۱

این کودک 2 ساله ایرانی نمی خواهد که بمیرد!! +عکس

کد خبر: ۴۲۸۶۴
۱۸:۵۹ - ۱۰ مهر ۱۳۹۱
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


به گزارش «شیعه نیوز»به نقل ازجام، کارگر جوان شهرداری قمصرکاشان وقتی با خبر شد زوج جوانی، فرزند بیمار خود را در اوج بی‌مهری رها کرده‌اند تا بمیرد در اقدامی خداپسندانه و از سر دلسوزی به کمک دخترک شتافت و او را از مرگ حتمی نجات داد. او وقتی نوزاد بیمار را دید که او را به حال خود رها کرده اند، در حالی که از شدت سرما کبود شده و مورچه‌ها در حال جویدن پاهای نازک و پوست ظریفش بودند. بلافاصله بچه را به خانه اش و از آنجا به بیمارستان برد.
 
مطهره 2 ساله فاقد کلیه سالم
حالا حدود 2 سال از آن شب سرد غمگین گذشته و حسین آقا کارگر فضای سبز شهرداری قمصر کاشان که همسر و 2 فرزند دارد و به سختی روزگار می‌گذراند، همچنان همراه همسر و خانواده‌اش از «مطهره» کوچولو نگهداری می‌کنند. دخترک بینوا چند روز پس از تولد هر 2 کلیه‌اش را از دست داد و ار آن زمان تا امروز هر روز و روزی 4 بار دیالیز می‌شود.

با این وجود زن و مرد مهربان خودشان را به آب و آتش می‌زنند تا هزینه‌های درمان و پیوند کلیه مطهره کوچولو را تهیه کنند.اما پیکر ضعیف و بیمار دخترک دیگر تحمل رنج و دردهای دیالیز را ندارد و هر سوزنی که روزانه چند بار به بدنش فرو می‌رود بخشی از تن رنجورش را کبود می‌کند.
می‌گویند: دخترها وقتی به دنیا می‌آیند دست‌های پدرشان را محکم در دست می‌گیرند تا هیچ وقت آن را از یاد نبرند اما دست‌های مطهره در تمام آن لحظه‌های اندوهناک فقط مرگ را مشت کرده بود و بر زمین می‌کوفت و مورچه‌های آواره‌ آن شب خوشحال بودند، چرا که کمتر پیش آمده بود که انسانی را زنده زنده غارت کنند.
 
جای زخم بر پای کودک بیمار
حسین آقا می‌گوید: روی پاهای کوچولویش جای گاز بود، گاز مورچه‌هایی که می‌خواستند تمام جسمش را زنده زنده بخورند، لب‌های رنگ پریده‌اش دیگر نایی برای ناله نداشت. اما خدا در نزدیکترین جای قلبش خانه‌ای بزرگ داشت. خدایی که خیلی زود شناخت. خدایی که او را تحت هیچ شرایطی از خانه‌اش بیرون نینداخت. خدایی که به او  آموخت تنها نیست.
خدایی که مردی به نام «سیدحسین قناعت» را فرستاد تا به مطهره و همه آدم‌ها، انسانیت و بزرگی را یادآوری کند. حسین آقا دلش باغ بود و دستانش باغبان کوچه و خیابان‌های زادگاهش قمصر کاشان. همان کارگر مهربان شهرداری که مطهره را از مرگ نجات داد و نامش را «مطهره سادات» گذاشت.
حسین آقا با همان لهجه شیرین از روزهای تلخی که دخترک را پیدا کرد، می‌گوید: اول که به دنیا آمده بود پدر و مادرش دورش انداختن. 3 روزش بود. کیست کلیه داشت. دوقلو بودن. از بخت بد‌ این بچه ناقص بود. «می‌دونید ما کاشانی‌ها در سرزمین سهراب زندگی کردیم اما یاد نداریم در سرزمین سهراب و اهل کاشان بچه‌هاشونو رها کرده باشن به امان خدا.»
«یچ یادم نمیره او روزها را. ‌این بچه یک نسبت فامیلی خیلی دور داره با ما. وقتی شنیدم پدر و مادرش چه بلایی سرش آوردن رفتم دیدم .چه داشت به خودش می‌لرزید. خودم به نان شب محتاج بودم اما دلم نیامد. گفتم بچه اینجا باشد می‌میرد. گناه دارد.»
 
مورچه پاهاش رو خورده بودند
می گوید: حالا 2 سال است بچه را پیش خودمون بردیم. یادم میاد مورچه ها پاهاش رو خورده بودند. آخه بچه 3 روزه دور انداختن داشت؟ بچه کیست کلیه داشت. خیلی زود عملش کردیم. بعد هم دیالیزی شد و از اون موقع روزی 4 بار دیالیزش می‌کنیم. روزی پدر و مادرش به ما گفتن شما چرا بهش می‌رسید؟ چرا می‌خواهید بزرگش کنید؟ بذارید بمیره اصلاً راحت بشه.»
گفتم آخه طفل شیرخوار چه گناهی داره که بمیره. به خدا در این مدت همش این در و آن در زدیم بلکه یک کلیه براش ‌گیر بیاریم. یک جایی یک آدمی پیدا کنیم التماس کنیم که نذارند‌ این بچه بمیرد.
 
بعضی زمانها به بچه‌هام گرسنگی میدهم
من خودم دو تا بچه دارم. کارگر شهرداری‌ام. باغ آب می‌دهم. شاخ و برگ درخت‌ها در سرما و گرما مرتب می‌کنم. بعضی زمان‌ها به بچه‌هام گرسنگی می‌دهم بلکه بتوانم پول داروی مطهره رو تهیه کنم. یک پسر دارم دبیرستانی. امسال سوم قبول شده. دخترم هم امسال می‌رود سوم دبستان.
این باغبان ادامه می‌دهد: پدر و مادر مطهره 2 تا بچه دیگه هم دارن. البته اینها دوقلوها بودن و آن یکی‌ پسر هست. اما ‌این بچه رو دوستش ندارند. حتی دفترچه بچه رو پنهان کردن نمی‌دهند به ما.
 
بچه‌های خودم و زنم گرسنگی می‌کشیم تا دارو تهیه کنیم
به امام حسین بچه‌های خودم و زنم گرسنگی می‌کشیم تا  بتوانیم پول داروهای خیلی گران بچه مریض رو تهیه کنیم. صبح‌ها آفتاب نزده می‌زنم بیرون تا شب تو خیابون‌ها کار می‌کنم. ماهانه هرچی هم حقوق گیرم بیاد می‌دهم خرج و مخارج دارو و دکتر بچه.
اما همه‌ ما، من و زن و بچه‌هام چون می‌دونیم‌ این بچه چقدر سختی کشیده حاضریم جونمونمو هم براش بدیم. سینه سپر می‌کنیم براش. می‌توانید به داروخانه قمصر بروید و سؤال کنید. کلی بهشون بدهی داریم. به خدا بعضی وقت‌ها دیگر با ‌این خرج‌ها می‌بُرم. به بچه‌ها یواش می‌گم مطهره رو بدهیم بهزیستی که رو می‌کنند پشت در و ناراحت می‌شن!
روزی که آوردیمش خانه 700 گرم بود. کوچولو، یه ذره بود. بابا و مامانش رفتن نیشابور و بچه را گشنه و تشنه گذاشتنش تا بمیره. 2 روز تموم. داشت از حال می‌رفت و بیدار می‌شد. اما الان اگر خدا بخواد بچه مردنی نیست. ان‌شاءالله هم یک کلیه گیرش بیاد. ما آرزومون اینه که بچه سالم بشه. باور کنین 40 سالمه اما غصه بی‌کسی ‌این بچه پیرم کرده.
 
مطهره 10 کیلو وزن پیدا کند میتواند پیوند کلیه بزند
الان مطهره 2 سال و 4 ماهش است و در حدود 6 کیلو وزن دارد و دکترها گفتند اگر به وزن 10 کیلو برسد می‌توانند اقدام به پیوند کلیه کنند ولی اگر خیرین و مردم برای هزینه‌های این کودک بیمار کمک کنند وضعیت مطهره با توجه به حقوق معیشتی من که در شهرداری قمصر کاشان کار می‌کنم خیلی بهتر می‌شود.
با این حال مطهره می‌داند که خدا فرشته‌های کوچک و بی‌گناهی همانند او را دوست دارد. حالا این قصه مدام در گوشم نجوا می‌شود: مطهره کوچولو بالاخره روزگار سخت و آوارگی تمام می‌شود. دیگر کسی به تو کینه نمی‌ورزد و تو را از این دنیا بیرون نمی‌کند. دیگر کسی نمی‌گوید برو و از بیماری و گرسنگی بمیر.
 
خیّرین و مردم نوع دوست می توانند برای کمک و اقدامات نوع دوستانه خود برای این کودک بیمار با شماره 88939962 روابط عمومی انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی در ساعات اداری تماس بگیرند.
ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
نظرات بینندگان
ناشناس
Sweden
۲۱:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۱
این روز ها می گذرد. این زوج خوش قلب هم خدا می داند چه قوابی بردند. اما خیلی دلم می خواهد سالها بعد پدر و مادر واقعی این دختر ببینندش درحالی که مدارج ترقی را طی کرده است. چه خواهد شد...
اللهم اشف کل مریض