي رسيدن به اهداف خائنانه خويش است.
3 - طرح تحصيلات زنان و دختران، در راستاى كنترل جمعيّت بوده و از شگردهاى سلطه‏جويى غرب است، نه از سر دلسوزي.
4 - طرح مبارزه با ازدواج و زايمان زودرس و زايمان ديررس، در راستاى كنترل جمعيّت بوده و از جنگهاى آرام غرب است.
5 - ورشكستگى اقتصادى كشورمان، عمدي بوده، و عاملى مؤثّر براى كنترل جمعيّت، و از تاكتيكهاى غرب است.
6 - دست اندركاران برنامه جمعيّتى در ايران، يا غافلند يا غربيند و يا سرسپرده غربند.

د:لبه تيز اين سياستها، متوجّه شيعيان جهان، و در ايران متوجه شيعيان اين مرز و بوم است.

هـ:اگر تسليم بى‏چون و چراى غرب شويم و براى اين مسائل فكرى نكنيم، ضربات شديد و جبران ناپذيرى بر پيكر شيعه وارد خواهد شد. دومين بخش اين مقاله را در همين‏جا خاتمه مى‏دهم و تحليل ساير قضايايى كه در خلال اين بخش از بحث، به آنها اشاره شده و در بخشهاي بعدي اشاره خواهد شد را به شما واگذار مى‏كنم.     

  بخش 3

 

 

سرمايه‏گذارى در بخش زنان

 

زن‏سالارى، زن‏گرايى، زن‏ستايى و... و در يك كلام «فمينيسم»، يكى از طرحهايى است كه با تلاش غرب، به سازماندهي سازمان ملل، در كشورمان به مرحله اجرا در آمد. اين طرح هرچند با نام فمينيسم به ايران عرضه نشد ولى در راستاى كنترل جمعيّت، تحت عناوين: «دفاع از حقوق زن»، «رفع تبعيض ميان زن و مرد»، «حفظ جان زنان»، «برابرى جنسيّتها» و... به كمك ايادى داخلى غرب، به راحتى و بدون هيچ مقابله و معارضه اى در كشورمان اجرا شد. و در واقع طبق نقشه‏هاى قبلى براى كشاندن ايران در جادّه توسعة مورد نظر غرب، با سخنانى چون سخنان دكتر نفيس صدّيق كه گفت: «... كشورى كه مى‏خواهد در راه توسعه گام بردارد نمى‏تواند با نيمى از جمعيّت خود اين راه را بپيمايد»، و تكرار اين سخنان توسّط بلندگوهاى استعمار در داخل كشور، و نيز با رهنمودهايي که در كنفرانس جهانى زن در پكن بر عهده کشورها نهادند، جوّ فمينيستي بر مملكت ما چيره شد. با اين كار، هم شعار «فرزند كمتر» تحقّق يافت، و هم تمام اهدافى كه در نتيجة آوردن بي مهابا و بدون محاسبة زنان در صحنه پيش‏بينى شده بود به وقوع پيوست.

گروهى از زنان هم كه در اين چند سال پس از انقلاب، تمام وجودشان را عطش غرب‏گرايى پر كرده بود، از خود بى‏خود شده و ندا سر دادند كه:

«در جوامع اسلامى، مردها همواره اسلام را بنفع خود تعبير كرده‏اند... دين در ايران تحت الشّعاع سنّتها قرار گرفته[1]...» و: «عزم راسخ زنان است كه جامعه ايران را دگرگون خواهد كرد نه خاتمى و نه مردان[2].»

و تز دفاع از حقوق زنان و رفع تبعيض بين زنان و مردان، با شعار «برابري جنسيتها» که در واقع «نبرد جنسيتها» بود، دركشورمان مطرح شده و تحقّق يافت. در اين نبرد، اگرچه زنان به جايى رسيدند ولى آثار شوم آن كه در لابلاى نوشته‏ها تذكّر خواهم داد، هميشه باقي است و هرگز جبران نخواهد شد! و تغيير و تبديلهايى كه براى پيروزى در اين نبرد، در دين و مسلّمات دينى تحت عنوان مبارزه با سنّت‏گرايى و جنسيّت گرايى روى داد، ما را به جايى كشانده و مى‏كشاند كه نه تنها به سرابِ توسعه نخواهيم رسيد بلكه در باتلاقها و منجلابهايى كه سر راهمان به وجود آورده‏اند بكلّى و براي هميشه مدفون و غرق خواهيم شد.

بدبختانه در اين ميان، دين به عنوان ملعبه‏اى در آمد كه هركس بتواند طبق رأى و نظر خود، قرائت و تفسيرى تازه از آن داشته باشد. مفسّران دين!! براى تفسير تازه از دين، بسيج شدند. گفتند و گفتند، تا امروز كه «از دين بجز اسمى باقى نمانده است» و آن دين سنّتى، يعني دين پيامبر و عترت او صلوات الله عليهم اجمعين، كمرنگ گشته، و دين جديدى جايگزين آن شده است. اكنون براى آنكه از دين سنّتى هم خاطره‏اى در ذهن داشته باشيم، توجّه شما را به چند روايت در مورد زنان جلب مى‏كنم:

«امام صادق عليه السّلام فرمودند: خداوند، حوّا را از آدم خلق كرد. به همين دليل تمام اهتمام زنان، به مردان است. پس آنان را در خانه مصون نگه داريد.»

«كافى، ج 5، ص 337، ح 3»

«امام صادق عليه السّلام فرمودند: خداوند حضرت آدم را از آب و گل آفريد. به همين جهت اهتمام پسران آدم در آب و گل است. و حوّاء را از آدم آفريد، به همين جهت اهتمام زنان در مردان است. پس آنان را در خانه مصون نگه داريد.»

«كافى، ج 5، ص 337، ح 4»

و نيز رواياتى كه مى‏فرمايند: بهترين مسجد زنان، خانه آنان است. اين روايات را ضميمه كنيد به سيره صدّيقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله عليها. او با وجودى كه پاك و مطهّر بود و درب منزلش به مسجد باز مى‏شد، و همسايه مسجد پيامبر بود و پدر بزرگوارش، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در مسجد اقامه نماز مى‏فرمودند، ولى نمازش را در منزل مى‏خواند و هرگز در مسجد به اقتداي پدر بزرگوارش پيامبر اکرم صلی الله عليه و آله و سلم، به جماعت نايستاد! او فقط زماني به دفاع از امام خويش امير المؤمنين علي عليه السلام و شوي گراميش از منزل بيرون آمد که دفاع منحصر به آن حضرت بود و در بين آن همه مرد، مدافعي که از دست دشمنان، جان سالم بدر برده و کشته نشود، وجود نداشت... !

از اين سيره و روايات معتبر مى‏توان نتيجه گرفت كه آنچه امروز تحت عنوان دين ارائه شده و در جامعة فعلي ما جاري است، با حقيقتي كه ما به آن موظّف شده‏ايم بسيار متفاوت است. حتما مي گوييد اين افكار، متعلّق به 1400 سال پيش است! بله همينطور است. من هيچ تفسير جديدى از دين ندارم و خود را مجاز هم نمى‏دانم تا هر روز نظر ناقص خود را به عنوان دين مطرح کرده و به مردم عرضه كنم. و معتقدم، كسانى‏كه دين خدا را طبق زمان تفسير مى‏كنند، در حقيقت تابع خواسته‏هاى زمانند نه تابع دين خدا؛ اينان به راحتي به خود اجازه مى‏دهند تا هر نوع تغيير و تبديلى را در احكام الهى اعمال کنند در حالى‏كه در هرمقامي باشند، و هرکه باشند، هرگز خداوند به آنان چنين اختيارى نداده است. قرآن كريم مى‏فرمايد: «ما كانَ لِمُؤْمِنٍ و لا مؤْمِنَةٍ اِذا قَضَى اللّهُ و رَسُولُهُ امراً اَنْ يَكونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ» (هيچ مرد و زن مؤمنى، اختيارى در - تغيير و تحوّل - امرى كه خدا و پيامبرش، در آن حكم فرموده‏اند را ندارد)، و كسانى كه خلاف اين امر الهي عمل كنند، خواه با استناد به قياس، و يا به بهانه تنقيح مناط، و يا با نام احکام ثانويه، و يا تحت عنوان احکام حکومتي و يا هرچيز ديگر، اگرچه ممکن است به قصد ايجاد بدعت، مرتکب اين عمل نشده باشند، ولي عملشان بدعت در دين بوده و در زمره اين گروه خواهند بود و تكليف چنين افرادي روشن است... .

اكنون به نحوه پيدايش تز زن سالارى و مسير حركت و تكميل آن نظرى مى‏افكنيم. هرچند با توجّه به اخبارى كه در مسأله اشتغال و تحصيل و زاد وولد زنان از نظرتان گذشت، به نتايجى دست يافتيد؛ ولى مطرح كردنِ جداگانه و هرچند مختصرِ اين بحث، و اضافه كردن بعضى اخبار، به خبرهاى گذشته، قطعاً شما را به نتايج مطلوب‏ترى خواهد رساند.

«سازمان ملل در سال 1351، سال 1354 را سال بين المللى زنان ناميد، و در اين سال، اوّلين كنفرانس جهانى زنان در شهر مكزيكوسيتى برگزار نمود. به دنبال آن، دوّمين كنفرانس، در سال 1359 در گپنهاگ، سوّمين كنفرانس در سال 1364 در كنيا در شهر نايروبى، و در پى آن نيز كنفرانس جهانى جمعيّت كه بخشى از مصوّبات آن، از زنان و اختيار و مشاركتشان در امور اجتماعى سخن به ميان مى‏آورد، در سال 1373، در قاهره انجام شد. و بالأخره چهارمين كنفرانس جهانى زن نيز در شهريور ماه 74 در پكن تشكيل گرديد.»

