SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از دیپلماسی ایرانی، محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون سی و دو بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون سی و سومین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
بر اساس قصه ای که سرهنگ «حسن ابوباشا» بیان کرد (و آن چه گفت را متن هایی که سرهنگ «تعلب» از روزهای معرکه انتخابات نوشته بود، تایید می کند) مبارک با وزیر کشورش جلسه ای برای چگونگی برگزاری انتخابات تشکیل داد تا برای او شرح دهد که از مجلس ملی جدید چه تصوری دارد:
1- پرزیدنت گمان می کند که انتخابات – که برای نخستین بار در دوره او برگزار می شد – برای هر آن کسی که می خواهد نامزد شود «آزاد» است!
2- رئیس جمهور بنا به ضروریات مصالح کشور خود تصمیم می گیرد که چند درصد از کرسی های مجلس را مخالفان می توانند به دست آورند و این موضوعی است که بعدا با وزیر کشور وقتی که «تصویر ظاهری آن» نمایان شد بر سر آن توافق خواهد کرد. برای این که حال و روز کشور با این ظرفیت تحمل «بازی» یا «توطئه» را ندارد!!
3- رئیس جمهور فهرستی از اسامی در اختیار دارد که نمی خواهد افرادی که در این فهرست آمده اند به هر ترتیبی شده وارد مجلس شوند، او فهرست این اسامی را زمانی که یقین پیدا کند که چه کسی نامزد می شود و چه کسی نمی خواهد برای مجلس جدید نامزد شود، به وزیر کشور تحویل خواهد داد!!
بر اساس «شاهکار عقلی» او چیزی که ترتیب داده بود، بی نهایت ساده بود!!
درها برای همه گونه احتمالی باز بود – و نسبت درصدی که او برای احزاب مخالف می خواست، بدین ترتیب بود که وزارت کشور بتواند با نرمش، هر گونه برداشتی از دایره های انتخاباتی و اسامی داشته باشد، اما بر اساس چارچوب نسبت درصدی که تعیین شده بود!! سپس او به وزیر کشور فهرستی از شخصیت هایی که به نظرش مناسب نبودند، می داد تا اصلا به آنها اجازه ورود به معرکه انتخابات داده نشود تا بدین ترتیب وارد مجلس هم نشوند!! – این شخصیت ها شامل افراد مختلف و متنوعی بودند، در میان آنها اعضایی از حزب ملی بودند، عده ای نیز از افراد وابسته به احزاب مخالف بودند و خلاصه شامل همه کس می شد!
●●
بر اساس قصه ای که حسن ابوباشا نقل می کند، او «ظرفیت ها را می سنجید»، و این که قواعد بازی چگونه باشد (چیزی که خودش از مبارک شنیده بود) از ناحیه افکار عمومی توجیهی برای آنها داشت به شرطی که همان طور که ابوباشا در کلامش گفت «درجه ای از توازن معقول در نتایج، البته بر اساس آن چیزی که خودش تعیین می کند، وجود داشته باشد.» و این در نظر او چیزی است که می تواند به مخالفان اصلی اجازه دهد که در آن حضور داشته باشند، البته بر اساس محدودیتی که خود به تصویر می کشد و موفقیتشان را به گونه ای تنظیم کند که اجازه ندهد وارد مجلس ملی جدید شوند. اما لحظه شوک زمانی بود که وزیر کشور و رئیس جمهور با یکدیگر گفت وگویی را داشتند.
در این دیدار که در زمان رقابت های انتخاباتی بود، سرهنگ حسن ابوباشا، بر اساس آن چه خودش می گوید، از مبارک می شنود:
1- پرزیدنت آمادگی دارد که 5 درصد کرسی های مجلس را به اپوزسیون بدهد. یعنی نزدیک به بیست کرسی به همه احزاب و نیروهای مخالف به روی هم.
2- فهرست زمانی می تواند غیرقابل قبول باشد و فراتر از توقعات شود که در ردیف اول برندگان انتخابات اسم برادر پرزیدنت مبارک، آقای «سامی مبارک» دیده شود.
پافشاری پرزیدنت نسبت به رد نامزدی برادرش غیر قابل فهم بود، تا جایی که مبارک یک بار گفت: «دستور می دهم که اسم برادرم را از فهرست نامزهای حزب ملی خط بزنید.» اما آن وقت فهمید که برادرش به سراغ حزب الوفد رفته و از استاد فواد سراج الدین خواسته که او را از حزب وفد نامزد کند، و فواد سراج الدین نیز با این پیشنهاد موافقت کرده است.
وزیر کشور زمانی بیشتر شوکه شد که شنید مبارک اسامه الباز را به عنوان نماینده خود نزد فواد سراج الدین فرستاده تا از او بخواهد که برادرش را وارد فهرست الوفد نکند، اما موفق نشده است، پس از آن مبارک از وزیر کشورش خواسته است که خودش شخصا با فواد سراج الدین تماس بگیرد و به اسم رئیس جمهور به او ابلاغ کند که نمی خواهد اسم برادرش در فهرست نامزدهای حزب الوفد باشد.
ابوباشا وعده داد که با فواد سراج الدین تماس می گیرد و بعد از آن وارد موضوع اصلی شد با این تصور که «چارچوب انتخاباتی مبارک برای مجلس نمایندگان» قابل بحث و مناقشه است، برای همین تعدیلاتی را پیشنهاد داد که به خیال خودش امکان پذیر و بسیار نرم بودند.
- اول از همه: پرزیدنت نسبت به نسبتی که برای مخالفان در نظر گرفته تجدید نظر کند و میزان آن را از 5 درصد به 20 درصد افزایش دهد، یعنی نزدیک به یک صد کرسی مجلس، و به نظر او این رقم تاثیری برای اکثریت دو سومی مجلس نمی گذارد، و این نسبتی است که اجازه می دهد (اگر موقع مقتضی فرا رسید) در قانون اساسی نیز تعدیلی صورت بگیرد.
- دوم: پرزیدنت فهرست افراد ممنوع از ورود به مجلس را مختصر کند و اول از همه از نام برادرش آقای سامی مبارک صرف نظر کند.
سرهنگ ابوباشا وقتی که دید پرزیدنت مبارک صدایش را بلند کرد، شوکه شد، هنگامی که با عصبانیت و با صدای بلند گفت: «وقتی می گویم سامی نباید وارد شود یعنی این که نباید وارد شود.»!!
و ابوباشا می گوید: «اما (جناب پرزیدنت) وزارت کشور خواستار اطلاع یافتن از مواضع اساد سامی شده و دریافته است که او خیلی راحت می تواند که در دایره ای که خود را نامزد کرده پیروز شود.»
مبارک جواب داد:
- امکان ندارد.
سپس پرزیدنت به وزیر کشورش می گوید:
- حسن .. تو اعصاب مرا بیش از اندازه خورد کردی، و الآن حوصله ندارم (از کلمه انگلیسی Mood استفاده کرد) که با تو بحث کنم.
سپس ایستاد تا دیدارشان را تمام کند و از اتاق خارج شود و وزیر کشورش را تنها رها کند تا خود تصمیم بگیرد که آیا می خواهد اوامرش را اجرا کند یا این که از مسئولیتش منصرف شود!