SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مشرق، مردم بحرین در دومین سالگرد انقلابشان بار دیگر به خیابان ها آمده و تظاهرات گستردهاي برپا کرده و بر پيگيري خواسته هاي خود تاکيد کردند.دومین سالگرد انقلاب مردم بحرین بهانهای بود تا بار دیگر نگاهی کوتاه به شکل گیری و تداوم این انقلاب کنیم.
تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 ميلادي مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزشهای مسلمانان علیه رژیمهای دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیقتر این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 ميلادي و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
آل خلیفه و بحران مشروعیت
پس از استقلال بحرین در سال 1971 ميلادي چالش اصلی خاندان حاکم آل خلیفه کسب مشروعیت سیاسی و تحکیم پایه قدرت خود بود. از اینرو خاندان حاکم تلاش کرد با تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات پارلمانی در نیمه اول دهه 1970 ميلادي، با انگیزه قانونی ساختن حاکمیت خود و مشارکت نسبی مردم زمینه این مشروعیت را فراهم آورد. اما دیری نگذشت که با مخالفت پارلمان با تصویب " قانون امنیت دولتی" در سال 1975 ميلادي، امیر بحرین پارلمان را منحل کرد. بر اساس این قانون هرگونه اقدام یا موضع گیری علیه دولت، مخالفت با امنیت کشور تلقی می شد و حکومت اجازه داشت افراد مظنون را به سرعت بازداشت و بدون محاکمه زندانی کند. این ماجرا آغاز کشمکشهای مردم و حاکمیت بود و برخوردهای طولانی دهههای 1980 و 1990 ميلادي را به دنبال داشت.
منشور اصلاحات ملی
با مرگ شیخ عیسی بن سلمان و به قدرت رسیدن فرزند وی "حمد بن عیسی" پادشاه کنونی بحرین، تلاشهای جدیدی برای پایان دادن به کشمکش ها و ایجاد ثبات سیاسی از سوی آل خلیفه از سرگرفته شد. حمد بن عیسی در فوریه 2001 تصمیم به برگزاری همه پرسی در خصوص منشور ملی اصلاحات گرفت.
منشور اصلاحات حمد بن عیسی با رای 98.4 در صدی در سال 2001 ميلادي به تأیید مردم بحرین رسید. در این منشور، تأسیس پارلمان منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادی های مدنی وعده داده شده بود. شیعیان امیدوار شدند که در پرتو این اصلاحات به جایگاه در خوری در ترکیب سیاسی این کشور دست یابند و منشور ملی آغازی بر پایان دوره محرومیت سیاسی آنها باشد.
تحریم انتخابات سال 2002 ميلادي
آنها حاکمیت را به تزویر و سوء استفاده از اعتماد مردم به وعده های پیش بینی شده در منشور متهم کردند و در مقابل، حاکمیت استدلال می کرد که مردم با رأی بالای خود به منشور، اختیار اصلاحات و تأسیس نظام مشروطه سلطنتی را به پادشاه تفویض کرده اند. سرخوردگی اپوزیسیون موجب شد تا آنها نخستین انتخابات پارلمانی را در سال 2002 ميلادي تحریم کنند.
راهیابی نمایندگانی از مناطق شیعه نشین که فاقد پایگاه مردمی بودند به اضافه عوامل دیگری در صحنه داخلی این کشور ، از جمله دو دستگی بین شیعیان و طرفدار مشارکت و شیعیان طرفدار تحریم ، سرانجام الوفاق را به این نتیجه رساند که در تصمیم خود مبنی بر تحریم انتخابات تجدید نظر کرده و در انتخابات سال 2006 مشارکت نمایند.