«روزنامه قدس، 29/7/1376»

با اين وصف، مسألة غلط انداز «رسيدگى به امور زنان»! ريشه در پيش از انقلاب دارد. و آنچه كه اكنون جنجال آن بر سراسر ميهن اسلامى ما سايه افكنده است، سير تكميلى همان همايش‏هاست، و چارچوب آن، در همان زمان بسته شده است. ولى چون پياده كردن مصوّبات آن‏روز، در ايرانِ امروز، با معارضاتى مواجه است، خواسته‏هاى غرب در اين برهه از زمان، با لطائف الحيل و تحت لفّافهاى پر زرق و برق‏تر و غلطاندازتر به كشورمان راه پيدا كرده و مسير وصول به اهداف آن‏روز را به گونه‏اى ريشه‏اى‏تر و راحت‏تر مى‏پيمايد.

بنا بر اين، «نبرد جنسيّتها» که در اين زمان، توسّط بلندگوهاى غرب در ايران براه افتاده، پايه‏هاى اصلى آن، در آن زمان نهاده شده است. من در اين بخش از گفتار، قصد مطرح ساختن آنچه كه در تمام كنفرانسهاى مذكور به تصويب رسيده ندارم. ولى براى اينكه ترسيمى از اين هجوم داشته باشيم، به اخبار مربوط به كنفرانس جهانى زن در پكن كه در شهريورماه 74 برگزار شد، اشاره مى‏كنم.

اين كنفرانس به عنوان «چهارمين همايش جهانى زن» توسّط سازمان ملل متّحد و به ميزبانى چين برگزار شد، كه نمايندگان زنانِ حدود 185 كشور جهان در آن شركت داشتند[3]. شرح قضيّه بدينگونه است كه:

«- در اين كنفرانس - صداى ادوات موسيقى كه توسّط چهار تن از هنرمندان زن نواخته شد، به جلب توجّه حاضرين كمك كرده و بتدريج، علاقمندان، وارد اتاق شدند.» «ماهنامه پيام زن، اسفند ماه 1374» «عصمت كتانى، مشاور مخصوص دبير كلّ سازمان ملل متّحد نيز در اين مراسم به نيابت از پطرس غالى، پيام وى را قرائت كرد. غالى در بخشى از پيام خود، بر تأمين برابرى زنان و مردان به عنوان قانون عمل و پروژه مهمّ سياسى قرن بيستم تأكيد كرده و افزود: موضوع اين كنفرانس، (برابرى) است. برابرى در (قانون) در بسيارى از كشورها حاصل شده؛ امّا به برابرى در (عمل) نرسيده‏ايم.» «ماهنامه پيام زن، خرداد ماه 1375» «سخنرانى (جيانگ زمين) رئيس جمهور چين:... جامعه زنان، و مجامع جهانى، اميدوارانه به اين گردهمايى تاريخى توجّه دارند. هدف اصلى دولت چين نيز برقرارى تساوى بين زنان و مردان، احقاق حق و برآورده كردن خواستهاى آنان است.» «همان مأخذ» «هيأت ايرانى با تركيبى همه‏جانبه، شامل: متخصّصين و كارشناسان وزارت امور خارجه، بهداشت، اقتصاد، كشاورزى، و زنان روستايى، امور فقهى، حقوق و مسايل زنان و خانواده، كه همگى پيشينه فعّاليّت بين المللى داشته و مسلّط به زبان انگليسى بودند، در گروهها و كميته‏هاى مختلف كارى، فعّاليّت خود را آغاز كردند.»

«همان مأخذ»

در اين كنفرانس، مباحث زيادى مطرح شد، و طرّاحان آن، به نتايج زيادى از اهداف مورد نظرشان نائل شدند. البتّه طرحهاى ارائه شده از سوى غرب، شامل واژه‏هاى به‏ظاهر مبهم و غير مبهمى مانند: حقوق جنسى (آزادي جنسی و...)، گرايش جنسى (همجنس گرايى)، بهداشت جنسى و بارورى، آموزش بهداشت جنسى و بارورى و حقوق والدين، فحشاء، سقط جنين غير قانونى، نيز مى‏شد. كه واژه «حقوق جنسى» و «گرايشهاى جنسى» از سوى نمايندگان ايرانى شركت كننده، با موضعگيرى روبرو و از متن سند حذف شدند. و در مورد ساير واژه‏ها، در جرائد اظهار نظرى نيافتم كه آيا به جاى خود باقى مى‏باشند و يا حذف شدند. ولي ظاهرا اثري از حذف ساير مواد ديده نمي شود، و آنچه كه مى‏توان از ظواهر اين سند فهميد اين است كه همه اين مواد به گونه‏اى طرّاحى شده‏اند كه حذف اين دو واژه و دو ماده نيز خللي در هدف غربيها وارد نمي کند، و حتي اگر حذف هم شوند، ساير بندهاى موادِّ اين سند، مى‏توانند خود به‏خود جاى اين دو واژه را در مدّتى كوتاه پر كنند، و با اجراى آنها ديرى نخواهد پاييد كه تمام مفاد سند، بطور اتوماتيك به اجرا در خواهد آمد!

نمى‏خواهم در باره آنچه در اين كنفرانس و پيش از آن، در جلسات مقدّماتى و توجيهى در كشورمان مطرح شد، بحث كنم. بلكه در صدد بيان خطّ سير اين مسأله‏ام، كه از كجا شروع شد و به كجا رسيده و به كدام سو در حركت است.

«شهلا حبيبى گفت: بر اساس سند پكن، تمامى كشورهاى شركت كننده، موظّف به تدوين برنامه‏هاى ملّى و ارائه آن به مجمع عمومى سازمان ملل هستند.»

«ماهنامه پيام زن، فروردين ماه 1375»

معناى سخن فوق، اين است كه آنچه در مملكت ما تحت عناوينِ مطرح شده پيرامون حقوق زنان و... مى‏گذرد، بايد با نظارت سازمان ملل يعنى ايادى غرب و استعمار آمريكا باشد. و با اين وجود و با توجّه به سخنان پطرس غالى دبير كلّ سابق سازمان ملل، كه گفته بود:

«برخى فكر مى‏كنند كه سازمان ملل، يك نهاد مبتنى بر عدالت است ولى اين افراد، سخت در اشتباه بسر مى‏برند. آنها بايد بدانند اين سازمان، نه بر اساس عدالت بلكه بر مبناى سياست بنيان گذاشته شده و خطّ مشى آنرا قدرت مشخّص مى‏كند»، بايد اذعان كنيم كه استقلالمان در نظام فرهنگى و حقوقى كشور، در معرض خطر بوده و رفتار و سياستهاى ما در چارچوب اعتقادات اسلامي نمى‏باشد.

البتّه پيش از كنفرانس پكن نيز تحرّكات زيادى براى بازيافت حقوق از دست رفته زنان ايرانى! توسّط واخوردگان و غرب‏زدگانِ بى‏هويّت، در خارج از كشور انجام شده بود كه توجّه شما را به نمونه‏هايى از آن جلب مى‏كنم:

«گروهى به نام بنياد پژوهشهاى زنان ايرانى كه در آمريكا مستقر است، مى‏خواهد در نيمه اوّل خرداد ماه در يك گردهمايى، مسائل زنان ايرانى را از ديدگاه كارشناسان ايرانى ساكن غرب بررسى كند. اين گردهمايى كه با همكارى دانشگاههاى هاروارد كلمبيا و كاليفرنيا، دانشگاه تورنتوى كانادا و برخى ديگر از مؤسّسات آمريكايى برگزار مى‏شود، عنوان (زن، جنسيّت و اسلام) را براى خود برگزيده است.»

«روزنامه ايران، 21/2/1374»

«هفتمين سمينار سالانه بنياد پژوهشهاى زنان ايرانى، 25 خرداد ماه در دانشگاه واشنگتن برگزار مى‏شود. دست‏اندركاران اين بنياد، موضوع همايش خود را زن ايرانى و حقوق بشر تعيين كرده و اين شعار كه (تاريخ ايران، بيشتر بيانگر شرح حال رشادتها و پيروزى‏هاى مردان است و ما بر آنيم كه ديدگاه متفاوتى از گذشته تاريخى ايران ارائه دهيم) را سرلوحه فعّاليّتهاى خود قرار داده‏اند. هزينه حضور در اين جلسات كه تنى چند از هنرمندان وابسته به رژيم پهلوى نيز در آن اجراى برنامه مى‏كنند، 200 دلار تعيين شده، امّا عمده مخارج اين سمينار را دولت آمريكا متقبّل شده است.»

«هفته‏نامه صبح، 18/2/1375»

«روزنامه آمريكايى نيويورك تايمز، در يكى از شماره‏هاى گذشته خود... نوشت كه: سه بنياد مهمّ آمريكايى فورد، راكفلر، و موقوفه ملّى براى دموكراسى، با استفاده از چندتن از مقامات رژيم پهلوى، حزب رستاخيز، و نزديكان اشرف پهلوى، بزودى كتابى براى آگاه سازى زنان مسلمان، از حقوق و الگوهاى خود منتشر مى‏كنند. اين روزنامه نوشت: برنامه‏ريزى و پرداخت تمام هزينه‏هاى اين كتاب، با عنوان (در طلب حقوقمان) توسّط بنيادهاى فوق صورت گرفته و ناشر آن، مؤسّسه (خواهر خواندگى جهانى) در ايالت مريلند آمريكا، اين كتاب را همزمان به شش زبان فارسى، عربى، انگليسى، بنگالى، ماليايى و ازبكى، ترجمه كرده و آن را ابتدا در كشورهاى لبنان، مالزى، اردن و بنگلادش، و سپس در بقيّه كشورهاى اسلامى توزيع خواهد كرد. نكته قابل توجّه اين كه تهيّه و تدوين مطالب اين كتاب، توسّط گروهى زير نظر مهناز افخمى، عنصر فاسد رژيم سابق كه وزير مشاور در امور زنان در زمان رژيم شاه، عضو سياسى و نايب رئيس هيأت اجرايى حزب رستاخيز و همكار نزديك اشرف پهلوى بوده است، و هاله وزيرى از همكاران دانشگاه جرج تاون آمريكا، تهيّه و تنظيم شده است. مهناز افخمى... معتقد است، براى بهبود حال زنان مسلمان، بايد قوانين قرآن و مكتب، بر اساس قوانين بين المللى تغيير پيدا كند. در هر صورت ضرورى است زنان مسلمان كشورمان، با آگاهى از سرمايه‏گذاريهاى وسيعى كه توسّط عوامل صهيونيستى و امپرياليستى مشهور جهان براى انحراف افكار آنان از قوانين اسلامى به قوانين غربى و بين المللى، تحت عنوان احقاق حقوق صورت مى‏گيرد، با آگاهى بيشترى برخورد كنند.»

