SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
چرا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به صورت کتبی نوشته هایی به امام علی (علیه السلام) ندادند تا بعد ازایشان به امامت برسند؟
دوران پیامبر گرامی اسلام دوران عجیبی بود و منافقان بسیار. در پاسخ به سؤال شما باید بگوییم:
1- اعلان رسمی کم تر از نوشته نیست. آن هم اعلانی که در آن(غدیر) بیش از 120000 نفر حضور داشته و آن را مکتوب کنند.
2- در صورت مکتوب شدن، از بین بردن آن برای مخالفین کاری نداشت. همانطور که:
· در ماجرای فدک نیز ابوبکر سند رسمی ای که حضرت زهرا(سلام الله علیها) از پیامبر داشتند را پاره کرد و فدک را غصب کرد.
· حدود یک قرن منع حدیث بود و تمامی احادیث مکتوب سوزانده شد.
· در هنگامی که قرآن ها برای تهیه بهترین نسخه جمع آوری شدند، قرآنی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به امر پیامبر جمع آوری کرده بودند را نپذیرفتند.
3- کتاب های تاریخی(سنی و شیعه) امامت حضرت علی(علیه السلام) را تأیید کرده اند و این خود یک سند است.
4- با این حال پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) در زمان شهادت خود، هنگامی که در بستر بیماری بودند فرمودند: «قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم تا بعد از من اختلاف نکنید.» اما عمر گفت: «او تب دارد و هزیان می گوید.» و مانع آوردن کاغذ شد.
5- در آخر باید بگوییم که ماجرای غدیر آنقدر واضح بود که نیاز به اثبات آن نیست و در آن زمان مردمان نه به خاطر تردید در این امر، بلکه به خاطر کینه و حسادتی که نسبت به حضرت داشتند و یا ترس از حکومت وقت از زیر آن سر باز زدند.
6- با این حال بهجهت اینکه نشان داده شود که ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از طرف خداوند است، لوحی آسمانی از جانب خداوند برای پیامبر آمد که در آن، ولایت امیرالمؤمنین و یازده امام دیگر پس از ایشان به صراحت بیان شده بود. «جابر» این لوح را در زمانی که به دست حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیده بود، مشاهده کرد و از روی آن نسخه برداری کرد که متن آن هم اکنون موجود می باشد. خود لوح نیز در دست حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) می باشد. این حدیث، به نام حدیث لوح مشهور بوده و در کتاب اصول کافی موجود می باشد.
در ضمن می توانید برای کسب اطّلاعات بیشتر به کتاب های «الغدیر» و «شبهای پیشاور» مراجعه کنید.
به خودم بعنوان يك شيعه مفتخرم كه روزانه با سايت وزين شيعه نيوز يك الي سه ساعت مشغول هستم .
اللهم عجل لوليك الفرج . . . . .
پس احتمالا در مورد کلام خدا هم باید به ذهنت تردید متبادر بشه!چون پیامبر ننوشت و کاتبان وحی و ناقلین اون رو نوشتند.
بگذریم که اربابت دستور سوزاندن کلام خدا رو (به همراه تفسیر و شان نزولش) داد.
اگه با این حساب باشه سنگ رو سنگ بند نمیشه و بقیه روایات و احادیث هم در ذهن ناقص شما تردید رو متبادر میکنه.
شما واسه نحوه نماز خوندن و وضو گرفتنت دستخطی از پیامبر داری؟
برو عمو یه ذره فکر کن تا تردید به ذهنت(!!!) متبادر نشه
با این منطقی که شما پیشنهاد می دی:
نماز هم دستوری الهی نیست چون 90 در صد مردم دنیا نماز نمی خوانند.
کلا این که خدا بندگی شود دستوری الهی نیست.
این همی "اتقوا الله" که که در قرآن آمده همه دروغ است چون اگر تقوا کردن دستور خدا باشد هیچ بنی بشری نمی تواند تقوا پیشه نکند.
هرگز کسی به خدا شرک نورزیده.
فکر کنم بسه نه؟
این موضوعات را مرحوم علامه طباطبایی و دیگران مفصلا جواب داده اند و قبل از ظهور علت آن را توضیح داده اند
بیشتر مطالعه بفرمایید و بعد به میدان بیایید
البته من به همه کامنتهایتان مثبت دادم
البته عزیزانی که در صدد بحث علمی نیستند اظهار برائت و تنفرشان خوب و بجا هم هست ولی در مورد پاسخ دهندگان علمی ممکن است کارشان را کم اثر یا بی اثر کند.
ضمنا این کد امنیتی نظراتتان خراب است و گاهی تا چهار بار مانع از ارسال پاسخ می شود و خیلی ها ممکن است بتوانند جواب کامل بدهند ولی این اشکالات سایت و کمبود وقت اجازه نمی دهد و اینطور کارها را نمی توان مثل کشاورزی دیمی انجام داد کشورهایی مانند سعودی در این راهها البته در جهت باطل میلیونها دلار خرج می کنند بهتر است ما هم قدری از اینهمه موسسه عریض و طویل با ساختمانهای کذایی در قم و جاهای دیگر بهره ببریم ضمنا شما به اطلاع علمای بزرگواری که برای این موسسات هزینه های سنگین می کنند بفرمایید مدتهاست که میدان تلاقی اندیشه ها به دنیای مجازی کشیده شده برای اینجا هم قدری هزینه بگذارند
دهها ایه قران بنابر منابع روایی خودتان در باره شخص امیرالمومنین و اهل بیت ان حضرت نازل شده و دلالت بسیاری از انها انها بر جانشینی بلافصل کاملا واضحست
می توانید کاملا بیطرفانه و بدون تعصب نظر مفسرین هر دو طرف را مطالعه کنید و نتیجه بگیرید ولی یک تذکر را بازم می دانم برای رفع تعصبات و پیشداوری هایتان که مانع از دیدن حقیقت می شود بنویسم و ان اینکه مخالفان ان حضرت در صدر اسلام اگر چه برای خود خلود در عذاب را کسب کردند ولی در این دنیا چند روزی به مطامعشان رسیدند ولی آنها که امروز بعد از قرنها هنوز از آن جنایات بر خاندان رسالت هواداری می کنند قطعا خسرالدنیا والاخره اند
سؤال أول: چرا در قرآن کريم حتی یک آیه صراحتا(عرض کردم صراحتا) به موضوع امامت ائمه شما اشاره نکرده است؟ زیاد زحمتتان نمی دهم، آيه صریح در باره اثبات أئمه ی اثنا عشر ویا حتی آیه صریح در باره امامت حضرت علی علیه السلام نمی خواهم. (همه اینها پیشکش خودتان) فقط آیه ای را ذکر بفرمایید که صراحتا اشاره کرده باشد که پیامبر لازم است بعد از خود جانشین انتخاب کند، واعتقاد به اصل امامت یکی از ضروریات دین است، و اگر کسی به آن معتقد نباشد، کافر است یا حد اقل گمراه است. امیدوارم رکعتهای نماز و طریقه وضو و... را بهانه نکنید چون کلیات همه اینها در قرآن آمده است، وپیامبر تنها به جزئیات آن اشاره فرموده اند.دوازده امام شما بماند، فقط بفرمایید فقط کلیات اصل امامت شما در کدام آیه صریحا آمده است، (نه با تفسیر شیعه)بطوری که هر آدم بی طرف وقتی قرآن را بخواند،خودبخود متوجه بشود، که پیامبر باید جانشین تعیین کند؟(باز هم تکرار می کنم آیه ی صریح) آيا ممكن است که قرآن در باره مسئله ای مانند استئذان و وارد شدن فرزندان به اتاق پدر و مادر بصراحت سخن بگوید، اما در باره مسئله سرنوشت سازی مانند امامت سخن نگوید، یا حد اقل در لفافه سخن بگوید، که فقط شیعیان متوجه منظور آن شوند. نکند خدا هم - معاذالله- از ابوبکر و عمر بیم داشته که در لفافه سخن گفته است!!!!!
سؤال دوم: شما چگونه تناقض اصل امامت را با ختم نبوت پیامبر حل میکنید؟ توضیحا اینکه امامت در نزد شما ادامه اصل نبوت است منهای وحی، در حالی که عملا در نزد شما بین پیامبر ومثلا امام جعفر صادق در حجیت فرقی نیست، یعنی به همان نسبت که کلام پیامبر حجت است، به همان نسبت هم کلام امام صادق در نزد شما حجت است. حال با توجه به این مسئله شما چگونه ختم نبوت را توجیه می کنید؟ بالاخره امام یا شارح است یا شارع. اگر شارح است عصمتش برای چیست؟چون لازمه عصمت حجیت قول اوست. واگر قول او مثل پیامبر حجت باشد، ختم نبوت زیر سؤال می رود. واگر شارع است پس ختم نبوت چه می شود؟ چون لازمه ختم نبوت این است که بعد از پیامبر شارعی نیاید.
سؤال سوم: چرا تعیین جانشین برای پیامبران پیشین مورد سؤال واقع نمی شود، برای مثال با وجودی که فاصله زمانی بین حضرت عیسی وحضرت محمد بیش از 550 سال بوده است، اما ثابت نشده که آنحضرت برای خود کسی را به عنوان جانشین قرار داده باشد.چرا برای حضرت عیسای غیر خاتم، عدم تعیین جانشین قبیح نیست، اما برای پیامبر خاتم قبیح است؟ در حالی که پیامبران پیشین از آنجا که خاتم النبیین نبوده اند، تعییین جانشین برای آنها توجیه دارد،(شايد توجیهش این باشد که جانشین هر پیامبر، حلقه اتصال بین او و پیامبر بعدی است) بلکه با توجه به منظق شما ضروری نیز است، اما برای پیامبر پایانبخش تعیین جانشین را لازم می دانید در حالی که با توجه به خاتم النبیین بودنش تعیین جانشین توجیهی ندارد.
باور کنید اگر به این سه سؤالم جواب قانع کننده بدهید، قسم می خورم که خود را معرفي نموده ودر تلویزیون ایران يا هر جاي ديگر تشیع خود را به ایرانیان وجهانیان اعلام کنم. ولی جواب قانع کننده...
متشکرم