۰

چه كساني با عزاداری سيد الشهداء مخالفند؟

آنچه در این مختصر، وجهه اهتمام نویسنده است، نگاهي به مقوله بدعت انگاری عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) است. در این باره، می­‌توان از نقطه­‌های دور آغاز کرد و مثلاً از فواید (گریه) و آثار (عزاداری) نیز سخن گفت، اما می­‌کوشیم از نزدیک ترین منزل به سوی مقصد ره بسپاریم و پاره ای از مقدمات را ـ که در جای خود ضروری نیز هست ـ رها می­کنیم
کد خبر: ۴۷۰۵۵
۲۰:۱۰ - ۰۱ آذر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
 
سرویس جهان اسلام «شیعه نیوز» به نقل از مشرق: حادثه کربلا، به رغم این که حجم اندکی از زمان و مکان را به خود اختصاص داده است، قرن­ هاست که در کانون توجه مسلمانان عموماً و تحلیل­‌گران تاریخ اسلام خصوصاً واقع شده است. این حادثه بزرگ که از آن­، گاه به انقلاب، نهضت و قيام یاد می­‌شود، به دلیل اهمیت و پیچیدگی­های خاصی که دارد، همواره موضوع تحقیقات دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. گریه و عزاداری برای سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) ریشه در همه ابعاد و لایه­‌های اسلام دارد. این سنتِ شگفت، اگرچه در میان شیعیان، رایج­تر و پذیرفته‌­تر است، اختصاص به مذهب خاص و نصوص ویژه ندارد. زیرا از لابه­ لای متون کهن و نصوص اولیه و فتاوای عالمان مذاهب مختلف، می­‌توان برای آن، اقامه برهان کرد و حجت آورد. آنچه در این مختصر، وجهه اهتمام نویسنده است، نگاهي به مقوله بدعت انگاری عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) است. در این باره، می­‌توان از نقطه­‌های دور آغاز کرد و مثلاً از فواید (گریه) و آثار (عزاداری) نیز سخن گفت، اما می­‌کوشیم از نزدیک ترین منزل به سوی مقصد ره بسپاریم و پاره ای از مقدمات را ـ که در جای خود ضروری نیز هست ـ رها می­کنیم.
مخالفان و آنانی که برای گریه بر امام حسین(علیه السلام) و نوحه در عزای ایشان، به مخالفت پرداخته­‌اند در دو قسم قرار مي گيرند:

1- گروه نخست، کسانی هستند که از موضع سلفی­گری سخن می‌­گویند و برای مخالفتِ خود با عزاداری, وجوه شرعی، تاریخی و روایی بيان مي­‌نمايند.
2- گروهی نیز برای گریه و عزاداری در مصایب امام حسین(علیه السلام) توابع و پیامدهای سوء سیاسی می­بینند و آن را مخالف با ملاحظات حكومتي و جامعه مسلمانان مي­دانند.

ناگفته نماند كه عده­اي هم به مخالفت گروه سومي با برگزاری مراسم نوحه و عزا برای سیدالشهدا، از موضع تفسیرهای عرفانی و صوفیانه وجود دارد كه دعاوي ايشان بر نوع نگاهي است كه به اينگونه مجالس دارند و در جاي خود توضيح داده مي شود.
مخالفت از موضع شرعی
ابوالعباس احمدبن عبدالحلیم، مشهور به ابن تیمیه(728 ق) از عالمان حنبلی و شاگردانش، گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) را بدعت در دین و انحراف از سنت نبوی و سیره سلف مي­دانند. وی به استناد برخی آیات و قسمي از سیره رسول­الله(ص) و اصحاب نامدار او، به مخالفت با بسیاری از عقاید شیعی برخاست.

ابن تيميه مي­گويد: «و من حماقتهم إقامه المأتم والنياحه علي من قد قتل من سنين عديده.» از حماقت‌هاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سال‌ها پيش كشته شده است. (ابن تيميه، 1/52) و يا در عبارت ديگري نقل مي­كند:«وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.» شيطان به واسطه كشته شدن حسين براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشورا... 2. بدعت شادي و سرور.(همان، 4/334و553) و نيز شبيه به آن‌ چه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مي‌يابيد: «الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...» و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشورا را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...(ابن عابدين، 2/599).
 پس از او شاگردش، ابن القیم عقاید وی را رواج داد و در کتاب زاد المعاد فی هدی خیر العباد بر حجم و نفوذ اندیشه­­های استاد افزود. از همان زمان، کتاب­های بسیاری در نقد و رد افکار ابن تیمیه، از سوی عالمان شیعه و سنی نوشته شد. از آثار عالمان شیعی در رد عقاید ابن تیمیه و همفکرانش، می­توان از احقاق الحق قاضی نورالله شوشتری, عبقات الانوار میرحامد حسین، الغدیر علامه امینی و المراجعات سید عبدالحسین شرف الدین یاد کرد. دانشمندان اهل سنت نیز کتاب­های بسیاری در نشان دادن انحرافات فکری ابن تیمیه نگاشتند که یاد کرد آنها در این مختصر نمی­گنجد. به هر روی ابن تیمیه و پس از او کسانی از پیروان او، که معروف­ترین آنها محمد بن عبدالوهاب (د. 1206 ق) است، كه از سرسخت ترین مخالفان گریه و عزاداری برای اوليا و ائمه دين، به ویژه حضرت سیدالشهداء(ع) بود.

مخالفت با گریه، عزاداری، توسّل، زیارت و شفاعت خواهی، در واقع منازعه با بخش­های مهم و محکمی از اعتقادات شيعه است ریشه در قرآن و سنت دارند. ابن تیمیه و شاگردان او در توجیه افکار خود، به بخش های ضعیفی از سنت و سیره سلف تمسک می کنند؛ اما آنان اگر بخواهند بر عقاید خود باقی بمانند، باید بخش های مهم­تر و مستندتری از سیره و سنت نبوی را انکار کنند. مهم ترین و اساسی ترین سخن این گروه، آن است که گریه و نوحه برای کسی از مردگان یا شهیدان، بدعت است و هیچ سابقه و سائقه دینی ـ نه در نصوص و نه در سیره سلف ـ وجود ندارد. روشن است که حتی اگر یک سخن مستند و یا یک واقعه تاریخی نقل و اثبات شود که در آن بر تعزیت و نوحه­گری بر شهیدی از شهیدان یا مرده ای از مردگان، صحه گذاشته شده باشد، فرضیه بدعت انگاری آنان مخدوش و سست خواهد شد. حال آن که همه تاریخ اسلام، بنا بر کهن­ترین منابع و واثق ترین راویان، شاهد وقوع چنین نوحه­گری­ها و عزاداری­ها و گریستن­ها، از سوی اولیا و حتی پیامبر خدا بوده است.

ناگفته نماند كه مطالعه مصادر تاریخی حيات امام شيعه(علیه السلام)، ما را به این حقیقت سوق می­دهد که به دلیل ظلم و استیلای حکّام طاغی اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیانشان در شرایطی سخت و در زیر تقیه­ای بسیار عظیم زندگی می­کردند تا جایی که انتساب یک نفر به مذهب تشیع و پیروی از مذهب اهل بیت (علیهم السلام) سبب کشته شدن او می­شد. رفتار امثال حجاج بن یوسف­ها با شیعیان موید این سخن ما است. پس این که چرا ائمه اطهار(علیهم السلام) و شیعیان در آن زمان همانند عصر كنوني ما، اقدام به عزاداری عمومی نکرده­اند و انجام عزاداری های عمومی شیعیان در این دوره نیز بی ریشه است؟ نشان از جهالت به امور واضح تاریخی و همچنین مبانی احکام فقهی در نزد شیعه دارد. و ديگر اين­كه با وجود شرایط حاكم در عصر حيات ائمه اطهار (علیهم السلام) و شیعیان ولی باز هم آن بزرگواران به صلاحدید خود و در برخی شرایط مناسب اقدام به تشکیل مراسم عزاداری – ولو با نفراتی اندک – می­کردند و این مطلب نشان از اوج اهمیت عزاداری امام حسین (علیه السلام) دارد و این مطلبی است که مخالفان عزاداری از آن غافل اند.

«غلام على بن الحسين (علیه السلام) به صفّه سر پوشيده‏اى كه تعلّق به امام سجّاد عليه السّلام داشت و آن جناب در آنجا پيوسته در حال سجود و گريه بودند نزديك شد و به حضرت عرض نمود: اى آقاى من، اى على بن الحسين آيا وقت تمام شدن حزن و غصّه شما هنوز نرسيده؟ حضرت سر مبارك از زمين برداشته و متوجّه او شده و فرمودند: واى بر تو، به خدا قسم يعقوب نبي در حادثه‏ اى بس كمتر و واقعه‏اى ناچيزتر از آنچه من ديدم شكايت به پروردگار نمود و اظهار كرد: يا أَسَفى‏ عَلى‏ يُوسُفَ (وا اسفا بر فراق يوسفم). با اينكه ايشان تنها يك فرزندش را از دست داده بود ولى من ديدم كه پدرم و جماعتى از اهل بيت من را در دور من سر بريدند. و در جاي ديگر مي­فرمايند: تنها درد دل و غم خود را با خدا گويم و از لطف و كرم بى‏اندازه او چيزى دانم كه شما نمى‏دانيد. سپس فرمودند: هيچ گاه محل كشته شدن فرزندان فاطمه عليها السّلام را بياد نمى‏آورم مگر آنكه حزن و غصه حلقوم من را مى‏فشارد»(ابن قولويه، 213-214).

در روايت ديگر، امام باقرالعلوم(علیه السلام) فرمودند:« كسى در روز عاشورا يعنى روز دهم محرم الحرام حضرت امام حسين عليه السلام را زيارت كند و روز را تا شب با حالتى گريان نزد آن حضرت بماند روز قيامت خدا را ملاقات كند در حالى كه خداوند متعال ثواب هزار هزار عمره و جهاد در راه خدا را به وى بدهد. علقمه از صحابي حضرت مى­گويد: محضر مبارك امام(علیه السلام) عرضه داشتم : فدايت شوم ، كسى كه در شهرهاى دوردست و بلاد غريب و بعيد بوده به طورى كه برايش امكان ندارد در چنين روزى (روز عاشورا) به زيارت حضرت بشتابد، چه كند؟ امام(ع) فرمودند: وى در چنين روزى به صحرا رفته يا به پشت بام بلندى در خانه اش بر آيد و با سلام به حضرت اشاره كرده سپس در نفرين بر قاتلان آن حضرت سعى و كوشش نموده و پس از آن دو ركعت نماز بخواند»(همان، 325-326)

 و در آخر روايتي از امام رضا(علیه السلام) كه مي فرمايد: «ماه محرم ماهى است كه مردم زمان جاهليت جنگ و جدال را در آن حرام ميدانستند. ولى در اين ماه ريختن خونهاى ما حلال شد! احترام ما از بين رفت! فرزندان و زنان ما اسير شدند! خيمه‏هاى ما طعمه آتش‏ها قرار گرفتند! اموال ما به يغما رفت! احترامى كه ما براى پيغمبر خدا داشتيم مراعات نشد!حقا كه مصيبت امام حسين پلك چشم ما را زخم و اشكهاى ما را جارى و عزيز ما را در ارض كرب و بلا ذليل و غم اندوه را تا روز قيامت دچار ما كرد. پس گريه‏ كنندگان بايد بر شخصى مثل حسين گريه كنند، زيرا گريه براى آن حضرت باعث آمرزش گناهان بزرگ خواهد شد»(مجلسي، 44/283-284).
مخالفان سیاسی

گروهی از مخالفان گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)، مخالفت خود را بر اقتضائات و احکام و عقاید شرعی بنا نمی کنند؛ بلکه برای ذکر مصائب امام(علیه السلام) را پیامدهای سوئی برمی شمارند(!) که احتراز از آن را برای حفظ وحدت کیان اسلامی واجب می­دانند. این گروه، معتقدند برگزاری مجالس روضه و عزا، به ایراد سخنانی می­انجامد که در آنها طعن و لعن برخی اصحاب، وجود دارد و همین مایه اختلاف و نزاع بین مسلمین می­شود. ابن حجر در الصواعق المحرقه, از غزالی نقل می­کند که گفته است:

« و یحرم علی الواعظ و غیره روایة مقتل الحسین و حکایاته و ماجری بین الصحابة من التشاجر والتخاصم. فانه یهیج علی بعض الصحابه والطعن فیهم و هم أعلام الدین...  بر واعظ و سخنگو و غیر آنان، حرام است که ماجرای حسین و حادثه کربلا و منازعات صحابه را با یکدیگر، نقل کند؛ زیرا چنین نقل­هایی طعن و لعن مردم را علیه آنان برمی­انگیزد، و حال آنکه آنان نشانه­های دین خدا هستند.» بدین ترتیب، نباید از مصائب اهل بیت، و قصه پرآبِ چشم عاشورا سخن گفت؛ چراکه در این سخن، قدح اصحاب هست و ذمّ بسیاری از راویان و مشاهیر صدر اسلام!

در روزگار ما نیز، این سخن به انحایی گفته می­شود. کسانی از سر دلسوزی یا غفلت بر این باورند که برای حفظ وحدت مسلمین و یکپارچگی جهان اسلام باید از ذکر و نقل پاره­ای از حوادث صدر اسلام، چشم پوشید و اصلِ (تبرّا) را یکسره به کناری نهاد. این سخن، اگرچه یکسره باطل نیست و گاه باید به اقتضای زمان و مکان، شیعیان به عزاداری­های خود، شکلِ معتدل­تری دهند، اما نمی­توان آن را تا آن جا پذیرفت که حقایق تاریخی و گوهر دین و مسلمات شرعی را از یاد برد. امامان و بزرگان شیعه، در حسّاس­ترین سال ها و قرون تاریخ، ذکر مصائب اباعبدالله(علیه السلام) را متوقف نکردند و همواره به تناسب و اقتضای زمانه خويش به وظیفه عزاداری خود برای امام حسین(علیه السلام) عمل کردند.

در ادامه سخناني از مقام رهبري را مرور مي نماييم: « در مجالس عزاداری ماه محرّم، این سه ویژگی باید وجود داشته باشد: 1. عاطفه را نسبت به حسین‌بن‌علی و خاندان پیغمبر، علیهم‌صلواةاللَّه، بیشتر کند. (علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکم‌تر سازد.) 2. نسبت به حادثه عاشورا، باید دیدِ روشن و واضحی به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان - ولو به نحو کمی - کند. نمی‌گوییم همه منبرها باید برخوردار از همه این خصوصیات باشند و به همه موضوعات بپردازند؛ نه. شما اگر یک حدیثِ صحیح از کتابی معتبر را نقل و همان را معنا کنید، کفایت می‌کند. برخی منبریها، بعضی اوقات یک حدیث را آن‌قدر شاخ و برگ می‌دهند که معنای اصلی‌اش از بین می‌رود. اگر شما یک حدیثِ صحیح را برای مستمع خود درست معنا کنید، ممکن است بخشِ مهمّی از آنچه را که ما می‌خواهیم داشته باشد. وقتی شما از روی یک تعبیر معتبر، راجع به یک آیه قرآن فکر و مطالعه کنید؛ به تنقیح آن بپردازید و برای مستمع بیان نمایید، مقصود حاصل است. اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنید و از رو بخوانید، برای مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود می‌آورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلس‌آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی‌اش دور بماند؟!......بنده خیلی متأسفم که بگویم در این سه، چهار سال اخیر، برخی کارها در ارتباط با مراسم عزاداری ماه محرّم دیده شده است که دستهایی به غلط، آن را در جامعه ما ترویج کرده‌اند. کارهایی را باب می‌کنند و رواج می‌دهند که هر کس ناظرِ آن باشد، برایش سئوال به‌وجود می‌آید...!؟ »( بیانات معظم­له در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویر احمد» در آستانه ماه محرّم‌17/3/1373)

اما درباره سخن غزالی که روایت مقتل حسین(علیه السلام) را بر اهل خطابه تحریم کرده و فتوای خود را به حفظ حرمت صحابه و قوام دین مستند نموده است, سخن بسیار می­توان گفت. ازجمله این که اگر این استدلال را بپذیریم, آنگاه باید در هر مسئله­ای که میان مسلمین پدیدار می­گردد و نزاعی برمی­انگیزد، سکوت کرد و از بیم اختلاف و منازعه، حق را تنها گذاشت. عاشورا و حادثه دردناک آن، ثمره همین سکوت ها و مجامله­‌ها بود. اگر مسلمانان نخستین، از همان ابتدا در برابر هرگونه انحراف و خروج از سنت نبوي ايستادگي مي­كردند و جبهه حق را از حضور خالي نمي­گذاشتند، هرگز کار به عاشورا نمی­کشید و اگر شیعه نیز از عاشورا به بعد، همان گونه رفتار می­کرد که مسلمانان نخستین در سقیفه و جمل و صفین عمل کردند، تاریخ پر از جنایات و خبائث باطل گرایان می­شد.

همانطور كه ذكر گرديد عرفان و تصوف مخالفت با عزاداري سيدالشهدا(علیه السلام) ندارند، بلكه نگاه ايشان و مقصود از عزاداري را به گونه­اي ديگر در جهت كمال انساني مي­بينند و در اين قسمت براي رفع شبهه بيان مي­گردد. گروهی گریه و اقامه مجالس عزا را برای مرده ـ هر قدر که بزرگ باشد ـ خطا در بینش و انحراف در عقیده می­دانند و استدلال می­کنند که چنانچه انسانی از بند تن رست و به جوار حق پیوست، جا دارد که برای او شادمانی کنند و وصال او را جشن گیرند؛ زیرا مرگ یا شهادت، او را به آرزوی دیرینه­اش که همانا اتصال به عالم معنا و آرمیدن در جوار حق است، رسانده است.

مولوي در دفتر ششم مثنوی، حکایت شاعری را نقل می کند که روز عاشورا وارد شهر حلب شد و چون از آداب و رسوم مردم آن شهر بی خبر بود، از نوحه و عزای آنان در ماتم حسین(ع) درشگفت ماند. تا این که از مردم پرسید و خواست که این بزرگی را که برای او چنین ماتم گرفته اند، به او بشناسانند. قصد شاعر، آن بود که برای آن عزیزِ از دست رفته، مرثیه سازد و قصیده­ای غرّا در رثای او گوید. مردم به شاعرِ غریب گفتند که امروز، سالروز شهادت حسین بن علی(ع) است. مرد شاعر گفت: اما او که قرن­ها است که مرده است و گذشته از آن، اگر ماتم می­گیرید و عزاداری می­کنید، برای خود کنید که او در چنین روزی، شادمانه ترین واقعه زندگی خود را تجربه کرده است.

پس عزا بر خود کنید اي خفتگان
زآنکه بد مرگی است این خواب گران

روح سلطانی ز زندانی بجَست
جامه چه دریم و چون خاییم دست

چون که ایشان خسرو دین بوده اند
وقت شادي شد چو بشکستند بند

سوي شادُروانِ دولت تاختند
کُنده و زنجیر را انداختند

منابع:

* مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تحقیق : محمد باقر بهبودي، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.

* ابن قولويه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: جواد قيومي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.

* بابايي، رضا، «عزاداري سنت يا بدعت»، آينه پژوهش، شماره 77، اسفند1381ش، 55-66.

* مولانا، مثنوی معنوی، نسخه نیکلسون، دفتر ششم، ابیات 799ـ796.
*شبهه بدعت بودن عزاداري امام حسين، مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج).

انتهای خبر/ م.ک
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: