SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز»، سرهنگ دوم جوئل ریبورن یکی از افسران اطلاعاتی ارتش آمریکا که نوزده سال سابقه در امور اطلاعاتی و سیاسی-نظامی دارد، در مقالهای با عنوان جنگ بعدی در خاورمیانه که در پایگاه اندیشکده مطالعاتی هوور منتشر شد، نوشت: آتش فرقهای بزرگی را تصور کنید که القاعده هیزم بیار آن است و سراسر منطقه هلال حاصلخیز (سرزمینهای بارور میان شرق دریای مدیترانه تا خلیج فارس) را فرا گرفته است.
* مردم منطقه شرق مدیترانه تقسیمات کشوری تعیین شده انگلیسیها و فرانسویها را قبول ندارند
در روزهای حاکمیت امپراطوری عثمانی، دیپلماتهای انگلیسی به سرزمینهای عرب زبان این امپراطوری با عنوان «عربستان ترکی» Turkish Arabia میگفتند. این مناطق، سرزمینهای عرب زبانی بودند که انگلیس و فرانسه بعد از جنگ جهانی اول آنها را به کشورهای عربی کنونی که ما میشناسییم یعنی سوریه، عراق، اردن و لبنان تقسیم کردند. این مرزهایی که استعمارگران ترسیم کردند نزدیک به یک قرن دوام آورد اما مردم این مناطق هیچگاه بهطور کامل مشروعیت خط و مرزهایی که مقامات انگلیسی و فرانسوی برایشان تعیین کرده بودند را نپذیرفتند.
با توجه به معاهدات پیمانهای قبیلهای اطراف مرزها، مجاورت شهرها در کنار یک رودخانه مشترک و اقلیتهای مذهبی – مردم در این مناطق به گونهای زندگی کردهاند که قرنهای پیش از آن میزیستهاند. آنها در درون اجتماع خود ازدواج و میان خود تجارت و جنگ میکردند و کوچشان براساس مرزهای سیاسی کشورهایی بود که تنها به دلیل اتفاق تاریخی به عنوان ساکنان آن کشور شده بودند. به همین دلایل بود که تحولات اجتماعی و سیاسی در این بخش از عربستان ترکی این قابلیت را دارد که به سرعت از منطقهای به منطقه دیگر منتقل شود همانطور که نمونه تاریخی معاصر آن را در انقلاب عربی سال 1958 شاهد بودیم.
* جبهه النصره بر همان پایهای شکل گرفته که القاعده عراق شکل گرفته بود
امروزه و همزمان با توسعه قوای سیاسی از منطقهای به منطقه دیگر، عربستان ترکی در نقطه تاریخی مشابه دیگری قرار دارد. شورشهایی که از اوایل سال 2011 شروع شدند – که هر کدام از آنها الهام گرفته از تحولات در دیگر مناطق جهان عرب بودند – در آستانه تبدیل به یک جنگ فرقهای است که همه منطقه عربستان ترکی را دربر میگیرد. قویترین قوای شورشی در سوریه یعنی جبهه النصره بر پایهای شکل گرفت که ما پیش از آن در مورد تشکیل القاعده عراق شاهد بودیم، یعنی سازمانی تروریستی و شورشی در عراق که زمانی تحت هدایت «ابومصعب الزرقاوی» فعالیت داشت.
سازمان القاعده عراق زمانی در نبردهای خود با دولت عراق و ارتش آمریکا از سال 2004 الی 2011 بر روی حمایت عمیق شبکهای از واسطهها، خانههای اختفاء، تأمینکنندگان مالی و شخصیتهای تندروی مذهبی در سوریه متکی بود. شخصیتهایی که کمک کردند هزاران نفر از عوامل جهادی به عراق فرستاده شوند تا دهها هزار نفر از عراقیها را به قتل رسانده یا معلول سازند
* جبهه النصره سوره همانند القاعده با شیعیان درگیر است
اکنون جهت حرکت شبکههای عملیاتی و پشتیبانی برعکس شده و اکنون این عوامل جبهه النصره هستند که پایگاه حمایتی قوی در عراق دارند. ناظران سوری گزارش دادهاند شمار فزایندهای از اتباع عراقی و اردنی در ردههای مختلف جبهه النصره هستند، مبارزان کارکشتهای که با خود تجربه و مهارتی را به همراه آوردهاند که در مقابله با قوای آمریکایی و عراقی کسب کردهاند. همانند سازمان القاعده عراق که ظاهرا برای آزادی بغداد از دست آن چه مبارزه میکرد که از آن با عنوان پارسیان تندرو – یا بهتر بگوییم شیعیان – نام میبرد، جبهه النصره نیز امروزه برای آزادی سوریه از دست حاکمیت نظام شیعه علوی بشار اسد، مبازره میکند.
* النصره به دنبال همان مناقشه فرقهای است که القاعده در عراق به راه انداخت
از این رو، از نظر القاعده عراق مناقشه عراق و سوریه تنها یک صحنه از یک جنگ است که القاعده و همپیمانانش در آن به دنبال رسیدن به هدفی مشترک خود یعنی شکست دادن قوایی هستند که رهبران القاعده از آن به عنوان ائتلاف شیعی عراق، نظام بشار اسد و حزبالله لبنان یاد میکنند.
مرحله بعد این مناقشه چیست؟ پیشبینی این امر کار سختی نخواهد بود اگر به یاد بیاوریم که همتای جبهه النصره در عراق یعنی سازمان القاعده عراق چه رفتاری از خود نشان داد. سازمان القاعده عراق در ابتدا در سالهای 2004 و 2005 از سوی گروههای شورشی ملیگرای سنی مذهب مورد استقبال قرار گرفت، چرا که این گروه ها در آن زمان از هر آن چه که موجب تقویت قوایشان میشد، استقبال میکردند. اما القاعده خیلی زود فرماندهی کل شورشیان عراقی را برعهده گرفته و شورشهای مسلحانه را به جنگی فرقهای تبدیل کرد.
* حمایت مالی شیوخ عرب از القاعده عراق
سران القاعده که به خوبی از سوی حامیان ثروت مالی خود در کشورهای حاشیه خلیج فارس تأمین شده بودند به راحتی توانستند رقبای ملیگرای عراقی خود را کنار زده و تعداد زیادی از مبارزان جوان سنی مذهب را جذب خود کنند. مبارزانی که زمانی پیادهنظام گروههای شورشی سنی مذهب عراق بودند. رهبران القاعده بعد از آن حاکمیت رعب و ترس را در سرزمینهای سنینشین حاکم کردند، رهبران قبایل و اجتماعات عراق را که به آنها تمکین نمیکردند به قتل میرساندند و قانون شریعت به سبک طالبان افغان را حاکم کرده و قبال عراقی را مجبور میکردند که دختران خود را به عقد فرماندهان القاعده در آورند.
* رفتار القاعده عراق واکنش مردمی به همراه داشت
با استقرار پایگاه در عراق، القاعده همچنین تلاش کرد حرکت خود را به فراتر از مرزهای کشور بکشاند و حملات سهمناکی به هتلهای امان، پایتخت اردن به راه انداخت به این منظور که جنگی علیه حکومت پادشاهی اردن راه بیندازد (البته این کار آنها نتیجه عکس داشت چرا که مردم اردن را به وحشت انداخت). در نهایت، سران القاعده تلاش کردند به عنوان جایگزین سیاسی برای عراق تبدیل شوند و در سال 2006 نام دولت «کشور اسلامی عراق» بر خود نهادند. نوع رفتار القاعده با عراقیها که فراتر از حد تحمل عراقیها بود در نهایت موجب واکنش شدید مردم محلی شد که به جنبش «بیداری» معروف شد و تا سال 2007 این سازمان تروریستی وارد جنگی تمام عیار با سنیهای عراقی شده بود که در ابتدا از این گروه استقبال کرده بودند.
* جبهه النصره سوریه همان کار القاعده عراق را تکرار خواهد کرد
با نگاه به گذشته میتوان گفت که القاعده عراق به این دلیل دست به این کارها زد چون نمیتوانست کمکی بکند. ماهیت این گروه تمامیتخواه این است که تلاش میکند ایدئولوژی مذهبی خود را که طرفدار چندانی ندارد به واقعیت عینی بدل کند. با ظاهری که جبهه النصره دارد، میتوانیم انتظار داشته باشیم این گروه نیز همان کار [القاعده عراق] را تکرار کند. النصره که از سوی شورشیان سوری مورد استقبال قرار گرفته – چرا که این شورشیان مشتاقانه منتظر رسیدن قوای تقویتی مسلح آموزش دیده با حمایت مالی مناسب بودند – ما در آینده شاهد خواهیم بود فرماندهای النصره از پولهایی که از کشورهای حاشیه خلیجفارس گرفتهاند پیاده نظام دیگر گروههای مسلح در سوریه را به استخدام خود در میآورند.
* جبهه النصره و سودای تشکیل کشور امارات اسلامی
همزمان با این امر که جبهه النصره سرزمینهای بیشتری را از دست نظام سوریه به دست میگیرد شاهد هستیم که فرماندهان النصره قوانین سختگیرانه اسلامی را در مناطق تحت امر خود جاری میسازند و طولی نخواهد انجامید که فرماندهان النصره نیز نام «امارات اسلامی» را برای منطقه تحت امر خود در سوریه برخواهند گزید، سرزمینی که احتمالا از منطقهای صحرای وسیع «جزیره» یا منطقه «دیرالزور» در شرق سوریه آغاز خواهد شد و تا به استانهای انبار و نینوای عراق که مدتها سنگر القاعده بودهاند، امتداد خواهد یافت. در صورتی که سوریه همانند یوگوسلاوی به تکههای کوچکتر تقسیم شود، ایجاد چنین قلمرو اسلامی برای جبهه النصره کار بس آسانتری خواهد بود.
* اردن احتمالاً هدف بعدی جبهه النصره خواهد بود
خبرنگاران و ناظران اوضاع سوریه عنوان کردهاند که جبهه النصره همانند سازمان القاعده در بدنه خود شمار زیادی از اتباع اردنی در اختیار دارد. به محض این که جبهه النصره بتواند به طور مطمئنی پایگاههای سرزمینی در سوریه ایجاد کند، مبارزان النصره احتمالا به سراغ اردن خواهند رفت درست کاری که زرقاوی در سال 2005 و در زمان ریاست سازمان القاعده عراق انجام داد اما موفق نشد. اما این بار جنگجویان جبهه النصره شاهد شرایط مطلوبتری خواهند بود.
* اردن مستعد آن است که النصره در آن فعالیت خود را آغاز کند
برای شروع، جامعه سلفیهای اردن در سالهای اخیر قویتر شدهاند و میتوانند تعداد زیادی از مبارزان و دیگر حمایتها را ارایه کنند. ضمن این که حکومت اردن که در سال 2005 توانست به خوبی با زرقاوی مقابله کند اکنون بسیار آسیبپذیرتر از قبل شده است جنبشهای اعتراضی مردمی که مدتها است به راه افتاده و نارضایتی درباره فساد دولتی در این کشور به شدت از مشروعیت حکومت اردن کارسته است. در حقیقت شواهدی که نشان دادند توطئه علیه اردن هماکنون در جریان است به اتقاقاتی برمیگردد که در چند هفته پیش افتاد و پلیس اردن توانست نقشه تروریستی مشابه حمله بمبئی هند را خنثی کند. طبق این نقشه عوامل القاعده در نظر دشتند با کشتن شمار زیادی از مردم حکومت امان را به زانو درآورند. به عبارت سادهتر، از نظر جبهه النصره شاید وقت آن است که از ضعف حکومت هاشمیها در اردن استفاده شود.
* تنها یک جرقه از سوی النصره میتواند شمال لبنان را به آتش درگیری فرقهای بکشاند
جبهه النصره و دیگر همپیمانان آن همچنین از دیگر مناطق عربستان ترکی چشم پوشی نخواهند کرد. زمانی که القاعده عراق در سال 2005 الی 2007 در اوج قدرت خود بود، خط تأمینات نیرو و تجهیزات آنها در سوریه حتی تا شمال لبنان نیز امتداد داشت یعنی جایی که گروههای جهادی از سوی سلفیهای لبنان و تندروهایی که در اردوگاههای فلسطینی هستند، حمایت میشوند. امروزه، شمال لبنان که شاهد تقابل فرقهای گروهها سنیها و گروههای علوی است همانند چوب خشکی است که منتظر یک شعله کبریت برای مشتعل شدن است و النصره نشان داده میتواند این کبریت را بکشد
* معترضین عراقی همان شعارهای روزهای اول شورشهای سوریه را سر میدهند
تقابل فرقهای دیگر را در عراق شاهد هستیم که نسخه اصلی النصره یعنی سازمان القاعده عراق در آن هرگز از تلاش خود علیه دولت مرکزی بغداد دست نکشیده است. در طول پنج سال گذشته، القاعده تحت شعاع احزاب سیاسی سنی عراقی قرارداشته است. این احزاب بعد از جدایی گروههای سنی مذهب از القاعده در سال 2007 تا حدود زیادی مانع از خشونت در عراق شدهاند.
اما امروز، سنیهای عراقی که دست رد به سینه القاعده زدند به شدت به مخالفت با حکومت عراق برخاستهاند و نوری مالکی نخستوزیر این کشور و همپیمانانش را متهم میکنند که سنیهای را برای همیشه به عنوان طبقه محروم اجتماعی در یک کشور تحت سلطه شیعیان تبدیل کردهاند. دهها هزار نفر از معترضان سنی مذهب در هفتههای اخیر در شهرهای سنینشین به خیابانها ریختند و همان شعارهایی را سردادند که در اوایل 2011 در شهرهای درعا و حماء سوریه سرداده شده بود یعنی «ملت سقوط نظام را میخواهد» آنها همچنین پرچم شورشیان مخالف دولت سوریه یعنی ارتش آزاد سوریه را نیز در دست داشتند. در حقیقت، درگیری مرگبار میان تظاهرکنندگان سنی و نیروهای دولتی در شهر فلوجه همان حسی را به آدم میدهد که در روزها اولیه شورشها در سوریه شاهد بودیم.
* القاعده میتواند از فضای قطبی موجود در منطقه به نفع خود بهره گیرد
سنیهای عراق و سوریه همچنین یک خشم و تصور مشترک دارند مبنی بر این که احزاب شیعه عراق در حال مداخله در مناقشه سوریه هستند. در حقیقت، گزارشها از سوریه حاکی از آن است که شبه نظامیان شیعه عراق در حال مداخله در مناقشه سوریه هستند. در حقیقت، گزارشها از سوریه از این امر حکایت دارد که شمار زیادی از شبه نظامیان شیعه عراق برای دفاع از حرم حضرت زینب به سوریه آمدهاند و اکنون در کنار نظام بشار اسد با گروههای سنی عراق مبارزه میکنند. در این جو و فضای کاملاً قطبی شده، القاعده عراق و شعبه آن یعنی جبهه النصره فرصتهای فراوانی خواهند یافت که از پایگاههایی که در سوریه تأسیس کردهاند استفاده کرده و حملات خود را به دولت عراق و جامعه شیعیان این کشور تشدید کنند. زمانی که آنها بتوانند به این کار اقدام کنند، شاهد حمایت مردمی از سوی جوامع سنی خواهند بود که آمادهاند تا علیه دولت نوری مالکی قیام کنند.
* تهدید القاعده برای عربستان تشدید میشود
از این رو میتوان جنگ فرقهای را تصور کرد که همه منطقه موسوم به «هلال حاصلخیز» را که سابقاً با عنوان عربستان ترکی شناخته میشد فرا گرفته است. دورنمای چنین نزاعی برای قدرتهای بزرگ منطقهای ترسناک خواهد بود. هم ترکیه و عربستان سعودی در آینده شاهد وجود کشورهای در مجاورت مرزهای خود خواهند بود که به عوض داشتن دولتی کارآمد با نارآمی و هرج و مرج دست به گریبان است. عربستان خود را تحت تهدید عوامل القاعده هم در شمال و هم در جنوب کشور خواهد دید. کسانی که به دنبال هدف اصلی سازمان القاعده یعنی سرنگونی نظام پادشاهی عربستان و آزادسازی شهرهای مقدس مکه و مدینه هستند.
* قیام عربی نشان داد حکومتهای عربی شکنندهتر از آنی هستند که تصور میشود
سعودیهای در سالهای 2004 الی 2008 در تقابل خود با آن چه که شورش القاعده خوانده میشد از خود توانایی فراوانی نشان دادند اما در آن زمان آن تهدیدها تنها داخلی بودند و پایگاه خارجی نداشتند. از این رو پایگاههای القاعده در اردن و یمن خطرات و تهدیدات خطرناکتری برای عربستان به همراه خواهند داشت اگر نگوییم این خطرات موجودیتی خواهند بود.
درسی که ما از تماشای سقوط کامل یا نیمه تمام نظامهای عربی در جریان حرکتهای مردمی در جهان عرب گرفتیم این بود که کشورهای عربی که به نظر برای خارجیهای در نیم قرن گذشته کشورهای با ثباتی بودهاند شکنندهتر از آنی بودند که ما تصور میکردیم. انفجار درونی منطقه عربستان ترکی آزمونی برای این نظامها خواهند بود و ما نمیتوانیم اینگونه فرض کنیم که نظامهای اردن، عربستان و کویت برای شکستن چالشهای احتمالی پیش روی خود بهتر و مجهزتر از معمر قذافی رهبر مخلوع لیبی عمل خواهند کرد.
* عراق، سوریه اردن و لبنان شاهد دستهبندیهای فرقهای خواهند بود
حاکمان ترکیه، عربستان، عراق و ایران به طور حتم این سناریوی کابوس گونه را نادیده نخواهند گرفت. با بروز تحولات تازه در این منطقه عربستان ترکی، این دسته از قدرتهای منطقهای با شدت بیشتری درگیر تلاش برای ممانعت از گسترش جنگ در سرزمینهای خود خواهند بود. این مناقشه میتواند همه ما را با خود درگیر کند و شاید به موتور محرکه اقداماتی بدل شود که به بمباران سفارتها و شهرهای غربی و مختل کردن بازار نفت خلیجفارس بسیار زودتر از بروز آتش مناقشه اصلی ختم شود.
* اما در بلند مدت چه بر سر عربستان ترکیه خواهد آمد؟
یکی از کارشناسان مسایل خاورمیانه عنوان کرد که درست است مرزهای ترسیم شده از سوی انگلیسیها و فرانسویها ساختگی بودند اما هنوز باقی هستند. مردم منطقه نیز شاید این کشورها را دوست داشته باشند اما تمایل دارند این مرزبندیها را از میان بردارند. من نیز در این حرف این کارشناس تردیدی ندارم و مطمئن هستم که هر اتفاق دیگری بیفتد همچنان شاهد وجود کشورهای سوریه، لبنان اردن و عراق خواهیم بود.
اما این کشورها شاهد آزمونی سخت و دردناک خواهند بود که در آن مردمان آن به فرقههایی که به آن وابسته هستند دستهبندی خواهند شد و از سرزمینهای سنتی خود بیرون رانده شده، محرومیت کشیده یا مجبور به خدمت به حاکمان خواهند شد و از سوی شبهنظامیان تهدید خواهند شد و بالاجبار شاهد آن خواهند بود که میراث کهن آنها توسط بمبها از بین میرود و در وضعیت بیقانونی زندگی خواهند کرد. تماشای این وضعیت دشوار خواهد بود و ما نیز تنها تماشاگر ماجرا باقی نخواهیم ماند.
منبع: فارس به نقل از اندیشکده مطالعاتی هوور
انتهای خبر / ز.ح