۰

حرکت دفاعی سیدالشهدا (علیه السلام) ضرورت‌ها و شبهات

امام حسین(علیه السلام) هدف داشت و برای احیای دین و ارزش‌های دینی قیام کرد و در این راه موفق شد و اگر راه دیگری در زمان دیگری برای احیای ارزش‌های دینی جز شهادت نباشد، شهادت برای دیگران هم واجب خواهد بود.
کد خبر: ۴۶۶۷۰
۰۸:۵۳ - ۲۸ آبان ۱۳۹۱

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش«شیعه نیوز»، آنچه در پی می‌آید، گفتاری‌ پیرامون مفهوم دفاع در قیام امام حسین(علیه السلام) و شبهاتی ا‌ست که عده‌ای درباره این حرکت تاریخی مطرح می‌کنند که توسط عالم فرهیخته آیت الله مصباح یزدی مطرح شده است.

دفاع در اسلام

یکی از مهم‌ترین وظایف دولت اسلامی دفاع از اسلام می‌باشد. اصل مسئله دفاع امری فطری ا‌ست که همه عقلای عالم آن را قبول دارند؛ اما در اسلام مسئله دفاع از جهاتی با نظام‌های دیگر تفاوت دارد. به طورکلی دفاع در مقابل متجاوز انجام می‌گیرد و متجاوز کسی‌ است که حق دیگری را رعایت نکند؛ اما اینکه حقوق دیگران چه چیزهایی است، بر اثر نظام‌های ارزشی تفاوت می‌کند.

وجه مشترک دفاع بین نظام‌های ارزشی

در میان نظام‌های ارزشی وجوه مشترکی وجود دارد؛ برای مثال در همه نظام‌های ارزشی یک جهت مشترک دفاع، دفاع از جان و مال جامعه است. اگر دشمنی برای تعرض به مال یا جان ملتی لشکرکشی کرد، باید دفاع نمود و از آنجا که این، یک امر اجتماعی ا‌ست و از عهده افراد بر نمی‌آید و نیاز به سازماندهی و مدیریت دارد؛ از این‌رو دولت باید این کار را برعهده بگیرد.

اختلاف اسلام با سایر نظام‌های ارزشی

دفاع از برخی حقوق در دیدگاه اسلام با سایر نظام‌های ارزشی تفاوت دارد؛ برای مثال در بعضی نظام‌ها مسائل فرهنگی، عقیدتی، دینی و مذهبی جزء امور فردی و شخصی‌ است و تجاوز در مورد آن‌ها معنا و مفهوم روشنی ندارد. حداکثر چیزی که می‌توان از تجاوز به دین در این نظام‌ها تصور کرد، خراب کردن کلیساست، اما دفاع از مقدسات دینی در اسلام، حتی از دفاع از جان واجب‌تر است و اگر دین مردم مورد حمله و تجاوز دشمن قرار گیرد، باید جان‌ها فدا شود تا مقدسات و ارزش‌های دینی محفوظ بماند.

بررسی مفهوم تجاوز

در اسلام مفهوم تجاوز وسیع‌تر است و هر نوع نقشه و توطئه‌ای که از سوی دشمنان اسلام برای تضعیف دین مردم و از بین بردن ارزش‌های یک جامعه و مقدسات اسلام انجام بگیرد و منجر به از دست رفتن اعتقادات و رواج بدعت‌ها شود، تجاوز است و دفاع در مقابل آن واجب خواهد بود.

وظیفه ما در قبال قیام سیدالشهدا(علیه السلام)

قیام سیدالشهدا(علیه السلام) هم نوعی دفاع بود؛ اما این چگونه دفاعی است، جا دارد که این مطالب در رسانه‌های گروهی به تفصیل بیان شود تا در عمق جان جوان‌های ما نفوذ داشته باشد و بفهمند چرا سیدالشهداء(علیه السلام) قیام کرد و چرا ما باید عزاداری کنیم و چرا ما باید راه امام حسین(علیه السلام) را ادامه بدهیم و در این زمان راه امام حسین(علیه السلام) چگونه ادامه می‌یابد. این‌ها مسائل ساده‌ای نیست و با اساس حیات و انقلاب ما سروکار دارد و همیشه دست شیاطین در کار بوده که باورها و ارزش‌های دینی مردم را تضعیف نموده و مسیر حق را منحرف کنند.

انحراف دولت اسلامی، مبنای قیام امام حسین(علیه السلام)

یکی از دفاع‌هایی که در اسلام در مقابل تجاوز علیه دین وجود دارد، قیام سیدالشهداء(علیه السلام) است. آنچه بیشتر از کلمه <تجاوز>، فهمیده می‌شود، <تجاوز نظامی> است و آنچه که از کلمه <دفاع> فهمیده می‌شود، فقط <دفاع> در مقابل آن است؛ اما وقتی تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد، در درجه اول وظیفه دولت اسلامی‌ است که در مقابل آن دفاع کند، اما اگر دولت اسلامی از عهده آن برنیامد و یا دولت، اسلامی نبود و فقط اسم دولت اسلامی را یدک می‌کشید و در واقع دولت کفر و نفاقی بود که نمی‌خواست احکام اسلامی اجرا شود، در اینجا وظیفه عموم مردم است که در مقابل تهاجم فرهنگی دفاع کنند.

حداکثر چیزی که می‌توان از تجاوز به دین در سایر نظام‌ها تصور کرد، خراب کردن کلیساست، اما دفاع از مقدسات دینی در اسلام، حتی از دفاع از جان واجب‌تر است و اگر دین مردم مورد حمله و تجاوز دشمن قرار گیرد، باید جان‌ها فدا شود تا مقدسات و ارزش‌های دینی محفوظ بماند.

دولتی که‌ به نام اسلام، در زمان سیدالشهداء(علیه السلام) حکومت می‌کرد، با نام دولت اسلامی و خلافت پیغمبر(صلی الله علیه واله) بود، اما نه اعتقادی به باورهای اسلامی داشت و نه دغدغه‌ای برای اجرای احکام اسلامی؛ بلکه تنها اسمی از اسلام داشت و در واقع دولت کفر و نفاق بود، اما عموم مردم به این مسئله واقف نبودند، فریب می‌خوردند و می‌گفتند: دولت، اسلامی است و قیام علیه دولت اسلامی جایز نیست.

امام حسین(علیه السلام) در طول بیست سال نتوانست مردم شهر خود را که پای منبر پیامبر(صلی الله علیه واله) بزرگ شده بودند، به درستی قانع کند که باید در مقابل این دولت غیراسلامی که به نام اسلام حکومت می‌کند، ایستاد. بیست سال زحمت کشید؛ ده سال در زمان حیات امام حسن(علیه السلام) و ده سال بعد هم، در زمان خود و آرام آرام چند نفری را در گوشه و کنار کشور اسلامی آماده کرد و به آن‌ها فهماند که نباید در مقابل این قدرت شیطانی که در شام به وجود آمده است، آرام بنشینیم. بعد از سال‌ها تلاش، کسانی را مهیا کرد و زمینه‌ای فراهم شد که بیشتر مردم به آثار سوء رفتار آن‌ها پی ببرند و بدانند که این‌ها در واقع طرفدار اسلام نیستند.

پس از مرگ معاویه، زمانی که یزید، همان شخصیت رسوایی که مردم او را می‌شناختند، سرکار آمد؛ زمینه‌ای فراهم شد تا امام حسین(علیه السلام) حرفش را به صراحت به مردم بگوید که این شخص، خلیفه پیامبر(صلی الله علیه واله) نیست و نمی‌توان با او بیعت کرد. تا آن زمان هنوز تربیت شدگان خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) نیز باور نمی‌کردند که این دستگاه، دستگاه ضد اسلامی است. خیال می‌کردند روزی خلفای راشدین حکومت کردند و روزی هم معاویه باید جای آن‌ها بنشیند و همان رفتار آن‌ها را ادامه دهد. نمی‌دانستند که در پس پرده چه چیزهایی است.

شبهه در اهداف قیام سیدالشهداء(علیه السلام)

عده‌ای نادان می‌گفتند: قیام سیدالشهداء(علیه السلام) یک قیام دفاعی بود، دفاع از دین نبود؛ زیرا امام حسین(علیه السلام) در کربلا گیر افتاد و چون آمادگی لازم را نداشتند، دورش را گرفتند و او را محاصره کردند و خون وی را ریختند و در واقع دفاعی که حضرت کرد، دفاع از جان خودش بود.امروز نیز کسانی تلاش می‌کنند از سویی حرکت امام حسین(علیه السلام) را یک مخالفت قومی و نژادی و قبیله‌ای وانمود کنند و بگویند، بنی امیه با بنی هاشم از ابتدا سر ریاست بر عرب و خانه خدا و ارزش‌های قومی عرب اختلاف داشتند.

وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به رسالت مبعوث شدند، بنی امیه و مخالفین و سایر طوایف قریش ایشان را تحت فشار و حتی محاصره اقتصادی قرار دادند؛ حضرت به خاطر همین اختلافات قومی مهاجرت کردند و به مدینه آمدند و وقتی طرفداران و یارانی پیدا کردند و در جنگ بدر انتقام آن اذیت‌ها را از قریش گرفتند.این یک رفتار خشونت آمیزی بود که پیامبر(صلی الله علیه واله) اعمال کرد. با همین تعبیر می‌خواهند به طور ضمنی و تلویحی این رفتار پیامبر(صلی الله علیه واله) را تخطئه کنند که خشونت بد است و هیچ نوع خشونتی صحیح نیست و پیامبر(صلی الله علیه واله) چون خشونت آمیز برخورد کرد و سران قریش را در بدر به هلاکت رساند، طبیعی بود که آن‌ها هم روزی خشونت به خرج بدهند و بالاخره زهر خود را در کربلا ریختند.این خشونت بنی امیه در مقابل آن خشونت پیامبر(صلی الله علیه واله)!

بعضی از دوستان نادان که گاهی ضررشان از دشمنان بیشتر است، می‌گویند: این یک تکلیف شخصی برای سیدالشهداء(علیه السلام) بود که در ازل نوشته شده بود و فقط او باید این کار را بکند. ما در اسلام احکام شخصی نداریم؛ فقط پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) چند تا حکم مخصوص داشتند که آن‌ها هم مشخص است؛ اما برای دیگران احکام اختصاصی نداریم و همه چیز طبق قواعد و ضوابط است و هر وقت آن شرایط برای دیگران فراهم شد، عین آن‌ها واجب خواهد بود.

اگر پیامبر(صلی الله علیه واله) در جنگ بدر اعمال خشونت نکرده بود، بنی امیه هم در کربلا اعمال خشونت نمی‌کردند و ما باید از یک سرگذشت تاریخی درس بگیریم تا دیگر اعمال خشونت نکنیم و آن کار اشتباه پیامبر(صلی الله علیه واله)ـ البته اشتباه را به طور صریح نگفتند، اما به طور تلویحی همین تعبیر برداشت می‌شود ـ را مرتکب نشویم تا در آینده با بچه‌های ما این رفتار خشونت آمیز را نکنند! می‌گویند بیایید با صلح و صفا به روی همه لبخند بزنیم و فقط گفتگو کنیم و حل مشکلات را از همین راه‌ها بخواهیم وگرنه خون با خون شسته نمی‌شود!آن‌ها همین را می‌خواهند که ما ندانیم امام حسین(علیه السلام) برای چه قیام کرد و کشته شد، که به تدریج حقایق، تحریف شود.

به امام گفتند: تسلیم شو؛ گفت: تسلیم نمی‌شوم! می‌خواهید مرا بکشید، به زور تسلیم نمی‌شوم و می‌مانم تا کشته شوم. این نهایت ارزشی است که امام حسین(علیه السلام) آفرید، نه اینکه گفته شود کار حضرت بی‌جا بود و می‌بایست بنشینند با یزید گفتگو کنند و لبخند بزنند و بعد هم کشورهای اسلامی را بین خودشان تقسیم کنند و اگر سیدالشهداء(علیه السلام) با یزید گفتمان کرده و به روی هم لبخند زده بودند، این همه خونریزی‌ها نمی‌شد.

آن روز فرهنگ، فرهنگ خشونت بود و این اثرش بود، اما امروز فرهنگ تولرانس و فرهنگ تساهل و تسامح حاکم بر بشریت است و ما باید متمدن باشیم و این حرف‌ها را کنار بگذاریم.ما باید با آمریکا گفتگو کنیم تا مسئله‌مان حل شود. پس داستان امام حسین(علیه السلام) و این گریه‌ها، بر سر زدن‌ها، سینه زدن‌ها و زنجیر زدن‌ها برای چیست؟ این‌ها عواطف است از این جهت که خون امام حسین(علیه السلام) را به ناحق ریختند، دلمان می‌سوزد.

این گونه تفسیر کردن حوادث، مسخ حقایق دین است. کسانی که به این‌گونه تفسیرها دست می‌زنند، همان شیاطین انسی هستند که در قرآن درباره آن‌ها هشدار داده شده است. این‌ها همان منافقینی هستند که خطرشان از کفار و مشرکین برای جامعه اسلامی بیشتر است. ما باید اسلام را آن‌گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) و ائمه اطهار(صلی الله علیه واله) تفسیر کردند، بشناسیم؛ نه با قرائت‌های از خود ساخته دیگران.

راه بنی‌امیه برای حکومت بر مردم

کسانی روی انگیزه‌های دنیاپرستی، شهوترانی، توسعه طلبی، کشورگشایی و قدرت طلبی، خواستند از مفاهیم اسلامی سوء استفاده کنند و به نام خلافت پیامبر(صلی الله علیه واله) بر مردم حکومت کنند و هیچ دغدغه‌ای نسبت به اجرای احکام اسلامی نداشتند؛ بلکه اگر دغدغه‌ای داشتند در این بود که چرا احکام اسلام اجرا می‌شود و به خاطر همان تیزهوشی‌هایی که داشتند، می‌دانستند که چگونه با مردم سخن بگویند که آن‌ها را فریب دهند و سال‌ها به نام خلافت اسلامی بر مردم حکومت کردند. این افراد برای دنیاپرستی و از روی حسد نسبت به پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) و خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله) می‌خواستند همه ارزش‌ها را نابود کنند: (أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ).

دولتی که‌ به نام اسلام، در زمان سیدالشهداء(علیه السلام) حکومت می‌کرد، با نام دولت اسلامی و خلافت پیغمبر(صلی الله علیه واله) بود، اما نه اعتقادی به باورهای اسلامی داشت و نه دغدغه‌ای برای اجرای احکام اسلامی؛ بلکه تنها اسمی از اسلام داشت و در واقع دولت کفر و نفاق بود، اما عموم مردم به این مسئله واقف نبودند، فریب می‌خوردند و می‌گفتند: دولت، اسلامی است و قیام علیه دولت اسلامی جایز نیست.

در زمان یزید فرصتی ایجاد شده بود که سیدالشهداء(علیه السلام) بتواند به مردم نشان دهد که یزید لیاقت جانشینی پیامبر(صلی الله علیه واله) را ندارد؛ زیرا تا معاویه زنده بود، پسر پیامبر(صلی الله علیه واله) نمی‌توانست برای شاگردان حضرت ثابت کند که معاویه صلاحیت جانشینی پیغمبر(صلی الله علیه واله) را ندارد. تا معاویه زنده بود، سیدالشهداء(علیه السلام) خون دل خورد و تنها به ملاقات‌های بسیار محرمانه و خصوصی و یک نوع کادرسازی اکتفا می‌کرد؛ زیرا برای عموم مردم ـ همین دست پرورده‌های پیغمبر(صلی الله علیه واله) که بسیاری از آن در جنگ‌ها و جهادها شرکت کرده بودند ـ نمی‌توانست اثبات کند که معاویه صلاحیت جانشینی پیامبر(صلی الله علیه واله) را ندارد. می‌گفتند چه فرقی می‌کند چهار روز هم خلافت دست این‌ها باشد، دنیا که ارزشی ندارد. علت اینکه سیدالشهداء(علیه السلام) در آن تاریخ قیام را شروع کرد، این بود؛ پیش از آن، کسی حرف حضرت را نمی‌شنید.

هدف از قیام سیدالشهداء(علیه السلام)

قیام حضرت با چه هدفی بود؟ آیا دفاع این است که آدم بجنگد، خودش کشته شود، زن و بچه‌هایش اسیر شوند، حتی بچه شیرخواره‌اش کشته شود؟ البته ما مفهوم دفاع را به درستی نفهمیده‌ایم. آن دفاعی که در اسلام واجب است، تنها درمیدان نظامی نیست؛ بلکه دفاع از ارزش‌هاست که نتیجه آن زنده شدن ارزش‌های دینی می‌باشد، و لو با فداکردن جان عزیزترین انسان‌ها باشد، لازم است.

قیام سیدالشهداء(علیه السلام) دفاع از ارزش‌های اسلامی بود، نه از جان یا سرزمین و آب و خاک مسلمان‌ها؛ حضرت اموال زیادی را در مدینه و اطراف مدینه داشت و دلش برای آن‌ها نمی‌سوخت که آن‌ها را رها کرد. وقتی با عمرسعد صحبت می‌کرد، گفت: این مقابله تو با من باعث شقاوت تو می‌شود و عذاب ابدی را برای خودت می‌خری. عمرسعد گفت: ابن زیاد خانه‌ام را خراب می‌کند و اموالم را از بین می‌برد.

حضرت فرمودند: من بهتر از این خانه و اموال خود در مدینه به تو می‌دهم؛ زیرا سیدالشهداء (علیه السلام) از مکتبی برخوردار بود که می‌توانست عمرسعد و ده‌ها مثل او را تأمین کند؛ اما همه را رها کرد. ما معتقدیم و می‌دانیم و شواهد قطعی وجود دارد که سیدالشهداء(علیه السلام) می‌دانست کشته می‌شود، پس برای دفاع از جانش نیامده بود و به جنگ کفار و مشرکین هم نرفت؛ به جنگ کسی رفت که خودش را خلیفه پیامبر(صلی الله علیه واله) وانمود می‌کرد و مردم را فریب می‌داد.

بنابراین حرکت سیدالشهداء(علیه السلام) دفاع بود. این هم یک نوع دفاع است. وقتی که قدرت بیان در اختیار دیگران است؛ رسانه‌ها در اختیار دشمن و وسایل تبلیغی و کارشناسان تبلیغی در دست دشمنان است، چه می‌توان گفت؟ شما نمی‌دانید دستگاه بنی امیه چه وسایل تبلیغی در اختیار داشت و چقدر شعرای مسلمان و غیرمسلمان را استخدام کرده بود که علیه خاندان پیامبر شعر بسرایند و آن‌ها را هجو کنند.

اینکه می‌گوییم دفاع بر مردم واجب است و دولت اسلامی باید مدیریت کند و این مسئولیت را بپذیرد و هزینه‌اش را تأمین و برنامه ریزی کند، تنها دفاع در مقابل حملات نظامی دشمنان نیست؛ بلکه در مقابل حملات فرهنگی دشمنان به طریق اولی باید دفاع کرد؛ زیرا دین، عزیزتر از جان و مال و آب و خاک است.

کاری کرد که سالیان دراز در نماز جمعه لعن بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) و خاندان پیامبر(صلی الله علیه واله)، جزء واجبات بود. فکر می‌کنید این‌ها یک دفعه پیدا می‌شود؟ رسانه‌های گروهی و پول‌ها در اختیار او بود و دیگران را متهم می‌کرد که اموال مردم را بی‌جا می‌خورند، اما اموال دزدی از بیت المال و مردم را حق خودش وانمود می‌کرد. می‌گویند روزی یک خطیب فراموش کرد در نمازش علی(علیه السلام) را لعن کند. بعد از نماز در راه به منطقه‌ای رسید و یادش آمد که امروز علی(علیه السلام) را لعن نکرده است. همان‌جا شروع به لعن کردن نمود و مسجدی را به افتخار اینکه آنجا یادش آمده است که باید لعن علی(علیه السلام) کند، بنا کرد!

امام حسین(علیه السلام) درمقابل این تبلیغات چه کند؟ دیده بود که یاران پدرش با پدرش چه کردند، دیده بود که با برادرش چه رفتاری کردند و چه طور پول‌های معاویه آن‌ها را آبستن کرد و از دور امام حسن(علیه السلام) پراکنده و به صفوف معاویه ملحق کرد؛ پسرعموهای خودش از بنی هاشم با پول معاویه خریده شدند و به حوزه معاویه ملحق گشتند، در مقابل این‌ها چه می‌توانست بکند؟ چگونه می‌شد عقاید اسلامی و ارزش‌های اسلامی را در چنین جامعه‌ای زنده کرد؟ خوب اندیشید و خدا برای او تدبیر کرد که جز با شهادت مظلومانه‌اش این کار عملی نمی‌شود وگرنه امام حسین(علیه السلام) این‌قدر از سیاست دور نبود که لااقل بعد از اینکه مسلم در کوفه به شهادت رسید، حداقل در روشش تجدیدنظر کند.

خبر شهادت مسلم قبل از رسیدن به کربلا به سیدالشهداء(علیه السلام) رسید، اما حضرت راهش را ادامه داد. بنابراین دفاع فقط این نیست که بخواهیم دشمن را مغلوب کنیم، گاهی در صحنه‌ای که در ظاهر انسان مغلوب می‌شود، دفاع انجام می‌گیرد. نزدیک به هزار و چهارصد سال، میلیون‌ها انسان به برکت نام سیدالشهداءعلیه السلام) مسلمان شدند و از معارف اهل بیت(صلی الله علیه واله) استفاده کردند؛ این پیروزی نیست؟ والله اگر شهادت سیدالشهداء(علیه السلام) نبود، من و شما امروز از اسلام خبری نداشتیم و برای اهل تسنن نیز همان قدر که امروز از اسلام دارند، هم باقی نمانده بود؛ برای اینکه منطق <لعبت هاشم بالملک> شیعه و سنی نمی‌شناسد.

تجربه دینی، منطق یزید

منطقی که امروز منافقین داخلی به نام <تجربه دینی> مطرح می‌کنند؛ همان منطق <لعبت هاشم بالملک> است؛ یعنی پیامبر(صلی الله علیه واله) خیال کرد که وحی به او نازل می‌شود و فرشته وحی با او حرف می‌زند؛ زیرا نه خدایی در کار است و نه جبرئیلی. تجربه دینی انکار همه حقایق دینی ا‌ست؛ یعنی همه انبیا را مانند درویشی معرفی می‌کنند که دچار اوهام شده است و هیچ دلیلی ندارد که خدایی باشد و چیزی بر او وحی کرده باشد. این‌ افراد خودشان را مدافع اسلام می‌نامند. آیا خیانتی بزرگ‌تر از این است و آیا دفاع در مقابل این‌ها لازم نیست؟

ما باید اسلام را بهتر و دفاع از اسلام را بشناسیم. اگر راه و خون سیدالشهداء(علیه السلام) برای ما عزیز است، باید از عمق جان بگوییم: <یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم>؛ یعنی خودمان را حداقل برای روزی‌ که وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ظهور می‌کند و به یاران فداکاری احتیاج دارد که مثل یاران جدش جان خودشان را کف دست بگیرند و برای اسلام هدیه کنند، آماده کنیم.

لزوم دفاع در برابر تهاجمات فرهنگی

گاهی خطر تهاجم فرهنگی از تجاوز نظامی بیشتر است. اینکه می‌گوییم دفاع بر مردم واجب است و دولت اسلامی باید مدیریت کند و این مسئولیت را بپذیرد و هزینه‌اش را تأمین و برنامه ریزی کند، تنها دفاع در مقابل حملات نظامی دشمنان نیست؛ بلکه در مقابل حملات فرهنگی دشمنان به طریق اولی باید دفاع کرد؛ زیرا دین، عزیزتر از جان و مال و آب و خاک است.

وقتی ارزش‌های اسلامی در معرض خطر باشد و بدعت‌ها بخواهد جای احکام را بگیرد، باید دفاع کرد. مگر کار معاویه و یزید جز این بود که احکام اسلام تعطیل بشود و چیزهایی را به نام اسلام مطرح کنند؟ مگر دفاع و قیام سیدالشهداء(علیه السلام) جز برای دفاع از این تهاجم بود؟ خود امام فرمود: <إنی أخاف أن یذهب هذه الطریقة>؛ من می‌ترسم که دین به تدریج از میان مردم رخت بربندد و می‌خواهم قیام کنم.

رفع یک شبهه

بعضی از دوستان نادان که گاهی ضررشان از دشمنان بیشتر است، می‌گویند: این یک تکلیف شخصی برای سیدالشهداء(علیه السلام) بود که در ازل نوشته شده بود و فقط او باید این کار را بکند. ما در اسلام احکام شخصی نداریم؛ فقط پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) چند تا حکم مخصوص داشتند که آن‌ها هم مشخص است؛ اما برای دیگران احکام اختصاصی نداریم و همه چیز طبق قواعد و ضوابط است و هر وقت آن شرایط برای دیگران فراهم شد، عین آن‌ها واجب خواهد بود.

اگر روزگاری بیاید که کسانی به نام حاکم اسلامی احکام اسلامی را تعطیل کنند و بگویند تاریخ مصرف این‌ها گذشته است و بدعت‌هایی را به جای احکام دین بگذارند و بگویند ما امروز موظفیم این‌ها را عمل کنیم؛ چون مردم می‌خواهند، اگر راهی برای جلوگیری از این بدعت‌ها وجود نداشته باشد، همان کار سیدالشهداء(علیه السلام) بر دیگران واجب می‌شود. احیای دین واجب است و اگر راهی جز شهادت نداشته باشد،آن شهادت واجب می‌شود و اختصاص به سیدالشهداء (علیه السلام) هم ندارد.

لزوم تقویت روحیه شهادت طلبی در مقابل تهاجم فرهنگی

ما باید اسلام را بهتر و دفاع از اسلام را بشناسیم. اگر راه و خون سیدالشهداء(علیه السلام) برای ما عزیز است، باید از عمق جان بگوییم: <یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم>؛ یعنی خودمان را حداقل برای روزی‌ که وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ظهور می‌کند و به یاران فداکاری احتیاج دارد که مثل یاران جدش جان خودشان را کف دست بگیرند و برای اسلام هدیه کنند، آماده کنیم.

این زیارت‌هایی که ما می‌خوانیم، برای همین است. این زیارت وارثی که در آخرش می‌خوانیم <یا لیتنی کنت معکم فأفوز معکم>؛ یعنی من به آن راهی که شما رفتید، ایمان دارم و حسرت می‌خورم که چرا در کربلا نبودم که راه شما را تأیید کنم و منتظرم اگر شرایطی پیش بیاید، همان راه را انتخاب کنم. این همان فرهنگ شهادت طلبی است که امام حسین (علیه السلام) به جامعه اسلامی و بشری اهدا فرمود. امام حسین (علیه السلام) نشان داد که شرایطی برای جامعه اسلامی پیش می‌آید که مسلمان باید خود و فرزندانش تا طفل شیرخوارش به شهادت برسند تا اسلام بماند و احکام آن تغییر نکند؛ ... انتظار ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه) هم یعنی همین.

آن روز فرهنگ، فرهنگ خشونت بود و این اثرش بود، اما امروز فرهنگ تولرانس و فرهنگ تساهل و تسامح حاکم بر بشریت است و ما باید متمدن باشیم و این حرف‌ها را کنار بگذاریم.ما باید با آمریکا گفتگو کنیم تا مسئله‌مان حل شود. پس داستان امام حسین(علیه السلام) و این گریه‌ها، بر سر زدن‌ها، سینه زدن‌ها و زنجیر زدن‌ها برای چیست؟ این‌ها عواطف است از این جهت که خون امام حسین(علیه السلام) را به ناحق ریختند، دلمان می‌سوزد. این گونه تفسیر کردن حوادث، مسخ حقایق دین است. کسانی که به این‌گونه تفسیرها دست می‌زنند، همان شیاطین انسی هستند که در قرآن درباره آن‌ها هشدار داده شده است.

باید به هوش باشیم که شیاطین ما را با یک الفاظ پوچ با محتوای الحادی به نام اسلام و ارزش‌های انسانی و ارزش‌های لیبرال دموکراسی فریب ندهند؛ روح این‌ها چیزی جز کفر و انکار ارزش‌های الهی نیست؛ خطر این‌ها از خطر یزید و شمر برای عالم اسلامی بیشتر است. مگر یزید و شمر توانستند ایمان را از مردم بگیرند؟ اما این نامردها به راحتی جوان‌های ما را دارند بی دین می‌کنند.

بدانید که امام حسین(علیه السلام) شخصی نبود که یک عده گرگ دورش را بگیرند و بخواهند او را بکشند؛ امام حسین(علیه السلام) هدف داشت و برای احیای دین و ارزش‌های دینی قیام کرد و در این راه موفق شد و اگر راه دیگری در زمان دیگری برای احیای ارزش‌های دینی جز شهادت نباشد، شهادت برای دیگران هم واجب خواهد بود.

منبع: فارس به نقل از نامه جامعه - شماره هفتاد و پنج و هفتاد و شش
 
انتهای خبر/ ز.ح
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: