۰

وصیت نامه یک شهید 17 ساله

در بخش‌هایی از این وصیت نامه آمده است: به همرزمان محصلم بگوئید؛ که اجتماع نیاز به درس و سپس تخصص شما دارد. نکند خدای ناکرده متخصصی شوید مضر بر جامعه، که بدانید در این‌صورت هیچ‌یک از شهدا از قطرات خون‌شان نخواهند گذشت.
کد خبر: ۵۲۶۰۶
۰۹:۳۲ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از فارس،  خانواده خالقی‌پور 3 فرزند گرانقدر خود، شهیدان «داوود، رسول و علی‌رضا» را در دوران 8 سال دفاع مقدس تقدیم برپایی و استقرار نظام مقدس ایران اسلامی کردند.

«شهید علیرضا»، سومین فرزند این خانواده بود که 16 دی‌ ماه سال 50 به دنیا آمد. او محصل بود و در مدرسه نمونه رشد تحصیل می‌کرد. «علیرضا» در عملیات مرصاد، در حالی‌که تنها 17 سال داشت، پس از مجروحیت، به درجه اعلای  شهادت نائل شد. بدن نازنین این شهید بزرگوار 40 روز بعد از شهادتش و پس از پذیرش قطعنامه 598 به همراه پیکر برادرش «رسول» بازگردانده شد.

پیکر مطهر علیرضای 17 ساله، در قطعه 27 بهشت زهرای تهران، کنار 2 برادر بزرگش، شهیدان «داوود و رسول خالقی‌پور» آرام گرفته است.

آنچه در ادامه می‌آید وصیت‌‌نامه دومین شهید خانواده خالقی‌پور، «شهید علیرضا» است.

بسم الله الرحمن الرحیم

" ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا"  

این نسخه وصیتنامه حقیر «علیرضا خالقی‌پور» است. کسی که با وجود راه‌های روشن در زندگی خود باز هم در پیمودن مسیر شیطان تمایل نشان می‌داد  و بارها مرتکب معصیت در محضر حق شده بود. با این وجود باز هم امید به عفو و رحمت او داشت.

خدایا؛ اکنون ترا شکر می‌کنم، زیرا که طعم شیرین ملاقاتت را بمن چشاندی.خدایا ترا شکرگزارم، به سبب اینکه در دوران زندگیم همواره دستگیرم بودی و مرا از گام نهادن در راه‌های تاریک باز نهادی و مرا در آغاز مسیر شهادت قرار دادی. راهی که ابتدایش آموختن الفبای قرآنی و انتهایش نگریستن به وجه زیبای تو بود.

خدایا؛ مرا نیز در جمع دوستان و آزادگان و عاشقانت راه بده.خدایا؛ بنده خود را ببخش و از من و خطاها و گناهانم در گذر، زیرا که شدیداً احساس ندامت می‌کنم و فقط امید به لطف و عنایت تو دارم.بارالها؛ شاهد باش که من در درون خود نیز آرام و قرار ندارم، هرگاه معاصی خود را بیاد می‌آورم در درون خود شرمنده می‌شوم. خدایا توبه می‌کنم.

و اما پدر و مادر عزیز؛

این را می‌دانم که حق شما را بدان حال که هست بجای نیاوردم و در ایام حیاتم برای شما و برادران و خواهرانم فرزند و برادر خوبی نبودم، اما چه کنم که وسیله‌ای برای جبران خطاهایم ندارم. لذا از شما می‌خواهم که حلالم کنید. باشد که انشاءالله نزد حضرتش رو سفید رفته باشم.

و اما در رفتنم صبر پیشه کنید چونانکه در رفتن برادرم همچون کوه استقامت ورزیدید که خود بهتر از من می‌دانید هدف چیست و برای رسیدن به این هدف که جز رضایت حضرتش نیست باید با تمام توان کوشید. چه بسا در این راه جان هم بدهیم.برادر و خواهرم؛ از شما و امت حزب الله نیز می‌خواهم در صدد ارشاد مردمان کور دل و منافق صفت باشید و بدانید که انشاءالله اجر عظیم نصیبتان خواهد شد.

و به همرزمان محصلم بگوئید؛ که اجتماع نیاز به درس و سپس تخصص شما دارد. نکند خدای ناکرده متخصصی شوید مضر بر جامعه، که بدانید در این‌صورت هیچ‌یک از شهدا از قطرات خون‌شان نخواهند گذشت. در پایان چون از مال دنیا هیچ ندارم و فقط عاجزانه و در عین خلوص از کلیه افرادی که به هر نحوی با ایشان تماس داشته‌ام می‌خواهم که حلالم کنید. زیرا که کشیدن بار سنگین حق الناس در آخرت بسی دشوار است و احساس می‌کنم من در مقابل آن عاجزم. پس مرا ببخشید و این بار را از دوشم بردارید.در ضمن چون بنده عاصی درگاه حضرت حق بودم، به مدت 25 روز نماز یومیه قضا دارم. علاوه بر آن 30 نوبت نماز صبح قضا دارم. در صورت امکان برایم خوانده شود.

انتهای خبر/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: