SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از خبر آنلاین عربی، شاید کسانی باشند که گمان نمایند بحرین با بحران ولایتعهدی روبرو نیست همچنانکه در عربستان و سلطان نشین عمان وجود دارد واگر هم چنین بنظر برسد ، ظاهر قضیه می باشد. سلمان بن حمد آل خلیفه (1969) ، فرزند ارشد شاه بحرین با دردسرهای بسیاری روبروست تا خانواده سلطنتی ومردم بحرین ( چه موافق و چه مخالف) ونیز عربستان سعودی و بعضی از محافل غربی را قانع کند که او همان شخصیت شایسته برای پادشاهی می باشد و این در حالی است که برادر ناتنی وی ناصر (1987) همواره بعنوان جانشین برای او مطرح می گردد . درعین حال ناصر با مخالفت سازمانها ونهادهای حقوقی بین المللی روبروست که این خود می تواند بر موضع کشورهای غربی اثر منفی بگذارد.
1 ــ دستاوردهای اولیه :
در 26 نوامبر گذشته روزنامه الایام که سردبیری آنرا نبیل الحمر مشاور رسانه ای شاه بحرین بر عهده دارد در صفحه نخست خود نوشت که عبد الله شاه اردن ، شیخ ناصر بن حمد را بحضور پذیرفت و عکسی را همراه خبر منتشرکرد که نشان می داد شاه اردن با دقت به سخنان ناصر گوش فرا می دهد .
در همین شماره ، این روزنامه یک صفحه کامل را به دیدار چهارمین پسر شاه بحرین از اردن و دیدارش از اردوگاههای پناهندگان سوری در عمان اختصاص داد .
این در حالی است که طرحهای اصلاحات اقتصادی ولیعهد با دردسرهای بنیادین روبروست که ممکن است موقعیت وی را دچار دردسر جدی نماید درحالی برنامه های خیریه شیخ ناصر با هیچگونه انتقادی روبرو نمی باشد حتی از سوی مخالفان دولت. وسایل ارتباط جمعی بحرین ، ناصر را دارای اندیشه های بشر دوستانه معرفی می کنند که همواره در فکر کمک به تهیدستان و یتیمان در داخل بحرین وخارج از آن معرفی می باشد که البته انتشار چنین گزارشهایی نمی تواند اتفاقی و یا بدون انگیزه صورت بگیرد.
2 ــ موضع گیری سلمان به هنگام اعتصاب میدان لوءلوء :
در مارس و فوریه 2011 به هنگام آغاز اعتصابهای مردمی که در میدان لوءلوء خواستار دمکراسی بودند ، وسایل ارتباط جمعی بحرین دست به تبلیغات گسترده ای در داخل و خارج این کشور برای ولیعهد زدند و بمدت یک ماه درباره به اصطلاح موضعگیریهای میانه رو وی و صلح طلبی او و آمادگی برای گفتگو وسازش با مخالفان عنوان کردند و نوشتند که وی ابتکار عملی را مطرح کرده است که غرب از آن پشتیبانی می نماید در حالیکه طرفداران از آن ناراضی شده اند اما مخالفان ، وی را بعنوان بهترین شخصیت دربار دانسته اند که می توانند باوی هم پیمان شوند.
در عین حال ناکامی سلمان در جلب موافقت مخالفان پیرامون ابتکار عمل خود، مورد توجه مخالفان وی در خانواده سلطنتی گردید که برجسته ترین آنان خالد بن احمد آل خلیفه وزیر دربار است . در عین حال این گروه از درباریان موفقیت احتمالی سلمان در جلب رضایت مخالفان را نیز به گونه ای دیگر مورد انتقاد قرار دادند واعلام داشتند که وی با مخالفان همراه شده است. اینان هم اکنون می گویند که حتی اندیشه ولیعهد برای گفتگو با مخالفان و نیز تشکیل پارلمان با صلاحیتهای گسترده و حکومت مردمی ، یک اشتباه راهبردی بشمار می آید که می تواند به دخالت نظامی عربستان برای حل وفصل آن بسود اوضاع موجود بیانجامد وابتکار عمل پیشنهادی هفت ماده ای را بگور می فرستد.
