SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از جام جم آنلاین، آیات اولیه سوره مطففین این گونه آغاز میشود: وای بر کمفروشان، آنان که چون از مردم کیل میستانند آن را پر میکنند، و چون برای مردم میپیمایند یا میکشند از آن میکاهند، آیا اینان نمیدانند که زنده میشوند ، در آن روز بزرگ؟ ، روزی که مردم به پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند .
آغاز سوره، قبل از هر چیز کمفروشان را مورد تهدیدی شدید قرار داده، میفرماید: «وای بر کمفروشان!»این در حقیقت، اعلان جنگی است از ناحیه خداوند به این افراد ستمگر که حق مردم را به طرزناجوانمردانهای پایمال میکنند.قابل توجه اینکه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که خداوند، «ویل» را درباره هیچ کس در قرآن قرار نداده؛ مگر این که او را کافر نام نهاده است؛ همانگونه که در آیه 37 سوره مریم میفرماید: «وای بر کافران از مشاهده روز بزرگ.»
از این روایت استفاده می شود که کمفروشی بوی کفر می دهد! اسماعیل بن حسن بن محمد بن حسین نقیب با استناد از ابن عباس روایت می کند که چون پیغمبر(صلی الله علیه واله) به مدینه وارد شد، کسبه آن شهر از جهت وزن و پیمانه از جمله متقلبترین و نابکارترین آدمها بودند و پس از نزول این آیات، خود را اصلاح کردند.
قرطبی گوید: در مدینه، تاجران کمفروشی وجود داشتند که معاملاتشان صورت قمار و خطر کردن داشت و به صورت قرعهکشی با ریگ، جنس میفروختند.آیات بالا در نهی آن نوع معاملهگری نازل گردید و پیغمبر(صلی الله علیه واله) به بازار رفته، آیات را تلاوت فرمودند.
سدی میگوید: در اوایل دوره بعد از هجرت پیغمبر(صلی الله علیه واله) در مدینه کاسبکاری بود به نام ابو جهینه که دو پیمانه داشت؛ با یکی می خرید و با یکی میفروخت. آیات در نهی او نازل گردید: «وای بر کمفروشان، آنها که وقتی چیزی بخرند (به سود خویش) با پیمانه تمام گیرند و چون برای فروش چیزی را بکشند یا پیمانه کنند (به زیان خریدار) کم دهند...». (اسباب النزول، علیرضا ذکاوتی، ج 1، ص 239) شیخ ابوعلی طبرسی در سبب نزول این آیه فرموده: چون رسول خدا(صلی الله علیه واله) به مدینه هجرت نمود، مردم آنجا پیمانهای قلب داشتند، پس این آیه نازل شد.
و از ابن عباس روایت شده که چون رسول خدا(صلی الله علیه واله) به مدینه رفت، مردی به نام ابو جهینه در آنجا بود که او را دو صاع بود؛ یکی بزرگ و یکی کوچک. با صاع بزرگ از مردم میگرفت و با صاع کوچک به مردم میداد، پس این آیه در شان او نازل شد. (آیات الاحکام، سید امیر ابوالفتوح حسینی جرجانی، ج 2، ص 142) آیه مبنی بر توبیخ گروهی است که در داد و ستد کمفروشی مینمایند و کالای فروخته شده را ناقص تحویل خریدار میدهد. ویل بهمعنای هلاکت در مورد استحقاق آن است.
از جمله اموری که انتظام زندگی و معیشت عموم بر آن استوار است، وفا در داد و ستد است. باید تعادل و توازن در عوض و معوض رعایت شود و به طور کلی در معاملات و داد و ستدها و قراردادها تعادل منظور گردد و هر دو طرف معامله به آن اقدام نموده، انجام یابد.بدیهی است کمفروشی که هنگام وزن کالای فروخته شده، از آن میکاهد در حقیقت دو خیانت بهخریدار نموده است؛ یکی از قیمتی که قرار بوده برای خریدار گرانتر شده و دیگر اینکه فروشنده مقداری از کالایی را که باید به خریدار تحویل دهد، ربوده است؛ چنانچه این خوی ناپسند در مردم توسعه یابد، اعتماد مردم به یکدیگر سلب شده و در نظام خرید و فروش و داد و ستد و قراردادها خلل جبرانناپذیری رخ خواهد داد.
انتظام امور معاملات و داد و ستدها مبتنی بر آن است که کالایی که مورد فروش قرار میگیرد، چه از لحاظ وزن و چه از سایر جهات که مورد نظر و قرارداد بوده، باید طبق قرار مبادله وگرنه مستلزم اختلال نظام زندگی خواهد بود.غرضی که بر انجام داد و ستدها مترتب میشود انتظام معیشت طبقات مردم و نیز ارتباط و اعتماد طبقات جامعه به یکدیگر است؛ چنانچه هر یک از دو طرف معامله از قرارداد تخلف نماید، منجر بهاختلاف گشته و در صورتی که عمومیت یابد، اعتماد مردم به یکدیگر سلب شده و ارتباط مالی و معاشرتی آنان گسیخته شده، شئون زندگی اجتماع متزلزل و خللپذیر خواهد شد.
سیدعبدالحسین اطیب از علمای شیعی در کتاب «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» در ذیل تفسیر آیه دوم و سوم سوره مطففین مینویسد: جمله اولی مذموم و حرام نیست که چیزی انسان خریداری کند مستوفی بگیرد و حرمت در جمله ثانیه است که چون میفروشد، کم میدهد و خسران میگذارد که فعل حرام است و هم حقالناس و غصب است و بدتر از این، اینکه اگر ثمن آن مخلوط به بقیه اموالش شد تصرف در جمیع آنها حرام است تا پاک نکند و پاکی مال مختلط به حرام چهار قسم است؛ اگر مقدار و صاحبش معلوم است باید رد کند به صاحبش، اگر دسترسی به صاحبش داشته باشد و اگر ندارد از جانب صاحبش رد مظالم کند و همچنین اگر مقدار، معلوم و صاحبش مجهول است باید رد مظالم دهد و اگر مقدار، مجهول و صاحبش معلوم باید با صاحبش تصالح کند و اگر مقدار و صاحبش هر دو مجهول است باید خمس مالش را بدهد که یکی از چیزهایی که خمس به او تعلق میگیرد، مال مختلط به حرام است... خدا میفرماید: همچنان که در گرفتن مستوفی میگیرید در دادن هم مستوفی بدهید.
انتهای خبر/ ز.ح