«هفته‏نامه زن روز، 2/12/1375»

شّكى نيست كه كنفرانسهاى جهانى متعدّد در باره احقاق حقوق زنان و به‏ويژه زنان ايران، در راستاى همين تلاشها و اقدامات است. و اين نكته را با تأمّلى در دستور كارهايى كه در جلسات غربگرايان ايرانى و كنفرانسهاى بين المللى مطرح مى‏شود به راحتى مى‏توان فهميد. و بر هيچ صاحب خِرَدى پوشيده نيست كه جلساتى كه با پشتوانه دولت آمريكا و بنيادهاى آمريكايى فورد، راكفلر و موقوفه ملّى براى دموكراسى، و با استفاده از خوش رقصيهاي دست‏نشاندگان فرورفته در لجن‏زار دموكراسى غرب، براى احقاق حقوق زنان ايرانى بر پا مى‏شود، و همان ندايى كه در كنفرانسهاى جهانى و بين المللى، از حلقوم استعمارگران غربى شنيده مى‏شود سر مى‏دهند، همه در راستاى يك هجوم جديد عليه دين و مذهب و هويّت مذهبى و ملي زنان مسلمان بخصوص زنان ايران است. و پوشيده نيست كه شركت دادن ما در اين مجامع، هرچند برچسب بين المللى داشته باشد، خواسته يا ناخواسته، افتادن در دام مبلّغان فرهنگ غرب است. و اين فاجعه، در كلماتى مانند رفع تبعيض بين زن و مرد در زمينه‏هاى مختلف مثل ارث و ديه و پوشش و... كه با احكام اسلام، مخالفت مسلّم دارند، و در كنفرانس‏هاى جهانى و بين المللى زنان نيز مطرح شده‏اند، هويداست[4].

و با توجّه به تغييرات اساسى كه در جامعه اسلامى ما حاصل شده است، پيامد آن را مى‏توان به وضوح مشاهده كرد. و مطمئنّاً اين اهداف، حاصل نمى‏شود جز با برداشتن اسلام از سر راه و يا تحريف احكام آن، آنگونه كه مهناز افخمى اظهار داشته بود و بعضى از صاحب‏نظران داخلى نيز آن سخنان را تكرار كرده‏اند.

به يك خبر توجّه كنيد:

«روزنامه لوس‏آنجلس تايمز، نخست وزير پاكستان را به مبارزه با اسلامگرايى فرا خواند... روزنامه لوس‏آنجلس تايمز در يكى از گزارشهاى خود سعى كرد، دولت خانم بى‏نظير بوتو را به رويارويى با مسلمانان تشويق و ترغيب كند. لوس‏آنجلس تايمز در گزارش خود مدّعى شد، خانم بى‏نظيربوتو نخست وزير پاكستان، در صدد است با اصلاح برخى از قوانين پاكستان، تبعيض و خشونت عليه زنان در اين كشور را از بين ببرد و از حقوق انسانى آنان دفاع كند. اين روزنامه سعى كرده است چنين وانمود كند، تبعيض و خشونتى كه عليه زنان وجود دارد، ناشى از دين اسلام است. در اين گزارش همچنين كوشش شده تا نخست‏وزير پاكستان را به پذيرش يك خطّ مشى ضدّ اسلامى مجاب سازد. لوس‏آنجلس تايمز در گزارش خود آورده است: خانم بى‏نظيربوتو با چالش جدّى روبرو خواهد شد. زيرا براى انجام اصلاحات، ناگزير است تا قوانين مبتنى بر قرآن در مورد زنان را تغيير دهد.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 14/4/1373»

ملاحظه مى‏فرماييد كه رسيدگى به امور زنان و اصلاحات حقوقى ايشان و رفع تبعيض بين آنان، معنايش برداشتن قوانين اسلام است. و تا زمانى كه اسلام به عنوان يك دين، بر قوانين حقوقى حاکم است، و قرآن به عنوان يك دستور العمل، مبناى قوانين حقوقى است، انجام اصلاحات با مشكل روبرو خواهد بود. اين خلاصه كلام اين روزنامه است كه در تير ماه 1373 عنوان شده. بنا بر اين بسيار ساده لوحانه است اگر نسبت به نداى احقاق حقوق زنان از سوى غرب، خوش‏بين باشيم ! و چه ساده لوحند آنان كه به راحتى در دام ظاهرفريبيها و دلسوزيهاي مغرضانة غرب افتاده‏اند!

اخبار فوق، بخشى از اطّلاعاتى است كه در رابطه با كنفرانسهاى متعدّد در مورد حقوق زنان، در جرايد موجود است. غوغاى براه افتاده در ايران اسلامى، آنهم پس از برگزارى كنفرانسهاى كذايى، حاكى از آن است كه جمعى از مسؤولين و غير مسؤولين، دانسته يا ندانسته، راهى را طىّ مى‏كنند كه به فرهنگ ابتذال و زن سالارى و فمينيسم ختم مى‏شود. و ادامه اين راه، گستردنِ همان دامى است كه دنياى غرب و صهيونيست براى صيد مسلمانان تدارك ديده‏اند. براى اثبات اين مدّعا، نياز به استدلال نيست. ولى براى وضوح آن مى‏توان خبرهاى مذكور را به اظهارات و اخبار زير ضميمه كرد: در كتابى كه دبير كلّ وزارت مستعمرات به آقاى همفر داده بود، نقاط قوّت و ضعف مسلمانان ذكر شده بود. يكى از نقاط قوّت مسلمانان اين بود كه:

«زنان آنان داراى حجابى محكم هستند كه نفوذ فساد در ميانشان ممكن نيست.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 136»

همفر مى‏گويد:

«آنگاه كتاب مزبور توصيه مى‏كند كه به چه طريق بايد نقاط ضعف توسعه داده شود و از چه راهى نقاط قوّت را از بين برد. و براى چگونگى اين عمل در اين مورد، ادلّه كافى يادآورى كرده است.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 138»

يكى از توصيه‏ها اين است كه:

«لازم است هرچه بيشتر، گسترش دادن شراب، قمار، فحشاء، گوشت خوك، اگر آشكارا شد كه چه بهتر و گر نه مخفيانه... بايد هرچه بيشتر در بلاد اسلامى با يهود و نصارى و مجوس و صبّى‏هاى مقيم در اين ممالك همكارى نمود تا با مددكارى آنان، اين امور رواج داده شود. و حتّى بايستى از بودجه وزارت مستعمرات، براى پيروان اين اديان، ماهيانه‏اى مقرّر شود كه فعّاليّت كنند و اين مراكز فساد را در ميان مسلمانان گسترش دهند.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 143»

و توصيه ديگر اينكه:

«بايد زنان مسلمان را فريب داده و از زير چادر و عبا بيرون كشيد. با اين بيان كه حجاب، يك عادت است از خلفاى بنى‏عباس، و يك برنامه اسلامى نيست، و لذا مردم، زنان پيامبر را مى‏ديدند. و زنان صدر اسلام در هر كارى با مردان شركت مى‏كردند. پس از آنكه زنان را از چادر و عبا بيرون آورديم، بايد جوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنان بيفتند تا در ميان مسلمانان، فساد رواج يابد و براى پيشبرد اين نقشه، لازم است اوّل زنان غير مسلمان را از حجاب بيرون آوريم تا زنان مسلمان، از آنان ياد بگيرند.»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 153»

آيا اين اهداف، تحقق يافته است يا خير؟ و ديگر اينكه: «ممكن است تبليغاتى راه انداخت كه اسلام در قرآن، زنان را تحقير كرده مى‏گويد: (الرّجال قوّامون على النّساء) يعنى: (مردان سرپرست زنان هستند). و مگر در روايات وارد نشده است: (المرأة شرّ كلّها) يعنى: (زنان، يكپارچه شرارت هستند)؟»

«كتاب خاطرات سياسى و تاريخى مستر همفر، صفحه 141»

و اكنون مى‏بينيم كه تبليغات و تجسّس، در جهات مختلف، و مخصوصاً در امور زنان، بر همه‏جا سايه افكنده است تا مسلمانان را مجبور به تحقق اهداف وزارت مستعمرات کنند ! امروز، شايد بيش از هشتاد درصد فعاليتهاي حقوقي که در کشور صورت مي گيرد، مربوط به زنان است. گويا که در اين کشور، بجز زن، موجود ديگري وجود ندارد!!!

«ماهنامه (ديلاويه وستى) چاپ بيشكك نوشت:... شبكه‏هاى جاسوسى و اطّلاعاتى آمريكا و رژيم صهيونيستى همچنين بخش عمده‏اى از فعاليّتهاى خود را بر روى تضعيف فرهنگ آسياى ميانه متمركز ساخته و مردم اين منطقه را هدف يك شبيخون گسترده فرهنگى قرار داده‏اند.»

«روزنامه ايران، 16/12/1376»

«گزارشى از برگزارى همايش اسلام و نسل جوان:... سخنران بعدى جلسه، دكتر بلخارى بود كه پيرامون جوان و تهاجم فرهنگى سخن گفت. وى گفت:... سازمان سيا از 360 فيلم توليدى هاليوود، فقط 90 فيلم آن را كه آنهم بسيار جهت‏دار جهت ضربه‏زدن به اسلام است را اجازه پخش مى‏دهد. و انتقاد كرد كه آى آقايان مسؤول آيا اين (تهاجم) فرهنگى است يا (تعامل) فرهنگى است؟ آيا اين (توهّم توطئه) است؟»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 9/2/1377»

در راستاى اين اخبار توجّه شما را به سخنان كسانى جلب مى‏كنيم كه از موقعيّت فاميلى خود سوء استفاده فراوان نموده و تا آنجا كه توانستند تاخت و تاز كردند:

«فائزه هاشمى: در جوامع اسلامى، مردها همواره اسلام را به نفع خود تعبير كرده‏اند. روزنامه اتريشى (سالزبورگ ناخريشتن) در خبرى به نقل از فائزه هاشمى، ضمن بيان اين مطلب كه وى معتقد است در جوامع اسلامى، مردها همواره اسلام را به نفع خود تعبير كرده‏اند نوشت: فائزه هاشمى در آستانه هجدهمين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى، طىّ سخنانى مدّعى شد: دين در ايران تحت الشّعاع سنّت قرار گرفته و به همين دليل، اسلام در غرب، به عنوان متعلّق به 1400 سال قبل تحقير مى‏شود...»

«ماهنامه صبح، اسفند ماه 1375»

شايد خانم فائزه هاشمى، جزء اوّلين كسانى باشد كه نداى غربيان و غرب‏گرايان فرارى را در اين زمينه به گوش جان شنيده و هرچه در توان داشته در اين راه به‏كار برده است. و مى‏توان گفت: نبرد جنسيّتها كه در ايران، منجر به فجايع زيادى شده است، حاصل خدمت ناچيز او به جامعه غرب است. يكى ديگر از خدماتِ ايشان به غربيها، كه در سخنان بالا نيز تلويحاً منعكس شده، مبارزه با سنتّها و ارائه تفسيرى جديد از قرآن و اسلام است. يعنى همان چيزى كه مهناز افخمى عنصر فاسد رژيم پهلوى در نظر دارد. اين برداشت را در خبرى كه از خبرگزارى آلمان ذكر خواهد شد نيز ملاحظه خواهيد كرد. علاوه بر اينها، ايشان توصيه به يك فرهنگ التقاطى فرموده و تلويحا به نقص دين اسلام اشاره کرده و مى‏گويد:

«بايد جوانب مثبت فرهنگ غرب را با ارزشهاى اسلامى خود تلفيق كنيم.»

«ماهنامه صبح، اسفند ماه 1375»

مفهوم سخن بالا، زير سؤال بردنِ ادلّه‏اى است كه دلالت بر كامل بودن دين اسلام داشته، و با جوانب مثبت فرهنگ غرب مغايرت دارد. البته اين عنصر، به نوع فرهنگ غربي که بايد با ارزشهاي اسلامي تلفيق شوند تا بتوانند از اسلام يک دين کامل بسازند، اشاره اي نکرده است. و نمى‏دانيم منظورش از «جوانب مثبت فرهنگ غرب» چيست؟ شايد نظرش همان دوچرخه سوارى دختران در خيابانها، و ورزشهاى بانوان در سطح بين المللى و مانند اينها باشد، که مارا از دروازه تمدن عبور داده و به آن سوي شهر تمدنها رسانده و مي رساند! و انشاءالله كه اين نوع تفكّر، تفكّر التقاطي نيست!

«شايان گفتن است كه اين اظهارات فائزه هاشمى كه ظاهراً در مصاحبه با خبرگزارى آلمان مطرح شده است، در چند نشريّه غربى ديگر نيز مورد استقبال و درج قرار گرفته است. خبرگزارى آلمان در اظهار نظرى پيرامون اظهارات فوق گفته است كه فائزه هاشمى تلاشهايى را براى برداشتى نوين از اسلام، با تمركز به مسأله جنجالى زنان، رهبرى مى‏كند.»

«ماهنامه صبح، اسفند ماه 1375»

خوب است در تأييد آنچه گفتم مبنى بر دسيسه بودن اين حرکات و جريانات، اظهار نظرى از خانم شهلا حبيبى، مشاور رئيس جمهور در امور زنان كه در كنفرانس جهانى زن در پكن نيز شركت كرده، و از کم و کيف آنچه در آن کنفرانس گذشته، با خبر است، بخوانيد:

«مسائل زنان در دنيا دچار ملاحظات سياسى است و غرب بيشتر مسأله تقابل زن و مرد را مطرح مى‏كند و تا زمانى كه زنان دنيا در پى اين قضيّه، كانون خانواده‏ها را متلاشى كنند، جوامع منسجم، آگاه و عدالتمندى را نخواهيم داشت.»

«روزنامه كيهان، 28/4/1375»

هرچند ممكن است برخى ديگر از مسؤولين نيز به اين نتيجه رسيده باشند ولى با توجّه به موقعيّتى كه عمّال غرب، در كشورمان به وجود آورده‏اند، عملاً کار از کار گذشته، و سخن پراکنده اين حضرات، پس از آن همه خوش خدمتي به غرب، نوشدارو پس از مرگ سهراب است، و كار در بخش زنان توسّط غربيها همچنان در سطح وسيعى ادامه دارد. توجّه كنيد:

«سازمان جاسوسى آمريكا (سيا) براى رخنه در كشورهاى اسلامى، جاسوس استخدام مى‏كند. يك روزنامه چاپ مالزى در اين باره نوشت: روزنامه انگليسى گاردين، با درج يك آگهى، با عنوان (فرصتى جالب براى كار در بخش زنان) خواستار به‏خدمت گرفتن جاسوسان در ايران، پاكستان، تركيه و برخى از كشورهاى اسلامى شده است.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 30/8/1377»

آنچه مسلّم است اين است كه سازمان «سيا» پس از اجراي اين طرحها در کشورمان، به بخش عمده‏اى از اهداف خود رسيده، و به همين جهت، لبخند رضايت بر چهره كريه استعمار نقش بسته است. توجّه كنيد:

«راديو آمريكا، از رشد فمينيسم در ايران اظهار خوشحالى كرد و آنرا مترادف دمكراسى غربى ناميد. اين راديو افزود: (در عين حال، نگران بعضى تنگ‏نظريهاست كه از داخل، از سوى بعضى افراطيّون صورت مى‏گيرد، و ممكن است اين سير تحوّل‏زا را متوقّف كند). يك جريان مشكوك در مطبوعات نوظهور كشور، تلاش مى‏كند، به زن‏سالارى بجاى شايسته سالارى دامن بزند. هدف اين جريان، تخريب بنيان خانواده در ايران است.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 17/1/1378»

«تيرا اشوبارت، گزارشگر نشريّه انگليسى (بريتيش ايرويز) كه در ماههاى پايانى سال گذشته به ايران سفر كرده است، در گزارشى از دامنه كوههاى البرز در شمال تهران، با مقايسه پيست‏هاى اسكى شمشك و ديزين با پيست‏هاى اسكى (سنت موريس) سوئيس، حضور گسترده دختران مرفّه ايرانى را در اين‏گونه مجامع ورزشى ستوده و به ذوق و سليقه اين دختران، در دنباله‏روى از آخرين مدلهاى لباس اسكى و استفاده از عينك‏هاى آفتابى غربى آفرين گفته است. گزارشگر (بريتيش ايرويز) در ادامه گزارش خود، پيست شمشك و ديزين را محلّى براى ديدار افراد سرمايه‏دار و سرشناس تهرانى و دختر و پسران شيك‏پوش سرمايه‏دار معرّفى كرده و آورده است: اين افراد با لباسهايى كه بر طبق آخرين مدلهاى غربى طرّاحى شده در رستورانها و سالنها و كافه‏ترياها گپ مى‏زنند و از سفرهاى اخيرشان به اروپا و آمريكا و اتومبيل‏هاى جديدشان براى يكديگر تعريف مى‏كنند.»

«ماهنامه صبح، تير ماه 1376»

«راديو آمريكا با اظهار خوشحالى آميخته با تعجّب، از اينكه براى اوّلين بار در جمهورى اسلامى و آن‏هم در جشنهاى پيروزى انقلاب، كنسرت موسيقى غربى پاپ در ايران برگزار مى‏شود گفت: هنوز مشخّص نيست كه چه دلايلى باعث شد تا جشنواره موسيقى غربى پاپ در جمهورى اسلامى ايران برگزار شود. اين راديو سپس با يكى از دست‏اندركاران اين موسيقى در قبل از انقلاب، مصاحبه‏اى كرده كه وى با تعّجب بسيار از اينكه اجازه اجراى اين كنسرت داده شده مى‏گويد: موسيقى پاپ حتّى قبل از انقلاب، در ايران مخالفينى داشت كه معتقد بودند، موسيقى غرب مبتذل است. ولى به نظر مى‏رسد، اكنون زمينه مناسبى براى ترويج اين قبيل موسيقى ايجاد شده است. خبرگزارى فرانسه نيز طىّ گزارشى ضمن ابراز تعجب از اين واقعه نوشت: آلات و ابزار ضربه‏اى سنگينى كه در اجراى موسيقى پاپ مورد استفاده قرار گرفت، بدون ترديد نشان از نفوذ غرب داشت... اين خبرگزارى... همچنين نوشت: سه ويلن زن اين كنسرت، زن بودند و مسؤولان كنسرت، تلاشى براى جداسازى زن و مرد بعمل نياوردند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 20/11/1377»

«... گزارشگر راديوى اروپاى يك، در سفرى به اصفهان، به تجزيه و تحليل اوضاع فرهنگى زنان در ايران پرداخته و با ابراز رضايت از قرار گرفتن ميز پينگ پنگ دختران در محوّطه باز دانشگاهى، در اصفهان مى‏گويد: صبح زود ممكن است زنانى را مشغول دويدن يا دوچرخه سوارى ببينيد. اين دستاوردهاى فمينيستى البتّه تازه هستند. و در تهران شمار زيادى از انجمن‏هاى زنانه اخيراً تأسيس شده‏اند، و از سوى ديگر كرباسچى شهردار تهران و دختر رفسنجانى، بانى ايجاد مراكز فرهنگ در جنوب شهر تهران هستند كه به مكانهاى آرامش و تفريحى براى زنان تبديل شده است... در اين مراكز، موسيقى نيز آموخته مى‏شود و كنسرتهاى موسيقى غربى يا موسيقى سنّتى ايران و گاه كنسرتهاى جاز نيز برگزار مى‏شود... عدّه‏اى از زنان، روسرى كره‏اى را بر روسرى تركى ترجيح مى‏دهند، چون روسرى كره‏اى كوچكتر از نوع تركى آن است و مى‏تواند زيبايى گردن را به جلوه بگذارد. مانتوى زنانى كه جرأت بيشترى دارند كوتاه‏تر است و شلوار جين و كفشهاى بسكت آنها را نشان مى‏دهد و برخى از آنان به حدّ افراط، آرايش مى‏كنند... وى در انتها، از ماهيّت سياست گفتگو كه از سوى اروپاييها در قبال ايران اتّخاذ شده است، پرده برمى‏دارد و مى‏گويد: اگر دول غربى خصوصاً فرانسه و آلمان، براى دولت فعلى ايران تسهيلاتى را فراهم كنند، مى‏توان اميدوار بود كه متقابلاً برخى از مواضع كنونى ايران نرم شود.»

«هفته‏نامه صبح، 29/3/1375»

«خبرگزارى آمريكايى يونايتدپرس در گزارشى به وضعيّت زنان در ايران و نيز برخى از مغازه‏هاى عرضه كننده لباسهاى غربى در تهران پرداخته است. در بخشى از اين گزارش آمده است: بسيارى از مغازه‏هاى لباس فروشى در تهران، لباسهايى را به معرض تماشا گذاشته‏اند كه از روى آخرين الگوهاى اروپايى ساخته شده‏اند. تعداد زنان، با روپوش‏هاى پر زرق و برق، روسرى رنگين هم كم نيست... انتخابات اخير مجلس در ايران، بار ديگر توجّه را به زنانى معطوف كرد كه مى‏خواهند نقش بيشترى در جامعه بازى كنند و در اين راه از حمايت آشكار مسؤولان كشور برخوردارند.»

«هفته‏نامه صبح، 28/1/1375»

و... ظاهرا حاصل سالها انقلاب و کشمکش، پرداخت بيش از يک ميليون شهيد بوده است که ما به عنوان بدهکار، به دل خاک فرستاديم!!! با اين حساب، نسبت به خدا و دين او، بي حسابيم!!! ساير مسائل هم پيش کش... . بر خواننده گرامى مخفى نيست كه ذكر اين گزارشات، از اين باب نيست كه ما بخواهيم اخبار و تحوّلات فرهنگى و سياسى جارى كشورمان را از راديوها و نشريّات غرب بگيريم. باگذرى در برخى مناطق اين مملكت اسلامى، از جمله مناطق تفريحى و توريستى، مانند جزيره كيش و قشم و ساير شهرهاى توريستى ايران، مشاهداتى بيش از اين گزارشات كه در سالهاى پيش منتشر شده‏اند خواهيم داشت. آنچه مرا بر آن داشت تا تعدادى از اين اخبار را ذكر كنم اين بود كه معلوم شود چه كسانى در باره مشكلات زنان سخن گفته‏اند و دست اندرکار اين مسائل، چه کساني بوده و هستند، و منظور و هدفشان در دفاع از زنان چه بوده، و كار را به كجا رسانده‏اند، و اكنون به خاطر نتيجه‏اى كه به دست آمده، چه کساني خرسندند؟ همين.

بناى من بر اختصار است و گرنه طرح و تحليل هريک از اين مسائل با توجّه به گستردگى موضوع، نياز به كتابي جداگانه دارد. پس قضاوتها و تحليلها را به شما واگذار کرده و پيشنهاد مى‏كنم، مآخذى را كه ارائه نموده‏ام و از هر يك فقط چند سطر خبر در اينجا ذکر کرده ام، مورد مراجعه و بازبيني قرار داده و با دقّت نظر بيشترى گزارشات را بخوانيد و تحليل كنيد. به‏هر حال تمام اين گرفتاريها و بلاها به خاطرِ افتادن در دام توسعة خيالي، بر مملكت و ملّت و دين و اقتصاد و نواميس ملّت مسلمان فرود آمده است. مقالات و اظهار نظرهايى كه در مورد تخطئه حجاب در جرائد منتشر مى‏شود و از آثار همين توسعه موهوم مى‏باشد نيز به اين جملات ضميمه كنيد تا عمق فاجعه، روشن‏تر شود. اکنون در چند جمله مختصر ملاحظه كنيد كه منظور از اين «توسعه» كه حاضر شديم به‏خاطرش تن به هر ذلّت و بدبختى بدهيم و تمام موازين ديني خود را توجيه و تفسير کنيم چيست؟

«راديو فرانسه، طىّ گزارشى در باره ورزش بانوان در ايران، از اينكه ورزشهاى مردان نيز ميان زنان ايران ترويج مى‏شود، اظهار خوشحالى كرد و گفت: محافظه‏كارانى كه مخالف توسعه اين قبيل ورزشها بودند، اكنون كمتر سخن مى‏گويند. اين روزنامه سپس به نقش اصولگرايان در جامعه ايران اشاره كرده و مى‏گويد: آنچه بايد در جامعه ايران اتّفاق بيفتد، افتاده و توسعه واقعى رخ داده است. و محافظه‏كاران به دشوارى قادر خواهند بود مسائل را به عقب برگردانند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 26/11/1377»

ننگ بر اين توسعه خفّت‏بار! و نفرين بر طرّاحان و مجريان آن باد!

هجوم آرام و خواب غفلت14 - از لابلاي جرايد

بخش4

از لابلاى جرايد

تمام آنچه گفته شد ضميمه كنيد به جنگ و خونريزى، مراقبتهاى سياسى و امنيّتى، و ده‏ها تدبير از اين قبيل كه براى فرو ريختن ديوار وجودى مسلمانان بخصوص شيعيان انجام شده است. اين تدابير، يا مستقيماً توسّط غرب به وقوع پيوسته و مى‏پيوندد و يا توسّط دست نشاندگان آنان و يا در نتيجه پياده كردن نقشه‏هايى كه منجر به جنگ و اغتشاش و تنشهاى سياسى در جهان سوّم مى‏شود. شعله‏ور ساختن آتش جنگ ميان ايران و عراق و نقشه تجزيه اين كشور، تجزيه افغانستان و تربيت طالبان براى از بين بردن شيعه و مراقبت از ايران، بمباران مناطق شيعه نشين در عراق و لبنان، كشتارهاى الجزاير و مصر، جنگ صربها با مسلمانان بوسنى و... همه و همه، از اقدامات غرب عليه مسلمانان، و بخصوص شيعيان است. و در آمارهاى جمعيّتى، آنچه كه گفته نمى‏شود همين آمارهاست كه در هر روز چند صد نفر از مسلمانان، به كام مرگ فرو مى‏روند ؟! ولى تولّد يك نوزاد مسلمان هرگز از تيررس تبليغاتى غرب و همدستان و فريب‏خوردگان آنان، دور نمى‏ماند!

تهاجم فرهنگى از راههايى غير از آنچه گفته شد نيز جزء دستور كار استعمار غرب است كه با انواع ترفندها در كشورهاى اسلامى و بخصوص كشورمان اعمال مى‏شود. چون بنا ندارم در باره هر يك از اين موضوعات بحثى جداگانه داشته باشم، توجّه شما را به چند خبر در موضوعات مختلف جلب مى‏كنم. اميدوارم با ذكر اين چند خبر بتوانم گوشه‏اى ديگر از تهاجم غرب عليه جمعيّت و فرهنگ و امنيت و... كشورهاى اسلامى و بخصوص كشور عزيزمان ايران را منعكس كنم. لطفاً توجّه فرماييد:

«روژه گارودى، دانشمند مسلمان و فيلسوف مبارز فرانسوى...: موادّ مخدّر و جنگ‏افزار كشتار جمعى، بزرگترين رقم توليدات آمريكا را تشكيل مى‏دهد. آنها سالها كمونيسم را دشمن خود مى‏شمردند و در سايه اين تبليغات، بازارهاى تسليحاتى خود را رونق مى‏بخشيدند. و با فروپاشى شوروى، آنها اسلام را جايگزين كمونيسم كرده و همچنان به روند توليدات نظامى خود ادامه دادند. به همين دليل سياست خود را در سركوب اسلام و حمايت آشكار يا پنهان از دشمنان اسلام بنيان نهادند.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 7/2/1377»

«گزارشى از برگزارى و همايش اسلام و نسل جوان:... دكتر بلخارى... گفت: در دسامبر 1988، دانشكده (تاريخ تل‏آويو) سمينارى به نام (شيعه‏شناسى) برگزار كرد كه در اين همايش، هيچ شيعه‏اى هم شركت نداشت. هدف اين سمينار، تجزيه و تحليل آنچه بود كه در بهمن 57 در ايران اتّفاق افتاده بود و نتيجه‏گيرى اين شد كه شيعيان دو محور اساسى اعتقادى دارند كه بايد مورد حمله قرار گيرد. اين دو محور عبارتند از: كربلاى سرخ حسين (ع)، و انتظار سبز مهدى (عج) و لذا راهكار عملى اين كنفرانس، ساخت فيلمها و بازيهاى كامپيوترى در مقياس وسيع و براى تمام جهانيان براى از بين بردن ريشه‏اى اين دو عامل و ايجاد شبهه در دو مفهوم حسين (ع) و مهدى (عج) بوده است. وى در اين راستا نكاتى از بازى كامپيوترىPersian gulf war (جنگ خليج فارس) كه در تمام دنيا به نام (يامهدى) شناخته شده است را باز كرد كه موجب تعجّب همگان شد. اين بازى در مورد يك آمريكايى است كه به تأسيسات نفتى خليج فارس وارد مى‏شود و براى رهايى گروگانها اقدام مى‏كند. ولى در هر جا كه به اين آمريكايى شليك شود، همزمان، صداى (يامهدى) با صدايى بسيار بم و گوش‏خراش شنيده مى‏شود... بازى كامپيوترى بعدى به نام شاهزاده ايرانى (Persian prince) است كه با مهارت خاصّى به (روحانيّت) حمله مى‏كند... وى افزود: فيلم (قاتلان بالفطره) پنج بار در كشور آمريكا سانسور مى‏شود ولى نسخه اصلى آن به ايران مى‏آيد. و اينها هشدارهايى است كه اگر جدّى گرفته نشود، بايد روزى شاهد عواقب خطرناك آن باشيم.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 9/2/1377»

«دمشق - واحد مركزى خبر: يك سازمان جاسوسى آمريكا، با هزينه 16 ميليارد دلار در سال، مسؤول جاسوسى در امور ارتباطات در سطح جهان است. هفته‏نامه مصرى المصوّر در آخرين شماره خود فاش كرد كه يك سازمان جاسوسى آمريكا با پرسنل يكصد هزار نفرى، مسؤول استراق سمع و تجسّس بر همه مكالمات تلفنى و ارتباط با دورنگار و پست الكترونيكى است، و در 20 كشور در پنج قارّه جهان، 50 پايگاه دارد و همه مكالمات و ارتباطات بين المللى را كنترل مى‏كند. اين مجله مى‏نويسد: پايگاههاى اطّلاعاتى اين سازمان، مجهّز به سوپر رايانه است و قادر است همه مكالمات تلفنى همراه و عادى و مكاتبات توسّط دورنگار و پست الكترونيك و اينترنت را با دقّت، بررسى و كنترل كند و بانكهاى اطّلاعات آن از اطّلاعات موجود در كتابخانه كنگره آمريكا كه بزرگترين كتابخانه جهان بشمار مى‏رود، بيشتر است. المصوّر مى‏افزايد: اين سازمان روزانه 15 هزار مكالمه تلفنى ضبط مى‏كند و در اختيار سازمان سيا و وزارت‏خانه‏هاى دفاع و خارجه و بازرگانى آمريكا قرار مى‏دهد.»

«روزنامه جمهورى اسلامى، 7/10/1377»

«به نوشته روزنامه فرانكفورتر الكماينه چاپ آلمان، تمامى خطوط تلفنى سياستمداران ايران، توسّط سازمان سيا به شدّت كنترل مى‏شود.»

«روزنامه رسالت، 26/9/1377»

«... روزنامه لبنانى الكفاح العربى در شماره روز پنج شنبه، به نقل از منابع آگاه آمريكايى نوشت: سيا اخيراً طىّ گزارشى محرمانه به بيل كلينتون رئيس جمهورى اين كشور اشاره كرده است: ملك حسين پادشاه اردن در آستانه مرگ قرار دارد و بر خلاف ادّعاهاى مسؤولان اردنى، هيچ اميدى به بهبودى وى نمى‏رود. در اين گزارش همچنين آمده است: ملك فهد پادشاه 77 ساله عربستان نيز پس از چند سكته قلبى و مغزى، اينك توان اداره كشور را ندارد. سازمان سيا در گزارش خود پيش بينى مى‏كند: با مرگ فهد، ملك عبداللّه جانشين وى شود، كه اين تحوّل، به خروج مأموران اين سازمان از عربستان منجر خواهد شد. بر اساس اين گزارش، شيخ جابر الاحمد امير هفتاد ساله كويت هم بدليل هوسرانيهايش به بيمارى كشنده و غير قابل علاج ايدز مبتلاست، و شيخ سعد عبداللّه وليعهد اين كشور نيز از سرطان روده رنج مى‏برد. در بخش ديگرى از گزارش سيا همچنين به وضعيّت سلامتى ياسر عرفات، رئيس تشكيلات خودگردان اشاره شده و آمده است: وى كه 69 ساله است به بيمارى پاركنيسون مبتلاست و بزودى تمام توان خود را از دست خواهد داد. سيا در گزارش خود تصريح مى‏كند: آن دسته از حكّام عرب كه آمريكا با همكارى آنان سياستهايش در خاورميانه را برنامه‏ريزى مى‏كند، در آستانه مرگ قرار گرفته‏اند.»

«روزنامه رسالت، 12/10/1377»

«صندوق آمريكايى (كمك به گسترش دموكراسى در جهان) اقدام به چاپ جزوه‏هايى محتوى آيه‏هايى از قرآن كريم كرده است كه در باره گذشته و گفتگو ميان اديان گوناگون است. به گزارش واحد مركزى خبر، به نقل از بخش عربى راديو آمريكا، صندوق آمريكايى كمك به گسترش دمكراسى، بخشى از فعّاليّتهاى خود را در خاورميانه، پرداختِ كمكهاى مالى به بسيارى از روشنفكران مسلمان قرار داده است تا در گسترش دمكراسى در كشورهاى مسلمان در خاورميانه كمك كنند. بنا بر اين گزارش، اين كمكها، شامل سازمانهايى كه براى بكارگيرى ارزشهاى اسلامى در زمينه‏هاى حقوق دمكراسى فعّاليّت دارند نيز مى‏شود.»

«روزنامه اطّلاعات، 9/4/1375»

«فعّالترين مبلّغ بنيادگرايى در خاورميانه و جهان اسلام، ايران است، و به همين دليل هدف واقعى دولت آمريكا مى‏بايست مهار ساختن سياسى و اقتصادى و ما فوق همه اينها مهار ساختن روانى ايران باشد. اموس پرلموتر، پرفسور علوم سياسى دانشگاه آمريكن و سردبير نشريّه مطالعات استراتژيك، طىّ يك تحليل سياسى ويژه كه در روزنامه واشنگتن تايمز به چاپ رسيد، ضمن اعلام مطلب فوق نوشت، بيست ميليون دلارى كه از سوى سنا براى سازمان سيا در نظر گرفته شده است تا عليه ايران به كار رود، بايد به تبليغات روان‏شناسى گسترده و فعّاليّتهاى روشنفكرانه در حمايت از مخالفان بنيادگراها و نيروهاى غير مذهبى اختصاص داده شود. وى در بخش ديگرى از اين مقاله، با تأكيد بر ضرورت اتّخاذ يك خطّ مشى سياسى روانى عليه ايران كه از طريق يك سيستم راديو تلويزيونى تقويت گردد... افزود: تنها راه بر انداختن اين رژيم، يك مبارزه سياسى روانى و روشنفكرانه مى‏باشد.»

«هفته‏نامه صبح، 30/11/1374»

«يك نويسنده برجسته اندونزيايى به مسلمانان هشدار داد، مراقب نفوذ يهوديان از طريق برنامه‏هاى تلويزيونى باشند. على شهاب نويسنده و نمايشنامه نويس معروف اندونزى كه در سمينارى در زمينه اسلام و فرهنگ در جاوه سخن مى‏گفت افزود:... اكثر فيلم‏هاى آمريكايى در خدمت تبليغ يهوديان است. زيرا ابتدا 80 درصد تجهيزات فيلمسازى هاليوود به يهوديان تعلّق داشت. از كلّ برنامه‏هايى كه در هاليوود توليد مى‏شود، 77 درصد به آمريكاى لاتين، 24 درصد به كشورهاى عربى، 47 درصد به آفريقا، 70 درصد به اندونزى، صادر مى‏شود.»

«هفته‏نامه كيهان هوايى، 7/4/1374»

خبر مربوط به سمينار شيعه‏شناسى در اسرائيل و هجوم به كربلاى سرخ حسين و قيام سبز مهدى عليهما السلام، بوسيله ساخت و ارسال فيلمهاى مذكور در خبر؛ تمركز فعّاليّتهاى آمريكا و رژيم صهيونيستى براى هجوم فرهنگى گسترده به كشورهاى آسياى ميانه؛ استراق سمع مكالمات تلفنى ايران و ساير كشورهاى خاورميانه؛ كنترل شديد ارتباطات تلفنى سياستمداران ايران؛ نگرانى سازمان سيا از وضعيّت جسمانى نيروهاى خود در كشورهاى اسلامى؛ فعّاليّتهاى صندوق آمريكايى «كمك به گسترش دموكراسى در جهان» در كمك به سازمانهايى كه ارزشهاى اسلامى را براى حقوق دمكراسى به كار مى‏گيرند؛ راه حلّ مبارزه سياسى و اقتصادى و از همه اينها بهتر، مبارزه روانى با ايران و تبليغات روانشناسى و فعّاليّتهاى روشنفكرانه در حمايت از مخالفان دين اسلام؛ و... همه و همه را به عكس العملها و فعاليتهاى انجام شده در كشورمان ضميمه كرده و ببينيد كه دنياى غرب، به چه مقدار از اهداف خود دست يافته است!

بهتر است به چند خبر ديگر توجّه کنيد:

«نشريّه جامعه سالم ش23، ضمن درج مقاله‏اى از شيرين عبادى تحت عنوان (نمى‏توانيم به گات ملحق شويم) خواستار تجديد نظر در قوانين اسلامى، از جمله قانون شرعى حجاب شده است تا خارجيان به سرمايه‏گذارى و رفت و آمد آزادانه و دلخواه در ايران تشويق شده و موجب رشد اقتصادى كشور شوند... وى در خاتمه به مصرعى از يك شعر استناد مى‏كند كه: گر سوى مستان مى‏روى، مستانه شو مستانه شو...»

«هفته‏نامه صبح، 18/2/1375»

و ظاهراً به توصيه سركار خانم عبادى همه مسؤولين کشورمان با کمال ميل، مستانه شده و مى‏شوند. و اگر نخواهند بشوند، مستانه‏شان مى‏كنند!