این ابتکار عمل ، مواضع دشوار بیشتری را در برابر ولیعهد قرار داد ودر نتیجه به تضعیف موقعیت او در برابر شخصیتهای قدرت طلب درباری انجامید بخصوص که اینان وی را شخصیتی غیر قابل اعتماد می دانند ومی گویند که وی نمی تواند در وظایف خود موفق باشد وهمواره ادعا می نمایند که ولیعهد یک شخصیت مهربان ولیبرال و دارای اندیشه های غربگرایانه است از جمله اینکه وی دوستدار اتومبیل سواری بجای اسب سواری است و هیچگاه اشعار عربهای بیابانی نسروده است اما برادرش ناصر بعکس اوست .
البته سلمان تنها مسئول ناکامی گفتگوهای ماراتونی ماه مارس گذشته شناخته شده است وگوئی هیچ مقام دیگری در این زمینه نقشی نداشته است وپس از اقدام مقامات برای سرکوب اعتصاب میدان لوءلوء ، سلمان چندین بار تکرار کرد که وی تصمیم گیرنده سیاسی و یا نظامی در کشور نمی باشد و با اعلام موافقت با اخراج هزاراتن از کارکنان (شیعه) شرکتهای تحت پوشش دولت که زیر نظر وی می باشد ، کوشش نمود رضایت افراطیون سنی مذهب را بدست آورد . بر اساس این اتفاق ، ایشان دارای یک شخصیت دوگانه می باشد گاهی برای گفتگو دعوت می کند و گاهی دیگر به هواداران راه حل امنیتی ، می پیوندد وهنوز یک راه را به پایان نرسانده که بسوی راه دیگر گام بر می دارد ودر عین حال نمی تواند تمامی " تخم مرغها " را در سبد ارتشی بگذارد که قدرت را در اختیار دارد.
شورای رشد اقتصادی که ریاست آن بر عهده ولیعهد می باشد هر روز پنجشنبه تشکیل جلسه می دهد و این روش از هنگام درگیری علنی با نخست وزیر در سال 2008 ادامه دارد . همچنین مشاور عالی وی محمد بن عیسی آل خلیفه از سمت خود بعنوان رئیس اجرایی شورای رشد بعنوان مشاور ارشد دیوان ولیعهد تغییر سمت داده شد که این خود نشانه انزوا و ناتوانی شوراست وبهترین بهانه برای دولت در موجه کردن ناکامی های آن.
در عین حال کوشش برای بازسازی موقعیت ولیعهد ادامه دارد و وی هر هفته از هواداران خود استقبال بعمل می آورد ولی در عین حال نه پدرش و نه نخست وزیر ( عموی پدرش ) و نه شخصیتهای با نفوذ و قدرت ، تاکنون در این مراسم شرکت نکرده اند که البته مخالفان نیزدر میان مهمانان نبوده اند .
3 ــ موضع گیری های ناصر دربرابر اعتصاب های میدان لوءلوء
در مارس 2011 ناصر رهبری افراطیون درباری در پشتیبانی از پدرش و فرمانده ارتش خلیفه بن احمد و نخست وزیر خلیفه بن سلمان را برعهده گرفت و بطور علنی در تلویزیون ظاهر شد و بعکس برادرش سلمان که بارها دعوت به آرامش کرده بود ، وی با خشونت و عصبانیت شدید وبدون هیچگونه روش دیپلماتیک خواستار انتقامجویی از مخالفان شد. این یک علامت برتری در موضعگیری درباره سیاست دولت بشمار آمد که همواره دعوت به آرامش کرده بود و در حالیکه ارتش ( در 18 فوریه 2011) عبد الرضا بوحمید را بقتل می رساند، ناصر از روش امنیتی طرفداری کرد که البته مقامات دولتی نیز طرفدار آن بودند .
در عین حال ناصر و برادرش خالد به شکنجه کردن بازداشت شدگان متهم شده اند که این موضوع ، چهره وی در داخل و خارج از کشور را زننده کرد و یکی از نکات منفی وضعف او بشمار می آید که بدشواری ممکن است فراموش گردد درحالیکه برای عربستان و جناح قدرتمند دربار بحرین و هواداران آنان ثابت شده است که ناصر بهترین شخصیتی است که می تواند عهده دار سمتهای برجسته در نظام گردد .
4 ــ پیشرفت های ارتش ، ولیعهد را نادیده می گیرد
شاه بحرین در ژوئیه 2011 فرزندش ناصر را بعنوان فرمانده گارد سلطنتی تعیین کرد که این اقدام چند روز پس از لغو اوضاع فوق العاده در کشور صورت گرفت که از 15 مارس تا 31 ماه مه 2011 ادامه داشت. این تعیین نشانه اعتماد فوق العاده پدر به فرزندش ناصر بود چون گارد سلطنتی ستون اصلی حمایت از شخص شاه بشمار می آید و از کوششهای مخالفان در سرنگونی رژیم و یا کاهش قدرت آن جلوگیری می کند. بالا بردن درجه نظامی ناصر به سرهنگی و تحویل مسئولیت فرماندهی گارد سلطنتی به وی در چهارچوب برنامه ریزی ناصر برای تقویت هواداران خود بشمار آمد ضمن اینکه فرمانده ارتش در 8 فوریه 2011 از درجه سرتیپی به سرلشکری ارتقا یافت و این پیش از آغاز قیام مردمی در 14 فوریه صورت گرفت و به ارتش فرصت داد تا علیه مردم دست به عملیات جنون آمیز تجاوز و نقض حقوق بشر دست بزند که گزارش کمیسیون بسیونی بصراحت بدان اشاره کرده است .
بنظر می رسد که ارتقای مقام ولیعهد از سرتیپی به سرلشکری چند روز پس از ارتقای درجه فرمانده ارتش صورت گرفت وگوئی بدنبال گله مندی فرزند از پدرش صورت گرفت که گویا فرزند ارشد خود را فراموش کرده بود که البته هر دو اقدام از دلایل سیاسی خاصی برخوردار بودند .
شاه در یک فرمان در 8 فوریه 2011خلیفه بن احمد (1946) را به سرلشکری ارتقای درجه داد و تلویزیون بحرین و خبرگزاری این کشور (بنا) در همان روز و روزنامه ها داخلی این خبر را روز بعد منتشر کردند و آگهی های تبریک بسیاری طی روزهای 9 و 10 فوریه منتشر شد اما درباره ارتقای درجه ولیعهد که در روز 15 فوریه صورت گرفت یعنی دو هفته پس از ارتقای درجه فرمانده ارتش ،هیچگونه خبری انتشار نیافت.
بنظر می رسد که رسانه های داخلی از ارتقای درجه ولیعهد خرسند نبودند و بنابر این آگهی های تبریک منتشر نکردند وحتی گزارشهای معمولی در این باره بچاپ نرساندند که البته شاید بدین علت بود که کشور با حمام خون روبرو بود وبرای همین نتوانستند به چنین کاری دست بزنند از جمله اینکه دوجوان ( علی مشیمع در 14 فوریه و فاضل متروک در 15 فوریه ) بقتل رسیده بودند و در 17 فوریه ارتش دست به حمله خونین علیه مردم در میدان لوءلوء زده بود .
ودرحالیکه وزیر درباربه برادرش فرمانده ارتش این ارتقای درجه را تبریک گفت ، هیچگونه تبریکی برای ولیعهد نفرستاد وفرمانده ارتش نیز به سلمان بن حمد ، ولیعهد تبریک نگفت درحالیکه پیام بسیار گرمی برای ناصر فرستاد و ارتقای درجه وی را به سرهنگی تبریک گفت که البته بدشواری می توان گفت که چنین اقدامهایی معنی سیاسی در پی ندارد . بنابر این و با وجود آنکه ولیعهد مقام معاونت فرماندهی کل نیروهای مسلح را برعهده دارد ، از هیچگونه قدرت در تصمیم گیریهای نظامی برخوردار نمی باشد که در حقیقت در اختیار فرمانده ارتش است که برادر وزیر دربار می باشد که بعنوان بازوی دست راست پادشاه ونخست وزیر بشمار می آید بخصوص که شاه عموی خود شیخ خلیفه را از تصمیم گیریهای سرنوشت ساز معاف کرده است .
انتهای خبر/ خ.ن