۰
به روایت علامه طهرانی

چرا از امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) روایات اندکی نقل شده است !

مرحوم علامه طهرانی می نویسد: عجب است که از حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام) و حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) در فقه روایتى نقل نشده، و در سایر امور بسیار اندک است؛ و این بواسطه تقیّه شدید بوده که مردم جرأت سؤال و یا کتابت را نداشتند، و روایات آنها با موت روات همگى از بین رفته است.
کد خبر: ۴۶۹۳۳
۱۴:۱۴ - ۳۰ آبان ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

سرویس جهان اسلام «شیعه نیوز» به نقل از مهر، مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب انوار الملکوت (ج 2) در ضمن طرح مباحث نور ملکوت قرآن و دعا چنین می نویسند:

هدف پیغمبر این بود که تمام افراد را بدین سر منزل سعادت رهبرى کند؛ ولى حکومت بنى‏امیّه که علناً با قرآن مخالفت مى‏ کرد و از تفسیر و تأویل مردم را نهى مى ‏کرد، و به خواندن فقط اکتفا مى‏ شد مسیر پیشرفت مؤمنین را عوض نمود، و اگر قیام حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) نبود اصلًا در روى زمین اسمى از قرآن نمى‏ماند و حجّتى براى مردم نبود. مردم یکباره در ظلمات محض فرو رفته، بارقه ‏هاى امید ایشان همگى خاموش و کسى جرأت بیان حقّ و فضایل اهل بیت را نداشت.

عجب است که از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) و حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام)در فقه روایتى نقل نشده، و در سایر امور بسیار اندک است؛ و این بواسطه تقیّه شدید بوده که مردم جرأت سؤال و یا کتابت را نداشتند، و روایات آنها با موت روات همگى از بین رفته است. و امّا از عائشه و أبوهریره و انس بن مالک و کعب الأحبار احادیث فراوان نقل کرده ‏اند. آیا آنها به پیغمبر(صلی الله علیه وآله) از حسنین (علیهما السّلام) نزدیک‏تر بودند؟ کلّا و حاشا! بلکه وضع حکومت ظلم چنان سخت شد که بیگانگان خود را منتحل به اسلام دانسته، و جگر گوشه ‏هاى حضرت رسول که قرآن در بیت آنها فرود آمده است مورد تعدّى حکومت ها زیست کردند و با غصب حقوق از دنیا رفتند.

حضرت أباعبدالله الحسین( علیه السّلام) که قیام فرمود فقط به علّت آن بود که حجاب جهل را از دل هاى مردم بردارد و تا روز قیامت آنها را روشن کند؛ و لذا بعد از آنکه طایفه ملائکه براى نصرت آمدند و حضرت جواب گفت، طائفه مسلمانان از جنّ آمدند فَقالُوا: یا سَیِّدَنا نَحنُ شِیعَتُکَ و أنصارُکَ فَمُرنا بِأمرِکَ! گفتند: اى آقاى ما و مولاى ما، ما جمعى از شیعیان و یاران تو هستیم به هر امرى که مى‏خواهى به ما امر کن.

تاآنکه مى ‏فرماید: وإذاأقَمتُ بِمَکانِى فَبِماذا یُبتَلَى هَذاالخَلقُ المَتعُوسُ و بِماذا یُختَبَرُونَ؟! و اگر من در جاى خود بنشینم این مردم زبون و واژگون شده به چه چیز امتحان گردند و (به چه چیزى) آزمایش شوند؟

و حضرت پاسخ هر یک از دوستان و ارحام که او را از حرکت منع مى‏کردند به طریق خاصّى بگفت؛ امّ سلمه بسیار دلش بسوخت و بگریست، چون پیغمبر کراراً او را از قضیّه طفّ آگاه کرده بودند.

امام و قرآن قابل تفکیک نیست‏

علامه طهرانی تاکید می کند: امام حقیقت قرآن است و معلّم قرآن. قرآن بدون امام که معلّم است و محیط چه فائده‏اى دارد؟ قرآن بدون امام و معلّم صفر است؛ چون دین بر پایه بصیرت و عمل است، و بدون امام انسان چگونه به قرآن عمل کند؟ درست مانند نسخه ‏اى است که از طبیب بگیریم و هر کس مطابق سلیقه خود نسخه را به دوائى خاصّ تفسیر کند؛ این عین هلاکت است.

پیغمبر(علیه السلام) فرمود: إنِّى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللهِ و عِترَتِى؛ لَن یَفتَرِقا حَتَّى یَرِدَا عَلَىَّ الحَوضَ. اصلًا امام و قرآن قابل تفکیک نیست. کسى که بگوید: کَفانَا کِتابَ اللهِ معنی اش طرد و نقض کتاب الله است نه اخذ کتاب الله؛ چون کتاب الله بدون امام کتاب الله‏ نیست، آن کتاب آراء و اهواء و تأویلات خودسرانه است. مگر حجّاج بن یوسف ثقفى که جنایات او تاریخ را سیاه کرده است کتاب خدا را نمى‏خواند و بر خود تطبیق نمى ‏نمود و خود را اولى الأمر نمى‏دانست؟ امام جان و روح و حقیقت قرآن است؛ قرآن بدون امام حکم جسد بى‏روحى دارد، و حکم مشگى خشک و بى‏آب.

وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ

علامه طهرانی با اشاره به اینکه در قرآن مجید وارد است که: وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِه، [سوره الطلاق (65) قسمتى از آیه 3: [و کسى که توکّل بر خدا کند؛ پس خود خدا براى او کافى است؛ و حقّاً که خداوند أمر و تقدیرش را مى‏رساند (و براى هر چیزى که أمر او تعلّق گرفته است؛ براى تحقّق آن نفوذ و قدرتش همراه است).] خاطر نشان می کند: کسى که توکّل بر خدا دارد خدا مزد اوست؛ او خدا را دارد و بنابراین خدا براى او کافی است! دیگر به چه چیز نیاز دارد؟ کسى که خدا را دارد همه چیز را دارد، و کسى که خدا را ندارد هیچ چیز ندارد.

حضرت سیّدالشّهداء (علیه السّلام) [در دعاى عرفه] مى‏فرماید: تو آن ذات و وجودى هستى که انوار خود را در دل هاى اولیائت تابانیدى تا بدین وسیله تو را شناختند و توحید تو را به جاى آوردند و تو آن کسى هستى که بیگانگان را از دل هاى محبّین خود دور ساختى تا اینکه جز تو کسى را دوست نداشته باشند و به غیر تو روى نیاورند. تو فقط انیس ایشان مى‏باشى در وقتى که خلائق آنها را به وحشت اندازند و تو آن کسى هستى که آنان را هدایت مى‏نمائى در جائى که نشانه ‏هاى معرفت براى آنان نمایان شود، چه چیزى را بدست آورده کسى که تو را از دست داده است و چه چیزى را از دست داده کسى که تو را بدست آورده است.
 
 بدبخت و بیچاره است آنکه به غیر تو رضایت دهد و او را بر تو ترجیح دهد. و زیان کار آن کسى که از جانب تو به سمت دیگرى روى گردان شود، چگونه به غیر تو امید داشته باشیم درحالی که تو هیچ گاه احسانت را قطع ننمودى و چگونه از غیر تو درخواست شود درحالی که تو هیچ گاه عادت خود را در منّت بر نعمت هاى خود بر ما تغییر نداده‏اى.
 
اى کسى که به دوستداران خود لذّت شیرینى انس و قرب خود را چشانیده پس آنان در پیشگاه او به حال توقّعِ زیاده ایستاده‏اند. و اى کسى که بر قامت اولیاء خود لباس هیبت و جلال و عظمت خود را پوشانده پس آنان در پیشگاه او به حال استغفار و طلب عفو و بخشش قرار گرفته‏اند. تو قبل از اینکه دیگران یاد تو را کنند، یاد مى‏کنى و قبل از توجه عبادت کنندگان ابتداء به احسان مى‏نمائى. و قبل از درخواست تقاضا کنندگان مبادرت به عطاء و بخشش مى‏کنى و تو بخشنده‏اى پیش از آنکه قرضمندان از تو تقاضاى رفع عسر و تنگدستى نمایند.

انتهای خبر/ خ.ن

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: