در مرحله اول از تاريخ حرم ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ که در مقاله گذشته مورد بررسي قرار گرفت، اين مطالب به دست آمد:
1 ـ حرم شريف ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ قبل از دفنِ پيکر اين امامان، در خارج از بقيع، داخل خانه اي بوده است متعلّق به عقيل بن ابيطالب.
2 ـ اين خانه مورد توجّه خاصّ رسول خدا ـ ص ـ و محل دعا و مناجات آن حضرت بوده و اين عمل پيامبر بزرگوار اسلام گوياي عظمت و نشانگر قداست و معرفي معنويت اين خانه بود که در آينده نه چندان دور، ستارگاني از آسمان ولايت در اين مکان شريف افول و چهار تن از اوصياي آن حضرت در اين خانه به خاک سپرده خواهند شد.
3 ـ توجه عميق افراد سرشناس و اصرار آنان بر دفن شدن در نزديکترين نقطه به اين خانه، قرينه و شاهد بر اين حقيقت است که آنان علاوه بر معرفي عملي رسول خدا ـ ص ـ از زبان آن حضرت مستقيماً مطلبي صريح نسبت به آينده اين خانه، دريافته بودند که اين مطلب و اين گفتار بر ما نقل نگرديده است.
و اينک در مرحله دوم از بررسي تاريخ حرم شريف ائمّه قرار گرفته ايم و اين مرحله تغيير شکل خانه عقيل و تحول آن به صورت يک زيارتگاه عمومي (حرم) مي باشد.
گرچه نمي توان بطور دقيق تاريخ تحوّل مدفن ائمه بقيع را، از شکل مسکوني به يک زيارتگاه عمومي، مشخص نمود، ولي اوّلين و قديمي ترين مدينه شناس و مورخ; عبدالعزيز بن زباله ـ زنده در سال 199 ـ در مورد اين حرم شريف و همچنين در مورد حرم حضرت حمزه ـ ع ـ مطلبي دارد که گوياي تاريخِ تقريبي تغيير و تحول در هر دو حرم شريف مي باشد.
ابن شبه متن گفتار ابن زباله را در مورد اين دو حرم به ترتيب چنين نقل مي کند:
1 ـ قال عبدالعزيز:«دفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمة بنت اسدبن هاشم في اوّل مقابر بني هاشم التي في دار عقيل و يقال انّ ذلک السمجد بني قبالته قبره...»1
عباس بن عبدالمطلب در اوّل مقابر بني هاشم و در کنار قبر فاطمه بنت اسد ـ که در خانه عقيل قرار گرفته ـ دفن شده است و مي گويند اين مسجد (موجود) در مقابل قبر عقيل بنا شده است.
2 ـ قال عبدالعزيز:«والغالب عندنا انَّ مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش دفنا تحت المسجد الذي بني علي قبر حمزه و انه ليس مع حمزة أحدٌ في القبر» .2
غالب علماي ما (دانشمندان مدينه) بر اين باورند که مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش در زير مسجدي که در روي قبر حمزه ساخته شده، مدفون گرديده اند و اما در داخل قبر حمزه بجز خود او، کسي دفن نشده است.
از اين دو سخن ابن زباله، دو مطلب به دست مي آيد:
الف ـ اينکه در قرنهاي اوّل اسلام به حرمها و ساختمان هايي که در روي قبور شخصيتهاي مذهبي بنا مي گرديد (مسجد) گفته مي شد و کلمه حرم، مزار و مشهد از اصطلاحاتي است که در قرنهاي پنجم و ششم بوجود آمده و لذا احمد مقدسي که از علماي قرن چهارم و از جهانگردان و جغرافي دانان اسلامي است، در مورد حرم حضرت حمزه ـ مانند ابن زباله ـ همان تعبير (مسجد) را بکار برده است و مي گويد:
«احد کوهي است در سه ميلي مدينه که در دامنه آن، قبر حمزه در داخل مسجد است و جلو آن يک چاه است.3
به نظر مي رسد که اين تعبير از قرآن مجيد گرفته شده است; زيرا که قرآن از ساختماني که در روي قبور اصحاب کهف بنا شده، مسجد نام برده است.4
ب ـ ابن زباله درصدد بيان تاريخ اجمالي ساختمانِ اين دو حرم شريف و اين دو زيارتگاه عمومي است که طبق تصريح اين مورخ و مدينه شناس معروف، در حال حيات وي و در اواخر قرن دوم وجود داشته است و حرم ائمه بقيع در اين تاريخ، نه به شکل يک خانه، بلکه به صورت حرم و زيارتگاه عمومي بوده است ولي در عين حال گوياي تاريخ قطعي اين تحول و بيانگر مقطع خاصي از اين قرن نيست.
اما قرائن و شواهد تاريخي ديگر، بيانگر اين است که اين تحوّل و تغيّر وضع، در دهه سوم از قرن دوم هجري; يعني دوران خلافت ابوالعباس سفاح 136 ـ 132 و حد اکثر در سالهاي اول خلافت ابوجعفر منصور 149 ـ 137 بوقوع پيوسته است.
توضيح اين قرينه تاريخي
در احداث ساختمان و تعمير مدفن و قبور شخصيت هاي مذهبي و افراد معروف و سرشناس، معمولاً يکي از دو انگيزه وجود دارد; يا جنبه سمبليک و سياسي دارد و يا داراي انگيزه هاي معنوي و شعار مذهبي است و البته گاهي نيز ممکن است هر دو انگيزه همزمان وجود داشته باشد که حرم ائمه بقيع با توجه به وجود قبر جناب عباس ـ سرسلسله خلفاي عباسي در داخل آن، مخصوصاً در مقطع ياد شده، از هر دو جنبه برخوردار بوده است و در عين حال با سياست سلاطين اموي و عملکرد آنان در همين زمينه، ارتباط پيدا مي کند.
سلاطين اموي و بهره برداري سياسي از قبور
سلاطين بني اميه در دوران فرمانروايي خود، براي تثبيت و تقويت حکومت خويش، در کنار فشار فوق العاده اي که به ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و شيعيانشان وارد مي کردند، در برخي موارد حتّي از سياست تخريب و تعمير قبور شخصيت ها نيز ـ علي رغم مخالفت بعضي از سرشناسان اين حکومت ـ بهره برداري مي نمودند. نمونه هايي از اين سياست ناروا و ناشايست:
1 ـ ضميمه نمودن محلِّ دفن عثمان بن عفان به قبرستان بقيع، بدستور معاوية بن ابي سفيان.5
2 ـ حفر قنات و جاري نمودن آب از داخل قبور شهداي احد، مخصوصاً قبر حضرت حمزه، براي از بين بردن آثار اين شهيدان بدستور معاويه.6
3 ـ انتقال قطعه سنگي که به دست مبارک رسول خدا ـ ص ـ در روي قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته بود و قرار دادن آن در روي قبر عثمان بن عفان بوسيله مروان بن حکم.7
تاريخ شاهد نمونه هاي فراوان ديگري از بهره برداري سياسي اموي ها از مدفن شخصيت ها، از طريق تخريب و تعمير آنها مي باشد که به موازات حديث سازي در مدح و ذمّ افراد و در فضائل و مطاعن شخصيتها حرکت نموده است.8
مقابله بني عباس با سياست اموي ها
باکوتاه شدن دست خاندان اموي ازخلافت وانتقال آن به بني عباس که باروي کارآمدن سفاح 136ـ132 به وقوع پيوست و به مقتضاي شرايط و دگرگوني اوضاع سياسي، خلفاي عباسي درصدد مقابله با سياست اموي ها برآمدند و بهره برداري سياسي جهت تقويت و تثبيت حکومت اين خاندان از راه حديث سازي شروع گرديد و حديث هاي ساختگي فراوان در تحکيم سلاطين عباسي به کار گرفته شد و طبيعي است به موازات استفاده از اين نوع حديث ها که درباره يکايک اين خلفا و درباره جناب عباس9 سرسلسله اين خاندان بوجود آمد، بهره برداري از تغيير و توسعه مدفن او نيز به عمل خواهد آمد; زيرا اگر بني اميه علي رغم افکار عمومي و برخلاف ميل باطني مردم، از اين سياست ـ ولو براي دراز مدت و قرنهاي آينده ـ استفاده مي نمود، چرا سفاح و منصور از اين سياست که مطابق ميل مسلمانان و موافق با افکار آنان بود استفاده نکنند و مدفن عباس وخانه عقيل را که آن روز مدفن سه تن از فرزندان رسول خدا و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بود به صورت «مسجد» و زيارتگاه عمومي درنياورد؟ و از اين طريق ضمن معرفي خاندان خويش و پيوند آن با رسول خدا ـ ص ـ که بزرگترين عامل پيروزي آنان بر بني اميه بود به اثبات نرساند و با احترام ضمني بر اهل بيت که با شعار حمايت از آنان، بني اميه را از صحنه خارج کرده بود اين شعار را به صورت مجسم در معرض تماشاي همگان قرار ندهد؟
و اگر بني اميه تلاش مي نمود بدون توجه به افکار عمومي با ضميمه کردن محل دفن عثمان به گورستان مسلمانان و انتقال سنگ قبر ابن مظعون به قبر ابن عفان سياست خود را اعمال کند، چرا بني عباس با توسعه و تغيير محل دفن عباس عموي پيامبر ـ ص ـ که به انگيزه اعتبار و احترام، در کنار بقيع و در مقبره خصوصي و خانوادگي دفن شده بود از به کارگيري اين سياست محروم شود؟
و اگر معاويه مي خواست با نبش قبر حضرت حمزه و ساير شهداي احد، آثار جنايت تاريخي خود و خاندانش را از صفحه تاريخ بزدايد و خاطره تلخ و نکبت بارِ شکافتن سينه حضرت حمزه عموي رسول خدا ـ ص ـ و جويدن جگرِ اين مدافع شجاع و قهرمان اسلام را که به وسيله هند انجام گرفت به فراموشي بسپارد، چرا بني عباس با احداث ساختمان در روي قبر مطهر آن حضرت ضمن معرفي و پيوند خويش با وي و اعلان شهامت و شجاعت و تجديد خاطره او که به نفع اين خاندان و بر ضد بني اميه بود استفاده نکند؟ و اما جنبه مذهبي اين تحول:
با روي کار آمدن عباسي ها، شيعيان و مخصوصاً بني الحسن که در مدينه از موقعيت و محبوبيت خاصي برخوردار بودند و در دوران سلاطين اموي و مرواني در سخت ترين شرايط بسر مي بردند به آزادي دست يافتند و به اظهار عقيده خويش پرداختند که اين وضع تا بخشي از دوران خلافت منصور ادامه داشت، در اين ميان بعضي از بني الحسن مانند عبدالله بن حسن محض و فرزندش محمد معروف به «نفس زکيه» از دوران اموي ها در پي کسب قدرت و در فکر روي کار آوردن اهل بيت و تفويض خلافت به فرزندان پيامبر ـ ص ـ بودند و فعاليت پنهاني آنان از چشم عباسيان دور نبود ولي در عين حال سفاح براي جلب خوشنودي شيعيان و جدا ساختن بني الحسن از عبدالله و نفس زکيه هر نوع بذل و بخشش و احترام و همفکري با آنان را انجام مي داد و از نمونه هاي اين احترام و هم فکري، اعتراف سفاح به حقانيت اميرمؤمنان ـ ع ـ در اولين خطبه اش مي باشد که پس از روي کار آمدنش ايراد گرديد10 و نمونه ديگر احترام، تفويض فدک به بني الحسن است که باز بوسيله سفاح انجام گرفت.10
طبيعي است در چنين شرايط و با برداشته شدن همه موانع، شيعيانِ خاندان عصمت و بويژه سادات بني الحسن در تعمير و توسعه مدفن ائمه بقيع و تبديل خانه عقيل به «حرم» بعنوان يک وظيفه ديني و شعار مذهبي اهتمام ورزيده و به مفهوم آيه قرآني، تحقق خواهند بخشيد و آن بيت رفيع را براي عبادت و ذکر خداوند سبحان و حضور ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت آماده تر خواهند نمود که:
«في بيوت اَذِنَ الله اَن ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح فيها بالغدّو والآصال رجال لا تلهيهم تجارة و لابيع عن ذکر الله».
دفن پيکر مطهّر امام صادق ـ ع ـ در داخل حرم
از اين تحليل تاريخي دو نتيجه بدست مي آيد:
1 ـ ايجاد ساختمان مدفن ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ و تبديل خانه عقيل به حرم و زيارتگاه عمومي در دوران خلافت سفاح 136 ـ 132 و يا در اوائل دوران خلافت منصور 158 ـ 137 12 به وسيله يکي ازاين دو خليفه و يا به وسيله بني الحسن و شيعيان مدينه و يا همآهنگي هر دو جناح و با اهداف مختلف صورت گرفته است.
2 ـ همانگونه که در مقاله گذشته روشن گرديد، اجساد مطهر سه تن از ائمه هدي; يعني امام مجتبي، امام سجاد و امام باقر ـ عليهم السلام ـ که ارتحال و شهادت آنان به ترتيب در سالهاي 50، 95 و 114 واقع شـده و در داخل خانه عقيل دفن شده است، ولي پيکر امام صادق ـ ع ـ که وفات وي در سال 148 بوقوع پيوسته، نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم و پس از تبديل شدن خانه عقيل به «مسجد» و زيارتگاه عمومي در کنار قبور ائمه سه گانه، به خاک سپرده شده است. و اين بود مرحله دوم از تاريخ حرم ائمه بقيع(ع).
متأسفانه در مورد تغيير و تحوّلي که پس از اين تاريخ تا قرن پنجم، در اين حرم شريف بوجود آمده است، اطلاع دقيق و مستند تاريخي در دست نيست ولي با توجه به بحث هاي گذشته، مسلماً اين حرم در طول اين سه قرن نيز مورد توجه عباسيان و شيعيان بوده و از هر فرصت ممکن در تعمير و تجديد بناي آن اهتمام ورزيده اند و بعضي از شواهد تاريخي نيز مؤيد اين حقيقت است.
از جمله، مطلبي است که مرحوم جزايري که در سال 1095 هجري به زيارت مدينه رفته است مي نويسد: يکي از شيعيان ساکن مدينه به او گفت که در سال پيش، علماي مدينه به تفتيش کتبي که در خزانه بقيع بوده رفته و نسخه اي از «المزار» شيخ مفيد را در آنجا يافتند که در آن نسبت به بعضي از صحابه بدگويي شده بود، کتاب را نزد قاضي آورده و از وي خواستند تا اجازه دهد قبّه ائمه را تخريب نمايند. او گفت اين قبّه را هارون الرشيد براي پدرش ساخته و من نمي توانم به خراب کردن اين قبّه قديمي فتوا بدهم.13
بطوري که در مرحله سوم از تاريخ حرم ائمه بقيع خواهيم ديد، قبه اي که در قرن يازدهم مورد بحث بوده قاضي مدينه ساختمان آن را به هارون الرشيد نسبت مي داده است، همان بقعه و قبّه اي است که در قرن پنجم به دستور مجد الملک ساخته شده است نه به وسيله هـارون الـرشيد ولي گفتار قاضي مدينه نشانگر اين است که هارون هم در دوران خلافتش 193 ـ 170 به اين حرم شريف توجه و در تعمير آن نقشي داشته است; بطوري که حتّي گنبد و بارگاهي که تقريباً سه قرن پس از او و بدست يکي از وزراي ايراني ساخته شده است، به وي منتسب گرديده است.
مرحله سوم از تاريخ حرم ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ
مرحله سوم از تاريخ حرم ائمه بقيع، از قرن پنجم و با ساختن گنبد در روي قبور آنان شروع مي شود.
براي آشنايي خوانندگان عزيز با اين بخش از تاريخ اين حرم شريف و سهولت نيل علاقه مندان به چگونگي آن در طول هشت قرن، به نقل گفتار بعضي از مورخان و جهانگردان در اين مورد مي پردازيم:
طبق مدراک مسلّم تاريخي، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقيع که از نظر استحکام و ارتفاع، ظرافت و زيبايي بر همه قبّه هاي موجود در بقيع، تفوق داشته و به مدت هشتصد سال سر بر آسمان مي سوده و توجه مورخان و جهانگردان را به خود جلب و در صفحات تاريخ عظمت آن منعکس گرديده به دستور مجدالملک ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسي البراوستاني القمي وزير 14 برکيارق از سلاطين سلجوقي 15 ساخته شده است.
در اين زمينه مورخ معروف ابن اثير متوفاي 630 هـ . ق در کتاب خود (الکامل) در حوادث سال 495 هـ . مي گويد: در اين سال امير مدينه منظور بن عمارة حسيني دنيا را وداع گفت و او معماري را که از اهالي قم بود و از سوي مجدالملک بلاساني16 براي ساختن قبه حسن بن علي و عباس عموي پيامبر ـ ص ـ در مدينه به سر مي برد به قتل رسانيد.
سپس مي گويد: اين قتل پس از کشته شدن خود مجدالملک (در ايران) و پس از آن به وقوع پيوست که معمار ياد شده به مکه فرار نموده و امير بر وي تأمين جاني داده بود.17
مرحوم قاضي نورالله شوشتري مي گويد:
و از آثار مجد الملک قبّه حسن بن علي ع ـ در بقيع است که علي; زين العابدين، محمد باقر، جعفر صادق و عباس بن عبدالمطّلب در آنجا آسوده اند.
سپس مي گويد: ... و چهار طاق عثمان بن مظعون را ـ که اهل سنت چنان پندارند که مقام عثمان بن عفان است ـ او بنا کرده است و مشهد امام موساي کاظم و امام محمد تقي در مقابر قريش در بغداد را هم او بنا نموده است و مشهد سيد عبدالعظيم حسني در ري18 و غير آن از مشاهير سادات علوي و اشراف فاطمي عليهم السلام ـ از آثار اوست.19
مرحوم محدث قمي مي گويد: بر اوستان قريه اي است از قراي قم و از آنجاست ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسي مجدالملک شيعي وزير برکيارق و از براي اوست آثار حسنه; مانند قبّه ائمه بقيع و مشهد امام موسي و امام محمد تقي عليهما السلام ـ و مشهد جناب عبدالعظيم و غير ذلک20 بطوري که قبلاً اشاره گرديد، اين موضوع از مسلّمات تاريخ است و گذشته از منابع ياد شده، در کتابهاي تاريخي ديگر مانند منتخب التواريخ نيز آمده است.21 تا ريخ ساختمان گنبد ائمه بقيع
هيچيک از مورّخان، تاريخ دقيق ايجاد ساختمان و بناي گنبد را که به دستور مجدالملک انجام پذيرفته، مشخّص ننموده اند ولي با توجه به تقارن قتل معمار اين حرم مطهر، با کشته شدن مجدالملک که در سال 472 به وقوع پيوسته است مي توان گفت که بناي قبّه حرم ائمه بقيع نيز مقارن همان تاريخ و نهايتاً در اواخر دهه ششم يا در اوائل دهه هفتم از قرن پنجم به اتمام رسيده است.
کيفيّت گنبد و بارگاه ائمه بقيع
اين بود تاريخ بناي گنبد حرم ائمه بقيع و تصريح مورّخان در مورد باني اصلي و معمار و مهندس آن.
اينک نگاهي گذرا داريم به گفتار عدّه اي ديگر از مورّخان و جهانگردان که مشاهدات خود را درباره چگونگي اين حرم شريف در طول هشتصد سال و به ترتيب زماني در تأليفات و سفرنامه هاي خود ثبت و براي آيندگان به يادگار گذاشته اند.
در قرن هفتم: ابن جبير جهانگرد معروف (متوفاي 614هـ) در مورد گنبد ائمه بقيع مي گويد:
«وهي قبّة مرتفعة في الهواء علي مقربة من باب البقيع».
«و آن قبه اي است مرتفع و سر بفلک کشيده که در نزديکي درب بقيع واقع شده است».22
ابن نجار مدينه شناس و مورخ معروف (متوفاي 643) نيز مي گويد: «و هي کبيرة عالية قديمة البناء و عليها بابان يفتح احدهما کل يوم».23
«اين گنبد، بزرگ و مرتفع و داراي قدمت زماني است، دو درب دارد که يکي از آنها هر روز باز است».
در قرن هشتم: خالد بن عيسي البلوي المغربي که در سال 740 هـ . ق. به مدينه سفر کرده است، مي گويد:
«وهي قبّة کبيرة مرتفعة في الهواء».24
«اين گنبدي است بزرگ، مرتفع و سر بفلک کشيده».
و مشابه همين جمله را ابن بطوطه جهانگرد معروف (متوفاي 779 هـ . ق.) آورده است که:
«و هي قبة ذاهبة في الهواء بديعة الاحکام».25
«و آن قبه ايست سر بفلک کشيده و از نظر استحکام، بديع و اعجاب انگيز است».
در قرن دهم: سمهودي (متوفاي 911) مي گويد:
«و عليهم قبّة شامخة في الهواء».26
«در روي قبرشان گنبدي است بلند و سر بفلک کشيده».
در قرن سيزدهم: سر ريچارد بورتون (SIR RICHARD BURTON) جهانگرد غربي که در سال 1276 هـ . ق. به مدينه مسافرت نموده در سياحتنامه خود گنبد ائمه بقيع را چنين توصيف مي کند:
«و هذه القبّة أکبر و أجمل جميعُ القبب الأخري و تقع علي يمين الداخل من باب المقبرة».27
«اين قبّه که در دست راست واردين به بقيع قرار گرفته است، بزرگتر و زيباتر از همه قبه ها است».
در قرن چهاردهم: علي بن موسي که يکي از نويسندگان ساکن مدينه است و کتابي دارد به نام «وصف المدينة المنوره» که در سال 1303هـ .ق. تأليف نموده، درباره بقيع و مقابر و گنبدهاي آن توضيحاتي دارد و راجع به قبه ائمه بقيع مي گويد:
«و قبة آل البيت العظام و هي اکبر القبات»28
و بالاخره ابراهيم رفعت پاشا که آخرين بار در سال 1325 هـ . ق. و 19 سال قبل از تخريب حرم ائمه بقيع سفر حج نموده است، مي گويد:
«والعباس و الحسن بن علي و من ذکرناه معه تجمعهم قبة واحدة هي اعلي القبات التي هنالک کقبة ابراهيم و...».29
و عباس و حسن بن علي و سه تن ديگر که قبلاً نام برديم (ائمه سه گانه) در زير يک قبه قرار گرفته اند که بزرگتر از همه قبه هاي موجود در بقيع; مانند قبه ابراهيم و... مي باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ تاريخ المدينة، ج1، ص127 .
2 ـ تاريخ المدينة، ص126 .
3 ـ احسن التقاسيم، به ترجمه علي النقي منزوي، ج1، ص118 .
4 ـ قال الذين غلبوا علي أمرهم لنتّخذنّ عليهم مسجداً، کهف: 21 .
5 ـ تاريخ طبري، چاپ دارالقلم بيروت، ج3، ص143 .
کامل ابن اثير، چاپ دارالکتاب بيروت، ج3، ص91 .
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد به تحقيق محمد ابراهيم ابوالفضل، ج10، ص91 .
6 ـ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 398 ـ 397 . تا ريخ المدينة ابن شبه، ج1، ص132 .
دلائل النبوة بيهقي به نقل وفاء الوفا، ج3، ص939 .
اسدالغابه، ج2، ص50 .
7 ـ تاريخ المدينه ابن زباله، به نقل وفاء الوفا، ج3، ص894 و 914 . تا ريخ المدينه ابن شبه، ج1، ص102 .
عمده الاخبار، ص152 .
اسدالغابه، ج3، ص387 .
8 ـ در توضيح اين مطلب به جلد اول سيري در صحيحين از اين نويسنده مراجعه شود.
9 ـ نمونه هايي از اين حديث هاي ساختگي که از رسول خدا ـ ص ـ نقل گرديده است:
يخرج عندالقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له السفاح فيکون اعطائه المال حشياً. مسند احمد، ج 3، ص 80.
تاريخ الخلفا، ص 238.
منّا السفّاح و منّا المنصور و منّا المهدي.
تاريخ الخلفا، ص242 .
تاريخ بغداد، ج1، ص63 .
اوصاني الله بذي القربي و امرني ان ابدء بالعباس. مستدرک صحيحين، ج3، ص334 بدين ترتيب رسول خدا هم سه تن از خلفاي عباسي را مورد تأييد قرار داده و هم عباس را برتر از همه افراد اهل بيت معرفي نموده است.
10 ـ سفاح بهنگام ايراد اولين خطبه، زبانش بند آمد، داود بن علي در پايه دوم منبر قرار گرفت و بجاي وي خطبه خواند که از جملات خطبه اش اين است: ما وقف هذا الموقف بعد رسول الله احدٌ أولي به من علي بن ابيطالب و هذا القائم خلفي. تاريخ يعقوبي، ج2، ص350 .
11 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج16، ص216
معجم البلدان، ج4، ص239.
12 ـ زيرا مخالفت منصور با علويان از سال 145 با قيام محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن حسن علني گرديد بطوري که مورّخان درباره او گفته اند:
«کان المنصور اوّل مَن أوقع الفتنة بين العباسيين و العلويين و کانوا قبل شيئاً واحداً. تاريخ الخلفا، ص243 .
13 ـ مجله ميقات، ش4، مقاله: حجاج شيعي در دوره صفوي، ص125 ـ 124 .
14 ـ لغتنامه دهخدا ابوالفضل مجدالملک را به فاصله هشت صفحه و ظاهراً از روي اشتباه به عنوان دو شخص مستقل گاهي وزير ملکشاه و گاهي کاتب وي معرفي نموده است.
15 ـ برکيارق بن ملکشاه سلجوقي ملقب به رکن الدين و مکني به ابوالمظفر از پادشاهان مشهور سلسله سلاجقه و چهارمين پادشاه (498 ـ 486 هـ .ق.) از اين سلسله است. نگا: لغتنامه دهخدا.
16 ـ صحيح آن براوستاني است. ياقوت حموي مي گويد: براوستان از روستاهاي قم و از آنجاست مجدالملک وزير برکيارق که در سال 472 به قتل رسيد.
17 ـ الکامل چاپ دارالکتاب العربي، بيروت، ج8، ص214 .
مرحوم قاضي نورالله شوشتري مطلبي نقل مي کند که دليل بر متهم بودن مجدالملک به کشتن يک نفر اهل سنت مي باشد، آنگاه اين موضوع را مورد ترديد قرار مي دهد. به نظر مي رسد قتل معمار ياد شده هم با اين قتل ارتباط داشته و موضوع داراي اهميت بوده که در تاريخ منعکس شده است.
18 ـ اصل اين قبه از آثار مجدالملک، ولي ايوانهاي اطراف از آثار سلاطين صفوي است.
19 ـ مجالس المؤمنين، ج2، ص458 .
20 ـ هدية الاحباب، ص119 .
21 ـ همان صفحه 102 .
22 ـ رحلة ابن جبير، چاپ دارالکتاب اللبنانية، ج64 .
23 ـ گفتار ابن نجار را سمهودي در وفاء الوفا، ج3، ص916 آورده است.
24 ـ تاج المفرق في تحلية علماء شرق مطبعة فضالة مغرب، ج1، ص288 .
25 ـ رحلة ابن بطوطه چاپ دارالتراث بيروت، ص119 .
26 ـ وفاء الوفا، ج3، ص916 .
27 ـ موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص283 .
28 ـ وصف المدينة المنوّره صفحه 10 . اين کتاب جزء مجموعه ايست به عنوان رسائل في تاريخ المدينة که در سال 1392 هـ . از طرف منشورات داراليمامه رياض منتشر شده است.
29 ـ مرآت الحرمين، ج1، ص426 .
مرتبط :
بقيع، بغض شيعه در گلوي تاريخ
تاريخ حرم ائمه بقيع و جنايات وهابيت (1)
تاريخ حرم ائمه بقيع و جنايات وهابيت (3)