۰
به مناسبت شهادت امام پنجم باقر العلوم.

حقیقت توحید در کلام امام باقر (علیه السلام)

اساس دستورات شرع مقدس حرکت به سوی توحید و جامعه توحیدی است و هر قدر به سوی این حقیقت حرکت کنیم دیدگاه‌ها عمیق‌تر می‌شود.
کد خبر: ۴۴۴۴۵
۰۹:۴۵ - ۰۲ آبان ۱۳۹۱

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش«شیعه نیوز» به نقل از خبرگزاری حوزه، گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر تحریری حقیقت توحید را در کلمات امام باقر علیه السلام جستجو نموده است آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است. 

* لطفاً در ابتدا شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر امام باقر ( علیه السلام )و جایگاه تأثیر در بیان معارف الهی را تشریح فرمایید؟

- شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت را به ساحت مقدس امام زمان و همه شیعیان جهان و جویندگان  معارف حقه تسلیت عرض می‌کنم، امام باقر (علیه السلام )  فضائل بی‌شماری دارند و شاید به خاطر شرایط ویژه آن حضرت در توفیق نسبت به معارف حقه اسلام و اهل بیت بوده است. جابر از طرف پیامبر مامور می‌شود، پیام و سلام پیامبر را به ایشان برساند و جایگاه امام در آن شرایط زمانی روشن و آشکار شود، چرا که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام  مسئله خفقان سیاسی نسبت به اهل بیت (علیه السلام ) به اوج رسید و موجب افول حکومت بنی امیه و بنی مروان شد؛ در زمان امامت حضرت سجاد،(علیه السلام ) ب کرسی بیان معارف دین را در لابلای ادعیه و بیانات محدودی بیان می‌کردند، به گونه ای که نقل می‌کنند ایشان فقط سه نفر، اصحاب خاص داشتند.

برای امام باقر (علیه السلام ) فرصتی به وجود آمد که آن حضرت معارف دین را نشر دهند از مسائل اعتقادی گرفته تا مباحث اخلاقی و عمدتا مباحث فقهی مطرح می‌شد، چرا که مسائل فقهی بیشتر در جامعه مورد ابتلا بوده است لذا از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام)، بیشتر مباحث فقهی بیان شده است و گستردگی حیطه عمل اقتضا گستردگی مباحث فقهی را دارد، اما در عین حال از بازگو کردن معارف اعتقادی و مسائل دقیق توحیدی ابایی نداشتند؛ اما چون بیشتر معارفی که از امام سجاد (علیه السلام) به دست ما رسیده است در قالب دعاست، لذا ظهور و بروز مباحث توحیدی در کلمات ایشان در زبان ادعیه بیشتر است، از امام باقر علیه السلام دعای خاصی به این معنا نقل نشده است، اما اگر تورقی در معارف توحیدی داشته باشیم در این خصوص مطالب و احادیث بلند و ارزشمندی یافت می‌شود. 

* آیا طرح مباحث علمی در زمان امام باقر( علیه السلام )و دیگر معصومین به صورت کلاسیک و منسجم امروزی بوده است؟

- عمدتا مباحثی که از این خاندان به ما رسیده است، سیستم خاصی ندارد، یعنی اینطور نبوده که مدتی مباحث منظم فقهی یا اعتقادی را بیان کنند، بلکه بر اساس نیاز جامعه و سئوالاتی که می‌شده مباحث توحیدی را مطرح می‌کردند. «دین» علم خاصی نیست، بلکه مجموعه معارفی است که هدایت بشر را بر عهده دارد و خود انسان این مباحث را باید تنظیم کند، معارف عقلی در جهت اعتقادات و  معارف اخلاقی را در جهت تربیت روحی و نفسانی و مسائل عملی را در جنبه عمل دریافت کند. 

* یکی از مهم‌ترین معارفی که ائمه معصومین و دین مبین اسلام به آن توجه می‌دهد مسئله توحید است دلیل آن چیست و جامعه توحیدی دارای چه خصوصیاتی است؟

- شاخصه یک جامعه توحید محور بر فرمانبرداری دستورات الهی و حاکمیت الهی است و آثار این حاکمیت الهی باید در زندگی و روابط مختلف اجتماعی و سیاسی مشهود باشد، اساس دستورات شرع مقدس حرکت به سوی توحید و جامعه توحیدی است و هر قدر به سوی این حقیقت حرکت کنیم  دیدگاه‌ها عمیق‌تر می‌شود و اساسا در دستورات دینی از ما خواسته‌اند که به دنبال  اعتقادات صحیح و مبارزه با هوای نفس در اطاعت از دستورات دین و اهل بیت عصمت داشته باشیم تا به آن دیدگاه‌های عمیق برسیم. 

* از امام باقر (علیه السلام) در زمینه توجه دادن به مباحث توحیدی روایات قابل توجهی به ما رسیده است این روایات در چند بخش قابل دسته بندی هستند؟

- چون بیشتر منظور شما طرح مباحث توحیدی و معرفتی است بنده مروری به روایات توحید صدوق داشتم و روایاتی که از امام باقر  (علیه السلام )در این موضوع در ابواب مختلف صادر شده است را جمع آوری کردم و این نشان می‌دهد که امام باقر (علیه السلام )تنها به مسائل فقهی و اخلاقی بسنده نکردند و به مناسبت گرایشات زمانی مباحث اعتقادی و توحیدی را نیز بیان می‌نمودند .

 * نوع احادیثی که از ائمه معصومین و به ویژه امام باقر (علیهم السلام )در تبیین یگانگی حق تعالی به دست ما رسیده است چگونه از یگانگی حق تعالی گزارش داده‌اند؟

- اساس ادیان الهی و دین اسلام بر تبیین معارف توحیدی به معنای عمیق آن می‌باشد، یعنی نه تنها  مباحث توحیدی را در جهت اثبات خالق برای عموم مردم مطرح می‌کردند بلکه گاهی در مسئله یگانگی حق تعالی وحدانیت خدای متعال، مباحث بسیار عمیقی نیز بیان می‌نمودند.در این رابطه چند حدیث در دست است که بیانگر وحدانیت خدای متعال است و هم اینکه رابطه موجودات با حق تعالی چگونه است و سپس نحوه ایجاد در خدا شناسی مطرح می‌شود و به نوعی در عرفان نظری هم این مباحث مورد توجه قرار دارد به عنوان نمونه:

این بیان را از امام باقر (علیه السلام ) بمی‌خوانیم و این حدیث در باب العلم توحید صدوق روایت هفتم: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ تَعَالَى فِي عُلُوِّ كُنْهِهِ أَحَدٌ تَوَحَّدَ بِالتَّوْحِيدِ فِي تَوْحِيدِهِ ثُمَّ أَجْرَاهُ عَلَى خَلْقِهِ فَهُوَ أَحَدٌ صَمَدٌ مَلِكٌ قُدُّوسٌ يَعْبُدُهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ يَصْمِدُ إِلَيْهِ وَ فَوْقَ الَّذِي عَسَيْنَا أَنْ نَبْلُغَ رَبَّنَا- وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً؛ التوحيد (للصدوق)، ص: 136»  در این روایت  آن حضرت اول خدای متعال را تنزیه می‌کند که اسما او بزرگ است و در علو کنه، متعالی است سپس معرفی می‌کنند که او احد است و در توحید یگانه است و هیچ تکثری برای حق تعالی تصور نمی‌شود و هیچ محدودیتی برای ذات حق نمی‌توان قائل شد و موجودات مظهر یک چنین وجودی هستند. این مطلب، بسیار عمیق است، به این معنا که کثراتی که در علم مشاهده می‌کنیم هم در علم ماده و هم در عوالم دیگری که خداوند خلق کرده است، هیچ لطمه‌ای به حق تعالی نمی‌زند و این کثرات کثرتی نیستند که در عرض خدا باشند و خدای متعال با ظهور این کثرات از وحدتش خارج شده باشد و با وحدت مطلقه ذاتیه که دارد این کثرات  را ظهور می‌دهد. در ادامه ی فرماید « فَهُوَ أَحَدٌ صَمَدٌ مَلِكٌ قُدُّوسٌ » موجودات در هیچ‌ شأنی خود را نشان نمی‌دهند و همواره اظهار خضوع در برابر حق تعالی دارد و هر چیزی او را بندگی می‌کند و این بندگی با تمام وجود و در هرشانی از مراتب وجودی فقط به او توجه دارد و برای اینکه محدودیتی برای حق متعال تصور نمی‌شود می‌فرمایند: « وَ فَوْقَ الَّذِي عَسَيْنَا أَنْ نَبْلُغَ رَبَّنَا- وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً »  او بالاتر از این است که ما امید داشته باشیم به او برسیم.

روایتی که بیان شد بسیار عمیق و قابل توجه  بود، روایت دیگر در همین باب بیان شده است و  خدای متعال را نور مطلق معرفی می‌کند « إِنَّ اللَّهَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ؛   التوحيد (للصدوق)، ص: 138 »   در همین راستا در باب صفات ذات و صفات افعال، بیان بسیار عمیقی دارند که این بیان در دو جا از کلمات ائمه(علیه السلام ) ب  آمده است، یکی در کلام امام باقر (علیه السلام ) بو دیگری در کلام امام صادق ( علیهما السلام) که در معرفی حق تعالی و رابطه وجودی موجودات با حق تعالی، مبنی بر اینکه رابطه موجودات با مرتبه وحدانیت مطلقه چیست؟ می فرمایند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ نُوراً لَا ظَلَامَ فِيهِ وَ صَادِقاً لَا كَذِبَ فِيهِ وَ عَالِماً لَا جَهْلَ فِيهِ وَ حَيّاً لَا مَوْتَ فِيهِ وَ كَذَلِكَ هُوَ الْيَوْمَ وَ كَذَلِكَ لَا يَزَالُ أَبَداً؛   التوحيد (للصدوق)، ص: 141»  خدای متعال نور مطلق، صدق مطلق، عین واقعیت، علم مطلق و.... است  این نفی و اثبات‌ها می‌خواهند تا ما تصور محدودی درباره حق تعالی نداشته باشیم و این‌ صفات محدودیت ندارند و هر یک از این‌ها عین دیگری است «وَ كَذَلِكَ هُوَ الْيَوْمَ وَ كَذَلِكَ لَا يَزَالُ أَبَداً؛ »  او الان هم هست و غیر او نیست، با این تعبیر، موجودات پرتو او می‌شوند و رابطه وجودی موجودات را بیان می کنند و این از مراتب توحیدی و مطلب ظریف و دقیق اهل بیت است.

خدا «رب العزه» است و عزت از او ظهور می‌کند و مخلوق در مرتبه خالق نیست؛ اولین مخلوق نیز خودش وساطت در فیض دارد « فَأَوَّلُ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ مِنْ خَلْقِهِ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ الْمَاءُ » تعبیر آب در برخی روایت تعبیر کنایی است که در آیه شریفه نیز می‌فرماید: « وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماء؛ هود یه 7 »   آنجا هم مراد آب مادی نیست بلکه آب آن حقیقتی است که مایع زندگی است و مخلوق خداست و وساطت مطلقه برای غیر خودش دارد از جانب خداوند متعال.

* صفات حق تعالی و وحدت این صفات با ذات حق تعالی در کلام امام باقر ( علیه السلام )چگونه بیان شده است؟ آیا صفات متعدد توهم محدودیت نمی‌آورد؟

- خیر وحدت حق تعالی وحدتی مطلقه است و همه کمالات را دارد و هر کمالی که ظهور یافته نمادی از کمالات اوست، موجودات محدودیت‌های خاص خود را دارند صفاتی به لحاظ  محدودیت‌های آن موجود مطرح می‌شود پس مطرح شدن صفات برای حق تعالی به لحاظ ظهور موجودات از حق تعالی است و حقیقت این صفات با ذات حق تعالی عینیت دارد، به همین مناسبت از امام علیه السلام در توحید صدوق نقل شده است:  مِنْ صِفَةِ الْقَدِيمِ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى وَ لَيْسَ بِمَعَانٍ كَثِيرَةٍ مُخْتَلِفَةٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ يَسْمَعُ به غیر الَّذِي يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ به غیر الَّذِي يَسْمَعُ قَالَ فَقَالَ كَذَبُوا وَ أَلْحَدُوا وَ شَبَّهُوا تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ إِنَّهُ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَسْمَعُ به ما يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ به ما يَسْمَعُ قَالَ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ بَصِيرٌ عَلَى مَا يَعْقِلُونَهُ قَالَ فَقَالَ تَعَالَى اللَّهُ إِنَّمَا يَعْقِلُ مَا كَانَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَيْسَ اللَّهُ كَذَلِك؛  التوحيد (للصدوق)، ص: 144‏» او حقیقت واحدی دارد و برای تبیین واقعیت حق تعالی که واقعیت مفهومی نیست این معنا را می‌آورند و معنا در زبان روایات به معنی واقعیت خارجی است؛ آن معانی و واقعیت متعددی نیست، مثل موجودات که جهات مختلفی دارد نیست در مخلوقات هر جهتی غیر از جهت دیگر آن است و تقسیم پذیر هستند و خود تقسیم پذیری اشیاء هم متعدد است، ما اجزا مادیه، وهمیه، عقلیه هم داریم، اما هیچ یک از این تقسیمات در حق تعالی راه ندارد در تقسیمات عقلیه‌ اشیا از مفاهیم متعدد تشکیل شده مثل ترکیب شی از وجود و ماهیت، این تقسیم عقلی در حق تعالی راه ندارد، در ادامه محمد مسلم می‌گوید: « جُعِلْتُ فِدَاكَ يَزْعُمُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ أَنَّهُ يَسْمَعُ به غیر الَّذِي يُبْصِرُ وَ يُبْصِرُ به غیر الَّذِي يَسْمَعُ » یعنی عده‌ای نسبت به حق تعالی قائل به تعدد صفات هستند، بعضی از اهل عراق می‌گفتند خدا به غیر جهتی که می‌شنود می‌بیند و بالعکس و تعدد صفات قائل هستند حضرت فرمود آن‌ها خدا را به ما تشبیه کرده‌اند و کلام ایشان غلط است و حضرت در اینجا وحدت صفات و عینیت آن با ذات حقه را بیان می‌کنند. 

* چرا ائمه ( علیه السلام )تا این انداره به مباحث توحیدی  توجه می‌دادند؟

- دین یک هدف عالی دارد و می‌خواهد همه انسان‌ها به درک‌های بلندی از حقایق عالم برسند و بعد از درک  بلند از حقایق عالم، سیر معنوی هم داشته باشد تا آن حقایق بر ایشان کشف شود و علاوه بر فهم به آن حقایق هم برسد، لذا در تبیین معارف و بینش‌ها مسئله تدرج را اولا ملاحظه می‌کند چرا که درک‌ها ابتدائا از عالم غیب محدود است لذا سعی می‌کند انسان ابتدا توجهی به عالم غیب پیدا بکند و اندک اندک درک‌های خود را اصلاح نماید ما در کلمات ائمه (علیه السلام ) ب این مطالب  را می‌بینیم آن بزرگواران با هر کس بر اساس ظرفیت وجودی او سخن می‌گفتند و اگر دقت کنیم راویان معارف توحیدی انسان های خاصی بوده‌اند که ظرفیت این معارف را داشتند.

حضرات معصومین (علیه السلام ) ب به مناسبت ظرفیت افراد هم از معارف توحیدی و بینشی پرده برداری می‌کردند و آن وقت در جهت سیر معنوی تشویق و تهییج می‌کردند، تقریبا بالاترین مرتبه‌ای که انسان می‌تواند سیر داشته باشد تعبیر به لقا ء الهی و رویت حق تعالی می‌کنند؛ دستورات شرع مقدس همه زمینه ساز این است که انسان آمادگی  روحی پیدا کند  و بر اساس آن آمادگی روحی ارتباط تنگانگی با عالم معنا و حقایق توحیدی پیدا نماید  و روح بتواند آن ارتباطات عمیق را با حق تعالی درک  کند.

 از این درک عمیق در روایات به «رؤیت و وجدان» تعبیر شده است لذا در باب رویت حق تعالی روایاتی داریم و کیفیت رویت در توحید صدوق از امام باقر علیه اسلام بیان شده است عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: حَضَرْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام ) بفَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تَعْبُدُ قَالَ اللَّهَ قَالَ رَأَيْتَهُ قَالَ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ به حقائق الْإِيمَانِ لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ذَلِكَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قَالَ فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ. التوحيد (للصدوق)، ص: 108 »  و راوی می‌گوید یکی از خوارج به محضر امام رسیدند و گفتند: شما چه کسی را عبادت می‌کنید؟ حضرت فرمودند: الله

سئوال کرد: آیا او را دیده‌اید؟  حضرت فرمودند که چشم‌ها او را نمی‌بینند و لکن با قلب نمی‌توان او را دید در بین اهل سنت مذهبی است معروف که می‌گویند حق تعالی را در قیامت با چشم بصر می‌بینیم و ائمه (علیه السلام ) ب  رویت جسمانی حق تعالی را نفی می‌کنند و مشاهده عیانی و بصری در هیچ جا امکان پذیر نیست اما ارتباط خاص با حق تعالی امکان دارد. ایمان باید همواره لطیف شد تا به حقیقت برسد و اگر ایمان قوی شد و عین، امکان اتصال به غیب را دارد و حقیقت انسان و قلب انسان با تمام وجود این ارتباط را شهود می‌کند و رویت همان شهود است اساس آن در قرآن و سنت است.

* ملاک صحت «رؤیت» در روایت چگونه بیان شده است؟

- حضرت در ادامه ملاک صحت رویت را بیان می‌کند « وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ به حقائق الْإِيمَانِ لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لَا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ ذَلِكَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ » خداوند نه با قیاس و نه با حواس درک می‌شود بلکه با آیات توصیف می‌شود. پس غیر از مرحله نظری در مرحله عمل این مسیر عمیق را بیان می‌کنند و با دستوراتی که داده‌اند ایمان را به حقیقت می‌رساند و در انتها به وحدانیت مطلقه اشاره می‌کنند، راوی می‌گوید آن شخص از خوارج بود، در هنگام رفتن گفت: « فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ ».خداوند می‌داند که رسالت خود را در کجا قرار دهد.

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: