جناب آقاي دکتر، وضعيت فعلي روند گسترش اسلام در آمريکاي لاتين ـ بخصوص محل مأموريت شما مکزيک ـ را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
دکتر قديري ابيانه: بسم الله الرحمن الرحيم. من در مدتي که در مکزيک بودم با اقشار مختلف تماس داشتم؛ از نوجوانان گرفته تا افراد مسن، دانشآموز گرفته تا دانشجو و استاد دانشگاه و...
برداشت من اين است که در مجموع، در آمريکاي لاتين زمينه بسيار گسترده و مناسبي براي معرفي اسلام وجود دارد. اين زمينه از چند جهت قابل توجه است:
اولا) آمريکاي لاتين به دنبال هجوم استعمارگران اشغال و فتح شد و مسيحيت از طريق کشيشهايي وارد آنجا شد که استعمارگران را در آن اشغال همراهي ميکردند. نقاشيهاي ديواري که در مکزيک وجود دارد و جزء آثار هنري آنهاست، اين کشيشها را در کنار نظاميان، شکنجهگران، سرمايهداران و اشغالگران نشان ميدهد. براي مسيحي کردن افراد، دست به شکنجهها و جنايات زيادي زده شده که در تاريخ و حافظه مردم ضبط است و به تلخي از آن ياد ميکنند. بنابراين کاتوليسيسم که مذهب غالب مکزيک است توسط استعمار وارد آنجا شده است.
ثانيا) در ذهن همه مردم مکزيک، يک ناراحتي از ايالات متحده امريکا وجود دارد. آمريکا در طول تاريخ تشکيل خود حدود هشتاد درصد خاک مکزيک سابق را به اشغال خودش درآورد که الان چهار ايالت جنوبي آمريکا را تشکيل ميدهند (که اکثر اسپانياييزبانهاي آمريکا هم در اين چهار ايالت سکونت دارند). علاوه بر آن، به دليل مشکلات اقتصادي که در مکزيک و کلا" آمريکاي لاتين وجود دارد، مهاجرت به آمريکا براي درامد بيشتر خيلي زياد است و آمريکاييها رفتار بسيار نامناسبي با مهاجرين دارند و اخيرا" هم اقدام به کشيدن ديوار سراسري بيش از سه هزار کيلومتري در مرز مکزيک کردهاند. حتي آمريکاييها حق تير هم براي کساني که بخواهند از مرز به شکل غير قانوني عبور کنند دارند و تعداد قابل توجهي از مهاجرين کشته ميشوند. همه در مکزيک ـ از شخص رييس جمور گرفته تا بقيه ـ به اين قضيه معترض هستند. بدرفتاري با مهاجرين هم يک دلخوري عميق در بين مردم مکزيک و آمريکاي لاتين نسبت به امريکا ايجاد کرده است. بنابراين اين موضع ضد آمريکايي در بين مردم يکي از ويژگي هاي امريکاي لاتين است.
ثالثا) نکته سومي که به آن ميتوانم اشاره کنم نفوذ گسترده فرهنگي آمريکا در آمريکاي لاتين و از جمله مکزيک است که از طرق مختلف وارد شده و طبيعتا" يک فرهنگ لائيک را دامن زده و تعصب ديني مردم آمريکاي لاتين را تضعيف کرده است. اين از يک جهت به خاطر فرهنگ فاسدي که آمريکاييها دارند و گسترش ميدهند يک نکته منفي است، اما از جهت ديگر نبود اين تعصب نسبت به کاتوليسيسم، يا ضعف اين تعصب راه را براي تفکر و عقلگرايي و پذيرش اسلام هموار کرده است.
اين نفوذي که اشاره کرديد موجب تبليغات عليه اسلام نميشود؟
دکتر قديري ابيانه: چرا، رسانههاي گروهي آنجا هم تحت نفوذ آمريکا هستند و تبليغات گستردهاي را بر عليه ايران و اسلام مطرح ميکنند؛ اما وجود همين تبليغات ميتواند زمينهاي براي گسترش اسلام باشد.
چطور؟
دکتر قديري ابيانه: با توجه به اينکه مردم اين تبليغات را ميشنوند وقتي حقيقت اسلام را به آنها معرفي ميکنيم که کاملا" در تضاد با اين تبليغات است شوکي به آنها وارد ميشود و پايهي همه آن تبليغات و تلاشها عليه اسلام فرو ميپاشد. حال اگر ما بتوانيم اسلام را همانطوري که هست معرفي کنيم زمينه گرايش به اسلام بسيار خواهد بود.
در جلسات متعددي که من داشتم ـ و بسياري از آنها براي پاسخ به شبهات و حتي اعتراضات تشکيل شدهاند ـ نتايج معجزهآسايي مشاهده کردم. مثلا افرادي هستند که در ظرف يک جلسهي دو يا سه ساعته از موضع ضديت و تعصب عليه ايران و اسلام خارج شده و به اسلام گرايش پيدا ميکنند و حتي بعضي در همان جلسه مايل به اداي شهادتين هستند.
مردم در جلساتي که به آنها اشاره کرديد بيشتربه چه موضوعات و بحث هايي علاقه نشان ميدهند يا کدام ابعاد اسلام بيشتر برايشان سؤالبرانگيز است؟
دکتر قديري ابيانه: يکي از اين موضوعات، موضوع "زن" است؛ موضوع جايگاه زن و پوشش در اسلام.
آنها فکر ميکنند حجاب اسلامي بر زن مسلمان تحميل شده و حجاب را نشانه تحقير و نفي حقوق و آزادي او فرض ميکنند و خواستار آزادي زنان مسلمان از قيد و بندهاي اسلامي ميشوند ؛ اما زماني که ما فلسفه حجاب را برايشان بيان ميکنيم، متعجب و مبهوت به حقانيت آن پي ميبرند و تازه آنزمان ميفهمند که دلايل بحرانهاي اجتماعيشان چيست.
چگونه اين مسأله را براي آنها تبيين ميکنيد؟
دکتر قديري ابيانه: ما معمولا" براي پاسخ به اين سؤالات، اسلام را با کاتوليسيسم که مذهب غالب آنجاست و مردم با آن آشنايي دارند مقايسه ميکنيم. بطور مثال در کاتوليسيسم روابط زناشويي را يک "امر بد ضروري" ميدانند که براي بقاي نسل بشر ضرورت دارد. اين فرهنگ غالب کاتوليسيسم است در حاليکه فرهنگ غالب جامعه مدني آنجا به فحشا و فساد و بيبندوباري دامن ميزند.
من به آنها ميگويم که در اسلام روابط زناشويي يک "امر خوب ضروري" و يک نياز بيولوژيک بدن محسوب ميشود، و اشاره ميکنم به حديثي که ازدواج را نصف دين ميداند. کشيش ها و راهبهها براي اينکه به خدا نزديکتر باشند ازدواج نميکنند در حاليکه در اسلام، چون ازدواج يک امر مثبت محسوب ميشود افراد مذهبي زودتر ازدواج ميکنند.
يا درمورد مسأله زيبايي و جذابيت، در اسلام اينها نعمت الهي و ارزش هستند ؛ اما نه يک ارزش اجتماعي يا تجاري، بلکه يک نعمت خدادادي و يک ارزش زناشويي. اسلام مخالف تحريک جنسي در روابط اجتماعي است. تصوري که آنها دارند اين است که خانمهاي مسلمان همان چادري که در خيابان سر ميکنند در خانه هم به سر دارند. مثلاً «سفير روماني» به من گفت در جايي خوانده که زني بعد از سي و پنج سال زندگي مشترک مايل بوده چهره اش را به همسرش نشان دهد و همسرش موافقت نميکرد!!
اين نشاندهندهي تبليغاتي است که بر عليه حجاب انجام شده و ميشود. پاسخ من به آنها اين بود که: در اسلام چون جذابيت جنسي يک ارزش اجتماعي نيست و ارزش يک زن در جامعه به تفکر، سواد و اعمالش مربوط ميشود وقتي زن مسلمان از خانه بيرون ميآيد زيباييهاي خود را ميپوشاند تا جذابيت او در روابط اجتماعي وي تأثير نگذارد. پس حجاب در حقيقت با اين هدف انجام ميشود که موهبتهاي خدادادي چهره و بدن زن وارد روابط اجتماعي او نگرد. در اينجاحتي از خود آنها سؤال ميکنم که «آيا اينکه جذابيت و زيبايي در اجتماع يک ارزش باشد به نفع زن است يا به ضرر او؟» بالاتفاق ميپذيرند که زيبايي بدن نبايد يک ارزش اجتماعي باشد ؛ در حاليکه اين موهبت در غرب، يک ارزش اجتماعي و تجاري براي زن است. ذکر اين مطلب در جوامع غربي بسيار اثر گذار است.
ديگر چه چيزهايي براي آنها مسأله است؟
دکتر قديري ابيانه: مسأله بعدي که ميتوانم به آن اشاره کنم مسأله تعدد زوجات است. پاسخم به آنها در اين رابطه اين است که اشاره ميکنم به عدم تعادل جمعيتي در بسياري کشورها از جمله مکزيک که به دليل مهاجرت مردان، زنها هفت ميليون بيشتر از مردها هستند. طبق مذهب کاتوليکها نه طلاق وجود دارد و نه تعدد زوجات ؛ بنابراين اين هفت ميليون زن هميشه بايد مجرد بمانند و هيچگاه مادر نشوند. از نظر قوانين مدني مکزيک، آمريکاي لاتين و اروپا که طلاق در آن وجود دارد اين هفت ميليون زن در صورتي ميتوانند مادر شوند که هفت ميليون مرد زنهاي خود را طلاق دهند و با آنها ازدواج کنند!
البته واقعيت اين است که تعدد زوجات در آنجا هم وجود دارد و کمتر مردي در آنجا هست که فقط با همسر خود رابطه داشته باشد ؛ منتهي اين همسر دوم، سوم و حتي بيشتر، از هيچ حقي برخوردار نيست و فرزندان او هم به رسميت شناخته نميشوند. لذا الان در مکزيک آنطور که گفته ميشود حدود هفتادو پنج درصد مادران، مادران مجرد هستند.اين آمار، عجيب و از معضلات جوامع مشابه در غرب است.
از سوي ديگر، مطابق آيات انجيل، حضرت ابراهيم(ع) دو زن داشت و وقتي «ساره» بچهدار نشد با «هاجر» ازدواج کرد و فرزند اين زن دوم ـ يعني حضرت اسماعيل (ع) ـ خودش نيز پيامبر بود. پس اگر تعدد زوجات اشکال داشت پيامبر الهي اين کار را نميکرد. سپس مثال ميزنم و ميگويم: اگر مشکلي اينچنيني براي زوجي پيش بيايد، آيا مرد بايد براي بچهدار شدن، زن خود را طلاق دهد و زن ديگري اختيار کند؟!
جالب اينجاست زنهايي که در "سازمانهاي زنان" فعاليت ميکنند بشدت از قانوني که تعدد زوجات را قانوني کند حمايت ميکنند و آن را به نفع زنان ميدانند زيرا تعدد زوجات در جوامع غربي عملا" وجود دارد اما بدون هيچ حمايت و مسؤوليتي. پس اگر قانوني بشود به نفع خود زنان است.
نکته ديگر اينکه در غرب قوانيني در حمايت از زنان وضع کردهاند که اگر زندگي مشترک به طلاق بيانجامد نيمي از دارايي مرد به زن واگذار ميشود. به همين دليل مردها مايل به ازدواج و دادن اين تعهد نيستند. چيزي به عنوان "اتحاد آزاد" در آنجا باب شده که زن و مرد با هم زندگي ميکنند بدون اينکه ازدواج کرده باشند! حتي شايد بچهدار هم بشوند. هر موقع هم که مايل بودند از هم جدا ميشوند بدون اينکه هيچ تعهدي نسبت به هم داشته باشند! لذا وقتي به آنها "ازدواج موقت در اسلام" را با شرايط آن معرفي ميکنيم با آن به عنوان يک امر حقوقي و پيوند صادقانه برخورد ميکنند.
مسئول يکي از سازمانهاي زنان آنجا ميگفت مواردي را داريم که زن به دليل سرطان يا هر بيماري نمي تواند بچهدار شود و مرد او را با همه مشکلاتش رها ميکند براي اينکه بتواند با ازدواج با زن ديگري، داراي فرزند شود. لذا اين نگاه به مساله زن در اسلام از نظر آنها، حلّال مشکلات جامعه امروز آنها محسوب ميشود.
وقتي به آنها ميگوييم ما استفاده از بدن زن براي تبليغات را توهين به شخصيت زن ميدانيم با ما همراهي ميکنند و خيلي راحت ميپذيرند که حجاب زنان ما حجابي برتر هست و مشکلاتي که آنها در جوامع خود دارند با اين نوع قوانين کم ميشود. البته اين را هم به آنها توضيح ميدهيم که مثلا در کشور ما که کشوري اسلامي است و تعدد زوجات در آن قانوني است زياد به اين امر پرداخته نميشود زيرا در ايران تقريبا" تعادل جمعيتي وجود دارد. بنابراين با وجود آزادي، در صورت تعادل جمعيتي، تعدد زوجات رايج نخواهد بود.
هم حجاب و هم تعدد زوجات به عنوان يک نکته منفي از اسلام تبليغ ميشد و زنها بخصوص با آن در غرب مخالفت ميکردند در حاليکه وقتي ما فلسفه آن را گفتيم همان زنها از آن حمايت کردند. مخصوصاً زنهايي که در عرصههاي اجتماعي بوده و با مشکلات اجتماعي زنان آشنا هستند،اين فلسفه را ميپسندند و ميپذيرند.
به هر حال معتقد هستم که کارهاي بزرگي را ميشود در زمينه ي معرفي اسلام کرد و تبليغات منفي را ميتوان فرصت مناسبي شمرد و از آن به خوبي استفاده کرد.
آيا بعد از اينکه اين افراد به اسلام گرويدند هم، براي شناخت بيشتر و جزئيتر مسائل و احکام اسلام به آنها، اقدام خاصي انجام ميدهيد؟
دکتر قديري ابيانه: ما در آنجا بيش از سيصد عنوان کتاب اسلامي به زبان اسپانيولي داريم که به صورت ديجيتال و در غالب DVD آماده و در سطوح گسترده توزيع کرده و ميکنيم. طبعا" اين امکانات در اختيار اين علاقمندان هم قرار ميگيرد و با کتب و مطالب مختلف در مورد اسلام و ايران آشنا ميشوند.