«نشريّه زمان در شماره هشتم خود به بهانه بررسى مشكلات توريسم در ايران، به تخطئه حجاب و ترويج آزادى برهنگى پرداخته است. اين نشريّه در بخشى از مقاله خود آورده است: در ايران به علّت گرمى هوا، استفاده از حجاب براى توريست‏ها رنج‏آور است. و اين مانع بزرگى براى صنعت توريسم در ايران است. نويسنده مقاله در ادامه در مورد امكان استفاده خانم‏ها از ساحل دريا آورده است: فقط آب دريا مطرح نيست. موضوع اين نيست كه يك زن بخواهد خود را در آب دريا خيس كند. اين كار را خيلى راحت مى‏تواند در وان حمّام انجام دهد. يك زن مى‏خواهد يك چيز كلّى را تجربه كند...»

«ماهنامه صبح، مرداد ماه 1375»

تجربه کردن يک چيز کلي توسط زنان، آن هم لب دريا! آن چيز کلي که بايد لب دريا تجربه شود، چيست؟!

«دكتر هاشمى گلپايگانى وزير فرهنگ و آموزش عالى، نسبت به ضعف رشته‏هاى علوم انسانى در امر تأليف كتب درسى اين رشته، انتقاد كرد و براى اسلامى شدن دانشگاهها، خواستار تدوين كتب علوم انسانى توسّط علما و فقهاى دين شد. وزير فرهنگ و آموزش عالى كه در جمع دانشجويان دانشگاه بين المللى امام خمينى سخن مى‏گفت افزود: كتابهاى رشته علوم انسانى دانشگاههاى ما، از ترجمه كتابهاى خارجى تأمين مى‏شود و اين در حالى است كه، خارجيان، اين كتابها را با عقايد و ديدگاههاى خودشان نوشته‏اند. وى گفت: كلّيّه نظرات غربيها را در قالب دروس رشته‏هاى علوم انسانى مى‏بينيم ولى بهتر است كه نظرات اسلامى و ايرانى را با هدف اسلامى كردن دانشگاهها در كتب درسى و واحدهاى درسى دانشجويان بگنجانيم.»

«هفته‏نامه صبح، 15/3/1375»

از مجموع اين اخبار، شايد بتوان به اين نتيجه رسيد كه: تعرّضاتى كه امروز به احكام مقدّس اسلام مى‏شود، تهاجمى كه نسبت به فقه شيعه صورت مي گيرد، نداى دمكراسى كه از گوشه و كنار برپاست، كتابهايى كه امروز به عنوان كتاب علمى يا مذهبى يا درسى و... در جامعه ما منتشر مى‏شود، فيلمهايى كه به گونه‏اى حساب شده در موضوعات مختلف تحت عناوين فيلم مذهبى و خانوادگى و علمى به نمايش در مى‏آيد و يا در بسته‏هاى نرم‏افزارى به مردم ايران ارائه مى‏شود، غوغاى دفاع از حقوق زنان كه گوش فلك را كر كرده است، ارائه تفسير نوين از اسلام و قرآن و روايات و... همه و همه، حكايت از يك تهاجم همه‏جانبه دشمن و خواب عميق مسؤولين و مرزبانان و پاسداران دين و فرهنگ كشورمان دارد.

خواننده عزيز ! من ضد انقلاب نيستم؛ ضد نظام نيستم؛ متحجر نيستم؛ دشمن کورکورانه غرب هم نيستم. رهبرم را دوست دارم؛ به کشور و ملتم عشق مي ورزم، و به دولت منتخبم علاقه مندم. و آنچه بر صفحه نگاشتم، گدازه اي از شعله هاي درون من است. و اگرچه برخي از دست اندركاران را خائن و عامل غرب مي دانم، ولي در برخي موارد که به بعضي از مسؤولان غير خائن، در قالبهايى نه چندان تند، تعرض و اشاراتى كرده‏ام، مي خواستم اين نکته را عرضه‏بدارم كه:

دل‏بستن به غرب و سازمان ملل و رهنمودهاي آنان، نه تنها هرگز مشكلى را براى ما و مملكت ما حل نخواهد كرد، بلكه به مشكلات ما خواهد افزود. آنچه مشكل ما را حل مى‏كند، مديريت و تدبير و انديشه و حرکت در راستاى امر الهى و اولياى معصوم اوست. و با به کارگيري فكر و انديشه و درايت و تخصص، با توسّل به آنان كه حبل اللّه متينند، مى‏توان از اين منجلاب بيرون آمد.

به اميد آن روز، از خداى عزيز و جليل بخواهيم كه، آواي استقلال ما را منحصر در شعار قرار نداده و توفيق استقلال عملي نيز به ما عنايت فرمايد. از او بخواهيم که امر ظهور ولىّ برحقّش، آن يار مضطرّ نهان و آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست را امضا فرمايد تا به يُمن وجودش، زمينی که پر از ظلم و جور است، پر از عدل و داد شود. و او ولىّ اللّه الاعظم، حجّةبن الحسن العسكرى عليه السلام است، كه وارث تمام پيامبران و اوصياست؛ و قدرت الهي او فوق قدرتهاست.

 
هجوم آرام و خواب غفلت 15 - خلاصة آنچه گذشت
 
بخش 5

خلاصه‏اى از آنچه گذشت

 

اكنون تصويرى از کلّ نتايجي که اجمالا خوانديد، فهرست‏وار متذكّر مى‏شوم. اميد است با مطالعه اين فهرست، چارچوب كلّى تهاجم، را مرور، و مسير آن را، پى بگيريد

1 ـ ابتدا کاهش رشد جمعيت در غرب به خاطر آزادي انواع فحشاء و سستي کانون خانواده و... و از طرفي رشد جمعيت مسلمانان و گرايش مسيحيان به اسلام، غربيها را شديدا نگران کرده و از اين روند، احساس خطر شديد كردند.

2 ـ سپس غوغاى انفجار جمعيّت مسلمانان را با بيانات مختلف، براه انداختند.

3 ـ بلافاصله، از بلندگوي سازمان ملل متّحد، مسأله «انفجار جمعيّت مسلمانان» را مطرح كردند.

4 ـ سازمان ملل متّحد براى حلّ مسأله «انفجار جمعيّت مسلمانان»، به طور جدّي وارد عمل شد.

5 ـ در اين راستا، تبليغات گسترده از قبيل: آلودگى محيط زيست، بحران آب و هوا و غذا و زمين و پاره شدن لايه اوزون و... شروع شد.

6 ـ تمام سازمانهاى مربوطه براى اجراى هرچه قوى‏تر تبليغات، وارد عمل شدند، تا بتوانند زمينه را کاملا آماده سازند.

7 ـ از طرفى براى آنكه كشورها، اين مسأله را به راحتى بپذيرند، و ملزم به اجراى اهداف ديگر غرب شوند، راهكار «توسعه» را ارائه دادند.

8 ـ براى رسيدن به اين «توسعه»، راهكارهاى زير ارائه شد:

الف: مسأله «جمعيّت و توسعه». بدينگونه كه رشد بالاى جمعيّت مسلمانان، با توسعه منافات دارد، و براى رسيدن به «توسعه»، بايد رشد جمعيّت آنان، كنترل شود.

ب: «زنان و توسعه». بدينگونه كه با نيمى از جمعيّت نمى‏توان در راه «توسعه» گام برداشت، و بايد نيم ديگر جمعيّت نيز در «توسعه» مشاركت كنند! طرح «زنان و توسعه» با انحاء گوناگون تبليغات و تدبيرها، در قالبهاي زير، پيشنهاد و اجرا شد.

1 - اشتغال زنان.

2 - رفع تبعيض ميان زن و مرد.

3 - تحصيلات دختران تا سطوح عاليه، و رفع تبعيض ميان دختر و پسر.

4 - تأخير ازدواج دختران تحت عنوان مسأله ازدواج زودرس.

5 - دفاع از حقوق زنان و تلاش براى گرفتن حقوق از دست رفته آنان.

6 - شركت زنان در حركتهاى سياسى و بدست آوردن پستهاى كليدى.

7 - ورزش زنان.

8 – شعار جلوگيرى از مرگ زنان و كودكان با كنترل زاد و ولد، تحت عنوان بهداشت بارورى.

9 - توانا سازى اقتصادى زنان.

 و...

ج: برشمردن مشكلات عديده اجتماعى، براى كثرت جمعيّت.

د: مشكلات جارى كشور را به عنوان پيامد افزايش جمعيّت دانستن.

هـ: تشويق و تحريض مردم، به رفاه‏طلبى در همه سطوح.

9 ـ براى تحقّق اهدافِ سياست «جمعيّت و توسعه» و «زنان و توسعه» و همه شاخه‏هاى آن، ابزار ضدّ باردارى بطور رايگان در اختيار مردم کشورمان گذاشته شد و براى اين منظور بودجه هاي کلان صرف شد.

10 ـ مسأله زنان و توسعه و اهرمهاى مربوط به آن، پيامدهاى فراوانى به شرح زير داشت، كه اين پيامدها نيز به عنوان اهرمها و دستاويزهايي براى كنترل جمعيّت استفاده شد:

 

الف: پيامدهاى «زنان و اشتغال»:

1 - زنان به كارهاى مردانه با حقوقى اندك روى آوردند و آمار مردان بيكار به طور چشمگيري افزايش يافت.

2 - به علّت بيكارى مردان:

* سنّ ازدواج بالا رفت.

* آمار بزهكارى و جرائم و فحشاء افزايش يافت.

* انگيزه پسران براى تحصيلات سطوح عاليه كم شد.

3 - چون مردان نياز به كار داشتند:

* از روستاها به شهرها روى آوردند و در اثر نبود كار، به دزدى، فروش و قاچاق موادّ مخدّر، و ساير شغلهاى كاذب دست زدند، و در نتيجه:

- كشور با مشكل توليد محصولات كشاورزى روبرو شد.

- شهرها بافت اصلى خود را از دست دادند.

- كمبود آب و مسكن و... ، به جهت عدم تناسب جمعيت و استحصال و ساخت و ساز، شهرها را با مشکل مواجه ساخت.

- آپارتمان نشينى، بيش از پيش رواج يافت و عوارض آن، با چهره‏اى زشت و ناپسند، نمايان گشت.

4 - به جهت اشتغال زنان، روابط خانواده به سستى گراييد و آمار طلاق به طور جهشى و سرسام آور، بالا رفت.

5 - به جهت سستى ارتباط والدين با فرزندانشان بخاطر اشتغال، وضعيّت تعليم و تربيت فرزندان، به شدّت دچار بحران شده و در پى آن، بحران روحى و اخلاقي در خانواده‏ها رو به فزوني نهاد.

6 - خستگى روحى و جسمى بر زنان و مردان مستولى شد، و مشكلات عصبى فراوان بر جاى گذاشت.

7 - محيطهاى كار و دانش، در اثر اختلاط زن و مرد، به فساد كشيده شد.

8 - رشد جمعيّت، به ميزان قابل توجّهى كاهش يافت.

9 - برخى از احكام دين مبين اسلام، جهت توجيه رفتار فوق، دستخوش تحريف شد.

10 - تمام فاكتورهاى منفىِ اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى فوق، به حساب افزايش جمعيّت گذاشته شد و سياست كنترل مواليد، با شدّت بيشترى دنبال گشت، و طرفداران تازه‏نفسى براي خود يافت.

ب: پيامدهاى تحصيلات كاذب دختران:

1 - ميانگين سنّ ازدواج افزايش يافت.

2 - ميانگين سنّ جامعه جوان كشور بالا رفت.

3 - به علّت ورود پيش‏بينى نشده تعداد زيادى دانش‏آموز و دانشجو به كلاسهاى درس، امكانات آموزش و پرورش در تمام مقاطع تحصيلى براى دانش‏آموزان، كافى نبود و در نتيجه، سطح علمى دانش‏آموزان به ميزان قابل توجّهى کاهش يافت.

4 - لاابالى‏گرى و فحشاء در بين دانش‏آموزان و دانشجويان دختر و پسر، رواج فراوان يافت.

5 - پاره‏اى از احكام، در رابطه با مسائل فوق، دستخوش تحريف شد.

6 - رشد جمعيّت، به ميزان قابل ملاحظه‏اى كاهش يافت.

7 - تمام فاكتورهاى منفى اجتماعى و فرهنگى فوق، به حساب افزايش جمعيّت گذاشته شد و سياست كنترل مواليد بيش از پيش شدّت گرفت.

 

ج: پيامدهاى تأخير ازدواج:

1 - دختران، فرصت بيشترى براى تحصيلات يافتند كه در نتيجه، باعث تشديد عوارضِ گفته شده در «پيامدهاى تحصيلات كاذب دختران» شد.

2 - فحشاء در جامعه، افزايش يافته و علنى‏تر شد.

3 - ميانگين سنّ جامعه جوان كشور، بالا رفت.

4 - برخى از احكام دين، دستخوش تحريف شد.

5 - رشد جمعيّت، به ميزان قابل ملاحظه‏اى كاهش يافت.

6 - عوارض منفى بالا به حساب افزايش جمعيّت گذاشته شد و سياست كنترل جمعيّت شدّت يافت.

 

د: پيامدهاى غوغاى ساختگى رفع تبعيض بين زنان و مردان، تحت عنوان «دفاع از حقوق زنان»:

1 - فرهنگ زن سالارى و فمينيسم بر جامعه حاكم شد.

2 - بحران خانوادگى افزايش يافت و كانون گرم خانواده‏ها به سردى گراييد.

3 - آمار طلاق بطور جهشى افزايش يافت.

4 - تنشهاى اجتماعى بالا گرفت.

5 - با ورود زنان در عرصه‏هاى بين المللى، بى‏بند و بارى، عادي و شايع شد.

6 - ميزان تربيت فرزندان، افت شديد يافت.

7 - غرب‏گرايى در جامعه شايع و حاكم شد.

8 - رشد جمعيّت كاهش بيشترى يافت.

9 - احكام اسلام در مورد ارتباط زن و مرد، دستخوش تحريف شد.

10 - عوارض منفى بالا به حساب افزايش جمعيّت گذاشته شد و سياست كنترل جمعيّت، عمق بيشترى يافت.

 

هـ : پيامدهاى شركت گسترده زنان در حركتهاى سياسى و گرفتن پستهاى كليدى:

1 - تمام پارامترهايى كه در باره پيشرفت زنان، از سوي سازمان ملل و اربابان كليسا، پيشنهاد شده بود، به مرحله عمل در آمد.

2 - روايات مربوط به دوران آخر الزّمان يكى پس از ديگرى تحقّق يافت.

 

و: پيامدهاى ورزش بانوان:

1 - شركت زنان در ورزشهاى بين المللى به گونه غير مشروع و بدور از انتظار.

2 - تأخير ازدواجها، با پيامدهاى مخصوص به خود.

3 - افت روند تربيت فرزندان.

4 - تحريف برخى از احكام اسلام مربوط به عفّت زنان و...

5 - فراهم آمدن زمينه‏هاى فحشاء.

6 - تأثير قابل ملاحظه، در كاهش رشد جمعيّت.

 

ز: پيامدهاى تواناسازى اقتصادى زنان:

1 - زنان وادار به اشتغال شدند و تمام آنچه كه در مسأله اشتغال زنان گفته شد به وقوع پيوست.

2 - آمار طلاق فزونى يافت.

3 - تنشهاى خانوادگى چهره جديدى گشود.

 

ح: پيامدهاى استفاده از ابزار كنترل جمعيّت:

1 - بيماريهاى زنان از قبيل: سرطان سينه و تخمدان و رحم، و نيز عفونتهاى فراوان، به گونه سرسام آورى افزايش يافت.

2 - مرگ و مير زنان در اثر استفاده از اين ابزار، رو به فزوني نهاد.

3 - بيماريهاى رواني و عصبى دامنگير زنان شد.

4 - در اثر عدم كارايى، و يا استفاده نادرست از ابزار پيشگيرى، ميزان سقط جنين، افزايش يافت.

5 - بودجه‏هاى كلان سرازير كمپانيهاى آمريكايى سازنده اين ابزار شد.

6 - زمينه فحشاء، فراهم شد و درصد بالايى را به خود اختصاص داد.

7 - آمار طلاق سير صعودى گرفت.

8 - كانون خانواده‏ها از هم پاشيد.

9 – هزينه ها و نيروهاى فراوانى که براي قدرتمند سازي اقتصاد سزاوار بودند، براى تنظيم خانواده به كار گرفته شدند.

10 - كمكهاى فراوان مجامع بين المللى را با شرايط خفّت‏بار آن پذيرفتيم.

11 - مرگ و مير زنان به حساب زايمانهاى مكرّر گذاشته شد و باعث تشديد كنترل مواليد گشت.

12 - تمام فاكتورهاى منفى فوق، به حساب افزايش جمعيّت كشور گذاشته شد و به عنوان اهرمى براى كنترل جمعيّت بكار رفت.

 

11 - براى رسيدن به توسعه خيالى، وامهاى زيادى با بازپرداخت سنگين از بانك جهانى و صندوق بين‏المللى پول، دريافت كرديم كه باعث شد به همة شرايط آنان سر فرود آوريم. نتيجه پذيرش شرايط آنان اين شد كه:

الف: اقتصاد كشور، رو به ورشكستگي رفت.

ب: مسلّمات و موضعگيريهاي مذهبى و دينى ما دستخوش تغييرات فراوان شد.

ج: تورّم، زياد شد.

د: اقتصاد خانواده‏ها و وضعيّت معيشت مردم دچار بحران شديد شد.

هـ: در اثر بحران معيشت، فحشاء در بين زنان بي سرپرست و حتي با سرپرست، به شدّت افزايش يافت.

و: آمار طلاق و خودکشي، رو به فزونى گذاشت.

ز: كانون خانواده‏ها سست شد.

ح: بحران مهاجرت از روستاها به شهرها شدّت يافت.

ط: جرم و جنايت بطور سرسام‏آورى افزايش يافت.

ى: تمام فاكتورهاى بالا، به حساب افزايش جمعيّت گذاشته شد، و به‏عنوان اهرمهايى قوى، در اختيار سياست كنترل مواليد قرار گرفت.

 

12 - سياست كنترل جمعيّت، علاوه بر آنچه گذشت، باعث شد كه رشد جمعيّت ايران، از 2/3 درصد در سال 1363، به 2/1 درصد در سال 1377 كاهش يابد.

13 - به خاطر موفقيّت در كنترل جمعيّت، از سازمان ملل جايزه گرفتيم.

14 – سقيفه گرايان، به مقابله با سياست كنترل جمعيّت، برخاستند، و در حال رشد سريع مى‏باشند.

15 - در اين ميان ضربه‏اى شديد بر پيكر شيعه وارد شده و مى‏شود.

 نتيجه : مشكلات اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى كه امروز دامنگير كشور است، اعم از مشكل تورّم، مسكن، معيشت، اشتغال، تحصيل، رشد مفاسد اجتماعى، فزونى آمار طلاق، مشكلات روحى و عصبى، بيماريهاى فراوان جسمى، شيوع مدهاى غربى و غرب‏گرايى و... تماماً طبق يك برنامه از پيش طرّاحى شده بسيار دقيق، در كشور ما صورت گرفته، و لبه تيز اين ضربات، متوجّه پيكر جامعه شيعه مى‏باشد.

 
* شما با توجّه به اين مسير حركت، آينده را چگونه پيش‏بينى مى‏كنيد؟!


منبع : http://www.andalibonline.com
 

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۳
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۵
پناه بردن به خدا ، و دعا برای ظهور منجی.