شرکت الوفاق در انتخابات سال 2006 ميلادي
جمعیت الوفاق به عنوان مهم ترین گروه شیعی در انتخابات سال های 2006 و 2010 شرکت کرد و توانست به ترتیب 17 و 18 کرسی از مجموع 40 کرسی پارلمان را به دست آورد. البته سایر گروه های معارض با غیر واقعی و نمایشی خواندن اصلاحات حمد و همچنین تبعیض در توزیع کرسی های پارلمان در مناطق شیعه و سنی در انتخابات شرکت نکردند و عملاً اختلاف مشی الوفاق و سایر گروههای معارض آشکار شد.
اعتراض اصلی گروه های تحریمکننده انتخابات، به قدرت کمک مجلس نیابتی در برابر مجلس شورا و مهندسی توزیع کرسیهای مجلس نیابتی است به نحوی که هیچگاه شیعیان بیش از 18 کرسی نمیتوانند کسب کنند.
البته این اعتراضات و احساس محرومیت فقط به عدم امکان مشارکت اثربحش در انتخابات پارلمانی محدود نمیشود. بلکه این گروههای معارض با محرومیتهای اداری، اقتصادی و اجتماعی و سیاستهای تبعیضآمیز آل خلیفه علیه شیعیان نیز مواجهند. به نحوی که شیعیان هیچ گاه پستهای کلیدی مانند وزارت دفاع، دادگستری، خارجه و کشور را نمیتوانند کسب کنند و همچنین سهم شیعیان از پستهای عالی و میانی نیز به نسبت جمعیت ایشان اندک است. همچنین نباید فراموش کرد که یکی از اعتراضات دائمی این گروهها به سیاست اعطای تابعیت بحرینی به غیر بحرینیهای مهاجر همگرا با حاکمیت و تغییر ترکیب جمعیتی این کشور به نفع خاندان آل خلیفه است.
انشعاب و شکلگیری جنبش حق
انتخاب مشی مبارزه سیاسی و حضور در انتخابات پارلمانی از سوی الوفاق سبب شد تا استاد "حسن المشیمع" از چهرههای روحانی برجسته شیعه مخالف آل خلیفه به همراه جمعی دیگر از معارضان، "حرکة حق" را راه اندازی کنند. البته برخی دیگر از چهرههای سیاسی بحرین نیز با انشعاب از سایر گروهها به این جریان پیوستند که از میان آنها می توان به "علی رابع" از دیگر رهبران حرکت که پیش از حرکت حق با جمعیت اقدام دموکراتیک ملی در ارتباط بوده است، اشاره کرد. "حرکة حق" قانون اساسی جدید بحرین را غیر قانونی و تحمیل شده بصورت یکجانبه از سوی شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه میداند.
از جمله اهداف اعلامی این جنبش عبارتند از:
1. اجرای اصلاحات سیاسی واقعی و تلاش برای برپایی دولتی قانونمند و سازمانهای مردمی
2. برپایی انتخابات عادلانه پس از اصلاح قانون اساسی و توزیع عادلانه کرسیهای پارلمان بر اساس تراکم جمعیت
3. انتخاب وزار کابینه بر اساس چینش کرسیهای پارلمانی
4. اصلاح ساختار قضایی
5. مبارزه با طائفهگرایی و تبعیض به هر شکل ممکن
6. رعایت حقوق بشر و ارزشهای انسانی
استاد مشیمع در ژوئن سال 2010 ميلادي به صورت غیابی به اتهام تأسیس یک سازمان تروریستی به همراه 25 فعال شیعه معارض محاکمه شد. وی پیش از این چهار مرتبه دستگیر شده بود. پس از شروع انقلاب 14 فوریه 2011 ميلادي رژیم آلخلیفه در راستای آرام کردن اوضاع و جلب رضایت معترضان استاد مشیمع و 25 فعال دیگر را عفو کرد و وي به بحرین بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت اما پس از شروع سرکوب گسترده مردم توسط رژیم، استاد مشیمع به همراه سایر رهبران انقلابی دستگیر و زندانی شد و در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم گردید. رژیم آل خلیفه اقدامات وی و طرفدارانش را عامل اصلی اعتراضات مردمی و شکل گیری انقلاب 14 فوریه میداند.
انقلاب 14 فوریه 2011 و دو دستگی معارضان
پس از خشونت های میدان اللؤلؤ و سرکوب معترضان توسط رژیم آل خلیفه، تظاهرات و اعتراضات مردمی گستردهتر شد و بخش عمده ای از مردم به جمع انقلابیون پیوستند. همچنین در این شرایط نمایندگان جمعیت الوفاق نیز از پارلمان استعفا کردند. در این مرحله گروههای مختلف درخواست رژیم برای گفت و گو را با پیش شرط هایی رد کردند. از جمله این پیش شرط ها استعفای دولت و نخست وزیر،شیخ خلیفه، عموی پادشاه -که از سال 1971 نخست وزیر این کشور بوده و به فردی مستبد و ضد شیعه معروف است- پایان حضور ارتش در خیابان ها و پذیرش ایده سلطنت مشروطه بود که از سوی الوفاق مطرح شد. در این برهه گروه های معارض بحرینی با توجه به خواسته های خود به دو دسته تقسیم شدند.
دسته اول به رهبری الوفاق با تاکید بر رویکرد واقع بینانه و عدم امکان انقلاب و سرنگونی رژیم در بحرین به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، جمعیتی این کشور و حمایت های آمریکا، انگلیس و عربستان سعودی از رژیم آل خلیفه، خواستار اصلاح نظام و ایجاد حکومت سلطنت مشروطه و دولت منتخب بودند و دسته دوم با شعار «التحالف من أجل الجمهوریة» یا «همپیمانی برای جمهوری» متشکل از سه گروه «تیار الوفاء الاسلامی»، «حرکة حق» و «حرکة الاحرار البحرین الاسلامیة» رویکرد واقع بینانه را در عبرت از تجربه اصلاحات در دهه گذشته و وعدههای نمایشی آل خلیفه دانسته و گزینه اسقاط نظام و ایجاد نظام جمهوری دموکراتیک را مطرح ساختند. این اختلاف در گروههای معارض بحرینی از آسیب های جدی انقلاب بحرین محسوب میشود.
زندگي و سوابق رهبران انقلابيون بحرين
«استاد» آغازگر انقلاب بحرين
"عبدالوهاب حسين" اين انقلابي 58 ساله، دارنده مدرک کارشناسي رشته فلسفه و جامعهشناسي از دانشگاه کويت است که به جرم "قانونشکني"، "شرکت در توطئه تغيير نظام" و "برقراري تماس با گروههاي خارجي" از سوي رژيم آل خليفه به حبس ابد محکوم شده است.
وی که در بين انقلابيون بحريني عموماً با لفظ «استاد» و لقب "مُفجّر الثورة (آغازگر انقلاب)" خطاب ميشود رهبر و مؤسس گروه انقلابي «تيار الوفاء الإسلامي» است. اين گروه را شايد بتوان از حيث نظري و عملي نزديكترين گروه به مباني انديشگي انقلاب اسلامي ايران دانست. وي پيشتر همراه گروه "الوفاق" بود ولي پس از مماشات نسبي اين گروه با رژيم بهويژه در تحولات سال 2005 ميلادي از اين گروه جدا شد و به انزوا رفت.وي همچنين در روزهاي بعد در ميدان لؤلؤ حاضر شد و پس از انجام خطابههاي تند برضد رژيم و خصوصاً سخنراني روز 12 مارس، در هفدهم همان ماه و در روزهاي اول شروع انقلاب دستگير شد.
در همين رابطه درباره "عبدالوهاب حسين" نقل شده که در زندان يکي از مسؤولان حکومتي با وي ديدار کرد و از وي درخواست کرد که از پادشاه و نخستوزير عذرخواهي کند تا همانند اعترافات "آيات القرمزي" از وي تصويربرداري و منتشر شود که وي در پاسخ عنوان ميکند: "...اما مسأله عذرخواهي محال است که انجام شود بلکه آن کس که در حق ملت ستم کرده بايد عذر بخواهد."
ستاره آسمان شيعه/ شيخ عيسي قاسم کيست؟
آيت الله حاج شيخ "عيسي احمد قاسم الدرازي البحراني" از برجستهترين علما و رهبران سياسي بحرين است که در روستاي "دَراز"، از روستاهاي اطراف "منامه" در پايتخت بحرين ديده به جهان گشود و تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس اين روستا به پايان رساند.
تحصيلات علوم ديني خود را در بحرين در دهه 1960 ميلادي با حضور در محضر شيخ "علوي الغريفي" آغاز کرد و سپس راهي نجف اشرف شد تا به تحصيل علوم ديني و از جمله فقه در آن بپردازد. وي از جمله دانشآموختگان آيت الله شهيد "سيد محمدباقر صدر" است.با آغاز فعاليت براي تأسيس پارلمان بحرين که قصد داشت پس از شکلگيري کشور، کار تدوين قانوني اساسي بحرين را به انجام برساند، مردم بحرين از شيخ قاسم خواستند با بازگشت به اين کشور خود را براي حضور در اين پارلمان کانديدا نمايد و در عمل شيخ عيسي موفق شد با بالاترين رأي به پارلمان بحرين راه يابد و در کنار جريان اسلامگراي پارلمان، نقش مهمي در تدوين مواد و بندهاي اسلامي در قانون اساسي بحرين ايفا کند.
سخنراني شيخ در جمع عزاداران حسيني
حجت الاسلام والمسلمين شيخ "اسد قصير" از اعضاي دفتر استفتائات رهبري که مسؤوليت انتقال استفتائات مقلدان عرب زبان معظم له را بر عهده دارد، درباره ديدگاه ولي امر مسلمين در مورد شيخ قاسم گفته است: «اگر من هم در بحرين بودم خود را ملتزم به ديدگاه ها و مواضع سياسي حضرت شيخ عيسي مي دانستم و اگر از سيدنا القائد نيز سؤال شود قطعاً پاسخ ايشان نيز همين خواهد بود.»
آيت الله "سيد کاظم حسيني حائري" از مراجع تقليد نيز درباره ايشان فرمودند که شيخ قاسم، "عالم رباني" و "شيخ جليل القدري" است که هرکس به وي اقتدا کند و از او هدايت جويد، رستگار ميشود.
آيت الله محمدتقي مصباح يزدي نيز درباره شيخ عيسي قاسم گفته است: «من پيش از سفرم به بحرين، شيخ عيسي را که از اعضاي مجمع جهاني اهل بيت(علیهم السلام) و نماينده آيت الله خامنهاي مدظله العالي بودند، ميشناختم. سابقه آشنايي من با ايشان به جلسات مجمع و حضور ما در آنجا بازميگردد و من هيچگاه جز علم و تقوا و پرهيزگاري چيزي از ايشان نديدم و با هيچ يک از علماي بحرين به اندازه شيخ عيسي آشنا نيستم و نميتوانم آنها را با شيخ عيسي مقايسه کنم.»
وي مي افزايد: «بيشک انتخاب ايشان توسط رهبر معظم انقلاب براي عضويت در مجمع جهاني اهل بيت(علیهم السلام) به دليل ارجحيت شيخ بر ساير علماي کشور بحرين است و در يک کلام، بايد بگويم من مريد و دوستدار ايشان هستم و همواره براي آن شيخ جليل القدر دعاي خير مي کنم.»
آيت الله مصباح همچنين پيش از سفر به بحرين، تأکيد کرده بود که تنها زماني پا به خاک اين کشور خواهم گذاشت که شيخ عيسي به من اذن دهد و پس از خوشامدگويي و اعلام آمادگي شيخ عيسي، وي اقدام به سفر به بحرين نمود.
ساده زيستي و تواضع شيخ، زبانزد مردم است
علامه سيد عبدالله الغريفي که خود از علماي بزرگ و محبوب بحرين است درباره عظمت مقام شيخ قاسم مي گويد: «من تا اين لحظه به هيچ شخصيت بزرگي به اندازه شيخ عيسي احمد قاسم، ايمان عميق نداشته ام و در مورد رهبري ايشان در چنين سطحي، به هيچ وجه نگران و مردد نيستم.»
حجت الاسلام شيخ علي سلمان، رئيس فراکسيون "الوفاق" بحرين که مقامات اين کشور تلاش بسياري دارند که با ترويج شايعات مختلف، روابط وي با شيخ را شکرآب توصيف کنند و به اين شايعه دامن بزنند، بارها در سخنراني هاي مختلف خود، عظمت مقام شيخ قاسم را ستوده و به شاگردي وي افتخار کرده و مردم را به تبعيت از دستورات و فرامين شيخ توصيه اکيد کرده است.
نقش مواضع شيخ در قيام مردم بحرين
با آغاز قيام مردمي بحرين در 14 فوريه گذشته، شيخ عيسي قاسم که رهبر معنوي جنبش الوفاق بحرين به رياست شيخ "علي سلمان" و از جمله جنبشهاي معارض بحريني است، رهبري و هدايت مردم اين کشور را جهت تبيين اعتراضات مسالمتآميزشان نسبت به ظلم و ستم آل خليفه و مطالبه حقوق برحقشان از اين خاندان جائر برعهده گرفت و هرگاه آل خليفه با ترفند و توطئهاي خواسته تا با فريب مردم و به بهانه انجام مذاکرات و گفت وگو با معارضان آتش قيام آنها را فرو بنشاند، شيخ عيسي قاسم در کنار ديگر علماي اين کشور با روشنگريهاي خويش، اين ترفند آل خيلفه را نقش برآب ساخته است.
زيرکي سياسي شيخ
زيرکي در عمليات هاي رواني و تبليغاتي و مانورهاي سياسي و فرهنگي، از ديگر ويژگي هاي شيخ است. عيادت از خانواده شهدا و جانبازاني که در حملات وحشيانه آل خليفه مجروح شده اند و در بيمارستان ها و منازل شان بستري هستند، يکي از اشتغالات شيخ در روزهاي جاري است که اين اقدام وي، به کابوسي براي رژيم آل خليفه و سعودي ها تبديل شده و آرامش رواني را از آنها گرفته است.
از قم تا منامه؛ از فوتبال تا انقلاب/ شيخ علي سلمان کيست؟
در 15 ژانويه 1995 ميلادي، "شيخ علي سلمان" روحاني جوان بحريني، در همان هواپيمايي مينشيند که شيخ "حمزه الديري" و شيخ "حيدر الستري" از انقلابيون بحرين را براي تبعيد به لندن ميبرد؛ شيخ الديري به او گفت: به خدا ما که تصورش را هم نمي کرديم که تو هم زبان داشته باشي!»
هيچ کس، تصورش را هم نميکرد او روزي زباني براي سخن گفتن داشته باشد. شخصيت آرام و کم صحبت و ساکتي بود که به اذعان خودش، در نخستين خطبهاي که طي سالهاي تحصيلش در قم ايراد کرد، از شدت خجالت، از هوش رفت.
* طلبهها هنوز هم مي پرسند او کيست؟
او "علي سلمان احمد" است که در سال 1965 ميلادي، در روستاي "البلاد القديم" ديده به جهان گشود. کساني که با "البلاد القديم" آشنايند، ميدانند اين روستا به چهار بخش شمال و جنوب؛ و شرق و غرب با باغها و بوستانها تقسيم ميشود و بوستان "عين قصاري" بخش شرقي را از بخش جنوبي آن جدا ميکند.
بخش شرقي در واقع بخش بزرگتر را تشکيل ميدهد. کسي نميداند، اين تقسيم بندي چگونه به وجود آمد و شکل گرفت و بيانگر چه بود، آيا واقعا فقط براي جدا کردن و مناطق از يکديگر جهت بازشناختن آنها از هم يا اينکه نقشه اي...؟ کسي چيزي نميداند.
محبوبيت مردمي شيخ سلمان بويژه در ميان روستاييان بحريني کم نظير است
اما شيخ علي سلمان که ما درصدد آشنايي با او هستيم، در خانهاي زندگي ميکند که گاه جزء منطقه شرقي و زماني جزء منطقه شمالي به شمار ميآمده است.
هر بخش داراي دو تيم فوتبال بود که مدام با يکديگر مسابقه ميدادند، گاهي اين پيروز ميشد و گاهي آن. تنها دو جا بود که دو بخش روستا را در يکجا گرد ميآورد: مدرسه و صندوق خيريه.
نخستين تجربه هدايت و رهبري
هدايت تيم فوتبال روستا، درسهاي بسياري به او داد. به گفته شيخ، اين رهبري و راهبري، کار بسيار خطير و سختي بود. رهبري تيم فوتبال روستا به او آموخت که تحت هيچ شرايطي دورانديشي و عقل و حکمت را فراموش نکند. همچنين به او آموخت که چگونه با هرکس با توجه به خصوصيات اخلاقي و شخصيتي و روان شناختياش برخورد کند و مهم تر از آن، چگونه انتقادها و سرزنشها و توبيخها را بشنود و آرامش و متانت خود را از دست ندهد.
شايد بتوان گفت، هدايت و رهبري تيم فوتبال روستا، بهانهاي شد تا شيخ جوان، هرآنچه را که براي به دست گرفتن رهبري بزرگترين جمعيت سياسي بحرين در آينده نياز است، فراگيرد.در سال 1972 ميلادي که اعتصابات کارگري در بحرين اوج گرفت، يکي از دانشآموزان مدرسه که هم به لحاظ سني و هم جثه، بزرگتر از بچههاي ديگر بود، وارد کلاس ميشود، روي ميز ميکوبد و ميگويد: نميخواهيم درس بخوانيم..! همه از کلاسها بيرون ميريزند و به خيل اعتصاب کنندگان ملحق ميشوند، اما نيروهاي امنيتي آنها را متفرق ميکنند.
در سال 1982 ميلادي، شيخ علي سلمان، در رشته رياضيات، وارد دانشکده رياض، پايتخت عربستان سعودي ميشود. در آنجا نيز خوي آرام و ميتن و محبوب و مورد احترام خود را از دست نميدهد و هدايت تيمهاي فوتبال دانشکده را تا سال 1985 ميلادي برعهده ميگيرد تا اينکه در اين سال، شاهد وقوع آن تحول بزرگ در زندگياش ميشود.
روز يازدهم محرم؛ روستاي الدَراز؛ با اِعلام ممنوعيت خروج دستههاي عزاداري در روستا از سوي رژيم آل خليفه؛ روستا به محاصره نيروهاي امنيتي درميآيد.
در سالن باشگاه، تيم روستا براي شرکت در مراسم عزاداري، راه "الدراز" را پيش ميگيرد. اين اولين باري بود که سلمان در مراسم عزاداري خارج از روستاي کوچکشان شرکت ميکرد. جلوي برگزاري مراسم گرفته ميشود، با اين حال عزاداران به سوگواري خود ادامه ميدهند. نيروهاي امنيتي از گاز اشکآور استفاده و چند تن از عزاداران را بازداشت ميکنند.
بازگشت به بحرين و جانشيني شيخ "عيسي قاسم"
سال 1992 ميلادي است و شيخ سلمان پس از آنکه اجازه مييابد؛ به ميهن بازميگردد. ابتدا قصد نداشت، اقامتش در بحرين به درازا بکشد؛ ميخواست براي ادامه تحصيل دوباره به قم بازگردد اما خواست خدا و روند امور، سرنوشت ديگري را براي وي رقم زده بود.
در آن سال "شيخ عيسي قاسم" تصميم ميگيرد، به قم سفر کند و همين موجب ميگردد تا شيخ علي سلمان براي اداي نمازو خطابه در مسجد "الخواجه" و همچنين جامع "الدراز" به جانشيني شيخ قاسم انتخاب شود.
فاصله ميان شيخ قاسم و شيخ سلمان فراوان است. سن، روش خطابه و جايگاه علمي ـ مذهبي آن دو قابل مقايسه نيست؛ يکي آيت الله و مجتهد جامع الشرايط است و ديگري، حجت الاسلام و نماينده مجلس؛ يکي رهبر است و يکي سرباز گوش به فرمان؛ اما هر دو از محبوبيتي مشابه بين مردم بحرين برخوردارند. خودش در اينباره مي گويد: براي حضور در اين فضا آمادگي نداشتم. چون نه سخنران و خطيب بودم و نه تمايلي به ايراد سخنراني و خطابه داشتم. در اولين خطبهاي که در قم ايراد کردم، از هوش رفتم، چون با خصوصيات و ويژگيهاي اخلاقي و روحيام منافات داشت. بيشتر به دنبال سکوت و آرامش و تأمل و تفکر بودم.
شکنجه گران شیعیان را بشناسید
ناصر بن حمد آل خلیفه:
وی در هشتم ماه مه سال 1987 متولد شده است. با وجود سن کم، پست فرمانده گارد پادشاهی بحرین را برعهده دارد. وی ریاست شورای عالی جوانان و ورزش و کمیته المپیک بحرین را نیز در اختیار دارد.وی چهارمین فرزند ذکور حمد بن عیسی بن سلمان آل خلیفه از همسرش شعاعه بنت حسن الخریشی العجمی است.
خالد بن حمد آل خلیفه:
وی متولد سال 1989 و پنجمین فرزند شاه بحرین است و با درجه ستوان دومی در نیروی دفاع بحرین فعالیت می کند. همسر وی سحاب دختر ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود شاه سعودی است.
نوره بنت ابراهیم آل خلیفه:
وی در اداره مبارزه با مواد مخدر فعالیت می کند و در شکنجه علیه مردم، یورش به منازل، تعدی به زنان و کودکان دخالت زیادی دارد.
خلیفه بن احمد آل خلیفه:
وی مدیر کل اداره پلیس استان جنوبی بحرین است.گفته می شود که این سرهنگ وابسته به آل خلیفه در یورش به منازل، ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان منازل، تعدی به زنان و کودکان، ترور مخالفان، اعمال محدودیتها علیه زندانیان سیاسی و اقدامات بی شمار دیگر علیه مخالفان دخالت دارد. وی در سپتامبر 2011 به علت شکایتهای مربوط به حقوق بشر از کار برکنار شده بود.
فرزندان پادشاه بحرین با وجود سن کم؛ پستهای عالی در اختیار دارند و حقوقی که دریافت می کنند حق افسران شایسته است.حضور فرزندان حمد نشانه این است که افراد بر اساس لیاقتهای خود به پست و مقام در بحرین نمی رسند.ناصر بن حمد از سال 2000 که گارد شاهی تشکیل شده است ریاست آن را برعهده گرفته است.در برنامه ویژه ای که از تلویزیون بحرین پخش شد ناصر بن حمد ورزشکاران شرکت کننده در تظاهرات ضد رژیم را به طور مستقیم تهدید کرد.
وی ضمن نادیده گرفتن حق تظاهرات مسالمت آمیز از یک رسانه رسمی برای ایجاد فتنه و تهدید وحدت ملی استفاده کرد.همچنین پایگاههای اینترنتی از مشارکت ناصر بن حمد در سرکوب تظاهرات جزیره ستره بحرین پرده برداشتند.
انتهای خبر/ ز.ح