آیتالله مظاهری دنیا و آخرت را به مثابه یک سکه دو رو دانسته و یادآور شدند: در قضيّۀ عبور همگاني از جهنّم، نکتۀ دقيقي وجود دارد و آن این است که باطن اين دنيا همان آخرت است و ظاهر آخرت، اين دنياست و در حقيقت، دنیا و آخرت مانند يک سکۀ دو رو عمل میکنند؛ به اين معنا که هر کس در دنيا بتواند نفس اماره را مطیع خود کند و از صفات رذيله بگذرد و هوي و هوس و شيطان درون و شيطان برون را تحت کنترل خود در آورد، در قيامت ميتواند از آتش جهنّم بگذرد. اما کساني که در اين دنيا تسلیم نفس اماره شده و در اثر تبعيّت از هوي و هوس نابود شده و غرق در تجمل گرايي شدهاند و صفات رذيله، مانند حسادت، تکبّر، خودخواهي و منيّت بر آنها مسلّط گشته است، در روز قيامت هم آتش جهنّم آنها را در خود میبلعد.
معظمله مسئله شفاعت را از مسلمات عقاید شیعه عنوان کردند و افزودند: مسئله شفاعت از مسلمات عقاید شیعه است و دارای سه مرتبه مهم است که در قیامت حتماً وجود دارد اما بنابر فرمایش حضرت امام رضا(علیه السلام) که «انا من شروطها» شفاعت هم شرط دارد و شرط آن این است که در نامه عمل انسان نشانی از تشیع وجود داشته باشد.
متن سخنان معظمله به شرح ذیل است:
بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
در جلسات گذشته و در ادامۀ مبحث«ياد معاد، مانع سقوط انسان» ، پيرامون منازل بعد از مرگ و از جمله راجع به قبر، برزخ، نفخ صور، اجتماع تمام آدميان و حسابرسى به اعمال، مطالبي بيان شد و در اين جلسه به ادامۀ مباحث ميپردازيم.
ماهيت صراط در قيامت
از آيات نوراني قرآن کريم استفاده ميشود كه راه بهشت از جهنّم ميگذرد و همۀ انسانها بايد آن راه را طى كنند و گريزي از آن ندارند. سپس، اگر بهشتى باشند از جهنّم ميگذرند و به بهشت ميرسند و اگر جهنّمى باشند، نميتوانند از جهنّم خارج شوند:
«وَ انْ مِنْكُمْ الّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ثُمَّ نُنَجِّى الَّذينَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيّاً».[1]
و همه شما وارد جهنّم مىشويد، اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت، سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مىبخشيم و ستمگران را كه به زانو در آمدهاند در آن رها مىسازيم.
بنابراين، اينکه در بين عوام مشهور شده که پلي در قيامت تعبيه شده است و همه بايد از روي آن پل بگذرند، صحيح نيست و گفتههايي که در اين زمينه وجود دارد، نظير اينکه شاعر ميگويد: «هر که از پل بگذرد، خندان بود»، يک مثال عوامانه بيش نيست، بلکه منظور آن است که راه بهشت از جهنّم می گذرد.
بر اساس اين آيۀ شريفه، همه از جهنّم رد ميشوند و خداوند متعال، شیعیان متّقي، يعني کساني که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبي، در عمل نيز شيعه و پيرو اهل بيت«سلاماللهعليهم» بودهاند را نجات ميدهد. گويا جهنّم حیات دارد، حرف میزند و شیعۀ واقعی را میشناسد که آنان به سلامت از جهنّم ميگذراند.
اما کساني که در دنيا ستمگر بودهاند، يعني به خود، به خداوند يا به مردم، ظلم کرده و در واقع متّقي نبودهاند، در جهنّم ميمانند و هنگام عبور از جهنّم، یارای رفتن ندارند، زانوهايشان خم ميشود و در قعر جهنّم فرو میروند. به عبارت دیگر جهنّم آنها را میبلعد.
سپس، خداوند تعالي ميفرمايد: در قيامت هر امتی پشت سر امامش حاضر میشود:
«يَومَ نَدْعُوا كُلَّ اناسٍ بِامامِهِمْ فَمَنْ اوتِىَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فِاولئِكَ يَقْرَءُونَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلًا وَ مَنْ كانَ فى هذِهِ اعْمى فَهُوَ فِى الْاخِرَةِ اعْمى وَ اضَلُّ سَبيلًا».[2]
«روزى كه هر گروهى را با پيشوايشان مىخوانيم، كسانى كه نامه عملشان به دست راستشان داده مىشود آن را مىخوانند و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى به آنان ستم نمىشود امّا كسى كه در اين جهان (از ديدن حقّ) نابيناست در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است».
طبق اين آيۀ شريفه، کساني که در اين دنيا راه را گم کرده و در واقع، باطن آنان نابينا بوده است، در قيامت نيز راه را گم ميکنند و در جهنّم فرو ميروند. امّا آنان که در دنيا بينا بودهاند و صراط هدايت و رستگاري که همان راه اهل بيت«سلاماللهعليهم» است را يافتهاند و در آن راه حرکت کردهاند، در قيامت نيز در صراط هدايت و به دنبال امامان و پيشوايان خود، به بهشت ميروند؛ به اين معنا که اميرالمؤمنين يا يکي از ائمۀ طاهرین«سلاماللهعليهم» به جلو ميروند و شيعيان به دنبال آن انوار مقدس حرکت میکنند. بدیهی است وقتي آتش به امامان ميرسد، اظهار ادب میکند و ایشان بلافاصله به بهشت وارد ميشوند.
اما کساني که ولایت حضرت علي«سلاماللهعليه» را ندارند و به عبارت دیگر کساني که در دنيا از آن حضرت پیروی نداشتهاند، در جهنّم ميمانند و گم ميشوند و جهنّم آنها را ميبلعد.
دنيا و آخرت، به مثابۀ يک سکّۀ دو رو
در قضيّۀ عبور همگاني از جهنّم، نکتۀ دقيقي وجود دارد و آن این است که باطن اين دنيا همان آخرت است و ظاهر آخرت، اين دنياست و در حقيقت، دنیا و آخرت مانند يک سکۀ دو رو عمل میکنند؛ به اين معنا که هر کس در دنيا بتواند نفس اماره را مطیع خود کند و از صفات رذيله بگذرد و هوي و هوس و شيطان درون و شيطان برون را تحت کنترل خود در آورد، در قيامت ميتواند از آتش جهنّم بگذرد. اما کساني که در اين دنيا تسلیم نفس اماره شده و در اثر تبعيّت از هوي و هوس نابود شده و غرق در تجمل گرايي شدهاند و صفات رذيله، مانند حسادت، تکبّر، خودخواهي و منيّت بر آنها مسلّط گشته است، در روز قيامت هم آتش جهنّم آنها را در خود میبلعد.
در واقع، آتش جهنّم به واسطۀ خود انسان روشن میشود و اگر کسي در اين دنيا نتواند هوي و هوس را مهار کند و از شيطان درون و برون بگذرد، در قيامت هم نميتواند آتش جهنّم را مهار کند.
ظاهراً اين آيه، با اشاره به همین نکتۀ ظريف، میفرمايد: همانگونه که در دنیا انسان دو بُعدي است و از بعد حيواني و انساني تشکيل شده است و همانگونه که در دنيا بايد از بعد حيواني استفاده صحیح کند و مانند بُراق و مرکب بر آن سوار شود تا به عرش خدا برسد، در قيامت نيز دو بعدي است و با بعد انساني و معنوي به بهشت ميرود و بعد حيواني، او را در جهنّم نگاه ميدارد.
به عبارت روشنتر، همانطور که در دنيا گاهي به جاي غلبۀ بعد روحي و معنوي بر بعد جسمي و حيواني، بعد جسمي بر بعد روحي غلبه ميکند و نفس اماره، انسان را مهار ميکند و شيطان درون و برون بر او مسلّط میشوند، در قيامت نيز با غلبۀ بعد حيواني، خواه ناخواه به جهنّم ميرود و جهنّم او از همين جا شروع ميگردد.
در حقيقت، «و اِن مِّنکُم اِلّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتماً مَّقضِیّاً»، يعني راه بهشت، تقوا است و ّ اگر انسان نتواند از آن راه بگذرد، يعني اگر فاسق و ظالم و فاجر باشد،«وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاً»، در جهنّم خواهد ماند.
بنابراين بايد انسان فکري براي قيامت و به خصوص براي صراط آن بکند تا بتواند به سلامت، از جهنّم بگذرد و به بهشت برسد. ما بايد در دنيا به گونهاي عمل کنيم که در قيامت، اميرالمؤمنين، حضرت زهرا، امام حسين و حضرت زينب«سلاماللهعليهم» به جلو باشند و ما به دنبال آنها باشيم و مانند برق جهنده وارد بهشت شويم و با اهل بيت «سلاماللهعليهم» محشور گرديم که حشر با اهلبيت، از هر قصر و حورالعين و از هر بهشتي، برتر و بالاتر است.
*شفاعت از مسلمات عقاید شیعه
مسألۀ شفاعت، از مسلّمات عقايد شيعيان است و در قيامت، حتماً وجود دارد، زيرا قرآن کريم، در آيات مختلفي بر آن تصريح فرموده است:
«مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[3]
«وَلايَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى»[4]
در قيامت وقتي برخي از شيعيان به جهنّم ميروند، ملائکه و اهل جهنّم تعجّب ميکنند که چگونه شيعهاي به جهنّم آمده است!؟ لذا از ايشان سؤال ميکنند که چرا به جهنّم آمديد؟ آنها پاسخ ميدهند: ما را از راهي آوردند که به اهل بيت«سلاماللهعليهم» دسترسي نداشتيم که بخواهيم مورد شفاعت واقع شويم! به تعبير قرآن کريم:
«فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»[5]
*معاني و مراتب شفاعت
شفاعت سه مرتبۀ مهم دارد و هر سه مرتبه، در قيامت وجود دارد:
يکي از معاني شفاعت آن است که برخي از افراد، مشمول دعاي اهل بيت«سلاماللهعليهم» ميشوند. ائمّۀ معصومين«سلاماللهعليهم»دعا ميکنند و از خداوند رحمان ميخواهند که اين افراد آمرزيده شوند و پروردگار عالم نيز دعاي آنان را مستجاب ميکند. همانگونه كه خداوند در قرآن شريف به گناهكاران امر كرده كه نزد پيامبر بروند و از او بخواهند تا براى آنها استغفار فرمايد:
«وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»[6]
استاد بزرگوار ما، حضرت امام خميني«رضواناللهتعاليعليه» در کتاب کشفالاسرار، در ردّ کسروي و کسروي منشها، شفاعت را اینگونه معنا کردهاند که ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» مستجابالدّعوه هستند و کساني که لياقت شفاعت داشته باشند، با دعا و استغفار اهل بيت«سلاماللهعليهم»، بهشتي ميشوند.
معناي دوّم شفاعت، واسطهگري است و واسطهگري دو جنبه دارد:
جنبۀ اوّل آن است که هاديان مردم در دنيا، در آخرت نيز هادي خواهند بود و هدايت آنان در قيامت، منجر به وساطت براي رفتن بندگان به بهشت ميشود. توضيح اينکه پيامبر گرامى و اهل بيت«سلاماللهعليهم» در اين دنيا هدايتگر مردم بودهاند و در آخرت نيز هدايتگرى ايشان باقى است و افراد لايق را به بهشت ميرسانند. از اين جهت عالمان دين و كسانى كه موجب هدايت ديگران شدهاند نيز مىتوانند شفاعت كنند و هر كسى در اين دنيا هدايتش بيشتر باشد، در آخرت شفاعتش بيشتر خواهد بود و مسلّم است که چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» بيشتر از ديگران شفاعت مىكنند.
جنبۀ دوّم واسطهگري آن است که امام حسين«سلاماللهعليه» و ساير حضرات معصومين«سلاماللهعليهم» نزد خداوند متعال آبرو دارند و در پرتو اين آبرو، براي آمرزش افراد لايق واسطه ميشوند و خداوند متعال هم شفاعت ايشان را ميپذيرد و آن بندگان را ميآمرزد.
معناي سوّم شفاعت که بسياري از بزرگان نيز بر آن تأکيد دارند، اختيار تامّ براي شفاعت است. يعني معصومين«سلاماللهعليهم» اختيار تام دارند افرادي را که لايق و شايستۀ شفاعت هستند، شفاعت کنند و به بهشت ببرند. قرآن کريم خطاب به پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ميفرمايد:
«وَ لَسَوْف َيُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»[7]
در روايات، اين آيه به شفاعت تعبير شده است[8] و در روايتي آمده است: در روز قيامت هرکس به فکر خويش است و نجات خود را از خداوند متعال ميخواهد، ولي پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نگران امّت خود هستند و مرتّب درخواست نجات آنان را ميکنند؛ لذا به ايشان خطاب ميشود: گناهان امّت تو را خواهم آمرزيد مادامي که به من شرک نورزيده باشند و با دشمنان من دوستي نکرده باشند.[9]
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي«رضواناللهتعاليعليه» نکتۀ دقيق و شيريني ميفرمودند و ميگفتند: معنا ندارد که پیغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»بدون امّتشان به بهشت بروند. پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»راضي نميشوند که به تنهايي به بهشت بروند؛ لذا اگر کسي لياقت شفاعت داشته باشد، مورد شفاعت واقع ميشود.
در روايت مشهوري نقل شده است که در روز قيامت، نگهبانهاي بهشت و جهنّم، کليد بهشت و جهنّم را از طرف خداوند متعال به پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»ميدهند و ايشان اختيار تام دارند که هر کاری انجام دهند. سپس پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» کليد بهشت و جهنّم را به اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»ميدهند و ميفرمايند اختيار تامّ از تو است. هر که ولايت و لياقت دارد، او را شفاعت کن.[10]
به راستي اگر کسي لايق باشد و در مسير اهل بيت«سلاماللهعليهم»گام بردارد، مشمول شفاعت خواهد شد.
رابطۀ ميزان و شفاعت
در جلسۀ گذشته بيان شد که ميزان در قيامت، اهل بيت«سلاماللهعليهم» هستند. وقتي کسي اعمال خود را با ميزان حقيقي يعني اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه»بسنجد و خود را با ايشان تطبيق کند، اگر تطابق او قابل ملاحظه باشد، مسلّماً ميتواند مشمول شفاعت شود و به بهشت برود.
اگر کسي به طور کلي در اعمال و رفتار خود، از اهل بيت«سلاماللهعليهم»متابعت کند، گرچه استحقاق بهشت را هم نداشته باشد، ولي چنين کسي نيز در پرتو شفاعت اهل بيت«سلاماللهعليهم» استحقاق بهشت را پيدا ميکند، زيرا حضرات معصومين«سلاماللهعليهم»اختيار تام دارند که هرکسي که تابع آنهاست، بهشتي کنند.
امّا چنانچه متابعتي در کار نباشد و تطابقي بين عملکرد افراد با سيره و روش معصومان«سلاماللهعليهم»نباشد، شفاعت نيز نخواهد بود. بدون متابعت عملي و پيروي از اهل بيت«سلاماللهعليهم»، ميزان اعمال سبک خواهد بود. البته مثل آنها بودن، نه امکان پذير است و نه از ما خواسته شده است، بلکه همين مقدار که شباهتي وجود داشته باشد و اعمال ما در مسير رضايت آن بزرگواران که رضاي خدا در آن است، انجام شود، کافي است و انسان را مشمول شفاعت ميکند.
*چه کساني شايستۀ شفاعت نيستند؟
قرآن کريم با کمال صراحت ميفرمايد: برخي افراد لياقت شفاعت ندارند و نميتوانند از آن بهرهمند گردند:
«فيجَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمينَ، ما سَلَكَكُمْ فيسَقَرَ، قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ، وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ، وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ، وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»[11]
استفهام در اين آيه، استفهام تعجبيّه است. يعني وقتي بعضي از شيعيان به جهنّم ميروند، برخي از بهشتيان که گويا جهنّميها را ميبينند، با تعجّب از آنها سؤال ميکنند: شما که شيعه بوديد، چرا به جهنّم رفتيد!؟ يک دسته ميگويند: ما نماز نميخوانديم و شباهت به اهل بيت«سلاماللهعليهم» نداشتيم. آنها در حقيقت اهل بيت«سلاماللهعليهم» را نديدهاند که بخواهند مورد شفاعت واقع شوند. يک دسته ميگويند ما نماز ميخوانديم، امّا به قانون مواسات عمل نميکرديم و به فکر ديگران نبوديم و به مستمندان کمک نميکرديم.
شيعۀ حقيقي، با دو بال پرواز ميکند، يکي رابطه با خداوند مانند نماز و روزه و ديگري با بال رابطه با مردم يعني کمک کردن به خلق خدا. قرآن کريم کمک به بندگان را از همۀ انسانها به قدر توان خواسته است:
«لِيُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَعَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»[12]
*از حداقل کمک به دیگران مضایقه نکنیم
هر کسی به اندازۀ توان خود بايد به ديگران کمک کند؛ کساني که وضع بهتري دارند، بيشتر کمک کنند و آنان که نميتوانند و فقير هستند، به هر اندازه که براي آنان مقدور است، بايد کمک نمايند. کسي که فقير است و فقط به اندازۀ خود و خانواده درآمد دارد، نبايد خود را از کمک به ديگران تبرئه کند. همانگونه که بارها متذکّر شدهايم، حدّاقل کمک به ديگران، آزار نرساندن به آنهاست. اگر کسي هیچگونه کمکي نمیتواند بکند، دست کم بايد مواظب باشد از ديگران غيبت نکند، به آنان تهمت نزند و يا اهانت ننمايد. اگر نميتواند مانند حضرت زهرا«سلاماللهعليها» غذاي خود را به ديگري ببخشد، لااقل با کارشکني و شايعه و تهمت، سنگ اندازي نکند و موجبات آزار ديگران را فراهم نسازد و به مردم ظلم نکند.
دسته سوم از جهنّميان ميگويند: ما نماز ميخوانديم، به ديگران نيز کمک ميکرديم، امّا تجمّلگرا بوديم و خانه و محلّ کار و جامعۀ ما، مملو از گناه و فساد اخلاقي بود: «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ».
*عاقبت بیتوجهی به معاد
دستۀ چهارم که مورد بحث ما است، ميگويند: ما اصلاً به فکر معاد نبوديم: «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ».هیچ گاه به قيامت فکر نميکرديم، با خود نميانديشيديم که معاد چيست و سرنوشت انسانها چه ميشود و چه مشکلاتي فرا روي انسانها در قيامت خواهد بود و قيامت را تکذيب ميکرديم. اين افراد در زندگي دنيا، مانند کرم ابريشم در پيلۀ دنيايي خود میتنند تا مرگ آنها فرا رسد.
سپس، قرآن کريم، حقيقت مهمّي را بيان ميکند و ميفرمايد:
«فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»[13]
در این آیه خداوند به نگهبانان جهنم میفرماید: آيا ميدانيد چرا اين افراد به جهنّم آمدند و مورد شفاعت واقع نشدند؟ آنان به خاطر دوري از نماز و انفاق و در اثر گناه و تکذيب معاد، لياقت شفاعت ندارند و نميتوانند از آن نعمت بزرگ بهرهمند گردند.
* شرط اساسي تحقّق شفاعت
همانطور که بيان شد، شفاعت مسلّم است و ترديدي در آن راه ندارد؛ مثلاً امام حسين«سلاماللهعليه» بيش از همه شفاعت ميکنند. عزاداریها و گریهها برای وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسين و بالاخره قرار گرفتن تحت ولايت امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» بسیار ارزنده است و انسان را لايق برخورداري از شفاعت ميکند، اما بنا بر فرمایش حضرت امام رضا«سلاماللهعليه» در روايت سلسلة الذّهب که فرمودند:«بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[14]، شفاعت هم شرط دارد و شرط آن اين است که در نامۀ عمل انسان، نشانی از تشیّع وجود داشته باشد تا مشمول شفاعت شود؛ زيرا در روز قيامت نامۀ اعمال را با اعمال چهارده معصوم«سلاماللهعليهم»میسنجند.
حال با توجّه به مطالبي که بيان شد، آیا با وجود مفاسد اخلاقي، اقتصادي و اداري حاکم بر جامعه، این توجیه صحیحی است که بگوييم «همه غرق گناهيم و يک حسين داريم»؟ آيا جامعۀ فعلي، در صداقت، امانتداري، وفاي به عهد و در انفاق و عمل به قانون مواسات، در راه اهل بيت«سلاماللهعليهم» حرکت ميکند تا در قيامت نيز به دنبال ايشان حرکت کند؟ آیا با اين وضعيّت حجاب و عفاف در حال حاضر بین خانمها وجود دارد و با اين بيغيرتي که مردها به آن مبتلا شدهاند، ميتوان انتظار شفاعت داشت؟
*مراقبت حضرت زهرا نسبت به حجاب
کتب معتبر شيعه و سنّي نقل میکنند که حضرت زهرا «سلاماللهعليها» در روزهاي آخر زندگي، پس از تحمّل شدائد و مصائب فراوان، بسيار ناراحت بودند، وقتي از ايشان سؤال شد چرا ناراحتيد؟ فرمودند: وقتی از دنيا ميروم، به رسم عرب، مرا در تابوتهايي ميگذارند که حجم بدنم پيدا ميشود و نامحرم حجم بدنم را ميبيند و من از اين باب ناراحت هستم! خادم ايشان، عماري و تابوتي را شبيه آنچه در عجم رواج داشت، برايشان تشريح کرد. او تختي در مقابل حضرت زهرا«سلاماللهعليها» آورد و آن را وارونه کرده و چند تکۀ چوب اطراف تخت گذاشت و پارچهاي روي آن انداخت به طوری که يک عماري درست شد. حضرت زهرا«سلاماللهعليها» که از موقع رحلت پیغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» تا آن لحظه، تبسّم نکرده بودند، با ديدن عماري، تبسّم کردند و خوشحال شدند؛ پس از آن وصيّت کردند که براي تشييع جنازه، ايشان را در آن عماري قرار دهند.[15]
گرچه پس از آن، سياست اسلام اقتضا کرد که وصيّت کنند ايشان را شبانه غسل، کفن و دفن کنند و احدي با خبر نشود [16]، ولي به هر حال، اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به آن وصيت نيز عمل کردند.
حضرت زهرا«سلاماللهعليها»که شفيعۀ روز قيامت است و همه مشتاق و در طمع شفاعت ايشان هستند، راجع به حجاب و عفاف، چنين حسّاسيّت و مراقبتي دارند. ولی آيا وضعیت اخلاقي جامعۀ فعلي و وضعيّت نگران کنندۀ حجاب و عفاف و بی غیرتی مردان و بیعفتي زنان، با آن دقت و حساسيّت حضرت زهرا در اين زمينه سنخيت دارد؟
اگر سنخيت ندارد، اين جامعه و افراد آن نبايد توقّع شفاعت داشته باشند و نبايد در توهّم برخورداري از شفاعت، با شعار «همه غرق گناهيم و يک حسين داريم»، آرزوي بيجا و دست نيافتني در سر بپرورانند.
یينوشتها
=================
1. مريم/ 72- 71
2. اسراء/ 72- 71
3. بقره / 255
4. انبياء / 28
5. مدثر / 48
6. نساء/ 64
7. ضحي / 5
8. ر.ک: تفسير فرات کوفي، ص 571؛ شواهد التنزيل، ج 2، ص 447 و ...
9. ر.ک: الفضائل (ابن شاذان)، ص 121
10. ر.ک: امالي الصدوق، ص 116؛ روضة الواعظين، ج 1، ص 113
11. مدثر / 46-40
12. طلاق / 7
13. مدثّر / 48
14. عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 135
15. ر.ک: کشف الغمّه، ج 1، ص 504؛ اسد الغابه، ج 6، ص 226 و ...
16. بحار الانوار، ج 43، ص 214
انتهای خبر/ م . ک